فقط روی خدا حساب باز کن - صفحه 148

2065 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سحر زیبا گفته:
    مدت عضویت: 876 روز

    فکرمیکردم رسیدم ب ته خط..تنهاوبی پناه ب هرکسی میخاستم پناه ببرم تاشرایطم ازاینی ک هست بهتربشه دقیقااا اون دقیقه ی نود دنباال یک فایلی بودم تا یکذره ب احساس بهتربرسم وبتونم مغلوب بشم ب ذهم چموشم.‌‌اومدم توی سایت واین فایل روبازکردم تمام وجودم شدگوووش وفهمیدم ک چ کردم چقدرمشرک بودم..تمام سیاهیاروپس زدم تمام صداهاروقطع کردم وفقط چشمم دنبال روزنه ی امیدبود تواون بین وسط اون همه نجوا ی صدایی اومدک اروم باش همه چیوبسپربمن ودقیقاا خداوندمنواروم کردباتمام وجوووودم توکل کردم ب خداوگفتم ک اون درست میکنه بالاخره اگرم ازاین بدترشد بازم خاست اونه من تسلیمم من قبول میکنم هرررچی ک شد میمونم پای حرف تمام کساییک قراره بادرست نشدن بمن حرفی بزنن امااخداوند بمن عزت بخشیدمنوبردبالا ودقیقاااصبح بابیدارشدنم نویدخبرای خوب روبمن دادودیدم باچشم خودم ک خدابرام درستش کرد واقعن میخکوب شدم متحیییییرازاین خدای رحمان ک وقتی مافقط ازاون بخایم برامون میشه همه کس همه چیییز…

    نمیدونم احساسم روچجوری بیان کنم هنوزم وقتی فکرمیکنم ب این اتفاق انگارک دوباره بااازاین خبرخوش بهم داده شد چوون یکجورایی برام عین معجزه بود وچقدرمن امروزبااین اتفاق این باورک خدابرام همه چیزمیشه فقط اراون بخام،،این باورقویتررشدومن دررررک کردم فهمیدم ک یک پله رفتم بالاترر

    وباورتوحیدی قویترازتمام باورهاست وقتی ک توکل کنی نتیجه ش قطعاشیرینه نتیجه ش لذت بخشه وای کاااش فراموش نکنیم ک توهرمسیری قدم برمیداریم هرکاریوشروع میکنیم خداردکنارمون حس کنیم اونوبُلدکنیم واعتبارهمه چیوبدیم ب اون چوون فرمون کائنات دست اونه وخداوند ازما ایمان مانسبت ب خودش رومیخاد

    خییلی ممنونم ازشماااستادعزیزم ک باصدای الهییتون این درس بزرگ رودادین شمادستی ازدستان خداوندشدید، امیدوارم ک کامنت منوبخونین حسم واقعن فوق العاده ست وهنوزم یجورایی انگارک باورم نمیشه ازاین اتفاق عالی

    درپناه خداوندشادوپیروزباشید

    دوستون دارم استادعزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    عباس حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1379 روز

    سلام

    شاید این فایل بیشترین فایلی باشه که من از استاد تا حالا گوش دادم

    و هر بار برام جدیده جدیده!

    تک تک کلماتش

    تک تک جملات

    یادمه سه سال پیش که این فایل رو گوش دادم رسیدم به یک جمله استاد:

    ” دوستان هیچ کسی نمیتونه به شما کمک کنه

    هیچ کس

    دوستان تاکید میکنم هیچ کس!!! ”

    جملاتی که برام عجیب بود!

    یعنی چی کسی نمیتونه به من کمک کنه؟

    پدر و مادر نمیتونن کمک کنن؟

    دانشگاه؟

    دوست؟

    پول بابا؟!

    درک نشدنی بود برام

    هنوز هم هستا

    اصلا ادعایی ندارم که درکش کردم

    این باور اینقدر عجیبه که یسری ها حتی نمیتونن یک بار بشنونش

    وقتی این باور رو فراموش کنی بدبخت میشی

    فکر میکنی پارتنرت که داره بهت محبت میکنه میتونه بهت کمک کنه

    روش حساب میکنی

    شرک میورزی

    پشتت رو خالی میکنه

    بدبخت میشی

    با مخ میری تو زمین

    فکر میکنی پدر مادر پولشون خودشون میتونن بهت کمک کنن

    روشون حساب میکنی

    شرک میورزی

    پشتت رو خالی میکنن با کله میری تو زمین

    روی استادت که توی مجلسه توی فلان جا پست داره حساب میکنی

    فکر میکنی کاری که بهت معرفی کرده باعث خوشبختی تو میشه

    روش حساب میکنی

    شرک میورزی

    با مخ میری تو زمین

    روی خودت حساب میکنی

    فکر میکنی خیلی حالیته

    فکر میکنی نتایجی که تو زندگیته واسه خودته

    به قول قارون بخاطر علم خودته

    بعد شرک میورزی

    با مخ تا قعر زمین میری

    روی دوستت حساب میکنی

    فکر میکنی جایی گیر کنی کمکت میکنه

    شرک میورزی

    دقیقا سر بزنگاه پشتت رو خالی میکنه

    بس نیست واقعا؟

    وقتش نیست که درس بگیرم؟

    یادمه روزایی که روی هیچ کس حساب نمیکردم

    – بهترین استاد حوزه کاریم خودش زنگ زد گفت بیا با من باش

    – یه دختر خوب خودش پیشنهاد داد با من باش

    – ماشین صفر کیلومتر خودش اومد زیر پای من

    – مشتری خودش اومد سراغ من

    – همه آدما عاشقم شدن

    – همه بهم خدمت میکردن واقعا! بدون اینکه من ازشون بخام

    – کار خودش پیدا میشد میگفت بیا بهت حقوق میدم اینقدر

    همه چیز رویایی بود

    وقتی روی غیر از خدا حساب کردم بدبخت شدم

    همشو از دست دادم

    چون یه لحظه از دستم در رفت که بابا اینارو خدا آورده

    دختری که واست میمیره رو خدا آورده!

    وابسته شدم به اون آدم

    بهش قدرت دادم

    نگران نبودنش بودم

    ترسیدم

    فکر کردم جز اون آدم هیچ کس دیگه نمیتونه بهم کمک کنه!!

    این باورهارو فراموش کردم …

    همه چیز از دست دادم

    شرک همینه

    آیه ای داخل قرآن هست که میگه وقتی شرک میورزید همه چیز ازتون گرفته میشه

    زیان کار میشید

    وَلَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَإِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ ﴿65﴾

    بی تردید به تو و به کسانی که پیش از تو بوده اند، وحی شده است که اگر مشرک شوی، همه اعمالت تباه و بی اثر می شود و از زیانکاران خواهی بود.

    همین دیگه

    کسی که یه هفته این فایل رو گوش کنه و عمل کنه

    میفهمه که همه عاشقت میشن یعنی چی

    و کسی که فراموش کنه

    میفهمه چک شرک ورزیدن چقدر سنگینه

    یا بیدارت میکنه

    یا از بین میبردتت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      علي هنرمند گفته:
      مدت عضویت: 3509 روز

      سلام ودرود به دوست عزیز عباسمنشی مون

      به به بسیار لذت بردم ازین کامنت بسیار زیبا و گوهر بارتون

      خدای مهربون به استاد عزیزمون،سلامتی پایدار بده انشالله

      که پیامبر زمان ما قرار داده که اینقدر زیبا به منبع اصلی وصل بشیم،انشالله روزی برسه که همه ما بتونیم خدا را در درون خودمون اونجوری که باید پیدا کنیم ودنیا و آخر ت خودمان را زیبا بسازیم و بتونیم بهترین رد پاها رو از خودمون به جا بذاریم، اول از خداوند که تنها خالق و تنها فرمانروای کیهان هست سپاسگزارم، دوم از استاد عزیز وتو حیدی مون و عزیز دلشون مریم بانوی زیبا وبعد از پسر عزیزم که به لطف خداوند از طریق پسر

      نازم به این سایت زیبای توحیدی هدایت شدم وبعد از تمام دوستان صمیمی خانواده عباسمنشی که با کامنت های قشنگشون آگاهی های زیبا بهمون میدهند(دستان پرمهر خداوند) برای تک تک تون بهترینها رو ارزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    ثریا آرامیان گفته:
    مدت عضویت: 1488 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام استاد عزیزم و مریم بانو جان

    و دوستان خوبم

    فایل فقط روی خدا حساب باز کن

    مگه میشه غیر از این باشه یادمه زمانی که خونه می‌خریدم پول نداشتیم ولی چون این فایل را من هزار بار گوش کرده بودم همون لحظه ی اول که قرار داد بستیم گفتم خدایا جز تو رو کسی حساب باز نمی‌کنم

    گفتم خدایا تو برسون ایمان دارم که تو بلدی از کجا و چطوری بهم بدی تا کم نیارم نمی‌دونم ولی می‌دونم تو داری که بدی

    هر روز می‌نوشتم برای خدا که چقدر پول و چه وسیله هایی برای خونمون لازم داریم اما نمی‌دونم از کجا باید بیاد تو برسون

    تنها یک بار از برادر شوهرم یک سکه گرفتیم اونم متوجه شدم جایی گفتن دست کردم به قرآن گفتم خدایا اینم خودت بده تا بهشون بدیم چون تو تا آخرش جور کردی نزار منت بندت رو سرم باشه

    به خداوندی خدا همون فرداش یه پولی برامون جور شد که سریع سکه را گرفتم دادیم

    و 700میلیون که لازم داشتیم از هیچ خدا به ما داد و ما هم پول خونه را دادیم و هم خونمون را کامل درست کردیم

    و در همین حوالی ماشین هم خریدیم چون خدا مامور ماشین آورد دم در گفت هر وقت داشتین بدین

    معجزه هاش برام مثل باران رو سرم ریخته می‌شد

    وهنوز که هنوز هست بعد 4سال ساعتها با خدا حرف میزنم میگم خدا جان این فقط کار تو بود ما که هیچی نداشتیم

    ما که پولی نداشتیم

    پشتوانه هم نداشتیم

    فقط این فایل بود که باعث میشد من ایمانم را از دست ندم

    فقط این فایل بود که هر وقت ناامید میشدم مرا امیدوار به خدا و قدرت خدا میکرد

    تازه این درکی که اکنون از قانون دارم اون موقع نداشتم

    ولی به خدا ایمان داشتم

    خدا را خیلی باور کردم و بهش صبح تا شب متوصل بودم

    شب تا صبح باهاش حرف میزدم

    و طوری ما کارامون و اموراتمون خوب پیش می‌رفت که بهترین غذاها را و بهترین لباسها را تو اون تایم میخریدیم

    این ایمانی بود که من داشتم نه همسرم چون اون همش می‌گفت تو قصدت این هست منو بندازی زندان من می‌گفتم نترس خدا پشتمون هست

    می‌گفت قربون خدات برم بگو بندازه پایین میگفتم تو بیا حرکت کنیم میندازه نگران نباش

    الان می‌نویسم گریم میگیره بخاطر اینکه بعضی مواقع چرا بزرگی خدا را فراموش میکنم

    چرا بعضی مواقع یادم میره خدا همون خداست

    خدایا منو ببخش اگه من فراموش کار میشم

    این فایل خودش به تنهایی کافی هست که ما در تمام طور عمرمون گوش کنیم و عمل کنیم

    و تمام زندگیمون بشه گلستان

    خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

    استاد ازتون باز هم ممنونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      رقیه سربازی گفته:
      مدت عضویت: 325 روز

      سلام ثریا جان واقعا چقد از کامنتت انگیزه گرفتم چقد عالی بود خدارا هزار بار شکر میکنم تو این سایت هستم و از خوندن کامنت های شما دوستان از خواب غفلت بیدار میشم دقیقا هر وقت خدارا صدا میزنیم خدا پاسخ می‌دهد خدا بنده اش رو تنها نمی‌زاره قربون خدا برم که مرا هدایت کرده به این سایت که استاد الگوی ما باشه استاد عزیزم خیلی خیلی سپاسگزارم بخاطر فایل های دانلودی و رایگان و همچنین مریم عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 625 روز

    به نام رب العالمین

    سلام به همه عزیزان

    ◀هربار که من روی دوستی و یا شخصی حساب کردم خوردم زمین اونم بدجور.

    خونه رو میخواستم بفروشم بنگاه دار میگفت خودم میفروشم و روش حساب کردم و یهم غیبش زد.

    ادم ها تا پای قرار داد میومدن و من روی حرفشون حساب میکردم یهو ناپدید میشدن و میزدن زیر قولشون . برام عجیب بود

    انقدر این عمل تکرار شد که گفتم خدایا عاجزم خودت بفروشش من نمیتونم و ولش کردم .

    یکی دو هفته بعد بدون اینکه به کسی بگم خدا دستاشو فرستاد و کار معجزه وار کار بردن مشتری فروش رو شروع کرد اونجا دیگه میدونستم رو ادما و حرفاشون حساب نکنم و یه گوشم در بود و یه گوشم دروازه و به خدا توکل کردم و مشتری با بهترین قیمت و اسان ترین روش خونه رو خرید.

    یا همونایی که رفیق فابریک بویم توی شرایط سخت بدترین تهمت رو زدن و محو شدن و همینجوری اتفاقات را مرور میکردم و دیدم چقدر به ادمها قدرت دادم و دارم کار میکنم که ادمها رو توی ذهنم بیارم پاین و خداوند رو ببرم بالا.

    ادم باید از خدای درونش اعتبار بگیره نه از بیرون

    🈚🈶🈹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    سید محمد رضا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 249 روز

    سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات یگانه خالق آفرین من ،،

    تنها تنها تنها قدرت مطلق کل عالم ها ،،

    قطع میکنم امید بنده ای رو که امیدش به کسی جز من باشه ،،

    چقدر قشنگ توکل کردن به انرژی که قالت نمیذاره ،، تنهات نمیذاره ،، اصلا همچین امکانی برات وجود ندارد جایی بری خدات نباشه و تمام .

    سلام و درود خدمت تنها یار و یاور همیشگی من ،،

    تنها قدرت زندگی من ،،

    تنها عشق زندگی من ،،

    تنها امید زندگی من ،،

    تنها نور و روشنایی زندگی من ،،

    تنها حامی زندگی من ،،

    تنها هدایت و راهنمای زندگی من ،،

    تنها منم که از وجود خداوند متعال از روح مقدس الله در من دمیده شده و منرا به اسم خلیفه الله لایق سجده همه ی مخلوقات آفرید خداوند تا بیافرینم تا خلق کنم تا گسترش دهم نظام هست فوق العاده خداوند را و پازلی شوم در مسیر پیشرفت جهان بی کران هستی ،،

    خدای مهربانم من همراستای تو ،، در موافق جهت گسترش جهان هستی ات به یاری و خواست و اراده خودت در حال حرکت هستم و بسیار خرسندم از این نور انرژی مقدس ات در وجودم ،، زمام کل امور زندگی من همانند کل نظام هستی در دستان مهربان توست من تمامیت خودم رو به دستان تو میسپارم و سراسر تسلیم خواست و اراده تو هستم ای مهربان خدایم ای یگانه رَب من ای رب العالمین ،،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1815 روز

    سلام بر همه عزیزان

    غرق شدم اینروزها تو این جنس فایل ها و رو ابرام انگار احساس کسی رو دارم که رسیده به کلید اصلی و هربار هی ترمزهای بیشتری از خودم بیرون میکشم

    چی بگم ازین فایل بینظیر اصلا که قبلا هزاران بار گوشش داده بودم و با اینکه تک تک مطالب ش و استاد در فایل های دیگه به گونه های مختلف گفتن ولی عجیب انگار بار اول هست که گوش جان کردم

    مثلا یاد خودم میفتادم من قبل که چه جاهایی روی ادمها حساب باز کردم و گفتم پس چرا جور در نمیاد چرا نمیشه من که مراحل و درست رفتم پس نتیجه؟ نتیجه مالی بیشتر مد نظرم هست که کلی ترمز های ریز و درشت دارم ازش

    مثلا وقتی استاد داشتن حرف میزدن تک تک اون ادمهای بزرگ و موفق که حتی برای ذهنم اسمشون هم اوردم از جلوی چشمام رد شدن و یادمه وقتی که عمیق تر داشتم روی خودم کار میکردم و خب تمرکزی روی ارتباطاتم بوضوح نتیجه هاش و دیدم که همون ادمهای بزرگ و موفق همشون جز احترام و دوست داشتن ازشون چیزی ندیدم ولی وقتی تو ذهنم میگفتم خب اینا که اینقدر منو قبول دارن اینقدر دوسم دارن و ازم کلی تعریف میکنن چیزی که بعیده و حتی اطرافیان هم میگن ما ندیدیم فلانی اینقدر کسی رو قبول داشته باشه یا دوسش داشته باشه تو دیگه کی هستی؟ وقتی میدیدم اینارو و ناخوداگاهم دنبال این بود خب پس چرا مثلا حقوقمو بیشتر نمیکنن؟ چرا بهم کاری پیشنهاد نمیدن؟ چرا مثلا نمیگن ما اینهمه گوشی داریم بیا این مال تو پولشم خرد خرد بده (اینو خیلی توقع داشتم) چرا وقتی پول بیشتر یا حتی حقوق خودمو جلو جلو میخوام مدیرم زورش میاد؟ همه اینها عین یه فیلم کوتاه از جلوی ذهنم رد شد

    که من قدرت و از خدا گرفته بودم و بجای اینکه از خودش بخوام از بندش که خودشم خدا بهش داده میخواستم وای اصلا بغض ته گلوم و گرفت هربار تصمیم گرفتم فقط روی خودش حساب کنم خدا ادمهای بیشتری رو برای اینکه ببینه چند مرده حلاجم پیش روم قرار داده و منی که دورم پر ادم موفق و پولدار و پولساز هست نشستم عمیقا به این فکر کنم خدای اونا خدای منم هست اینکه تا کجا این چرخه ادامه داره؟ تا کجا میتونم باهاشون پیش برم بعد بخاطر شرایط خودم یواش یواش ارتباطامو قطع کنم اینکه وقتی مثلا بخوام یه بیرون ساده برم جیبم تا کجا یاری میکنه؟ اینکه فقط به این دید نگاه نکنم که خداوند از طریق دستانش به من روزی میرسونه من خودم وصل شم به منبع رزق و روزی و در کنار دستان خدا باهم از زندگی و نعمت های خدا لذت ببریم اینکه ریشه این توقع و بسوزنم نگاهم به اونا نباشه و ببینم اونا در عمل دارن ایمانشون و نشون میدن حتی اگه خودشونم ندونن ولی دارن پیش میرن خودشون و باور کردن

    عاشق اون لحظاتی میشم و بودم که با توحید پیش رفتم به خودم و خدای درونم ایمان و اعتماد کردم و رفتم جلو مسیر و حالا چه اقدامی بوده چه وقتی حرفی زدم با اعتماد به نفس اینکه پشتم به خدا گرم بوده و چه لحظه زیبایی انگار دوس داری همون جا متوقف بشی و اون لحظه رو ثبت کنی و ساعتها ماهها و سالها ازش لذت ببری وقتی درباره پیامبر گفتین این یادم اومد و چقدر دوست داشتنی هستن این ادمها نه ادمهای ترسویی مثل لحظاتی از من

    قدرت و از ادمها تو ذهنت بگیر

    چند روزه دارم اینو ملکه ذهنم میکنیم شده تو جای جای در و دیوار خونه نصبش کنم میخوام اینم حک بشه و بشه جزیی از من چون اینجوری دارم جواب میگیرم مثل یه مدت که افتادم تو دور سپاسگزاری و نتایج از در و دیوار سرازیر شدن حالا میخوام لیزری روی این موضوع کار کنم خدا کمکم کنه بتونم و ثابت باشم

    خدایا لحظه ای از من روی برنگردون که نمیخخوام به هیچ وجه جهنم و تجربه کنم حتی برای ثانیه ای خداوندا کمکم کن که فقط و فقط روی خودت حساب باز کنم و بندگی خودت و بکنم این تعهد من در این لحظه و این ثانیه هربار میخوام محکمترش کنم و کمکمم کن بمونه توی ذهنم

    استاد فرشته من فرشته زمینی و اسمونی و برترین من ازتون بینهایت سپاسگزارم که شدین بخشی از زندگی و وجود من و دستم و گزاشتی توی دستان پر مهر ایزدم چقدر راه و مسیر رفتم که برسم به این نقطه و چقدر ارزشش و داشت بینهایت دوستتون دارم

    خدایا شکرت خیلی خیلی دوستتتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    الهام رهنما گفته:
    مدت عضویت: 1590 روز

    به نام خدای مهربون و بخشندم

    الهی تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم من و ب راه راست به راه کسانی که ب آنها نعمت دادی هدایت کن الهی کمکم کن ک این جمله ای که هی تکرارش میکنم باور قدرتمندی بشه برام و فقط در حد حرف نباشه الهی کمکم کن ک هر لحظه در مسیر زیبای خودت باشم و از حاشیه ها دور باشم الهی کمکم کن تا دو سه روزی که احساس آرامش و خوشبختی کردم همه چی و ول نکنم اتفاقا بیشتررررررتر مشتاقت باشم توووووو باش دگ هیچ کس نباشه تووووووو هدایتم کن همه اعتبارات ب دست توعه هیچ کس و هیچ چیز قدرتی ندارن ک زندگی منو تغییر بدن اراده من(ک اینم توووو خودت باید اجازه شو بدی ک حتی اراده کنم برای تغییر)و هدایت توعههه که من و ب اون جایگاهی که تو ذهنم ایجاد شده میرسونه الهی اسونم کن برای آسونی ها کمکم کن اگر شرکی هم داشتم زود از بین ببرمش و فقططط با تو پیوند بخورم استاد این حدیثی ک از پیامبر گفتین ک :

    (در امت من نیت شرک راه رفتن مورچه سیاه بر روی سنگ صاف و سیاه در دل تاریکی شب مخفیه )چقد حرف داره بر گفتن چقد من نمیدونم و نمی‌فهمم خدایا منو ببخش

    الله و اکبر خدایااااا منو ببخش برای روزهایی ک ب بنده هات قدرت می‌دادم من و ببخش ک حرفای اونارو بیشتر از وعده های تو قبول میکردم الهی از وقتی ک شروع کردم همین ریشه های شرک و قطع کردن حالم بهتر شد زندگیم از هر جهت عالی شد آرامشم بیشتر شد واز همه مهم تررررر تووووووو تو زندگیم پررنگ تر شدی و چقد حس نابی هست با تو بودن حرفهای تورو گوش کردن مسیرهایی ک تو نشونم میدی و رفتن

    تنها منبع رزق و سلامتی و ثروت و خوشبختی رو فقط تووووو میدونم رب من

    ثروت هایی ب من بده ک بغیر الحساب ب اون جایگاهی برسونم ک تمام جهان برای من خدمت کنن و برای من پول بسازن برای رسیدن ب همه اینا فقط تو رو میبینم و فقط از خودت میخام فقط تویی ک به من نعمت و عزت و شهرت و ثروت میدی هیچ کس دیگه ای در جهان نیس ک قدرت داشته باشه تمام چیزی ک در جهان هست قدرتش ب دست رب من صاحب اختیار و فرمانروای کل هستی و کیهانه

    توحید ینی یگانگی الله من توحید ینی ربوبیت و تنها توووویی ک رب العالمینی الهی فقط تویی ک توانایی این رو داری ک از جایی ک ب عقل ناچیز من نمیرسه بهم بدی باورم نمیشه چطور وقتی باورت کنم و تو ذهنم همه ادمهارو از لحاظ قدرت کوچیک کنم تو میمونی و منی ک ب دونه دونه خاسته های ریز و درشتم میرسونیم الهی کمکم کن وقتی ب این جایگاه وشرایط رسیدم دوباره نیام روی کسی حساب کنم ک ب قول استاد همه اون نعمت هام قطع میشن

    از خدا میخام کمکم کنه توحید رو در وجودم جاری کنم فقط خودش رو بپرستم و از خودش در هر لحظه یاری بجویم خدای بی‌نظیرم ازت میخامممم هیچ وقت دستمو ول نکنی من با تو بود ک معنی همه چیز رو فهمیدم وقتی تو نبودی دنیا برام تیره و تار بود هیچی نبود شور و انگیزه ای نبود هدفی نبود آدمای مناسب نبودن ظلمات و ی بیراهه ک انتهایی نداشت و مثل باتلاقی ک هی منو تو خودش می‌کشید بود این تو بودی ک ازاون جا نجاتم دادی کمکم کردی عاشق خودم باشم و ب همه عشق بورزم این تو بودی ک چشمم رو ب کل جهان باز کردی و دیدم رو تغییر دادی الهی چقد خوبه ک کل زندگیم رو خودت داری رهبری میکنی و لذتش رو ب من دادی خدایا عاشقتممممم کمکم کن تا روزی ک در این جهان فرصت زندگی بهم میدی همین عشق رو حفظ کنم و قله های موفقیتی ک انتظارم رو میکشن و فتح کنم الهی صدهزار مرتبه شکرت

    استاد بی نظیرم عاشقتونم

    مریم جونم عاشقتم

    خانواده قشنگم عاشقتونم

    رب من تنها فرمانروای من صاحب اختیارم بی نهایت عاشقتممممم

    الهی ک همیشه در پناه خودش شاد و سالم و پرروزی و آروم باشین

    فعلا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2851 روز

    به نام خدا

    سلام

    دیروز ظهر برای اولین بار رفتم یکی از این شهرهای نزدیک شهرمون که یک تیم اصلی توی لیگ برتر داره با چند ملی پوش

    شهر کوچیکی هست نسبت محل زندگی من ولی امکانات و تایمی که برای فوتسال میذارن خیلی بیشتره، و برای رده سنی مختلف سانس داره

    حس خیلی خوبی بهم داد محل سالن توی منطقه منازل شرکت نفت بود که هر خیابونش یه نگهبان داشت میتونستی سوال بپرسی

    خیابون اصلی محله تمیز و المان های خوشگلی توی بلوار خیابون بود

    ساکت، اروم، تمیز، پر بود از خونه های قدیمی با سقف شیربونی،که احتمالا امریکایی ها یا انگلیسی ها قبلا اونجا ساکن بودن

    و خونه های جدیدی که ساخته بودن

    سالن همایش بزرگی داشت

    خونه هایی که دور تا دورشون پر از درخت بود

    سالن خوب جایگاه تماشاگر (تازه این سالن اصلی نیست که تیم اصلیشون اونجا بازی و تمرین میکنند) ابخوری خیلی خیلی نزدیک به زمین کلی صندلی برای نشستن کنار زمین

    فقط سه نفر مسئول دفتر ثبت نامش بود که یه دفتر و میز خوب داشتن

    تازه گوشی رو قبل از ورود ازمون گرفتن جاش یه علامت شماره دار دادن که بتونیم گوشیمون بعد از اتمام راحت برداریم در کمال امنیت

    پرسنل با درک بالا

    مربی پا به توپ

    صحفه نمایش نتیجه مسابقه اون بالا خود نمایی میکرد

    استاد عزیزم دیروز رفتم اونجا فهمیدم یه سری کارها انجام بدم برای اینکه بتونم کلاسها رو برم

    برعکس چیزی که توی شهر خودم دیدم یعنی عملا همه چیز توی شهر خودم راحت بود و من هیچ پروسه اداری نگذروندم چون اونجا منو میشناختن و هر موقع میخواستم میتونستم نرم یا برم (هرچند خودم خیلی با این سیستم راحت نیستم) در کل همه چیز راحت بود همیشه پول داشتم هیچ چالشی نداشتم

    اما الان به این فکر میکنم من یه روز دو روز پدرم منو میبره و هیچ مشکلی ندارم وقتی اون هست چون همیشه از لحاظ مالی و فیزیکی حمایتم کرده ولی من به این فکر کردم که بعد از چند روز که برم سر تمرین 100 درصد به چالش میخورم و مطمئنم پدرم نمیتونه حمایتم کنه

    از دیشب ناامیدی اومده سراغم

    امروز صبح بلنذ شدم ناامید بودم ولی یه لحظه به خودم گفتم مگه ناامید باشی اتفاقی میوفته توی همین شرایط میمونی و هیچ کس قرار نیست بیاد تو رو بکنه بازیکن فوتسال

    هنوز که اتفاقی نیوفتاده ،پدرمم که هیچ مخالفتی نداشته ،فقط من نمیدونم برای اینده چیکار باید بکنم

    فقط من نمیدونم از کجا و چطوری شرایط رفتنم شاید برای مدت زیادی چجور جور میشه

    نمیدونم چجور با مسئله رفت و امدم به اون شهر چیکار کنم

    فقط چون نمیدونم

    توی حرف زدن با خودم این جمله اومد ” فقط روی خدا حساب باز کن” یعنی در ادامه جمله هایی که میگفتم این جمله وصل شد به حرفهام

    یه لحظه گفتم شاید باید برم سراغ ایت فایل

    اخه استاد عباسمنش یه فایل با این عنوان داره

    فایل چندبار گوش دادم

    اره استاد فهمیدم که وقتی پدرم همین چند وقت پیش بهم قولی داده بود و زد زیر قولش چقدر گریه کردم چقدر این اتفاق حالم بد کرد

    فراموشش کرده بودم تا اینکه این فایل گوش دادم

    من پیش بینی کردم که اگر بخوام با این فکر که ” بریم ببینیم چی میشه ” برم جلو هیچ اتفاقی نمیوفته و دست از پا دراز تر برمیگردم خونه و دیگه نمیرم کلاس

    ازطرفی خیلی دوست دارم برم امیدیه، خیلی دوست دارم برم اونجا فوتسالم ادامه بدم چون دیگه نزدیکم میشم به تیم اصلی و میتونم عضو تیمشون بشم

    به علاوه، رفت و امد یا زندگی توی اون محله نفتی حس ارزشمندی بهم داد

    مثل هر باری که مسیرم یا دور دور شبانم میخوره به محله هایی که اسم هاشونم انگلیسی یا امریکاییه و محل زندگی نفتی های قدیمی یا کارمندای رتبه بالا پتروشیمی هست

    یا حتی وکلا یا مدیرهای مدارس ، لذت و احساس ارزشمندی زندگی در اون محله که شاید از بعضی جهات امکاناتش عالی نباشه بهم میده به خدا میگم خدایا منم میخوام توی این محله هایی باشم که مشغول زندگی وکار خودشونن و کسی کاری به کسی نداره و زندگیشون میکنن

    خدایا خودت میدونی چقدر حال کردم وقتی اون سالن ورزشی رو توی اون محله دیدم

    من میخوام برم اونجا خدای من ، ولی هیچ پلن و ایده ای ندارم، خدایا میدونم ایمانم ضعیفه میدونم میخوام روی تو حساب کنم میخوام توحید یاد بگیرم روی تو حساب کنم

    روی تو حساب کنم

    روی تو حساب کنم

    تمام وجودم بذارم که روی تو حساب کنم

    خدایا خودت میدونی که همین الان بعضی بچها فوتسال شهرم تردید دارن برگردن به مربی قبلشون چون میدونن اون مربی ادم درستی نیست از طرفی ام قدمی برای جای بهتر برنمیدارن خدایا ولی من نمیخوام مثل اونا باشن

    من میخوام ثابت کنم که فوتسال ارزشش داره اگه اونا به هدف و خودشون شک دارن

    خدایا من نمیخوام با عجله و بدو بدو کارام ببرم جلو، من میخوام با لذت برم جلو من میخوام همه ترسام ازم بگیری بهم شور و شوقی دوباره بدی

    امیدمو زنده کنی، منو از شرک پاک کنی

    بیادم بیاری که در گذشته ام که یک ریال پول نداشتم ولی با قدرت هدفم دنبال کردم و تونستم قدم های بلندی بردارم ففط چون روی تو حساب کردم

    خدایا من توی ایمان اوردن به نابلدم ناخردم

    تو هدایتم کن ،بهم هر روز هر روز این باور و نشونه بده که هیچ وقت دیر نیست برای شروع کردن و رفتن دنبال ارزوها

    خدایا خودت میدونی خدایا من چقدر میخوام که بازیکن حرفه ای فوتسال بشم

    بازیکن تیم ملی بشم

    هدایتم کن مثل اب خوردن باورام تغییر بدم

    بدون ترس پا به توپ بشم بازیکن مقابلم محو کنم و خودم به دربازه برسونم و بشوتممم توی دربازه

    هدایتم بدون ترس از مصدوم شدن برم با سرعت به سمت توپ بدوم

    میخوام برم امیدیه و دیگه به پشت سرمم نگاه نکنم تا خود هدفم که تیم ملیه که جام ملتهای اسیاست که جام جهانیه که لژیونر شدن توی یکی از بهترین لیگ های اروپاست

    خدایا کمکم کن امروز به هیچ کسی جز خودت احتیاج ندارم

    کمکم کن اینقدر باورت کنم که هر کس و هرچیزی جز دستی از دستان قدرتمند تو نبینم با خیال راحت مسیرم که جلوشو نمیبینم برم

    الهی هدایتم کن

    با ایمان

    مریم درویشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      سعید گفته:
      مدت عضویت: 625 روز

      سلام به دوست عزیزم

      تو که نمیدونی چی میخواد پیش بیاد و خداوند چه پلنی برات داره پس بهش اعتماد کن و برو . به دیگران نگاه نکن . منتظر دست هیچ کس حتی پدرت نباش و قوی باش به دستای خداوند نگاه کن و ادامه بده در ادامه دادن مسیر بزرگی هست

      خدا پلن خوبی برات چیده فقط تو الان نمیبینیش. این مسیر تو رو بزرگتر میکنه که خودت رو بشناسی.

      شرک رو از وجود پاک کن تا به هدفت برسی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        مریم درویشی گفته:
        مدت عضویت: 2851 روز

        سلام آقا سعید عزیز، ممنونم که با کامنتتون بهم یاد اوری کردید

        اخر هفته گذشته بود با نشانه من یکی از فایلهای مصاحبه استاد دوستان اومد برام و من فرداش که کامنتها رو میخوندم حس کردم باید یه قدمی بردارم نشینم توی خونه ،همون لحظه یادم افتاد که من کلا یه جوری از تیم قبلی شهرم رفتم که دیگه برنگردم الان باید چکنم ؟ یکی از هم تیمی هام که سال اول باهم بودیم مادرم توی باشگاه دیده بود و شماره منو ازش گرفته بود و به مادرم گفته بود مریم نمیخواد بیاد فوتسال تیم داریم

        منم که یاد این هم تیمی سابقم افتادم گفتم بذار برم سراغش توی باشگاه بدنسازی، همون لحظه به خواهرم زنگ زدم تایمشون پرسیدم گفت همین امروز اخرین روز فعالیتشون توی هفته هست منم چندساعت بعدش اماده کردم و رفتم سراغش برام تعریف کرد گفتم چه خبر منا گفتی به مادرم تیم داری؟ گفت اره یه چندتا تیم هست ولی نگفت اسمشون چه تیمی

        همش فوکوسش روی تیم خودش که سالها قبل باهاشون مسابقه میرفت بود ولی شدید از مربیش ضربه خورده بود و شک داشت میگفت نمیدونم برم یا نه، به من گفت تو میای؟ من گفتم نه، منا تو توی حرفات گفتی چند تیم درسته؟

        گفت اره گفتم چه تیمی بعدش اسمش گفت

        گفت یکی از دوستام اونجاست و.. گفتم میتونی برام هماهنگ کنی گفت باشه شماره ش بهم داد زنگ بزنم

        قرار بود پنج شنبه بریم اما از اونجا که من بابام خارج از استان بود و یه جورایی ام رفتن برای خودم سخت میدیدم گفتم بیخیالش بذار هفته دیگه بابام میاد باهم میریم با دوستم

        قبل از اینکه کلا کنسل کنم دوستم پیام داد من فردا نمیتونم اگر میخوای بری

        منم گفتم باشه

        شنبه رسید، دوستم گفته بود کلاس ها روزهای فرد منم گفتم بذار امروز زنگ بزنم با طرف صحبت کنم ببینم چجوریه شرایطشون وقتی زنگ زدم صحبت کردیم فهمیدم این تیمی که دوستم درموردش بهم گفت همین امروز شنبه کلاسش برگزار میشه روزهای زوج و اون روزهای فرد واسه یه تیم دیگه توی یه شهر دور تر بود که ایشون گویا فقط بعضی موقع میاد سر این تمرینی که دوستم معرفی کرده بود

        خلاصه به دوستم گفتم میای گفت نمیدونم باید به پدرم بگم

        همون لحظه فهمیدم بهونه س میخواد نیاد گفتم از این حرفش مشخصه یعنی نمیخواد بیاد

        چند ساعت بعد با پدرم رفتیم اون شهر و تمرین

        اما یه چیزی برام عجیب و جالب بود

        من یکی دو ماه پیش به مادرم و پدرم میگفتم اگر میخوام پیشرفت کنم باید برم شهر x, y, z و تک تک این شهرها جفت محل زندگیم هستن و بشدت مخالفت میکردن میگفتن

        این چی میشه

        اون چی میشه

        این چیکار میکنی و…

        ولی شنبه که میخواستم برم امیدیه پدرم دوبار گفت شرایطش برای کسی مثل تو جور نیست و دیگه هیچی نگفت و خیلی جالبع برام حتی پدرم فهمید که من میخوام دیگه برم تمرین این تیم ولی خیلی مخالفت نکرد جز دوبار اون حرف زد دیگه در تمام مدتی که ما توی سفر بودیم رفتیم و برگشتیم همه چیز در سکوت بود

        اول حرفم گفتم جالب و عجیب ولی این نباید برای من عجیب و جالب باشه بخاطر همین وقتی برگشتم احساس کردم باید بشینم و توحید باور کنم

        این کامنت نوشتم حس کردم مرور مسیر میتونه بهم کمک کنه.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          سعید گفته:
          مدت عضویت: 625 روز

          سلام به مریم عزیز لژیونر فوتبال ایران

          هدایتی چشمم به کامنتت افتاد خوندم و خودش میگفت واسش بنویس و ول کن نبود تا اون چیزایی که گفت رو ننوشتم.

          شاید نباید الان این حرف ها رو بگم اما ادم گاهی بابت کارهایی که میتونه انجام بده اما انجام نمیده خیلی حسرت خواهد خورد.

          من خودم قبلا خیلی ادم وابسته ای به پدر و مادرم بودم اما از یه جایی میخواستم استقلال برای خودم داشته باشم و هیچی پلنی نداشتم چکار کنم . ارزو داشتم برم شهرهای دیگه رو ببینم و دوست پیدا کنم

          اما خدا طوری کارام رو درست کرد که رفتم توی چندین شهر ایران زندگی کردم و تجربه ها و دوستان بسیار ارزشمندی بدست اوردم که نمیشه براش قیمت گذاشت.

          اما فکر میکنی دوستایی که موندن توی شهر پدرو مادرم چی شدن تهش یه کارمند شدن و اصلا اون چیزهای خوب زندگی رو تجربه نکردن چون ترس داشتن و به محیط امنشون چسبیدن

          روی هیچ کس جز خودت و خدا حساب نکن . و بیخیال دوست و رفیق و حمایت خانواده باش . هرکسی نون لیاقتشو میخوری اگه باور داری جات بیشتر از اینجاست پس باید ایمانتو نشون بدی و قلبا خودتو باور کنی. هرکسی مسیرش فرق داره

          تو چه میدونی خدا چه پلنی برات داره . شاید برات راهی شد که بهتر اونچه میخوای و فکرشو نمیکنی به راحتی برسی و شاید نگرشت تغییر کرد و مسیر تازه برات باز شد و کلا دنبال یه مسیر خاص نباش چون دست خدا رو میبندی .

          بگو من نمیدونم تا برات درست کنه

          برای خودت از خدا نشونه بخواه اگه نمیدونی چکار کنی

          در اخر لینک کامنتی از ابراهیم که تو سایته میذارم . چند دقیقه قبل خوندمش

          abasmanesh.com

          در پناه خدا باشی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            مریم درویشی گفته:
            مدت عضویت: 2851 روز

            سلام سعید عزیز

            :)))))) ایموجی لبخند برای اینکه گفتید لژیونر فوتبال ایران.

            قبل از ساعت 6 بود که احساس کردم برای بیرون اومدن از درد و فشارها باید یه قدمی برداشت باید رفت توی دل کار باید ادامه داد توی توهم حرفهای که شنیدی نباید بمونی یه حسی بهم گفت وقتی پدرت ساعت 7 از سرکار اومد ازس درخواست کن بگو که میخوای بری اونجا تا کمکت کنه،

            من توی سایت بودم داشتم کامنت ها رو میخوندم و یهو دیدم علامت ابی و پاسخ شماست، رفتم کامنت ابراهیم خوندم از همون اولش که گفت درخواست کردن گفتم پس این نشونس که باید برم از پدرم درخواست کنم اما نمیدونم این کامنت این انرژی این چی بود که الان انگار فرو ریختم، تمام لحظاتی که داشتم کامنتش رو میخوندم اونقدر شدت اشکام فراتر از ظرفیت وجودم بود که بزور و بشدت میخواستن روی صورتم سرایز بشن انگار فروریختم نمیدونم چه حسی

            واقعا اگر این کامنت شما نشونه نیست پس چیه اونم قبل از اینکه ساعت 7 بشه من بخونمش قبل از اینکه از پدرم درخواست کنم

            نمیدونم الان چه حسی دارم ولی میدونی من امروز ظهر به خودم گفتم خدایا من به هیچ چیزی جز فوتسال نمیتونم فکر کنم با خودم گفتم الان مدرک دانشگاه صنعتی شریف بیان بهم بدن با پیرهن تیم ملی عوض نمیکنم

            حرفها توی ذهنم قطع وصل میشه

            ازشما سپاسگزارم که برام نوشتید و همونطور بخاطر لینک کامنت ابراهیم

            احساس میکنم با خوندن کامنتش ویران شدم

            واقعا خدا اینقدر بزرگ؟ میگه روی من فقط حساب کن بعد من از پارسال دارم حساب کتاب میکنم

            میگه روی من حساب کن میگم نمیرسم 1 ماه دیگه نمیشه 2 ماه دیگه سر تمرین فلان باشم

            باز دارم محدودش میکنم به زمان.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    دختر خدا گفته:
    مدت عضویت: 852 روز

    روز هفدهم

    خدای من

    ای پروردگار جهانیان

    من هنوز سوره حمد رو عملی نکردم تو زندگیم استاد

    علتی ک مدام این ایه رو تکرار میکنمم همینه

    خدایا من تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

    چند درصد؟ اگه تنها تو رو میپرستیدم ک ….

    خداجونم …هدایتم کن،همونطور ک به این فایل و به این قوانین هدایتم کردی،الله من،از من و از باورهام بگذر و منو اماده کن برای رسیدن ب رویاهام،هدایتم کن تا هرجا ک باید تغییر کنم ،هدایتم کن الله من

    چقدر شرک‌داریم و حواسمون نیس

    فقط تو بحث مالی نیس،تو بحث روابط همین ک طرف میگه من هستم،رو من حساب کن ،من‌ فلانم و …همین ک حال خوبتو گره میزنی به چیزی اون بیرون،همین ک اصرار میکنی به چیزایی ک حتی حالتو خوب نکرده، و … همش داره میگه ما خداهای زیادیو میپرستیم !!! خیلیا رو بت کردیم!

    قدیم یه بت میذاشتن جلوشون اونو میپرستیدن

    امروزه چی؟ دولت خدا شده، رئیست ،فلان ادمه ک پولداره،فلان دختر/پسر که دوسش دارم،نه اون نباشه من نیستم !!!! باید باشه تا حالم خوب باشه !

    حتی ترسات خدات شدن،دارن بهت حکومت میکنن،ترس از شکست،ترس از نشدن،حرف مردم و قضاوتشون خدات شدن !! نگرانی ک چی فکر کنن!مدام داری خودتو ثابت میکنی برای کی؟برای چی؟

    همش لنگ یه چیزی اون بیرونی ،اگه اون موقعیت و پست و مقام باشه،اگه اون ادم باشه،اگه فلان کشور بودم اگه سنم فلان بود و اگه اگه اگه ……

    هزارجور بت خلق کردیم و داریم میپرستیم !

    خدایا …هر روز هر قدم این فایلا ،دقیقا اون چیزیه ک من در طول روز بهش فکر کردم،یا یه لحظه از ذهنم رد شده

    استاد تو این 17 روز من دوتا از دوستای قدیمیو دیدم،هفته پیش یکیو،دیروزم یکی دیگه شو :)

    و با چندتاشون تلفنی صحبت کردم،فقط تو دلم یه لحظه رد شد ک دوست میخوام خداجونم،تو رفیقم باش،و اینجوری جوابمو داد :) واقعا از قلبم تو حیاط دانشگاه بهش گفتم فقط یه عشق هس،فقط یه ثروت هس،فقط یه حال خوبی و سلامتی هس اونم تویی،خودت بیار برام هرکیو ک مناسبمه

    تو همین چند روزی ک دارم هر روز فایل میبینم ،به هرچی فکر میکنم سریع اتفاق میوفته ،بدشانسی اگه وجود داشته باشه برا من تبدیل میشه خوش شانسی،اونم عجیب غریب :)

    لطف و محبت ادمها بهم بیشتر شده،حتی اگه اولین باره منو میبینه بهم لبخند میزنه،یه جمله قشنگ میشه،و …تو همین مدت با ادمای موفق و جذاب و مهربون خوش قلب و دارم ارتباط میگیرم

    تو همین چند روز ک فقط خودمو متعهد کردم فایلو گوش کنم،و کامنت بذارم ،همه چی داره تغییر میکنه

    تو این چند روز تحت هر شرایطی ،چ خوب و چ بد فقط دارم انجامش میدم، یه جاها یه حسایی میاد ک ول کن حالا یه روز فایل گوش نکن چیزی نمیشه،الان حوصله نداری عیب نداره،بیخیالش و … (دقیقا حسایی ک قبل این کامنت داشتم)ولی به این نجواها گوش نکردم

    دیروز دوتا کتاب خریدم ،ماورای طبیعی شدن و ثروتمند ترین مرد بابل

    تو کتاب دومیه ،یه جمله نوشته بود

    اگر به خودم بگم تا صد روز وقتی از پل رد میشم که به شهر برم یه سنگریره از جاده برمیدارم و تو رودخونه میندازم،این کارو انجام میدم.اگه روز هفتم از پل رد بشم و یادم بره،به خودم نمیگم فردا دوتا سنگریزه تو رودخونه میندازم که جبران بشه،عوضش برمیگردم و سنگریزه رو میندازم.روز بیستم هم به خودم نمیگم این کار بی فایده است،اینکه هر روز یه سنگریزه بندازی چه فایده ای داره؟

    چقدر قشنگ کمالگرایی رو تعریف میکنه،چقدر قشنگ میگه باید تکامل طی شه ،باید استمرار داشت ،باید صبور بود، صبور نه از اون نوع ک بگی خب سالها طول میکشه،نه،صبور از اون نوعش ک آرومه ،مطمئنه ،حالش خوبه،حتی اگه شرایط بیرون فعلا اوکی نباشه ولی ته قلبش ایمان داره و کم کم حال خوبشو پیدا میکنه،کم کم عادت میکنه زیبایی هارو ببینه،کم کم یاد میگیره …

    خدایا تو کمکم کن درک کنم این ایه رو که من تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    فاطمه برهانی گفته:
    مدت عضویت: 1078 روز

    سلام به استادعزیزم و دوستای گلم امدم یه کامنت راجب حسم به خدا بنویسم

    جدیدا احساس نزدیکی بهش میکنم توی قلبم حسش میکنی و میدوم هر لحظه داره هدایتم میکنه

    قبل تر فکر میکردم روی خودم کار میکنم و میشم یه ادم حسابی و پولدار و خفن

    که ادمی که هیچ اشتباهی نمیکنه و دیگه خودمو خودم

    ولی الان فهمیدم من هیچی نیستم همه چی اونه

    به خدا نمیشه روی این ذهن حساب کنی

    شاید باورتون نشه حتی نمیشه روی این جسم حساب کرد

    حتی نمیشه روی توانایی و مهارت حساب کنی

    روی هیچی نمیشه حساب کرد جز الله

    همه چی اونه

    بخدا فقط باید به اون گوش بدی

    هرچی گفت بگی چشم

    اون معشوقه

    ربه

    قدرته

    عظمته

    تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم

    تو پارتی منی

    تو یاور منی

    تو نیرویی که پشتمه

    ادما خودشون به یه نفس بندن

    تو قوی تویی که قدرتی

    تویی که عظمتی

    من ضعیف و ناتوانم خودت منو هدایت کن

    من هیچ ادعایی ندارم

    اگر لحظه ایی منو هدایت نکنی من فرومیپاشم

    اگه لحظه دستمو نگیری من هیچ نیستم

    من با تو قدرت میگیرم

    من با تو سرپا میشم

    من امیدم توییی

    تو بودی که روزای سخت صدامو شنیدی و هدایتم کردی و روزایی هیچکس نبود تو همیشه بودی

    تویی که از همه چی اگاهی از قبل و بعد و تمام علوم جهان

    تویی معبود من و خدایا من نوکرتو میکنم توام اربابی

    خدایا منو لایق رفاقت با خودت بکن

    خدایا دستمو بگیر و هدایتم .کن

    خدایا من بی نیازم از همه و نیازمندم به تو

    خدایا این دخترو هدایت کن

    تو برای من همه چیزی

    تو روزایی بی پدری برام پدر بودی

    تو برام خانواده بودی

    تو هیچ وقت نزاشتی سرم خم بشه

    هیچ دستمو ول نکردی

    به قول ملاصدرا خداوند همه چیز میشود همه کس را

    خدایا خیلی بهت نیاز دارم کمکم کن

    من به همه گفتم من پارتیم خداست

    منو بنده ای خوبی کن

    ضعفامو بکش بیرون و کمکم کن بتونم قدرتمو نشون بدم

    منو به عرش ببر و هدایت ام کن خودمو بسازم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: