فقط روی خدا حساب باز کن - صفحه 23

2065 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علیرضا رجبی گفته:
    مدت عضویت: 2657 روز

    خب داستان من از جای شروع شد که من تازه جدا شدم اعتیاد بازگشته و سه برابر شده و ماشین داغون و اینا روحیه افتضاح تپش قلب شریکمم جدا شدم رفیقای معتاد و زیر رو کش و خلاصه تیم تکمیل پول مولام ته کشیده منم و یه دفتر و یه کیف ابزار خب این راه تهش معلومه اصلا تهی نداره کوچه اول قبره دوم شروع کردم گوش دادن اون موقع یه فایلی داشتم روزی ۱۰۰ بار گوش میدادم و فقط میگفت نترس من با توم تو برو من هستم و منم تخته گاز بدون اینکه به هیچکدوم اینا اهمیت بدم و بزرگشون کنم شروع کردم یک ماه فرصت کمی نبود خداروشکر ۷۵۰۰کار کردم که دوتومنش یکی پیچوند و ۵۵۰۰ موند و عیدم تقریبا ۳ کار کردم و شرایطم یکم رو به نرمال شده بود و لی هنوز آرامش نداشتم

    بخاطر اینکه آبروم حفظ کنم خونه گرفتم که اونجا به اعتیادم راحت ادامه بدم و خلاصه دوستان همفرکانسمم طبیعتا جمع شده بودن….

    نمیدونم دقیقا تو چه تاریخی و از طرف کی این فایل استاد عباس منش ب دستم رسید و یه کامنتی که دوست عزیزی نوشته بودن رو استاد گذاشت تو کانال از زبان استاد که خدا خودش جاتو عوض میکنه خدا خودش دوستاتو عوض میکنه بهترینا رو برات میاره منم اینو با صدای خودم ضبط کردم و روزی یبار گوش کردم

    هزینه سنگینی دادم که اونم قطعامشکل از خودم بود ولی رفیقام با یه دعوا ازم جدا شدن طوری که همه قطعه رابطه کامل شدن باهام و من عصا به دست در خانه و من ماندم و مواد و فایلی که نمیدونم چندبار گوش کردم و گریه کردم از تنهایی که خدام ساخت تا منو خودش باهم تنها باشیم و تو اون تنهایی بهم گفت رهاش کن و خدارو شکر من باخدام رها کردم مواد رو و اون روز بود که بهم گفت رو من حساب کن کاراتو ردیف میکنم رها کن رفیقت میشم رها کن عشقت میشم باهات میمونم رها کن و فقط رو من حساب کن تکیه گاهت میشم پشتت میشم پناهت میشم

    اره اون روز این فایل بود و اون کامنت که منو نجات داد و باز با خدای خودم اشتیم داد و انگار خدا بهد اون همه بی معرفتی و نامردی بغلش باز کرد گفت بیا پیش خودم خودم همه کست میشم بابات میشم ننت میشم رفیقت میشم دلت میشم سرت میشم گوشت میشم زبونت میشم کارت میشم

    بعدش شروع کرد اول اعتیادمو پاک کرد بعد یه سفر منو برد ارمنستان (اینم داستان داره) بعد برگشتم یه برنامه که خیلی وقت بود دنبالش بودم رو برام به نصف اون قیمت و بصورت اقساط برام گرفت بعد ده میلیونم آزاد شد و با خرید دلار به قیمت ۷۵۰۰ و ۹۵۰۰ و ۱۰ هزار تومان که اینم اون خریده الان سود خوبی کردم و ماهیانه بجز اون که ارزشش بالا رفته سودم میگیرم

    و جالب تر از همه بعد از اینکه من عصا دست گرفتم تا الان یاد گرفتم باورم رو عوض کنم و خیلی کمتر سر کار برم و خیلی بیشتر پول در بیارم البته عصارو قبل از سفر کنار گذاشتم ولی جالبش این بود عصارو داد با باور عصا رو گرفت بدون باور

    نکته بعدی اینکه من تو دوماه سه برابری رو زدم خدا رو شکر خدارو شکر خدارو شکر و اینها همه رو مدیون این فایلهای استاد عزیزم و کمکی هست که بهم کرده تا ایمانم رو بخدا قوی تر کنم

    تمامیه اینها نتایج این فایله و بازم فکر میکنم باشه ولی الان یادم نیست ویه نکته دیگه اینکه من یسری نتایج دیگه هم داشتم که اونا مربوط به فایلهای دیگست و اونجا حتما خواهم گذاشت

    در ضمن استاد جان روی سخنم با شماست من یه انرژی تو کائنات رها میکنم مثلا به یه نفر کمک میکنم و سری نتیجش رو میبینم و شما با اینهمه کمک و محبتی که به ما میکنید بنظرم کره زمین رو کامل بهتون بدهند بازهم جبران نمیشود خیلی خیلی خیلی دوست دارم عزیزم عاشقتم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم و از صمیم قلب برات آرزوی خوشبختی میکنم

    یکم بهم ریختست هیجان داشتم برای نوشتن نتایج

    آخیییییش آروووم شدم یبار از رو دوشم برداشته شد بخدا انقدر نتایجم زیاده نمیتونستم بنویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    علیرضا رجبی گفته:
    مدت عضویت: 2657 روز

    سلااااام برخدای که فقط میشود به روی او حساب کرد و سلام به استاد جانم که اینو بهم بارها گفتی و سلام به شما دوستان بی نهایت باحال

    راستش من اومدم یه عالمه نوشتم و یکم بار منفیش زیاد بود چون از خیلی اولا گفتم ولی جالب بود که همون موقعه استاد فایل رو گذاشت و نشد منم بیخیالش شدم و فقط میخوام مثبتاشو بگم و شمام انشالله بگید که کمک کنیم باورهای همدیگرو تقویت کنیم

    راستش من اولش ترس داشتم واسه نوشتن و همیشه درامدهام رو از همه مخفی میکردم ولی وقتی دیدم همه مینویسن و من انرژی گرفتم گفتم بنویسم که شمام انرژی بگیرید و قطعا اون انرژی به زندگیم باز خواهد گشت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    سمی دو کوهکی گفته:
    مدت عضویت: 2784 روز

    سلام به دوستان و استاد عزیزم و تیم عالی پشتیبانی

    من هم یه تجربه خوب دارم وقتی تازه داشتم فایلهای رایگان استاد رو هر روز گوش میدادم روی خودم کار میکردم و سعی کردم از استعدادهام استفاده کنم که من کمی کار در زمینه آرایشگری بلد بودم ولی تجربه کاری نداشتم دوستی داشتم که یک سالن بزرگ ارایشگری داشت و من از اون خواستم که برم و براش کار کنم و اون وقتی فهمید که امیدم به اونه گفت باشه چند ماه بدون حقوق کار کن و بعد تصمیم میگیریم و من هم قبول کردم خیلی امیدم رو به اون گذاشته بودم تا اینکه این فایل رو گوش دادم که امیدمون باید به خدا باشه نه کسی دیگه من خیلی حس خوبی داشتم انگار تا الان نمیدونستم که باید امیدم به خدا باشه انگار منتظر بودم یکی این رو بگه با وجود اینکه این حرف رو بارها و بارها از همه اطرافیانم شنیده بودم که امیدت باید به خدا باشه ولی هیچ وقت باور نداشته بعد از گوش دادن به این فایل امیدی توی دلم بود که انگار دنیا رو بهم دادن سرشار از خوشحالی بودم و به دوستم گفتم من دیگه نمیتونم بدون پول کار کنم و فکر میکنم دیگه کافی هست و باید حقوق بگیرم بابت کارم و اون گفت نه من نیازی به کارگر ندارم و چون تو درخواست کردی گفتم بیای و هنوز کارت حرفه ای نشده که بخوام بابتش پول بدم،من گفتم اوکی پس من دیگه نمیام،اون روز اصلا حالم بد نشد نگران نشدم استرس نداشتم امید داشتم میخندیدم شاد بودم فهمیده بودم چون احساسم خوبه پس حتما تصمیم درستی گرفتم و اتفاقات خوب در وأخمد،و این فایل رو بارها و بارها هر روز و هرروز گوش دادم اینقدر امیدم زیاد شده بود اینقدر خوشحال بودم،که یک هفته بعد من از طریق دوستم با یک بیزنس انلاین آشنا شدم همون چیزی بود که دوست داشتم و گفتم قانون داره جواب میده این نتیجه احساس خوبم هست،نتیجه امید به خدا،و من وارد راه اندازی اون بیزنس شدم و جالبه که این بیزنس نیازی به پول زیادی نداشت یعنی حتی با ٢٠٠ دلار میتونستم کارم رو شروع کنم که حالا بماند که خدا چه درهای دیگه ای هم برام باز کرد و بعد از چند هفته دوستم که سالن ارایش داشت زنگ زد و از من خواست که باهاش کار کنم و حقوق بگیرم و اون موقع داشتم بال در میاوردم دوستان اعتراف میکنم که تا این حد معجزه رو باور نداشتم و اون موقع گفتم نه من وقتم پره و مشغول کاره دیگه ای هستم و من هنوز هم این فایل رو بارها و بارها گوش میدم و نتایج بزرگ تَر میشه برای من که تقریبا نیکی از فایلهای استاد رو خریدم این فایل رایگان بهترین و بزرگترین و قدرتمندترین فایل بود و نتایج بسیار بزرگی گرفتم از خدا میخوام که بهترین ها برای شما استاد نازنینم اتفاق بیفته که شما فرشته خداوندید برای من الگویید برای زندگی من و وقتی میخوام تصمیمات بزرگی بگیرم سعی میکنم فکر کنم اگه استاد بود الان چطور فکر میکرد و چطور عمل میکرد چه باورهایی داشت و سعی میکنم همون کارو کنم،هر جا هستید در پناه الله یکتا باشید.عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    محسن روزبه گفته:
    مدت عضویت: 2830 روز

    اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۗ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ*

    هیچ معبودی نیست جز خداوند یگانه زنده، که قائم به ذات خویش است، و موجودات دیگر، قائم به او هستند؛ هیچگاه خواب سبک و سنگینی او را فرانمی‌گیرد؛ (و لحظه‌ای از تدبیر جهان هستی، غافل نمی‌ماند؛) آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آن اوست؛ کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟! (بنابراین، شفاعت شفاعت‌کنندگان، برای آنها که شایسته شفاعتند، از مالکیت مطلقه او نمی‌کاهد.) آنچه را در پیش روی آنها [= بندگان‌] و پشت سرشان است می‌داند؛ (و گذشته و آینده، در پیشگاه علم او، یکسان است.) و کسی از علم او آگاه نمی‌گردد؛ جز به مقداری که او بخواهد. (اوست که به همه چیز آگاه است؛ و علم و دانش محدود دیگران، پرتوی از علم بی‌پایان و نامحدود اوست.) تخت (حکومت) او، آسمانها و زمین را دربرگرفته؛ و نگاهداری آن دو [= آسمان و زمین]، او را خسته نمیکند. بلندی مقام و عظمت، مخصوص اوست.

    خدایا بی نهایت شکرت ای رب من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    فاطمه سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 2626 روز

    سلام

    چی از این شگفت انگیزتر که این چندروز سردرگم و ناامید باشی و خدا یه مهمون اونم از آلمان برات بفرسته که فقط از خدا صحبت میکنه ..ابراهیم .. خدا … خداجون واضح تر از این نمیتونستی باهام صحبت کنی ، یه آلمانی از عاشق خدا بودن صحبت میکنه …از اینکه خدا پشتیبان و نگهبانشه … تنها چیزی که تونستم بهش بگم این بود که تو نشانه ای از خدا هستی .. نمیدونم چقد صحبتهام رو متوجه شد ولی مهم اینه که من و خداجونم میدونیم که چیه این نشونه .. خیلی کارت درسته خداجونم

    ممنون استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    سارا خیاط گفته:
    مدت عضویت: 2590 روز

    سلام

    دلم گفت این دلنوشتمو به اشتراک بزارم

    امیدوارم به دلتون بشینه

    من اگاهی هستم

    مرانیازی به باور نیست

    من فقط به خداباور دارم

    خدا هست

    چون خدا هست من هستم

    وبه آگاهی باور دارم

    آگاهی هست

    چون خدا با آگاهی همه چیز رابه هم متصل کرده است

    انرژی که در وجود همه چیز است هر ان چیزی که وجود دارد یا ما هنوز به وجود ان پی نبرده اییم

    خدا انرژی است و خدا در همه چیز است

    چیزی جز خدا وجود ندارد

    و خدا مرا به سوی خودم باز می گرداند

    هر ان چیزی که من هستم

    اگر خیر خواسته ام خیر میبینم

    واگر شر خواسته ام شر میبینم

    بین من و خدا وجهان فاصله و حایلی نیست

    من با خدا یکی هستم مگر تکه ایی سیب،سیب نیست؟

    من تکه ایی از خدا هستم

    اشرف مخلوقات خدا

    باورهای من باید خداگونه باشد

    مثل

    خدا همه چیز است و همه چیز جلوه خداست

    چیزی جز خدا وجود ندارد

    هراتفاقی در زندگیه من نه خوب است نه بد.من تفسیر میکنم که خوب است یا بد

    که دیدگاه خدا خوب است

    من غنی و ثروتمند افریده شده ام

    من با اگاهی افریده شده ام

    من عاشق افریده شده ام

    من درستکار وصادق افریده شده ام

    من حقیقی هستم

    من خیر خواه و نیک سرشت افریده شده ام

    من رحمان و رحیم افریده شده ام

    من جلوه ایی از خدا هستم،پس هرانچه خدا هست من هم هستم

    پس بهتراست بگویم من ثروتمند،عاشق،درستکار وصادق،نیک سرشت،رحمان ورحیم و….هستم

    من اینگونه ام

    من هیچ هستم

    دلم نمیخواهد خود را از جهان هستی جدا بدانم

    هیچگاه یک درخت نمیگوید که من یک درخت هستم

    اگر از او بپرسیم میگوید جلوه خدا هستم

    خیلی به درختان فکر میکنم

    واقعا چیزی جز خدادر انها نیست

    چقدر با جهان هستی در صلح و ارامش هستند

    و چقدرمطیع امر خدا

    حتم دارم هیچوقت یک درخت به خدا نمیگوید

    چرا شاخه من شکسته است

    چرا من فلان درخت نیستم

    چرا در فلان جای جهان نیستم

    چرا برگ های من میریزند

    چرا میوه های من این شکلی هستند

    چرا حشرات و پرندگان و انسانها دست از سر من بر نمیدارند

    چرا هر کسی که خواست میتواند از میوه های من استفاده کند من دلم میخواهد ان را به کسی ندهم و یا حداقل به شخص خاصی بدهم

    چرا باد دست از سر من بر نمیدارد

    چرا بارون تند میبارد

    رعد وبرق چکار من دارد اخر

    چرا شاخ وبرگ های من کج و کوله است

    چرا قد من کوتاه تراست

    و…

    خدایا من خسته شدم میخواهم نباشم

    دیروز فلانی امد وبر تنم یادگاری نوشت

    فلانی بر تنم تبر زد

    خدایا این چه زندگی است

    خجالت کشیدم

    واقعا خجالت کشیدم

    یک درخت منیت ندارد او فقط همگام با جهان هستی رشد میکند.اومتصل است.حرفی جز امر خدا ندارد.

    خدا بگوید باش میگوید چشم بگوید نباش نیست میشود

    این اخلاص است.این خدا پرستیست.او فقط خدا را فریاد میزند

    ولی من که خود را اشرف مخلوقات میدانم از یک درخت کمتر متصل هستم

    دلم میخواهد این من را حذف کنم

    من نیستم

    خدا هست

    همه چیز خداست‌.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    مرتضی پویان گفته:
    مدت عضویت: 2557 روز

    سخنم رو با نام فرمانروای جهانیان اغاز میکنم

    .سلام دوستان هم فرکانسم از خدا برا همتون بهترینهارو میخوام.با دیدن ای ویدیوه بسیار تاثیر گذار یاده یک سری از اتفاقات افتادم که در اونها با تکیه بر انسان زمینگیر شدم و با تکیه بر خداوند با اسمان رسیدم و در اون کار موفق شدم.شرکی که استاد گفتن در وجوده منم بود و همون شرک مخفی باعث تکیه من بر ادما شد و تاوانشم دادم.میخوام از یک تجربه بسیار زیبا در مورد تکیه بر خداوند براتون بگم:یک روز با همسره عزیزم در مورد رویاها و ارزوهامون صحبت میکردیم و ازش پرسیدم که ارزوت در مورد کسب و کار چیه بهم گفت دوس دارم یه باشگاه مخصوصه بانوان داشته باشم چون خودم ورزشکارم و بهش علاقه شدید دارم .با فرکانسی که به ذات هستی فرستاده بود به واسطه یکی از اشناها بهش یه ملک معرفی شد و بعد از دیده من با من در میون گذاشت منم گفتم خیلی خوب بریم ملک رو ببینیم و اون تعجب کرد که من اینو گفتم چون در اون لحظه نه من پوله تاسیس رو داشتم نه خودش و اینکه خودش اصلا تجربه کسب و کار نداشت ولی من به بزرگی خداوند و به بعضی از قوانین اطمینان داشتم و میدونستم با باوری که در مورد شروع کار (باورم این بود که بدونه سرمایه هم میشه کارو شروع کرد)دارم شدنیه و اقدام کردیم برای تاسیس باشگاه.به محض شروع کار تاسیس هجمه ای از مخالفتها و مقابله ها با ما از روسای باشگاه های دیگه گرفته تا روسای ادارات مختلف به سمت ما شروع شد ولی من لحظه ای از خواسته و از توکلی که به خدایم داشتم کم نشد و وقتی قیافیه ناراحت همسرم رو میدیدم بهش اینو میگفتم (کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود کیه)یا اگه اسمه شخصی میومد که مخالفت کرده اسم اون رو جایه سلطان محمود میزاشتم?وتو اون 2ماه این شد ورد زبونم و بدون رشوه و بدون هیچ مشکلی تمام کارها درست شد و در اخر همسرم به ارزوش رسید و منم بسیار خوشحال از خدایه خودم سپاسگزاری کردم و بهم ثابت شد فقط و فقط باید رو خودش حساب کنم.اره استاد درست میگی فقط باید رویه خدا حساب کرد.ممنون از وجودتون و سپاسگزاره خدایم هستم که منو با شما اشنا کرد.تا سخنان خودش رو بشنوم.برای همتون ارزویه بهترینها رو دارم.دوسدارتون مرتضی طلا?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    ستاره بانو گفته:
    مدت عضویت: 2724 روز

    سلام استاد عزیز و ارزشمندم

    همین الان این فایل رو گوش کردم

    آنقدر حالم دگرگونه که قدرت کنترل کلامم رو ندارم..نمیتونم بنویسم.. غرق اشکم.. فقط اومدم بگم ممنونم.. تمام شنیده هام ازت یک طرف و این فایل کوتاه رایگان یک طرف

    خدا هر روز بیشتر و بهتر بهت بده

    به من و به ما هم بده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مريم بیگی گفته:
    مدت عضویت: 2620 روز

    سلام آقاى عباسمنش استاد گرانقدرم

    من حدودا ٢ ماه گذشته این فایل رو گوش کردم

    و خیلى تأثیر گزار بود برام

    من همیشه رو آدما حساب میکردم و توقع من از آدما بود هنوز هم تا مقدار ناچیزى اینطورى هستم ولى پیشرفت چشمگیرى داشتم و خودم دارم حس میکنم و خیلى جالبه برام وقتى رو باورم به طور مثال همین که باید رو خدا حساب کرد برام اتفاقاتی میوفته که باید تغییر باور بدم

    من شاغل هستم و صبحها که از خواب بلند میشم صبحم را با شنیدن فایلهاى صوتى شما شروع میکنم اتفاقى که در محل کارم رخ داد این بود که ما همکارا همه با هم دوست هستیم و مدیر یت داخلى بر عهده منه ،رئیس به من گفت از دست فلان پرسنل ناراحت هست و براش مهم نیست که از کار برکنار بشه و به من محول کرد که تمام شرح وظایفش را یاد آور بشم (قابل ذکر مجدد که ما محیطى صمیمی داریم )و به هم کمک میکنیم

    تا اینکه من بعد از إتمام کارمون اعتراض رو به پرسنل انتقال دادم و من چون جایگاه خودم رو میدونم وخیلى غیر مستقیم گوشزد میکنم در ز کمقابل این همکار گفت نه مهم نیست تو و رئیس یکى هستید و من حرف تو رو به دیده منت قبول دارم و مجددا فرداى اون روز مجددا به من گفت بهش بگو این کارو بکنه اون کار رو بکنه وغیره وغیره من هم انتقال دادم من خیلى شخصى بهش گفتم و اون استقبال کرد ولى لحظه اى از در اومد داخل موضع اون عوض شد و خیلى عصبانى بود وگفت من میرم و دیگه اینجا کار نمیکنم ، همه متعجب شدن و رئیس ناراحت شد و گفت نباید بهش میگفتى تا من جایگزین میکردم نیرو میاوردم .من انقد متعجب شدم وحیرت زده شدم،خیلى با من بد صحبت کرد ومن رو مقصر دونست،و در نهایت چون اون آدم قرار داد داشت و مسئولیت کلید دست اون بود به من گفته شد با اون شخص تماس بگیرم براى فصخ قرار داد و پَس دادن کلید ،و من تماس گرفتم و اون شخص بعد از ١ الى ٢ ساعت برگشت و همه همکارا رفتن و با اون صحبت کردن که از رفتن منصرف بشه ،بعد از یه جلسه که همکارا گذاشتن مشخص شد که اون شخص دوست نداشته من بهش تذکر بدم وگفته بوده من فقط از رئیس حرف شنوى دارم و همکارا بهم گفتن تمام مسئلش این بوده که تو بد صحبت کردى در صورتیکه اول کار از دست رئیس ناراحت بوده که تو جمع باهاش برخورد کرده

    سرتون رو درد آوردم

    میخواستم بگم اگر آدم 4 ماه پیش بودم از کوره در میرفتم و برخورد میکردم چون از دو طرف هم رئیس هم پرسنل بهم یه حرف دیگه گفتن و باز خوردش چیز دیگه بود ولى از اونجایى که این فایل حساب کردن رو خدا رو توضیح داده

    من سکوت کردم وفقط تصمیم گرفتم رفتارم رو با اون آدم عوض کنم

    و تا بعد از ظهر تمام همکاران من به دفاع از من با اون آدم صحبت کردن ،من واقعا دلم شکسته بود وقتى فقط رو خدا حساب کنم اون دست خدا که دوستام بودن به پشتیبانیم به اون آدم گله کردن

    البته اصلا برام مهم نبود اگر این اتفاق هم نمیفتاد چون این انفاقات پُر از درس و دیدگاه جدید هست برام

    ولى جالب بود همه حمایتم کردن

    واقعا فقط باید روى الله حساب کرد

    متشکرم از استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    مرضیه طاهرپور گفته:
    مدت عضویت: 2944 روز

    سلام استاد عزیز وبزرگوار

    حالم تا یه ساعت پیش وحشتناک بود اما الان آرومم و نوشتن این کامنت حسی بود ک منو کشوند توی این صحفه

    این فایل رو وقتی برای اولین بار گوش دادم قصد کردم روی هیچکس بجز خدا حساب باز نکنم

    رفته رفته وقتی نیازی پیدا میکردم یا کارم جایی گره میخورد افرادی وارد این حسابه میشدن و من هی به خودم میومدم و میگفتم خدایا من فقط روی خودت حساب میکنم و آدمها دستانی هستن تا اون کاری که من ازت خواستم و برام انجام بدن .

    وقتی پای افراد نزدیک وخانوادم به این حسابه باز شد کارم سخت میشد

    اولین شخص پدرم بود چون هم از نظر مالی وهم شرایط جامعه دستش باز بود

    منم خیلی روش حساب میکردم و همیشه انتظار شغل موقعیت پول و خونه داشتم ازش

    ولی هیچوقت هیچکدوم براورده نشد نه اینکه من متاهل هستم کلا جز اخلاقیاتش نبود انگار

    گاهی با قانون درخواست وپناه بردن به خدا میتونستم ازاین غول بزرگ ذهنم ک پدرم بود چیزهایی بخوام اما ته دلم باز سهم بیشتر حساب پدرم بود نه خدا

    یه بار یادم میاد از خدا خواستم کمکم کنه بیشتر بشناسمش از اونجایی که کامنت بچه های دوره جهان بینی توحیدی رو هرروز صفحه به صفحه مطالعه میکردم و اسم بچه هل و شرایطشونو دیگه کامل میدونستم دوست داشتم باورهای توحیدیم قویتربشه چند وقت بعدش برخورد خیلی بدی از طرف پدرم دیدیم که کاملا ناامید شدم ازش

    دلم حسابی گرفت واز خدا گله کردم که من دارم ب نکات مثبت پدرم توجه میکنم چرا اینجور شد (اینم بگم رابطم با پدرم داغون بود و با انجام تمرین توجه به نکات مثبت دیگه عالی بحساب میومد)

    بعد یهو یادم اومد که خودم از خدا خواستم که کمکم کنه تا بیشتر توی دلم جا داشته باشه خب اینم یه نشونه که بهم نشون بده زیادی روی پدرم حساب کردم و از اون روز پدرم کنار رفت از حسابم.

    واما اونچیزی که امشب منو کشوند پای کامنت نوشتن برای تو استاد عزیزم اینه که من چند شب پیش حالم گرفته بود و اومدم کامنت  بچه های دوره جهان بینی و میخوندم و غبطه میخوردم به اینهمه رابطه عاشقانه که با خدا دارن

    منم که جز خدا با هیچکس صحبت نمیکنم باهاش سر صحبت و باز کردم و شکر گذاری کردم و ازش خواستم سهم بیشتری از زندگیم مال خودش باشه منو بیشتر به خودش نزدیک کنه کمکم کنه همه چیزیم و عشقم بشه

    واما امروز مادرم راجب موضوعی درباره پول حرف زد و گفت که وقتی بستش برسه میخواد طلا بخره من خیلی ناراحت شدم با خودم گفتم من بهش میگم به من بدی من یه قدم مهم برا پیشرفت زندگیم بردارم بهتره تا طلای شما و اونم حتما میگه آره چرا به ذهن خودم نرسید.

    ته دلم اما از خصلت خود خواه بودنش میترسیدم و بعد میگفتم ن دختر مادرت روی تو یه حساب دیگه داره تو اینهمه هواشو داری حتما دوست داره این امتیازو بهت بده.

    پس بهش گفتم شرایط من الان بحرانیه چرا پولو به من نمیدین و خودتون بعدن هم میتونین طلا بخرین اما در کمال ناباوری گفت نه.

    استاد دنیا رو سرم خراب شد توی سی ثانیه منفجر شدم  یخ کردم بی رنگ شدم. بی حس شدم انگاربه یه کوه تکیه کرده بودم اما کوهه فروپاشید و من  تمام اعتماد بنفسم از بین رفت احساس حقارت کردم

    براش توضیح دادم اما این مادر همیشگی نبود اون لحظه انگار رهگذری بود ک با بیتفاوتی داشت نگاهم میکرد اون لحظه آدم نبودم انگار دخترش نبودم انگار هیچیه هیچی نبودم.

    نسبت به بچه های دیگه اش من بشدت هواشو دارم و دیگه خودتون بدونین چی میگم

    اشک اومد تو چشام استاد از وقتی به حرفات گوش میدم کسی نمیتونه اشکمو دراره اما اشک ریختم حالم بد بد بد بد بد بد و بینهایت بد بود.

    اون صحنه رو باخودم مرور میکردم و حرفاش و سبک سنگین میکردم . متوجه خیسی چشمام شدم و به خودم نهیب زدم و تو دلم گفتم خدایا دیدی چی شد?

    خدایا این مادر من بود?

    خدایا چرا اینجوری میشه

    چرا همش نمیشه

    چرا این قد بی تفاوت بود و چرا چرا

    به خودم اومدم تا دارم گلایه میکنم از خدای مهربون و فهمیدم چقد حسابه من روی مادرم بزرگ بود که با نبودنش به این عمیقی حالمو بد کرد

    حالم وحشتناک بد بود به خودم نهیب زدم و گفتم دختر حستو خوب کن خدا دوستته اما قرار نیست بهش طعنه بزنی و این حرفا .

    به خودم اومدم دیدم چقد طرفدار خدا شدم چقد برام مهمه که بهش بی احترامی نکنم ! 

    یادم اومد از خدا خواستم خودشو بیشتر بهم نشون بده و رابطم و باهاش بهتر بکنه و این برخوردهایی که میبینم از طرف دیگران که بدجوری میزنه تو ذوقم به نظر بد میان اما در واقع خودم خواستم اینکه چی میشه مهم نیست مهم اینه من خواسته ام و نتیجه اش شد حالا از دست دادن حساب روی پدر باشه یا مادر

    من خواستم و خدا عزیزترینم شد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      امین پلنگی گفته:
      مدت عضویت: 2101 روز

      سلام مرضیه جان امیدوارم حالت عالی باشه. کامنتت فوق العاده بود. خیلی به دلم نشست. خیلی درس ازش گرفتم. واقعا همینه وقتی که ما روی افراد دیگه حساب باز میکنیم از مسیر خداوند دور میشیم‌. و به بدترین شکل ممکن از اون افراد ضربه میخوریم حالا اون افراد ممکنه حتی نزدیک ترین افراد زندگی ما باشند ، ممکنه همه کس ما باشند ‌. ما باید در تمام جنبه های زندگی مون فقط خدا رو ببینیم و از اون کمک بخوایم. منم چند روزیه که دارم این فایل رو گوش میدم و آگاهانه بهش عمل میکنم. امیدوارم که خدا به هممون کمک کنه و مارو به راه راست هدایت کنه.

      هر کجا که هستید در پناه خداوند شاد و سلامت باشید. ❤❤❤❤

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: