ما خالق شرایط خودمان هستیم - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)

1303 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد حصاری گفته:
    مدت عضویت: 2048 روز

    🌺به نام خداوندی که وفادار به وعده ی خویش است🌺

    جالبه که برای هر فایل که میخوام کامنت بزارم یه موضوعی دارم که بنویسم ولی برای این فایل که میشه گفت شالوده ی همه ی فایل هاست و به نظرم مهم ترین باور رو در ما ایجاد میکنه ، نمی دونم چی بنویسم 😂

    البته دلیلش اینه که کلی موضوع میاد تو ذهنم که بنویسم و اکثرا هم اونقد خوبن که نمیدونم کدومو مثال بزنم.

    اول از همه بگم که ایجاد و کار کردن رو این باور که «ما خالق صد در صدی زندگی خود هستیم و تابع شرایط نیستیم» ، این خودش اصلا استارت اولیه ی کاره به نظرم ، اصلا تا وقتی اینو باور نداشته باشیم ، قطعا برای ایجاد باور های دیگه هم اقدامی نمیکنیم.

    این باور بیانگر توحیده ، بیانگر قدرت دادن به درون و خدای درونه ، بیانگر اینه که هیچ عامل دیگه ای تاثیر گذار نیست و…

    و این باور باعث میشه که ما دست به کار شیم و حرکت کنیم تو مسیر ، اقدام کنیم و قدم برداریم.

    شکر خدا به هر آنچه که میخواستم در گذشته یا رسیدم یا در مسیرش دارم حرکت میکنم و این باور برام خیلی قدرتمند تر شده ولی هنوز هم جای کار داره چون تکامل بی انتهاست.

    خیلی چیزا بود که من میخواستم و بعضی ها وقتی میفهمیدن که من اونارو خواستم ، خدا شاهده مسخره ام کردن ، ولی من کار خودمو انجام دادم و بهش رسیدم.

    الان همون آدما دنبال اینن که خودشونو بهم نزدیک کنن و بفهمن چه کار میکنم که این جوری نتایج میگیرم.

    راستش کسی که تو مدار نباشه ، کلا نیست دیگه ، نمیشه کاریش کرد ، من بار ها و بار ها از دوستانم شنیدم که بهم گفتن دلیل این موفقیت های من ارتباط با آدم های درست بوده و اونا باعث شدن که من این نتایج رو بگیرم و بعدش اونا هم رفتن یه نفرو پیدا کردن که ثروتمند و دارای نفوذه و باهاش کار کردن ، ولی اتفاقی که افتاده این بوده که بازم همون نتیجه ی قبلیشون رو گرفتن.

    برای من به وضوح روشن بوده که با این باور های شرک آلودشون اینجوری نتیجه میگیرن ولی کو گوش شنوا.

    هیچکس یه بار اصلا از خودش نپرسید چی باعث شد که من با آدم های درست همکاری کنم ، هیچکس اصلا سوال نکرد که چی باعث شد که مشتریای من ۹۹ درصدشون خوش حساب و دست به نقد بودن و…

    اصلا اینا هیچ ، چرا هیچکی نمیگه چی میشه که تو جنبه های دیگه از زندگیم انقد همه چی خوب پیش میره واقعا ، این روابط خونوادگی که دارم که واقعا من بی نهایت لذت میبرم ، این دوستان خوب که هر کاری حاضرن برام بکنن و بهم سود برسونن ، این سلامتی و رشد تو زمینه ی ورزشی و این که هر چی که من میخوام اصلا خودش میاد تو زندگیم ؛ هیچکی فک نمیکنه که چی میشه که این نتایج بوجود میاد و همه فقط دنبال عوامل بیرونی ان ، چون تو مدار نیستن ، کاریش نمیشه کرد.

    منم اون روزا که تو مدار نبودم کلی دویدم و فهمیدم رو تردمیلم و به جایی نرسیدم.

    اونایی که تو مدار نیستن باید سرشون به سنگ بخوره تا بفهمن.

    منم سرم به سنگ خورد تا به این مسیر هدایت شدم ، هر جا هم حس کنم دارم از مسیر خارج میشم دوباره قبل از اینکه سرم به سنگ بخوره ، سنگو میزنم به سرم و برای فرار از رنج اون میام تو مسیر.

    ☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️

    یه داستانی که الان تصمیم گرفتم در موردش بنویسم ، یه موضوعیه که هم دیشب و هم امروز صبح تکرار شد.

    من یه برادر ۱۰ ساله دارم که قبلا هم تو یکی از کامنتا گفتم ، برای اینکه پول دربیاره ، تو خونه یه سری کار هارو انجام میده و بابت اونا از مادرم پول میگیره.

    البته این روش مادرم برای تربیت فرزنده که یه جورایی میخواد این باور رو تو ذهن برادرم ایجاد کنه که برای داشتن پول باید حرکت کرد و…

    (من به شدت با این دیدگاه موافقم)

    ولی چیزی که چند وقتی بود بهش فک میکردم این بود که کاش جوری بشه که برادر ده ساله ی من از الان به بحث مدار ها و تاثیر باور ها بر نتایج پی ببره و اون همه آزمون و خطاهای منو نکنه.

    خلاصه که آقا گذشت و تقریبا یه هفته پیش ، داداشم بهم زنگ زد و گفت من امتحانامو دادم و تموم شد ، میشه برام دوچرخه بخری ؟

    منم گفتم باشه میخرم برات.

    یکی دو روز گذشت و این هر روز بهم زنگ میزد و میگفت کی میخری پس ؟

    منم واقعا قصد خرید داشتم ولی یه جورایی انگار یه چیزی مانع این شده بود ، بعد احساس کردم که این به خواسته اش چسبیده و از طرفی هم همش فکر میکنه فقط منم که میتونم براش اونو بخرم و فقط از من میخواد🤔

    کلا بیخیال خریدن دوچرخه شدم و گفتم باید یه کاری کنم که وابسته به چیزی نباشه.

    چند روز بعدش که فایل پیام عید قربان رو دیدم ، با خودم گفتم من باید یه کاری کنم این بچه از الآن به خدا توکل کنه ، نه به من.

    با خودم گفتم یکم بزرگ تر بشه اگه بخواد رو من حساب کنه ، نه تنها حمایتش نمیکنم ، بلکه کاری میکنم تا آخر عمرش رو هیچکی حساب نکنه و خدا رو پیدا کنه ، چون میخوام قوی بار بیاد ، چون دوسش دارم میخوام رو پای خودش بایسته.

    خلاصه که آقا من برداشتم تو آخرین تماس بهش گفتم دیگه برای هیچی به من زنگ نزن ، از من نخواه ، برو از خدا بخواه ، مگه قراره من برات همه چی بخرم ؟

    حالا شما تصور کن یه بچه ده ساله وقتی این حرفو بهش بزنی چه حالی میشه دیگه.

    بعدش حالا قسمت جالب داستان اینجاست که دیشب مادرم یه عکس برام فرستاد که داداشم با خط خرچنگ قورباغه ، باور های ثروتسازی که تو گوشی مادرم هست رو نوشته رو یک کاغذ 😂😂😂

    (من چند تا کانال تو تلگرام زدم و فقط خودم و مادرم توش هستیم ، باور های خوبی که در مورد ثروت از تو سایت پیدا میکنم رو تو کانال ثروت کپی میکنم ، که اگه مادرم هم اگه تو مدار فراوانی ثروت بود اونارو بخونه)

    حالا داداشم چون دیده بود مادرم اینارو مینویسه و دیده بود که منو مادرم صحبت میکنیم و میگیم بعد از نوشتن باور ها فلان اتفاق افتاد ، اونم به صورت خودجوش رفته بود تو کانال ثروت و باور هارو نوشته بود رو کاغذ.

    هم دیشب این کارو کرده بود ، هم امروز صبح.

    عکس اونارو هم مادرم برام فرستاد‌.

    و اینم واقعا بهم ثابت شد که بچه ها یا حتی بزرگان ، از عملکرد ما الگو میگیرن ، نه از حرفامون.

    خیلی خوشحال شدم ، واقعا دوست داشتم یه جورایی به این بچه بفهمونم که کل داستان باور هاست ، و به جای اینکه رو من حساب کنه ، رو خدای خودش حساب کنه.

    یعنی میخوام بگم ما انقد توانایی خلق زندگیمونو داریم ، منی که هیچ ایده ای نداشتم که چه کار کنم تا داداشم مستقل بار بیاد ، جهان شرایط رو جوری فراهم کرد تا اونم بره از الان یه جرعه از این آگاهی ها بنوشه و ببینه نتایج با قبل فرق داره.

    خب قطعا وقتی ببینه با ایجاد یه سری باور ها یه سری اتفاق ها میوفته ، بعید میدونم کارکردن رو باور هارو رها کنه.

    ☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️

    از خدا میخوام هممونو به راه راست ، به راه کسانی که به انها نعمت داده هدایت کنه.

    از خدا میخوام به هممون عزت و احترام و ارزشمندی بده که عزت از آن خداست.

    از خدا میخوام به هممون قدرت باور کردنشو بده تا بیشتر باورش کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    غزل گفته:
    مدت عضویت: 579 روز

    به نام خداوندی که هرچه دارم از اوست

    روز چهاردهم از فصل اول روزشمار زندگی من

    سلام به استاد عزیزم و دوستان هدایت شده

    ما خالق زندگی خودمون هستیم

    باید باور کنیم که میشود وقتی دستت در دست خداست به هر چه بخوای میرسی

    ان اقول له کن فیکون

    امکان پذیر میشه

    من که از وقتی اومدم تو این سایت هر روز آرزوهام بزرگ و بزرگ تر میشه

    شاید بنظر خیلی بزرگ بیان ولی من خالقش هستم همون طور که به خواسته های قبلیم رسیدم به اونها هم میرسم و زندگیم رو همون طور که دوست دارم مثل پازل میچینم و تکمیل میکنم

    لا خوف علیم و لا هم یحزنون

    کسی که ایمان داره نه ترسی داره و نه غمی فقط به جلو میره

    هدایت هارو دنبال میکنه و مسیرش فقط رو به جلوست

    واقعا به هرچه که باور کنیم میرسیم و باورهامون زندگیمون رو رقم میزنه

    باور کنی مشتری نیست،نیست

    باور کنی تحت هر شرایطی تو مشتریای فراوون خودت رو داری ،هر روز بیشتر و بیشتر میشن

    پس دست در دستان خداوندی که وعدش حقه میرم به سمت رویاهامون

    الحمدلله رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 1063 روز

    به نام خدای مهربان

    ما خالق شرایط خودمان هستیم

    من هستم که انتخاب میکنم چه چیز را در زندگی ام تجربه میکنم

    انچه من می خوام خلق می کنم از روابط از ثروت

    اهمیتی ندارد کجا باشم آدم های فوق العاده منتظر من هستن

    اهمیتی ندارد کجا هستم ثروت موقیعت های عالی منتظر من هستم

    چون خداوند من ر واز خودش آفریده وجودش رو در درون من قرار داده

    پس منم مانند او خالق هستم به لطف او با قدرت او با قوانین او

    نباید بترسم که کجا می روم نباید بترسم چه کسی را می بینم چون شرایطی که من بخواهم بوجود خواهد آمد نباید شک داشته باشم که آیا موفق می شوم یا نه

    می خواهی ،می شود .نداری، نخواستی .

    اهمیتی ندارد قوانین چه می گوید اهیمتی ندارد چقدر موانع وجود داره قوانین عوض میشود موانع کنار می رود تا من به خواسته ام برسم و این قدرت و عظمتی است که خداوند در درون من قرار دارد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    فرشید وهابیانی گفته:
    مدت عضویت: 3697 روز

    سلام بر استاد تغییرات بزرگ سلام بر استاد آرامش وسلام به خانواده ای که تو خلق کردی

    خداوند را سپاسگزارم به خاطر اینکه یک بار دیگه فرصت داد که یک باردیگه شما رو ببینیم ولذت ببریم

    این زمین امریکا, اون هوا اون همه زیبایی که تعریف کردی در مقابل این همه عشق این همه درس این همه

    انسانهایی که به درجه انسانیت نزدیک کردی هیچه ,واقعا نمیدونم چه جوری باید از شما تشکر کرد. شما میگید

    خودتون با من هم فرکانس شدید اما عزیزم این همه نوری که تو وجودت که از خداست , بخشیش ماله ماست,

    بقیش از خود خداست که تووجود شماست . من به اتفاق یکی از همکارام داریم خلق میکنیم اون آیندرو اما دوست دارم

    نتایجم بهترو بهتر بشه تا بیام برای همه دوستامون فریاد بزنم وبهشون بگم که میتونن جهانو جای بهتری برای زندگی کنند.

    من اتفاقای عجیبی رو توی این مدتی که با شما بودم تجربه کردم ولی فقط یه اشاره کوچیک بهشون میکنم که یه مغازه شریکی زدم

    و یه کارخونه تولیدی, لازمه که دوستان بدونن که من هنوز کارمندم اما هنوز دارم روی خودم کار میکنم وهر روز دارم بهتر وبهتر میشم

    ولازم اشاره کنم که خانمم یکی از مخالفای شما بود اما الان یواش یواش داره ذهنیتش عوض میشه وخدارو شکر تمام زندگیم داره تغییر

    میکنه به امید روزی که ایران وهمه مردم جهان به آگاهیه ناب برسند . خدایا چنان کن سرانجام کار که تو خوشنود باشیو ما رستگار

    سپاسگزارم از زمین و آسمان از کران تا بیکران

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    آلما میر گفته:
    مدت عضویت: 3353 روز

    دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

    واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

    بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند

    باده از جام تجلی صفاتم دادند

    چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

    آن شب قدر که این تازه براتم دادند

    بعد از این روی من و آینه وصف جمال

    که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند

    من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب

    مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند

    هاتف آن روز به من مژده این دولت داد

    که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

    این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد

    اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند

    همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود

    که ز بند غم ایام نجاتم دادند

    سلام به استاد عزیزم وهمه ی اعضای گروه صمیمی عباسمنش

    اگه بخام نظرمو در مورد این فایل بگم , باید بگم مثل همیشه عالی بود و من بیشتر از گذشته فهمیدم چقدر ذهن من فقیر هست و چقدر محدودیت الکی واسه خودم ساختم و اجازه دادم جزو باورهای من بشه , البته در گذشته نمیدونستم ولی الان که میدونم فهمیدم باید خیلی روی خودم کار کنم , باید یکی یکی باور جدید و درست رو جایگزین کنم .

    استاد اینکه گفتید 60هکتار زمین, باند مخصوص هلیکوپتر خودم, منطقه اسب سواری و….. واقعا برام جذاب بود ولذت بردم. خداوندی که من رو باشما آشنا کرد قطعا هدف خاصی رو برای من داره , من الان 19 سالمه بنظرم توی این سن خیلی خوبه که خداوند چنین فرد موفق و توحیدی رو وارد زندگیه من کرده , من از شما یاد گرفتم فقط روی الله حساب کنم و همیشه از پروردگارم بخاطر اینکه شما رو برای تغییر افکار و باورهام و شناختن خدای واقعی وارد زندگی من کرده سپاسگزاری میکنم.

    یادمه توی فایلی که در مورد روابط بود و در اصفهان آمادش کرده بودید گفتید همه حرفای منو بعنوان صحبت های خوب پذیرفتن و هنوز باورشون نشده که خالق زندگیه خودشون هستن .

    من از خداوند میخام ایمان و باوری قوی داشته باشم و منو توی این مسیر هدایت کنه.

    استاد جونم خیلی دوستون دارم و خیلی دوست دارم شما رو از نزدیک ببینم و در این مورد باور قوی ای دارم که این اتفاق میفته.(راستی اونموقعی که اصفهان رفته بودید منم برای چند ماه اونجا بودم , ولی خداجونم خودش شرایط رو فراهم میکنه و من شما رو میبینم و در مورد باورها و قوانین باهم صحبت میکنیم)

    خداجونم از اینکه استاد خوبی مثل آقای عباسمنش دارم و از اینکه هوامو داری و باعث احساس خوب در من میشی ازت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    رضا معینی فر گفته:
    مدت عضویت: 3414 روز

    سلام به عزیزان دلم در خانواده صمیمی عباسمنش

    استاد عزیز اخر هرچه قدر ازقدرت ایمان و غلبه بر ترس ها در شما بگویم کم گفتم که چگونه این قدر تصمیم می گیرید و از تصمیم گرفتن هراسی ندارید، شما حتی از گرفتن تصمیم اشتباه نیز نمی ترسید چون می دانید اون ها نیز به رشد شما کمک می کنند شما در تردید باقی نمی مانید و حرکت می کنید و پاداش این حرکت کردنتان را نیز می گیرید.این ها همان قدرت عزت نفس بالای شما و ایمان قوی است که به خداوند دارید وبه خداوند توکل دارید.

    حال من هم اگاهی هایی که کسب کردم رو باشما درمیان می زارم تا به خودم کمک کنم تا بهتر زندگی کنم و جهان را جای بهتری برای زندگی کنم.

    من باور دارم که خداوند به من قدرت خلق داده و من خالق شرایط زندگی ام هستم.

    من باید حرکت کنم و به خداوند توکل کنم وباور داشته باشم که خداوند مرا هدایت ویاری می کند.

    من باید بر ترس های خودم غلبه کنم وتصمیم بگیرم حتی اگر تصمیمات اشتباه بگیرم بهتر از بی تصمیمی و درتردید ماندن است.

    من باور دارم که هیچ محدودیتی وجو ندارد و اگر من محدودیت رو نپذیرم می توانم زندگی ام را همان گونه که دوست دارم خلق کنم.

    من باور می کنم که شرایط بیرونی زندگی من رو تحت تاثیر قرار نمی دهد بلکه من شرایط را انگونه که دوست دارم خلق می کنم.

    من برای این که حرکت کنم و خواسته ام رو خلق کنم بهای رسیدن به خواسته هام رو مشخص می کنم و اون موقع ذهنم امادگی بیشتری برای حرکت واقدام دارد من با خودم می پرسم که که چرا حرکت نمی کنم و ترس هایی که یک توهم بیشترنیستند رو درخودم پیدا می کنم و ان ها رو از درونم حل می کنم.

    هر چه درونم به من گفت رو نوشتم.من تصمیم می گیرم و اقدام می کنم وباور دارم زندگی ام رو انگونه که دوست دارم خلق می کنم.

    همه شما را به خدا می سپارم و خداوند رو سپاسگزارم که متعهدم که این مسیری را که شروع کردم با احساس خوب ادامه بدم.

    شاد و سلامت وثروتمند باشید.

    دوستدار شما رضا معینی فر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    علی آرام گفته:
    مدت عضویت: 3911 روز

    سلام و تشکر از آقای عباسمنش عزیز که مثل همیشه با فایل های رایگان بینظیرشون دل مارو شادکرند. حقیقتش من از دیدن فایل های رایگان شاید حتی بیشتر از محصولات لذت میبرم. نمیدونم شاید به این خاطر که مال الانه و ارتباط ما با شما عمیق تر حس میشه.

    پارسال در یک فست فود کوچیک در اهواز مشغول به کار بودم که البته شرایط کار بسیارسختی هم داشت. دو ماه و نیم در این فست فود کار کردم که باهام تماس گرفته شد برای فرم استخدامی که دقیقا قبل از اومدن سر این کار یعنی دو ماه و نیم پیش پر کرده بودم و بعد چند روز بیخیالش شده بودم و سر این کار اومده بودم. زمانی که برای مصاحبه برای اون شغل جدید رفتم دیدم 95 درصد همون شرایط کاری که میخواستم و دستمزد دو برابر و همکاران بهتر، بهترین جای شهر، مزایای عالی و… تردید نکردم و به سرعت پیشنهاد کاری جدید رو قبول کردم در صورتی که شرایط در شغل قبلی هم داشت خوب میشد و کارفرما واقعا من رو دوست داشت و از رفتن من ناراحت میشد ولی با این حال پیشنهاد افزایش حقوق کارفرمای قبلی را هم رد کردم و شرایط خود را تغییر دادم. در ادامه تمرینات شکرگذاری راندابرن رو عمیقا انجام میدادم و شاهد رویایی ترین و معجزه انگیز ترین اتفاقات و روابط زندگیم بودم. چند ماه گذشت و اولین حس منفی و هشدار برای تغییر به من رسید البته بسیار کوچک بود فقط مثل یک تابلوی راهنمای زیبا بود. شرایط کار بسیار رویایی، همکارانی خوب و روابط بینظیر، دستمزد بالاتر نسبت به بقیه کار ها در آن رده، قول دو نوع بیمه، ولی فقط یک نشانه کوچک! که به آن توجهی نکردم. گفتم شاید بهتره شکر گذاری رو بیشتر و جدی تر از گذشته انجام بدم تا شرایط تغییر کنه. حس کردم که روابط یکمی داره سطحش میاد پایین ولی هنوز بسیار عالی بود. توجهی نکردم و سعی کردم بیشتر شکرگذاری کنم. سطح روابط کمی پایین تر آمد، کار سخت تر شد، باز هم بی توجه بودم، داشتم به شکرگذاری هم شک میکردم. روابط بد تر شد. دستمزد هم دیر و سختر پرداخت میشد. شکرگذاری رو رها کردم. بعد از دو سه ماه روابط افتضاح بود یا بهتره بگم اصلا رابطه ای نمانده بود. دستمزد بیشتر از دوماه پرداخت نشده بود. تصمیم گرفتم از شغلم بزنم بیرون، به کارفرا موضوع را مطرح کردم. روابط بسیار بهتر از قبل شد در واقع از متوسط هم دوباره بهتر شد. توجهی نکردم. در اولین فرصت بدون تردید بیرون آمدم. دنیا من رو وادار به تغییر کرده بود. بعد چند روز کتاب چکسی پنیر مرا جابجا کرد را خواندم و این جمله در ذهنم ماند: “آنها همیشه پنیر را جابجا میکنند.” من میترسیدم اگر برم دیگه جایی مثل اونجا نباشه ولی دیگه حتی اونجا هم مثل قبلش نبود.

    قرار نیست وقتی شرایط بد شد اون رو تغییر بدیم.

    قرار نیست وقتی حس میکنیم شرایط میخواد بد بشه تغییر کنیم.

    “قراره وقتی اوضاع خیلی خوب و عالیه ولی امکان بهتر شدن آن نیست تغییر کنیم.”

    و یک نکته: توی آدرس این صفحه نوشته:

    we-are-the-creator-of-your-circumstances/

    در واقع فکر میکنم درستش باید این باشه:

    we-are-the-creator-of-our-circumstances/

    ما خالق شرایط خودمان هستیم.

    دوستون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    امیرحسین قزل جو گفته:
    مدت عضویت: 3564 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان

    روز ۱۴ سفرنامه پر از الهام و جواب به سوالاتم در این روزهاست

    وقتی صحبت از دوست خودتون کردید من خودم رو هم دراین وضعیت دیدم که خیلی از تصمیمات و اقدامات در زندگی ام بی اساس هست و این سوال طلایی شما که “من چی رو میخوام؟” یک کوک کننده فکره که تصمیم درست رو بگیرم.

    این که خودمان خالق زندگیمان هستیم و نباید “شرایط” برامون تصمیم بگیره هانطور که بشر آب را از طریق سد -رفع گرما را از طریق کولر -رفع سرما را از طریق بخاری طراحی و ساخت

    تغییر در ژنتیک حیواناتی مثل گاو جهت گوشت بیشتر و مرغ جهت تخم گذاری بیشتر و هرچیز دیگری که این جهان جز خواسته ها و نیازهاش بوده خلق کرد.

    نوشتن نامه ای از خوسته هاتون و باور کرردنشون سپس اقدام عملی و مهاجرت شما از قم به بندر عباس و از آنجا به تهران و از تهران به آمریکا به من ثابت شد که می شود تو بخواه و تغییر کن جهانت تغییر میکنه

    همانطوریکه شما از زیر صفر شروع کردید

    خلق کردید و ایجاد کردید

    من هم هر روزه با تقویت باور هام و بزرگتر کردن سطلم نشانه و جذب بیشتری از خواسته هام رو میبینم و درک می کنم

    باورتون نمیشه مدتهاست به من میگن این که من باشم…شانس داره خیلی خوش شانسه همیشه شرایط براش فراهمه تاخیری هم ایجاد بشه به نفعش میشه همیشه

    من مدت هاست که قرصی نمی خورم

    روی باورام و تقویتشون کار می کنم

    چندروز پیش جهت سرگرمی با یکی از بستگانم تخته نرد بازی می کردیم و من همش تاس خوبی میاوردم و ایشون تعجب می کردن با این که خیلی هم حرفه ای هستن تو این بازی ،یاد جمله ی استاد تو کتاب رویاهایی که رویا نیستند افتادم که میگفتن به قول انیشتین خداوند تاس نمی اندازد و این خدا خدایی نیست که از روی هوس تصمیم بگیرد و برای عده ای بخواهد و برای عده ای نه.و تجسم استاد قبل کاری که این کار به بهترین نحو انجام می گیرد و من پیروز می شوم.

    وقتی زندگی امروز استاد را میبینم و میفهمم که از قدم های خیلی کوچک شروع شده

    من هم کار هام و برنامه روزانم که میخوام اتفاق بیفته رو تو برنامه گوگل کیپ می نویسم و وقتی تیک میخورن لذت می برم همون کاری که خانوم شایسته انجام میدن.

    و باعث میشه باور هام تقویت بشه که ببینم خدایاشکرت سپاسگزارم سپاسگزارکم که اتفاق افتاد و خلق شد

    میکس تمرین فانوس دریایی و برنامه گوگل کیپ برام فوق العادست و باعث میشه در طول روز روی ثبات فرکانس یبیشتری باشم

    در نهایت از شما استاد عزیزم سپاسگذاری می کنم

    از خانوم شایسته عزیز

    از خانوم فرهادی مهربان و عزیز

    از خانواده ی عزیز و صمیمی ام که حال خوب و نتایجمان را در کنار هم به اشتراک میگذاریم سپاسگذاری می کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1324 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    یادگار 14

    سلام استاد عزیزم و مریم قشنگم

    بعععععله که ما خالق شرایط خودمان هستیم

    امروز که داشتم به داشته هام فکر میکردم دیدم بعععله

    هر چی که الان دارم دقیقا چیزایی هستن که ی روزی بابتشون فرکانس فرستادم

    ی آن ذهنم رفت رو خونه

    گفتم بعله یادته خونه قبلی که زیرزمین بود همش میگفتی ی خونه تمیز شیک و نوساز

    خب اینه نتیجش

    یا ماشینم

    یادم اومد حتی بابتش اون موقع ها کلی نوشته بودم با اینکه اصلا قانون رو نمیدونستم

    که ی شب با دختر داداشم داشتیم دفتر نوشته های منو میخوندیم کلی بابت این مدل ماشینی که الان دارم خندیدیم

    چون اون موقع ها کلی فاصله فرکانسی داشتیم

    حتی میگفتم خدا میگه ی وقتی دستی نکشی تو خیابونا

    که انصافا بعد از یکسال معجزه وار خریدم

    هر چیزی که امروز دوروبرم بود دیدم واقعا ی روزی بابتش فرکانس فرستادم

    حتی چیزهایی که داشتم و از دست دادم

    قشنگ ناسپاسی ها توجه به نکات منفی هایی که داشتم امروز همشون جلو چشام رژه میرفتن

    اما افسوس نخوردم بابتشون

    گفتم من در مسیرم و خداوند منو هدایت کرده اورده تو مسیر تا بهتریناشو بسازم

    خدایا هزاران بار شکرت

    از وقتی که این قانون رو درک کردم چقدر زندگی کردن به جونم میشینه

    خدایا شکرت

    انگاری طعم این زندگی ی چیز جدیدیه که ادم با گوشت و پوست و استخوام میفهمه و لذت میبره

    انگاری خدا مهمونته

    یا اصلا خدا عضوی از خانوادته

    ی جوری راحتی خاصی که ادم حس میکنه حتی جلو خدا میتونه پاهاش دراز کنه راحت حرف بزنه

    خدایا شکرت بابت این همه حضور پر رنگت

    یادمه چند ماه پیش که فروش من کاملا راکد شده بود به هم ریخته بودم

    ی روز گفتم خدایا تو همانی که منو از منجلاب ماهی حقوق ناچیز به درامدی حداقل 10 برابر رساندی که حتی کسب و کار خودم بود با ازادی زمانی فوق العاده و حتی ازادی مکانی

    تو همان خدایی که کمتر از یک سال میلیارد پول به حساب من اوردی

    پس بازم انجام میشه

    که به لطف الله و فایل های فوق العاده استاد الان دوباره فروشم رونق گرفته و ماه به ماه افزایش چند برابری درامد دارم

    بععععله

    من خواستم درامد افزایش داشته باشه راهشو رفتم بهاشو دادم و خداوند هم گفت بفرما اینم نتیجه

    وقتی این نتیجه ها رو میبینم هر چند کوچیک میگم خدایا من چند ماهه قانون رو درک کردم و انچنان تمرکزی هم ندارم

    اگه تمرکزی رو فایل ها کار کنم باور بسازم و درکم از قانون بیشتر بشه خدا داند تا کجا پیشرفت میکنم

    و حتی ایمان دارم که من لایق این پیشرفت فوق العاده هستم

    چون خداوند منو آورده این مسیر

    خدایا هزاران بار سپاس گذارم سپاس گذارم سپاس گذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    محمد کرمی گفته:
    مدت عضویت: 1227 روز

    بنام الله یکتا که ما رو خالق زندگی خودمون آفرید

    سلام خدمت استاد عزیزم ..

    توحیدی ترین جمله ای که زندگی منو تغییر داد و با همه حرفهای که تا قبل از شما شنیده بودم متفاوت بود همین جمله بود

    “ما خالقان زندگی خودمون هستیم”

    چقدر باور این جمله سخت بود برای من و چقدر مسیر فهمیدن و درک کردن این جمله برای من طولانی بود چون نمیتوانستم باور کنم که من خدای هستم که در این جسم فیزیکی محبوسم و شرایط خودمو میتونم خلق کنم

    سالها طول کشید تا ذهنم رام بشه و بیاد بیارم چه جاهای تونستم بر خلاف تمام مخالفتهای اطرافیانم شرایط خودمو عوض کنم و اونجوری که دوسدارن خلقش کنم

    بچگی بیاد آوردم و حتی قبل از تولد خودمو بیاد آوردم که من به اذن رب خودم تصمیم به هبوط گرفتم و به این دنیا پا گذاشتم و باور کردم که هیچکس نمیتونه منو از چیزی که براش آفریده شدم محروم کنه ،من یک خدای آزادم و میتونم لحظه به لحظه خودمو اون جوری که دوسدارم خلق کنم

    زندگی من به سه برهه تقسیم شد

    1- زمانی که تصمیم به اومدن تو این دنیا گرفتم و غرق بازیهای بچگانه خودم شدم

    2-زمانی که تسلیم شرایط جامعه شدم و غرق در باورهای پیشنیان خودم شدم و مشرک شدم

    3-و زمانی که از خدای خودم هدایت خواستم و برگشتم به اصل خودم و آزاد شدم و تصمیم به خدا بودن در این دنیای مادی گرفتم ،تصمیم به توحیدی شدن

    استاد عزیزم نمیدونی چقدر سپاسگزار لحظه به لحظه آشنایی با شما هستم ..هر روز از خداوند بخاطر آشنایی با شما سپاسگزارم

    منو به یاد خودم آوردی که آزاد بودم که خالق بودم که جزئی از این نیروی مطلق جهان هستی بودم و هستم

    از اون روز لحظه به لحظه زندگیم شاد شد ،حتی روزهای سختی که منو آماده میکرد برای توحیدی بودن ،اخه 30 سال از عمرو صرف سیاه کردن لوح سفید زندگی خودم کرده بودم و باید روزها جدید شروع میکردم و پاک میکردم خودمو از هر سیاهی ..

    بقول مولانا گاهی زندگی آدما زیرو رو میشه و چه بسیا زیرش زیاتر از رو باشه

    برای منم همین اتفاق افتاد روزی که تصمیم به خالق بودن خودم گرفتم اولش باید سیاهی ها رو باید پاک میکردم کلی بالا پایین شدم و فکر میکردم این مسیر توحیدی باید اینطور سخت باشه ولی الان میفهمم که این سختیها داشتم مثل خزو خاشاکی که خودشونو چشبونده بودن به من که نور حقیقت نبینم اول باید به آتیش کشیده میشدن تا حقیت ظاهر بشه و چقدر خوشحالم و به خودم افتخار میکنم که توکل کردم و مطمئن بودم که پس از این روزهای بظاهر سخت همه چی درست میشه غافل از اینکه همون روزهای سختم همه چی درست شده بود

    چون من محمد قبل نبودم محمدی که هر روز با هزار آه ناله بیدار میشدم و خودمو محکوم به این زندگی میدونستم ،من خودم الان زندگی خودمو خلق میکنم ،من از هر لحظه زندگیم لذت میبرم ،من محمد شاد هستم و سپاسگزار هر تپش قلب خودم

    سپاسگزار از شما استاد عزیز و سپاسگزار خدای که هدایتگر من به سمت شما بود .

    امروز توی شتاره قطبی خودمو تجسم کردم که براتون فایل تصویری از نتایجم فرستادم استاد عزیزم و بیزینسی که راه انداختم با شوق براتون تعریف میکنم نتایجمو باهاتون به اشتراک میزارم

    و شما هم با همون چهره آرومتون لبخند زنان در حال گدش دادنید …خدایا سپاسگزارم ازت بخاطر قدرت تجسم که اینقدر لذت بخش که چیزی که هنوز نداری از قبل تجشم کنی لذتشو ببری

    این کامنت میزارم که بعدها بخونمش و مثل آقا رضا عطار روشن وقتی دوستی که منو توی سایت و در قسمت نتایج دوستان از آموزها میبینه بیاد کامنت بزاره در جوابش و منم اینو بخونم لذت ببرم که قبل از خلقش بصورت فیزیکی من داشتمش ..

    1402/06/10

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: