ما خالق شرایط خودمان هستیم - صفحه 92 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2016/11/AX-SITE.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-11-01 09:19:012024-06-08 22:12:49ما خالق شرایط خودمان هستیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
دوست عزیز جناب عباس منش
بنده سال ها قبل در یکی از سمینارهای شما در دفترتان در کوچه ای نزدیک میدان ولیعصر تهران شرکت کردم آن موقع جوانتر بودید و موهای پرپشتی داشتید و هنوز دیپلم نگرفته بودید یا فکر کنم فقط دیپلم داشتید. نمی دانم الان چکار کرده اید و به کجا رسیده اید. یادم هست در آن سمینار هم چیزهایی در مورد اینکه زمینی در بندرعباس داشتید و از این صحبت ها میکردید. کلا چیز به دردبخوری نصیبم نشد چون معلوم نبود واقعا لب کلام شما چیست. امروز هم این فایل صوتی را گوش کردم و واقعیتش چیز به دردبخوری نصیبم نشد. هر چیزی را که گفتید خودم میدانستم و حتی منطق من بالاتر است که در ادامه به آن خواهم پرداخت. منظورم این است که این حرف ها واقعا به درد کسی نمیخورد جز خود شما این را از دیدگاه کسی میگویم که کتاب های بسیاری در زمینه مسایل موفقیت و روانشناسی موفقیت خوانده ام و در مورد فعالیت هایم به جزییات نخواهم پرداخت چون تمایلی به شناخته شدن و عقده شهرت ندارم. پیشتر از هرچیز می خواهم بپرسم چرا اسم سایتتان را گذاشته اید “گروه تحقیقاتی عباس منش”؟ سوالم این است که در مورد چه چیزی دارید تحقیق میکنید که دیگران تحقیق نکرده اند؟ چه یافته اید که دیگران قبلا به آن دست پیدا نکرده اند؟ و چرا اسم خودتان را روی آن گذاشته اید؟ آیا خیلی خودشیفته هستید؟ آیا دوشیدن شیر بز یا نیمرو درست کردن با تخم مرغ محلی یا سوار شدن موتور یا ماشینی که در ایران مجوزش وجود ندارد و در فلوریدا مجوز دارد هدف خیلی بزرگ و خاصی میتواند باشد که افراد را به آن تشویق میکنید؟ آیا در این 15 سالی که از آن سمینار تا این فایل صوتی دوباره شما را دیدم چکیده تحقیقاتتان این بوده است؟ آیا شکار رفتن که برای شما لذت دارد برای موجودی که شکار میشود هم لذت بخش است؟ کجای این کار هدف بزرگی است؟ آیا شما که از مردم فرار کردید تا یک جای خلوت 60 هکتار زمین پیدا کنید تا در آنجا در آرامش باشید 60 هکتار زمین در ایران نمی توانستید پیدا کنید که شیر بز بدوشید یا اسب سواری کنید یا چند حیوان زبان بسته شکار کنید؟ آیا شما که همه را تشویق میکنید از شما الگوبرداری کنند اگر هم رسالتتان جهانی شد و همه خواستند مثل شما باشند آیا در آن صورت به همه 60 هکتار زمین خواهد رسید؟ آیا منتهایی بر خواست بشر و طمع بشر برای داشتن هرچه بیشتر می توان متصور شد؟ آیا اسکندر مقدونی و هیتلر بزرگترین طمعکاران تاریخ نبودند که عقده جهانگشایی و زمینخواری داشتند و سرنوشتشان چه شد؟ آیا شما نمی توانستید به جای خریدن 60 هکتار زمین در فلوریدا برای لذت بردن از دوشیدن شیر بز نژاد آمریکایی یا “هر چیزی که محدودیتی نداشته باشد” یک هکتار زمین در ایران می خریدید و مثلا یک گلخانه تاسیس میکردید و به واسطه آن 10 نفر را شاغل میکردید؟ کدام یک از این دو هدف والاتر است؟ لذت شخصی از دوشیدن شیر بز یا روزی 10 خانوار را به سر سفره شان رساندن آن هم افرادی که هم وطن شما هستند نه اینکه سرمایه خود را بردارید و به خاطر فرار از محدودیت ها از مملکت بگریزید و پول خود را در دامن آمریکایی ها بریزید؟ آیا اهداف شما صرفا برای لذت شخصی است یا سودی برای اجتماع هم دارد؟ اگر سودی دارد عنوان کنید. ثروتی که ادعا میکنید به دست آورده اید در قبال فروش چه چیزی به دست آورده اید؟ آیا از قبال برگزاری سمینارهای مختلف و کارهایی شبیه این نبوده یعنی پول مردم مملکت ما نبوده است؟ چرا شما از قبال مردم مملکت خودتان به ثروتی دست یافته اید که هدفتان فقط دوشیدن شیر بز و لذت بردن از آن است؟ و حالا نتیجه تحقیقات 15 ساله اینهاست؟ چه حرف تازه ای برای مردم دارید؟ من که هم به آن سمینار و هم به الان شما نگاه میکنم خنده ام میگیرد آن زمان هم خنده ام گرفته بود. به نظر من که شما گمگشته ای بیش نیستید. موتور هارلی دیویدسون خود را با عشق برانید و هواپیمای شخصی خود را در ویلایتان فرود بیاورید موتور و هواپیمایی که با پول این مردم خریده اید چرا که تمام اینها به درد مردم خودتان نمیخورد جز خود شما. این نامش موفقیت نیست. شما فرد دوست داشتنی ولی گمگشته ای هستید. توصیه میکنم کمی هم به حقیقت کارهایتان فکر کنید و هدفتان فرار از محدودیت ها نباشد هرچند که میدانم نمی توانم به شما توصیه ای داشته باشم و شما راه خود را خواهید رفت. حداکثر کاری که می توانم بکنم تغییر خودم است و نمی توانم کسی را تغییر دهم. کاش شما هم این را میدانستید و اینقدر به دیگران توصیه نمی کردید که چه چیزی خوب است و چه چیزی بد؟ تمام این سوالها برای این بود که می خواستم کارهای شما را زیر سوال ببرم چون از نظر من تمام چیزهایی که برشمردید یا برنشمردید فاقد ارزش ذاتی است و هدف غایی یک انسان متعالی نمی تواند باشد. هدف غایی یک انسان متعالی کمک به همنوع باید باشد نه داشتن موتور هارلی دیویدسون یا کرایسلر یا دوشیدن شیر بز یا شکار کردن حیوان زبان بسته و به سیخ کشیدن تن بی جانش و سوار شدن بر هواپیمایی که با پول هم وطن خودت خریده ای. برای شما تنها یک دعا می توانم بکنم و آن اینکه امیدوارم کمی اندیشه کنی. اندیشیدن را تبلیغ کن این میتواند بزرگترین رسالت تو و بزرگترین هدیه ات به هموطنانت باشد در آن صورت خواهی دید که دیگر کسی به حرفهای تو توجهی نمی کند.
دوست گرامی جناب محمود زاده ،فکر و نظر شما محترم .بنده تعصب به کسی هم ندارم ولی در تمام مدتی که با این سایت آشنا شدم یک اصل کلی بنام توحید و نفی شرک مد نظر استاد بوده و به نظرم کمتر کسی این حقیقت را حداقل به خودم گفته یا موشکافی کرده است . هر چه از فایلهای جناب عباسمنش دیده ام اندیشیدن و فکر کردن را توصیه کرده اند، موفق باشید.
اولا تشکر میکنم که در نهایت نظر بنده را تایید کردند و این نشانه خوبی است ولی نظر بنده را 24 ساعت بعد از ارسال تایید کردند پس از تایید نظرات افرادی که بعد از من نظر ارسال کرده بودند. دوما نمیخواهم وارد بحثی که به آن اشاره کردید شوم چون خودم اهل اندیشه ام میتوانم دلایل زیادی در رد این فکر ارایه کنم. مصداق آن ضرب المثل هم خدا و هم خرما است. البته من تازه با سایت ایشان آشنا شدم و هرچقدر کند و کاو میکنم به این نتیجه میرسم که نظرات ایشان پا جای پای دیگران گذاشتن است و هیچ حرف و تحقیق تازه ای ندارند. الحمدلله در کشور خودمان افرادی هستند که به خاطر فرار از محدودیت ها از مملکت نگریخته اند و شعارشان تغییر دادن شرایط نیست بلکه مانده اند و عملا شرایط را تغییر میدهند و در زمینه تولید محتوای علوم موفقیت بسیار پیشرو هستند البته از نظر علمی. آدرس هیچ سایتی را نمیدهم ولی اگر جای بنده بودید و آنها را با این محتوا در کنار هم میگذاشتید به این نتیجه میرسیدید که محتوای این سایت زیاد علمی نیست که نام تحقیقاتی بر آن گذاشته شود. قبلا هم گفتم ایشان فرد دوست داشتنی هستند ولی از نظر بنده داشتن تراکتور یا حتی هواپیمای شخصی که اهدافی صرفا برای لذت فردی است نمیتواند برای انسان های متعالی موفقیت تلقی شود ولی برای افراد عادی میتواند تلقی شود.
جناب آقای محمود زاده
با سلام
من نمی خواهم از استاد عزیزمان دفاع کنم و به نظر شما توجهی داشته باشم و بحثی با شما انجام دهم فقط خواستم چند مطلب را به عرضتان برسانم تا کمی آگاه تر شوید: به نظر شما چه چیزی نشان میدهد که یک استاد موفقیت شرایط استادی کردن را دارد یا خیر؟ آیا موفقیت خود ایشان در همه زمینه ها بهترین دلیل برای اثبات این ادعا نیست؟ شما چه چیزی را مورد قضاوت قرار میدهید؟
اینکه استاد از موفقیت مالیشان در این فایل توضیح دادند به خاطر اینکه امثال من و شما اولین چیزی که از موفقیت میخواهیم بحث مالی است ولی خود استاد که گفتند در همه زمینه های عاطفی-معنوی-روابط و … به موفقیت رسیدند. من وقتی میتوانم حرفهای شما را در هر زمینه ای قبول کنم که خودتان در آن زمینه ها به جایی رسیده باشید. استاد وقتی میگویند شما میتوانید به هر آنچه میخواهید برسید هر آنچه از نظر خودتان است و نظر افراد با هم متفاوت است ممکن است من آرزوی زندگی در آلمان را داشته باشم ولی شما زندگی در یک روستا برایتان کافی باشد و مهم این است که استاد به هر آنچه که خودشان خواستند رسیدند به جاهایی که شاید خیلیها اگر تا آخر عمر هم تلاش کنند نرسند به خاطر ذهن فقیرشان…. و یک توصیه…. به نظر من شما وقتتان را با گوش دادن به فایل استادی که بی نهایت به موفقیت رسیده اند و شما نمی بینید یعنی در فرکانس ما و امثال من نیستید وقتتان را تلف میکنید و خواهشا اگر خودتان موفق هستید که خیلی هم عالی در غیر این صورت برای موفقیت به دنبال فرد دیگری باشید که در فرکانس او باشید.
امیدوارم بی نهایت شاد و موفق در تمام جنبه های زندگیتان باشید.
“من نمی خواهم از استاد عزیزمان دفاع کنم و به نظر شما توجهی داشته باشم و بحثی با شما انجام دهم فقط خواستم چند مطلب را به عرضتان برسانم تا کمی آگاه تر شوید”
دوست عزیز این جمله شما را چند جا خطاب به دیگران تصادفا دیده ام فارغ از اینکه نظراتتان را با یک جمله تکراری شروع میکنید و شاید فقط همین یک جمله را برای شروع صحبت میدانید باید بگویم از نظر ساختاری جمله شما اشتباه است. این از این.
ثانیا شما که گفتید قصد حمایت از ایشان را ندارید ولی کاملا با تعصب برخورد کردید. آیا میدانید که در علم روانشناسی چند مورد که به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسد وجود دارد که دانشمندان آنها را به اثبات رسانده اند و یکی از آنها این است که تعصب مساوی با جهالت است؟ چون وقتی در مورد چیزی تعصب دارید حتی مسایل غیرمنطقی در مورد آن را هم با جان و دل پذیرا میشوید. آیا این یافته که با آزمایشات فراوان به اثبات رسیده را رد میکنید؟ آیا مثلا اگر شما نسبت به خانواده تان تعصب دارید تحمل میکنید که شخصی آنها را زیر سوال ببرد؟ مسلما خیر و در این حالت شما حتما واکنشی نشان خواهید داد. حال چه خانواده شما محق باشد یا نباشد.
در ثانی به بنده توصیه کرده اید که از اینجا بروم چون با شما هم فرکانس نیستم. دو مطلب از این جمله برداشت می شود. مورد اول که در پاسخ به یکی از دوستان که توصیه شما را به من داشت عنوان کرده بودم و خواسته بودم که تمرین دموکراسی کنیم و به نظر دیگران احترام بگذاریم. به شما هم اعلام می کنم خواهر عزیز تحمل پایین شما نشان میدهد که اگر چنانچه مدیر یک مجموعه کوچک شوید همه نظرات مخالف را با این استدلال که در فرکانس شما نیست مورد بی توجهی قرار خواهید داد که این در نهایت باعث شکست شما خواهد شد. شما اگر ندانید یک مجموعه کوچک را چطور میتوان به سرمنزل مقصود رساند مسلما به موفقیت در عرصه های بالاتر هم نخواهید رسید. این یک دلسوزی برادرانه بود. ثانیا آقای عباسمنش از ایجاد اصطلاحی تحت عنوان “فرکانس مثبت” اهداف بالاتری داشته اند و آن را در اختیار شما قرار نداده اند که استفاده ابزاری کنید که در نهایت گفتم چنانچه از این مسئله سوء استفاده کنید و شکست بخورید ممکن است شکستتان ر ا هم پای ایشان بنویسید و بگویید این چیزها به درد هیچ کسی نمی خورد.
همچنین من نیازی ندارم که موفقیت های خودم را جایی جار بزنم هرچند با آقای عباسمنش موافقم که صحبت کردن در مورد موفقیت تاثیر دارد ولی این مسئله از شخصیتی به شخصیت دیگر تفاوت دارد. شخصی مثل من این صحبت را درونی یا در تنهایی با خود انجام میدهد شخصی مثل ایشان با صحبت کردن برای شما انگیزه اش بیشتر میشود.
و در پایان به من توصیه هایی کرده بودید. میخواهم این سوال را از شما بپرسم شما از کجا میدانید من با شما هم فرکانس نیستم. فرکانس بنده از شما هم بالاتر است. شما از کجا میدانید من از این سایت استفاده نمی کنم شاید آموزه های ایشان بیشتر به درد من میخورد و شاید من دارم در مورد روش ایشان تحقیق میکنم و اگر به نقطه ای برسم که بدانم محصولات ایشان ارزش تهیه کردن را دارد مسلما آنها را تهیه خواهم کرد. ایشان در ویدیوی پاسخ به نظرات این پست گفته اند که اگر به یک احمق انگیزه بدهی یک احمق باانگیزه خواهی داشت. مسلما اگر یک محقق عالم نظرات ایشان را تایید کند از تایید یک احمق بالاتر خواهد بود. پس شما منتقد را نکوبید و سعی کنید به سوالاتی که در آنجا مطرح کرده ام موشکافانه جواب بدهید. من دوست دارم طرف صحبت با من از آگاهی بالایی برخوردار باشد طوری که بتواند مرا در بحث شکست دهد ولی در صحبت های شما موردی ندیدم که بتواند صحبت های مرا زیر سوال ببرد. پس شما را به کسب آگاهی و دانش بیشتر و نه صرفا تکرار حرف های دیگران دعوت میکنم. اتفاقا من با آقای عباسمنش در یک جهت شنا میکنیم و بنده با ایشان بیشتر هم فرکانس هستم تا شما. سوال کلیدی که من از آقای عباسمنش داشتم پرسیده بودم که مواردی که شما عنوان کرده اید از نظر بنده موفقیت نیست. خود شخص بنده برنامه های بزرگتری دارم و این برنامه های بزرگتر از مجرای موفقیت برای دیگران میگذرد و فکر نمی کنم نیاز داشته باشم کسی به من بگوید که میتوانم یا نمی توانم چون من به خودم ایمان دارم. حتی نیاز ندارم به خدا ایمان داشته باشم. ولی خواهر عزیز شما مشخصا شخصی هستید که باید یک عامل بیرونی برای انگیزه بخشی به شما وجود داشته باشد تا بباوراند که شما کاری را می توانید انجام دهید. من همیشه به این ضرب المثل ژاپنی ایمان داشته ام که میگوید: “اگر شخصی کاری را توانسته انجام دهد پس تو هم می توانی و اگر هیچ کس نتوانسته کاری را انجام دهد تو باید آن را انجام دهی”
و در پایان لازم است یک نکته دیگر خاطرنشان کنم. شما چرا باید اینقدر ضعیف باشید که با انتقاد شخصی که شاید با شما هم فرکانس نباشد اینقدر به هم بریزید به جای این کار سعی کنید انتقادات مرا موشکافانه رد کنید. من از یک مخاطب قوی بیشتر استقبال میکنم تا یک مخاطب ضعیف.
پاینده باشید.
سلام و عرض ادب.
خواهشا این نظر منو تایید کنید چون من به هیج وجه توهینی نخواهم کرد و هیچ نظر سویی ندارم، متشکرم.
سخنم بیشتر از اینکه با استاد باشه با دوستان هست خواهش میکنم خواهش میکنم که از روی تعصب و جبهه گیری به حرفهایم نگاه نکنید.
من نه این نظرو دارم که استاد فرشته الهی هستند و دارن به ما کمک میکنند و نه این دید رو دارم که ایشان کسی هستند که فقط فکر جیب خودشان هستند.
دوستان عزیز من از همان اول با این سایت همراه بودم اما با شناسه ای دیگر اما مدتی به سایت سر نزدم و آن را فراموش کردم و یک شناسه جدید ساختم.
یکی از دوستان (آقای فرزار محمودزاده که نظرشان چندین نظر قبل از این نظر من موجود هست) گفته بودند که عباس منش در همین ایران میماند و مثلا یک تولیدی راه مینداخت یا اشتغالی ایجاد میکرد بررای جوانان ما (من کاملا با حرف ایشان مخالف هستم و این دوست ما دارند اشتباه میکنند) چرا این همه مسئولین کشور که به اونها رای میدیم که برای ما کارهایی انجام بدن مثلا اشتغال ایجاد کنند و … اونها که وضیفشون چنین چیزیست چنین کاری انجام نمیدن و میان و میرن و میان و میرن و هیچ کاری هم نمیکنند!؟ و فقط گنجها و منابع زیرزمینی ایران را به غارت میبرند!؟مگه وضیفه عباس منش ایجاد اشتغال برای جوانان کشور ماست؟ مگر عباس منش همچین ادعایی دارند و داشتند؟ و همچین وعده ای دادند که برای جوانان اشتغال ایجاد میکنند که حالا شما چنین توقعی از ایشان دارید؟ شما باید این خواسته های خودتان را از کسان دیگر و جای دیگری بخواهید اما چون هیچ جایی برای در دل کردن و ارائه گله و شکایت پیدا نکردید آمدید اینجا و از عباسمنش اعتقاد میکنید! من اصلا از عباس منش دارم دفاع نمیکنم بلکه فقط میگم حرفهایی که درباره ایجاد اشتغال در ایران زدید کاملا بی ربط بوده.
چند تا خانم هم بودند که میگفتند عباس منش باید در ایران میماند و نباید از این کشور میرفت! چرا عباس منش باید ایران میماند؟ کجای دین ما چنین حرفی زده؟ کدام دین و آییین و قانونی در دنیا چنین حرفی زده؟ کدام پیغمبر و امامی در دنیا چنین حرفی زده، کی خداوند چنین حرفی زده؟ که ما باید یک جا به دنیا بیایم و یکجا از دنیا بریم و جاهای مختلف دنیا رو نبینیم، و چرا ما چنین دیدی به افراد داریم؟ چرا هر کسی که از ایران به هر دلیلی میره ما نظر بدی نثبت به اون پیدا میکنیم؟
من از همان ابتدا که استاد عباس منش هی میگفتند ویلای شمال ویلای شمال حرفهایشان در این زمینه برایم هیچ جذابتی نداشت چون من خودم شمالی هستم و آن چیزی که برای استاد رویا و ارزش به حساب می آمد برای من هیچ ارزشی نداشت من از همان ابتدا در همین ویلاها به دنیا آمدم و زندگی کردم و در جایی 2000 برابر زیباتر از آنجایی که عباس منش ویلا داشت و البته ما به این ویلا میگوییم خانه! چون خانه ماست! یک خانه روستایی! چیزی که برای افرادی که در شهرهای دیگر هستند یک رویا به حساب می آید!
و اما درباره آن مزرعه ای که استاد گفتند! ما اینجا چندین هزار متر زمین داریم، بز هم داریم، گوسفند هم داریم، برای شکار هم عیبی ندارد من نمیخواهم نسل حیوانات را منقرض کنم و همین هم در حد خیلی کم برای تفریح این کار را انجام میدهم و چه بهتر که از من مجوز می خواهند چون اگر همین مجوز و قوانین سخت گیرانه نبود دیگر الان حتی یک گنجشک هم در طبیعت ایران وجود نداشت! اتفاقا ما در روستا و خانه خودمان گاو هم داریم و هر روز شیر گاور هم میدوشیم، مرغ و خروس و اردک و غاز و بوغلمون و همه چیز در خانه مان داریم، یک سگ پشمالوی خوشگل هم داریم که واقعا با مرام و زیباست، درخت پرتغال و سیب و میوه های مختلف هم در زمین اطراف خانه مان و حیاطش وجود دارد، یک رودخانه هم در کنار خانه مان جاریست و یک چشمه پر آب! اما من همیشه فکر میکردم که خیلی بدبخت و فقیر هستم چون مجبور بودم که هر روز قبل از مدرسه شیر گاوها و بزها و گوسفند ها را بدوشم و بعد با کفشهای پاره برم مدرسه! چون بعد از مدرسه باید میرفتم سر باغ چای و … البته این بایدها ابدی نبودند اما تا دوره نوجوانی حداقلش بودند چون من همانجا متولد شده بودم. خانه مان هم برایم جذابت خاصی نداشت و احساس میکردم که خیلی از شهر دور هستیم! و اگر بخواهیم یک بار به دکتر بریم باید کلی راه را بپیماییم تا به شهر برسیم! از آن زمان هایی که حتی ماشین و وسیله ای در روستای ما وجود نداشت و باید تا شهر پیاده می آمدیم که دیگر هیچ نمی گویم! اما من همیشه فکر میکردم که خیلی فقیر هستم اما با مشاهده این فایل استاد متوجه این شدم که من خیلی خیلی ثروتمند هستم! ( ببخشید نمیدونم چرا انقدر لحنم در این قسمت انقدر کتابی شد :) )
و اما من کاملا با استاد موافق هستم که باید بیشتر بخوایم و به همینی که داریم راضی نباشیم و … اما هدف نهایی ما از اینها اینه که بیایم و برسیم به نقطه اولمون!؟
مدتها قبل یک داستان رو مطالعه کرده بودم در یک کتاب که در زیر مینویسم:
یک تاجر آمریکایى نزدیک یک روستاى مکزیکى ایستاده بود که یک قایق کوچک ماهیگیرى از بغلش رد شد که توش چند تا ماهى بود!
از مکزیکى پرسید: چقدر طول کشید که این چند تارو بگیرى؟ مکزیکى: مدت خیلى کمى ! آمریکایى: پس چرا بیشتر صبر نکردى تا بیشتر ماهى گیرت بیاد؟ مکزیکى: چون همین تعداد هم براى سیر کردن خانوادهام کافیه ! آمریکایى: اما بقیه وقتت رو چیکار میکنى؟ مکزیکى: تا دیروقت میخوابم! یک کم ماهیگیرى میکنم! با بچههام بازى میکنم! با زنم خوش میگذرونم! بعد میرم تو دهکده میچرخم! با دوستام شروع میکنیم به گیتار زدن و خوشگذرونى! خلاصه مشغولم با این نوع زندگى !
آمریکایى: من توی هاروارد درس خوندم و میتونم کمکت کنم! تو باید بیشتر ماهیگیرى بکنى! اونوقت میتونى با پولش یک قایق بزرگتر بخرى! و با درآمد اون چند تا قایق دیگه هم بعدا اضافه میکنى! اونوقت یک عالمه قایق براى ماهیگیرى دارى ! مکزیکى: خب! بعدش چى؟ آمریکایى: بجاى اینکه ماهىهارو به واسطه بفروشى اونارو مستقیما به مشتریها میدى و براى خودت کار و بار درست میکنى… بعدش کارخونه راه میندازى و به تولیداتش نظارت میکنى… این دهکده کوچیک رو هم ترک میکنى و میرى مکزیکو سیتى! بعدش لوس آنجلس! و از اونجا هم نیویورک… اونجاس که دست به کارهاى مهمتر هم میزنى …
مکزیکى: اما آقا! اینکار چقدر طول میکشه؟ آمریکایى: پانزده تا بیست سال ! مکزیکى: اما بعدش چى آقا؟ آمریکایى: بهترین قسمت همینه! موقع مناسب که گیر اومد، میرى و سهام شرکتت رو به قیمت خیلى بالا میفروشى! اینکار میلیونها دلار برات عایدى داره ! مکزیکى: میلیونها دلار؟؟؟ خب بعدش چى؟ آمریکایى: اونوقت بازنشسته میشى! میرى به یک دهکده ساحلى کوچیک! جایى که میتونى تا دیروقت بخوابى! یک کم ماهیگیرى کنى! با بچه هات بازى کنى ! با زنت خوش باشى! برى دهکده و تا دیروقت با دوستات گیتار بزنى و خوش بگذرونى!!!
مکزیکی نگاهی به مرد آمزیکایی کرد و گفت :خب من الانم که دارم همینکارو میکنم!!!
یک داستان زیبای دیگر هم هست:
یک مرد ثروتمند چینی پسرش را به یک روستا فرستاد تا فقر را از نزدیک تجربه کند. پسرش به مدت سه روز در کنار یک خانواده روستایی زندگی کرد، و هنگامیکه به خانه برگشت مکالمه زیر را با پدرش داشت:
پدر پرسید : خوب چطور بود؟
پسر گفت : خوب بود.
پدر پرسید : فرق خانه ما با خانه آنها چیست؟
پسر با هیجان پاسخ داد : وای! خیلی با هم فرق دارند. ما یه سگ تو خونه داریم ولی اونها چهار تا دارند! ما آب تصفیه شده تو استخرمون داریم ولی اونها یک برکه واقعا بزرگ با آب زلال و تازه دارن، حتی توش ماهی هم هست! ما تو باغ مون چراغ روشنایی داریم در حالیکه شبها ماه و ستاره ها به مزرعه شون می تابد. باغمون دور تا دورش دیوار داره، ولی مال اونها انتها نداره. باغشون مثل اینکه تا افق ادامه داره. ما تو حیاط پشتی به سی دی گوش میکنیم، در حالیکه اونها به آواز پرنده ها و صداهای طبیعت گوش میکنن. خونه مون با دیوار محصور شده، ولی درِ خونه شون همیشه به روی دوستاشون بازه. در شهر، با موبایل و کامپیوتر با هم ارتباط داریم، اونجا مردم به هم نزدیکند و در کنار خانواده و در دل طبیعت زندگی میکنند.
پدر از گفته های پسرش شگفت زده شد.
پسرش ادامه داد : بابا، ممنونم از اینکه گذاشتی بفهمم که ما واقعا چقدر فقیریم.
خیلی از مردم آنقدر فقیرند که تنها چیزی که دارند پول است. (رودولفو کوستا)
زندگی مان، شادی مان و طبیعت اطراف مان چیزهایی هستند که با پول نمی توان خرید. چرا چیزهایی که با پول میتوانیم بخریم باارزشتر از چیزهایی ست که حتی با پول هم نمی توان خرید! وقتیکه شروع به قدردانی از آدمهای اطرافت و داشته هایت میکنی ، دیگر بدنبال زندگی ثروتمندانه نیستی چونکه می دانی همه چیزهایی که لازم هست را داری. اگر پولدار هستی، این سوالات را از خودت بپرس: آیا من از خانواده و دوستانم و این دنیا بیشتر و بیشتر فاصله میگیرم؟ آیا آدم زیاده خواهی هستم؟
یک صحبت هم با خانم (لیلا شب خیز) خواهر گرامی خودم در این سایت دارم که امیدوارم از من ناراحت نشن:
خواهر گرامی، خانم لیلا شب خیز باور کنید که راهی که شما انتخاب کردید راه درستی نیست چون شما اینقدر وقتی که در این سایت قرار میدین رو اگر برای کار دیگری قرار بدید میتونید یک ستاره بشید و یک شخص موفق در حوزه خودتون بشید و سعی کنید در هر چیزی تعادل رو رعایت کنید و این فقط یک خواهش بود و یک دلسوزی برادرانه و مطئن باشید که تا چند سال دیگر اگر به همین شکل ادامه بدید نهایتا پشیمان خواهید شد (به شما قول میدهم)
آقای علی عموشاهی برادر گرامی من شما در نظرتون نوشتین در تمام مدتی که با این سایت آشنا شدم یک اصل کلی بنام توحید و نفی شرک مد نظر استاد بوده! خیر، اصلا اینطور نیست! ایشان به طرز بسیار ظریفی آنچنان مسائل مذهبی را مورد بررسی قرار میدهند و شبهه وارد میکنند و جعل میکنند که خیلی ها متوجه آن نمیشوند! مثلا یک جوری از امام حسن و امام علی صحبت میکردند که ما اوایلش فکر کردیم استاد شیعه هستند و بعد از مدتی ایشان امامان را کلا بردند زیر سوال و گفتند اصلا آنها وجود ندارند و آنها مخالف بودند و داشتند با قرآن مخالفت میکردند!
در یکی از فایلهایشان حضرت موسی و معجزاتش را کلا بردند زیر سوال! اما در برخی از فایل ها از پیامبر دیگری به نام حضرت ابراهیم صحبت کردند! ایشان قبول دارند که خداوند در قرآن فرموند که ابراهیم خلیل الله است و به پیامبر محمد گفته است که باید پیرو ملت ابراهیم باشید ولی این را قبول ندارند که ابراهیم به درجه امامت رسید و امامت درجه بالاتری از پیامبری است و خداوند فقط چند تا از پیامبران را به درجه امامت رساند و ایشان اصلا امامت را قبول ندارند و خودشان سنی یا وهابی هستند، من همه برادارن سنی خودم را دوست دارم اما وهابی و بهایی و داعش و این انحرافی ها را نه چون اینها خطرناک هستند و دشمن هستند و هیچکدامشان هم به صورت علنی نمیان که به اسلام و شیعه و … بدو بیراه بگویند و به این شکلی که الان دارند مطرح می کنند، انجام میدهند.
ایشان مسلمان هستند و دم از توحید و ابراهیمیت میزندد اما چیزی به نام حج را قبول ندارند! و بعید میدانم که به حج رفته باشند و بخواهند بروند و اعتقادی داشته باشند چون در فایل فاجعه منا به شدت حج را نفی کردند. دوستان ببخشینا، نمیدونم چرا هی از اون حالت عادی میام بیرون میرم توی لحن کتابی! :cool:
حج چیزیست که در قرآن به طور واضح بیان شده و ربطی هم به شیعه و سنی بودن ندارد و برای همه مسلمانان هست و جزو مواردی در قرآن هست که هیچ توضیح و تفسیر خاصی نداره و اگر قرآن رو به 5000 زبان مختلف هم ترجمه کنید باز هم همین مورد به صورت واضح از توش در میاد!
دقت کنید که در آن زمان عوام فکر میکردند که خوارج حرف حق را میزنند و مسلمانان واقعی اینها (خوارج ) هستند (مثل اعضای این سایت که فکر می کنند استاد یک مسلمان واقعیست!!) پس تصور نکنید چون استاد عباس منش از اسلام صحبت میکند یک مسلمان واقعی هست و بدانید و مواذب باشید!
ابتدای این نظر گفتم که من نه نظرم اینه که استاد خیلی به فکر کمک کردن به دیگران هستند و نه یک شیطان بزرگ که فقط فکر جیب خودشون هستند و باید جلوشون گرفته بشه و یا باید ترورش کنیم :) نه، استاد هم یک آدم هست و داره کار خودش رو انجام میده، هر کسی یک طوری کار میکنه و یک طوری کمک میکنه (دقت کنید که من گفتم من اعتقاد ندارم که داره کمک میکنه اما در کل داره این کار رو انجام میده اینو گفتم که نگید حرفاتون تناقض داره) و استاد هم این روش رو داره و در دین ما هم گفته تفکر تفکر تفکر و استاد هم داره تفکر رو آموزش میده و مشکلی وجود نداره مشکل اونجایی هست که در کنار بسیاری موارد درست و جهانی که ایشون حرف هاشون کاملا متینه، اونجایی که دارن ریشه اعتقاد رو میزنند و دارن افراد رو به بیراهه هدایت میکنند اصلا کارشون درست نیست و میگم اصلا هم نباید با استاد هیچ برخوردی بشه، بلکه فقط خود افراد باید آگاه باشن که دارن چه چیزهایی رو با چه چیزهایی قاطی میکنند! که متاسفانه تشخیص این موارد بسیار سخت هست حتی برای یک استاد دانشگاه و کسی که مدرک دکتری داره ممکنه این موارد قابل تشخیص نباشه چون سواد رسانه ای کاملا متفاوت هست از سواد دانشگاهی و …
و به عنوان نکته آخر برخی از خانم ها و آقایان در این سایت نظر نوشتند که ما هم میخوایم راه استاد رو بریم و بریم اونجا و این کار رو انجام بدیم. پیشنهاد میکنم بروید در یکی از روستاهای ایران و (هر جور که دوست دارید شمال یا جنوب و شرق و غرب و هر اقلیمی که دوست دارید) شاید ندانید اما کشور ایران هفدهمین کشور وسیع دنیاست!! اگر اینجا شما یک میلیارد تومان پول داشته باشید یعنی در ایران میتوانید پادشاهی کنید! اما اگر با همین پول به آمریکا بروید آنجا یک گدا هم به حساب نمی آیید!! این نشانی خوبی ایران نیست بلکه این رو فقط گفتم که بدانید میخواهید چه چیزهایی را فدای چه چیزهایی بکنید. در آمریکا هم مشکل وجود دارد و یه جوری استاد عباس منش میگن که من اومدم آمریکا موفق شدم انگار ایشون یک مهاجر یا یک پناهنده فقیر بودن و اونجا از طریق تلاش و باورهاشون تونستند به این موفقیت برسند، ایشون این سایت رو داشتند و ماها هم به صورت مداوم به حساب ایشان پول واریز میکردیم و ایشان با همین پولها رفتند آنجا چنین چیزی ساختند و مشکلی وجود ندارد و ما با رضایت به ایشان پول پرداخت کردیم و من گفتم که نباید نظر بدبینانه داشته باشیم و ما پول واریز کردیم و خدمتی دریافت کردیم و نوش جان ایشان و من کاملا راضی هستم و از اینکه میبینم ایشان خوشحال هستند من هم خیلی خوشحال هستم و امیدوارم برخی از قسمت ها ی ویلای خودشان را نشان بدهند تا برخی از دوستان نگویند که فتوشاپی و افترافکتست :coo: استاد عزیز این رو برای شوخی گفتم اما جدا میگم اگر یک جاهایی رو با دوربین خودتون نشان بدید خیلی عالی میشه و اینطوری افراد خیلی انگیزه و انرژی بیشتری میگیرند.
برای همه شما آرزوی موفقیت و پول زیاد و حلال میکنم (بخدا میگم از صمیم قلبم میگم) برای استاد هم آرزوی بهترینها رو دارم و آرزو میکنم هر جا هستند همیشه سلامت ، شاد و ثروتمند باشند (بخدا راست میگم، بخدا راست می گم) باور کنید از صمیم قلبم آرزو میکنم. دلیل نمیشه که چون نقد دارم و فریب های ایشان در زمینه دین را قبول ندارم، بدی ایشون رو بخوام، من خوبی ایشان را میخوام. من خسته شدم انقدر تایپ کردم، امیدوارم این نظر من تایید و منتشر بشه، یا حق.
ووالا دوست عزیز من که از حرفهای تو چیزی. متوجه نشدم.خودت یکبار دیگه حرفاتو بخون
یک نکته هم یادم رفت بنویسم که احساس نکنید حرفهایم بوی تهمت میدهد و اون این است که شاید در اوایل کار و چند سال پیش استاد درباره دین حرف های درستی زند اما از فاجعه منا به بعد دقیقا چرخش ایشان و انحرافات ایشان بیشتر نمایان شد و معلوم شد که یا منحرف شده یا از ابتدا در مسائل دینی منحرف بودند.
راستی استاد مگر شما نگفته بودید که هر محدودیتی هست در ذهن ماست!؟ مگر شما نگفته بودید که این باورها مخرب است و نباید بگوییم که چون مسلمان هستم بدبخت هستم، چون ایرانی هستم بدبخت هستم و … مگر شما نگفته بودید که هر جایی هم بروی و باشی فکر توست که خوشبختی تو را مشخص میکند؟ پس چرا نتوانستید در ایران خوشبخت باشید؟ چرا نتوانستید که در ایران درست فکر کنید!؟ من در همین نظر خودم که الان این پاسخ را برایش نوشتم، گفتم که من اصلا مخالف رفتن شما نیستم و نخواهم بود و اگر این نظر من را بخوانید متوجه میشوید که منظور من چیز دیگریست.
الان باور افرادی که نظرات را نوشتند این شده که در ایران نمیشود خوشبخت و موفق شد و باید رفت در یک جای دیگر دنیا و آنجا برای خود یک بهشت ساخت
دوست عزیز آقای رادمنش بنده بحث توحیدی استاد را گفتم چون وقتی هفت هشت ماه قبل قانون جذب را سرچ میکردم اتفاقی به یکی از فایلهای استاد عباسمنش برخوردم و خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم و تا الان با اینکه به غیر از دو کتاب صوتی هیچ محصولی از این سایت خرید نکردم و فقط از فایلهای رایگان استفاده کردم تغییرات مثبتی را در درون خودم حس کردم و همچنین زندگی و کارم. اینکه کسی بحث توحید را که اصل کلی و بنیادی تمام ادیان آسمانی بوده را مطرح کرده نباید برچسب و انگ وهابی و بهایی بزنیم. مگه امامان ما غیر از این بوده که موحد بودند .هیچ ملتی با داشتن تعصب به جایی نرسید چه مذهبی چه ملی یا نژادی جز اینکه درجازده یا دویست سال عقب رفته. اصولا هم آیه نازل نشده که باید همه مثل هم فکر کنیم . اگر شما دو نفر پیدا کردید حتی دوقلوهای همسان که اثر انگشت مثل هم داشته باشند اونوقت میشه دنبال دو انسان با اعتقاد و باور کاملا یکسان گشت.هر کسی آرزو و رویایی داره و برای خودش رسیدن به اون آرزو یک موفقیت به حساب میاد .اگر کسی آمریکا را برای زندگی انتخاب کرد بر این باوره که احساس راحتی و آرامش را آنجا تجربه خواهد کرد و قطعا تجربه خواهد کرد. یاشخص دیگری اینجا.
مثلا شاید آرزوی یک ایرانی که ساکن آمریکاست زندگی در ایران باشه یا رویای خود من داشتن مزرعه با انواع احشام در یک جای معتدل کشور هست.اگر کسی از نعمتهای خدا استفاده کرد دلیل بر بی دینی نیست.من و احتمالا بعضی از دوستان قسمتهایی از دیدگاههای استاد را قبول نداشته باشند ولی من نگرش توحیدی را که در فایلهای ایشان میبینم بیشتر بهش توجه میکنم.مهم رسیدن به آرامش و داشتن احساس امنیت در پناه خداوندیست که همه جا هست.چه غرب چه شرق . در هر حال شما که قبلا عضو بودید بهتر از من آشنا هستید.موفق باشید.
جناب آقای رادمنش
با سلام
من نمی خواهم از استاد عزیزمان دفاع کنم و به نظر شما توجهی داشته باشم و بحثی با شما انجام دهم فقط خواستم چند مطلب را به عرضتان برسانم تا کمی آگاه تر شوید: به نظر شما چه چیزی نشان میدهد که یک استاد موفقیت شرایط استادی کردن را دارد یا خیر؟ آیا موفقیت خود ایشان در همه زمینه ها بهترین دلیل برای اثبات این ادعا نیست؟ شما چه چیزی را مورد قضاوت قرار میدهید؟
اینکه استاد از موفقیت مالیشان در این فایل توضیح دادند به خاطر اینکه امثال من و شما اولین چیزی که از موفقیت میخواهیم بحث مالی است ولی خود استاد که گفتند در همه زمینه های عاطفی-معنوی-روابط و … به موفقیت رسیدند. من وقتی میتوانم حرفهای شما را در هر زمینه ای قبول کنم که خودتان در آن زمینه ها به جایی رسیده باشید. استاد وقتی میگویند شما میتوانید به هر آنچه میخواهید برسید هر آنچه از نظر خودتان است و نظر افراد با هم متفاوت است ممکن است من آرزوی زندگی در آلمان را داشته باشم ولی شما زندگی در یک روستا برایتان کافی باشد و مهم این است که استاد به هر آنچه که خودشان خواستند رسیدند به جاهایی که شاید خیلیها اگر تا آخر عمر هم تلاش کنند نرسند به خاطر ذهن فقیرشان…. و یک توصیه…. به نظر من شما وقتتان را با گوش دادن به فایل استادی که بی نهایت به موفقیت رسیده اند و شما نمی بینید یعنی در فرکانس ما و امثال من نیستید وقتتان را تلف میکنید و خواهشا اگر خودتان موفق هستید که خیلی هم عالی در غیر این صورت برای موفقیت به دنبال فرد دیگری باشید که در فرکانس او باشید.
امیدوارم بی نهایت شاد و موفق در تمام جنبه های زندگیتان باشید.
سلام خانم نوری شما 852 روز هست که همراه این سایت هستید اما هنوز یاد نگرفتید که در تفکرات خودتان تعصب نداشته باشید
لطفا به این قسمت از نظر خود توجه کنید: من نمی خواهم از استاد عزیزمان دفاع کنم و به نظر شما توجهی داشته باشم و بحثی با شما انجام دهم فقط خواستم چند مطلب را به عرضتان برسانم تا کمی آگاه تر شوید
استاد عباسمنش همین موضوع را همیشه گفتند که تعصب نداشته باشید و افکار جدید و ایده های جدید رو قبول داشته باشید اما شما نسبت به همان حرف استاد هم تعصب پیدا کردید! و حرف هیچ کسی را به غیر از حرف خودتان و مدار هیچ کسی را به غیر از مدار خودتان قبول ندارید! لطفا اگر وقت دارید یک بار دیگر نظر من رو بخونید چون من نسبت به نظری که ثبت کردم مسئول هستم به همین خاطر هست که میام به اونها پاسخ میدم و استاد چندین و چند سال و بارها و بارها به ما گفتند که دولت و شرایط و خانواده و … هیچ تاثیری (هیچ تاثیری) ندارند!! اما حالا میگویند که در ایران به من مجوز نمیدادند!!! و به همین خاطر آمدم جایی رو پیدا کردم که این محدودیت ها نباشد!
با سلام آقای رادمنش ممنون از پیامی که نوشتین خیلی از صحبتهاتون لذت بردم خیلی با آگاهی و بدون تعصب بود .کاملا درسته حق با شماس …
سلام
من یه چیزی رو متوجه نشدم. مقام امامت بالاتر از پیامبریه!!!
یعنی مقام حضرت علی بالاتر از حضرت محمده!!! بالاتر از ابراهیم خلیل الله و موسی کلیم الله؟
سلام خانم نسائی
مقام امامت از پیامبری بالاتر هست، امامان معصوم هستند یعنی هیچ گناهی انجام ندادند و به همین خاطر به اونها میگن معصوم. و به همین خاطر در طول تاریخ هر پیامبری که مرتکب هیچ گناهی نشد خداوند اونها رو به درجه امامت رسوند و تنها چند پیامبر هستند که به درجه امامت رسیدند.
جایگاه امامان از پیامبرانی که به درجه امامت “نرسیدند” بالاتر هست.
مثلا ابراهیم (ع) مدتى پیغمبر بود و امام نبود تا خدا فرمود: «إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ»[بقره/124] من ترا امام مردم قرار دادم ابراهیم گفت از فرزندان من هم؟» خدا فرمود «پیمان من بستمکاران نرسد» کسى که غیر خدا یا بتى را پرستیده امام نگردد. و باز هم آیاتی وجود داره می تونین تحقیق کنین.
به طور واضح و بدون هیچ تفسیر و اختلاف در ترجمه کاملا مشخص هست که مقام امامت از پیامبری بالاتر هست (شیعه باشیم یا سنی فرقی ندارد و این آیه به صورت دقیق و واضح برتری جایگاه امامت به پیامبری رو نشون داده)
پیامبرانی که به درجه امامت رسیدند پنج تا هستند: نوح، ابراهیم، موسى، عیسى و محمد (ص)
این پیامبران به درجه امامت رسیدند و حضرت محمد (ص) پیامبر اسلام هم به درجه امامت رسیدند. موفق باشید.
همه مسمانان اعتقاد دارند که تمام انبیاء معصوم هستند، بدین معنا که در ابلاغ وحى، و تمام دستوراتى که از طرف خداوند به آنها وحى میشده، بطور کامل و بدون نقص و اشتباه و خطا به بشر رسانده اند، و در این مسئله هیچ اختلافى ندارند، خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:
” وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَى وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلا وَحْیٌ یُوحَى عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى ” (سوره النجم الآیات 1 – 5)
«سوگند بهنجمچونفروگراید کههمسخنشما سرگشتهنیست و نهغاویشدهاست و از سر هواینفسسخننمیگوید اینسخنجز و حییکهبهاو فرستادهمیشود نیست فرشتهبسیار نیرومند بهاو فرا آموخت»
اما در مورد گناه، جمهور اهل علم میگویند که انبیاء ممکن است که فقط دچار گناه صغیره بشوند ولى بر آن ثابت نمیمانند زیرا خداوند آنها را از آن گناه آگاه میسازد و خود را اصلاح میکنند.
اما در مسائل دنیوى ممکن است اشتباه کنند زیرا انبیاء بشر هستند و بشر عارى از خطا نیست، همانطور که در روایتى وارد شده است که پیامبر صلى الله علیه و سلم در یکى از امور دنیوى از خودش نظریه اى داد ولى نظریه اى خطا بود، و اینچنین بود که از کنار برخى از صحابه رد شد که درخت خرما را باردار میکردند، سپس پیامبر صلى الله علیه و سلم به آنها فرمود: ” ما أظنه یضره لو ترکتموه “، یعنى: “گمان کنم اگر آنرا به حال خودش رها سازید (و باردار نکنید) ضررى بهش نمیرسد “، اصحاب پیامبر صلى الله علیه و سلم پس از این گفتار، آن درخت خرما را به حال خود رها ساختند و آنرا باردار نکردند، و پس از چندى خرمایى به ثمر نرسید، و پیامبر صلى الله علیه و سلم را از این موضوع با خبر ساختند، سپس به آنها فرمود: ” إنما قلت ذلک ظنا منی وأنتم أعلم بأمر دنیاکم، أما ما أخبرکم به عن الله عز وجل فإنی لم أکذب على الله “” (روایت مسلم)، یعنى: ” من آنرا از روى گمان شخصى خودم گفتم و شما به مسائل دنیویتان از من آگاهترید، ولى چیزهایى را که از خداوند عزوجل به شما میگویم بر خداوند دروغ نمیبندم ” (یعنى در ابلاغ وحى نه دروغ میگوید و نه دچار خطا و اشتباه میشود، ولى در مسائل دنیوى که از گمان خود نظریه اى میدهد ممکن است دچار اشتباه شود).
اینها رو هم فرستادم شاید کمک بیشتری بکنه و دقیق تر توضح داده باشم و بهترین کار این هست که خودتان تحقیق بیشتری و بررسی دقیق تری بکنید و به حرف ها من بسنده نکنید، موفق باشید.
سلام استاد عزیزم
دوست دارم فقط یه جمله بگم.
من واقعا از خدا به خاطر وجود شخص شما سپاسگزارم .
با سلام خدمت استادوتمامی دوستان موفق وتشکر فراوان ازبابت فایل بسیار ارزشمندی که برای ما اماده کردن به نظر من همه ما درزندگی بارها توانسته ایم شرایط خودراانجور که خواستیم تغییر بدیم اما چون باورهای محدودکننده داریم وترس ازدست دادن امنیت فعلی خودبرای همین درکارهای بزرگ دست به تغییر نمی زنیم
با درود خدمت جناب آقای عباس منش
صحبت های شما را دیدم و شنیدم. باز هم جنس صحبت ها و جان کلام بارقه ای از امید و تغییر را در ذهنم ایجاد کرد که طوفانی درونی در من به راه انداخته. سرب های زیادی به ما بسته شده: دوستان، همکاران، افراد در مترو، مجامع عمومی و خصوصی و خانوادگی که دچار کج فکری و جود فکری شده اند و همه شرایطموجود را فرافکنی می کنند. دارم آرام آرام از این جو فاصله می گیرم تا دورباره به اوجم برسم. در این راه از هر گونه + که برسد استفاده خواهم نمود تا ارتشی از +ها در درونم مستقر کنم. در پناه حق و به دور از تزویر باشیم.
سلام استاد گرامی ازشما کمال تشکررادارم.من یکسالی از از فایلهای رایگان شما بهترین بهره رابردهام ودراکثر جهات پیشرفت بسیارزیادی کرده ام ولی از نظر مالی خوب نشدم بلکه بدترهم شدهام …وباورم هم مشکلی ندارد .واقعا مستاصل شده ام به همین خاطر نتوانستم دوره های ثروت را تهیه کنم .از خوبی وبزرگی که دارید یک راهنمایی کوچک بفرمایید من دست شمارا میبوسم…امیر
دوست خوبم جناب امیری سلام و سپاس
استاد عباس منش در جلسه چهارم دوره هدف گذاری در مورد باورهای نهفته صحبت می کند و می فرماید بعضی وقت ها باورهای ما لایه لایه و تو در تو هستند و دست یابی و فهمیدن اینکه ما چه باور اشتباهی داریم کار بسیار مشکلی می باشد پس اگر به خواسته های خود نمی رسید شک نکنید که هنوز باورهای اشتباهی در رابطه با آن خواسته دارید.
ایشان موردی را مطرح کردند که شخصی با تمام تلاشی که می کرد برود خارج از کشور ولی موفق نمی شد و بعد از کمک استاد عباس منش به این نکته رسیدند که او از توالت فرنگی بدش می آمد و می ترسید و دغدغه این را داشت که اگر برود خارج چگونه از توالت فرنگی استفاده کند.
می بینید چقدر باورهای کوچک اما غلط و قدرتمندی در درون ما نهفته است.
توصیه استاد عباس منش این است که اگر نتوانستید باورهای اشتباه را کشف کنید سعی کنید باورهای مثبتی را در راستای خواسته هایتان پیدا کنید که به شما احساس خوبی می دهد تاکید می کنم باورهایی که به شما احساس خوبی می دهد و آن ها را به صورت عبارت های تاکیدی درآورید و آنقدر با خود بگویید تا جایگزین باورهای اشتباهی بشود که نمی دانید چه هستند.
برایتان ثروت و سلامتی خواهانم.
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
سلام به همه ی همراهان،چقدر خوشحال شدم وقتی شنیدم استاد خوبم زمینی به این مساحت با این امکانات خریدین،شما لایق بهترینهایین،رویایی به من فروختین که واسه بار اول تجسمش اشک شوقم و سرازیر کرد،نمیدونم چطور ازتون تشکر کنم،خیلی دوستون دارم و از خدای خوبم بهترینهارو براتون آرزومندم.
سلام مجدد و سپاس
اینکه می فرمایید محدودیت هایی مثا نوعماشین یا موتور یا ساخت و ساز شما را به این فک ربرد که باید تغییر مکان بدید، در مورد سربازی هم به همین صورته؟
باید تغییر کشور داد، فرار کرد یا ایستاد و مبارزه کرد
یا اصلا کاری ابهاش نداشته باشیم و توجه نکنیم.
در مورد این مسئله بسیار مهم هم اگر نظرتون را بگید به خیلیا کمک میشه.
سپاس
با سلام موفق باشید
سلام خدمت استاد عزیز
ممنون و تشکر فراوان از زحمات شما و فایل های صوتی و تصویری که برای ما ضبط میکنید.
من فعلا فایل های رایگان شما را نگاه میکنم چون شرایط خرید دوره هاتون رو ندارم ولی ایمان دارم که خدا بزودی زود وضعیت مالی منو چنان بالا میبره که به راحتی میتونم فایل هایی رو که باید خریداری کنم خرید کنم و ایشالله بتونم استفاده عالی و عملی ازشون کنم.
خواهش میکنم باز هم از این فایل های رایگان و آموزنده و انگیزه دهنده توی سایت بگذارید.
به امید روزی که من هم خبر های بسیار عالی ، از موفقیت در جنبه های مختلف زندگیم به شما و دوستان خوبم بدم.
خدا یار و نگهدارتون باشه :)