خالق شرایط یا قربانی شرایط؟ - صفحه 1

417 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حمید امیری Maverick» در این صفحه: 21
  1. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰکِن کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُم بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ»

    ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﻫﻞ ﺷﻬﺮﻫﺎ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﻱ ﭘﻴﺸﻪ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺑﺮﻛﺎﺗﻲ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻰ ﮔﺸﻮﺩﻳﻢ ، ﻭﻟﻲ ﺗﻜﺬﻳﺐ ﻛﺮﺩﻧﺪ ، ﻣﺎ ﻫﻢ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻋﻤﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﻣﻰ ﺷﺪﻧﺪ ﮔﺮﻓﺘﻴﻢ .(٩6 اعراف)

    سلام و درود فراوان به استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته بزرگوار و همینطور همه دوستان نازنینم در این سایت توحیدی.

    بقول حافظ شیرازی:

    «اَلمِنَّهُ لِلَّه که درِ میکده باز است ؛ زان رو که مرا بر در او روی نیاز است» «خُم‌ها همه در جوش و خروشند ز مستی ؛ وان مِی که در آن جاست حقیقت، نه مجاز است»

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر که درهای نعمت و برکت و فراوانی پرودگار همواره به روی بندگانش بازه و یاد خودش رو در دلهای ما قرار میده. امان از دست این ذهنِ نجواگرِ کفورِ بیشعور، که تا یه کوچکترین مسئله ای به اندازه یه پر کاه ببینه ازش یه کوه میسازه ، غافل از اینکه نه تنها یه کوه که اگه یه کهکشان هم ازش بسازه در برابر قدرت رب العالمین به اندازه یه دونه ماسه هم نیست. ذهن فراموش می‌کنه که انرژی خداوند در ذره ذره اجزای عالم جریان داره، از مقیاس ذرات نوترونی گرفته تا مقیاس کهشکانی. ذره ای در عالم نیست که خداوند در اون جاری نباشه. یه وقتایی بخاطر اتفاقات پیرامون که حتی خارج از کنترل ماست، و نتیجه اش اصلا ربطی به زندگی ما هم پیدا نمیکنه، ذهن شروع می‌کنه به نجوا. آقاااااا یه دو دقیقه بشین سر جات، صبوری کن ببین خدا چی میگه. و خدا رو شکر من ابزار کنترلش رو هم دارم. میگم اکی میخوای نجوا کنی، بیا ببین خدا حرف حسابش چیه؟ ببین خدا داره چی میگه … و این آیه نشانه امروزم بود از سوره اعراف که خداوند میگه اگر مردم مسیر ایمان و تقوا رو در پیش بگیرن درهایی از نعمت و فراوانی و برکت به زندگی شون باز میشه، از آسمان و زمین. اگه بخوام در مورد روش حل مسائل حرف بزنم ، به جرأت میتونم بگم یکیش همینه که هر وقت ذهنم شروع می‌کنه به چرت و پرت گویی و نجوا کردن و اضطراب و استرس درست کردن، با کتاب قانون خداوند (قرآن) دهانش رو ببندم.

    من خطاها و کفران نعمت های خودم رو یادم میره و بعداً فکر میکنم خداوند میخواد منو ادب کنه. غافل از اینکه هر اتفاقی محصول مزرعه خودمه. مقصد راهیه که خودم قدم داخلش گذاشتم. «رَبِّ إنّی ظَلَمْتُ نفسی فَاغْفِرلی» خدایا من به خودم ظلم کردم و ازت میخوام منو ببخشی. خدایا جز تو بخشایشگری برای گناهانم پیدا نمیکنم، و جز تو پوشاننده ای بر عیب‌های خودم نمی‌یابم.

    «از وی همه مستی و غرور است و تکبر ؛ وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است» «رازی که بَرِ غیر نگفتیم و نگوییم ؛ با دوست بگوییم که او محرم راز است» «بردوخته‌ام دیده چو باز از همه عالم ؛ تا دیدهٔ من بر رُخِ زیبایِ تو باز است» «در کعبهٔ کوی تو هر آن کس که بیاید ؛ از قبلهٔ ابروی تو در عینِ نماز است»

    به لطف الهی من توی زندگیم به فراخور فنی بودن و دست به ابزار بودنم تونستم مسائل مختلفی رو حل کنم. و میدونم که آدم دست به ابزاری هستم. ولی خداییش بشدت فراموشکارم و همه چیز یادم می‌ره. اگه عین فیلمهای ایرانی فلاش‌بک بزنم به گذشته باید بگم(پونزده سال پیش در چنین روزی سال 1387) زمانی که یه جوون 21- 20 ساله بودم توی نیروی دریایی یه سری قایق ها داشتن که دوتا موتور دیزل ولوو پنتا داشت. ما 9 نفر نیروی مکانیک بودیم توی اون مجموعه که همه به اون روش مرسوم تعمیرات رو انجام میدادن. در زمان تعمیرات اول گیربکس رو نصب میکردن و بعداً سیم مکانیزم گیربکس رو وصل میکردن ( درستش هم همینه، چون تا گیربکس نصب نشه شما میخوای سیم رو به کجا وصل کنی؟) ولی یه مسئله وجود داشت وقتی سیم رو میخواستی وصل کنی این سیم با یه پیچ متصل میشد که هیچ جایی برای حرکت آچار نبود. و باید چند میلیمتر چند میلیمتر پیچ رو میبستی. اگه کل پروسه کاری یک ساعت طول می‌کشید پروسه بستن پیچ به تنهایی 1ساعت دیگه از شما زمان می‌گرفت. سالها بود همینطور انجامش میدادن. نامبرده از همون بچگی دوست داشت برای هر کاری روش خودش رو در پیش بگیره. بقول آرنولد شوراتزنگر

    Break the rules, NOT the law, break the rules.

    قواعد رو‌ بشکنید. قانون رو نه، قواعد رو.

    من اونجا یه قاعده تعمیرات رو شکستم. یعنی من اول سیم رو انداختم و پیچ نگهدارنده رو بستم ولی چند میلیمتر آخرش رو محکم نکردم. گیر بکس رو نصب کردم. و بعداً سر سیم رو به گیربکس متصل کردم و نهایتاً اون چند میلیمتر پایانی رو محکم کردم. یادم میاد یبار کار کردن روی گیربکس رو شروع کردم. یه قایق دوتا گیربکس داشت، وقتی کارم رو روی گیربکس راست تموم کردم، پنج نفر قدیمی تر و با تجربه تر از من مشغول گیربکس چپ بودن. یکی از دلایلی که الان به ذهنم رسید که چرا من اینقدر فراموشکار‌ هستم و حل مسائل گذشته ام رو یادم رفته بخاطر اینه که من خیلی از این کارها برام عادی بنظر میرسه. میگم خب همه میتونن این کارو بکنن، همه بلدن. من کار خاصی نکردم. این کاملاً عادیه، و فکر کنم ریشه اش در نداشتن عزت نفس باشه. تا پیش از این من کارهای مختلفی توی همون نیروی دریایی انجام داده بودم که همه از تعریف و تمجید میکردن ولی من فکر میکردم اینها دارن مسخره میکنن، یا الکی هندونه زیر بغلم میذارن تا کاراشون رو انجام بدم. ولی چرا این موضوع الان یادم اومد چون واقعاً برای خودم ثابت شد من به تنهایی یه کاری کردم در زمانی کوتاهتر که پنج نفر همزمان در زمانی طولانی تر باید انجامش میدادن.

    نمیدونم یه مثال دیگه هم بزنم یا کامنتم خیلی طولانی میشه. اگه حوصله تون نمیشه ادامه اش ندین. توی پالایشگاه گاز یه وقتایی یه کارهای تعمیراتی انجام میشه که نیاز به حضور دائم آتش نشانی هست تا پایان کار. روش مرسومی که از گذشته باقی مونده بود این بود که دو نفر همزمان یه شیلنگ سایز 2,5 اینچ رو بگیرن و آب رو باز نگه دارن که وقتی یه لوله یا تجهیزاتی باز میشه مایعات نفتی یا مواد شیمیایی ازش می‌ریزه با آب شسته بشه و خطر اشتعال و مسمومیت تعمیرکاران برطرف بشه. کاری بشدت سنگین و طاقت فرسا و خسته کننده. کاری که من انجام میدادم این بود که بجای ایستادن و نگه داشتن شیلنگ اون رو روی زمین یه حلقه میزدم چیزی شبیه یه حرف q . یه حلقه که سر شیلنگ از زیر ادامه خودش رد شده و یه ضربدر تشکیل داده. پشت ضربدر مینشستم و دو تا زانوم رو میذاشتم روی ضربدر تا با چسبوندن شیلنگ به زمین وزن و نیروی بسیار زیاد اون رو کنترل کنم. و نازل رو توی دستم می‌گرفتم و به هر سمتی که لازم بود زاویه میدادم. و چون حرکت نازل هم محدود می‌شد دیگه کاملاً تحت کنترل من بود. نتیجه چی میشد؟ کاری که قبلاً انجام میشد این بود که از شبکه با فشار 13 بار سینگ میدادن به ماشین آتش نشانی ، از ماشین با فشار 7 بار میدادن به سر نازل که توسط دو نفر گرفته شده بود. دو نفر اینجا و یه نفر هم اپراتور پمپ ماشین. من از همون شبکه 13 باری با یه نفر انجامش میدادم ، بدون درگیر کردن ماشین، که آزادی عمل داشت یه کار دیگه بکنه. دو نفر هم آزاد بودن که میتونستن نوبتی با این یه نفر هر وقت خسته شد تعویض کنن. کار موثر تر با مداومت بیشتر و نیاز به افراد کمتر.‌

    الان که اینو نوشتم بازم یادم به تجهیزات دیگه ای افتاد که بقیه 2-3 نفره انجامش میدادن و من به تنهایی. که این هم ریشه اش در این بود که من همیشه بقول حافظ «خلوت گزیده» بودم. و توی تنهایی خودم، خودمو مشغول به کارهای فنی میکردم و از کسی کمک نمیگرفتم. بارها اتفاق افتاد که وقتی یه روش اصولی و درست رو ارائه میدادم که این جوری کار انجام بشه دیگران ذهنشون مقاومت داشت. میگفتن ما تا پیش از این دو سه نفره انجامش می‌دادیم(با کلی زحمت)، چطوریه که تو یه نفره براحتی انجامش میدی؟ چون من راحت انجامش میدادم اونها میگفتن این روش تو‌ غلطه.

    اینها چیزایی بود یه کمی توی ذهنم قابل توجه تر‌ به نظرم اومد گفتم برای تمرین بنویسمش. هرچند کلی موضوع دیگه یادم میاد، و به خودم میگم این که عادیه، چیزی نیست، همه میتونن.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر تک تک نعمتها و آگاهی هایی که بهمون میده. شکر بخاطر نوری که به قلبمون میتابونه تا هدایتگر راهمون باشه. شکر بخاطر قلبی مطیع و هدایت پذیر.

    سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیز بخاطر این صحبت‌های ارزشمند تون (کلی ایموجی قلب) و تشکر ویژه از خانم شایسته بزرگوار که اینقدر عالی فیلمبرداری کردن. توی این زمین ناصاف که راه رفتن به تنهایی یه وقتایی سخت میشه حقیقتاً دوربین دست گرفتن و فیلمبرداری کردن و کادر رو به درستی نگه داشتن واقعاً سخته. بهتون خدا قوت میگم. و تحسینتون میکنم. یعنی بیشتر از این فایلها که رو ما میبینیم نتیجه تلاشهای شماست. میدونم استاد اینقدر حوصله دوربین دست گرفتن نداره. اگه تلاشهای خانم شایسته عزیز نبود مطمئنم تعداد فایلهای دانلودی سایت یک سوم الان هم نبود.

    از همه دوستان عزیزم که اینقدر دوستم دارن و دوستشون دارم و اینجا کنارم هستن و برام پاسخ مینویسن و دست و زبان خداوند میشن برام، هم تشکر و قدردانی میکنم. ازتون سپاسگزارم.

    در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 224 رای:
  2. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    سلام و درود فراوان خواهر بزرگوارم.

    تشت آب….؟! کلی خندیدم به این ایده به این سادگی . شاید این ساده ترین ایده ممکن بود که تا میخوندم. پشه ها دنبال نور میرن. و انعکاس نور روی آب اونها رو گول میزنه. با سرعت میرن طرف نور ولی سقوط میکنن توی آب. والله اینجا توی عسلویه پشه هاش به اندازه هلیکوپتر آپاچی هستن. برم امتحان کنم ببینم جواب میده یا نه.

    خیلی ممنونم بابت این ایده و راه کارت.

    شادکام و ثروتمند و سلامت باشی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    «فَاعْتَبِرُوا یَا أُوْلِی الأَبْصَارِ»

    سلام و درود به شما دوست عزیز ، آقا ناصر گرانقدر. (و البته خوش تیپ)

    عجب داستان جالبی بود و چقدر عبرت آموز.‌ من بسیار لذت بردم و‌ بسیار این نگاه ارزشمند شما رو تحسین میکنم.

    مهم اینه که ما باور کنیم رزاق بودن و وهاب بودن خداوند رو. مهم اینه که باور کنیم «إِبتَغوا مِن فَضلِ اللّهِ» و از جامون بلند شیم و یه کاری بکنیم.

    من با اینکه امنیت شغلی دارم و احتمال اخراج برام خیلی خیلی کمه، و حتی بالاتر از اون میتونستم برم با سهمیه ایثارگری، تبدیل وضعیت به رسمی بشم،(همه از خداشونه رسمی بشن و کد وزارت نفت بگیرن) ولی رفتم تعدادی ابزار خریدم که دقیقاً خودم توی زمانهای آزادم کار MDF انجام بدم و اول یه چتر نجات برای خودم بسازم که هر وقت دلم خواست خودم با اختیار خودم بپرم. از طرفی اقساط بانکی رو بیشتر پرداخت میکنم که تا پیش از پایان 402 بقول استاد debt free بشم . دیگه بدهی نداشته باشم.

    یه حسی بهم میگه وقت پریدنه.

    یه وقتایی عکاسی میکنم. یه روز توی ساحل از مرغهای دریایی عکس گرفتم و وقتی داشتم عکسهای دوربین رو مرور میکردم، رسیدم به یه عکسی که خیلی برام معنی داشت، و من اتفاقی گرفته بودمش . چهار پنج تا مرغ دریایی روی ماسه های ساحل به طرف شمال نشستن. و یکی شون در حال پرواز به طرف جنوبه. گفتم همینه. وقتی همه به یه سمت میرن من باید به سمتی دیگه پرواز کنم. اینقدر برام تاثیر گذار بود که گذاشتمش عکس پروفایل واتس آپم. دقیقاً آبی که تخم مرغ رو سفت کرد، سیب زمینی رو نرم کرد. یه عده ای هم مثل قهوه هستن. که شرایط رو جوری عوض میکنن که بعد از اقدام اونها دیگه کسی به آب نمیگه آب . میگن قهوه… (قهوه زندگی نوش جون همه مون)

    آقا ناصر جان عزیز ، پر حرفی های کودک درونم رو ببخشید. الهی که حال دلت همیشه همیشه عالی و توحیدی باشه و هر روزت رو بهتر از گذشته خلق کنی که حقیقتا «ان وعدالله حق»

    در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 62 رای:
  4. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    سلام آقا مرتضی گل.

    بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم از این همه لطف و محبت و بزرگواری شما. دوستان عزیزی که توی فایلها کامنت های عالی میذارن تعدادشان کم نیست. من خودم چقدر از کامنت های دوستان یاد میگیرم. خانم شهریاری ، خانم یوسفی ، محمد درخشان ، اسداله زرگوشی، محمد فتحی، محمد حسین تجلی، جواد صنمی، جمال، و چندتا دوست عزیز دیگه که واقعاً کارشون رو عالی انجام میدم ولی من اسمشون رو یادم نمیاد. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر حضور مون توی این سایت و نعمت وجود دو تا استاد عزیز که اینقدر عالی دارن کار میکنن.

    کوهنوردی و شوخی و خنده رو بشدت باهات موافقم ،به شرط اینکه قهوه هم داشته باشیم.

    برات از خداوند بهترین نعمت ها و شادمانه ترین لحظات رو درخواست میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  5. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    سلام و درود به شما

    از لطف و محبت تون سپاسگزارم.

    اینها فقط بخشی از توانایی های منه. دوست ندارم در مورد خودم حرف بزنم و از خودم تعریف کنم. حس جالبی برام نداره ، در عوض دوست دارم توی کار عملی مهارتم رو نشون بدم. یه چیزی شبیه کارهایی که استاد عباس منش توی زندگی در بهشت انجام میداد. چون حس میکنم وقتی میگم کسی باورش نمیشه، وقتی انجامش بدم خودش دیگه مشخصه. ممنونم از انرژی مثبت همیشگیت. همیشه بهم لطف داری و همیشه با کامنت هات حالمو عالی می‌کنی. برات از خداوند بهترین ها رو میخوام.

    بقول سعیده کلی قلب رنگی از عسلویه تا آبودان خُومو.

    راستی دیشب یه اتفاقی برام افتاد کلللللللیییییی ذوق زده شدم. نشانه دیروزم سفر به دور آمریکا قسمت 10 بود، و چون رویی شیوه حل مسائل داشتم کار میکردم دقیقا موضوع همون فایل هم گفتگوی استاد با خانم شایسته سر شیوه حل مسائل بود. استاد یه مسئله داشت با چراغهای عقب تریلری که به RV وصل میشد، مایک با آتیش روشن کردن بعد از بارون مسئله داشت و خانم شایسته هم یه روش جدید رو برای غذا پختن امتحان کردن. و دقیقاً سه تا مثال عملی از شیوه حل مسائل. بعد من توی کامنت نوشتم پیشنهاد میکنم این فایل هم به آگاهی های دوره اضافه بشه. باورت نمیشه. من که کلی ذوق کردم. از گروه تحقیقاتی (استاد) عباس منش پاسخ کامنت دریافت کردم. یه پاسخ شاید یه خطی ، حدس میزنم کار خانم شایسته بود. ولی همین یه خط چنان احساس خوب و مثبتی در من ایجاد کرد که نگو.

    خواستم این احساس خوب رو باهات به اشتراک بذارم. و اینکه برات بهترین ها رو از وهاب بینهایت درخواست میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    سلااااااااااااام خواهر بزرگوارم. بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم از این همه لطف و محبت و بزرگواری شما. وظیفه من بود پیام بدم و تبریک سال جدید بگم ولی خب از بس هزار ماشاالله تعداد دوستان زیاده ، آمار از دستم در رفت به کدوم عزیزان تبریک نگفتم. ولی مهم اینه که همه دوستان نازنینم که اینجا حضور دارن همه شون برام عزیز هستن و عین خانواده خودم حتی بیشتر دوستشون دارم و از خداوند همیشه براشون بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو خواستار بودم.

    منم این خواسته ارزشمند رو برای شما از خداوند میخوام. که امسال سال موفقیت های طلایی و بهترین سال زندگی تون تا به حالا باشه و سال های آینده هر سال بهتر و توحیدی‌ تر از سال قبل.

    سپاسگزارم که زمان ارزشمندتون رو برای نوشتن کامنت برای برادر خودتون اختصاص دادین. امیدوارم بتونیم با موفقیت هامون، بنده های خوبی برای خداوند باشیم و نعمتها رو در زمین گسترش بدیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    ای جانم به این کامنت

    سلام و درود به حمید عزیز. سلام و درود من رو خدمت خانواده محترمتان برسونید از طرف من روی زیبای دریا خانم هم ببوسید. الهی الهی که خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو برای شما و خانواده تون و مخصوصاً دریا گلی رقم بزنه. الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر وجود ارزشمند دریا خانم. چقدر چقدر خوشحال شدم بخاطر حضورش توی زندگی تون «فالله خیرٌ حافظاً و هو ارحمُ الراحمین» خداوند همواره حافظ و نگهدارش باشه. دریا خانم رسماً بوشهری محسوب میشه دیگه.

    یاد جلسه قرآنی در دوره دوازده قدم افتادم ، قدم چهار یا پنج. استاد عباس منش در مورد آیه «عسی ان تکرهوا..» صحبت میکنن، شما چقدر از سربازی رفتن اکراه داشتین و تلاش کردین کنسل بشه ولی به لطف و هدایت رب العالمین تجربه ای خوب و شیرین براتون باقی موند و الان به نیکی ازش یاد میکنید. و البته اینکه مردم بوشهر اگر برخورد خوبی داشتن بخاطر فرکانس خوبی و زیبایی درون خود شما بوده.

    پارسال یه مدت قهوه رو ترک کرده بودم،یه دوستی گفت حالا بیا امروز با هم یه قهوه بخوریم. گفتم الان که فکرش رو میکنم زندگی خیلی کوتاهتر از اونیه که آدم لذت قهوه خوردن با یه دوست خوب رو از دست بده. نامبرده الان روزی 2-3 تا قهوه میخوره ، خخخخ. ماه رمضان بی سحری روزه میگرفتم، سحری من فقط یه فنجون قهوه بود.

    حمید عزیز از این همه محبت و بزرگواری شما ممنونم که بهم خطاب برادر کردین چقدر این احساس مثبت و این دوستی و این برادری برام لذت بخشه. از خداوند بهترین ها رو برات میخوام. در پناه حمایت و هدایت جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی. الهی که همینجا توی جنوب یه ملک خوب بخری در حد پارادایس که هر وقت اراده کنی بیای جنوب بیای تو ملک خودت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    سلام و درود حسین جان.

    ازت ممنون و سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمندت و اینقدر لطف و بزرگمنشی شما. سپاسگزارم.

    آدم خودش چون توی دل یه کاری قرار میگیره حواسش نیست، وقتی از بیرون یکی تائید می‌کنه و توجه می‌کنه اونوقت تازه بهش توجه میکنیم. برای خودمون عادی به نظر میرسه.

    الهی که همیشه همیشه حال دلت عالی عالی عالی باشه. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی حسین جان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    سلام و درود به شما خانم مرادی گرانقدر. سپاسگزارم از لطف و محبت و بزرگواری شما. سپاسگزارم که زمان گذاشتین و برام کامنت نوشتین.

    خدا رو شکر که از کامنتم لذت بردین، خدا رو شکر که توی این خانواده توحیدی هستم که داریم به رشد و تعالی همدیگه کمک میکنیم. و من چقدر از کامنت های توحیدی‌ شما یاد میگیرم.

    کاملاً حق با شماست ،من باید مهارتهام رو مرور کنم، از طرفی من خیلی با عزت نفسم مسئله دارم. و همین باعث میشه خودم رو نادیده بگیرم.

    یعنی یه مهارتی ممکنه داشته باشم ولی میگم خب که چی؟ همه میتونن این رو بلد بشن. یا نجواهایی از این قبیل. نجواهایی تخریب کننده.

    خواستم کامنتتون رو پاسخ بدم بی اختیار یاد یه ماجرایی افتادم چند هفته پیش تجربه اش کردم. با یکی از همکاران آتش نشان توی پالایشگاه رفته بودیم گشت بزنیم. هر شیفت چهار تا گشت می‌زنه که مطمئن بشن وضعیت ایمن هست. دیدیم یه واحد صادرات گاز تعمیرات دارن. دوستم پرسید حمید اینا چیه. گفتم به این تجهیز میگن Gas Turbine چیزی شبیه موتور هواپیماست. ولی این یکی توربین زمینیه، با موتور هواپیما تفاوتهایی داره. سوالاتش شروع شد. و پر حرفی های منم شروع شد. گفتم بزن کنار تا از روی خود توربین برات توضیح بدم. اون تجهیز یه گس توربین بود که انتهاش متصل میشد به یه کمپرسور ، کارش اینه که گازی که توی پالایشگاه تصفیه و شیرین سازی شده رو تزریق کنه به خطوط انتقال گاز سراسری. یکی شون برای تعمیرات باز کرده بودن و من دونه دونه قطعات رو‌ برای دوستم توضیح دادم، میگفتم این فلان قطعه است کارش اینه، اون یکی فلان قطعه است کارش اونه، در این شرایط اینکار می‌کنه.

    دوستم یه چیزی گفت با این مفهوم که چقدر خوبه این چیزا رو بلدی.

    بعد از این ماجرا من به این موضوع فکر کردم اصلا چرا من اینا رو بلدم. جهان چه ماموریتی رو برای من درنظر گرفته که سر راهم این چیزا رو بهم آموزش داد؟ همین موضوع با اینکه برای من خیلی پیش پا افتاده است ولی برای بعضی‌ها خیلی قابل توجهه. الان کامنت شما باعث شد من بازم این موضوع یادم بیاد که اصلا چرا جهان ما رو در مسیر دریافت یه سری مهارتها و آگاهی ها قرار داده؟ خداوند داره ما رو برای چه ماموریتی آماده می‌کنه.

    در قرآن ذیل داستان موسی وقتی اولین بار بهش وحی میشه در دل تاریکی شب ، میگه من رب تو هستم،انتخابت کردم، و بنیادش میاره من قبلاً چند بار نجاتت دادم، فلان جا و فلان جا. و یه جمله ای میگه که قلب منو تکون داد. «واصطنعتک لنفسی» پس تو را برای خودم ساختم. میخکوب این جمله شدم. خداوند شخصاً یه نفر رو میندازه توی چرخه ای از وقایع و اون شخص رو آموزش میده برای یه مأموریت. پس بهتره وقتی شرایط یه کمی ظاهراً سخت میشه به خودم یادآوری کنم این بخشی از ساخته شدن منه. پس آرام باش که خداوند مربی و من شاگردم. صبور باشم و پروسه آموزش لذت ببرم.

    این کامنت طولانی برداشت مشترک من از قرآن و کامنت شما و مرور اتفاقات زندگی خودم بود. امیدوارم مفید واقع بشه. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  10. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    سلام و درود به شما آقا سید عظیم بزرگوار. سپاسگزارم از لطف و محبت و بزرگواری شما.

    الهی که همیشه همیشه حال دلتون عالی و مثبت و توحیدی باشه.‌

    اعتبار این کلمات با خداییه که عشقش و قدرتش و انرژیش در ذره ذره عالم جریان داره.

    ازت سپاسگزارم سید جان.

    از خداوند برات بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو درخواست میکنم.

    در پناه هدایت‌های رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: