خالق شرایط یا قربانی شرایط؟ - صفحه 17
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/04/abasmanesh-7.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-04-25 08:41:142023-05-01 08:00:51خالق شرایط یا قربانی شرایط؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام بر همه عزیزان
دیگه داشت از تایم اخرین کامنتم میگذشت خیلی فایل دیدم بعضی ها هم دو یا سه بار دیدم و هم تو ذهنم هم کلامی کلی تحسین کردم یا تحلیل کردم اما کامنت نذاشتم انگار یهو ول که میکنی تنبلی ت میاد
استاد عزیزم دلم میخواد بعضی وقتها فریاد بزنم گریه کنم یا بدوم ازینکه قوانین درست عمل میکنه و روش شما سبک زندگی که ب ما یاد دادین اصله و اصل همیشه جوابه برای همه یه جور کار میکنه عالی هستی خدا رو هزاران بار شکر میکنم از وجودتون
درباره قربانی بودن هم که اولین باری که از شما شنیدم و تدریسش کردین بارها گفتم منگ بودم دهنم باز مونده بود هاج و واج از اینکه شما چجوری تونستین این تجربه رو متوجه ش بشین و اینقدر عالی به ما تدریسش کنین
استاد این فایل و فایل نتایج مشابه اما منفاوت و فایل نتایج بچه ها از حل مسایل انرژی بمن داد جسارتی بهم داد که دیگه نتونستم عمل نکنم با خودم گفتم خب حالا بر فرض ازینکارم اومدی بیرون الگوی تکراریت که هربار متوجه ش شدی و با عوض کردن شغلت و کارفرمات تغییری نمیکنه و رو نمیخوای حلش کنی بعد گفتم دیگه میرم تو دلش اول صحبتهامو میکنم شرایطمو میگم یا موافقت میشه یا نمیشه استاد همیشه میگه جایی که فرکانس تو نباشه و افراد قدر تو رو ندونن نیازی ب هیچ کار خاص دیگه انجام دادن نیست تو بجای بهتر هدایت میشی بدون هیچ جنگ و دعوایی و من تصمیمش و ک گرفتم فردای همون روووز خدای من نه دو روز بعدش دقیقا فرداش کارفرمام گفت باید یه جلسه بزاریم همه حرفهامون و بزنیم و هرکس حرفهاش و مسئولیت و وظایفش و بگه و چی بگم براتون از اجرای درست قانون اون شب تا ساعت 10 شب ما جلسه داشتیم و صحبتهااا شد من خیلی قاطع راجع به موضوعاتی که باعث اذیت من میشدن مثل ساعت کاری تایم کاری اینکه همزمان هزارتا کار و نباید بهم بسپارن تا زمانی که درگیر کار خودم هستم همه ی اینها رو گفتم با خودم گفتم حتی اگه مخالفت کردن و یا قبول کردن اما کار خودشون و انجام دادن اون موقع تو تصمیم خودت و میگیری و نمیدونین من با صحبت کردن یه باری از رو دوشم برداشته شد که اصلا فکر میکنم هزاران انرژی از من ازاد شد و بعد اون انفاقات مثبت پشت هم رخ داد انگار که دریچه مسدود شدن و برداشتن یا راه اب رودخانه باز شد برکات پشت هم وارد زندگی من شد جوری که اشک شوق در من جمع شد اصلا نمیدونستم چجوری باید خدا رو شکر کنم چجوری هزاران دعای خیرمو برای استاد از مایل ها دورتر ارسال کنم خدا رو شکر واقعا ️
به نام خداوند مهربان و هدایتگر
سلام استاد جان و خانم شایسته عزیز و دوستان هم فرکانسی
قربانی شرایط یا خالق شرایط
این دو موضوع مختلف میتونه زندگی رو به سطح پایین یا به سطح بالایی برسونه
وقتی یک موضوعی برای من پیش میاد که فکرم رو درگیر میکنه سریع برمیگردم عقب که وقتی تونستی یک مسئله ای رو حل کنی پس میتونی از پس این موضوع هم بر بیایی
یعنی قبلا اینجوری نبودم وقتی دوره 12قدم رو با عزیزدلم خرید کردیم این اصل رو یاد گرفتم
مثال: من در کارم با چند تا مشتری بحثم شده بود و کارشون پیچ خورده بود و همش خودمو قربانی شرایط میدونستم که اون شرکتی که دستگاه رو داده حتما قطعه خراب گذاشته یا مشتری تو مسیر داشته میومده خوب حمل نکرده و ضربه زده و …..
وقتی دوره 12قدم قدم اول جلسه اول بیست دقیقه اولش رو 100بار گوش دادم به این نتیجه رسیدم که من خودمو قربانی این مسئله ها میدونم وقتی یک مشتری دیگه برام اوکی شد و ذهنم رو دادم به این موضوع خداشاهده وقتی به ذهنم گفتم که تو از پس این همه دستگاه براومدی حتی بعضی ها رو به جای این که 20کیلومتر رانندگی کنی بری پای دستگاه تونستی تلفنی حل کنی از پس این مشتری هم بر میای و این ریشه رو وقتی پیدا کردم تا تونستم حلش کنم و باورتون نمیشه که هم اون دستگاه به نحو احسنت اوکی شد بلکه اون مشتری برام مشتری آورد که بالای 30میلیون سود داشت برام تو یک ماه
خدا را شاکرم برای این سایت عالی و پر از آگاهی
خدایا شکرت برای این همه آگاهی که کسب میکنم از این سایت و دوره های استاد عزیزم
در پناه الله یکتا شاد و سالم و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام خدمت استاد عباس منش و خداراشاکرم برای حضورشمادرزندگیم واین سایت خوب یعنی بهترین جا برای کنترل ذهن من وقتای که ذهن شروع میکنه به حرف بهترین جا برای من فقط سایت عباس منشه خداراشکر که هست این سایت یعنی هرکه ازهمین فایلی دانلودی استفاده کنه خدا میدونه زندگیش زیزورومیشه منی این حرف رامیزنم که یعنی همه محصولات دارم میخوام بگم فایلهای دانلودی گنجه خوب این فایل نشانه امروز منه منم یه ردپای بزارم مدتی هست کامنت نمیزارم گفتم انشالله دوباره شروع کنم آخ امروز ذهنم خیلی مشغول بود گفتم خدایا جواب منو بده من میرم سایت میزنم رونشانه امروز توبگو دیدم جلل خالق فایلی اومد که من چندروزه درگیر احساس قربانی شدنم قربانی اینکه نکنه من قربانی یه بیماری لاعلاج بشم ونتونم زندگی کنم این ازاون باورهای هست که ازبچگی به من گفتن دیدی فلانی تااومد شروع به رشد شدن کنه بدبخت مریض شد تصادف کرد مرد عجب زرنگی بود وخلاصه این تووجود من نشسته این باور قربانی شدن ولی من نمیخواهم قربانی هیچ شرایطی بشم وموضوع بعدی مدتیه روی باورهایم کارنکردم روی با آری ثروت حالا همش ذهن من میگه ت وقربانی آدما شدی اینکه تو رشد کردی یه سری انرژی های منفی چشم زخم نمیزاره دیگه رشد کنی تودیگه قربانی شدی ازاین جلوتر دیگه نمیتونی بری ولی اینم تغیرش میدم انشالله باکارکردن دوباره روانشناسی ثروت ها موضوع بعدی که همش به من میگه ت وقربانی ذهنت میشی وچون ذهن زندگی توراخلق میکنه وتوهم نمیتونی کل باورت راتغیر بدی پس ت وقربانی باورهای خرابت میشه واین ذهن تورابدبخت میکنه وتو قربانی ذهنی آخرش ولی نه اینم درست میکنم دارم روش کارمیکنم باجلسه 6جهان بینی توحیدی که توای ذهن هرچی میگی بگو منم که زندگی ما خلق میکنم اگه عباس منش تونسته منم میتونم هیچ شکی نیست اگه برای یه نفراتفاق افتاده باید برای منم بشه موضوع بعدی که احساس قربانی شدن دارم اینکه توی شغلم رقیب همکاران دیگه جلومن زدن واینکه اونا هستن که تعصیر دارند ومشتری های منا میبرند ومن جای مغازم بعد اونا هست وهمش اونا رامقصر میدونه ومیخواد منا قربانی کنه نه منم خلق میکنم من هم نیم که بزرگترین معامله های این منطقه رازدم بله اینم شرمندتم وموضوع بعدی من احساس قربانی شدن میکنم اینه که میگم این شهرمن پتانسیل ثروت مند شدن نداره ومردمش افکارشون منفی ومن دوروبرم آدمای منفی هست ومنم دیگه نمیتونم بین این آدما موفق بشم خوب اینم دوغه توهمین شهرادمای هستن فوق العاده -ثروت مند که واقعا میلیاردی دارن پول میسازن وموفق ودرسلامتی وخوشحال زندگی میکنن وخداخیرت بده استاد این فایل باید میلیاردها به گوش کنم وخودم قربانی نکنم هیچ شرایطی من میتونم همون جوری گذشته خودما ازاون زندگی نجات دادم وخلاصه من نخواستم قربانی باشم من شرایط تغیردادم الانم من میتونم انشالله باید بهت بشم هنوز بهتر
سلام خدمت استاد عزیزم .
سپاس گذار خداوندم که هر روز یک فرصت تازه ای به ما میده تا بتونیم اونجوری که دوست داریم زندگیمونو خلق کنیم .
استاد واقعا چه قدر شما در مورد بیان مسائل اصل عالی هستید . میخوام بگم همین یک مسئله که ما خودمونو قربانی شرایط میدونیم همینو بتونیم روش کار کنیم و بهتر بشیم و کم کم تبدیل به یک آدمی بشیم که خالق شرایط واقعا میتونه زندگی مارو دگرگون کنه .
منم بسیار این احساس قربانی شدن و دارم و هر کی تو اطراف زندگیم هست و باهاش ارتباط دارم هم داره این مسئله قربانی شدن و حالا چیزی که خیلی مرسومه تو گفته ها اینکه ما قربانی خانواده و سیاست های کشور هستیم و در مرتبه بعدی قربانی رابطه و شرایط سلامتی و …
یعنی این بحث قربانی شدن در 99٪ آدما وجود داره و به نظرم هر کس تونسته در این مورد بهتر بشه تونسته زندگیشو بهتر کنه در جنبه های مختلف .
خود شما اگه خودتون و قربانی شرایط میدونستید اصلا حرکت نمیکردید ، از قم مهاجرت نمیکردید مطمئنا میگفتید من کجا برم؟
شهر قریب ! هیچکیو نمیشناسم ، هیچ کاری ندارم ، هیچ جایی واسه موندن ندارم و… با وجود همه این حقایق شما حرکت کردید این یعنی در اعماق وجودتون باور به خالق بودن شرایط زندگیتون داشتید ، حالا در قدم های بعدیتون بهتر و بهتر شدید .
من آدمیم که زندگی قبل از آشنایی با شما و بعد از آشنایی با شما و بعد از دوباره دور شدن از فضای شمارو تجربه کردم ، استاد همه آدمایی که باهاشون هستم صحبت میکنم همه خودشونو قربانی شرایط تا حدود زیادی میبینن و همه به شکل درستی زندگی خوبی ندارن!!!
اسم نمیارم یه فرد نزدیک به من خودشو قربانی شوهرش میدونه که به من ظلم میکنه ، زور میگه و تحقیر میکنه و من مظلوم واقع شدم . من آدم خوبیم ولی شوهرم ستمکاره ، بعد حالا نه تنها شوهرش بلکه فرزندشم داره همون بلایی که شوهرش سرش میاره و اونم داره همین کارو باهاش میکنه ، و باهاش صحبت میکنم که تو باید تغییر کنی ، تو باید بهتر بشی ، تو باید قوی باشی تا شرایطتت عوض بشه ولی سخته واسش قبول کنه که تقصیر از خودشه.
استاد من با دست خالی ،تنها ، مهاجرت کردم به یک شهر بزرگ و درن دشت .
از هیچ شروع کردم و کلی تجربه های خوب و فوقوالعاده کسب کردم که بهم در ادامه زندگی کمک میکنه . این تغییر منو سالها تنها کرد اما قوی شدم ، یادگرفتم که چه طور درشرایط سخت دووم بیارم و چه رفتارایی داشته باشم ، یادگرفتمکسی نیست دیگه اون بیرون به من کمک کنه ، خانواده و دوستا نیستن اونا تو یه شهر دیگن اینجا دیگه خودتی و خودت و چه قدر من تلاش کردم از کار پیدا کردن تا رفتن سراغ حرفه ای که عاشقش بودم تا بیشتر کردن درآمدم تا حل کردن مسائل مختلف و اینا همش از این باور شروع شد که من میتوانم شرایط را برای خودم خلق کنم که البته منم کامل نیستم و بعضی جاها واقعا نتونستم حریف شرایط موجود بشم و یا درجا میزدمیا مسیر و تغییر میدادم .
قربانی شرایط شدن اولین قدم برای نابودی زندگیمونه اگه بتونیم رو این مورد کار کنیمواقعا میتونیم شرایط و در همه جنبه های زندگی یهتر کنیم البته که ما نمیخوایم بعضی حقایق و کتمان کنیم و نبینیم ، مثلا بحث سلامتی من خودم ورزشکارم و تا حدودی با سیستم بدن آشنایی دارم آدمایی و میشناسم که ژنیتیکن هر چی میخورن چاق نمیشن و آدمایی و میشناسم که واقعا حتی غذا نمیخورن و چاق هستند ، خب این یک حقیقته اما در کنار این حقیقت دوتا راه وجود داره _ 1- میتونیمبپذیریم ژنیتیک حرف اول و آخر و میزنه و ما هر چه قدر تلاش کنیم بی فایدست و باید حقیقت تلخ و بپذیریم که ما ناتوانیم در تغییر شرایط بدنیمون
2-هزاران انسان تونستند با همین به قول معروف ژنیتیک نامناسب با تغییر رژیم غذایی با تغییر سبک زندگی به یک بدن و سلامتی ایده آل برسن اینم یک حقیقت شیرینه ، این ما هستیم که انتخاب میکنیم
استاد واقعا باورهای سمی که از گذشته ها بهمون رسیده اگه روش کار نکنیم دوباره میان بیرون من الان دارممیبینم ، من یه مدت با شما نبودم ، با هر کسی حرف میزدم ، هر فیلم و آهنگی گوش میدادم ، هر ورودی نامناسب و به خورد خودممیدادم و قشنگ دیدم که چه قدر زندگیم داره مثل قبل از آشنایی با شما میشه و اولین نشونش قربانی بودن شرایط خودشو در من نشون داد .
خدایا کمکم کن بتونم برگردم به این مسیر توحیدی و زیبا و بهتر از قبل باشم ، که قوی باشم و هیپوقت شرک نورزم .
استاد بابت این فایل رایگان که میلیون ها دلار ارزش داره در زندگی ما سپاس گذارم
بسمه تعالی
سلام به همه خانواده عباسمنش عزیز
دوست دارم در مورد مسائلی که حل کردم وباعث شد بزرگتر بشم قویتر وبا عزت نفست بشم صحبت کنم
یادمه سال 94من توی خونه قبلیم همیشه این کولر خونم مشکل داشت چند نفر تعمیر کار اومدند وهر کدوم یه ایده داد یکی گفت مشکل از موتوره یکه گفت پوشال ویکی گفت محفظه کولر وهر دفعه هم درست نمیشد تا اینکه دوستم اومد خونمون صحبت از کولر شد گفت کاری نداره بزار برقش رو نگاه کنم نگاهی کرد ومن هم ازش سوال میکردم که طرز کارش چطوریه وخلاصه باز کرد جعبه کلید رو ودیدم چیزی نداره چهار تا سیم داره وخیلی به نظرم ساده اومد رفتم تو اینترنت نقشه کلید هاش رو درآوردم موتور آب وبرق و..
من تمام سیستم کولر خونه رو در چند مرحله باز وبسته کردم و خودم ایراد کولر خونه رو برطرف کردم خیلی راحت چقدر احساس خوبی داشتم یادمه دوستم یه بار بهم گفت درمورد کولر بدشانسی همه کولر هاشون خوبه الا تو ومن سریع گفتم تو از کجا میدونی شاید از خوش شانسیه منه وهمین طور شد مایه خوش اقبالی من حلش کردم وکلی چیز یاد گرفتم
و.. کولر همسایه وسر کار واقوام وهرکس مشکل داشت وبلد نبود میرفتم راه مینداختم سیستم کار رو درک کردم ودر آخر زدم توی دیوار وازاین کار پول ساختم چقدر حس ارزشمندی مفید بودن بهم دست داد
مورد دوم لوله کشی حیاط ما شکسته بود که لوله فلزی بود ولوله جدید لوله سبزه چند روزی رفتم پی یکی از همکارام که بیاد درست کنه گفت دارم میرم مسافرت ده روز دیگه میام میخوای بیا دستگاه اتو رو ببر وخودت لوله کشی کن کاری نداره دستگاه رو به من داد وطریقه کارش رو هم یادم داد و اومدم شروع کردم وهی بهش زنگ میزدم سوال میکردم وکار عالی انجام شد وواقعا به خودم افتخار کردم من واقعا فوقالعاده هستم کار به اینجا ختم نشد سه تا همسایه کناری هم که لوله هاشون قدیمی بود گفتند بیا برای ما هم درست کن وووو..
چهار تا حیاط لوله کشی اش عوض شد داخل خونه خودم لوله کشیش عوض شد وچه حس خوبیه وقتی میبینی توانمندی حس با ارزش بودن
مورد دیگه لوله کشی ماشین ظرفشویی خانه خودم بود که لوله اتصالات گرفتم خودم انجام دادم
مورد بعدی کاشی حمام دستشویی خونم بود بااین باور که من میتونم شروع کردم کار به بهترین نحو انجام شد
مورد بعد یه پنجره توی خونه باید کنده میشد ودیوار کشی میشد که باوجودی که هیچ وقت دیوار چینی نکرده بودم این کار رو عالی انجام دادم
رنگ کاری نرده ها اتاق ها و درب ها که در چندین نوبت خودم انجام دادم
نصب پرده که خودم تمام کارهاش رو انجام دادم وبرای تمام اقوام هم خودم میرم نصب آخرین پروژه نصب پرده مربوط به دو روز پیش هست 33تا پرده زبرا نصب کردم
همون صحبت استاد مسائل را حل کنید و پول بسازید خدایا شکرت
دوچرخه بچه هام که ترمز هاش یا پنچری لاستیک داره خودم انجام میدهم
چند روز پیش شیشه بالابر سمت راننده خیلی صدا میداد بازش کردم وشیشه رو در آوردم وچند تا کلیپ از تو اینترنت دیدم که فهمیدم چرخ دندش مشکل داره بردم برام تراش کار بازش کرد چرخ دنده رو گرفتم برام جا زد آوردم نصب کردم عالی عالی شد خیلی از کارها رو میشه بدیم دیگران انجام بدهند اما وقتی خودت انجام میدی یه حس فوقالعاده ای داری خیلی لذت بخشه من این کار رو انجام دادم خودم برق کشی لوله کشی کابینت کار مبل و… خیلی لذت داره حس قدرت حس نابغه بودن فوقالعاده بودن ومیری تو دل مسائل وراه هابرات باز میشه
وچه حس خوبیه حس میکنم از پس هر کاری برمیام چون میدونم راه حل مشکل درون خودش هست راه حل مسائل بهم گفته میشه
مبل های خونه رو خودم تعمیر کردم کابینت ترموستات یخچال و… خیلی کارهای دیگه الان خیلی شجاع شدم میدونم برم تو دل هر کاری سریع حلش میکنم از پسش برمیام کاربراتور موتور، سیم کشی ماشین، سیم کشی ماشین لباسشویی وسماور وخیلی از لوازم خانگی که ابزار دم دستم باشه درست اش میکنم راه حلش به آسونترین شیوه بهم گفته میشه وواقعا حس میکنم از مسائل بزرگتر شدم توانمند شدم ومیرم تو دل کار وحلش میکنم
خدارو صد هزار مرتبه شکر که حرکت میکنی راه ها نشون داده میشه راه حل مسائل گفته میشه و همیشه یاد استاد میفتم که میگن میریم هدایت میشیم
تو خود پای در راه بنه وهیچ مپرس
خود راه بگوید که چون باید کرد
عاشقتونم
به نام خالقی که مرا خالق زندگی خود افرید
با سلام خدمت استاد عزیزم ومریم جان ودوستان هم فرکانسی خوبم
این اولین کامنت من هست از وقتی که با سایت آشنا شدم از اوایل فروردین امسال خدارو شکر میکنم که منو
با این مسیر خوب آشنا کرد
از وقتی که با سایت واستاد آشنا شدم هر چی جلوتر
میرم میبینم هیچ چیز از خدا از قوانین نمیدونستم با
اینکه قبلا یاد گرفته بودم که مثبت نگر باشم وبه نکات
مثبت دقت کنم ودوربینمو از روی بقیه بردارم وروی خودم بزارم ولی دلیل اینارو نمیدونستم که چرا باید دنبال نکات مثبت باشم توی این دوماه از ریشه یاد گرفتم استاد بهم یاد داد برای چی باید حرف مثبت بزنم به نکات مثبت دقت کنم فهمیدم که احساس خوب ،اتفاقهای خوب به هر چی فکر کنی همونو وارد زندگیت میکنی
فهمیدم خالق من اون خدایی که مرا آفرید من را هم خالق زندگی خودم آفریده که خودم زندگیمو به بهترین شکل بسازم
ومن با افکارم آدمها، شرایط رو وارد زندگیم میکنم
یادمه چند سال پیش که قوانین رو نمیدونستم با افکار بدم چند تا آدم منفی وارد زندگیم شدن یکی پس از دیگری این میومد بعد ی وبعدش بعدی وبعدش تا اینکه به عجز رسیدم از دست دوستان به ظاهر خوب واستارت آشنایی من با استاد واین فایل از اینجا شروع شد که خواستم تغییر کنم واز خدا همش کمک میخواستم میگفتم خدایا منو هدایت کن به من کمک کن وایمانمو نسبت به خودت هر روز بیشتر کن تا اینکه از روی عجز به خواهرم که با استاد آشنا شده بود ومیدیدم تغییر هرروزش وآرامشی که داره زنگ زدم به خواهرم واز ش کمک خواستم اونم سایت رو بهم نشون داد ومنو با این مسیر آشنا کرد خدایا شکرت هزار مرتبه حرفهای استاد به دلم نشسته وهر چی جلوتر میرم میبینم همینه اون چیزی که دنبالش میگشتم وخدا شاهده اون آدمهایی که من با افکارم وارد زندگیم کردم یکی یکی محو شدم ورفتن که رفتن قبلش همه تقصیر رو میانداختم گردن اونا ومیگفتم تقصیر اینه که رفتارش اینجوریه تقصیر اونه که این حرفو زد حالا میفهمم تقصیر هیچ کس نیست غیر از خودم من اونا رو دعوت کردم به زندگیم با باورهام ووقتی یاد گرفتم از قانون درست استفاده کنم وقتی باور مو تغییر دادم دیدم که اونا رفتن هر کدوم به یه صورت خدایا شکرت که منو آگاه کردی استاد عزیز ازت ممنون که از ریشه به من یاد دادی من کیم خدای من کیه وچطوری میتونم خالق زندگی خودم باشم
خیلی راه دارم که برم تازه اول راه هستم من با فایلهای رایگان به اینجا رسیدم اگه فایلهای دیگه رو بخرم چی میشه خدایا به من تو این مسیر کمک کن
شاد وموفق وپیروز باشید
ممنون از بهترین استاد دنیا
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی خداروشکر بابت دیدن این قسمت زیبا تحسین میکنم استاد رو نمیدونم چطوری تشکر وشکرگزاری خداوند رابکنم که این دوره بینظیر رو به من دادمیخوای آرامش پیدا کنی این دوره آرامش ذهن میاره عشق شادی و ثروت میاره من با گرفتن این دوره خیلی از مسائل مالی ام یعنی عوض شدن وسیله های خونه ام که خیلی وقت بود دلم میخواست عوضشون کنم خود به خود عوض شد ومن کل جهیزیه ام نو شد اونم نقد نقد و یکی دیگه اینکه من آخر هفته ها چون پسرم میگفت بریم بیرون و مهمونی از اونجایی که من تو این مسیر کلا مهمونی رفتنم رو کنسل کردم فقط میرفتیم خونه مامانم اینا البته من خیلی راضی نبودم ولی همش با اصرار پسرم بود البته یه وقتایی تنهایی میفرستادم که اونم مادرم میگفت هر وقت خودت هستی اینو بیار چون اون حرف ما روگوش نمیده اینا که دقیقا این مسئله ام حل شد که همسرم دقیقا بعد خرید دوره حل مسئله ویلا هم خرید تو جنگل که به لطف خدا ما آخر هفته دیگه میریم اونجا و کلی لذت میبریم این از این من اولین بار سوالات رو جواب دادم و جواب خوب بود و چه جورایی ذهنم پذیرفت واروم شد که تکاملی باید حل بشه و بعد از یکماه که من فکر کردم فعلا اوکی هستم دیگه سراغ حل مسله دنبال گوش دادن فایلش نرفتم و بازم دوره عشق ومودت که مسله ام بود گرفتم وگوش میدادم که کلا متوجه شدم فقط باید خودم با خودم هماهنگ باشم ومهمترین رابطه باخدا هست ، و حالا من دوره ی سلامتی رو از قبل اولین دوره ام بود داشتم والان هفت ماهه که بااون سبک زندگی میکنم البته یه چند بار هم تقلب داشتیم که من هروز نشانه رو میزدم یه روز دیدم چرا من با خودم مثل قبل هماهنگ نیستم و به ظاهر همه چی خوبه ولی من با خودم تو ذهن انگار عصبانی بودم هی فکر میکردم و نشانه یهروز امد که درمورد سلامتی که استاد گفت من اصلا تقلب نکردم و اینا و من تصمیم گرفتم دوباره فقط آب و گوشت و نمک بخورم و دوباره پاکسازی کنم حالا خیلی خوشحال شدم که خدا هدایتم کرد و بعد چند روز انگار بازم اذیت بودم که تصمیم گرفتم برم دوره حل مسئله رو گوش بدم دقیقا جلسه دوم رو وببینم و سوالات رو جواب بدم که چم شد البته این به لطف خدا هدایت شدم ومن دقیقا منتظربودم تازه دوره ششم 12قدم که خواهرم میگرفت رو گرفتم وکلی باهاش حال کردم ولی درونی یه مشکلی بود وبعد شروع کردم همون اول فهمیدم مسئله چیه مسئله این بود که من هم دوست دارم سبک دوره سلامتی رو اجرا کنم هم تقلب کنم دقیقا توی کویر برنج بکارم ومن باجواب دادن همون سوال اول آنقدر احساس سبکی کردم فقط خدا میدونه بااین که ذهن هنوز مقاومت داره من فقط متوجه شدم گفتم خا تمومه دیگه من فهمیدم و تمام سوالا رو جواب دادم و روز بعد واقعا من از غذا خوردنم کلی لذت بردم بااین که باید هنوز کار کنم به خدا یه نیرویی در من امد که گفت این که کاری نداره این راحته خیلیم راحته و دقیقا دیروز من انجام دادم امروز حالم عجیب خوبه و من کلی با خدای خودم عشق بازی کردم و تشکر کردم که استاد رو واسم فرستاد و ذهنم باز شد و واقعا تازه فهمیدم که چرا خانم شایسته گفت هر هفته این سوالات رو از خودتون بپرسید واقعا سپاسگزارم از شما دو عزیز واقعا سپاسگزارم از خداوند بابت این مسیر امیدوارم تونسته باشم به دوستان گرامی هم مسیرم کمک کرده باشم خدایاشکرت یادم رفت بگم اینم زدم نشانه امروزم بود واقعا همه چیز قانون داره خدایاعاشقتم در پناه الله یکتا شاد ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید دوستتون دارم
سلام به همگی
رد پا میخوام بذارم از خودم با این بازنگری نسبت به حرفه مورد علاقهم…
پول میسازیم با حل مسئله:
نیاز دارم بلند بلند فکر کنم و بنویسم… تا برای خودم شفاف شود. چون حس میکنم گم کردم که با حرفهی مورد علاقهام دارم چه مسئلهای را حل میکنم. یا اینکه باید چه مسئلهای را حل کنم؟!!!
در بازیگری و فیلمسازی ما داریم چه مسائلی را حل میکنیم؟
به علت وجودی سینما و تئاتر بسیار فکر میکنم همیشه. و مهمترین چیزی که در تئاتر آموختم اینه که تولید اندیشه اصلی ترین کار هنرهای نمایشیه و مفرح بودن در اولویت بعدیه. یعنی چه؟ یعنی اینکه تو کاری کنی که مخاطب بیاندیشد به موضوعی تا بتواند در زندگی خودش از آن اندیشه یا نوع نگرش استفاده کند. و کمی مفرح هم باشد که بتواند شادی را تجربه کند و هرمونهای شادیاش ترشح شود.
حالا بعضی خندهی صرف رو ترجیح میدن. بعضی اما در کنار خندیدن ترجیح میدن معنایی هم وجود داشته باشه که خودم از دسته دوم هستم. هم در کارهام وهم در معاشرتهام.
از دور تماشا که میکنم میبینم مردم حاضرند بها بپردازند برای تماشای فیلم. و خب فیلم یعنی بازیگر. کارگردان. نویسنده و کلی آدم دیگر که از طریقش میتوانند کسب درآمد داشته باشند.
میتوان گفت بسته به ژانر هر فیلم، فیلمها مسائل مختلفی را حل میکنند.
مثلا یک فیلم کمدی باعث میشود افراد احساسشان بهتر شود و کنار هم بخندند و لذت ببرند.
فیلم علمی تخیلی چه مسألهای حل میکند؟
باعث میشود ما قوهی خیالمان وسیعتر بشود که خب بستنی فروش یا خیاط نمیتواند با حرفهاش این کار را بکند اما فیلمساز میتواند.
ممکن است یک خیاط بعد از تماشای یک فیلم علمی تخیلی ایدهی یک طرح تخیلی برای لباس به ذهنش بزند و چیزی بدوزد که مورد پسند قرار بگیرد و مسألهای حل کند و پول بسازد…
این یعنی ماها روی هم تاثیر میگذاریم برای حل مسائل همدیگر…
فیلم تراژیک، یا هر ژانر دیگری… میتواند چه مسألهای را حل کند؟
ساده ترینش این است که فیلم پنجرهای ست رو به تجربهی دیگران… انگار که تو حفرهای باز کردهای و داری از بیرون میبینی که مثلا کوکب خانم دارد با خودش و زندگیاش چه کار میکند؟!
و تو که بیرون گود هستی با خودت فکر میکنی که من اگر جای کوکب بودم فلان تصمیم را میگرفتم یا نمیگرفتم… یا هر چیزی…
فرق فیلم یا تئاتر (که محدودیت لوکیشن دارد نسبت به فیلم) با کتاب و رمان این است که در کتاب تو خودت خیال میکنی زندگی کوکب خانم را اما در سینما گروه طراحان خیال میکنند و نهایت تلاششان را میکنند که به بهترین شکل و درست ترین حالت و باورپذیرترین حالت ممکن خیالات نویسنده را تبدیل به تصویر کنند…
و نهایتا همان تاثیر است که من با فیلم ساختن امکان اندیشیدن را برایت فراهم میکنم.
کسی مثل استاد عباسمنش حرفه اش این است که با مشاوره و سخنوری و گفتگوی دوستانه تو را روشن کند.
سینما بدون اینکه تورا مستقیما مخاطب قرار دهد (بغیر از استثناها) همین سعی را دارد…
ریشهها یکی ست. آگاهی بخشی و تلنگر برای اندیشیدن در جهت رشد…
از آنجایی که همه چیز دو قطبی ست
ما سخنوری را داریم که موفق است اما در جهت منفی قدم گذاشته و سرباز شیطان است
سخنوری داریم که موفق است و در جهت مثبت گام بر میدارد و سرباز الله است
و هر یک رهروانی دارند
فیلمسازی هم داریم که اهل تاریکی است.
فیلمسازی هم داریم که اهل روشنی است.
.
.
.
بخش مربوط به فیلمساز اهل تاریکی این گونه است:
فیلمساز صرفا مسائل را دوباره بیان میکند و عموما با قصهاش جوری ذهنیت میدهد به مخاطب که دولت هیچ کاری نمیکند و ظالم است و مردم مظلومند و…
که همه اینها ریشه اساسی در باور خود نویسنده و فیلمساز دارد… که هر چه مشرک تر باشد و عوامل بیرونی را موثر بداند بیشتر سناریو اش به این سمت میرود.
دیروز به این موضوع فکر میکردم که آدمی که روحیهی زیرآب زنی دارد، اگر فیلمساز هم شود فیلمساز زیرآب زنی میشود. چگونه؟
در قصهی فیلمش زیرآب فلان سازمان را میزند که یک نفر را نشان دهد که رفته فلان جا و جوابش را سر بالا داده اند و طرف بدبخت شده… قربانی شده و حکومت ظالم است و… که خب اینها همه نشان از باورهای مخرب نویسنده و سازنده دارند…
صد البته که به به و چه چه اکثریت را دریافت خواهند کرد.
.
.
ممکن است فیلمساز اهل روشنی هم، مسئلهای را مطرح کند و به جای اینکه لقمه جویده شده تحویل مخاطبش دهد او را در جایگاهی قرار دهد که خودش فکر کند و آگاهی را بردارد…. بدون اینکه بخواهد قضاوتی داشته باشد یا با فیلمش جهت خاصی به ذهن بیننده بدهد… مثل زندگی… که به قول استاد خنثی است و تویی که به آن معنا میدهی…
که امثال کیارستمی اینگونه بودند در اکثر اوقات…
خنثی مثل زندگی… و این تو هستی که مطابق نگاهت میبینی…
.
.
میبایست اعراض کنم از این سوی تاریک و کارهای روشن خود را پیش ببرم.
تنها موضوع مهم این است که من فهمیدم با هنر نمایشی میتوان تولید اندیشه و اگاهی کنم. و چه مساله ای از این مهمتر؟
مسئله من شاید این است که من بیایم محتوایی را تبدیل به قصه کنم و سپس شکل فیلمنامه و نمایشنامه به آن بدهم که بتواند باورهای مثبت بسازد والگوهای تازه بنا کند. حمله کند بر باورهای کهنه و تازگی ببخشد بر زمین باورهای ذهن…
چون تنها تفاوت سخنرانی راجع به یک موضوع و ساختن فیلم یا نوشتن داستان راجع به آن موضوع این است که باید آن موضوع را در دل یک حکایت جا داد.
هنری که مولانا در مثنوی داشته… و شکسپیر و … در اقصا نقاط این کره خاکی در آثارشان…
و بعد این موضوع را هوشمندانه در دل یک فیلم جا دادن…
این برای نویسنده و فیلمساز
برای بازیگر چه مسئلهای هست که باید حل شود؟
بازیگر چه مسألهای را حل میکند؟
مسألهی فیلمساز را. برای باورپذیرتر شدن فیلم نیاز به بازیگری هست که کارش را بلد باشد.
برای همین نمیتوانند دست هر کسی را بگیرند و بیاورند که مشکلشان را حل کند…
حالا تو منصور
روی خودت کار کن و سرمایهگذاری کن. روی ابزارهای حرفهات کار کن. بخوان در این حوزه و خودت را به روز کن… تا هم اعتماد به نفست بیشتر شود و هم اینکه با قدرت بدانی چه مشکلی را میتوانی با حرفهای بودنت تبدیل به آسانی کنی…
تو با رشد خودت سختی ها را آسان میکنی. برای خودت و دیگران…
ما حتا صافکار هم اگر باشیم، و علاقه داشته باشیم میتوانیم صافکار فوق حرفهای باشیم در یک مغازه بسیاربزرگ و بسیار لوکس و ماشینهای بالای ده میلیارد را صافکاری کنیم.
حتا اگر خدمتکار باشیم و عاشق نظافت، میتوانیم نظافتچی خانه های درجه یک باشیم ودرآمدهای عالی داشته باشیم.
حالا توی بازیگر هم حکایتت همین است.
کارت را درستانجام بده
و خودت را هر روز بهتر کن و کیفیتت را بهتر کن. بخوان. تمرین کن. خودت را آماده نگه دار.
وقت سر خاراندن نخواهی داشت از بس برایت سر و دست میشکنند…
نکتهی دیگر برای من بعنوان بازیگر
اینکه تمرکزم را از روی کسانی که در سینما کارهای سیاه میکنند یا از بازیگرانی که کارشان را خوب انجام نمیدهند استفاده میکنند بردارم.
و دائم نگویم مشکل مشکل مشکل… و سعی کنم هر جایی که هستم مشکل همان جا را تبدیل به راه حل کنم… و کم کم اگر واقعا عطرم بوی راه حل داشته باشد… آدمها دیوانه که نیستند برای رفع مشکلشان میآیند به سراغم…
پس من فقط باید روی خودم کار کنم. ذهنم را مثبت نگه دارم. روی خودم، روانم، فیزیکم و هر ابزار دیگری سرمایه گذاری کنم و آماده باشم. تا زمانش سر برسد.
و این میان هر کاری که گمان میکنم درست است و به دلم میافتد را انجام دهم.و با کیفیت هم انجام دهم.
ممنونم استاد جان
ممنونم خانم شایسته عزیز
شکر از وجودتون
روشنی بخشید
روشنی بباره به زندگی تون همیشه
در پناه الله یکتا هستیم همگی
سلام
امیدوارم حالتون عااالی باشه.
وقتایی که جلسات استاد رو میشنوم و به گذشته نگاه میکنم میبینم دقیقا هر آنچه اتفاق افتاده رو خودم شخصا رقم زدم.
امروز توی موقعیتی هستم که دقیقا از سن 15 سالگی آرزو داشتم بهش برسم.
حالا که بهش رسیدم دوست دارم عوض بشه .
خیلی عجیب غریب.
واقعا زندگیمون رو خودمون هستیم که میسازیم.
با تفکر و اندیشه.
ممنون بابت همه چیز
برکت باشه
سلام
به نظر من عزت نفس واقعی با حل مسایل ایجاد میشه
من وقتی مسأله ای را حل کردم دیدم که بعدش چقدر احساس قدرت و توانمندی کردم و بزرگتر شدم تا مسایل دیگه را هم حل کنم
چند روز پیش رفتم بانک که صورتحساب سال 1400 را بگیرم کارمند بانک گفت به فلان باجه مراجعه کن یا از طریق راهنمایی که روی دیوار نصب شده اپلیکیشن مربوطه را نصب کن و از کافینت پرینت حساب را بگیر
البته کار راحت این بود که برم پیش کارمند مربوطه و کارم را انجام بده یا برم کافی نت و پرینت را بگیرم اما چون قبلاً عضله حل مسأله را در ذهنم کمی قوی کردم به دفترم اومدم و با گوشیم مراحل ثبت را انجام دادم و چون پرینتر هم دارم به راحتی صورتحساب را پرینت گرفتم
و یه مورد دیگه اینکه تا دو سال پیش شخصی بود که کارهای ثبت ارزش افزوده مالیاتی را برام انجام میداد و یه روز زنگ زد و گفت که من دیگه نمیتونم انجام بدم و خیلی تشکر کردم و تصمیم گرفتم که خودم کارهای مالیاتی دفترم را انجام بدم و از اون موقع به بعد تمام کارهای مالیاتی آژانس را خودم انجام میدم
چند سال پیش که آبگرمکن نیاز به رسوب گیری داشت و باید باز میکردم و چقدر زمان میزاشتم تا یه تعمیرکار اون را انجام بده تحقیق کردم و جرمگیر مخصوص آبگرمکن را خریدم و الان به راحتی و در کمترین زمان کار رسوبگیری را خودم انجام میدم
شاید به نظر کار راحت این باشه که خیلی از کارها را به دیگران بدیم تا انجام بدن اما من فهمیدم که با حل هر مسأله عزت نفسم بالاتر میره و قدرت میگیرم و این باور در ذهنم ساخته میشه که من توانایی انجام هر کاری را دارم و این برای من ارزش داره
هر مسأله ای تو کسب و کارم بوجود اومده با قدرت تو دل مسأله رفتم و حلش کردم واقعا قدرتی پیدا کردم که عاشق حل مسایل شدم نه اینکه از مسأله فرار کنم یا بخوام آشغالها را زیر مبل قایم کنم و این شخصیت حلال مسایل بسیار بسیار احساس خوبی بهم میده و به قدرتهام بیشتر پی میبرم
هر سال بدون توجه به حرف دیگران خودم کولر منزل و محل کارم را سرویس میکنم و با این کار چقدر انرژی میگیرم و احساس قدرت میکنم
کدرهگیری املاک که قبلاً باید میرفتم اتحادیه تا برام انجام بده اما گفتم خودم باید انجامش بدم و چندین سال هست که خودم به راحتی این کار را انجام میدم
و یه تصمیم دیگه گرفتم که باید انجام بدم و اون هم تعویض روغن ماشینم هست که میخوام یاد بگیرم
همه این کارها نه به خاطر هزینش بلکه وقتی یه کاری را انجام میدم خیلی احساس توانمندی میکنم و شاید یه مدتی این کارها را انجام بدم و وقتی زمان نداشته باشم از دیگران میخوام که برام انجام بدن ولی میخوام خودم یاد بگیرم و چندین بار انجام بدم و بعد اگه خواستم به کسی دیگه واگذار کنم