سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 110 - صفحه 12

192 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محدثه گفته:
    مدت عضویت: 2628 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    سلام

    سریال سفر به دور آمریکا

    قسمت 120

    استاد ماجراهای این سفر شما چه میکنه با روح و روان ما..امروز رسیدیم به جایی که شما 15 سال پیش به عنوان یک موفقیت عجیب توی یه وب سایت در موردش خونده بودید و آرزوی دیدن اون توی ذهن شما شکل گرفت و امروز با هدایت خدا در بهترین زمان شما در این مکان زیبا هستید..قلعه ی مرجانی یا coral castel

    چه زیبایی و خلاقیتی توی طراحی و ساخت این مکان صورت گرفته…همه چیز داره…صندلی ، تخت ، کتابخونه ، هات تاب و … چه قدر ادوارد قصه ی ما با وجود شکستی که تجربه کرده این چنین قلعه ی اسرارآمیزی رو ساخته اونم به تنهایی در دل تاریکی و سکوت شب…چه لذتی برده ادوارد در لحظات ساختش..چه قدر با خودش در صلح بوده و عشق میکرده با کاری که انجام می‌داده…

    این همه زیبایی و طراحی فضا ها و گل هایی که از همه نوع و همه رنگ اینجا هست…چه قدر تحسین میکنم ادوارد رو که فراتر از ذهن الان ما اون زمان عمل کرده…ادوارد کاری رو انجام داده که تا مدت ها یه معما بوده برای بشر و اون ثابت کرده که می شود…چه قدر زیباست این فضای چمن دور قلعه…

    چه قدر این راهنمای تور امروز شما با شور و هیجان و ذوق داره برای شما اسن مکان رو معرفی میکنه انگار خودش هم اولین بار هست که اینها رو بیان میکنه و به تازگی اینها رو فهمیده..همین قدر عاشق کارش هست و از انجامش لذت میبره…دمش گرم…

    چه قدر قشنگ که برای راحتی بازدیدکننده ها به اونهایی که دوست داشتن چتر دادن که آفتاب اونها رو اذیت نکنه…تحسین میکنم این احترامی رو که به راحتی بازدیدکننده میزارن…

    چه قدر همه با لباس ها و پوشش زیبا و رنگارنگ و ساده ای اینجا هستن…خداروشکر…

    چه رستوران ساده اما خفنی هست و غذایی لذیذ که روزی امروز شما هست…خداروشکر خدای من که با همین مواد ساده و یکسان چه قدر میشه غذا و مزه و طعم خلق کرد…

    خداروشکر خدای من…

    20/اسفندماه/1402

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 890 روز

    عالی بود منم اولش به داستانهایی که گفتید فکر کردم گفتم خب حتما نیرویی داشته و وقتی فیلم بعدی پخش کزدین که بااستفاده از نیروی اهرم میشه انجامش داد کاملا ذهنم پذیرفت که خب پس این ماورا نیست علمه و چقدر این سبک اموزش شما برام شیرینه وقتی ما چیزی میشنویم راحتترین کار اینه بگیم خب درسته و تحقیق نکنیم ولی شما استاد تحقیق کردین و جوابش بدست اوردین چون میخواین باورهاتون محکم تر باشه باور اینکه انسان قدرت هر کاری داره ماورا و معجزه وجود نداره قبلا مه گفته بودین موسی هم معجزه نکرده بلکه قانونه ررد نیل در فلان زمان و فلان مکان اتفاق میفته گفتم خب اینکه اون زمان دقیق شما اونجا باشی خودش معجزه هست چرا بقیع نتونستن تاحالا اون زمان اونجا باشن بعد، دیدم باز دارم معجزه را باور میکنم باید چیو باور کنم هدایت خداوند،

    هدایت فرقش با معجزه اینه هر چی روی خودت کار کنی خداوند هدایتت میکنه ولی معجزه انتظار داشتن قدرت ماورایی هست

    بعد برای اینکه برای خودم منطقی بشه بیاد ارودن ایا دیروز معجزه شد یا هدایت

    دیروز من بصورت ناگهانی تصمیم به رنگ کردن موهام گرغتم وسط ویس های استاد از قدم دوازدهم، فایل استپ کردم رفتم زنگ زدم گفت ساعت دو بیا وقت دارم بااینکه شب عید و چنین نوبت دهی سریعی عجیب بود ساعت دوازده بود من ویس استاد کامل گوش دادم کارهام کردم حدود ساعت یک دوستم زنگ زد وسیله ای میخواست که دست من بود گفت میام میگیرم پس من اماده شدم و گفتم تا اون میاد من اماده میشم که سریع برسم ارایشگاه، اومد منو برد ارایشگاه، وقتی من رسیدم داشتن تدارک جشن تولد همکارانشون میدیدن کار منم همزمان شروع کردن و تولد هم گرغتن و موهامم عالی شد و با کلی حس خوب برگشتم

    خب ایا معجزه بود اینها نه هدایت بود من در زمان درستی نوبت گرفتم زمان دقیقی دوستم زنگ زد و همه اتفاقات در زمان درستش افتاد چرا چون من به قدرت بی نهایت خداوند وصل هستم و هدایتم میکنه پس این میشه هدایت نه معحزه پس هدایت میشم به مسیر درست و برای بقیه که قانون نمیدونن عجیبه میگن خوش شانس، میگن معجزه،

    مثال بعدی من دلم ماشین جدید میخواست در عرض یکماه قرعه کشی برنده شدم بار اول ثبتنامم و اسم من جز رزروی ها هم نبود و پیامکی اومد همه میگفتن تو سایت اسمت نیست پس تبلیغه اما وقتی پیگیر شدم گفتن بله بنام شما هست حالا چطور اسمم هیچجا نبود چون همون زمان اوج درگیریهای ایران هم بود همه میگفتن پول بدی پولت رفته چون جنگ شروع میشه اوضاع ایران داغون بود، خواهرم همون روز سکه هاش فروخته بود پول بهمون داد ماشین قبلمون را با قیمت عالی فروختیم و پول ماشین جور شد و ما ماشین خریدیم ایا من خوش شانسم یا معجزه شده، بقیه که قانون نمیدونن میگن شانس

    اما من یکسال قبلش خواهرم فت ماشین بنویس بنش بفروش گفتم وقتی ثبتنام میکنم که ماشین بخرم من سه ماه پشت سر هم خواستمو میگفتم یکماه هر روز هر چی ماشین میدیدم تحسین میکردم و رگباری تمرین میکردم شمال بودیم خواهرشوهرم گفت ما ساینا اس ثبتنام کردیم شما هم انجام بدین دوستم همون روز زنگ زد که ثبتنام میخوای برات انجام بدم منم گفتم بنویس گفت چی گفتم نمیدونم همین ساینا اس بنویس حتی من ماشین عکسشم ندیده بودم و وقتی از شمال برگشتیم ماشینمون گذاشتیم برای فروش همسرم گفت قیمت کمتر بدیم گفتم نه بالاتر بزار میفروشیم و وفتی با قیمت بالاتر فروش رفت تعجب کرد اماده خرید یک پراید مدل بالاتر شدیم که همون هفته پیام اومد برای برنده شدن به دوستم زنگ زدم گفتم من برنده شدم گفت امکان نداره نه اسمت هست نه چیزی گفتم ولی من برنده شدم الان زنگ میزنم سایپا و قبل از زنگ زدن زنگ زدم خواهرم بهش گفتم پول نیازم ماشین برنده شدم خواهرم گفت سکه بالا رفته بود همین امروز فروختم شمازه کارت بده برات انتقال بدم گفتم صبر کن قبلش زنگ بزنم سایپا بپرسم وقتی زنگ زدم گفت بله شما برنده شدین پول واریز کنید، دوستم که کلا هنگ بود همسرمم ولی من میدونستم این نتیجه ایمان و هدایت خداونده و ما ماشین را خریدیم

    خب یکی ببینه میگه معجزه یا شانس اما من الان میدونم این هدایت خداونده که همزمان اوضاع ایران بد بشه همزمان دوستم زنگ بزنه برای ثبتنام، همزمان خواهرم سکه هاش بفروشه همزمان ما برنده بشیم

    این اسمش چیه هدایت

    بعد از ان با عید شد با ماشین رفتیم مسافرت موقع برگشت پیشنهاد کاری به همسرم شد که ماشین ما را قبول میکردن خقوق همسرم سه برابر شد که اونم به هر کس میگم میگن شانس، معجزه اما من میدونم ایمان و هدایته

    همسرم شغل اداری داشت که شرکتش تغییراتی داشت من گفتم ایمان داشته باش برات خوب میشه از شرکت به بخش فولاد فرستاده شد اولش همش ناراحت بود چون کارش سختتر و ساعت بیشتر با حقوق کم بود گفتم اشکال نداره من دلم روشنه تو اینجا نمیمونی عید ان سال بهمون بن و خوراکی و… دادن گفتم ببین اگه شرکت قبل بودی هیچی نمیدادن چقدر بهتر شد پس بیا تمرین کن زیبایی کارت ببین، اما خب کارش سخت و اذیت کننده بود تمزین هم نمیکرد اما هر از گاهی من براش میگفتم تا اینکه من مطمین شدم بیاد بیرون بیکار باشه بهتره بخاطر حقوق پایین و ساعت کاری زیاد، پس اصرار از من شروع شد من با همه چیز میسازم تو فقط، بیا بیرون، اون انکار که نه

    قبل از عید اسفند ماه یکنفر برای کار اداری پیشش اومد بود بهش گفته بود کار منو راه بنداز جبران میکنم و براش کارش درست کرده بود گفته بود ان شالله جبران کنم همسرم هم گفته بود جبران همین الان، من شغل جدیدی میخوام اینجا اذیتم، این فرد برادر زن ریس شرکتی در فولاد بود که سفارش همسر منو به ریس مرد و گفت باشه برات اوکی میکنم و همسرم اومد گفت قراره اوکی کنه گفتم فقط بگو خدا عزیزم اون درستش میکنه یک هفته بعد در راه فردی سوار میکنه که برسونه و صحبت به جایی میرسه که اونم ریسس اون شرکت اشنا هست و باز به اونم میگه سفازش منو بکن و ما عید با ماشین جدیدمون رفتیم بیرون شهر و همون موقع زنگش زدن با ماشین مدل بالا میتونی استخدام بشی ماشین ما هم ماشین سال بود و گفتن پس بیا، و همسر من از شغل قبلی وارد شغل جدید شد درامدش سه برابر شد

    اینا معجزه نیست هدایته

    ایا تموم شد نه

    شغل جدید مزایا و امکانات خوب داشت و سال جدید به ما بن و… دادن و با حقوق بیشتر چقدر خوشحال بودیم که به همسرم گفتن ماشین تبدیل به سمند کن الان با خقوق حدید اینکار راحتتر بود پس ماشین باز عوض شد که اون هم هدایت ها داشت ماشین شد سمند، در عرض دو هفته، خب الان وقت چیه یک ارتقا بیشتر مگه میشه من هر روز تمرین کنم هدلیتها یا بقول بقیه معجزات نیاد بقیه به من میگن چون دلت پاکه ولی من میدونم ریشش کجاست

    همسرم فوتبال میرفت یک دوستی میبینه که چندان ارتباطی هم نداشتن بهش نیگه کجایی میگه فلان شرکت، همسرم میگه میشه منم ببری

    اون فرد چنان پیگیر کار همسرم میشه که در عرض یکماه رفت شرکت جدید، با مزایای بیشتر و شرایط بهتر ایا معجزه است نه هدایته که این جملات را همسرم به اون فرد بگه چنان موثر باشه که بیاد براش کار درست کنه

    امسال برنج، مرغ، گوشت، حبوبات و… دادن چندین برابر سال قبل، چون شرکت جدید خیلی بهتر از قبلی هست

    اینا معجزه نیست هدایته

    ایا الان متوقف میشه نه

    من مطمینم سال جدید باز ماشین و شغل همسرم عوض میشه و بهتر و بهتر میشه

    من دوره ها را میخرم تمرین میکنم چرا اون شرایطش تغییر کرده، چون اون اصلا علاقه ای به لین چیزا نداره منم در نوردش باهاش حرف نمیزنم دیگه چون چند بار سر همین موضوعات که من فایل گوش میدم بحث داشتیم پس چرا انقدر اتفاقات خوب دلشته چون من بصورت اگاهانه تمرکزش میبرم سمت زیبایی ها و وقتی میاد از اتفاق منفی میگه من انقدر از دلش سپاسگذازی در میارم که تهش میگه خدایا شکرت

    مثلا ماشینش توقیف کردن سه روز ماشین رفت پارکینگ تا زنگ زد به من گفت من با چنان ذوقی گفتم اخ جون سه روز بریم مسافرت که همسرم فرصت ناراختی و گله پیدا نکرد و ما مسافرت هم نرفتیم اما من هر روز تفریحی برنامه زیزی کردم که حسابی خوش گذشت اصلا یادش به ماشینش نیفتاد، اتفاقات ناخواسته زیاد داره اما من نمیزارم تمرکزش روی ان زیاد بشه وقتی از شرایط کاریش غر میزنه من از خوبیهای شغلش میگم، توی مسیرهای طولانی من شروع میکنم خاطرات مرور کزدن مثل همین متنی که نوشتم یادته فلان اتفاق افتاد و انقدر تکزار میکنم که اونم درک میکنه

    از این اتفاقات زیاد داریم پول عروسیمون، پول مسافرتها، برنده شدنم توی بانک، هدیه هایی که گرفتیم، و هزاران اتفاق دیگه

    که من سالها میتونم بصورت داستان تعریف کنم ذهنمون بره سمت مثبتها

    قرار بود الان هم یک کامنت بنویسم اما باز منو برد به مرور اتفاقات زندگیم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مصطفی شهسواری گفته:
    مدت عضویت: 813 روز

    سلام درود خدمت هر دو استاد عزیز و دوستان عباس منشی

    بابت این فایل استاد خیلی مچکرم واقعا بازم دارین نکته های بسیار بسیار باارزش بصورت رایگان به ما هدیه میدین

    یه نکته استاد گفتین که ما فکر میکنیم هر کی که کاربزرگی انجام داده اون آدم قدرت خاصی داره یا رابطه خاصی با خداوند داره ویا استعداد خاصی داره نه اینطور نیست اون آدم قوانین درک کرده که شما هم استاد عزیز تو بسته ثروت و کشف قوانین زندگی بارها تو ضیح دادین که دنیاطبق قوانین عمل می‌کنه و تو این فایل با عمل ادوارد عزیز ثابت شد برای من خیلی مچکرم و نکته بعدی که برای من بسیار بسیار بسیار خیلی جالب بود در مورد حضرت موسی ودریایی که به دستور موسی باز شد که اینطور نبوده!!!!!؟؟؟؟خود من سالهاست که باور کرده بودم خدا فقط برای موسی اینکارو کرده بوده در صورتی که طبق قوانین خیر اینطور نبوده موسی تو زمان مناسب و مکان مناسب بوده که دریا براش بازشده استاد شما دارین زندگی منو از خیلی از باورهای اشتباه نجات میدین بسیار بسیار بسیار سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    رزا گفته:
    مدت عضویت: 1315 روز

    به نام خدایی که مهربان تراز حدتصورماست….

    سلامی دوباره به استادعزیزم و مریم بانو زیبا

    سپاسگذارم بابت این کلیپ با کیفیت و فوق‌العاده زیبا وتاثیرگذار

    داستان هدایت شدن شما به این مکان برایم بسیار جالب است.فکرش رابکن بیش از 15 سال قبل یک تحقیقی انجام بدی و حتی ندانی این مکان در کجاست ولی بعد از چندین سال به این مکان زیبا هدایت شوی

    چه مکان قشنگی چه قلعه ی مرجانی زیبایی

    انرژی مثبت را به راحتی می‌توان در این مکان حس کرد نه تنها در آن قلعه بلکه در چهره ی استاد و مریم جان عزیز

    استاد شورو و شوق شما من را به وجد آورد حتی این حس در صحبتتان حتی آنجایی که اول فیلم در ماشین بودید و بعد رفتید برای خرید بلیط میشد تشخیص داد.

    اون هیجان و حسی که خانم راهنما داشت چه قدر عالی بود. قطعا اون خانم کارش رو بسیار دوست داره که این چنین باعشق و آب و تاب تعریف می‌کردند

    چه قدر لباس مریم جان وشما زیبا بود

    چه روز زیبایی ، چه آسمان آبی وشفافی چه ابرهای پراکنده و چشم نوازی

    و اما می‌رویم سراغ اِدوارد قصه ما….. داستان اِدوارد برای من این درس را داشت که هرکاری ممکن است.ناممکن دراین دنیا وجود ندارد

    ساختن این قلعه ی مرجانی زیبا درآن زمان بدون داشتن تجهیزات خاصی با وزن 45 و قد 150 و با داشتن بیماری و تنهایی ؟؟؟؟مگه میشه؟بله که میشه چرا نشه

    چرا من وقتی یک قضیه ای در ذهنم ناممکنه میام براش دلیل میارم مثلا اهرام مصر با خودم میگم مگه میشه اون زمان همچین بنایی بااین عظمت بسازن؟قطعا آدم فضایی ها یه کاری کردن و….

    آره کلی دلیل میارم که اون کارو غیرممکن بدونم

    چه زیبا اِدوارد قصه ما از این کارش درآمدزایی میکرده و ثروت می‌ساخته . تحسینش میکنم

    چه قدر کنجکاوشدم برم دربارش تحقیق کنم خدایا شکرت. بااینکه شکست عشقی خورده میاد و از این تضاد استفاده میکنه و همچین قلعه ی زیبایی درست میکنه برای عشقش. کاری ندارم در آخر به عشقش رسید یا نه ولی کارش جالب بود

    چه امکانات خوبی در اونجا هست برای استفاده بازدیدکنندگان. اگه اشتباه نکنم اون چترها هم خود مسئولین اونجا داده بودن به بازدیدکنندگان برای اینکه نور آفتاب اذیتشون نکنه و لذت بیشتری ببرندخداروشکر بابت تمام این اتفاقات

    ساخت این خونه 20 سال طول کشیده؟؟؟ببین رزا چه اراده ای چه شوروشوقی داشته این مرد خدایاشکرت. تسلیم نشدن و ادامه دادن این مرد رو تحسین میکنم . این مردیک الگوی خوب برای ماست ،یک انسان موفق و با پشتکار فراوان

    باید اینو توی ذهنمون تکرار کنیم که این مرد با وجود تضادهایی که درزندگیش داشته تسلیم نشده و اون تضادهارو به عنوانی پلی برای رسیدن به خواسته هاش قرارداده خدایاشکرت

    استاد ازتون ممنونم که کلیپ اون آقایی که راز ساختن این قلعه رو گفته بود برامون توی این فیلم گذاشتید من که خیلی کنجکاو شده بودم و به خودم گفتم دیدی رزا خبری از آدم فضایی و … نیست. کل داستان این بوده که اِدوارد قصه ما قوانین طبیعت رو به خوبی میدونسته و بهش عمل کرده

    تحسینش میکنم بابت ساختن تقویم و اون سخره ای که به وسیله ستاره قطبی فصل هارو نشون میداد که کلی بابتش مات و مبهوت مونده بودم و کلابابت همه چیز تحسینش میکنم بابت همه چیز و خداروشکر میکنم که باسرگذشت همچین انسان موفقی آشنا شدم

    استاد عزیزم و مریم بانوی مهربان ازتون بسیاربسیار سپاسگذارم بابت به اشتراک گذاشتن این زیبایی و تجربه ها با ما

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    الهه گفته:
    مدت عضویت: 1206 روز

    به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی خداروشکر بابت دیدن این قسمت زیبا چقد فضای زیبای چه هوای خدایاشکرت وای چقد باورهامون قوی تر شده فقط باید قانون رو با تمام وجود درک کنیم و بفهمیم و عمل کنیم تکرار و استقامت و صبر واقعا اول باور نکردنی بود بعدش که اون فیلم رو گذاشیت خیلی راحت ذهن پذیرفت چقد عالی خدایاشکرت استاد ما خودمون کلی با همین اندازه دست پا شکسته قانون رو درک کردیم یه عالمه نتیجه گرفتیم به نظرم انگیزه وشوروشوق خیلی مهم هست به نظرم تضاد خیلی مهمه و خدایاشکرت که تضاد تو زندگیمون هست که باعث حرکت و انگیز میشه و اونجاست که با عشق حرکت می‌کنیم و خواسته ها میاد خدایاشکرت و اینجاست که مسئله و حل مسئله شیرینی زندگی هست وای چقد عوض شدیم خدایاشکرت یه روزی میگفیتم دیگه نمیخواد مسئله داشته باشم الان عاشق حل مسائل شدیم خدایاشکرت واقعا تحسین میکنم این همه زیبایی واقعا تحسین میکنم این ادوار رو چه کاری کرد و تحسین بابت ذهن ثروتمند این باور خودارزشی ‌ احساس لیاقت خیلی باید کار بشه من خودم همیشه کارهای مهم انجام دادم اما ارزش قائل نبودم استاد من قبل از آمدن تو این مسیر خیلی درمورد قانون و خداوند فکر میکردم به خاطر همین همیشه همه چی به نفع من پیش می‌رفت اما درک نمی‌کردم واسم سخت بود الان خدایاشکرت عاشق فکر کردن به قوانین خداوند هستم و دوست دارم سر در بیارم خیلی لذت بخشه خدایاشکرت چه غذای خوشمزه و هیولایی خدایاشکرت واقعا خواسته ها برآورده میشن فقط باید منتظر باشی ودر مسیر درست حرکت کنی در زمان مکان و شرایط مناسب میاد خدایاشکرت واقعا سپاسگزارم از شما دو عزیز در پناه الله یکتا شاد ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    مصطفی فرخی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1018 روز

    تنها تو را میپرستیم و تنها از تویاری میجوییم

    الان دارم با تایپ ده انگشتی این متن رو مینویسم وقتی که بچه بودم فکر میکردم که داخل این فیلم ها میدیدم که بابا نگاه کن داره با تایپ ده انگشتی مینویسه مگه میشه طرف یا نابغست یا داره دروغ میگه و یه فیلمی رو داره برعکس میکنه تا نشون بده که میتونه ولی وقتی امسال شروع کردم که این نوع تایپ رو یاد بگیرم فهمیدم که باید طبق یک قانون که دو انگشتم و روی حرف ت و ب بگذارم و الباقی انگشت هام رو نسبت به این دو کلید حرکت بدم خلاصه که الان که دارم میبینم واقعا درک میکنم که نیازی نیست که یک انسان فوق العاده باشی که سنگ ده تنی رو بلند کنی یا میلیارد ها دلار بسازی و یا تایپ ده انگشتی انجام بدی و یاپنج صفحه کتاب رو تویه یک دقیقه بخونی بلکه کافیه که از قوانینی که وجود داره استفاده کنی و بدون نیاز به جنسیت منطقه جغرافیایی سن تحصیلات و ……….. که همه عوامل بیرونی هستند میتونی به هر خواسته ای که دوست داشتی برسی مثل استاد که بعد از پانزده سال علاوه برخواسته دیدن این جایی که واقعا رویایی بود و من اولش فکر میکردم که حتما یه کار خارق العاده است و یه چیز عجیبی وجود داره به قانونی که این فرد ازش استفاده کرده تا این قصر زیبا رو بسازه هدایت بشه و راز این کار رو که واقعا از قوانین ساده فیزیک که داخل گیربکس تمام خودرو ها استفاده میشه و یا داخل تمام الاکلنگ های دنیا استفاده میشه بتونه همچین کار واقعا میگم خارق العاده ای استفاده کنه و به قول استاد که فرمودند وقتی که قوانین هرچیزی رو یاد گرفتی و طبق اون قوانین عمل کردی دیگه نیازی نیست فکر رسیدن بهش باشی و به قول وکیل ها که میگن پشت پای قانون راه برو گردنت رو برای قاضی هم کج نکن ممنونم به خاطر این فایل ارزشمند که بهم فهموند که اگه الان شرایطم نا به سامانه فقط کافیه که با قوانین جهان هستی اون رو درست کنم این کامنت رو برای این نوشتم که برام ردپایی باشه و به خودم یاد آوری بشه که ببینم که تا اینجا با این قوانین رسیدم بعد این جا هم با همین قوانین به الباقی چیز هایی که دوست دارم برسم

    ممنونم از این فایل و کامنت های ارزشمند اون

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    فاطمه فخاری گفته:
    مدت عضویت: 1123 روز

    چه جای قشنگگگگگگ و حال خوب کنی. داشتم ازش حس مکانهای تاریخی رو میگرفتم ک دیدم بلههههه چه جای تاریخیِ خفنیهههه!

    چه چترای خوشگل و یکدستی رو بالای سرشون گرفتن و برای خودشووون ارزش قائلن و بازدیدشون رو لذتبخش تر سپری میکنن.

    اول داشتم سنگهارو ب سنگِ پای قزوینی شباهت میدادم ک دیدم مرجانه بابا جان.. خخخ

    ولی در کللللللللل خیلی خوشگل و محشرن.

    درختای نخل مانند و ترکیب رنگِ سبزشون کنار سنگهای مرجانی و همچنین پشت زمینه ی آبی رنگِ اسمون و سفیدی ابرها، یه منظره ی خفن رو شکل دادن..

    اون خانمی ک داره توضیح میده، چقدر پرانرژیییییی و با هیجان توضیح میده. دمش گرم ب این انرژی. کلی کِیف کردم.

    اَشکالی ک با این سنگهای مرجانی درست کرده این ادوارد عزیز، چقدرررررررر محشر و پر از خلاقیتن.سیاره زحل! ماه! تخت خواب! میز ناهارخوری! و….

    چقدر خوب تونسته بهشون شکل بده.

    براوو بهت ادوارد. براوو ب قدرت عشق ک چه ها ک نمیکنددددد! ایول!

    چقدر حس قشنگی گرفتم از اینکار!

    و یه افرین دیگ ب ادوارد ک بجای آه و ناله کردن و توی غم موندن؛ اومده با درگیر کردن خودش با ساخت چنین قلعه ی با سلیقه ای، یه جورایی ذهنش رو کنترل کرده از اینکه دیگ بیشتر از این وارد فضای شکست عشقی نشه. و تونسته یه جورایی تا حدود خیلی زیادی، مهار کنه ذهنش رو.

    اصن من از این ایده و همچنین خلاقیت ادوارد، واقعا در حیرتمممم. و دلم میخاد همش بگم: افرین. افرین. افرین. افرین. افرین. افریییییییییییییین!

    و چقدر منو ب فکر فرو برد: واقعا این سنگا چطور جابجا شدن؟ اهرام مصر چجوری ساخته شده؟ قانون جاذبه رو میشه برعکس کرد؟ ادم فضایی ها وجود دارن ک کمک کنن توی این مسائل؟ و…….

    خدااااااای من! دمت گرم ادوارد. دمت گرم. چه با جزئیات و باسلیقه ای پسررررررر. یه تقویم ک با نور خورشید کار میکنه. یه چیزی ک فصلهارو نشون بده. کتابخونههههههههههه! من عاشق کتابخونممممممم. افرین. افرین. افرین

    اقا این دیگه اخر خلاقیت و هوش بوووووود: اینقدر برای کارش ارزش قائل بوده ک ثروت افرینی هم کرده.

    فکرررررر کن!

    چقدر از شرایطی ک براش پیش اومده، ب بهترین شکل استفاده کرده. هم اومده با اینکار، ذهنش رو کنترل کرده و یه چیز خفن خلق کرده. هم اومده ازش ثروت افرینی کرده. هم یه مکانِ رویایی ای ساخته ک خودش ب شدت حاال میکرده توش. هم با توجه ب چیزای خوب، چیزای خوب بیشتری رو ب سمت خودش جذب میکرده. و تونسته پول بسازه و ثروت افرینی کنه..

    ن تنها از قانون جذب ب خوبی استفاده کرده، بلکه از قوانینِ دیگ ی جهان هم ب خوبی استفاده کرده و همه چیز رو ب نفع خودش کرده.

    و میدونین جالبیش کجاست؟

    اینکه هرجا ک حرف از یه چیز خارق العاده ست، درک قانون و صبوری کردن، پایه های اصلیِ اون اتفاقن!!!!

    ادوارد، ادم عجیبی نبود. بلکه انسان دانا و صبوری بودک ک از قوانین جهان ب درستی استفاده کرده و یه ذهن ثروت افرین داشته و تونسته خالق همچین چیز خارق العاده و فوق محشری باشه!

    و اینجا یه قانون بهمون یاداوری میشه: اگه یه نفر تونسته فلانکار رو انجام بده، منم میتونم!

    هیچ چیز عجیبی وجود نداره. خدا از قوانینِ جهانش، تخطی نمیکنه. همیشه در چارچوب قوانین عمل میکنه. همه چیز، همیشه، طبق قانون اتفاق میوفته.

    خدای من شکرت.

    شکرت برای خلق همچین ادمایی با همچین ذهنایی.

    شکرت برای قوانین قشنگ و کاربردیت ک خوشبختی همه مونو تضمین میکنه.

    شکرت برای وجودت

    شکرت برای وجودمون

    این فایل خیلییییییی برام حال خوبی داشت.

    داستان ادوارد، یه داستان جذاب و فوق العاده بود برام و ازش کلی چیز یاد گرفتم

    استاد ازتون ممنونم ک این سخره ی مرجانی ادوارد رو ک همیشه دوست داشتید برید رو با ما ب اشتراک گذاشتید.

    وقتی اخر فایل گفتید امیدوارم لذت برده باشید، ناخداگاه گفتم: خیلیییییییییی لذت بردم. خیلی خیلی خیلییی زیاد.

    همگی در پناه لبخند تو باشیم خدای خوبم*

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    م گفته:
    مدت عضویت: 2005 روز

    باسلام به استاد عباسمنش عزیزو عزیزدلشون مریم جان

    هدایت امروزم بود در مورد کسب و کارم از خداوند طلب هدایت کردم

    چقدر جالب بود برام‌ که این اقای ادوارد از قانونی سردراورده که هزاران سال پیش با همون قانون اهرام مصر ساخته شده و حالا دلیل اینکه این قانون رو چرا کسی فاش نمیکنه یا به دیگران نمیگن دقیقا شبیه قانون خودمون هست که استاد یادمون دادن که فقط باید خودمون بدونیم و ازش استفاده کنیم و به هزاران دلیل که استاد جانم تو دوره هاشون برامون توضیح دادن ، نباید اون رو به کسی بگیم 🫢🫢🫢

    این اقا با استفاده از همون منطق و ابزاری که برای اهرام استفاده شده ، و طبق گفته استاد با شور و شوق زیاد ، صبر، و درک قانون تونسته به هدفش برسه

    کاری که دقیقا من توی کسب و کارم باید انجام بدم

    استفاده از قانون توکل و ایمان ، لیاقت ، و فراوانی

    و در کنار اونها قانون تکامل ، چیزی که در داستان ادوارد بیست سال طول کشیده که البته ممکنه برای هر کسی این زمان فرق بکنه و شرطش کنترل ذهن و استفاده مدام قانون در تمام مراحل کسب و کارمون هست

    اینکه خودمون رو با کسی مقایسه نکنیم ، حالت اظطرار و بیصبری برای فروش، برای مشتری ،و برای گسترش کسب و کار نداشته باشیم .

    و اینو یادمون باشه بچه ها هر موقع به بن بست رسیدین و احساس کردین حالت سکون و ثابت گرفتین و هیچ پیشرفتی نمیکنین ، نمیخواد نگران بشین ، فقط و فقط روی خودتون کار کنید ( تغییر باورها) و بدونید که قانون داره کار خودش رو میکنه ، اگه الان نتیجه بزرگ نمیبینم دلیل بر کم کاری ما یا بی عرضه بودن ما نیست ، بلکه احتیاج به زمان و صبر و تغییر بیشتر ما داره

    و من در این مسیر مدام به خودم یاداوری میکنم که اقاجان روی خودت کار کن ادامه بده و ادامه بده

    تا اوضاع کمی به هم میریزه ، فروش کم میشه، دلار بالا میره ، اوضاع مملکت قرو قاطی میشه …. و هزاران دلیل دیگه ،،، سریع به خودم باداوری میکنم که اقاجان روی خودت کار کن و به هیچ چیز کار نداشته باش

    قانون جواب میده ،،، قانون جواب میده ،،، همونطور که برای استا‌د و هزاران نفر دیگه جواب داده ، فقط باید ادامه بدیم ،،،، ادامه بدیم ….

    در پناه خداوند باشید

    بیست و سوم ابان ، 1402 ساعت 8/30 صبح

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    علی شفاعت گفته:
    مدت عضویت: 707 روز

    سلام و درود خدمت عزیزای دل

    رسد آدمی به جایی که به جز خدا نمیبند!!!

    بلی خواستن توانستن است

    باورهامون را در جهت خواستن و خواسته های بزرگمون تقویت کنیم و ایمان داشته باشیم که می شود

    واقعا از شما بزرگواران سپاسگزارم

    پیرو و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    محمدرضا قناد باشی گفته:
    مدت عضویت: 788 روز

    این درس را به من داد که بی خودی یک نفر را بزرگ نکنم از اون بت نسازم به محض بت ساختن وارد شرک می شوم وارد این می شوم که من دیگه نمیتونم انجام بدم فقط اون طرف که این کار رو کرده ادوارد با وزن 45 کیلو و قد 150 تونسته به این مهم دست پیدا کنه خودش را باور داشته و باعث شده یک عده آدم هم به باور برسند خیلی عالی بود خیلی درس داشت برای من ممنون آقای عباسمنش عزیز خانوم شایسته خوب و مهربان این نوع نگاه شما به مسائل من را به سمت تفکر بهتر و رشد سوق می دهد شکر شکر شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: