https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/09/abasmanesh-14.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-09-25 08:44:482024-02-26 20:46:09سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 110
192نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
به نظر من این داستان شکست عشقی این آقا یه داستان ساختگیه این کار منحصر بفرد نمیتونه از یه ادم ضعیف باشه ایشون حتما باورهای قوی داشته که همچین کاری رو انجام داده دمشگرم
هم تجربه داشته و هم باورهای خوب
فقط علاقه به کار که یه انسان میتونه یه همچین کاری رو به تنهایی انجام بده نه چیز دیگری
خیلی زیبا ساخته این کاخ رو هم صندلی درست کرده هم تخت هم صندلی راحتی معلومه که خیلی ذهنش باز بوده و خلاقیت داشته
چقدر راننده های خیابان مجاور با نظم رانندگی میکنند چقدر زیباست این منظره اطراف کاخ
سلام استاد قشنگم وای وای میخوام امروز یه درس خیلی مهم که خودتون بارها درموردش صحبت کردین رو اینجا با شما و دوستان به اشتراک بزارم. من تقریبا یکی دوماه پیش یک ورکشاپ خیلی مهم رو شرکت کردم توی تهران و خودم سنندج زندگی میکنم، حساب کنید من تا حالا تهران نیومده بودم بااینکه خیلی دلم میخواست دیگه قسمت این شد خودم توی کارم پیشرفت کنم و با پول خودم بیام اینجا با داداش کوچیک تر از خودمه اونم نیومده بود تهران. الان که این تجربه رو مینویسم تهرانم و روی تخت هتل فایل صحبت شما با سیدعرشیانفر رو گوش میدم که در مورد حس خوب صحبت میکنید. اتفاقا خیلی یه هویی شد که این موضو دارم گوش میدم. امروز بیدار شدم از خواب صبحانه اینارو خوردیم و رفتیم پیاده تا بازار شوش، وای نگم چقد حسم بد شد یعنی علنا حالم رو خراب کرد پر از تصاویر نازیبا و زشت پر از معتاد پر از آلودگی و لجن و فقر.
با داداشم هی با شوخی میگفتم فلان چیز مواده پر از کراکه هی با این کلمات بازی و شوخی میکردیم بدون اینکه حتی این چیزارو بشناسیم اینقد اینارو که حتی به شوخی گفتیم به جایی هدایت شدیم که پر از موادی و معتاد بود خدددایا نگم براتون داشتم توی دلم حالم بهم میخورد خیییلی حسم خراب شد از این همه آلودگی و لجن خدای من.
هی به داداشم میگفتم ببین اینقد با این چیزا(مواد تریاکو و..) شوخی کردیم، تا آخر به جایی هدایت شدیم که پر از کثافت و معتاد بود.
دوستان خواهش میکنم حتتتتتی به شوخی با کلمات و چیزهای منفی رو به زبون نیارید توروخدااا که تبدیل به واقعیت میشه.
دیگه با داداشم یه درس بزرگ گرفتیم و بهش گفتم دیگه حتی یه کلمه از این چیزا نگی اونم دیگه قبول کرد و از ظهر تا الان که ساعت 11 شبه چیزی از این موارد نگفته.
دیگه این هیچی حسم یه جوری خراب شد که گیر یه راننده اسنپ افتادیم که مسیر کلاس سمینار من رو بلد نبود مسیر نیم ساعته رو با اساعتو 40 دقیقه اومدیم تازه تو راه هی غررر میزد این چه مملکتیه همه ی سیستمش غلطه، فلان خیابونو بخاطر جشن امام رضا بستن، من که از هیچی خبر نداشتم ولی دلم خبر میداد که داره الکی میگه مسیرو بلد نیس دیگه اون هی غررر میزد ولی من سکوت میکردم میدونستم مغز اونه که خرابه نه سیستم، فقط یاد حرفای استاد قشنگم میفتادم که میگفت طرف خودش هیچ گهی نشده(البته معذرت) داره از مملکت ایراد میگیره. حساب کن استاد طرف پیرمرد 60ساله عمری تهرانه آدرسو بلد نیس من داشتم راهنماییش میکردم منی که تو عمرم تهران نیومدم.
من از روی بلد”(برنامه مسیریاب) میگفتم از این بزرگراه برو از اینجا و از اونجا هیییی خدا.
راحت 40دقیقه به سمینار دیر رسیدم تو دلم هی بهش فحش میدادم ولی دیگه بهش پول ندادم البته خودش قبلش گفت پول نمیخوام هر چن تو دلش، دلش میخواس بهش پول بدم. خلاصه که من تا حد انفجار عصبی بودم ولی به روی خودم نمیوردم با اون حس و حال مسخره رسیدم سمینار ولی حالم خوب نشد. دیگه موقع پایان سمینار که سعادت آباد بود رفتیم پایین تر و رو ب روی هتل اسپیناس ایستاده بودیم و اسنپ زدم،
اینبار راننده اسنپ یه خانوم بود که دقیق لوکیشین رو
اومد، من گفتم به نکات مثبش توجه کنم و تو دلم میگفتم آفرین به این دست و فرمون و اینکه چقد آروم و زیبا رانندگی کرد و اینکه ماشینش چقد تمیزه و چقد دقیق مارو رسوند دم هتل که از قضااااااااااااا بگ وسایلی که توی سمینار بهم داده بودن که سرتیفیکیتم داخلش بود و خیلی برام عزیز بود رو گم کردم البته من دست داداشم داده بودم دیگه اینقد امروز اعصابمون خورد بود و داداشم یکم بی حواسی میکرد تو خیابون و ماشین اینا بود اینقد بهش گفتم چرا اینقد گیجی چرا دست و پا چلفتی هستی که باعث شدم این اتفاق برام بیفته. من میدونم باعث و بانی تمام اتفاقای امروز خودم هستم و اینکه باید همیشه مراقب ذهن لعنتیمون باشیم. روزی که قلب خاموش باشه و ذهن سلطان بشه روز اتفاقای منفیه.
همیشه با قلبتون ارتباططون رو درست کنید دوستان. چون تموم حسای خوب از قلب سرچشمه میگیرن وقتی حست بد باشه پشت سر هم بدبیاری میاری. ولی من میخوام بازم مثبت فکر کنم و به اون مجموعه پیام دادم که فایل سرتیفیکیت رو اگه ممکنه برام بفرستن و اگر هم نفرستادم، ناراحت نمیشم چون علم من و اعتبار من وابسته به یه تیکه کاغذ نیس.
من خیلی خوشبخت و سعادتمندم که با شما آشنا شدم، خدااایا صدهزار مرتبه شکرت بابت این همه آگاهی های زیبا.
مکانی که استاد این همه سال قبل ازش آشنایی پیدا کرده بوده و خلی هم دوست داشته که این مکان تاریخی و نامدار را روزی از نزدیک مشاهده کند که چی به چی است
بلاخره رویا داشتن این چنین نتیجه می دهد
و با صحبت های که با دوستان داشته می داند که این مکان نامدار و دوست داشتنی در همین نزدیکی هاست
و حالا آمدیم به این موزه ادوارد
کسیکه با این وزن و قدش کلی حرف دارد
عاشق شدن هم چی چیزهای در پی دارد
و شکست عشقی انسان را به کجا ها می کشاند
شکست برای انسانها نتایج متفاوتی دارد
حالا این شکست می تواند عشقی باشد یا مالی
و این به خود آدمها بر می گردد که چگونه به این موضوع نگاه می کند
یکی از شکست خوردن کارش به اعتیاد و جنون و دیوانگی و پوچ بودن زندگی می رسد
اما برای یک دیگر شکست می تواند یک سکوی قوی برای رشد و پیشرفت باشد
داستان این قیصه ماهم خلی جالب است که این چنین کاری که برای خلی از انسانها دور از باور است
اما این آدم به نظرم قانون راخوب باد بوده
همان قیسم که استاد هم بیان کردند
همه چیز در زندگی ما انسانها قانون دارد
باید اول قانونش را بلد شویم تا نتایج خوب و مد نظر مان را بدست آوریم
ثروتمند شدن قانون دارد که باید آموخت
سلامت بودن قانون دارد که باید آموخت
خوشبخت بودن قانون دارد که باید آموخت
روابط قشنگ و رویایی قانون دارد که باید آموخت
در صلح بودن قانون دارد که باید آموخت
و صدها موضوع دیگر در زندگی ما انسان ها قانون دارد که باید قانونش را بلد شویم تا نتایج عالی کسب کنیم
ابن موزه جذابیت های خاص خودش را داشت
و حالا اینکه اینجا بهدیم فضای جالب و جذاب تبدیل شده است و این چنین انسانها می آیند و با عشق از اینجا دیدن می کند و معلومات را هم در این مورد کسب می کند
منم نگرشم این است که هیچجادو و حنبلی در کار نبوده
قانون جهان را نمی تواند تغیراتی در آن اعمال کند
بلکه باید قانون انجام دادن یک کاری را آموخت
و جذابیت و ویژگی های زیادی داشت این موزه ادوارد
و بازهم ممنون شما استاد خوبم هستم که اینقدر خوب معلومات مفید و ارزشمند را برای مان از این موزه جالب شریک ساختید
و این رستوران محلی هم جذابیت خلی باحالی داشت
خلی پاکیزه تمیز مرتب و جذاب بود.
و عجب غذاهای جالب و خوشمزه را انتخاب کرد و نوشجان تان
خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم
وکلی من متوجه شدم که چقدر آسون میتونم به همه آنچه که در وجود ما هست را پیدا کنم و بهترین نعمات را دریافت کنیم
این آقای ادوارد به من فهمون که هر کاری که میخواهیم انجام بدهیم فقط نیاز به تکامل داره
همه مردم دنبال این هستند که ببینند که همه مردم چکار میکنند که درآمد های خوب دارند
به این نگاه نمیکنند که چه دیدگاههایی داشتند که در آمدهای اون چنینی دارن
واین که همه نگاه های این آقای ادوارد به این بوده که میتونه کاری خلاقانه بکند که هم لذت ببرد از زندگی هم درآمد بسازد که چقدر اون کارش با ارزش هست ومردم دوست دارند با این چنین افرادی ارتباط بگیرند
ومهم تر از همه دیدگاهی داشته که براش مهم نبوده که آیا اونها خوششان بیاد از این که اطلاعات کارش را به کسی نمیدهد وبرای کارش ارزش قائل داشته که کارش را مهم بداند و نیازی ندارند که بدانند که چطور این موزه زیبا را ساخته به این دلیل که کارش را دوست داشته و به دلیل این که لذت ببرد از زندگی اش این مکان را برای خودش ساخته است
وچه جالب که این آقا فهمیده که چطور میتونه سنگ های سنگین را جابجا کند وراز این جابجایی را فهمیده وله نمایش گذاشته که میتونه خلاقیت را از درون خودش بیرون بکشد
استاد ممنونم بابت این آگاهی که خیلی از مسائل را در ذهن من روشن کرد که
چه نیروهایی در وجود ما وجود دارد که میتونیم با تفکر کردن در درون خودمان به همه قدرت های مان پی ببریم
و همه اینها نیاز به حوصله دارد تا بتونیم بفهمیم چطور میتونیم خلاقیت به خرج بدهیم ودآمد هایی ساده را بسازیم
فایل زیبا و عجیبی بود کار ادوارد و قلعه ایشان فوقالعاده جالب بود بویژه که نگاه استاد عباسمنش بهش نگاه می کنیم .
تمام موفقیت ها قانون داره ، و کسی که مسلط بشه و تکامل را رعایت کند می تونه بهش برسد وقتی که آن کار مورد علاقه اش هم باشه و باورهای درستی هم داشته باشد.
چقدر حالم خوب می شه وقتی استاد از قوانین بدون تغییر حرف می زنه قوانینی که حتی برای پیامبران هم هست وخداوند تبعیضی قائل نمی شه.
اینکه اگر دریا برای موسی شکافته شده به دلیل این نبوده که او برتر افریده شده یا خداوند بیشتر دوستش داشته یا بیشتر هواش رو داشته .
چون موسی با باورهاش در مدار درست قرار گرفته هدایت می شه در زمانی که قوانین به شکلی که به نفع موسی هست عمل می کنند موسی در اون نقطه قرار می گیره.
اگر اهرام مصر تخت جمشید یا این سازه عجیب ساخته شده کمکهای غیبی نبوده فقط این افراد قوانین جهان رو کشف کردند در مسیر درست قرار گرفتند واستفاده کردند از قوانین.
وچقدر تحسین برانگیز هست که یک انسان با این وزن کم در سالهای دور که چنین پیشرفتهایی نبوده تونسته با درک قوانین جهان به تنهایی چیزی بسازه که انسانها هنوز متعجب هستند.
وتحسین برانگیز هست ذهن ثروتمندش که همون موقع سعی کرده از چیزی که ساخته ثروت بسازه.
واین داستان مدام بهم می گه خودت هستی که زندگیت رو می سازی کافیه قوانین جهان رو بشناسی ودرست استفاده کنی ان وقت زندگیت سرشار از زیبایی می شه خدا بین تو وبنده های دیگش فرقی قائل نشده وچه حس زیبایی هست.
استاد ومریم عزیز متشکرم که چشمان ما رو به دیدن زیبایی ها وشگفتی ها عادت می دید.
ونوش جانتون این غذای لذیذ ونوش جانتون این ازادی مالی وزمانی ومکانی .
این ثروتی که باعث می شه به خواسته سالهای گذشتتون برسید.
این ثروتی که باعث می شه هدایت بشید به دیدن زیبایی ها .
تحسین میکنم ورودی زیبای کورال کسل رو چقدر زیبا و با گل و گیاهان و سنگ های زیبا تزئینش کردن
تحسین میکنم ذوق و شوق استاد رو برای دیدن کورال کسل و همچنین رابطه عاشقانتون رو که مرتب به هم میگید عاشقتم من
تحسین میکنم ادوارد رو که این قلعه ی زیبای مرجانی رو درست کرده و این همه جذابیت از اون زمان تا الان ایجاد کرده و کلی آدم اومدن و از دیدن این قلعه لذت بردن
کلا آدم ها وقتی در مورد یک چیزی شناخت ندارن خیلی عجیب و غریب و خاص و داستان سازی های ماورائی در مورد اون موضوعی که در موردش شناخت ندارن ایجاد میکنن، مثل پولسازی میمونه، طرف وقتی میبینه یک نفر خیلی خوب پول میسازه اگر نگه این فرد دزده و باورهای مالی بد نداشته باشه میگه این یک آدمه خاصه و کسی نمیتونه از پس این کار بر بیاد.. یا خیلی بزرگش میکنه توی ذهنش و میگه این یک غوله این یک نابغست یا میگه اینها استثناء هستند در صورتی که وقتی به شناخت و آگاهی میرسی میبینی که اون هم یک انسانی بوده عین خودت که خودش رو باور کرده خدا رو باور کرده و قانون رو درک کرده و اومده این کار به ظاهر بزرگ رو انجام داده
تحسین میکنم فضا زیبا کورال کسل که با درون گرفته شده و از بالا چقدر منظم و زیبا به نظر میرسه و چقدر طبیعت سرسبز و فوق العاده هست
تحسین میکنم رستوران حرفه ای رو که باربیکیو داره و کلی گوشت خوشمزه میشه ازش خورد
راستی تحسین میکنم این تورلیدر پرانرژی رو که با عشق داشت در مورد کورال کسل توضیح میداد و همچنین تحسین میکنم استاد عزیز رو که رفت قانون ساخت اهرام مصر و کورال کسل رو در آورد و فهمید که این بناها چطور ساخته میشن با استفاده از اهرم و علم و دانش چقدر فوق العاده هست که میتونه مسائل ما رو حل کنه و اینها همش هدایت های الله مهربان هست که به انسان الهام میکنه که چطور مسائلش رو حل کنه و این توانایی رو خدا به انسان ها داده و لطف خداست.
سلام به استاد عزیزم..مریم زیبا وهمه ی دوستان همفرکانسی ام..
چقدر این داستان زیبا و قابل تامل بود…درست کردن همچین قلعه ایی وبا این عظمت و به این زیبایی به دست کسی به اسم ادوارد ….
چیزی که من بهش توجه کردم این بود که برای ادم ها راحت تر اینه که به جای اینکه دنبال قاونش باشن توجیحی مثل خوندن ورد و داشتن یه نیروی خارق العاده داشته باشن و فرار کنن از دونستن قانونش ..حالا چرا ؟ به این خاطر که ما فکر میکنیم نمیتونیم اینکارو انجام بدیم چون قانونش رو نمیدونیم فکر میکنیم کهسخت باشه و چون انسان با سختی مخالفه،پس دلیلی میاره تا از زیر بار انجامش شونه خالی کنه و خودش رو مبرا کنه …اما واقع7یت اینجاست که ما وقتی تصمیم به انجام کاری میگیریم ،جهان راه های انجامش رو بهمون نشون میده ..قوانینش رو یاد میده و با اجرای اون راه کارها و اون قواین خیلی راجت میتونیم انجام بدیم مثل کسانی که قبل از ما انجام دادند…و یه موضوع مهم اینکه فادوارد این بنا رو در یک بازه ی بیست ساله و بدون عجله ساخته اما عموما ما انسانها عجول هستیم و میخوایم که یه کار سریع انجام بشه … و وقتی یک مسری رو شروع کنیم دوست داریم یک شبه ره چند ساله رو بریم و مثل فلان ادم معروف که الگوی ذهنمونه بشیم … بنظرم ادوارد خیلی انسان موحد ،و با ذهن ثروتمند بود و ربط ساختن این بنا رو به شکست عشقیش متوجه نشدم اما به گمان من شاید که فرصت بیشتری داشته بعد از اون ماجرا و یا شاید میخواسته دردی که اون حادثه براش داشته رو به این شکل کم کنه و یا حتی به این جمله هم فکر کردم که استاد گفتند انسان وقتی توی مسیر درست باشه هر اتفاق به ظاهر ناجالبی هم پلی هست برای رسیدن به خواسته هاش ؛که حالا این اتفاق به ظاهر ناجالب باعث شده که اردوارد با این وجه از پشتکار و توانایی خودش روبه رو بشه و همچین بنایی رو بسازه که هم ازش کسب درامد کنه و هم اون رو معروف کنه ، کسی چمیدونه شاید معروف شدن به صورت جاودانه تا زمانی که این دنیای خاکی هست ،خواسته ی ادوارد ….
بهرجهت این فایل بسیار برای من درس داشت …یک مقاومت و پاشنه ی اشیلی که امروز بیشتر باهاش اشنا شدم در خودم ترس از موفقیت بود که با موفق شدن و رونق کسب و کارم ازادی زمانی و مکانیم گرفته میشه و تصمیم به حلش گرفتم که خیلی ارتباط داشت با فایل امروز سفرنامم،به این طریق که همونطوری که مردم میخواند با دلیلی مثل خوندن ورد دنبال پیدا کردن قانونش نرند و باور کنند که عده ی خواسی تو دنیا هستند که همچین نیروهایی رو دارند و با این توجیحات از زیر بار انجامش شونه خالی کنند ،ذهن من هم به حای اینکه این باور رو حل کنه که اتفاقا موفقیت کلی ازادی زمانی و مکانی بهت میده و بگرده دنبال الگو ها تا برلاش منطقی بشه این بائر زیبا ،میگه نه ازادی زمانی و مکانی گرفته میشه و نمیزاره موفق بشم … امیدوارم که خداوند من رو به سمت حل این باور هدایت کنه …
راستی یکی از زیبایی هایی که این فایل توجه من رو خیلی جلب کرد : اندام زیبای خانوم شایسته بود که من کلی لذت بردم از دیدنشون و کلی تحسینشون کردم…
واقعا لذت میبرم از رابطهتون ،که تک تک لحضاتتون پر از عشق و توحید هست ممنونم که یادم میدین
این Coral Castle بسیار زیباست،
جالبه که یک انسان با درک قانون و صبر
همچین سازه ای درست کرده و الان موزه شده
و بعد سالها چیزی که در ذهنتون بود و الان شما هدایت شدین به این مکان.
داخل این قلعه بسیار زیباست
و از بالا شبیه پنج ضلعی هست وجالبه
جالبه که شما دنبال این قضیه رفتین و کسی رو پیدا کردین که تونسته با فکر به این روش انجامش دست پیدا کنه. و ممنونم فیلمشو برامون گذاشتین.
من با صحبت های شما فهمیدم که همه چی قانونه و اگر تو از قانون با خبر باشی و صبر و پشتکار داشته باشی میتوانی کارهایی انجام دهی که از دید دیگران معجزه باشه
ولی در واقع تو قانون را میدانی و بقیه خبر ندارند و فکر میکنند معجزه اتفاق افتاده و کسانی که کارها را متفاوت انجام میدهند دید متفاوتی دارند
به قول شما ادوارد داستان ما با آگاهی از قوانین و پشتکار از این روش توانسته برای خودش ثروت بسازد و هنوزم میسازن و بلیط میفروشن
اگر فکر کنیم که موفقیتهای دیگران به خاطر این است که آنها نیروی خاصی دارند و عوامل بیرونی را دخیل بدانیم ،
اون کار را نمیتوانیم انجام دهیم چون این را باور کرده ایم و واقعاً طوری میشود که ما نمیتوانیم آن را انجام دهیم چون باور کردیم که اتفاقی خارج از عهده ما باعث انجام آن شده و از اراده ما خارج است.
و بالعکس اگر باور کنیم این یک قانون طبیعی هست، و ما هم میتوانیم ،اگر قوانین را درک کنیم ، و همه چیز طبق قانون اتفاق میافته و استاد مثالهایی از سلامتی ،رابطه خوب، ثروت و… زدن
و چیز عجیبی نیست و اطلاع از قانون باعث این موضوع شده است مثل شکافتن دریا برای موسا.
و چه جالبه چقدر انسان به خاطر ندانستن قوانین ،انها را معجزه میداند و فکر میکند معجزه است
چه سبک جالبی این رستوران داره که میزهای بلند داره و همه پشتش میشینن
سلام استاد جان ومریم عزیزم وهمه همخانواده ایهای عزیزم
عصری این فایلو با تلوزیون دیدم وکلی کیف کردم وتحسین بعدش مشغول کارها شدم تا 12:33اومدم چند خط از مطلب اولشو که مریم جان نوشته بودن رو خوندم وواقعا رفتم تو فکر که هر کدوم از ما به این دنیا اومدیم با توانمدیهای منحصر به فردی اومدیم وبرای یه رسالتی اینجاییم بعد به دلم افتاد مطلبی که نشان از رسالتم داره رو
برم یادداشت کنم که انشالله هر وقت تحقق پیدا کرد میام خبرشو میدم
استاد نکته جالب اینجاست شروع کردم نوشتن تو دفتر مورد علاقم که هدیه روز تولدم بود وتا کلام اخر من تموم شد ساعت وتاریخ زدم01:01 بود برگه رو زدم دیدم دفتر پر شده دقیقا اخرین شب سال1402 واخرین ساعات واخرین الهامی که به دلم افتاد که حتما بنویسم با توجه به اینکه از دو طرف دفتر مینوشتم وقتی برگه زدم بعد نوشته هام این ایه رو یادداشت کرده بودم که نشونم بود
خوشا به حال انانکه ایمان اوردن ودر کارنیک وشایسته کوشیدندکه ما کسی را بیش از وسع تکلیف نمیکنیم انها اهل بهشت جاودانند ودر ان متنعمند وزنگار کینه وحسد (وهر خوی بد) را از ایینه دل بهشتیان میزداییم ودر بهشت زیر قصرهایشان نهرها جاری شود وگویندستایش
خدای را که مارا براین مقام راهنمایی کرد که اگر هدایت الهی نبود ما خود به خود در این مقام راه نمی یافتیم همانا رسولان خدامارا به حق رهبری کردند
انگاه به اهل بهشت ندا کنند که این بهشتی است که از اعمال صالح خود به ارث یافتیداعراف42و43
استاد جان اینقدر حس وحال خوبی بهم دست داده که اصلا دلم نمیخواد بخوابم ومطمئن شدم به لطف الله مهربانم سال خیلی خوبی برام رقم میخوره ومیتونم هر چه بیشتر به خدای عزیزم نزدیک تر بشم انشالله.وبا کار کردن هرچه بیشتر روی باورهام میتونم میتونم به جاهایی برسم که همه فکر کنند فضاییها برام انجامش دادن واصلا نتونن باور کنند که کار من بوده مثل قصری که نشونمون دادین.
فقط چند ساعت دیگه تا ساعت 6 وسال تحویل1403 مونده از خدا میخوام سال جدید فانوسهای نور خداوند برای شناساندن هرچه بیشتر راه رسیدن به خودش روشن تر وپرنور تر باشه واین سال جدید سال نعمت رحمت عزت خودشناسی وخداشناسی وارامش برای هممون باشه.
سلام استاد عزیزم
به نظر من این داستان شکست عشقی این آقا یه داستان ساختگیه این کار منحصر بفرد نمیتونه از یه ادم ضعیف باشه ایشون حتما باورهای قوی داشته که همچین کاری رو انجام داده دمشگرم
هم تجربه داشته و هم باورهای خوب
فقط علاقه به کار که یه انسان میتونه یه همچین کاری رو به تنهایی انجام بده نه چیز دیگری
خیلی زیبا ساخته این کاخ رو هم صندلی درست کرده هم تخت هم صندلی راحتی معلومه که خیلی ذهنش باز بوده و خلاقیت داشته
چقدر راننده های خیابان مجاور با نظم رانندگی میکنند چقدر زیباست این منظره اطراف کاخ
خدایا شکرت
سلام استاد قشنگم وای وای میخوام امروز یه درس خیلی مهم که خودتون بارها درموردش صحبت کردین رو اینجا با شما و دوستان به اشتراک بزارم. من تقریبا یکی دوماه پیش یک ورکشاپ خیلی مهم رو شرکت کردم توی تهران و خودم سنندج زندگی میکنم، حساب کنید من تا حالا تهران نیومده بودم بااینکه خیلی دلم میخواست دیگه قسمت این شد خودم توی کارم پیشرفت کنم و با پول خودم بیام اینجا با داداش کوچیک تر از خودمه اونم نیومده بود تهران. الان که این تجربه رو مینویسم تهرانم و روی تخت هتل فایل صحبت شما با سیدعرشیانفر رو گوش میدم که در مورد حس خوب صحبت میکنید. اتفاقا خیلی یه هویی شد که این موضو دارم گوش میدم. امروز بیدار شدم از خواب صبحانه اینارو خوردیم و رفتیم پیاده تا بازار شوش، وای نگم چقد حسم بد شد یعنی علنا حالم رو خراب کرد پر از تصاویر نازیبا و زشت پر از معتاد پر از آلودگی و لجن و فقر.
با داداشم هی با شوخی میگفتم فلان چیز مواده پر از کراکه هی با این کلمات بازی و شوخی میکردیم بدون اینکه حتی این چیزارو بشناسیم اینقد اینارو که حتی به شوخی گفتیم به جایی هدایت شدیم که پر از موادی و معتاد بود خدددایا نگم براتون داشتم توی دلم حالم بهم میخورد خیییلی حسم خراب شد از این همه آلودگی و لجن خدای من.
هی به داداشم میگفتم ببین اینقد با این چیزا(مواد تریاکو و..) شوخی کردیم، تا آخر به جایی هدایت شدیم که پر از کثافت و معتاد بود.
دوستان خواهش میکنم حتتتتتی به شوخی با کلمات و چیزهای منفی رو به زبون نیارید توروخدااا که تبدیل به واقعیت میشه.
دیگه با داداشم یه درس بزرگ گرفتیم و بهش گفتم دیگه حتی یه کلمه از این چیزا نگی اونم دیگه قبول کرد و از ظهر تا الان که ساعت 11 شبه چیزی از این موارد نگفته.
دیگه این هیچی حسم یه جوری خراب شد که گیر یه راننده اسنپ افتادیم که مسیر کلاس سمینار من رو بلد نبود مسیر نیم ساعته رو با اساعتو 40 دقیقه اومدیم تازه تو راه هی غررر میزد این چه مملکتیه همه ی سیستمش غلطه، فلان خیابونو بخاطر جشن امام رضا بستن، من که از هیچی خبر نداشتم ولی دلم خبر میداد که داره الکی میگه مسیرو بلد نیس دیگه اون هی غررر میزد ولی من سکوت میکردم میدونستم مغز اونه که خرابه نه سیستم، فقط یاد حرفای استاد قشنگم میفتادم که میگفت طرف خودش هیچ گهی نشده(البته معذرت) داره از مملکت ایراد میگیره. حساب کن استاد طرف پیرمرد 60ساله عمری تهرانه آدرسو بلد نیس من داشتم راهنماییش میکردم منی که تو عمرم تهران نیومدم.
من از روی بلد”(برنامه مسیریاب) میگفتم از این بزرگراه برو از اینجا و از اونجا هیییی خدا.
راحت 40دقیقه به سمینار دیر رسیدم تو دلم هی بهش فحش میدادم ولی دیگه بهش پول ندادم البته خودش قبلش گفت پول نمیخوام هر چن تو دلش، دلش میخواس بهش پول بدم. خلاصه که من تا حد انفجار عصبی بودم ولی به روی خودم نمیوردم با اون حس و حال مسخره رسیدم سمینار ولی حالم خوب نشد. دیگه موقع پایان سمینار که سعادت آباد بود رفتیم پایین تر و رو ب روی هتل اسپیناس ایستاده بودیم و اسنپ زدم،
اینبار راننده اسنپ یه خانوم بود که دقیق لوکیشین رو
اومد، من گفتم به نکات مثبش توجه کنم و تو دلم میگفتم آفرین به این دست و فرمون و اینکه چقد آروم و زیبا رانندگی کرد و اینکه ماشینش چقد تمیزه و چقد دقیق مارو رسوند دم هتل که از قضااااااااااااا بگ وسایلی که توی سمینار بهم داده بودن که سرتیفیکیتم داخلش بود و خیلی برام عزیز بود رو گم کردم البته من دست داداشم داده بودم دیگه اینقد امروز اعصابمون خورد بود و داداشم یکم بی حواسی میکرد تو خیابون و ماشین اینا بود اینقد بهش گفتم چرا اینقد گیجی چرا دست و پا چلفتی هستی که باعث شدم این اتفاق برام بیفته. من میدونم باعث و بانی تمام اتفاقای امروز خودم هستم و اینکه باید همیشه مراقب ذهن لعنتیمون باشیم. روزی که قلب خاموش باشه و ذهن سلطان بشه روز اتفاقای منفیه.
همیشه با قلبتون ارتباططون رو درست کنید دوستان. چون تموم حسای خوب از قلب سرچشمه میگیرن وقتی حست بد باشه پشت سر هم بدبیاری میاری. ولی من میخوام بازم مثبت فکر کنم و به اون مجموعه پیام دادم که فایل سرتیفیکیت رو اگه ممکنه برام بفرستن و اگر هم نفرستادم، ناراحت نمیشم چون علم من و اعتبار من وابسته به یه تیکه کاغذ نیس.
من خیلی خوشبخت و سعادتمندم که با شما آشنا شدم، خدااایا صدهزار مرتبه شکرت بابت این همه آگاهی های زیبا.
خدایا شکرت ️
بنام خداوند بخشنده و مهربان
سلام و درود خدمت شما خوبان روزگار
چقدر به جاهای زیبا و جالب هدایت شدیم
مکانی که استاد این همه سال قبل ازش آشنایی پیدا کرده بوده و خلی هم دوست داشته که این مکان تاریخی و نامدار را روزی از نزدیک مشاهده کند که چی به چی است
بلاخره رویا داشتن این چنین نتیجه می دهد
و با صحبت های که با دوستان داشته می داند که این مکان نامدار و دوست داشتنی در همین نزدیکی هاست
و حالا آمدیم به این موزه ادوارد
کسیکه با این وزن و قدش کلی حرف دارد
عاشق شدن هم چی چیزهای در پی دارد
و شکست عشقی انسان را به کجا ها می کشاند
شکست برای انسانها نتایج متفاوتی دارد
حالا این شکست می تواند عشقی باشد یا مالی
و این به خود آدمها بر می گردد که چگونه به این موضوع نگاه می کند
یکی از شکست خوردن کارش به اعتیاد و جنون و دیوانگی و پوچ بودن زندگی می رسد
اما برای یک دیگر شکست می تواند یک سکوی قوی برای رشد و پیشرفت باشد
داستان این قیصه ماهم خلی جالب است که این چنین کاری که برای خلی از انسانها دور از باور است
اما این آدم به نظرم قانون راخوب باد بوده
همان قیسم که استاد هم بیان کردند
همه چیز در زندگی ما انسانها قانون دارد
باید اول قانونش را بلد شویم تا نتایج خوب و مد نظر مان را بدست آوریم
ثروتمند شدن قانون دارد که باید آموخت
سلامت بودن قانون دارد که باید آموخت
خوشبخت بودن قانون دارد که باید آموخت
روابط قشنگ و رویایی قانون دارد که باید آموخت
در صلح بودن قانون دارد که باید آموخت
و صدها موضوع دیگر در زندگی ما انسان ها قانون دارد که باید قانونش را بلد شویم تا نتایج عالی کسب کنیم
ابن موزه جذابیت های خاص خودش را داشت
و حالا اینکه اینجا بهدیم فضای جالب و جذاب تبدیل شده است و این چنین انسانها می آیند و با عشق از اینجا دیدن می کند و معلومات را هم در این مورد کسب می کند
منم نگرشم این است که هیچجادو و حنبلی در کار نبوده
قانون جهان را نمی تواند تغیراتی در آن اعمال کند
بلکه باید قانون انجام دادن یک کاری را آموخت
و جذابیت و ویژگی های زیادی داشت این موزه ادوارد
و بازهم ممنون شما استاد خوبم هستم که اینقدر خوب معلومات مفید و ارزشمند را برای مان از این موزه جالب شریک ساختید
و این رستوران محلی هم جذابیت خلی باحالی داشت
خلی پاکیزه تمیز مرتب و جذاب بود.
و عجب غذاهای جالب و خوشمزه را انتخاب کرد و نوشجان تان
خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم
سلام
به نام خداوند بخشنده مهربان
چقدر این فایل برام آموزنده بود
وکلی من متوجه شدم که چقدر آسون میتونم به همه آنچه که در وجود ما هست را پیدا کنم و بهترین نعمات را دریافت کنیم
این آقای ادوارد به من فهمون که هر کاری که میخواهیم انجام بدهیم فقط نیاز به تکامل داره
همه مردم دنبال این هستند که ببینند که همه مردم چکار میکنند که درآمد های خوب دارند
به این نگاه نمیکنند که چه دیدگاههایی داشتند که در آمدهای اون چنینی دارن
واین که همه نگاه های این آقای ادوارد به این بوده که میتونه کاری خلاقانه بکند که هم لذت ببرد از زندگی هم درآمد بسازد که چقدر اون کارش با ارزش هست ومردم دوست دارند با این چنین افرادی ارتباط بگیرند
ومهم تر از همه دیدگاهی داشته که براش مهم نبوده که آیا اونها خوششان بیاد از این که اطلاعات کارش را به کسی نمیدهد وبرای کارش ارزش قائل داشته که کارش را مهم بداند و نیازی ندارند که بدانند که چطور این موزه زیبا را ساخته به این دلیل که کارش را دوست داشته و به دلیل این که لذت ببرد از زندگی اش این مکان را برای خودش ساخته است
وچه جالب که این آقا فهمیده که چطور میتونه سنگ های سنگین را جابجا کند وراز این جابجایی را فهمیده وله نمایش گذاشته که میتونه خلاقیت را از درون خودش بیرون بکشد
استاد ممنونم بابت این آگاهی که خیلی از مسائل را در ذهن من روشن کرد که
چه نیروهایی در وجود ما وجود دارد که میتونیم با تفکر کردن در درون خودمان به همه قدرت های مان پی ببریم
و همه اینها نیاز به حوصله دارد تا بتونیم بفهمیم چطور میتونیم خلاقیت به خرج بدهیم ودآمد هایی ساده را بسازیم
به خداوند هدایتگر ومهربان
سلام وقت همگی بخیر وشادی
فایل زیبا و عجیبی بود کار ادوارد و قلعه ایشان فوقالعاده جالب بود بویژه که نگاه استاد عباسمنش بهش نگاه می کنیم .
تمام موفقیت ها قانون داره ، و کسی که مسلط بشه و تکامل را رعایت کند می تونه بهش برسد وقتی که آن کار مورد علاقه اش هم باشه و باورهای درستی هم داشته باشد.
از استاد بخاطر این آگاهی های توحیدی سپاسگذارم
به نام خالق زیبایی ها.
سلام به استاد ومریم نازنین.
خدایا شکرت که چشمم باز شد به دیدن این همه زیبایی.
چقدر حالم خوب می شه وقتی استاد از قوانین بدون تغییر حرف می زنه قوانینی که حتی برای پیامبران هم هست وخداوند تبعیضی قائل نمی شه.
اینکه اگر دریا برای موسی شکافته شده به دلیل این نبوده که او برتر افریده شده یا خداوند بیشتر دوستش داشته یا بیشتر هواش رو داشته .
چون موسی با باورهاش در مدار درست قرار گرفته هدایت می شه در زمانی که قوانین به شکلی که به نفع موسی هست عمل می کنند موسی در اون نقطه قرار می گیره.
اگر اهرام مصر تخت جمشید یا این سازه عجیب ساخته شده کمکهای غیبی نبوده فقط این افراد قوانین جهان رو کشف کردند در مسیر درست قرار گرفتند واستفاده کردند از قوانین.
وچقدر تحسین برانگیز هست که یک انسان با این وزن کم در سالهای دور که چنین پیشرفتهایی نبوده تونسته با درک قوانین جهان به تنهایی چیزی بسازه که انسانها هنوز متعجب هستند.
وتحسین برانگیز هست ذهن ثروتمندش که همون موقع سعی کرده از چیزی که ساخته ثروت بسازه.
واین داستان مدام بهم می گه خودت هستی که زندگیت رو می سازی کافیه قوانین جهان رو بشناسی ودرست استفاده کنی ان وقت زندگیت سرشار از زیبایی می شه خدا بین تو وبنده های دیگش فرقی قائل نشده وچه حس زیبایی هست.
استاد ومریم عزیز متشکرم که چشمان ما رو به دیدن زیبایی ها وشگفتی ها عادت می دید.
ونوش جانتون این غذای لذیذ ونوش جانتون این ازادی مالی وزمانی ومکانی .
این ثروتی که باعث می شه به خواسته سالهای گذشتتون برسید.
این ثروتی که باعث می شه هدایت بشید به دیدن زیبایی ها .
خدایا شکرت .
متشکرم.
در پناه خدا.
به نام خدا
قسمت 110 سریال سفر به دور آمریکا
تحسین میکنم ورودی زیبای کورال کسل رو چقدر زیبا و با گل و گیاهان و سنگ های زیبا تزئینش کردن
تحسین میکنم ذوق و شوق استاد رو برای دیدن کورال کسل و همچنین رابطه عاشقانتون رو که مرتب به هم میگید عاشقتم من
تحسین میکنم ادوارد رو که این قلعه ی زیبای مرجانی رو درست کرده و این همه جذابیت از اون زمان تا الان ایجاد کرده و کلی آدم اومدن و از دیدن این قلعه لذت بردن
کلا آدم ها وقتی در مورد یک چیزی شناخت ندارن خیلی عجیب و غریب و خاص و داستان سازی های ماورائی در مورد اون موضوعی که در موردش شناخت ندارن ایجاد میکنن، مثل پولسازی میمونه، طرف وقتی میبینه یک نفر خیلی خوب پول میسازه اگر نگه این فرد دزده و باورهای مالی بد نداشته باشه میگه این یک آدمه خاصه و کسی نمیتونه از پس این کار بر بیاد.. یا خیلی بزرگش میکنه توی ذهنش و میگه این یک غوله این یک نابغست یا میگه اینها استثناء هستند در صورتی که وقتی به شناخت و آگاهی میرسی میبینی که اون هم یک انسانی بوده عین خودت که خودش رو باور کرده خدا رو باور کرده و قانون رو درک کرده و اومده این کار به ظاهر بزرگ رو انجام داده
تحسین میکنم فضا زیبا کورال کسل که با درون گرفته شده و از بالا چقدر منظم و زیبا به نظر میرسه و چقدر طبیعت سرسبز و فوق العاده هست
تحسین میکنم رستوران حرفه ای رو که باربیکیو داره و کلی گوشت خوشمزه میشه ازش خورد
راستی تحسین میکنم این تورلیدر پرانرژی رو که با عشق داشت در مورد کورال کسل توضیح میداد و همچنین تحسین میکنم استاد عزیز رو که رفت قانون ساخت اهرام مصر و کورال کسل رو در آورد و فهمید که این بناها چطور ساخته میشن با استفاده از اهرم و علم و دانش چقدر فوق العاده هست که میتونه مسائل ما رو حل کنه و اینها همش هدایت های الله مهربان هست که به انسان الهام میکنه که چطور مسائلش رو حل کنه و این توانایی رو خدا به انسان ها داده و لطف خداست.
عاشقتونم
سلام به استاد عزیزم..مریم زیبا وهمه ی دوستان همفرکانسی ام..
چقدر این داستان زیبا و قابل تامل بود…درست کردن همچین قلعه ایی وبا این عظمت و به این زیبایی به دست کسی به اسم ادوارد ….
چیزی که من بهش توجه کردم این بود که برای ادم ها راحت تر اینه که به جای اینکه دنبال قاونش باشن توجیحی مثل خوندن ورد و داشتن یه نیروی خارق العاده داشته باشن و فرار کنن از دونستن قانونش ..حالا چرا ؟ به این خاطر که ما فکر میکنیم نمیتونیم اینکارو انجام بدیم چون قانونش رو نمیدونیم فکر میکنیم کهسخت باشه و چون انسان با سختی مخالفه،پس دلیلی میاره تا از زیر بار انجامش شونه خالی کنه و خودش رو مبرا کنه …اما واقع7یت اینجاست که ما وقتی تصمیم به انجام کاری میگیریم ،جهان راه های انجامش رو بهمون نشون میده ..قوانینش رو یاد میده و با اجرای اون راه کارها و اون قواین خیلی راجت میتونیم انجام بدیم مثل کسانی که قبل از ما انجام دادند…و یه موضوع مهم اینکه فادوارد این بنا رو در یک بازه ی بیست ساله و بدون عجله ساخته اما عموما ما انسانها عجول هستیم و میخوایم که یه کار سریع انجام بشه … و وقتی یک مسری رو شروع کنیم دوست داریم یک شبه ره چند ساله رو بریم و مثل فلان ادم معروف که الگوی ذهنمونه بشیم … بنظرم ادوارد خیلی انسان موحد ،و با ذهن ثروتمند بود و ربط ساختن این بنا رو به شکست عشقیش متوجه نشدم اما به گمان من شاید که فرصت بیشتری داشته بعد از اون ماجرا و یا شاید میخواسته دردی که اون حادثه براش داشته رو به این شکل کم کنه و یا حتی به این جمله هم فکر کردم که استاد گفتند انسان وقتی توی مسیر درست باشه هر اتفاق به ظاهر ناجالبی هم پلی هست برای رسیدن به خواسته هاش ؛که حالا این اتفاق به ظاهر ناجالب باعث شده که اردوارد با این وجه از پشتکار و توانایی خودش روبه رو بشه و همچین بنایی رو بسازه که هم ازش کسب درامد کنه و هم اون رو معروف کنه ، کسی چمیدونه شاید معروف شدن به صورت جاودانه تا زمانی که این دنیای خاکی هست ،خواسته ی ادوارد ….
بهرجهت این فایل بسیار برای من درس داشت …یک مقاومت و پاشنه ی اشیلی که امروز بیشتر باهاش اشنا شدم در خودم ترس از موفقیت بود که با موفق شدن و رونق کسب و کارم ازادی زمانی و مکانیم گرفته میشه و تصمیم به حلش گرفتم که خیلی ارتباط داشت با فایل امروز سفرنامم،به این طریق که همونطوری که مردم میخواند با دلیلی مثل خوندن ورد دنبال پیدا کردن قانونش نرند و باور کنند که عده ی خواسی تو دنیا هستند که همچین نیروهایی رو دارند و با این توجیحات از زیر بار انجامش شونه خالی کنند ،ذهن من هم به حای اینکه این باور رو حل کنه که اتفاقا موفقیت کلی ازادی زمانی و مکانی بهت میده و بگرده دنبال الگو ها تا برلاش منطقی بشه این بائر زیبا ،میگه نه ازادی زمانی و مکانی گرفته میشه و نمیزاره موفق بشم … امیدوارم که خداوند من رو به سمت حل این باور هدایت کنه …
راستی یکی از زیبایی هایی که این فایل توجه من رو خیلی جلب کرد : اندام زیبای خانوم شایسته بود که من کلی لذت بردم از دیدنشون و کلی تحسینشون کردم…
به نام خداوند عادل
استاد جان تیشرت و عینکتون خیلی زیباست
واقعا لذت میبرم از رابطهتون ،که تک تک لحضاتتون پر از عشق و توحید هست ممنونم که یادم میدین
این Coral Castle بسیار زیباست،
جالبه که یک انسان با درک قانون و صبر
همچین سازه ای درست کرده و الان موزه شده
و بعد سالها چیزی که در ذهنتون بود و الان شما هدایت شدین به این مکان.
داخل این قلعه بسیار زیباست
و از بالا شبیه پنج ضلعی هست وجالبه
جالبه که شما دنبال این قضیه رفتین و کسی رو پیدا کردین که تونسته با فکر به این روش انجامش دست پیدا کنه. و ممنونم فیلمشو برامون گذاشتین.
من با صحبت های شما فهمیدم که همه چی قانونه و اگر تو از قانون با خبر باشی و صبر و پشتکار داشته باشی میتوانی کارهایی انجام دهی که از دید دیگران معجزه باشه
ولی در واقع تو قانون را میدانی و بقیه خبر ندارند و فکر میکنند معجزه اتفاق افتاده و کسانی که کارها را متفاوت انجام میدهند دید متفاوتی دارند
به قول شما ادوارد داستان ما با آگاهی از قوانین و پشتکار از این روش توانسته برای خودش ثروت بسازد و هنوزم میسازن و بلیط میفروشن
اگر فکر کنیم که موفقیتهای دیگران به خاطر این است که آنها نیروی خاصی دارند و عوامل بیرونی را دخیل بدانیم ،
اون کار را نمیتوانیم انجام دهیم چون این را باور کرده ایم و واقعاً طوری میشود که ما نمیتوانیم آن را انجام دهیم چون باور کردیم که اتفاقی خارج از عهده ما باعث انجام آن شده و از اراده ما خارج است.
و بالعکس اگر باور کنیم این یک قانون طبیعی هست، و ما هم میتوانیم ،اگر قوانین را درک کنیم ، و همه چیز طبق قانون اتفاق میافته و استاد مثالهایی از سلامتی ،رابطه خوب، ثروت و… زدن
و چیز عجیبی نیست و اطلاع از قانون باعث این موضوع شده است مثل شکافتن دریا برای موسا.
و چه جالبه چقدر انسان به خاطر ندانستن قوانین ،انها را معجزه میداند و فکر میکند معجزه است
چه سبک جالبی این رستوران داره که میزهای بلند داره و همه پشتش میشینن
غذاهای شما خیلی قیافه خوبی دارن ، نوش جان
سلام استاد جان ومریم عزیزم وهمه همخانواده ایهای عزیزم
عصری این فایلو با تلوزیون دیدم وکلی کیف کردم وتحسین بعدش مشغول کارها شدم تا 12:33اومدم چند خط از مطلب اولشو که مریم جان نوشته بودن رو خوندم وواقعا رفتم تو فکر که هر کدوم از ما به این دنیا اومدیم با توانمدیهای منحصر به فردی اومدیم وبرای یه رسالتی اینجاییم بعد به دلم افتاد مطلبی که نشان از رسالتم داره رو
برم یادداشت کنم که انشالله هر وقت تحقق پیدا کرد میام خبرشو میدم
استاد نکته جالب اینجاست شروع کردم نوشتن تو دفتر مورد علاقم که هدیه روز تولدم بود وتا کلام اخر من تموم شد ساعت وتاریخ زدم01:01 بود برگه رو زدم دیدم دفتر پر شده دقیقا اخرین شب سال1402 واخرین ساعات واخرین الهامی که به دلم افتاد که حتما بنویسم با توجه به اینکه از دو طرف دفتر مینوشتم وقتی برگه زدم بعد نوشته هام این ایه رو یادداشت کرده بودم که نشونم بود
خوشا به حال انانکه ایمان اوردن ودر کارنیک وشایسته کوشیدندکه ما کسی را بیش از وسع تکلیف نمیکنیم انها اهل بهشت جاودانند ودر ان متنعمند وزنگار کینه وحسد (وهر خوی بد) را از ایینه دل بهشتیان میزداییم ودر بهشت زیر قصرهایشان نهرها جاری شود وگویندستایش
خدای را که مارا براین مقام راهنمایی کرد که اگر هدایت الهی نبود ما خود به خود در این مقام راه نمی یافتیم همانا رسولان خدامارا به حق رهبری کردند
انگاه به اهل بهشت ندا کنند که این بهشتی است که از اعمال صالح خود به ارث یافتیداعراف42و43
استاد جان اینقدر حس وحال خوبی بهم دست داده که اصلا دلم نمیخواد بخوابم ومطمئن شدم به لطف الله مهربانم سال خیلی خوبی برام رقم میخوره ومیتونم هر چه بیشتر به خدای عزیزم نزدیک تر بشم انشالله.وبا کار کردن هرچه بیشتر روی باورهام میتونم میتونم به جاهایی برسم که همه فکر کنند فضاییها برام انجامش دادن واصلا نتونن باور کنند که کار من بوده مثل قصری که نشونمون دادین.
فقط چند ساعت دیگه تا ساعت 6 وسال تحویل1403 مونده از خدا میخوام سال جدید فانوسهای نور خداوند برای شناساندن هرچه بیشتر راه رسیدن به خودش روشن تر وپرنور تر باشه واین سال جدید سال نعمت رحمت عزت خودشناسی وخداشناسی وارامش برای هممون باشه.