سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 115 - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)

به نام زیباترین زیبا

سلام!

باز هم یک فایل قشنگ دیگه!

از همون اول با زیبایی شروع شد!

هوای تمیییز، ساختمون های زیبا و بلند، و ورزشکارانی که صبح اومدن بیرون و دارند میدَوند.

من عاشق اینم که صبح ها و شب ها برم ورزش،

شورت و نیم تنه خوشگل ورزشیمو بپوشم و برم یک مسیر فوق العاده رو بدوم.

با خودم فکر میکنم اونجا انقدر آزادی و فضا برای ورزش و تحرک هست، پس چرا اکثر آمریکایی ها انقدر اضافه وزن دارند..

اگه من جایی زندگی میکردم که مثلا یه رودخونه ی زیبا داشت، یه ساحل فوق العاده داشت، هوای شهرم تمیز بود و مهم تر از همه آزادی پوشش و حس امنیت توی شهر داشتم، هروز و هر شب میرفتم و پیاده روی میکردم یا میدویدم. واقعا بهم میچسبه. صبح یه ورزش توی هوای تمیز و بعدشم یک قهوه!

نمیدونم شایدم من چون به تضادش خوردم انقدر قدر این نعمتی که اونا دارند رو میدونم.

هرچند که همین الانم دست رو دست نذاشتم و تقریبا هرشب میرم پارک های مورد علاقه م که حس خوبی ام بهم میدن ورزش میکنم. ولی خب با آزادی های خیلی کمتر دیگه. اونجا و اونجوری واقعا یک چیز دیگه ست :)

میامی واقعا خوشگل و مدرن و ثروتمنده. خوشم میاد از شهرش :)

نوش جون هر کی که اونجا زندگی میکنه و داره لذت میبره. ایشالا روز به روزم بیشتر لذت ببره که حقشه.

خدای من عجب آسمان پهناوری!

باز هم ترکیب آبی و سفید و سبز تو یک قاب. مثه بکگراند ویندوز بود این تصاویر :))))

خدا واقعا چقدر خوش سلیقه ست ها.

چقدر همه چیز رو زیبا و هماهنگ آفریده. زیبایی های زمین و آسمون و اقیانوس انتها نداره.

اون هوش فوق العاده بایدم همچین چیزهای فوق العاده ای خلق کنه.

همین بدن ما. چه دنیای عجیب و سیستماتیک و هوشمندیه! مثل یک شهر پهناور با مدرن ترین و هوشمند ترین سیستم ها، داره شبانه روز کار میکنه.

چقدر لذت میبرم که حیوونا اونجا انقدر در کنار آدم ها احساس امنیت میکنند و راحت برا خودشون زندگی میکنند. برای خودشون میرن میان. راحت. بدون ترس و نگرانی. من بعضی وقتا تو پارک های جنگلی، روباه میبینم، اما بنده خداها خیلی از آدم ها میترسن و سریع قایم میشن. اما اونجا حیووناش از کوچیک و بزرگ همینطور راست راست تو شهر راه میرن و اصن آدما رو آدم حساب نمیکنند :))))

ترکیب “بهشت زهرای آمریکا” خیلی ترکیب خنده داریه :))))) بهشت، زهرا، آمریکا؟ =)))))

منم گاهی موقع رانندگی اون یکی پامو میارم بالا برا خودم:)) حالا اونشکلی که بذارم اون بالا کنار شیشه نه، ولی خب مثلا جمعش میکنم. نیازی بهش نیس که. اون پایین چیکا کنه.

دوباره یک رستوران خفن. گریل هوسی که لباس گلدن کورالو پوشیده و ادقام شدن باهم :)

نون روغنی ام واقعا خوشمزه س. هر چیز چرب و چیلی به نظر من خوشمزه س:) کره ی دارچینی دیگه چه صیغه ایه؟:)) چه جالب و خفن! نمیدونم ترکیبش چه مزه ای میشه!

همون یه ذره بافه شم عالی بود به به.

چه استیک های خفنی بح. سبزیجات کنار غذام خیلی دوست دارم. همون قضیه کم کردن عذاب وجدان :))

استاد که پیاز سوخاری ام داشت دیگه نور علی نور.

چه اون یه تیکه بارونه باحال بود:)) فقط همون یه تیکه فرکانس بارون فرستاده بودن مردم=))))) بقیه تو مدارش نبودن. حالا واسه یکی کثیفی ماشین و دلگیری میاره برا یکی دیگه لذت و سپاس گذاری و خوشحالی. اما هر دو دقیقا تو همون تیکه ن و هر دو به تناسب فرکانس غم یا خوشحالی داده بودن.

رسیدیم تمپا دوباره :) تمپام قشنگه ها

خدایا کجارو انتخاب کنم:))

چقدر واقعا همه جای این کشور تو مدار فراوانی و زیباییه.

بَه تمپام که بارونیه و چقدر زیباست این بارون. بارشِ حس خوبه اصلا. بعد ازون بالا ریزش قطره هارو روی رودخونه نگاه کنی، به.. واقعا بَه.

من بودم میگفتم ببین چه پاقدمی داشتم تا رسیدم بارون گرفت :)

چقدر مریم جان نازه و حس خوبی میده :) کیوته :)

وای:))))))) استاد میگه اینا همشون شکمو نداره ::)))))))) عاااالی بوود

خیلی بامزه س که مردا اصن اسم مدلای لباسای ما رو نمیدونن و گیج میشن که اصلا این چجوریه:))

اخر شبم که دوباره رستورانو :)

فقط اون دوتا دختری که ساعت ۲:۳۰ شب پاشدن برا خودشون اومدن رستوران :)

من واقعا دارم اذیت میشم تو این مملکت=)))) (الکی) الکی که اونقدم نه. ولی سعی میکنم تمرکزمو رو چیزایی که دوس دارم بذارم و حس بد نداشته باشم.

این فایل پر از چیزهایی بود که توجهمو جلب کرد :)

در پناه خدا،

شاد و ثروتمند و سعادمند و آزاد و رها باشیم :)