سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 118 - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)

با سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته

واقعا نمیدونم چی بگم نمیدونم چی بگم ونمیدونم چی بگم هر چی هست خودش بهم میگه که بگم واقعا دارم عشق میکنم با فایلاتون ودارم لذت میبرم از زندگیم اصلا این فایلها شده واسم همه چیز بخدا از وقتی دوره دوازده قدمو شروع کردم نمیدونم چرا انگار با بقیه مردم هیچ کاری ندارم به هیچ جمعی مربوط نمیشم با نزدیکترین کسام غریبه شدم با وجود این که خیلی فعال نیستم توی کامنت گذاشتن که دارم روی این ضعفم کار میکنم که بتونم هم فرکانسهامو تنظیم کنم هم این مطالب ملکه ذهنم بشه وهم بتونم ذهنمو فیزیوتراپی کنم که بتونه توی این مسیر توجه به زیبایی ها ونکات مثبت بهتر بشه ولی بازم بخدا دلم خیلی برای شما وخانم شایسته تنگ میشه انگار همیشه منتظرم تا موقع گذاشتن فایل بیام وشمارو ملاقات کنم اگر چه فایلهاتون آنلاین نیستن ولی انگار باهاتون تماس تصویری گرفتمو دارم صحبت میکنم قبلا میشنیدم که استاد میگفتن که خودتونو تصور کنید توی همچین موقعیتی اگر کسی رو می بینید که خواسته ای داره نه با نگاه حسرت نه با نگاه حسادت وار بخاطر اینکه همه ما از یه سیستم عصبی استفاده میکنیم اگر اون تونسته اون نعمتو داشته باشن منم از وقتی این مطلبو درک کردم انگار یه عصای جادویی دارم رو هرچی بزنم معجزه میکنه قبلا انگار توی کمتر جایی بود که بتونم خودموکمتر ازبقیه نببینم اما با این وجود که همیشه این فایلها رو میدیدم انگار یه حس غریبگی داشتم با شما وبا خواسته ها اما الان نه انگار خیلی کمتر از قبل اگر قبلا 10 درصد خودمو در حد بقیه میدیدم توی ذهنم الان به جایی رسیدم که تا 80 درصد یا بیشتر خودمو کمتر از بقیه نمیبینم وخواسته ها برام انگار دور از دسترس نیستن بخدا انگار واقعا دارم با تمام وجودم احساس میکنم عمده چیزی که کم داشتم تا موتور رسیدن به خواسته هامو روشن کنم همینه به قول خودتون استاد عزیزم که گفتی مایک ازتون پرسیده مهمترین عاملی که باعث شده شما بخواسته هاتون برسیید چی بوده وشما گفتید عزت نفس بخدا انگار استاد همینو کم داشتم ووقتی این مطلبو توی فایلاهای دوازده قدم ،قدم چهارم بخدا انگار مغزم ترکید با وجود اینکه من حتی دوره عزت نفس رو هم داشتم وقتی به این آگاهی رسیدم خواستم بیام کامنت بزارم که استاد شما اگر با این وضوح این مطلبو توی دوره عزت نفس گفته بودید من متوجه میشدم چرا اونجا اینجور توضیح ندادید بعد با خودم گفتم یبار برو فایلو ببین که کجاشو نگفته که بگی اگه این مطلبو توی فلان فایل عزت نفس اینجور گفته بودید من متوجه میشدم که با شنیدن فایل توی خودم شرمنده شدم رفتم توی فایلای رایگان ودیدم بخدا استاد بی منت بی چشم داشت کامل و واضح حق این مطلبو ادا کرده انگار یه پس گردنی خوردم یادم افتاد استاد همیشه میگن این حرفو اونایی میشنون که توی مدارش باشن الانم که من این مطلبو نوشتم مثل بقیه دوستایی که همش ترس اینو دارن که نکنه توی کامنتا مطالب محصولاتو لوبدن بخدا فرقی نداره فایلای رایگان که چیزی از مطالب محصولات کم ندارن وفهمیدم که استاد میگن باید بهای این مطالبو پرداخت کنید که من قبلا فکر میکردم استاد دارع بخاطر جیب خودش این حرفو میزنه و میگفتم که چه خوب میتونه محصولشو بفروشه 🤪 دریغ ازینکه همه این تمرینات واین حرفا برای اینه که من به خواسته ها برسم بتونم از مدار فعلی حرکت کنم به مدار بالاتر تا هم توی تمرینات هم توی رسیدن به خواسته ها هم درک مطالب با انجام دادن درست تمرینات با احساس بهتر به مدار بالاتر ی حرکت کنم اما امان ازینکه احساس بکنی خودت پروفسوری

قبلا استاد عزیزم شما به جاهای زیادی سفر کردید ولی من نتونسته بودم درست با فایلها ارتباط برقرار کنم این جاها رو برای بقیه میدیدم که توانایی هایی بالاتر از من دارن نه خودم باهاتون بودم توی فایلها اما این چیزا برای شما بود خوشبحالتون ….

اما از وقتی از اکسیر دوازده قدم نوشیدم انگار توی محفلتون شریک شدم دیگه اون کسی نبودم که مثل پادو پولدارا بودم قبلا توی این موضوع همش درگیری داشتم آقا اگه توجه به ثروت آدمو ثروتمند میکنه چرا فلانی وفلانی وفلانی که چندین ساله با فلان آدم ثروتمند دوستن اما زندگی اون طرف دومی چرا خوب نمیشه چرا انگیزه نمیگیره که دوستش به کلی خواسته میرسه اما این چشه چرا اصلا تکونی نمیخوره و علتش این بود اون پادوه خودشو در حد اون نعمتا نمیدید خودشودر حد اون دوست پولدارش نمیدیده که تفاوتی بین خودشو اون پولداره نبینه وهمش خودشو کمتر میدیده وتوجهش به ثروت دوستش وتوانایی خودش نبوده توجهش به ناتوانی خودش بوده وقبول کرده که کمتر از اونه مپ توی بچگی پدرمو از دست دادم توی سه سالگی واین موضوع باعث شده بود تا همیشه از بچگی احساس کنم که من یه چیزی از بقیه کم دارم و همیشه خودمو خوصوصا توی خواسته های مالی از بقیه کمتر ببینم حتی با وجود اینکه وضع زندگیون تا اون حدم داغون نبود چون پدرم معلم بود خلاصه اینکه استاد الان من همون چیزیو دارم که یه عمره نداشتمش ومیدونم این کلید رسیدن به همه چیزه همه چیز ممنونم ازت سید سپاسگذارم بخدا خیلی باهاتون حال کردم خیلی از قسمت قبل که به رستوران رفتید واین ویوی زیبا رو معرفی کردید انگار باهاتون بودم من با همسرم خیلی قبل ازینکه توی این جمع باشیم علاقه داشتیم به طبیعت ورابطه خوبی داشتیم وداریم اگر چه بلد نبودیم تا این حد با خودمون در صلح باشیم ولی بازم عاشق گشتن توی طبیعت توجه به زیبایی ها بودیمو هستیم الان که شما دوتا پرنده عاشق رو میبینیم که با هم هستید الان خودمونو جای شما میزاریم وتحسینتون میکنیم که این خواسته های زیبارو دارید دمتون گرم نوش جونتون و بخدا احساس میکنیم این خواسته رو ومیخوایمش که ما هم کلی فان داشته باشیم بتونیم استقلال مالی داشته باشیم که به سفر بریم آزادی زمانی ومکانی داشته باشیم وعاشقانه سفر کنیم مثل شما ولذت ببریم از جاذبه های طبیعی از انسانهای خوبی که باهاشون مواجه میشید از امنیت جایی که زندگی میکنید از سرسبزی وزیبایی جایی که زندگی میکنید از بارونهای قشنگی که تجربه میکنید از ذوق کردنتون بخاطر چیزای کوچیک ازین که خودتون هستیدسال قبل که سفر به آبشار نیاگارا رو که داشتید حسرت خورم کاش منم میتونستم اما الان این حسو ندارم ومطمئنم از صمیم قلب منم میتونم داشته باشم این نعمتها رو چون به عدل خداوندم ایمان دارم

در پناه الله یکتا یا حق