سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 119 - صفحه 7

189 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    خدایا شکرت گفته:
    مدت عضویت: 1984 روز

    سلام در ادامه کامنت این قسمت،استاد اون علی بی غم ک میکید فک کنم همون متوکلین در قرانن.فقط انسان های متوکل واقعی میتونند اسان گیر برخودکارها باشند.استاد من قبلا توکلت علی الحی الذی لایموت رو با انبوهی ازنگرانی میکفتم ولی بعد اشنایی باشما با ارامش و یقین انشالا میگم.این نکته ک گفتید برامن یه نشونه بود ک در مسیر خواسته جیزو ویز الکی نکنم بجاش اسان گیر بر خود کارها بشم.خیلی این پاشنه اشیل منه.چون محیط خانوادگی بسیار سخت گیربرخود کارها بود و این رفته تو خونم ک انشالله درست میشه.واینکه استاد ما همیشه میگیم عباس چطور مریمو جذب کرده استاد شما عزت نفس بالایی تو روابط دارید و ازحرفاتون معلومه حتی قبل اشنایی باقانون این عزت نفس رو داشتید و همون عزت نفسه باعث همچین جذب هیولایی شده.تبریک و نوش جونتون.و حرف اخر اینکه مریم واقعا یک عاشق واقعی است و واقعا عاشق شماست.خداطول عمر همراه باسلامتی به شما وهمه بچه های سایت بده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    کتایون گفته:
    مدت عضویت: 1811 روز

    باسلام وعرض ارادت خدمت شما استادارجمند و مریم جون دوست داشتنی و توانمند

    شاکر خداوندم که مرا به راه فراخواند

    شاکر خداوندم که از طریق شما به من این همه آگاهی داره میرسونه

    😭😭اشک شوق دارم همواره که دارم هستی ام وقوانینیش رو میشناسم

    شاکر خداوندم

    شاکر خداوندم میلیاردها بار درهر لحظه

    بابت باز شدن چشمهام

    بابت آشنایی باشما

    فقط خواستم بگم امیدوارم بهتون خیلی خوش بگذره

    الان قدم دوم دوره دوازده قدم رو خریدم و خیلی خوشحالم

    داره یه اتفاقاتی تو زندگیم میفته و خلق اتفاق میفته

    شاکر خداوندم و ممنون ازشما

    براتون بهترینهارو آرزمندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    ونوس ملکی گفته:
    مدت عضویت: 1697 روز

    آخ جووونننم چقدر عالی و زیبا و دوست داشتنی❤😍چقدر بگم ک با دیدن این فایل لذت بردم ک کم نباشه.استاد عزیز و مریم جانم خیلی ازتون ممنونم ک راههای درست و صحیح رو اونطور ک باید نشونمون میدین.کلی کلی کلی لذت بردم.واقعا از خداوند ممنونم ک هر آنچه رو ک ب جوابش نیاز دارم سریع بهم میگه آخه خدا جونم قربونت بره ونوس❤استاد عزیزم چقدر جالب بود برام.من هر وقت خودم میخاستم تنها برم خرید میگفتم بمن ارتباطی نداره خرید خونه بزار خوده همسرم بره و مسئولیتش رو ب عهده بگیره اما امروز متوجه شدم ک مستقل بودن چقدر پسندیدی.استاد عزیز خیلی خوشحال میشم ک فایلهایتان رو گوش می‌کنم و میبینم و کلی هدایتگر راههام هستش.شاید الان مدتیه سفر نمیریم بخاطره همین خصلت من بوده ک غر میزدم و سخت میگرفتم .از همین ساعت قول میدم ب خودم ک اصلا غر و گلایه رو کنار بزارم و فقط ب نکات مثبت توجه کنم.خدای عزیزم ای قدرت مطلق من خیلی دوستت دارم مرسی ک جواب سوالاتم رو دادی.استاد مهربون و مریم جان جانان خیلی خوشم میاد ک میبینم روابطتان ب این قشنگیه و کلی لذت میبرم و خوشحالم ک روابط شیرین وجود داره خدا جونم شکرت.واقعا ممنونم ک اینقدر ب یاد ما هستین و بفکر مایین و برامون فایلهای زیبا و عالی میزارین.بدونید ک ما هم خیلی دوستتون داریم و براتون آرزوی عشق و خوشبختی داریم.شما دوست داشتنی ترین موجودات روی زمین هستین.براتون آرزو دارم ک زندگی همیشه وفق مرادتون باشه و لبخند ردی لبهایتان هر روز پررنگتر باشه❤

    استاد عزیز امیدوارم هر روز بیشتر بدرخشین😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    سمانه موحد گفته:
    مدت عضویت: 4049 روز

    سلام به همه دوستان

    من نمیخام هر چی که دیدم و بنویسم میخام روی ی تیکه حرف استاد ک گفت اشاره کنم و در باره اون صحبت کنم

    من قویا میگم که عاقا تکامل برای ماها بود نه مریم عزیزم

    من خودم وقتی دوسال پیش سفر ب دور امریکا شروع شد دنبال چگونگی پوشش این عزیز بودم و همش میگفتم کاش میدیدم که چطور لباس میپوشه اصلن حجاب داره نداره!!! و تقریبا خ پیگیر توی هر قسمت بودم بحدی که دقیق یادم نیست ولی برای اولین بار تصویری نه کاملا مشخص از مریم عزیزم روی سکوریت یه رستوران افتاد و یادمه ویدئو رو نگه داشتم بارها عقب و جلو کردم تا بتونم اطلاعات بیشتری دستم بیاد🤦‍♀️🤦‍♀️ استاد عزیز شما ک با مردم قم زندگی کردید و گفتین خونواده تون مذهبی بودن و هنوزم هستن و خ بهتر درک میکنید. منم باورهای محدود کننده داشتم هزاران بار حتی توی این سن بهم گفتن عاقا ی تار موهات بیرون باشه حلقه اویزت میکنن از اون تار مو!!! تو اتیش جهنم میسوزی و خ خ خ حرفای دیگه ک منو محدود کرد و باعث شد من ب خدای خودم شرک بورزم، من خدا رو ی جور دیگه باور کرده بودم ی جلاد به معنای واقعی کلمه ک انگار منتظره من موهام بیاد بیرون، شلوارم کوتاه باشه، نماز نخونم، روزه نگیرم و … تامنو ب اشد مجازات برسون و زندگی دنیایی مو جهنم کنه😔😔 و همیشه از اینکه شاید احکام اسلام البته ب گفته دیگران خوب انجام ندم عذاااب وجدان شدید داشتم. اونجا ک مریم جونو دیدم خ مقاومت داشتم ب قول خونواده ام مثل پیرزن ۷۰ ساله حرفا اومد توی ذهنم! ی چند روزی درگیر بودم تا ب خودم فهموندم ک اینطوری نیست ولی من بیشتر از ۳۰ سال داشتم و این اراجیف توی کوشم زمزمه شده بود!!! باید اقدام عملی میکردم، نشونه دیدن و تصمیم گرفتم از عذاب وجدان نخوندن نماز کم کنم، چون تو ذهنم نبود همین ک نماز ی وعده رو نخونم خدا تق میزنه تو سرم، یا با شوهرم و دیگران دعوام میشه، یا پولم حیف و میل میشه و … و واقعا هم اتفاق میفتاد🤔🤔🤔 روی خودم کار کردم نوشتم ک عاقا این خبرا نیست و همش حرفه مصداقمم فقط مریم عزیزدل بود! دیگه الان از اون عذاب وجدان خبری نیست، از اون اتفاقات بد، فکرای مخرب و من ازادم و خدارو خ بیشتر از قبل قبول دارم و انگار خدام بیشتر هوامو داره بیشتر معجزه نشون میده بیشتر نشونه میده تا اینکه شد و من مریم عزیزدل و کامل دیدم وای ک چقدر خوشحال شدم چقدر ذوق کردم و چقدر از ازادی ایشون لذت بردم حتی وقتی دوره حجاب استاد و گوش دادم مقاومتم خیلی پایین اومده و حرفای استاد و راحت قبول کردم.

    پس با اطمینان میگم فقط دیدن چهره ساده و زیبای ایشون چقدر برای من درس داشت و چقدر ایشون برام الگو شدن

    الگوی زن ساده ک من تقریبا دیگه ارایش نمیکنم

    الگوی لباس راحت ک هر جا هر طور راحت باشم لباس میپوشم و خودمو بخاطر دیگران و حرف مردم اصلن اذیت نمیکنم

    میخام الگو شدن این خانم زیبا رو توی زندگیم بیشتر بگم

    مریم عزیزم ممنونم ک برام الگو شدی

    تا وقتی خونمو تمیز میکنم با عشق و علاقه باشه نه غر زدن و حرص خوردن

    تا وقتی غذا درست میکنم از عشقم داخلش بریزم و سپاسکذار خداوند بخاطر فراوانی

    تا وقتی باغچه کوچیکمون میرم فقط منم ک درختا رو هرس میکنم، علف هرزه میکنم، ابیاری میکنم و در بک کلام باغبونی میکنم و هر بار با هر کاری ب زندگی خودم و ساختن باور درست کار میکنم

    تا حتی نگم زن هستم و نباید فلان کار کنم و به حرف مردم کارگری یا بدتر حمالی میکنم ولی من با عشق انجام میدم

    تا هر وقت از کار خستم بازم تنها برم با عشق غذا درست کنم و هربار شما رو دیدم ک باهم کار میکنید سپاسگذار خدا باشم و تحسینتون کنم ( تقریبا همسرم هیچ کاری رو با من انجام نمیده در صورتی ک من عاشق با هم کار کردنم ولی من از این تضاد استفاده میکنم)

    و خ چیزای دیگه ک الان توی ذهنم نیست

    خدایا شکرت و ممنون از شما استاد و مریم عزیزم که برام الگو شدید

    هنوز خیلی کار دارم ک بتونم عالی ذهنمو کنترل کنم ولی در حدی ک باور دارم، ایمان دارم و عمل میکنم نتایج شم میبینم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    عظیمه جعفری گفته:
    مدت عضویت: 2401 روز

    به نام خدای فراوانی و زیبایی

    خدمت استاد و مریم نازنینم سلام

    عاشق هر دوی شما هستم من عظیمه هستم از بندرعباس .استاد جان اون قسمت صحبتاتون که گفتین خانم شایسته عزیز خیلی شخصیت آسان گیر و کمک کننده ای هستن خیلی به دلم نشست و چقدر متوجه شدم که کار منم درسته چون منم همینجوری هستم در برخورد با همه هم همسرم هم خانواده خودم یعنی پدر و مادر و خواهر و برادر و هم خانواده همسرم ولی همیشه همه اطرافیان و خانواده میگن به شوهرت رو نده پر رو میشه به خواهرشوهرا و برادر شوهرات رو نده پر رو میشن مخصوصا مامانم خیلی میگه میگن باید فشار بیاری به مرد باید فلان کنی دستان کنی ولی هیچ وقت این حرفا برای من منطقی نبود و هیچ وقت نمی‌پذیرفتم یا مثلاً میگن بهم تو چقدر ساده‌ای یه کم خودتو بگیر یه کم کلاس بذار اینجوری کسی ازت حساب نمی‌بره ولی من دلم میخواد همیشه خودم باشم راست و حسینی و صاف و ساده و هیچ وقت نتونستم کلاس بذارم همیشه با پسرام میرم تو پارک بازی میکنم خاک بازی میکنم توپ بازی میکنم می‌دوم میخندم مثل بچه ها از پسرام و بچه های فامیل خیلی چیز یاد میگیرم همیشه چون همیشه خودشونن ولی همیشه یه جورایی فکر میکردم کارم اشتباه هست که اینقدر ساده میگیرم همه چی رو .ولی الان مطمین شدم که روشم درسته.یا مثلا همیشه مامانم میگه چرا کارای خونتو خودت انجام میدی.خدمتکار بگیر .حتی غذا هم از بیرون بگیر خودت درست نکن ولی من اصلا خوشم نمیاد و منم مثل خانم شایسته خودم همه کارام رو انجام میدم و حتی اگه همسرم فرصت نکنه انجام بده خودم انجام میدم و حتی کمکشم میکنم اخیش استاد راحت شدم از این احساس بد که این فرهنگ غلط فکر کنم تو ایران خیلی زیادتره تا آمریکا من فکر میکنم این به خاطر اون باور اشتباه مذهبیه که به ما گفتن امام زمان باید بیاد زندگی ما و کشور رو درست کنه و این فرهنگ افتضاح تن پروری و شرک و شرک و شرک وحشتناک نابود کرده وضعیت زندگی ما رو و این شرک رو اسمش می‌ذاریم توسل اما چیزی جز شرک مطلق نیست و در دنیا و آخرت چیزی جز عذاب دردناک و آتش دوزخ را نصیبمان نخواهد کرد خدایا من را هدایت کن تا از این شرک به توحید واقعی برسم.

    عاشقتونم استاد و مریم عزیزم

    میبوسمتون به زودی فلوریدا میبینمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    وحیده گفته:
    مدت عضویت: 2171 روز

    سلام به استاد و مریم جان تحسین برانگیزم

    من عااااشق این بوفه رستوران ها هستم که کلییی غذای متنوع دارن و میشه نامحدود ازشون استفاده کرد،

    استاد دیروز با فکر کردن در مورد صحبتهای شما و خوندن کامنت امین عزیز تمام فکرم در مورد این بود که خودم باید انسان بهتری بشم

    ولی امروز همش تو فکر مریم جان عزیز و شجاعم بودم، برای افرادی مثل من که الگوی مناسبی به عنوان خانم در اطرافم نبوده و تمام چیزهایی که یاد گرفتم از سایت ها و کانال های همسرداری بوده(چون نمی خواستم تجربه ی بد زن های اطرافم رو به عنوان همسر داشته باشم ) و تو این سایت ها و کانال ها محوریت روی ضعیف نشون دان خودمون بود. راستش من هم تا مدت ها ضعیف بودن و منتظر مرد برای هر لحظه همراهی بودم و حتی جزیی از شخصیتم و شده.

    در صورتی که قبل از ازدواج اتفاقا دختر نترس و شجاعی بودم، اتفاقا عاشق تنهایی خرید رفتن و گشتن بودم.

    حتی یادمه چشمم یه عمل سرپایی لازم داشت و دکتر از اینکه تنها برای عمل رفته بودم تعجب کرد وقتی کارش تموم شد به بابام زنگ زدم که بیاد دنبالم و دکتر چقدر تحسینم کرد،

    هیجوقت از تنهایی و تاریکی نمیترسیدم

    خونمون تو محله ی خلوتی بود و من بارها شب و تاریکی به راحتی میرفتم خونه

    ولی باورتون نمیشه بعد ازدواج به چه آدم ترسو و ضعیف و به نظر خودم خانوم با ظرافتی تبدیل شده بودم … از نگرانی ها و توجهات شوهرم کیف میکردم … واقعا یاد اون روزها که میفتم حالم بد میشه

    یادمه برای یه دندون عقل کشیدن وقتی همسرم گفت نمیتونه باهام بیاد چقدر ناراحت شدم و میخواستم زنگ بزنم بابام از همدان پاشه بیاد منو ببره دکتر … البته ته دلم میخواستم عذاب وجدان بدم به همسرم

    خلاصه به تمام معناااا یه انسان ضعیف و درب و داغون شدم

    ولی منم کم کم با زندگی در بهشت و دیدن رفتار و کارهای مریم عزیزم دخترک شجاع درونم بیدار شد و الان واقعاااا ربطی به این چند سال بعد ازدواجم ندارم

    در مورد تکامل بچه های سایت طی شدن واقعا درست میگین یعنی من خودم از روی خاله زنکی واقعاااا فقط میخواستم ببینم مریم جون چه شکلیه و کلی هم اسمشو سرچ کردم

    وواقعا آدم تا قبل از اینکه به گذشته فکر کنه نمیفهمه چقدر تغییر کرده

    بعد یه فایلی از زندگی در بهشت که مریم جون به ترسش از آب غلبه کرده بود و شما گفتید تجربه کنید رانندگی و دوچرخه سواری و …

    من خیلی دلم خواست دوچرخه سواری یاد بگیرم ولی ذهنم میگفت نمیشه بابا

    دوچرخه کجا بود حالا

    ولی گفتم به موقعش خدا هدایتم کن

    بعدش هدایت شدم به پارک بانوان خیلییی نزدیک خونمون که انننقدر زیباست که حد نداره، پر پروانه های سفید خال خالیه پر از گل و گیاه و درختهای خوشگل و اونجا ایستگاه دوچرخه بودد

    اومدم خونه سرچ کردم آموزش دوچرخه سواری به بزرگسالان دیدم اوووووه چقدر آدم تو بزرکسالی دوچرخه یاد گرفتن پس منم میتونم

    بعدش رفتم که از مسیول اونجا خواهش کردم دوچرخه بهم بده ولی گفت بخاطر بیماری نمیشه

    ولی امروز که برای پیاده روی رفتم دیدم ایستگاه دوچرخه بازه ولی گفت ساعت 10 صبح تا 2 بعدازظهر میدن و الان نمیشه ولی من بنر آموزش دوچرخه سواری رو دیدم اوووونم نزدیک خونموننن و انقدر خوشحالم که حد نداره

    چون وقتی سرچ کردم برای یادگیری نوشته بودن بهتره یه همراه داشته باشی و یه کوچولو از این قضیه نگران بودم که حالاا با این آموزش دیگه درست و حسابی یاد میگیرم و وقتی از سفرم برگشتم حتمااا میرم و یاد میگیرم و دوچرخه سواری رو تجربه میکنممم

    من خواستم و خدا هدایتم کرد

    وقتی بچه بودم بابام بخاطر باورهای مذهبی و متعصبانه بهم دوچرخه سواری یاد نداد ولی به داداشم یاد داد و این شبیه یه عقده برام شده بود البته دیگه از زمان دانشگاهم که فک کنم بخاطر باورهام بود بابای عزیز دلم دیگه اصلااا تعصبی نبود روم و بهترین تجربه هارو باهاش داشتم و دارم قربونش برم… ولی همیشه به دوچرخه که فک میکردم اون خاطرات فقط حسمو بد میکرد و تا الان باعث شده بود هیچوقت سمتش نرم ولی وقتی گذشته رو رها کردم و خواستم خیلی خوشگل همه چیز جور شد

    از رانندگی هم میترسیدم و از وقتی اسنپ هم اومده دیگه خیالم راحت شده بود که نیازی بهش ندارم ولی حتمااااا بعد دوچرخه سواری هدف بعدیم یاد گرفتن رانندگیه

    اینارو نوشتم که ازتون تشکر کنمم که با به اشتراک گزاری زندگیتون اینجوری تجربه ی زندگی لذت بخش رو برای ما دست یافتنی کردین

    عاشقتونمم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    زهرا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2366 روز

    الهی یه امید هدایت های تو مینویسم

    خدایا شکرت

    سلام استادان عزیز و دوست داشتنیم و سلام دوستان همراهم

    چقدر لذت داره دنبال کردن این فایلها

    چقدر لذت داره شنیدن و باید بگم نوش جان کردن این آموزه ها از زبان افرادی که عالی هستن و دارن عالی زندگی میکنن و شدن دستی از دستان خدا برای اینکه بقیه هم بهتر و زیباتر از قبل زندگی کنن

    خدایا کنکم کن تا بهتر و با دقت تر تمرکز کنم و بنویسم از درس ها و زیبایی های این فایل

    همه جای این فایلا زیبایی و فراوانی و ثروت هست و این نشون میده خداوند بی انتها، برای انسانها، نعمت های بی انتهایی خاق کرده و هر فردی میتونه از اونا استفاده کنه در صورتیکه در مدار اون فراوانیها و ثروت ها باشه مول این عزیزان جان

    خدایا شکرت

    چقدر رستوران های فوق العاده ای میرید شما

    من عاشق تجربه و تست غذاها و طعم های متفاوت هستم و کلا حال میکنم ناشناخته ها رو تجربه کنم که همراهی با شما، این حس و شوق رو بیشتر و بیشتر کرده و منم دارم این روزا تجربه خای جدیدی رو کسب میکنم که قطعا بهتر و زیباتر و لذت بخش تر هم میتونه بشه، ایمان دارم به خداوند یکتا

    چقدر من عااااشق این طبیعت بی اندازه زیبا و سرسبز امریکا هستم

    خداوند سنگ تمام گذاشته و چقدر چشمان ظاهر و باطنمون داره لذت میبره از دیدن و درک همه اونا

    و سپاسگذارم که در مدار تجربه اینها هستم

    چقدر استاد اون صداقتتون قابل تحسینه. همون صداقتی که توی قایل « الگوبرداری از افراد موفق۲» روش خیلی تاکید کردید

    خیلی رک و راست میگید که غذا خوردیم و دیگه حسشو نداریم که با درون فیلیم بگیریم

    آفرین و هزار احسنت به اون اعتماد به نفستون

    هزار باریک الله داره که اصلا قضاوت من و ماها و کلا دیگران، براتون اهمیت نداره و کلا با هر چی حال میکنید، انجام میدید، منم میخوام توی ابن زمینه خیلی قوی بشم

    چقدر صحبت هاتون توی ماشین، عالی و پند آموز بود‌اینکه مربم جانم نیاز به تکامل نداشت، ما بچه های سایت باید تکاملمون رو طی میکردیم تا ایشون رو در کنار شما توی فایلها ببینیم که عمییییق دارید درست می فرمایید

    چقدر عاشق تعریف و تحسین های شما در مورد مربم جونم هستم

    شما دیگه آخر عشق و مودت در روابط هستید

    استاد من همزمان که دارم دوره عشق و مودت رو کار میکنم، شما و زندگی عملیتون رو میبینم، کلا درکم و برداشتم خیلی قوی تر میشه و چقدر در باور سازی در زمینه روابط به من کنمک میکنه

    ابنکه قطعا شماها هر دو از درون اونقدر به هماهنگی رسیدید که الان در بیرون، چنین روابط بی نظیری رو تجربه میکنید

    و من تک تک این رفتارها و باورهای زیبا رو ستایش میکنم

    استاد من توی زمینه هایی که مریم جون رو تحسین کردید، خوب هستم و وقتی شما هی صحبت میکردید، من توی دلم میگفتم منم خوبم توی این زمینه ها ولی قطعا و حتما باید بهتر بشم، باید تا میتونم ساده بگیرم تا دنیا برام ساده بگیره چون جهان همواره پاسخگوی فرکانس های من در همان جهت هست و باید اونقدر تکرار و رفتار کنم تا این بشه روند عادی و طبیعی زندگی

    چقدر سپاسگذار وجود شما نازنینان هستم که وقتی حالتون خوبه، اون حال خوب را با ما تقسیم میکنید

    چقدر سپاسگذار خداوندم که همواره هادی شما و ماست، هادی شما تابهترین جمله ها و آگاهی ها رو در بهترین زمان بیان کنید و هادی ما، تا بهترین آگاهی ها رو دریافت کنیم و بسازیم هر آنچه میخوایم و هدفمونه، خواستمونه

    برای خودم، استادانم و شما، سلامتی ببشتر، حال خوب دائمی، آرامش عمیق و ثروت بی انتخا و خوشبختی ناب رو در دو دنیا آرزو دارم

    تا بعد …

    🥰🥰🙌🙌🌸🌸💕💕💯💯🇮🇷🇺🇸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    نجمه السادات حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2988 روز

    استاد جان این دومین دیدگاهی است که من برای این فایل مینویسم

    این دیدگاه را بعد از خواندن تعدادی از کامنت بچه های سایت دارم مینویسم.

    وقتی که توی کامنت قبلی خودم گله وار از خودم نوشتم که اکثر این خصلت های مریم جان رو من هم داشتم و فکر میکردم نقاط ضعف منه و اکثرشون را تغییر دادم و البته از تغییرشون نتیجه مثبت هم نگرفتم احساس می‌کردم این فقط درد منه

    و چه جالب که بعد از خوندن کامنت ها ، اکثر کامنتهای خانم های عضو این سایت که معمولا اکثرا مشتاق بهبود و رشد شخصیتی هستند دقیقا شبیه اون کامنت منه

    چققققدر برام جالب بود که این یک باور عوام فریبی که تو گوش اکثر خانم های مستقل و اکتیو خونده میشه

    اینکه اگر زندگیت سرشار از عشق نیست مال اینه که برای همسرت ناز نمیکنی و همه ی مسئولیت ها را بعهده میگیری … اگر مسئولیتی را بدوش نکشی و اکثر کارها را بدوش همسرت بندازی و اجازه بدی همه جوره حمایت و ساپورتت کنه و تو بیشتر مصرف کننده باشی اون وقته که همسرت قدر تورو بیشتر میدونه

    اون وقته که زندگیت پر از نعمت و رفاه و آسایش و عشق میشه….

    عجب باورهای نامربوطی

    منطق همه این جملات را بکل پس میزنه ولی اونقدر تو مغز ما تکرار شده که بدون نیاز به هر منطقی کاملا همه اینها را پذیرفته

    منطق میگه هرچه تلاشگر باشی و در جهت رشد خودت و زندگیت تلاش کنی بیشتر نتیجه میبینی

    قانون میگه هرچه برای خودت و احساست و حال خودت و علاقه مندیهایت و تلاش‌های ارزش قائل باشی دیگران هم برایش ارزش قائل هستند

    پس چی شد که من اومدم این منطق وارونه را با قانون وارونه ترکیب کردم و چنین باور فاجعه باری که نه سازگار با منطقه و نه با قانون هستی قبول کردم و طبق همون حرکت کردم و زندگی ام را تا به اینحد به ورطه ی نابودی و خرابی کشاندم.

    چقققققدر جالب که این فکر مثل یک ویروس به جان اکثر خانم های مستقل و خودساخته و اکتیو افتاده و باور اکثر مارا اینگونه کرم خورده کرده.

    باور اینکه اگر اجازه بدم همسرم جورم را بکشه و همه جوره حمایتم کنه و من خودم را نیازمند و وابسته به او نشان دهم او بیشتر مرا دوست خواهد داشت این درحالی بود که من اصلا ذاتی ایم مدلی نیستم و نبودم که برای انجام کاری وابسته کسی باشم…. از انجام کارهای سنگین گرفته تا کارهای فنی ، تا کارهای کثیف و بسیار آلوده، همه و همه را اصطلاحا مثل یک مرد خودم انجام می‌دادم… انعطاف بالایم در مقابل شرایط بظاهر سخت و تبدیل‌شدن به شرایط مطلوب..

    اونقدر قدرت بدنی ام را با ورزش بالا برده بودم که تو خیلی ورطه ها آقایون از توانایی هایم جا می‌خوردند

    ولی بعد از ازدواج همه اینها شد نقطه ی ضعف… شد رفتار های مردانه که باعث دفع حس علاقه همسرم میشود( باورهای غلط عامه که در مخم فرو رفته بود)

    من اگر ارزش خودم را می‌دانستم و خودم را و نقاط قوت را شناخته بودم با آدمی هم فرکانس خودم که ازین نقاط قوت نهایت لذت را می‌برد آشنا میشدم

    یا حتی اگر با همین نقاط قوت مسیرم را دامه داده بودم همه ی این نقاط قوت میتوانست کمک کنه شاید همسرم یا خانواده اش با من همفرکانس میشدند و همین خصلتها میشد علت عزیزتر و دوست داشتنی بودنم نزد آدم های همفرکانس خودم… اگر——-> بدنبال تایید دیگران نبودم و کاری که فکر میکردم درسته و دوستش دارم را انجام می‌دادم و به روش درست خودم ادامه می‌دادم.

    من حالا داستانم شده شبیه داستان کلاغی که تو بچگی قصه شو میشنیدیم که خودش را و رنگ پرهایش را دوست نداشت رفت از هر پرنده یک پر پیدا کرد و بین بالهای خودش جا داد و بعد از مدتی تبدیل به پرنده ای شد که نه نام خاصی دارد و نه وجود خارجی…. پرنده ای که خودش نیست و برای هیچ پرنده ای هم پذیرفتنی نبود…

    من اکنون خصلت هایی دارم که مال من نیست…. برای دیده شدن بخودم اضافه شان کردم بدون اینکه خودم دوستشان داشته باشم… خصلت های خودم را مخفی کردم که مبادا از طرف دیگران طرد شوم …. و حالا آدمی هستم بدون شخصیت ثابت و مشخصی…. یکروز از فلانی خوشحال و راضی ام و فردا از دستش کلافه و آزرده خاطر… بقدری ارزش و جایگاه اجتماعی ام افت کرده که گاهی با قیاس با گذشته خودم قابل باور نیست که چی بودم و چی شدم. و همه اینها بابت باورهای عوام فریبی است که نسنجیده پذیرفتمشان و طبق آنها عمل کردم.

    و خداراشکر که هنوز فرصت جبران هست… هنوز زندگی هست….

    خوشحالم از آگاهی که ازین فایل و کامنتهایش برایم می آید

    خوشحال و راضی ام از تحلیلی که روی این موضوع داشتم

    دلم میخواد بیشتر و بیشتر روی این موضوع فکر کنم تا بتونم به مرحله ی عمل برسونم و نتیجه ای ناب بگیرم و باز در قالب کامنت با دوستانم به اشتراک بگذارم.

    خدایا سپاس گذارم هزاران بار برای این سایت که برایم دریایی از آگاهی است که هر روز به رایگان در اختیارم است و همیشه براحتی در دسترس است درست مثل دنیای پر نعمتت….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      زهرا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2366 روز

      به نام خدامد جان و سلام به شما دوست ارزشمندم

      از کامنت رک و صادقانه شما لذت بردم

      اینکه عالی، نقطه ضعف خودت رو شناختی و میدونی و ایمان داری که میشه دوباره درستش کرد و حتی بهتر از قبل ساختش

      برای همه ماها حرف و نظر دیگران اهمیت داره و برای برخی بیشتر و برخی کمتر، تنها کار اینه که این اهمیت رو کمترو کمترش کنیم و برای این کار قطعا به تکامل نیاز داریم زیرا سالیان سال با همین عادت ها و رفتارها و باورها زندگی کردیم و نمیشه یه روزه و یه ماهه کامل بهبودشون داد اما میشه آرام و با لذت و حال خوب و سرزنش نکردن خودمون، پیش بریم و خودمون رو تحسین کنیم که در مسیر بهبود گام برداشتیم

      مسیری که انتها نداره

      دوست ارزشمندم، قدر و ارزش خودت رو بدون و خودت رو عاشقانه دوست داشته باش و سرزنش نکن و به قدری که هر کدوم از ما، باور و عمل کنیم، نتیجه میگیریم و این قانون بدون تغییر خداست

      خیلی دوستت دارم نازنینم و برای هممون زیباترین تجربه ها رو در این مسیر الهی آرزو دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      عظیمه جعفری گفته:
      مدت عضویت: 2401 روز

      سلام نجمه سادات عزیزم

      منم ذاتا مستقل هستم و سال ۹۴ که ازدواج کردم اتفاقا همسرم و خانوادش از این خصلت من، خیلی خوششون اومد و همیشه هم تحسین میکردند و الان هم تحسین میکنند ولی مثل اکثر خانمای ایرانی فکر میکردم اشتباه هست ولی خوسبختانه از سال ۹۷ که با این سایت الهی و بهشتی اشنا شدم و مریم جون رو دیدم متوجه شدم درست هست و هر روز سعی میکنم مستقل تر بشم.مثلا همسر من وضع مالی بدی نداره ولی من سعی کردم بیزینس خودم رو داشته باشم و تجربش کردم و درسامو گرفتم و الان خدا کم کم داره هدایتم میکنه به بیزینس شخصی بعدی که خودش واضح و مستقیم تو قران بهم گفت. عزیزم ادامه بده حتما موفق میشی.

      نگران نباش و خودت رو سرزنش نکن اینا همش به خاطر ورودی های اشتباه گذشتمون هست اما حس و حال خودت رو خوب نگه دار وویس های استاد رو زیاد گوش بده من که حتی موقع خواب هم میذارم تو گوشم فقط موقع حموم کردن بیرون میارمش.کم کم هدایت میشی همسرت عوض میشه همونطور که همسر من عوض شد و اگه هم عوض نشه خیلی راحت میره و یکی بهترش میاد فقط روی خودت تمرکز کن و صبرت رو بیشتر کن.صبر با حال خوب و کنترل ذهن.

      به امید موفقیت روزافزون هممون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2525 روز

    سریال سفر به دور آمریکا قسمت 119

    با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان

    بنام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورهام

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

    چه ورودی زیبایی چه ترکیب رنگ قشنگی ترکیب رنگ سبز با قهوه ای آدم رو یاد درخت های سرسبز میندازه که تنه های قهوه ای دارن تا حالا اینقدر به این ترکیبه توجه نکرده بودم با وجود اینکه اینهمه درخت دیده بودم توی این سریال ها بارها و بارها چون سرسبزی ها اونقدر به طور انبوه کنار هم قرار گرفته بودن که اون تنه های قهوه ای محکمی که اون سرسبزی روشون قرار گرفته بودن توی دید نبودن

    اما حالا اینجا با این حالت طولی و افقی و از زاویه دیگه وقتی بهشون نگاه میکنی بودنشون کنار هم خیلی زیباست

    جالبه اون جمله ای که روی قسمت ورودی نوشته بودن که:

    ما لذت میبریم از اینکه شما همه ی اون چیزایی که میخواین رو بخورین اما لطفا غذا رو هدر ندین و هر بار فقط ی بشقاب وردارین تا غذاتون سرد نشه

    درسته که اینجا بافه اس اما این دلیل نمیشه که چند تا بشقاب رو همزمان برداری و پر کنی و غذا سرد بشه و استفاده نشه

    همین خودش ی نکته ای توشه که غذا فراوان هست نباید حرص بزنی وبخوای همه چیز رو با هم بخوری و نگران باشی که اگر ورندارم تموم میشه پس ترجیح بدم وردارم اما سرد بشه .میتنوی با خیال راحت ی بشقاب ورداری و غذای گرم رو نوش جان کنی و اگر دیدی سیر نشدی باز ی بشقاب دیگه غذای گرم .

    چقدر اینجا آدم رو یاد صحبت هاتون میندازه در مورد بی نهایت بودن تعمت های خدادوند و در دسترس بودن اونها حالا اگر کسی اومده توی این سلف سرویسه و غذا بر نمیداره و چشمشش به بشقاب دیگرانه که پر از غذاس خودش مقصره نه اون کسی که اقدام کرده و ظرف خودش رو ورداشته و سهم خودش رو داره میخوره

    چه مزه ای میده اون غذاها که با چوب آماده شدن غذای آتیشی

    این دسته بندی ها غذاها رو که دیدم ناخودآگاه یاد دسته بندی های فایل های دانلودی افتادم که مریم جان زحمتش رو کشیدن چقدر دسترسی به فایل ها با اون دسته بندی ها آسان شده

    اینجا هم با این تقسیم بندی آدم با ی نگاه میتونه بفهمه اون چیزی که میخواد کجاست و سریعتر کارش انجام میشه

    چقد رتنوع غذا هست با فرهنگ های متفاوت و همین خودش ی تبلیغه برای این رستوران

    اون بخاری که از روی غذاها بلند میشه شوق و اشتیاق آدم به غذا خوردن رو زیادتر میکنه و بقول معروف رنگ رخساره نشان می دهد از سر درون با وجود اینکه من شام کباب خوردم اونم گریل شده با چوب بقول استاد اما این هوای ی کم چیلی اینجا و اون بخاری که داره از این غذاها بلند میشه آدم رو وسوسه میکنه

    چقدر لذت بردم که اون خانمه داشت با دقت اطراف ظرف غذا رو تمیز میکرد.من عاشق این تمیزی این رستوران ها شدم

    خدای من چه درخت زیبایی باز هم ی ترکیب رنگ زیبا ترکیب قرمز و سبز اونم دو طرف ی درخت

    اون ماشین جلو این درخته چقدر زیبا بود

    چه ساختمون های زیبا و عجیبی چقدر سیستم طراحی ساختمونها توی آمریکا متنوعه چقدر از ایده های جدید استقبال میشه از چالش های جدید همینکه این ساختمونها رو به این شکل میسازن یعنی رفتن توی دل چالش های جدید و همین هم باعث پیشرفت بیشتر طراحی ها شده توی آمریکا چون از دل همین چالش ها ایده ها و چالش های جدید تر هم هویدا میشن

    وای چقدر حیرت انگیز بود استاد عکسهای این کشتی عظیم الجثه ای که ساختن .چقدر ابعادش بزرگ بود

    چقدر یاد حرفهاتون در مورد الهامات افتادم که الهام و شهود ی چیز منطقی نیست و ممکنه خیلی احمقانه هم به نظر برسه درست مثل الهامی که به حضرت نوح شد برای ساختن اون کشتی که باعث شد مورد تمسخر اشراف زادگان قرار بگیره اما ایشون عمل کردن به این الهامی که بهش شده بود و بعدا نتیجه هم مشخص شد

    استاد حرفهای شما همیشه ی منطقی پشتش هست ی منطق خیلی واضح که آدم وقتی میشنوه خودبخود تسلیم اون منطقه میشه مثل همین جریان فیملمبرداری مریم جان و پشت صحنه بودنشون

    اما در مورد رانندگی با اتوبوس .من دوران دانشجوییم رو خیلی با اتوبوس مسافرت کردم و مسیرمون هم از جاده های پرپیچ و خم بود و همیشه با خودم فکر میکردم که این راننده چطور میتونه کنترل کنه این وسیله رو اونم توی پیچ ها اصلا تصورش هم برام ترسناک بوده یا شب ها توی جاده های تاریک .حتی الان هم که تصورش میکنم مو به بدنم سیخ میشه .و الان وقتی شما استاد میگین سخته با تمام وجودم درک میکنم این رو تازه ه عنوان ی مسافر نه راننده .واقعا شجاعت میخواد راننده اتوبوس بودن و قابل تحسینه کار شما استاد .من حتی ی آروی رو توی دریم بردم هم گذاشتم و وقتی نگاش میکنم اولین چیزی که میاد تو ذهنم و میخواد مانع تجسمم بشه همین رانندگی با این وسیله طویل و درازه و تمایلم بیشتر به سمت اون ونیه که کنار این اتوبوسه اس خخخخخخ الان با این حرفهای شما مطمانم شدم اونم تمایله درسته

    ی چیزی که من با دیدن این سریال ها تونستم ی کم در خودم تعدیلش کنم همین حساس بودن و وسواس بودن به محیط های بیرونه من به شدت در این زمینه حساس بودم اما بعد از دیدن مخصوصا سریال بهشت و زندگی کردن شما در دامن طبیعت خیلی بهتر شدم تو این زمینه مخصوصا در مورد رفتن به جاهایی که سیستم بهداشتی نداشتن قبلا خیلی سخت میگرفتم و لی الان چون یاد گرفتم لذته اولویتش بیشتره سعی میکنم این اولویته رو مد نظر داشته باشم و کمتر به حواشی بچسبم

    چقدر توی صحبت هاتون استاد اصل راحت انجام شدن کارها داره موج میزنه مثل همیشه که هر کاری که انجام میدین به این فکر میکنین که چطور از این ساده تر چطور از این راحت تر و طبیعتا هم هدایت میشین به راه حل های بهتر و ساده تر

    و همچنین اون اصل آزادی که دوست دارین توی همه ی ابعاد داشته باشین و هر چیزی که این رو محدود میکنه رو سعی میکنین با تفکر و با بررسی برطرفش کنین

    بله حقیقتا من تا قبل از سریال سفر به آمریکا اصلا نمیدونستم اینقدر زیبایی توی آمریکا هست و اینقدر قشنگه الان درک میکنم دلیل انتخاب کردن آمریکا رو برای مهاجرت خیلی از ایرانی ها

    ی نکته ی خیلی مهمی که من از این سریالها یاد گرفتم همین مستقل بودنه اس .من خودم ذاتا آدی هستم که دوست دارم از همه لحاظ مستقل باشم و شرایط زندگیم هم این فرصت رو در اختیارم قرار داد که من اینجوری بار بیام چون مردی توی خونه نبود و من عملا تمام کارها رو خودم باید مدیریت میکردم .اما نگرشی که من یه این موضوع داشتم متفاوت بود و وقتی دخترهای دیگه رو که میدیدم که اینجوری نیستن این رو به عنوان ی مزیت برا خودم نمیدونستم و فکر میکردم به خاطر شرایط باید اینجوری میشدم اما از وقتی که این سریال ها رو دیدم خیلی در این مورد به خودم افتخار میکردم با دیدن مریم جان و این استقلالی که داشتن و بیشتر سعی میکردم اینجوری باشم چون همین باعث میشد که اعتماد به نفسم و ارزشمندیم بره بالا

    خدا رو شکر هیچ وقت توی زندگیم لوس و نونور نبودم از اون دخترایی که اگر ی مرد توی خونه نباشه دیگه نمیتونن حتی کوچکترین کارهای خونه رو هم انجام بدن .یا اون خانم هایی که همسرشون ی روز نباشه دیگه نمیدونن چطور باید زندگی کنن حتی ی لقمه نون هم نمیتونن بخرن و دیدن این سریال ها و رفتار مریم جان باعث شد که من قویتر و قدرتمند تر از قبل بشم و بقول استاد اون ارزشمندی و عزن تفس رو در خودم پیدا کنم و همین جا هم سپاسگزاری میکنم از میرم جان و از شما استاد که این فرصت رو فراهم کردین برای رشد و پیشرفت من به عنوان ی خانم

    الان که دارم فکر میکنم با دیدن این سریال ها چنان شخصیت قوی در من شکل گرفته که اصلا قابل مقایسه با قبل این سریال ها نیست ..الان دیگه میدونم اگر وارد زندگی مشترک بشم میتونم از پسش بربیام

    در حقیقت این سریال ها خود واقعی ارزشمندی که توی وجود من بود اما به خاطر عزت نفس پایین مخفی شده بود رو به من نشون داد و رو کرد .خودی که هر چی بیشتر میگذره بیشتر دوسش دارم و بهش افتخار میکنم

    چقدر همین در صلح بودن مریم جان باعث شد که روی من تاثیر بزاره و منم سعی کردم به صلح برسم با خودم و الن خیلی وقته یادم نمیاد که غر زدن یعنی چی و خیلی آرام تر و صبورتر شدم هر چند که هنوز خیلی باید کار کنم

    این نکته ی خیلی مهمی که شما استاد عنوان کردین که :

    این ذهنیت ما هست که اینقدر این سفرها رو راحت و جذاب کرده نه مساله ثروت

    این ی زنگ هشداری برای من بود که اصل رو درک کنم و دچار کج فهمی نشم که چون استاد ثروتمنده توی سفرها بهشون خوش میگذاره چون خیلی ها هستن که ثروتمندن و سفر هم میرن اما از بس که ذهنشون مشکل داره لذتی نمیبرن و برعکس کسانی هم هستن که پول انچنانی ندارن اما چون ذهنشون رو تربیت کردن در هر شرایطی لذته براشون مهمه و کلی سفر میرن و خوش میگذرونن و مصداق این دو دسته توی دور و بر من فراوان هستن

    وقتی گذشتم رو نگاه میکنم اصلا آدم ذوقی نبودم برا هیچی ذوق نمیکردم ی آدم خیلی بی تفاوت و خنثی .تازه با دیدن این سریال ها من فهمیدم که ی چیزی به اسم ذوق کردن هم هست !!!!!!!!!!!!!! و تازه از اونجا بود که من کم کم یاد گرفتم که احساساتم رو بروز بدم وقتی ی چیز جالب و زیبایی رو میبینم البته الان هم بقول استاد توی این زمینه خوب نیستم اما نسبت به قبل خیلی بهتر شدم

    وای آیدر تصاویرش واقعا دیوونه کننده اس مخصوصا اون فایل زیباییها رو تحسین کنیم که شما صحنه هایی رو از اونجا رو نشون میدین من اونجا بود که فهمیدم که ترکیه ی همچین جای فوق العاده ای رو داره و اینقدر زیبایی توی جهان هست و ان شا الله اولین تور سفریم رو میخوام به آیدر ترکیه باشه

    میدونین چیه استاد اصلا فکر میکنم که بیشتر ذوق کردن پیام اصلی این فایل برای منه چون یکم مدتی بود توی این زمینه ضعیف شده بودم و اون ذوق و شوق کمرنگ شده بود

    واقعا من خودم بعضی وقتها فکر میکنم مریم جان چطور خسته نمیشه اینهمه مدت موبال دستشه و فیلمبرداری میکنه کار واقعا سختیه که مدام موبال دستت باشه و تازه بدون لغزش فیلمبرداری کنی .خدا قوت مریم جان .همینه دیکه عشق به کار که باشه خستگی رو حس نمیکنی

    بله واقعا دیدن این رابطه ی زیبای شما لذت بخشه و از خدا میخوام که من رو هدایت کنه به همچین رابطه ای و اگر ی کم بهتر شدم و فاصله گرفتم از اون شخصیت قبلیم یعنی دارم تو این زمینه پیشرفت میکنم دارم لیاقتش رو پیدا میکنم

    داستان علی بی غم رو قشنگ یادم میاد توی دوره دوازده قدم قدم هشتم جلسه پنجم جایی که من برای اولین بار فهمیدم چرا آدم های بی خیال راحت تر زندگی میکنن و بیشتر خوش میگذرونن و از همون جا بود کهفهمیدم باید یاد بگیرم این خصویت رو در خودم ایجاد کنم چون در خانواده ای بزرگ شدم که به شدت در این زمینه مشکل داشتن و بقول معروف از کاه کوه درست میکردن .خیلی سخت بود اما ی ذره ی ذره سعی کردم ی کم بی خیال تر بشم و الان بهتر شدم

    البته که فایل سهل گیر کارها هم روی من خیلی تاثیر گذاشت و الان این یادآوری شما نوشنه بود که دوباره باید برم سراغش چون یکی دو روز بود همش قلبم میگفت برو گوشش بده اما عمل نکردم اما الان دیگه وقتشه و باید اقدام کنم

    آره ما هم داریم توی آشناهامون ی نفر که به معنی واقعیش علی بی غمه و داره حسابی خوش میگذرونه و چند بار هم پول برنده شده چون اولویت اولش شادی و بی خیالیه

    بله دیگه استاد اونقدر اتصالات ذهنی شما قوی شده با تمرین و تکرار که میتونی ساعت ها بی وقفه و بدون حواس پرتی صحبت کنین چون قانون تکامل رو رعایت کردین در کارتون و کمالگرا نبودین و الان به چنان کمالی رسیدین که هیچ چیزی نمیتونه خللی توش وارد کنه .تحسین میکنم شما رو و افتخار میکنم که شاگرد شما هستم توی این مسیر

    سپاسگزارم استاد و مریم جان عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  10. -
    علی کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 1672 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیز و مریم خانم❤️😘

    خیلی خوشحالم که خداوند فرصت داد تا باز یک فایل بی‌نظیر دیگه ببینم و کلی چیز یاد بگیرم

    چه رستوران باحالی اول فیلم بود، کلی غذاهای باحال و حتما خوشمزه🤩خدایا شکرت بابت این همه نعمت هات

    چه درخت باحالی 🤤قدرت خورشید رو ببین نصف درخت رو زرد کرده نصفی که آفتاب نخورده سبزه 😬خیلی چیز جالبی بود 🤩خدایا شکرت بابت اینکه این درخت زیبا رو دیدم

    استاد جانم چه راحت جولوی دوربین گفتید که حسش نیست که درون رو بفرستم بالا و تنبلی دارم میکنم😅 این واسه من درس داشت میدونید چی : رو راست بودن و راستگو بودن با خودمون و بقیه، (راحتی خود)

    ای خدای من ساختمونه رو ببین میمون بهش چسبیده 😍من تا حالا ندیده بودم

    عه یکی دیگه هم مدل سازی شده روی زمین چقدر جالبن اینها و حس خوبی به آدم میدن 😍خدایا شکرت

    چه خوب استاد که راه دوم رو انتخاب کردید چون هدف لذت بردن است مهم نیست که چقدر راه طولانی تر میشه، مهم اینه که ما میتونیم منظره های زیبا تری رو ببینیم و بیشتر لذت ببریم

    خوب استاد جانم وقتی صحبت از بچه ها شد که کامت راجب مریم خانم گذاشته بودن و شما اینقدر قشنگ توضیح دادید، من این وسط داشتم تمرکز میکردم به ویژگی های خوب مریم خانم و شما و سعی کردم که مانند شما ها باشم و دیدم خدای من چقدر فوقالعاده هستید،من تا حالا اینجور خانمی ندیده ام چقدر قشنگ به قانون ها حالا توی روابط، عزت نفس و… به همش عمل میکنن، واقعا تحسین میکنم و سپاسگزارم ازشون که باعث شده ما ببینیم و لذت ببریم و افکار و باور هامون تغیر کنه

    راجب تاثیر این سریال ها گفتید، من یاد گرفتم که زندگیم رو مثل شما اینقدر زیبا بسازم و با هرقسمت بیشتر رشد کردم

    اصلا قشنگ حس میکنم یه چیزی درون من داره تغیر میکه

    مثلا یه قسمت اوایل سریال زندگی در بهشت مریم خانم رو زنبور گزید 😅 و ایشون گفتن که این برای بدن من خوب بود، باورتون نمیشه اینقدر این جمله روی من تاثیر گذاشت که تا همین الان هر اتفاقی که برای من افتاده من به خودم گفتم این برای من خوب بود و سعی کردم تمرکزم رو روی نکات مثبت بگذارم

    استاد جان راجب بیخیال بودن گفتید 😇من خیلی وقته علی بیغم هه شدم و چقدر همه چیز شیرین تر و لذت بخش تر شده 🤗و حرص هیچ چیزو نمیخورم و از هیچ چیزی نمی‌ترسم و همه چیز رو سپردم به خدا

    و به قول شما بسیار انسان پایه ای هستم و یادگرفتم که مثل شما باشم و با هرشرایطی مثل حالا توی ماشین خوابیدن کنار بیام و سعی کنم از زندگیم لذت ببرم

    عاشقتونم که اینقدر خوب و فوق‌العاده اید

    آرزومه یک روزی از نزدیک ببینمتون و عاشقانه در آغوش بگیرمتون

    در پناه حق🌹❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: