سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 135

بنام خدایی که بشــــــدت کافیست

ســـــــــلام 😍

من هنوز این قسمت رو نوش جون نکردم ولی الان اومدم چندتا از کامنتاش رو بعنوان یه پیش غذای خـــــــوشمزه نوش جان کنم تا امروز برگشتم از محل کارم یا همین جا تایم آزاد داشتم حـــــــتما نوش جونش کنم ولـــــی وقتی کامنت رو خوندم دیدم اِ استاد جان درمورد تسلیم بودن صحبت کرده واسه همین دوست داشتم تجربه های اخیرم از تسلیم بودنی که با آگاهی ها یدوره هایی که خریدم و زندگی در بهشت و سفردورآمریکا به لطف الله و استاد جانم و مریم بانوی عزیزم یاد گرفتم و سعی میکنم هر روز تسلیم تر و تسلیم تر باشم رو بگم

بقول مولانا جان

هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر/آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم

هر لحظه که می کوشم در کارکنم تدبیر/رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر

یکی از بزرگترین چیزایی که به اصلاح قبلا رو مخم بود و خلی بابتش حرص میخوردم غر میزدم وسایل قدیمی و شکسته و در کل از نظر من بلااستفاده ای که از خونمون بیرون ریخته نمیشد و هـــــرچقدر قبلا حرص میخوردم فایده نداشت که ندشات و این ها بیشتر و بیشتر میشد آینه شکسته میز شکسته و هر چیزی بیرون انداخته نمیشد و مخصوصا مادرم خیلی برای این کار مقاومت داشت ولی تو همین دو سه هفته اخیر وسایلی رو خود مادرم گفت بدون اینکه دیگه من بخوام ازش یا اصراری کنم خودش گفت اینا رو بندازیم بیرون دیگه 😍 با اینکه از طرف یکی از برادرام هم کلی حرف شنید که چرا اینا رو میندازی شما چرا قدر نمی دونید ولی حتی برای یک لحظه هم عقب نکشید و تو همین مورد درخصوص سلامتی هم اگر همین رو قبلا مادرم میخواست انجام بدیم چون کلی کمدهای ققدیمی که سنگین بودن رو باید می بریدم می نداختیم بیرون اگر زینب قبل بودم زود خسته میشدم یا غر میزدم چرا فقط من ولی این بار یاد پاکسازی پرادایس افتادم که استاد و مریم جان انجام میدن و چوب کمدایی که مادرم میگفت اینا رو دو نفره ببریم من خودم تنهایی بلند میکردم و میبردم بیرون خونه😍 و چــــــقدر بعد انجامش کیف کردم

یه مورد دیگه هم دو روز پیش براحتی من و خواهرم سفارش یه مبل بــــــــــــی نظیر و خوش رنگ رو دادیم مبلی که از بچگی من آرزو داشتم تو خونه مبل داشته باشیم ولی هیچ وقت نشد و کلی قبلا بابت این ناراحت میشدم که چرا ما تو خونمون مبل نداریم و بابت این و خیلی چیزای دیگه از پدرم ناراحت بودم ولی وقتی شروع کردم روی خودم کار کردن و تسلیم بودن سعی کردم هر روز برای خودم بیشتر و بیشتر تو وجودم نهادینه کنم به لطف الله و استاد عزیزم و مریم جانم سال گذشته برای اولین بار بدون اینکه کمکی از پدرم بگیریم من و یکی از خواهرام برای یکی از اتاقامون مبل خریدیم که هر وقت نگاهم بهشون میفته خدا رو شکر میکنم و الان هم برای هال یکی سفارش دادیم و چـــــــــقدر قشنگ خدا به بهترین ها هدایتم میکنه، فروشگاه که سفارش جدیدم رو بهشون دادم اولین باره ازشون میخرم که کرج هستن چون باربری که باهاش کار میکنن وانت هست خیلی صادقانه بهم گفت بزار اول بپرسم کرایه وانت رو برای اهواز بعد سفارشتون رو ثبت کنم حیفه اگر کرایه بالا باشه ولی من با یه حس خیلی خوب بهش گفتم ماشین هم اکی میشه و من تجربه خرید مبل از کرج و تهران رو دارم اونم قیمتی که برای کرایه داده بودم سال گذشته رو پرسید و بهش گفتم اینقدر گفت خیلی خوبه اگر بتونید به همون فروشگاهی که سال گذشته ازش خریدید بگید مبلی که از ما سفارش میدید الان رو اونا با باربری شون بفرستن ، اولش یه لحظه نگران شدم و گفتم نکنه اونا راضی نشن چون من که از یه فروشگاه دیگه دارم میخرم این یکی رو ولی زود ذهنم رو جمع و جور کردم و گفتم نه حتما بهشون میگم با اینکه اولش یادم نیومد اسمشون رو ولی دو سه دقیقه طول نکشید یادم اومد و زود تو صفحه اینستاشون بهشون پیام دادم که چند ماه پیش از شما خریدم الان از یه جای دیگه دارم سفارش میدم ولی میخوام واسه شما بفرستن و شما واسم ارسال کنی اهواز و اونم 5 دقیقه طول نکشید جوابم رو داد و گفت حـــتما🤩💃 خدایا شــــــــــــکرت

استاد عزیزم و مریم جان بی نهایت سپاسگزارم برای وقتی که میزارید برای زندگی رد بهشت و سفر دور آمریکایی که رایگان در خدمت همه هست و با همین ها میشه کــــــــلی ظرف وجودی مون رو بزرگ کنیم، عـــــــــــــاشقتونم و روی ماهتون رو می بوسم🥰😘

از دوستان بینظیرم تو سایت برای کامنتهای بـــــــــی نظیری که می نویسن و خودش به تنهایی با ارزش تر از خــــــــــــیلی کتابای حوزه موفقیت و خودشناسی هست سپاسگزارم، عــــــــــــاشقتونم🤩🙏😘

هر لحظه مون توحیدی تر و ثروتمندتر در پناه خدای وهاب