سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 135

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار زهرا عزیز -با کمی ویرایش- به عنوان متن انتخابی این قسمت:

استاد قبل از شروع نوشتن زیبایی های این قسمت، باید بگم که: قانون جواب میده و این کانون توجه منه که داره دنیای من رو می‌سازه و هر بار این قانون داره بیشتر به من ثابت میشه و هر بار ایمانم رو  قویتر می کنه برای دقیق تر عمل کردن به این قانون. این رو یاد آور شدم برای اینکه یه خبر خوب بدم:

از بس من رابطه شما و مریم جان رو تحسین کردم و واقعا گاهی با تمام وجودم اشک ریختم از این همه عشق و رابطه عالی، رابطه من و همسرم عالی و رویایی شده.  استاد میدونم شما باورتون میشه اما من خودم واقعا توی خواب و رویا هم نمیدیدم که رابطه من و همسرم انقدر رویایی و عالی بشه. گاهی اوقات به خاطر این نتیجه عالی اشک من در میاد و میگم خدایا شکرت به خاطر قانون. شکرت به خاطر اینکه جهان داره انقدر دقیق به کانون توجه من پاسخ میده.

استاد گاهی میخام بال دربیارم از این هما اتفاق خوب تو روابطم و این زو مدیون شما و مریم جان هستم که زیبایی های رابطه قشنگتون رو به من با این مستند زیبا نشون دادید. من با فایلهای مستند شما در “سفر به دور آمریکا” و “زندگی در بهشت” فهمیدم که میشه یه رابطه انقدر زیبا و عاشقانه و در عین حال مستقل و رها به دور از وابستگی داشته باشی. بخدا که فایل های زندگی در بهشت و سفر به آمریکا گنج هستن. گنج بینهایت ارزشمند خدایا شکر ت

و اما زیبایی های این قسمت:

استاد یه باوری که شما درباره باورهای ثروت آفرین به ما یاد دادید این هست که: ثروت مندان آدم های خوبی هستن. توی تصاویر این فایل چقدر تو گوش من زنگ خورد که نگاه کن این همه آدم ثروتمند تو این کشتی کروز هستند و  چقدر بی ریا هستند و چقدر با آرامش. حتما که باید ثروتمند باشی که سفر با این کشتی و این همه زیبایی رو تجربه کنی. پس ثروتمند شدن با شکوه است چقدر تو این فایل این دوتا باور برای من پررنگ تر خودشو نشون داد.

چقدر از هر جای این کشتی که فیلم گرفتید لذت بردم و چقدر شکوه و زیبایی خداوند و زیبایی ثروت رو دیدم. چقدر این کشتی زیباست و چقدر بزرگ اصلا انگار یه شهره. همه چی توش هست حتی یه باشگاه به این بزرگی.

استاد جان اون تیکه آخر فایل که راجب قانون تکامل و تسلیم بودن راجب خواسته ها حرف زدیم چقدر به من چسبید. آخه چند روزه با یکی از دوستان عزیزم که اعضا سایت هم هست داریم راجب تسلیم بودن برای رسیدن به خواسته ها حرف می‌زنیم تا برای جفتمون باز بشه ووقتی شما شروع کردیدبه صحبت راجب سفر و اینکه ذهنتون درگیر بود من برق از سرم مرید ای خدا من دقیقا همین حرف هارو لازم داشتم سریع به دوستم پیام دادم فایل جدید رو دیدی استاد دارا راجب همین موضوع حرف میزنه. چقدر قشنگ این موضوع رو باز کردید که من نباید برای خدا تعیین تکلیف کنم. من شادی رو میخام و لذت رو میخام و یه سفر زیبا میخام اما تسلیم هستم. هر اتفاقی که بیوفته به نفع من هست و نکات مهمی که توی این فایل توضیح دادید درباره مفهوم عملیِ “تسلیم هدایت های خداوند بودن در هر جنبه ای از زندگی“.

استاد شما با این فایل ها باعث شدید خواسته سفر با یه کشتی کروز و دیدن زیبایی های جهان از این طریق در من شکل بگیره. چون قبل این فایل اصلا نمیدونستم یه همچین کشتی با این همه زیبایی هست که میشه اون رو تجربه کرد، همونطور که قبل از فایل های “سفر به آمریکا” و “زندگی در بهشت” اصلا نمیدونستم که رابطه زن و مرد میتونه انقدر زیبا و عاشقانه باشه. چون تا قبلش فقط روابط پرتنش و پر از بحث وابستگی رو دیده بودم و باور کرده بودم که زندگی همینه. اما به لطف خدای مهربان که منو هدایت کرد به این مسیر  و به لطف این فایل های زیبا و باور ساز، کلی خواسته درباره رابطه توام با عشق و مودت در من شکل گرفت و آروم آروم به سمت چگونگی ایجاد این رابطه هدایت شدم.

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

198 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سیده مینا سیدپور» در این صفحه: 1
  1. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1624 روز

    سلام به استادعزیزم ومریم بانوی عزیز دل، خدارو صدهزار مرتبه شکر در بهترین شرایط سفرباکشتی کروز رو شروع کردید..انشالله در همه حال مثل همیشه خدا پشت وپناهتون باشه وهر لحظه عشق وشادی وآرامش ولذتهای وصف ناپذیری رو تجربه کنید به امید الله…خدا شاهده که چندین بار موقعه نگاه کردن این فایلهایی سفر به هوواییتون به خدا میگفتم خدایا آرزوی هرکسی هست تواین شرایط عالی باشه، اما من خوشحالم که الان دارم عزیزای دلم رو تواین شرایط عالی ولذت وخوشی می بینم، وقتی عزیزای دلم دارن خوش میگذرونن انگار من دارم خوش میگذرونم، یه جورایی مثل مامانا دعا کردم و سپاسگزاری کردم انگار بچه های خودم رفتن سفر😊😊😘خیلی دوستتون دارم شما لایق بهترینها هستید💗

    استاد عزیزم همه ی اون زیباییها امکانت وشوق وعشق ولذت بودن در اونجای مثبت به کنار همه ی اون انرژی مثبتی که اونجا حاکمه وخودشو تو چهره آدمهای اونجا فریاد میزنه یه طرف که کلی حس خوب گرفتم ازشون ومطمعنم دیدن اینهمه نعمت خداوند وبزرگی وعظمتش ومهربانیش که برای بنده هاش قرار داده برای من اتفاقی نیست از طرف شما، خصوصا اینکه من نیاز داشتم همین امشب این حرفهای گوهر بار شما رو در مورد تسلیم بودن محض خداوند بشنوم یه طرف😍😍😍

    من یه جورایی همیشه تو توکامنت هام کلی یا جزئی در مورد زندگی شخصیم می نویسم،هم اینکه آروم میشم واینهارو اینجا به یادگار میذارم تا بعدها که میام ومیخونمشون ببینم که چقد تغییرات مثبت داشتم،هم اینکه شما بخونید😊😍 هم اینکه دوستانم تو این سایت هستند که شاید تجربه هام مناسب کسی بود..

    من وقتی وارد تلگرام شما شدم دو سال پیش وبعد وارد سایتتون شدم به لطف الله مهربان فقط گوش میکردم باجزییات کامل زندگی شخصیتون رو مرور میکردم یه جواریی با دل وجون،اخه دقیقا همه ی حرفهاتون به دلم می نشست به قول خودتون که تو سمینارهای چندین سال قبلتون گفته بودید حرفهایی که منه عباسمنش بهتون میزنم خودتونم می دونید والان براتون آشناس جنسش،اما مهم اینه که ببینید چه تاثیری بعدش رو زندگی شخصیتون میگذاره!!!

    خب من ازدواج دومم بود بعدسالها باپسرم زندگی کردن وارد زندگی کسی شدم که ایشون هم یه پسر داشت جفتمون هم سن،تحصیل کرده، ومثلا باشخصییت😀 گفتیم خدارو شکر نیمه گمشده همیم!! اما اما،کم کم اختلاف نظر ها شروع شد،اوایل حرف میزدیم تا به تفاهم برسیم بعدها رفتیم پیش مشاور خانواده وبعدترش کم کم از طرف ایشون خانواده ها متوجه اختلافات ماشدن…واین روند ادامه داشت دو روز خوب بودیم سه روز بدو قهرو …گفتم طبیعیه درست میشه، من سالهاست همسرم به رحمت خدا رفته بوده تنها باپسرم زندگی میکردم از مردها فاصله گرفته بودم یه جورایی شوهر داری یادم رفته!!! یا میگفتم ایشون فرزندش بیماره(هموفیلی) همسرش ازشون جداشده، آسیب دیدس، تا بیاد باهم جفت وجور بشیم یه کم زمان میبره!!!! حالا سعی میکنم تغییرش بدم کم کم ، درست میشه الکی بزرگش نکن،بشین زندگیتو بکن!!!

    مگه اطرافیانت چطور دارن زندگی میکنن،اختلافات هست دیگه نمک زندگیه!!!!

    همون موقعه ها بود که لطف خدا شامل حال من شدو باشما آشنا شدم خب اوایل فقط گوش میدادم دیدم شما پیشنهادات وراهکارها وتجربه های نابی از زندگیتون دارید وه در اختیار دیگران قرار دادید همه اش هم واقعیه!!!

    شما مگفتید خداوند زن وشوهر رو مایه آرامش هم قرار داده، اگه دعواهی وقهرهای شما وهمسرتون به کرات داره اتفاق میفته، اگه وابستگی بیش از حد بهم دارید، اگه سعی میکنید همدیگرو تغییر بدید، بدونید سخت در اشتباهید وبه زودی طولی نمیکشه که زندگیتون به نقطعه پایانش میرسه؟؟؟!!!

    خیلی ترسیدم😔 گفتم باید کاری بکنم ،استاد عباسمنش راست میگن،چقد دقیق رابطه هارو میشناسن، چقد دقیق همه چیزو میونن وشخصیت هارو میشناسن!!!

    بعد سعی کردم یه همسرم هم پیشنهاد بدم فایلها وزندگی ومطالب شمارو دنبال کنه، کلی هم خوشحال بودم که دیگه ما یه مشاور و روانشناس همیشه در دسترس وباتجربه داریم که جنس حرفهاش از دل روابط زناشویی ما بیرون اومده،گفتم عزیزم بیا خودمون رو تغییر بدیم ببین اینجا اینجا وانجا من وتو اشتباه کردیم ومیکنیم…واین شد(اولین اشتباه) برخلاف اینکه شما گفته بودید تا تغییر نکردیم تاکسی ازمون کمک نخواست تاکسی خودش داوطلب نبود از منبعی که داریم ازش یاد میگیریم به نزدیک ترین افراد زندگیمون هم نگیم…ایشون دیگه راه میرفت می نشست میگفت خوبه با استاد عباسمنش واصولش داری زندگی میکنی فلان حرف چی بود پس زدی؟؟ میکفت منکه ادایی ندارم که دارم رو خودم کار میکنم توکه داری رو خودت کار میکنی اینی؟!! مدام زیر زربین بودم تا اشتباهی ازم سربزنه منو مورد انتقاد شدید قراره بده،خب منم مثل همه اوایل که باشما اشنا شدم داشتم ذوق مرگ میشدم میگفتم دیگه همه چیز حل میشه زندگیم دیگه بی نقص میشه!!! (دومین اشتباه) وقتی منه مینا ۳۶ و۳۷ سال با نااگاهی وباورها واعتقادات اشتباه ،روش تربیتی نادرست زندگی کرده بودم با عادات بد تکراری ومخرب چطور پیش خودم فکر کرده بودم تو چندماه می تونم بدون سپری کردن دوره تکاملم یه دفعه ۱۸۰ درجه تغییرات مثبت داشته باشم؟؟ خلاصه بعد یه مدت که سعی کردم همسرمو بیارم تو مسیر خودم خسته شدم،همینکه تمرکزم رو گذاشتم رو تغییر خودم اختلافات بیشتر شد،اما من همش یاد حرف شما میفتادم که اگه خودتون تغییر کنید همسرتون خودخواسته وخداخواسته تغییر میکنه ویا دنیا مسیرتون رو جدا میکنه…اوایل تحمل تغییرات من براش سخت بود، از سکوتهای طولانی من،از اینکه همش مشغول نوشتن بودم،فایلهارو میدیدم وکم کم ازش قطع وابستگی کردم وآروم شده بودم کلافه میشد،بعدترش میگفت دیگه منو کلا گذاشتی کنارا،همش عباسمنش عباسمنش ، خواب وخوراک وزندگیت شده،گوش کردن فایلها و نت برداری و نوشتن!!! خب من میدونستم هیچ راهی ندارم من الان مادر دوفرزندم ازدواج دومم هست ومتاهل هستم وتمام وظایفم رو به خوبی انجام میدادم ولی وقتی آدم تو مسیر صراط مستقیم قرار میگیره دیگه خیلی چیزها متفاوت میشه،من دیگه دوست نداشتم با همسرم و دوستاش بیرون برم مهمونی برم و ساعتها وقت گرانبهامو پای صحبت های بیهوده وقلیون و….غیبت واینا صرف کنم،من دیگه تو گله ها و شکایت های همسرم پشت فرمون از رانندهای دیگه، گله از آلودگی هوا، صحبت های بی انتها وبیخود در مورد مذهب وسیاست و اینجور بحث ها هیچ نقشی نداشتم وعملا فقط تماشاچی شده بودم البته گاهی گفتگوهای ذهنی طولانی داشتم که اخرسر مجبور میکرد از در نصیحت وارد بشم که عزیزم نگو ولش کن بی خیال ،ببین استاد عباسمنش میگه…..(اشتباه سوم) والبته که با جمله برو بابا حالا یه مدت این حرفهارو شنیدی واسه من ادای آدمهای روشنفکر ودنیا دیده وهمه چی دون رو در نیار…

    خلاصه که اینهایی که میگم جزء درسهایی بود که باید میگرفتم، من تومسیر بودم با شما درس میگرفتم وباید درس پس میدادم تا اینکه قهرهای همسرم بامن به ۲۰ روز به یکماه وبعدها رفتن از خونه به خونه پدریش والان در حال حاضر به حدود ۱۰ ما رسیده!!! ما از نظر مالی زندگیمون تامین بود،پدرشوهرم به اندازه کافی دارایی برای پسرش گذاشته بود که همسرم سرکار نره واز درآمد املاک پدرش زندگی کنه، البته در حد یه زندگی نسبتا خوب، همسرم مترجم زبان انگلیسی هستند وخوشتپ واز نظر دیگران که فقط مدت کوتاهی باهاش در ارتبات هستند با شخصیت!!! خب من اوایل ترسهای زیادی اومد سراغم تو دوران زندگی دوسالمون انقد فشار واسترس داشتم که مجبور شدم قرصهای صداسترس استفاده کنم،وحتی تا مدتی بعد رفتن همسرم،قضاوت مردم،حرف وحدیث خانواده، نداشتن حمایت مالی، سرزنش پدرومادر که دختر نمی تونستی شوهرتو برا خودت نگهداری و….از این حرفها که اکثرا آدم تو دوران قهرو جدایی میشنوه هم بود برام، اما من فقط خودمو وصل شما وآموزه هاتون کردم،سعی کردم ارتباط معنویمو باخداوند بهتر کنم سعی کردم از هنری که دارم استفاده کنم هرچند کم درآمدی داشته باشم تا منوپسرم دستمون جلوی کسی دراز نشه!!! چندوقت پیش همسرم کسی رو واسطه فرستاد که میخواد جداشه، وحاضر نمیشه حتی همون مهریه کم ۱۴ تا سکه من رو هم بده، خب من دقیقا توشرایطی بودم که باید درسهایی رو که گرفته بودم پس میدادم، از خداوند کمک خواستم وهمیشه حرف شما استاد عزیزم توگوشم بود که میگفتید اگه شما درمسیر درست باشید نباید بترسیدنباید بجنگید،خب منم یه مدت فکر کردم بعدگفتم ۱۴ تا سکه مگه چه ارزشی داره پله های دادگاهو بالا پایین کنم رفتم بخشیدم و طلاق توافقی اتفاق افتاد والان تو دوران عده بعد طلاق هستم،ایشون گفته باید هرچه سریعتر خونشو خالی کنم،من قبل ازدواجم کارمند بودم بیمه داشتم وشرایط مالی نسبتا خوبی داشتم،تمام پس اندازمو تواین مدت خرج کردم،طبیعیه که ترس ووحشت بیاد سراغم!!

    اما به الله قسم که آرومم،دروغ نگم شاید در طی شبانه روز سر جمع نیم ساعت هم فکر بد وحس بد نداشته باشم وترس از اینکه چی میشه!! البته همسرم موقع طلاق گفت که دارم تنبیهت میکنم تا بفهمی شوهر خوب وزندگی خوب داشتن یعنی چی؟!! چرا تواین مدت نیومدی دنبالم برگردم به خونه پیش تو وبه زندگیم!! حالا پشیمون شدی و افتادی به التماس بعدا میفهمی ادم باید طرف شوهرش و هم عقیده شوهرش باشه !!!!!تو دلم به حرفش خندیدم!! گفتم ای بی خبر از عالم، توچه میدونی خداوند برای من وتو چی در نظر داره،توچی میدونی چه درسهایی باید از زندگی بگیریم والان دقیقا همونموقعه اس که من باید سعی کنم قاطعانه تومسیرم باشم، نه جنگ نه دعوا، نه اینکه جوابشو بدم، نه بخوام ثابت کنم که من خوبم توبدی،نه بگم توکی هستی من وپسرم خدارو داریم مگه قبل تو چیکار میکردیم،نه اینکه بگم من راضی نبودم انشالله خدا حقمو ازت بگیره، مهریه من حقم بوده چرا مجبورم کردی توشرایطی قرار بگیرم که هم مهرمو ببخشم هم جدابشم وزندگیم خرابشه وقتی مشکل اصلی خودتی، (همه ی اینهایی که براتون اینجا نوشتم همون موقعه تو دفتر خونه وشاید بارها بعدش اومد توذهنم ومن بلافاصله گفتم) شاگرد خوبی باش لطفا، استادت بهت چی گفت؟؟ صبور باش،دوره تکاملت رو طی کن،درسهایی که باید بگیری رو بگیر، تسلیم خواست خداوند باش، با دیگران در صلح باش، از کسیکه آزارت میده یا میخواد باهات بجنگه، یا قصد صدمه زدن بهت رو داره اعراض کن!!! همه اینا توحرف آسونه ها،اما سخته بخدا سخته توخلوت خودت پیش خدای خودت که هستی بگی خدایا من تسلیم خواست توهستم، بعد نجوای ذهنت بیاد بگه خب مدارا میکردی بی خیال استادو مسیرش میشدی همینطوری یلخی زندگیتو میکردی الان شوهرت بود،بچه ها حالشون خوب بود کنار هم،حالا شوهرت هم پول داره هم قیافه میره با کس دیگه،بدبخت گند زدی به زندگیت، باز توبیای بگی خدا به شجاعان پادش میده چون استادم میگه ومن بهش باور دارم،باز بگی تغییر درد داره ولی نتیجش شیرینه،بازبیای بگی چیزی که سهم توباشه بهت میرسه نگران نباش،……البته همسرم الان تمایل به برگشت داره و منتظره من مینای سابق بشم وابسته دهن بین ترسو مادی گرا، بی هوییت،نادون،عصبی،کنترل چی! یا بی ارزش و بی شخصییت وبی عزت نفس برم دنبالش وبگم برگرد هرچی توبگی هرجور تابخوای من همونطور رفتار میکنم!…ولی من میگم هرآنچه که مرا نکشد قویترم کند به قول میکائیل جان عزیزم، من دیگه آدم سابق نمیشم من توفرکانسی عالی هستم مطمعنم نتیجش رسیدن به نوره به آرامش دایمیه وبه خودشناسی وخداشناسی قلبی وبااگاهی،اگه همسرمم تغییر دادخودشو بامن هم فرکانس بود خدا خودش اونو میاره دوباره …

    همه ی اینهارو گفتم اینجا،استاد جانم که بگم تواین فایل گفتید چطور برنجواها کنترل داشته باشیم وبه خدابگیم خدایا من تسلیم خواست توهستم هرچی توبگی هرچی تو بخوای( من همسرمو دوست دارم،زندگیمو دوست دارم واصلا راضی به این جدایی نبودم ودلم میخواد همسرمم بیاد تومسیر وبرگرده) اما باتمام وجودم باتک تک سلولهام میگم همیشه،خدایا تو میدونی من چی میخوام میدونی چیو دوست دارم،اما این تویی که صلاح ومصلحت من در دستان پر قدرت توست،حتما اگر همسرم وارد زندگیم نمیشد ومن با اینهمه تضاد وناخواسته شخصیتی،خانوادگی،روابط خصوصی،مادی و…روبه رو نمیشدم هیچوقت هیچوقت نه استاد رو میشناختم نه تغییر میکردم وهمچین خدایی رو داشتم که الان در تمام وجودم هرلحظه دارمش،وشاکرش هستم …

    استاد جان خیلی خیلی خوشحالم حتی به بهایی چنین سنگین وتلخ،، من به آفریدگار ومعبودومقصود خودم وصل شدم وحال دلم باهاش عالیه منتظر معجزه های قشنگش هستم..

    دوستتون دارم و شاکر خداهستم که شمارو اورد تو زندگیم تاانقدر روحم تعالی پیداکنه که هرلحظه تسلیم باشم وفقط سهم خودم رو توزندگی اونم باعشق وتکل واعتماد انجام بدم وباقی رو رها کنم وبه دستان پر قدرت خودش بسپارم…

    در پناه امن خدا شادوسلامت و ثروتمند وسعادتمند باشیم انشالله هممون💗آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: