سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 138 - صفحه 4

به نام فرمانروای آسمان ها و زمین

سلام به استاد عزیز و مریم جانم

سلام به همسفرها و هم فرکانس های نازنینم

خدایا چقدر امروز ذوق زده شدم.

استاد چندین روز تو جزیره ها در حال لذت بردن بودیم و اصلا هیچ ردی از شما هم پیدا نمیکردیم،اول صبح به محض شنیدن صدای شما، نیمه باز به همسرم گفتم قسمت جدید اومد آخ جون بریم سفر…وای که چقدر لذت بردم از لذت بردنم و اینجوری از خواب پاشدنم،خوده خود فانوس دریایی بود. دقیقا دیشب نوشتم دوست دارم تا آخر هفته استاد رو در سفر به دور آمریکا ببینم.خدایا چی بگم اصلا چی دارم بگم،اصلا چیزی برای گفتن می مونه جز اینکه بگم خدایا شکرت برای این قوانین ثابت و بدون تغییرت. خدایا شکرت.

راستی پریشب هم تو خواب انگار سوار یک کشتی بودم.وای خدایا ببین چه فرکانس های معرکه ایی دارم میفرستم و تو چقدر مدبرانه به فرکانس های من پاسخ میدی.خدایا بارها و بارها و بارها شکرت.

استاد من الان عکس پروفایل این قسمت رو دیدم،چون این قسمت رو اول صبح خیلی راحت دانلود شده با همسر عزیزم دیدم. اصلا با همون صدا هم بیدار شدم،خدایا چی بگم چقدر خوب بود الان که مینویسم متوجه میشم چقدر عالی بود چقدر همه چی به موقع و راحت پیش رفت. چون دارم هربار بیشتر یاد میگیرم آسان شوم برای آسانی ها.هربار دارم بیشتر هدایت ها رو درک میکنم. هربار در مدار درست بودن و اتفاقات رو براحتی تجربه کردن رو بیشتر متوجه میشم و هربار اندکی بیشتر ایمانم رو قوی میکنم. استاد اگر بدانید چقدر خوشحالم دارم نصف شب بعد نوشتن تمرین هام اینجا ردپا میذارم.خوشحالم چون شکر گزاری هام و تجربه های امروزم تموم نمی شد.

استاد عکس این قسمت مثل بقیه قسمت ها کلی حرف و درس توی دلش داره و من اینبار میخوام بخشی از اون درس با همزمانی اتفاقات امروزم بنویسم.

استاد امروز اولین بار بود من و همسرم بیشتر از یک میلیون یکجا لباس خریدیم،اونم اولین بار یک پیراهن شلوار و.منم مانتو و شلوار ست خریدم.تا حالا اینجور اینقدر هماهنگ و ست با هم لباس نخریده بودیم.خدایا شکرت من میدونم اینا اتفاقی نیست چون باور دارم که هیچ اتفاقی اتفاقی،نیست استاد میبینی،شما متوجه میشی من از چی دارم حرف میزنم.خدایا شکرت.

خدایا شکرت برای کارهایی که بهم داره پیشنهاد میشه

خدایا شکرت که دارم هر بار بیشتر از بیکار بودن و بی پول بودن منزجر میشم چون میدونم راه نزدیک شدن بخدا ثروتمند شدنه.میدونم باید حرکتی هر چند کوچک بردارم تا جهان هم برای من ده ها قدم بتونه برداره.

خدایا شکرت برای پول ها و.کارها و مشتری های زیادی که همسرم این روزها داره

خدایا شکرت برای اینکه فردا هم یک کار متفاوت که از ایجاد شدن یک فرصت جالب و دوست داشتنی ایجاد شد،قراره با همسر جان بریم در یکی از خفن ترین نقطه ها تو تهران تو یک برج خفن تو یک دفترکار خفن با یک آدم خفن و عالی یک پروژه انجام بدیم منو و همسرم.میبینی استاد با کیا دم پر شدیم. استاد می‌بینی. جایی که یکی از مشتری های اونا یک بنکدار برنج یا عمده فروش نمیدونم دقیقا چی فقط درآمد و جابجایی پول یکسالش بالای ۵۸۰میلیارد هست اگر کم نگفته باشم بیشتر نگفتم.خدایا شکرت برای دیدن این همه.

استاد دیدن عکس پرتره زیبایی که مریم جان هنرمند و دقیق مون ازتون روی عرشه کشتی گرفتند منو از کجا به کجا ها زرد.هیجان زده ام برای گفتن این همه. اینکه با دیدن لباس های هووایین استایلی که خریدین و خیلی هم زیبا،شاد و باکیفیت و خوش طرح و رنگ هستند عکسی گرفتین که دنیا حرف داره استاد….

فقط خواستم بیام بگم منم تو سفر هستم

خواستم بگم حتی تو خواب هم تو کشتی ام یا با شما عزیزان

فقط خواستم بگم که هر روزم بهتر از دیروز میشه و من در جهت بهبود های دائمی در مسیر تکامل خودم دارم پیش میرم تو این جنگل سرسبز،دارم ردپاهاتون رو دنبال میکنم لذت میبرم،عشق میکنم و پیش میرم.

فقط خواستم بگم اشک تو چشمام جمع میشه وقتی این همه رو به یاد میارم و فقط میتونم بگم خدایا شکرت برای این همه

فقط خواستم بگم که نوشتن غوغا،کولاک،طوفان نمیدونم کاری میکنه که خدا براش قسم خورده،پس چرا ننویسم

فقط خواستم تشکر کنم که قلبم اینقدر تند میزنه که فقط میخوام سکوت کنم و.بگم ببین چه فرکانسی داری می فرستی فهیمه ببین. اینا پاداش نیست پس چیه،اینا نتیجه فرکانس های جدید نیست پس چیه…

استاد چطور میشه تشکر کرد از شما از مریم جان از این همه آدم های خوب که هستید که با خوب زندگی کردن،ثروتمندانه و عزت مندانه زندگی کردن جهان رو جای بهتری برای زیستن و.تجربه کردن میکنید.

خدایا از این کشتی چطور بگم

از بزرگی و.عظمتش بگم

از تمیزی و نظافتش بگم

از امکانات فوق رفاهی اش بگم

از خلاقیت هایی که تو در و دیوار و همه جاش هست بگم

از کجاش بگم

از اون همه برنامه ها داخل کشتی بگم یا بیرون از کشتی و.تو جزایری که میزه بگم

واقعا از کجا بگم که شایسته دیدن این فایل باشه

از زمین بسکتبال

از نرم و آهسته رفتن کشتی بگم که فنجون قهوه براحتی رو لبه نرده ها گذاشته بودید.

از اجرای شوها و نمایش ها بگم از اون سناریو از بازیگرهاش،از صحنه نور و لباس،از کجا بگم…شما بگو من این همه رو میبینم چطور میتونم بنویسم.

خدایا شکرت برای این همه

از چی بگم از پرسنل و خدمه

از غذاها

از فیلمبرداری های عالی و با عشق تون

خدایا اشک نمی ذاره….

خدایا شکرت

استاد میبینی آسمان هم همین لحظه شروع کرده به باریدن،رفتم پنجره رو باز کردم دیدم بله چه بارون لطیف و قشنگی

خدایا شکرت برای این بارون

خدایا شکرت برای این خونمون که پنجره داره

خدایا شکرت برای این احساس عالی و هوای عالی و اتفاقات عالی

دیگه واقعا فقط سکوت جواب میده

سکوتی که همه اش پره از صدای دوست که هر چه داریم همه از اوست و هر چه نداریم از نابینایی و ناشنوایی خود ماست…..خدایا شکرت برای اینکه همه جا هستی،حتی همین جا تو سلول سلول بدنم،تو نوش قلبم. خدایا تو نزدیکتر از رگ گردن به من نزدیکیتو منو نزدیک کن به بزرگی ات. منو بزرگ کن تا بیشتر ببینمت و داشته باشمت،منو اینقدر ثروتمند و عزت مند کن که همه تو بینم. من نیازمند فقط بتو هستم و دیگر هیچ…منو پر کن از خودت….خدایا قلبم رو بگشا از وجود خودت و منو آماده کن برای دیدار خودت….خدایا…..خدایا میدانم که میبینی در همین تاریکی شب، و آرامشی برای قلبم.میدونم هستی چون آرام و شادم از بودنت….دوستتون دارم خیلی خیلی زیاد