سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 149 - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)

یه مشق شب دیگه

و یه شب قشنگ دیگه

و یه سری اتفاقات لذت بخش دیگه

من دوباره اومدم بنویسم

چقدر خوبه که دلیل داشته باشم برای کاری که می‌خوام انجامش بدم

از یه طرف به خودم میگم 50 سالته بیا برو بگیر بخواب

از یه طرف میگم باشه 50 سالم باشه من می‌خوام موفق بشم

از یه طرف میگم کیو دیدی که این وقت شب همه خوابن از سر کار اومدی خسته الا می‌خوای تازه بنویسی که توجهت روی زیباییا باشه

از طرف دیگه خودم به خودم میگم دوست دارم بهای ثروتمند شدنو بپردازم

امروز یه روز سراسر انرژی مثبت بود بخصوص دیشب باعثش شد ک امروز خیلی زیبا باشه

میدونین دیشب خوابی دیدم که تعبیرش این بود ک خدا بهم گفت که حسام تو عشق منی و من بیشتر میخوام تو به همه چی توی زندگیت برسی همه چی– و وقتی از خواب بیدار شدم یه حجمبسیار زیادی از انرژی داشتم که نمیتونستم ذهنمو کنترل کنم

میدونین مدام به خدا میگفتم الان چیکار باید بکنم

انگار پادشاه یه حکومت بودم که روز اول پادشاهیشه و حالا باید یه سری موارد رو رسیدگی کنه

خیلی انرژی داشتم لباسهامو پوشیدم رفتم اداره و به خدا گفتم چیکار کنم بهم گفت اول یه برنامه یه ساله برا پروژه ای ک بهت گفتم بریز پلنشو و بعد شروع به اجرا کن

خوب صبح کی بیام اداره بعد تا چ ساعتی چه کاری همینطور مثل یه برنامه نویسش داشتم کدهای ذهنی از قبل برنامه ریزی شده رو داشتم تند و تند مینوشتم

بعد حدودا یک ساعتی گذشت رفتم بالای پشت بام محل کارم و رو به خدا شدم و یه ساعتی باهاش عشق بازی کردم و دمت گرم بهش گفتم

خبر خوب دومم این بود ک امروز جشن رو ز 104 عبور از سیگار رو گرفتم

واقعا دم خودم گرم 104 روزه هر روز دارم برا خودم جشن میگیرم و از خودم سپاسگزاری میکنم بابت این وارد شدن به این ترس

بابت عبور از این وابستگی — بایت آزادی از زندان 30 ساله و خیلی دمت گرم ب خودم گفتم

دوباره خبر خوب اینکه جهان بهم پاداش داد و 20 ساعت کشیک منو بوسیله دستانش 50 ساعت کرد ک خیلی خوشحال شدم

و بعد خبر خوب اینکه از طرف اداره یه کادو یه دست لیوان هدیه گرفتم و اونوقت فهمیدم که جهان داره به افکارم واکنسش نشون میده چون جهان بیدلیل به کسی هدیه نمیده

دوباره برنامه پروژه و تمام کارای روزم برنامه ریزی شده شد و من افتادم توی سیکلی ک میتونم راه به م کار خودم ببرم و مثل قبل سردرگم نیستم ک چیکار کنم

و این خیلی خبر خوبیخه

خلاصه امروز یه روز خیلی عجیبی بود و چقدر من پاداش گرفتم چقدر پاداش گرفتم

و خبر خوب اینکه با دوستم مهدی عزیز آقای داج از دوستان سایت و هم دوره ای های دوره احساس لیاقت یه صحبت یک ساعته داشتم ک ه کلی فرکانس خوب فرستادیم و به زیبایی های زندگیمون توجه کردیم

خیلی راضیم از خدایی ک پیدا گردم

همچین خدای نازنینی هیچوقت زندگی 50 سالم نداشتم — خیلی ازش راضیم واقعا خوب خدایی دارم =—چقدر امروز بابت وسایلی ک توی اداره و توی خونه براک م عالی کار میکننن لذت بردم و ازشون تشکر کردم

و همیشه حسابهام هر روز داره پر پول تر و پر پولتر میشه – هر روز مشتری هام داره بیشتر و بیشتر میشه — هر روز دارم راحت تر پول در میارم – و پول درآووردن چقدر معنویه چقدر دوس داشتنیه– هر روز داره کارم ساده تر و راحت تر انجام میشه و معلومه ک حخدا داره کارای منو انجام میده چون لیاقتشو دارم

آره دارم هر روز بیشتر و بیشتر لایق و لایقتر میشم.