سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 149 - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)

سلام استاد عزیزم و مریم جونم

یعنی با شادی وصف ناپذیری دارم این کامنت رو مینویسم

عجب فایلی بود واقعااااا بسیاررر عالی خیلی ممنونم

از صبح این فایل رو دانلود کرده بودم ولی جور نمیشد ببینم نگو که خدا میگه بزار در زمان مناسب در مکان مناسب میبینی

نمی دونم از کدوم قسمت فایل حرف بزنم

واقعا چقدر ثروتمند شدن فوق العاده س به آدم فرصت تجربه کردن میده و این تجربه ها باعث میشه که خودتو بشناسی حتی اینکه چجور سفر کردنی دوست دارم و بعد زندگی به سبک خودت باعث میشه لذت ببری و این لذت بردن باعث اومدن لذت های بیشتر میشه

آخ آزادی آزادی… استاد چقدر خوبه که آدم منشا خواسته هاشو بدونه و بخاطر همین دیگه فقط رو خواسته هات زوم نمیشی و تمرکز میکنی روی اصل و بعد بهش میرسی… مثلا من همیشه دلم میخواست مستقل باشم… همیشه دورم شلوغ بوده و به لطف خدا هر جمعی که میرم اکثرا دوست دارن باهام ارتباط داشته باشن ولی چون من اصول رابطه ی درست رو که میشه “اولویت خودت نسبت به هرکس دیگه تو ذهنم، مسیول ندونستن خودم در برابر دیگران و…” رو بلد نبودم باعث میشد از رابطه ها فراری باشم و برای تنهایی بیشتر بجنگم، الان هم نمیگم خوب شدم ولی واقعاااا هیچ ربطی به گذشته م ندارم

یعنی رو خودم کار کردم و آموزش های شما باعث شد ببینم منشا تمام خواسته های من که دارم براشون میجنگم و به دست هم نمیاد آزادی یعنی من آزادی میخوام و استاد فقط اینو فهمیدم و دیگه خواسته های ظاهری برام اصل نبودن، بدون اینکه کار فیزیکی بکنم و مکانم عوض بشه من وااااااااقعااااااا تنها و مستقل شدم همونجوووووری که از بچگی دوست داشتم و بعد ازدواج دیگه محتاجش شده بودم بدون درگیری بدون هیچییییی واقعااا … یعنی به خداااا هر لحظه به خودم میام و این استقلالو حس میکنم شور میگیرم و این مهمترین خواسته ی من بوده و انشالله هی بهتر و خفن تر هم بشه

یعنی بخدا الان دیگه بخاطر دور شدن از کسی دلم نمیخواد خونمونو عوض کنیم، برای لذت بیشتر تجربه ی قشنگتر چرا که نه ولی نه برای فرار کردن از چیزی و الان عاشق خونه ی زیبام و آرامشش هستم الهی شکر

میدونم خانم های زیادی هستن که این مشکل رو دارن امیدوارم همه اینو بفهمن و بتونن عمل کنن که اصلا نیازی نیست چیزی تو بیرون عوض بشه ما بای بفهمیم خودمون خالقیم خالق زندگیمون و فقط باید احساسمون خوب بشه همون چیزی که همیشه شما میگید

راجع به احساس خوب … راجع به اتفاقات ایران …خب من تصمیم گرفته بودم که در این برهه از زندگیم نمیخوام احساسم بد بشه و عمیقا انقدر خداروشکر رو خودم کار کردم که بدونم مسیول کسی نیستم و اصلا برای کسی کاری از دستم برنمیاد ولی باز هم حسم خوب نمیشد هرچقدر هم که میخواستم اعراض کنم از اخبار ولی میدونین تهش غمگین بودم و اعصابم خرد بود و همینکه میدیدم حالم بده خودمو سرزنش میکردم و میگفتم پس اتفاقای بد میفته و افتاده بودم تو این سیکل معیوب و میدونین مشکلم چی بود میخواستم یه دفعه به حال خوب کامل برسم و خب اصلا بهش تو اون فرکانس غم دسترسی نداشتم، … تا اینکه بلاخره یه حالت تسلیم بهم دست داد و عقل کل این گنجینه ی سایت چقدر بابتش ازون سپاسگزارم به یه پرسش و پاسخ هایی هدایت شدم که قلبمو محکم کرد و استارت حال خوبم ازینجا شروع شد که یه کلیپ استندآپ نگاه کردم فینال پیمان ابراهیمی تو عصر جدید و نمیدونین بلند بلند قهقه میزدم با اینکه قبلا دیده بودما ولی انگار بدنمم داشتم باهام همکاری میکرد و بخدااا که تو همون لحظه ها از صدای خندیدنم انقدر خوشحال شدم انقدر خوشحال شدم که حد نداشت بعد دیدم اااا چقدر حالم بهتر شد و بعد هم که شما این سریال رو شروع کردین و خدارو صد هزار مرتبه شکر هی حالم داره بهتر میشهه یعنی حتی خبری هم به گوشم برسه که خیلی کم شده روم تاثیرش کمه وااااای الهی شکرتتتتتتتتتتت

چچقددددر فایل بی نظیری بود این فایل استاد ای جوووونممم که همیشه واقعیت ها رو میگید و الانم راجه به پنج درصدی که ممکنه به اختلاف بخورید گفتید دمتون گرم

من قبلا هم گفتم که تا قبل سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت همین درگیر زندگی رویایی یه بلاگر شده بودم و چون همسرم واقعا آدمیه که برای خودش و خواسته هاش احترام قایل و اهل ار خودگذشتگی اینا نیست و با خودش و خواسته هاش راحته(الان واقعا بی نهایت این ویزگیشو تحسین میکنم و واقعا سعی میکنم یاد بگیرم ) و من چقددددر متوقع بودم ازش.خودم از آدم هایی که بهم نیازمند باشن و متوقع باشن فرار میکردما ولی نگو خودم این ویژگی مخصوصا نسبت به همسرم توم فوق العاده زیاده

خلاصه اون زندگی رمانگونه ی اون بلاگر که از هم پاشید به بدترین و نامحترمترین شکل

ولی من عوض شدم و شما رو دیدم و نگو از درون چرخ دنده ها داره جا میفته با این سریال زیبا

اتفاقا دیروز همسرم از صبح تا شب که سر کار بود بعدشم باز تو خونه داشت ادامه کارشو انجام میداد و نمیدونین چقدر کارشو دوست داره خداروشکرر و اصن مشخص بود داره عشق میکنه پشت لپتاپ:)) بعد یکی دو بار بهم گفت ببخشید من همش کار میکنم و من تعجب کردم که چرا داره اینو میگه بعد فهمیدم انقدر اون قبل هاکه حالم با خودم نبود وقتایی که اینجوری شب تا صبح کار میکرد سرش غر زدم و ناراحت میشدم (البته هیچوقتم کارشو ول نمیکرد ها فقط همون زبونی عذرخواهی میکرد:)))) الانم فک میکنه ناراحتم در صورتی که من داشتم کارای خودمو میکردم و واقعا مشغول خودم بودم و الهییی شکرررر واقعا اینکه آدم حالش با خودش خوب باشه رابطه ش با بقیه هم خوب میشه رو من دیدم با چشمم

استاد در مورد قانون سلامتی من این دوره ی ارزشمند رو تهیه نکردم میدونین متاسفانه هنوز سبک ناسالم زندگیو فست فود و اصلا نمیتونم بهش فک کنم :)) و دوست دارم اینو تجربه کنم گذر کنم بعد :)

ولی ببینین شما روی زندگی من هم یه تاثیییر فوق العاده رو گذاشتین که چندروز پیش بهش فک کردم و گفتم حتما باید ازتون تشکر کنم… ببینین استاد من تو یه خانواده و اطرافیانی بزرگ شدم که به فکر خودشون سبک غذاییشون خیلی سالم بوده ما هیچوقت سس و فست فود و نوشابه و شیرینی و چیپس و پفک و خیلی غذاهای مضر تو خونه نمیخوردیم که البته همین سختگیری باعث شده من ازونور بوم بیفتم و انقدر عاشق فست فود باشم زیاد نمیخورم ولی با لذت میخورم:)) یا شام سبک میخوردیمو.. تا اینجا خوبه ولییی ازین خانواده ها بودیم که غذارو خیلی اصل مهمی میدونن یعنی تا قبل حرف های شما این رفته بود تو ذهنم که نهار و صبحانه حتمااا باید بخورم و اگه نخورم بدنم آسیب میبینه یا همین الانم مامانم اینا واقعا شاید روزانه کیلویی میوه بخورن :)))) یا انواع دمنوش ها مثل بابونه و چای سبز …. که من فک میکردم زندگی سالم یعنی گنجوندن اینا تو زندگی و خوردن انواع حبوبات و آش و اینا (حالا هر سری میخوردم معده م اذیت میشدا ولی میگفتم باید خورد دیگه غذای سالم اینه) خوردن عسل فراوان و خیلی چیزای دیگه..

و استاد هرکس دیگه جز شما میومد در مور اینکه میوه ها دیگه خاصیتشونو از دست دادن میگفت یا در مورد گرسنگی که چیز بدی نیست و اون مثالتون در مورد بیماری صرع (گاهی میشد همسرم سر کار وقتی کارش زیاد بود نهار نمیخورد وقتی میومد خونه من انقدر حس بد بهش میدادم و میگفتم چرا نخوردی و اینا ولی الان وقتی میاد نهارشو نخورده چیزی نمیگم حتی میگم خوبه تعجب میکنه هااا) عمرااا باور میکردم ولی انقدر شمارو قبول دارم خیلی راحت قبول کردم یکمم تو اینترنت تحقیق کردم در مورد حرفاتون تو فایل های رایگان و نمی دونیدددد چقدددددرررررررر راحت شدم استاد تموم اون آش های زورکی و حبوبات زورکی رو حذف کردم و دمنوش های الکی و چیزی نخوردن دیگه تو ذهنم رنج نیست و غذاهای مفید خوشمزه و باب طبعم درست میکنم.. میوه فقط برای لذت میخورم نه یه چیز ارزشمند که نخورم مریض میشم وای من از سیب متنفرم باورتون میشه ولی همیشه میخوردم مخصوصا قبل ازدواج چون تو خونه مامان بابام نخوردن معنا نداره میریزن تو حلقت:))))

یه تجربه از حبوبات بگم که همیشه میخندم بهش بابای من چندسال پیش یه رژیم گیاهخواری گرفته بود و دقیق یادم نیست ولی خب گویا لوبیا زیاد میخورده بعد که آزمایش داد دکتر بهش گفته بود که گوشت زیاد میخوری چون تو آزمایشت نقرس (نقرص) نشون داده میشه یعنی یه چیزی تو خونش بالا رفته بود که تو بیماری نقرس بالا میره و بابامم گفته بود اصلا گوشت نمیخورم و لوبیا میخورم قربونش برم :)

یعنی با اینکه دوره رو نخریدم ولی سبک زندگیمو راااحت کرد وااقعاا و اونروز که دیدم مریم جون استیک خوشگل و راحت پخت دیدمم واییی چقدرررر راحتتتر میشهههه زندگی

چقدر حرفای مریم جونو در مورد اعتماد بنفس دوست داشتم و سپاسگزارم

احساس میکنم خیلی حرف زدم

فقط مطمعنم که تمام خوبی ها و آگاهی هایی که میبخشید و اثرش تو زندگی ما به خودتون برمیگرده و از خدا براتون بی نهایت عزت و سلامت و خوشبختی روزافزون میخوام