سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 149 - صفحه 9

سفر به آمریکا 149

به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها وافکارم

با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان

خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

اولین چیزی که با دیدن شما برام یادآوری شد استاد اون جمله ی شماست که کار و تفریح و عشق و زندگیتون باید یکی باشه .که آدم وقتی کارش عشقش باشه اونوقت در عین حالی که داره عشق میکنه و لذت میبره کار میکنه و در عین حالی که داره کار میکنه عشق هم میکنه و اینا نباید از هم تفکیک بشن که ی تایمی برای کار باشه و ی تایمی برای لذت بردن انیا باید در هم تنیده باشن درست مثل تار و پودهای ی قالی یا فرش که هویتی به اون اسم رو بوجود میاره بدون اینا اون بی معنیه و بدون اون اینا اصلا نمیشه از هم مجزاشون کرد و شما و مریم جان الگوی این تفکیک ناپدیری کار و لذت و زندگی هستین

ان شا الله که من هم هدایت بشم به این سبک از زندگی

عجب لوکیشنی داره این جلسه .ی لوکیشنی که همه چیزش طبیعیه :

از اون درخت زیبای پشت سرتون که داره تکاملش رو طی میکنه در بطن جهانی که با قانون تکامل شکل گرفته و داره پیش میره تا این چمن سرسبز که زیرانداز زیبای شما شده

از اون نور طبیعی توی بک گراند این تصویر که نورپردازش رب العالمینه و نیازی به تنظیم نداره و خودبخود خاموش و روشن میشه کم و زیاد میشه و همه چیزش اتومات ست آپ میشه و نیازی نیست شما کاری براش انجام بدین

تا اون جلوه های ویژه که باز هم بصورت طبیعی و خودبخود عوض میشه در هر لحظه و باز هم شما کاری براش انجام نمیدین چون در لحظه جاریه ی لحظه در قالب انسان ظاهر میشه و لحظه ی دیگه در قالب یک وسیله ی نقلیه و لحظه ی دیگه بصورت آمد و شد های ی همک آویزان شده

تا بازیگرانی که طراح گریم و لباس و چهره پرداز خاصی ندارن چون قرار نیست که نقش کس دیگه ای رو بازی کنن و به شکل اونا در بیان قراره خود طبیعی شون باشن و این پیام رو به مخاطبشون منتقل کنن

خلاصه اینکه نگاه کردن به همین لوکیشن بقول مریم جان با زبان تصاویر و در سکوت پیام آور طبیعی بودن همه چیز در جهانه اگر بقول استاد ما با مقاومت هامون غیر طبیعیش نکنیم .طبیعیه که در ی همچین جایی آدم هایی بیان و برن اما طبیعی نیست که ما به اونا گیر بدیم که آقا شما از اینجا رد نشین چون ما میخوایم فیلم برداری کنیم .ما باید کار خودمون رو انجام بدیم و اونا هم دارن کار خودشون رو انجام میدین و این روال طبیعیه باید اینجوری باشه و این خودش ی درس بزرگه برای من که قرار نیست که اگر من دارم روی خودم کار میکنم اتفاقات اطراف من متوقف بشه که من کارم رو درست انجام بدم من باید اونقدر تمرکز داشته باشم اونقدر با خودم در صلح باشم که از این طبیعی بودنه به نفع خودم استفده کنم و کار خودم روطبیعی تر کنم در بطن جریان جاری زندگی بتونم کار خودم رو انجام بدم

راستی یادم رفت بگم که این صندلی های لوکیشنه هم اینقدر سبک و راحت جابجا میشن و نصب میشن که اینا هم نیاز به تنظیمات خاصی ندارن و با یک سرانگشت همه چیشون اوکی میشه بر خلاف اون لوکیشین هایی که تا حالا دیدیم که کلی ابزار و آدم باید اونجا باشن و وسایل رو جابجا کنن .همه چی ساده و راحت

چقدر استاد جان شما و مریم جان با هم ست شدین ی جورایی توی رنگ لباس هاتون آدم لذت میبره .

بله استاد علیرغم ضعیف بودن نت اما خدا رو شکر این قسمت هم دانلود شد و من هم تصممیم گرفتم با وجود اینکه تایمی زیادی از قرار گفتن این قسمت روی سایت گذشته بشینم و تمرکزم رو بزارم روی جنبه های مثبت این فایل که خدا رو شکر در حال انجامش هستم.

واقعا بارها شده که با خوندن کامنت بچه ها در مورد یک فایل من ذهنم باز شده و تونستم درک بهتری از مطالب اون فایل به دست بیارم خصوصا وقتی که بچه ها از تجارب شخصیشون میگن

خدا رو شکر که با بودن توی این مسیر در جرگه اون خیلی ها نبودیم یا اگر بعضی وقتها ی ذره منحرف شدیم خیلی زود برگشتیم به مسیر .ااونقدر که الان وضعیت خودم برام مهمه برام مهم نیست که اون بیرون چه خبر و کیا دارن چکار میکنن

چون مهمترین اصل برای خلق زندگی دلخواه :

توانایی کنترل ذهن و تمرکز بر زیبایی هاست که همون مفهوم تقوی در قرآنه که پاداشش :

إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفَازًا ﴿۳۱﴾مسلما پرهیزگاران را رستگارى است

حَدَائِقَ وَأَعْنَابًا ﴿۳۲﴾باغچه ‏ها و تاکستانها

وَکَوَاعِبَ أَتْرَابًا ﴿۳۳﴾

و دخترانى همسال با سینه‏ هاى برجسته

وَکَأْسًا دِهَاقًا ﴿۳۴﴾و پیاله ‏هاى لبالب

لَا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَلَا کِذَّابًا ﴿۳۵﴾در آنجا نه بیهوده‏ اى شنوند و نه [یکدیگر را] تکذیب [کنند]

جَزَاءً مِنْ رَبِّکَ عَطَاءً حِسَابًا ﴿۳۶﴾[این است] پاداشى از پروردگار تو عطایى از روى حساب (سوره نبا)

إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِیمِ (قلم،34)

و ……………………

هر کسی این توانایی رو در خودش تقویت کنه و پرورش بده دیگه مهم نیست بقیه دارن چکار میکنن اصلا کاری میکنن و یا نمیکنن .مهم اینه که خودش داره چکار می کنه و چه نتیجه ای رو داره برای خودش رقم میزنه .مهم اینه که آینه ای که دستش گرفته چه خودی رو داره بهش نشون میده خود خودش رو یا خودی که فکر میکنه باید با دیگران سهیمش کنه

استاد ی زمانی اون اوایل بحث باورها و باور پذیر شدن درکش برام سخت بود و نمی فهمیدم که این هم طبیعی بود چون تکاملم طی نشده بود و اولین بور بود که این مبحث رو میشنیدم ولی الان وقتی خواهرزادم رو میبینم که 7 سالشه چطور با دیدن سریال بهشت و سفر به دور آمریکا که بعضی وقتها با من میبینه باور میکنه چیزهایی که توی زندگی شما هست و میخواد اون ها رو و برای هم سن و سالهاش هم تعریف میکنه که ی همچین چیزهایی هست با خودم فکر میکنم که فرایند باورسازی چقدر راحت با شنیدن و دیدن اتفاق می افته توی دوران کودکی چه در جهت مثبت و چه در جهت منفی چون هیچ مقاومتی در مقابلش وجود نداره و حالا اگر ی کسی آگاهانه این رو با بچش انجام بده که فقط چیزهای مثبت رو به ذهنش بده چقدر اون بچه راحت میپذیره و توی دوره نوجوانی و بزرگسالی راحت تر میتونه مثبت اندیش باشه .

از تضادها صحبت شد و همزمانی اون با جلسات 11 و 12 دوره روانشناسی ثروت یک برای من که این روزها دارم روش کار میکنم و اون جمله کلیدی که استاد توی اون جلسات میگن:

که تضادها کمک خداونده به ما برای رشد کردن و پیشرفت کردن و اینکه از دل تضادهاست که ما میتونیم به خواسته هامون برسیم مثل همین تضاد طویل بودن آروی و مسائل مربوط به کنترل کردن اون که این خواسته رو در استاد بوجود آورد که ی چیز جمع و جورتری دشاته باشن برای مسافرت که هدایت شدن به سمت این تراک و بعدش ترکیب اون با کمپر که در حقیقت میوه ی شیرین اون تضاده

جالبه استاد شما حتی اونجایی که میگن دو تا از دوستای آمریکایی تون زنگ زدن هم میگین فعلا در موردش صحبت نمیکنم و این من رو یاد صحبت هاتون انداخت که تا از چیزی نتیجه نگیرین راجع بهش صحبت نمیکنین .من قبل از آشنایی با شما برعکس عمل میکردم که راجع به کارهایی که میخواستم انجام بدم و هنوز خبری از نتیجه نبود با دیگران صحبت میکردم و بیتشر مواقع هم انجام نمیشد .اما الان وقتی میخوام این کار رو بکنم یاد حرفهای شما می افتم و زیپ دهنم رو میبندم و به خودم میگم هر وقت نتیجه گرفتم راجع بهش با دیگران صحبت میکنم

چقدر قشنگ مباحث قدم هفتم جلسه ی سوم برام مرور شد که ما نباید به خزه های کف رودخانه بچسبیم باید اجازه بدیم خداوند در مورد چگونگی رسیدن به خواسته ها ما رو هدایت کنه چون خداوند به بی نهایت طریق میتونه ما رو به خواسته هامون برسونه

خدا رو شکر منم دارم این ویژگی رو در خودم ایجاد میکنم که برای خواسته ای که در من شکل گرفته با توجه به تضادهایی که دارم بهش برمیخورم شروع کردم و دارم ویدیوهای آموزشی رو نگاه میکنم در مورد اون خواستم و من این رو مدیون این فایل های سفر به دور آمریکا و سریال بهشت هستم

استاد این توضیحاتتون در مورد این تراک با این امکانات فوق العاده باز هم من رو برد به بحث تضادها توی دوره ورانشناسی ثروت که تنها راه گسترش جهان برخورد با تضادهاست .ی زمانی انسان ها فقط ی ماشینی میخواستن که اونا رو از ی جایی ببره به ی جای دیگه اما به مورورزمان با برخورد به تضادها الان کار به جایی رسیده که دیگه خود ماشین با سیستم هوشمندش رانندگی هم میکنه و میگه فرمانبردارم شما امر بفرمایین کجا برم و اینه که همه چیز توی این دنیا هر چی که زمان بیشتر میگذره بیشتر به تسخیر انسان درمیاد

بله حق با دوستمونه منم از وقتی که مریم جان وارد فایل های استاد شدن و مخصوصا از صحبت هایی که توی دوره دوازده قدم در مورد عزت نفس داشتن اون ی ذره آرایشی که میکردم رو گزاشتم کنار و الان 3 سالی میشه که بجز در مراسم های عروسی اونم به مقدار کم اصلا آرایش نمیکنم و خیلی راحت هستم با این موضوع

جالبه وقتی مریم جان در مورد کار کردن روی خودشون در مورد تمیزی و وسواس بودن صحبت کردن من هم متوجه شدم که از وقتی این سریال ها رو میبینم میزان حساسیتم کمتر شده چون من هم ی حالت وسواس گونه داشتم در مورد تمیزی

چقدر با این صحبت هایی که در مورد داشتن سبک شخصی که ما رو راضی میکنه به یاد آوردم که توی این 4 سال بودن با شما و آموزش هاتون توی این زمینه رشد کردم و بهتر شدم البته که هنوز هم خیلی باید کار کنم اما نسبت به قبل خودم خیلی بهتر شدم

چقدر قشنگ استاد این کج فهمی که ممکنه با دیدن زندگی دیگران بوجود میاد رو توضیح دادین هرچند که روابط شما دو نفر جوری هست که اونقدر واقعی هست که آدم اصلا ذهنش به این نمیره که ممکنه مشکلی وجود داشته باشه

و یادآوری این اصل که هیچ چیز توی دنیای مادی مطلق نیست اما میشه به سمت کمال حرکت کرد و خیلی خوب زندگی کرد و الگو شد برای دیگران

سپاسگزارم استاد و مریم جان