دیدگاه زیبا و تأثیرگذار ریحانه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
سلام به استاد عزیزم و مریم جان و همسفرای عزیزم در سریال سفر به دور امریکا.
خداروشکر که یه صبح دیگه به من هدیه داده شد و یک صبح دیگه همراه و همسفر شما هستم در این سفر بینظیر.
تبریک به سودای عزیزم که کامنت منتخب قسمت ۱۴۶ شدن
واقعا سودای عزیزم تحسینت میکنم که انقد فعالی و متعهدانه ادامه میدی و کامنت فوق العاده میذاری با جزئیات.
استاد عزیزم قبل از هرچیز و قبل از نوشتن از صحبت های ارزشمند و درس بسیار بسیار ارزشمند امروزمون که قراره با عمل بهش ازادی بیشتر رو تجربه کنیم و محدودیت هایی که با باورهای نادرست خودمون برای خودمون به وجود آوردیم رو رها کنیم و بازنگری در زندگی داشته باشیم تا به شیوه ی بهتر و آزادانه تر زندگی کنیم تا بیشتر لذت ببریم و خودمون رو تجربه کنیم و زندگی با کیفیت تری داشته باشیم
درسی که هیچ جایی هیچ کس نه گفته نه توجه کرده جز شما استاد عزیزم، دوستدارم سپاسگزاری کنم برای اتفاقات این روزا که با توجه بر نکات مثبت سفرمون دارم تجربه میکنم. از دعوت شدن به رستوران تا تمام خواسته های کوچک و بزرگی که یکی پس از دیگری به سرعت درحال تجربه شون هستم
در دیدگاه قبلیم در قسمت ۱۴۹
از شروع صبحم گفتم که با آهنگ شاد و رقص شروع شد
و الان میخوام از دیروز صبحم بگم که
با توجه بر نکات مثبت و زیبایی ها شروع شد.
وقتی که TV روشن بود توخونه و کلی زیبایی درحال نمایش بود
و ایندفعه مامانم منو صدا زد تا باهم ببینیم
و نه فقط با دیدن بلکه با صحبت درمورد هر زیبایی که میدیدیم توجه میکردیم به خواسته ها زیبایی ها و..
باورم نمیشد ایندفعه قرار نیست مثل قبلنا زور بزنم که عه اینو ببینید به ایننگاه کنید و دوباره قانون یادآور من بشه که من توانایی تغییر دیگران را ندارم
این دفعه خودش بدون اینکه من چیزی بگم باهم توجه کردیم به زیبایی ها.
و اما درس امروز:
درس فوق العاده ای که باید هزار بار ببینم و به درون خودم سفری داشته باشم تا ببینم دقیقا من کجاها دارم خودم رو به واسطه باورهای الکی محدود میکنم و از تجربه ی خودم در این جهان میگذرم برای چه چیزی یا کاری.
دوستدارم یک بار دیگه این جمله تون رو اینجا هم بنویسم تا دوباره به خودم یادآور بشم
این جمله ای که انقد بهم حس خوبی داد که همون لحظه همراه با گفتنش قلب من پذیرفتش و گفت این درسته
یک فرصت کوتاهی خداوند به ما عطا کرده برای اینکه ما،من،شما،خواهرت،برادرت،پدرت،مادرت،همسرت،فرزندت،دوستت،رفیقت،هموطنت، هرفردی تو این کره زمین تجربه کنه خودش رو
چقد همین یه جمله رو میشه درموردش صحبت کرد
چقد همین یه جمله باعث میشه کلی زنجیرایی که به خودمون وصل کردیم و گاها انقد کوتاهن که باعث شده نتونیم یک قدم جلوتر رو ببینیم رو از خودمون رها کنیم چقد همین یه جمله باعث میشه کنترلایی که دوستداریم بر بقیه داشته باشیم رو رها کنیم
چقد باعث میشه قضاوت هارو کنار بذاریم
چقد باعث میشه دید بهتری به زندگی داشته باشیم
و با هر اشتباه خودمون رو سرزنش نکنیم و دنیا رو رو سر خودمون خراب نکنیم
چقد باعثمیشه احترام بذاریم به سبک متفاوت زندگی دیگران با باورهای متفاوت از باورهای ما.
نه فقط کامنت میدونید وااااقعا دوستدارم ببینم چطور میتونم به خودم کمک کنم و چطور میتونم بهتر درک کنم تا بهتر عمل کنم ونه فقط در حرف بلکه در عمل انجامش بدم.
من فکر میکنم که برای این کار اول باید ببینیم خواستمون چیه اولویتمون چیه
و طبق اون مسائل رو حل کنیم و یه سری چیزارو حذف کنیم و بااین کار اتفاقا کلی وقت و انرژی آزاد میشه برای حرکت رو به جلو.
اونجا که گفتید بعضیا خودشون رو محدود کردن به هزارتا چیز بی ارزش ذهنی
گفتم اره ببین چقد ماها به خاطر فکر و قضاوت مردم کلی کارهارو انجام دادیم یا انجام ندادیم و خودمون رو اذیت کردیم،محدود کردیم و
چقد بخاطر همین راحتی رو از خودمون گرفتیم
و چه چیزهایی روکه دوستداشتیم تجربه کنیم اما این کارو نکردیم فقط به دلیل ترس.
من همیشه با خودم میگم
ریحانه فرض کن دقیقا آخر عمرته دیگه
الان راضی؟ خوشحالی؟ میتونی بگی ایول من خودم رو تجربه کردم من زندگی رو زندگی کردم؟؟
اینطوری خیلی بهتر میتونم صدای قلبم رو بشنوم و همراهش باشم.
و خوشحالم که همیشه انتخابم اونی بوده که خودم دوست داشتم فارغ از اینکه بقیه چی میخوان یا نمیخوان.
این موضوع دقیقا میتونه ربط به همون چسبیدن به خواسته هامون و موکول کردن لذت به یک موقع دیگه هم داشته باشه
یعنی فرقی نداره گوسفندوار مسیری رو بری که اکثریت رفتن و بقیه میخوان
یا مسیر علاقه ت رو بری اما نتونی لذت ببری و تو درخدمتش باشی یعنی به قول مریم شایسته در قسمت ۹۳ سریال سفر به دور امریکا :
همین آشپزی که کار موردعلاقم هست بخاطر اینکه با باورهای محدودکننده همراه شده بود به جای اینکه من رو به لذت بیشتری از زندگی برسونه سختی های بیشتری رو برام به همراه داشت
فکر میکنم هرازگاهی حتی اگه مسیر علاقمون رو هم میریم باید به خودمون نگاه کنیم ببینیم کجاها داریم خودمون رو محدود میکنیم بااین منطق که دارم کار میکنم تا زودتر به اون چیزی که میخوام برسم و به کل یادمون بره لذت بردن رو
و یا داریم خودمون و زندگی رو به شیوه ای که دوستداریم تجربه میکنیم..
استاد عزیزم تحسینتون میکنم که به علایقتون ارزش میدید و اینهمه بها میدید و تجربشون میکنید تا ازشون بگذرید و بار دیگه در این فایل ثابت شد که ثروتمند شدن چقد باشکوهه
تحسین میکنم این رهاییتون رو این نچسبیدنتون به چیز خاصی رو اینکه اولویتتون همیشه ازادیه
اینکه میدونید دقیقا چی میخواید
اینکه همیشه دنبال ساده تر کردن کاراتون هستین که ازادی رو داشته باشید همیشه همه جا
اینکه حتی مرغ و خروس داشتن که علاقه شما هست باعث نشد بخاطرش خودتون رو محدود کنید و راه حل پیدا کردید و با رهایی به دست خداوند بزرگ سپردید.
شما اولین کسی بودید که دیدم با وجود داشتن مرغ خروس و.. تا این حد آزادانه سفر میرید هرچندمدتی که بخواید بدون نگرانی.
استاد با این حرفتون که گفتین خودمون داریم با دستای خودمون،خودمون رو محدود میکنیم بخاطر چیزای الکی
مثلا میبینیم یکی سگ داره میگیم عه چه کیوته منم میخوام
مثالی که به ذهنم رسید خریدن وسایل غیر ضروری هست که برامون بی استفادن و فقط چون بقیه دارن خریدیم و به جایی که اون وسایل در خدمت ما باشن به جورایی ما در خدمتشونیم.
مثل این سری سفرمون که مریم جان اول سفر مریم جان نکته خوبی رو اشاره کردن که دقیقا بدونیم میخوایم چه تجربه هایی داشته باشیم و فقط وسایل ضروری رو ببریم تا سبک سفر کنیم .
یادمه یه زمانی من خیلی به چیزای کوچیک علاقه مندبودم و این علاقه باعث شده بود هرجا میرم تو یه کیفی کلی عروسک کوچولو کوچیک منظورم زیر ۱۰cm
با خودم همراه داشتم و همین باعث شده بود چقد اذیت شم و اونم کاملا الکی
یا یه تایمی طبق عادت همه جا باید با کیف میرفتم اونم کولی و یه جاهایی دیگه انقد خسته میشدم که دوستداشتم کیفم با همه وسایلش رو بندازم دور
اما خوشبختانه الان تو این موضوع خیلی خوب شدم و خیلی حواسم هست که الکی خودم رو محدود نکنم تا بتونم تجربه هایی که میخوام داشته باشم فارغ از اینکه بخوام به فکر چیزی باشم که اتفاقا الکی و بیهوده س.
استاد:نگاه کنید به زندگیتون ببینید برای باورهایی که پذیرفتید از طرف جامعه چجوری دارید خودتون رو محدود میکنید؟چجور باعثمیشه نتوانید جهان اطرافتون رو تجربه کنید؟
چیزی که به خاطرش به دنیا اومدید.
وقتی داشتم به این سوال فکر میکردم دیدم که من حتی تو عروسی و جشن و مراسما چون هیچوقت لباس مجلسی به اون شکل که بقیه خانما دوستدارن دوستنداشتم حاضر نشدم مثل بقیه باشم
و با هراستایلی که خواستم رفتم گاها خیلی اسپرت کفش که همیشه اسپرت و چقد راحت بودم اتفاقا و چقد بیشتر تونستم لذت ببرم چون میدونستم دقیقا چی میخوام.
یا همیشه کاری رو انجام دادم که دوستداشتم مثلا الان برقص الان رو این زمین خاکی بخواب، بلندبخند و…
استاد عزیزم البته که باید بارها و بارها گوش بدم تا درس رو بهتر متوجه شم
شاید یه کاری رو انقد بهش چسبیدم و باورمحدود کننده نسبت بهش داشته باشم که الان نفهمم داره محدودم میکنه
منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD278MB22 دقیقه
- فایل صوتی سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 15121MB22 دقیقه
بنام خداوند وهاب و جذاب
سلام به استاد عشق و قانون و مریم جون عشقولی
چقدر قشنگ مبحث وابستگی و توضیح دادین 🤩
من خودم از کسایی بودم که به شدت در خدمت دخترم بودم و خودم و محدود کرده بودم به خواسته های یک بچه و در خدمتش بودم (شِرک) 😵💫
خداروشکر به لطف الله مهربان و آگاهی های استاد عزیزم از بند این اسارت خودم و آزاد کردم و از وقتیکه آزاد شدم رفتار دخترم عالی شده (مستقل تر شده) و من الان با خیال راحت ساعت ها میرم بیرون و به کارهای خودم میرسم ،پیاده روی میکنم ،از تنها بیرون رفتن دیگه عذاب وجدان و احساس گناه ندارم ،البته چون مادرم در سن ۱۰ سالگی ما رو رها کرد من بخاطر خلا عاطفی همیشه بیش از حد محبت میکردم وقتیکه به خودم اومدم دیدم خودم و اسیر بچه کردم و یک خط کشیدم روی خودم ، خواسته هام و خودم و با دست خودم دفن کردم 🫣🫣🫣
خیلی قشنگ مثل همیشه توضیح دادین که در این فرصت کوتاه باید خودمون و بشناسیم از زندگیمون لذت ببریم و جهان و تجربه کنیم و من الان دقیقا دارم همینکار رو میکنم و چقدر حالم خوبه 😍😍😍
استاد عزیزم با تمام وجودم از شما سپاسگزارم که قوانین خدای وهاب و جذاب و به این زیبایی به ما آموزش دادین و کمکمون کردین از شِرک به سمت یکتا پرستی در جاده ایی زیبا حرکت کنیم .
من با تک تک فایل های شما لحظه لحظه زندگی میکنم و قوانین و در تمام لحظه های زندگی ام جاری کردم و در هرکاری قوانین و مرور میکنم 🥳🥳
و عمل به قوانین را الویت زندگی ام قرار دادم 🥰🤲🏻🥳🤩
تا یادم نرفته بگم که چقدر هم جذاب شدین با قانون سلامتی 😃😉
مثل قالی کرمون 🙃
ی نکته ی جالب که تو دوره ها باهاش مواجهه شدم اینکه تمام دوره های مثل زنجیر بهم مرتبط هستن ( چون همشون بر یک اصل سوار ن )
و چقدر برام لذت بخشِ 😃😃😃
خداروشکر برای وجودِ پر برکتتون 😘😘😘
دست خدای وهاب و جذاب به همراه شما و مریم جون 😘😘😘😘😘
وَأَوْحَیْنَا إِلَىٰ أُمِّ مُوسَىٰ أَنْ أَرْضِعِیهِ ۖ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحْزَنِی ۖ إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ
وحی کردیم به مادر موسی اگر ترسی او را به دریا بنداز ، نترس و غمگین نباش
همانا او را به سوی تو برمیگردانیم و از رسولان قرار میدهیم
سلام به روی ماهت لیلا جونم
سپاسگزارم ازت که سوال پرسیدی
دیروز شیرجه زده بودم تو آگاهی کیهانی و مکاشفات با حالی داشتم
یکی از مکاشفات هم در مورد آیه 7 سوره قصص بود که اینجا هم نوشتم
من از خدا پرسیدم که چرا در این آیه خداوند اشاره داره به آینده موسی ؟
مگه قانون جهان این نیست که ما هر لحظه زندگی مون و بر اساس فرکانس مون خلق میکنیم ؟؟
که دیروز پاسخش و دریافت کردم
پاسخ خدا به این سوالم
همه روح ها قبل از تولد میدونن چرا وارد زمین میشن ولی طی زندگی فراموش میکنن
موسی قبل از تولدش انتخاب کرده بود پیامبر بشه اما طی زندگی اش یادش میره تا وقتیکه تسلیم میشه و دوباره به یاد میاره که برای چی وارد زمین شده
من ، شما ، دخترت ، دخترم و تمام آدم های جهان میدونن چرا اومدن به زمین
و حتی خانواده یی که درش هستیم هم انتخاب کردیم
منتهی 98٪ آدم ها طی زندگی یادشون میره علت اومدنشون چی بوده ؟!
واسه همینه وقتی از این جهان میریم و دوباره یادمون میاد همه چی ، انگشت حسرت به دهان میبریم و میگیم خدایا ما اشتباه کردیم یه فرصت دیگه بهمون بده , خداوند هم میگه ؛
دیگه فرصتی ندارید چون نشانه ها رو نادیده گرفتید و گمراه شدین
اینها مربوط به سوره انعام هست عزیزم
به نظرت جهنم همین نیست ؟
بمیریم و حقیقت هویدا بشه که مثلا من قرار بوده پیامبر باشم اما یه نویسنده شدم ؟
حالا اینها رو نوشتم که بهتون بگم به دخترت از دید وسیع تری نگاه کن
دخترت یک انسان ِ آزاد ِ که توسط شما وارد این جهان شده تا به هدفی که از قبل خودش میدونه برسه
این نسبیت ها که انسان ها مشخص کردن فقط برای راحتر کردن ِ زندگی در زمین هستش
بعد آدم ها این نسبیت ها رو جدی گرفتن و مهمش کردن برای خودشون
فکر کن تو الان جای یه دختر 7 تا دختر داشتی یا اصلا بچه نداشتی !!
خیلی جدی نگیر این برچسب های دنیای مادی رو
ببین خودت با خودت چند چندی عزیزم
حالا دخترت مثلا اگه ولش کنی به حال خودش به نظرت چی میشه ؟؟
شما شش سال عادت کردی خودت و در دخترت تعریف کنی حالا تمرین کن که خودت و به تنهایی تعریف کنی عزیزم
تنها برو بیرون ، تنها برو مهمونی ، تنها برو سینما ، تنها برو پارک ، تنها برو رستوران
هیچ اتفاقی نمی افته بخدا
اولش سخته چون قرار از زندانی که ساختی آزاد بشی
فکر کن شش سال تو غار بودی الان قرار قدم به قدم از غار بیای بیرون
اگه الان با پای خودت نیای بیرون جهان با لگد از غار پرت ت میکنه بیرون
لیلا جونم من به این درک رسیدم هیچی در این جهان و نباید جدی گرفت جز اصل وجودی خودت و
بچه میاد و میره
ثروت میاد و میره
زیبایی و جوانی میاد و میره
رها شو از هر چیزی غیر خودت
میدونم اینها الان برات یه کم عجیبه
اما با تمرین رها شدن از عادت های وابستگی به دخترت ، درکش میکنی
فکر کن شب خوابیدی و صبح دیگه بیدار نشی ؟؟
اگه یهو دخترت و تنها بزاری که خیلی بیشتر در حقش ظلم کردی
پس اگه دوسش داری این جدایی و آروم آروم براش عادی کن
از زاویه های مختلف موضوع و برات باز کردم که متوجه بشی ، هر جوره که فکر شو بکنی ضرر و زیان داره برای دو طرف
اگه دخترت یاد نگیره که انسان آزادیه بعدا تو رابطه دوستی ، رابطه عاطفی و اجتماعی اش هم شخص وابسته و ضعیفی خواهد بود
مدام منتظر حمایت بقیه اس
اگه موقع خواب پیشش میشینی ، آروم آروم این کار و قطع کن
اگه خیلی لی لی به لالاش میزاری آروم آروم کمش کن
مادرهایی که بچه رو به خودشون وابسته میکنن علتش مشکلات عاطفی خودشونه
ببین محبت به دخترت چه قسمتی از وجودِ زخمی تو آروم میکنه ؟؟
درمان زخم های درونت وابستگی به دخترت نیست عزیزم
باید یاد بگیریم قائم به ذات باشیم
زمانیکه شما درمان بشی و با خودت به صلح و دوستی برسی زنجیر های پای دخترت باز میشه
دخترت بزرگترین هدیه خداست برای رسیدن تو به اصل و هدفت
ببین اینقدر حرف میشه زد در این مورد که باورت نمیشه
منتهی اطلاعات و آگاهی ها کمیتش مهم نیست عزیزم
مهم درک حتی یک جمله اس
چون وقتی درک میکنیم میتونیم بهش عمل کنیم
برای آرامش درونت قرآن بخون و از خدا بخواه حمایتت کنه که بفهمیش
ذهن تو خالی کن از چیزهایی که در مورد فرزند و مادر و مسئولیت و چرت و پرت هایی که جامعه و گذشتگان به خورد ما دادن
با ذهن خالی برو سراغ خدا و از خودش راهکار برای هر لحظه ات بخواه
چنان قدم به قدم راه و بهت نشون میده که مبهوت میشی لیلا جونم
چون تنها خداست که به درون شما آگاهِ و میدونه چه کاری ، چه آگاهی برات مناسبه
بهش اعتماد کن
چرا از من سوال کردی که راهنماییت کنم ؟؟
احتمالا فکر کردی که من علمش و دارم و همچینین بهم اعتماد کردی درسته ؟؟
خب خدا که صاحب ِ تمام علم هاست !
به نظرت چرا بهش اعتماد نداریم ؟
چون خدا جسم نیست و انسان عادت داره به چیزی اعتماد کنه که میبینه !
واسه همین خدا میگه کسانی که مومن هستن به غیب ایمان دارند
چرا مولانا که این همه شعر گفته تخلص خاموش و انتخاب کرده ؟
چون به این درک رسیده برای شنیدن صدای خدا باید خاموش بود
چون باید در سکوت صدای درونت و بشنوی عزیزم
مثل هر کار دیگه یی با تمرین آدم مهارت کسب میکنه
بشین سکوت کن و آرام بگیر تا صدای خدا رو بشنوی
تا راهکار مسائلت و بهت بگه
الان خدا شما دخترت ِ و اوست که داره مسیر زندگیت و بهت نشون میده
منم قبلا تو همون وضعیت بودم
تو جلسه اول عشق مودت استاد گفت
ما روح های مجردی هستیم که اومدیم خودمون و در این جهان تجربه کنیم
من صد بار بیشتر این جلسه رو گوش دادم
بعد گفتم یعنی چی ؟
آخه تو آیین بودیسم و یوگا این تئوری هست که فرزند از طریق چاکرا ناف تا ابد با مادرش در ارتباط ِ
و اینقدر این باور قویه که در هند وقتی بچه بیمار میشه مادرش و دکتر میبینه و بعد از سالها داشتن ِ این باور یهو داشتم یه چیز جدید میشنیدم
یعنی چی ؟؟
خیلی در موردش فکر کردم و بررسی کردم و با خدا مشورت کردم تا درک کردم بابا من هیچ ربط و وصلی به هیچ چیزی جز خودم ندارم
همینطور اومد و من نوشتم برات عزیزم
ایشالا که جرقه های نور در مغزت روشن شده باشه و شروعی باشه برات
لیلا ی زیبا دوستت دارم
إِذْ رَأَىٰ نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى
موسی وقتی آتش و میبینه به خانواده اش میگه ؛
بمانید شاید از آتش براتون بیارم یا در آتش هدایت یا راهنمایی بیابم!!!!
سلام به روی ماهت آقا ابراهیم
سپاسگزارتونم که پرسیدین تا به من یادآوری کنید که رسیدن به حقیقت هیچ فرمولی نداره و تنها راهش حضور در لحظه اس و اینکه باور کنم عالم محضر خداست و هر آنچه در هر لحظه وجود داره هدایتی برای من
و البته آرامش پایداری که از باور به آیه
انا لله و انا الیه راجعون نشات میگیره
اگه موسی آتش را نشانه یی برای هدایت نمیدید آیا خداوند از طریق آتش بهش وحی میکرد؟؟!
هزاران بار اتفاق افتاده که خداوند نشانه یی و سر راهم قرار داده اما من بهش بی توجه بودم و قطعا چون بی توجه بودم ، وحی. و هدایت هم دریافت نکردم
تا این لحظه به این درک رسیدم که هوشیار باشم به لحظه هام و نشانه ها تا بتونم رشد کنم
امثال امروز صبح و میزنم که به یک ساعت پیش مربوطه
دخترم لباسش و آورد براش کوک بزنم و من به یه مدل جدید لباس کوک زدم و تا دید گفت من همون مدلی که بوده میخوام چرا این مدلی زدی ؟؟
با اینکه خیلی لباسش بهتر شده بود اما به سبک قبل چون عادت کرده بود نپذیرفت روش جدید و
و اتفاقا دیشب یه خواب دیدم که همین آگاهی و بهم داد
و این پاسخ سوال دیروزم بود
و خدا توسط خواب دیشب و اتفاق صبح جوابم و داد
تا وقتی من به روش های گذشته عادت کردم و در مقابل چیزهای جدید مقاومت دارم خب نتیجه معلومه که شبیه گذشته میشه
میدونی آقا ابراهیم من دارم هر روز ، هر لحظه تلاش میکنم که خودم و بهتر بشناسم و به نشانه ها آگاه تر باشم چون به این درک رسیدم تا در این جهان هستم باید این جهان و آگاهی ها و نشانه های این جهان و درک کنم
و طبق قانون این جهان رشد کنم
اگه در مسیر قرار باشه از جهان های دیگه هم مطلع بشم خودش رخ میده
زمانیکه ظرف وجود من بزرگ بشه ، آگاهی ها به وجودم جاری میشه ، پس نیازی نیست دنبال چیزهای عجیب غریب باشم و الکی خودم و گمراه کنم
من با همین چیزهای ساده و دم دستی زندگی ام کلی دارم حال میکنم
چون از همین بدیهیات زندگی ام هنوز چیزی نمیدونم
ایشالا که به راحتی به رویاهاتون برسید و رضایتمند باشین