سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 152

سلام به شمس زمانه و بانوی زیبایش 👋🏻👋🏻👋🏻

یه قسمت زیبای دیگر از این سفر پر ماجرا بر روی سایت قرار گرفت. چقدر خوشحال شدم وقتی اول صبح سایت رو چک کردم و دیدم قسمت جدید اومده. تا حالا این قسمت محبوب ترین قسمت این فصله برای من. پر از آگاهی، پر از نشانه‌های خداوند، پر از عشق، پر از رنگ و دیگه در این مقال نمی‌گنجد.

👈🏻 بریم سراغ نکات مثبت و زیبای این قسمت :

🔸 خدایا شکرت، هنوز فایل شروع نشده نعمت‌هات دارن از صفحه لپ‌تاپم می‌زنن بیرون. چقدر این شهر زیباست، چه ساختمان‌های رنگارنگی، چقدر این شهر پل داره!؟ همیشه تصورم از کانزاس اون مزرعه دروتی و خانوادش از داستان جادوگر شهر اُز بود، ولی این کجا و اون کجا.

🔹 بله استاد، رایان و خانوادش از سریال زندگی در بهشت رو یادمه. چه خانواده باحالی بودند. چقدر وقتی ویدیو‌های او قسمت رو دیدم خوشحال شدم.

🔸 چقدر این National WW1 Museum جای زیبایه، چه ویویی داره! جون میده برای عکس گرفتن. بچه‌ها دقت کنید لباس‌های استاد و مریم جان همون لباس‌های قسمت ۱۴۹ هست.

🔹 چقدر از شنیدن داستان این درخت پیر لذت بردم. چقدر با احترام، چقدر زیبا، چقدر اصیل و چقدر با فرهنگ هستند این مردم آمریکا. واقعا طبق تصاویر زیبایی که مریم جان این چند ساله روی سایت قرار دادن، حس می‌کنم یکتا پرست ترین جای دنیا همین آمریکاست (بهشت روی زمین). یعنی شما ببین که این کشور از نظر تاریخ، کشوری بوده که دیر تر از جاهای دیگر جهان متمدن شده. ولی چقدر خوب تکاملش رو طی کرده و الان یکی از بهترین کشورها در زمینه رفاهی، تکنولوژی، نظامی، زندگی و … است.

اون پیامی که روی درخت گذاشتن واقعا زیبا بود. چه راهکار جالب و خلاقانه‌ای!

🔸 چقدر از دیدن این ایستگاه قطاره لذت برم. چه معماری خفنی داشت. فقط از اینکه اینقدر خلوت بود تعجب کردم!

🔹 و بالاخره Macbook جدید استاد رونمایی شده. وای خدای من چقدر این دستگاه خوشگله. استاد بهتون تبریک می‌گم، شما حامل یکی از آرزوهای من هستید 🙏🏻😂🙏🏻 امیدوارم به قول معروف چرخش براتون بچرخه 😂 و امیدوارم تدوین‌هاتون بی پایان باشند 😂

واقعا خدا رو شکر که اینا رو میبینم، این نتایج خالصانه استاد رو. وقتی این نتایج رو میبینم به خدا میگم: خدایا من این نتایج رو میخوام، من این زندگی پر ماجرا رو میخوام، من این رابطه عاشقانه رو میخوام، من این رابطه‌ها و دوستان دوست داشتنی رو می‌خوام، خدایا مسیر زندگیم رو با مسیر نعمت‌هات گره بزن.

وقتی استاد از نتایج دوست عزیزمون که در ۱۵ سالگی با شما آشنا شد، در فایل‌های نتایج دوستان صحبت کردین، من اشک تو چشمام جمع شد و به خودم گفتم: ببین، ببین، ببین پس می‌شود! پس می‌شود در این سن کم هم موفق شد، پس می‌شود در این سن هم به آزادی مالی رسید.

🔸 به به مریم جان چه کردی! نهار امروز قلب! چقدر این قانون سلامتی باعث ایجاد فرصت شده، مخصوصاً در سفر. من به شخصه وقتی با خانواده به مسافرت میریم، همیشه دغدغه این شکم رو داریم، اینکه چه رستورانی بریم، غذاش خوبه یا نه؟، قیمتش مناسبه یا نه؟، حالا دوباره پیش نیاد که بخوایم خودمون غذا درست کنیم که اون دیگه یه داستان مفصل دیگه داره.

این نمک پاشه هم خیلی باحال و کاربردیه. اگه اشتباه نکنم استاد از نمک صورتی استفاده میکنند.

🔹 وای وای مریم جان، او لحظه که داشتی چای درست می‌کردی، وقتی گفتی بو کنید برای یه لحظه اومدم صفحه لپ‌تاپ رو بو کنم 😂😂😂

وای خدا، یادش بخیر، لیوانای آبشار نیاگارا، چقدر قسمت زیبایی بود. پر از نعمت و مدرک قانون فراوانی خداوند. بچه‌ها اگر ماجرا رو نمیدونید برید و از قسمت ۲۵ تا ۲۸ سریال سفر به دور آمریکا لذت ببرید.

🔸 ارزش ابزار. چقدر خوب که شما برای مسائل مختلف ابزارهای مناسبی را با خود دارید. این باعث میشه که مسافرت لذت بخش تر بشه. ابزاری که ممکن است در این سفر به کارتان نیاید، کمک کرد که مسائلی که بقیه باهاش روبرو شدند حل بشه. خدایا شکرت 🙏🏻🙏🏻🙏🏻

🔹 بله استاد من خودم چند بار نیاز به تدوین داشتم و این کار رو انجام دادم. البته مطمئنا پاداش و دعاهایی که پشت سر این تدوین‌هاست به سختیش می‌ارزه.

🔸 چقدر اون فروشگاهه دسته بندی‌های متنوعی داشت. چقدر فراوانی!

استاد، ما برنامه نویسا وقتی در فرایند کد زدن به مشکل می‌خوریم یا با یه باگی مواجه می‌شیم، یه سنتی داریم اونم اینه که یه اردک پلاستیکی میزاریم جلوی خودمون و اون مسئله و مشکلی که پیش اومده رو با صدای بلند برای اون اردک توضیح میدیم و بعدش در دل این صحبت‌ها ایده‌هایی به ذهنمون میاد که حلال اون باگ هست. این روش واقعا کارسازه و من به شخصه خیلی از باگ‌هام رو اینجوری حل کردم.

🔹 هالووین دوست داشتنی! یکی از آرزو‌های من اینه که در این مراسم، کاستوم موردعلاقه‌ام رو بپوشم و برم قاشق زنی. خیلی مراسم فان و خفنیه! چقدر همین مراسم به ظاهر ساده باعث ایجاد ثروت و شغل میشه، واقعا قابل تحسینه.

اون اسکلت‌های توی جعبه چقدر خوف ناک بود 😨

بچه‌ها لباسی که استاد در قسمت ۱۵۱ پوشیده از اینجا اومده.

🔸 بالاخره رایان و خانوادش، این پسرشون جوزف کلا تو کار ورزشه و خیلی هم علاقه داره. تو پینگ پونگ هم خیلی مهارت داره. خدا برای پدر و مادرش نگهش داره.

فقط این اسکلته که روی چمن‌ها پخش شده بود 😂 احتمالا گذاشته بودنش برای درس عبرت 😂

🔹 تولدت مبارک ، تولدت مبارک ، تولدت مبارک رایان ، تولدت ممممببببببببارک 🎈🎉🎈

به به چه جمع دوست داشتنی و گرمی، مریم جان واقع سپاس گزارم که این لحظات زیبا رو ثبت میکنی تا ما هم لذت تمام رو از این لحظات ببریم.

اون خانمی که با استاد خوشوبش کرد، چقدر با اعتماد به نفس و قدرت مند رفت جلو و خودش رو معرفی کرد. واقعا این گرم بودن و صمیمی بودن مردم آمریکا رو تحسین می‌کنم.

🔸 جیکوب چقدر قدش بلندتر شده، چقد خوش تیپ تر شده. دقت کردین جیکوب و باباش باهم از لحاظ ظاهری مو نمیزنن، انگار copy + paste کردن پدر و پسر رو.

الان که فکرش رو می‌کنم از قسمت‌های اول سفر به دور آمریکا تا حالا خودمم قدم بلندتر شده و چقدر تغییر کردم ( از همه لحاظ چه فیزیکی چه ذهنی و روانی ).

پیانو زدنش رو دوست داشتم، فقط چون که خودم هم پیانو میزنم، باید بیشتر با مترونوم کار کنه که موزون تر و رو ریتم تر بزنه. اگر هم اشتباه نکنم آهنگی که داشت می‌خوند درباره پیترپن و کامپیتان هوک بود، شعر با حالی بود یا به قول آمریکایی‌ها That is so cool.

ممنون که وقت گذاشتی و نظرم رو خواندی. امیدوارم سعادت و ثروت همواره در زندگی شما در جریان باشد. 🙏🏻🙏🏻🙏🏻