سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 153 - صفحه 17

340 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم عباسی گفته:
    مدت عضویت: 1829 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم نازنینم ،

    اگه بدونی استاد چقدر دوستت دارم، اگه بدونی چه آدم هایی رو زنده کردی،

    اگه بدونی استاد چکار کردی با من

    استاد عزیزم، روزی که باهاتون آشنا شدم، وقتی میگفتین اهدافتان رو مشخص کنید، من اصلا نمیدونستم اهدافم چیه، یعنی هیچی به ذهنم خطور نمیکرد،

    اونقدر خودم را فراموش کرده بودم که هیچی در مورد خودم نمیدونستم،

    اصلا دنبال آرزوهام نبودم، اصلا خودم را نمیدیدم، هر چی یادمه دیگران برام مهمتر بودن و من به اون آدم مهربونه معروف بودم،

    از بچگی این کار رو میکردم

    برای خواهر برادرهام بهترین بهترین مادر دنیا بودم،

    برای همسرم بهترین بودم و از خودگذشتگی هایی میکردم که شاخ همه در می اومد،

    هرچی تحقیر میشدم، من عشق میدادم بهش و خودخوری میکردم،

    و خلاصه استاد یه انسانی بودم که با امروز خیلی خیلی تفاوت داره

    یه روزی دیگه نخواستم ناتوان باشم و شروع کردم به خوندن کتاب‌های موفقیت و کلاس های با استادهای دیگه

    سه چهار سالی با اون استادها کار کردم تا با شما هم مدار شدم،

    و شما کجا و بقیه استادها کجا

    کاری که شما تو یه ماه با زندگی من کردین، اون استادها 4 سال طول کشید

    و من کار کردم استاد روی خودم، خودم رو بستم به تمام محصولات، همه رو با عشق خریدم و رشد میکردم،

    استاد مریم الان اصلا مریم دوسال پیش نیست،

    اون قدر رشد کردم، عزت نفسم، اعتماد به نفسم، توانایی هام، روابطم رشد کرده که هر چی بگم کم گفتم

    و

    مرتب دارم خلق میکنم زندگیم را،

    هر چی میخام خلق میکنم،

    استاد مینویسم و میخام از خدا و وابسته نمیشم که حتما الان اتفاق بیافتد برام،

    ولی میشه،

    به خدا اونقدر راحت اتفاق می افته، دقیقا همونی که خودم میخام، یعنی دقیق دقیق

    استاد به خدا اونقدر در حال لذت بردن از زندگیم هستم که روزی هزاران بار میگم خدایا شکرت، و توی دلم میگم،، استاد عاشقتم که بهم یاد دادی زندگی رو زندگی کنم، نه فقط زنده باشم.

    استاد جانم اونقدر در حال رشد هستم که خودم لذت میبرم و کیف میکنم،

    استاد عزیزم من تازه 5 ساله توی آلمان هستم و بیا و ببین چه رشدی کردم توی این دو سال اخیر،

    توی چه خونه ای زندگی میکنم، چه ماشینی دارم، چه انسانها، فرشته هایی دورو برمه و همه دارن به من خدمت میکنند،

    چقد بقیه ایده هایی میدن تا پول بیاد تو حساب من،

    با کاری که عاشقش هستم،

    باکاری که عشق میکنم، اصلا من ساعت رو نمی‌فهمم،

    استاد اون آلمانیه که 30 سال کار کرده توی آلمان، به چند تا زبان مسلطه،

    میگه مریم باید تصمیم بگیره و ما اجرا کنیم

    استاد باورت میشه،، این قدر ارزشمندی

    استاد مرتب لباس های مارک و کفش‌های مارک و چیزهای عالی میاد تو زندگیم،

    استاد دیروز گوشی اپل 13 بالاترین مدلش رو 2000 یورو خریدم،

    استاد جانم به خدا عاشقتم، که همه چی برام عالی پیش میره

    فقط باید خواسته ها رو نوشت و پا رو از ترمز برداری و وابسته نباشی و رها و

    کیف کنی و لذت ببری از لحظات

    همه اتفاق می‌افتن،،

    چقدر شما فریاد میزدین،، بابا شما راحت به خواسته هاتون می‌رسید،

    الان من هم فریاد میزنم،

    زندگی فقط عشق و لذت

    عاشقتم استاد

    مرسی

    Ich danke dir meine beste Master.

    Thank you

    Thanks a lot

    Danke schön

    You are the best Master

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    آمنه رضائیان گفته:
    مدت عضویت: 1815 روز

    بنام خدای زیبایی ها

    سلام به استاد عزیز ، خانم شایسته عزیز و دوستان هم فرکانسی

    امیدوارم حال همتون عالی باشه، لبتون پر از خنده ، جیبتون پر از پول، تنتون سلامت، آرامش روح ، زندگیتون سرشار از عشق خداوند ، روابطتون عالی و پر از لذت باشه

    چقدر طبیعتش زیباس ، هر جای این کشور میرید پر از رودخونه و جنگل و سرسبزی و زیبایی و تمیزی و …. واقعا تحسین برانگیزه به قول دوستان ی کشور توحیدی که نشانه های حضور خداوند به عینه هویداست

    و احسنت به شما استاد عزیز که هدایت شدید به همچین کشور زیبایی که از همه نظر عالیه ( نامبر وانه)

    استاد هر چی که بیشتر میگذره و بیشتر حرفهاتون رو میشنوم روی خودم با دوره ها و فایلها کار میکنم بیشتر حرفهای این فایلتون رو درک میکنم

    بله کاملا درست میگید که قوانین ثابته و به کشور و محدودیتش و … نیست

    من بنا به دلایلی همه جمعه ها میرم قیطریه تهران ، و بعد از این که کارم تموم شد میرم تهرانو میگردم هر سری ی جا میرم البته بیشتر از یک ساله این کارو میکنم

    دو هفتس میرم پارک قیطریه هفته اول که رفتم پارک چیزایی دیدم که فقط حرفهای استاد برام تداعی میشد که در مورد ناآرامی های ایران اخیرا صحبت کردن

    چه پارک زیبایی واقعا سرسبز تمیز آروم یک محیط عالی که هیچ کس با کسی کاری نداشت …

    در بدو ورودم به پارک دیدم چند تا گربه اومدن سمتم اولش یکم ترسیدم بعدش دیدم که آدمهایی که اونجا بودن بهشون غذا میدن و اینا هم اصلا نمیترسیدن و اصلا هم کسی اذیتشون نکرد و چیزی که من همیشه توی فایلهای استاد دیدم و همیشه تحسین کردم این در صلح بودن آدما با حیوانات رو … خدایا شکرت چه خوب هدایت شدم و تو کشور خودم اینو دیدم

    همین طور که داشتم به رفتن ادامه میدادم یکسری خانمها خیلی خیلی آزاد ( از نظر حجاب ) داشتن ورزش میکردن یکسریا با چادر ورزش میکردن یکسریا با حیوانات خونگیشون داشتن پارکو میگشتن

    رفتم جلوتر صدای آواز و شادی میومد ولی هنوز نمیدیدم همین طور که رفتم جلوتر دیدم توی ی آلاچیق یکسری آدمها نشسته بود و بحث سیاسی میکردن و کسی باهاشون کار نداشت

    رفتم و رفتم ورفتم تا هدایت شدم سمت شادی

    توی ی آلاچیق یک استاد ماهر نشسته بود ساز میزد یکی کنارش نشسته بود تمبک میزد و همزمان آواز میخوند و دورشون کلی آدم دست میزدن حدود یک ساعت طول کشید منم ملحق شدم به جمعشون خیلی خوب بود در واقع هدایت شدم به اونجا چون فایلهای سفر به دور آمریکا را انقدر میبینم دقیقا دارم هدایت میشم به مانندش

    خیلی برام جالب بود که همه جور آدم با هر نوع پوششی توی پارک بود و کسی کاری به کسی نداشت

    و یک چیز جالب توی همون آلاچیق که ساز میزدن و آواز میخوندن یک خانمی اومد وسط خواست بحث سیاسی راه بندازه که درجا استادی که ساز میزد اجازه نداد خانم صحبت کنه و به دوستش گفت اعتنا نکن و ادامه بده و به همین راحتی اون خانم رفت

    و این چیزا رو که میدیم یاد این موضوع میفتادم که یکسریا مثل من وقتی صدای شادی رسوندم خودم رو رسوندم و لذت بردم و یکسریا که از کنار این شادی گذر میکرد اصلا هیچ رغبتی نشون نمیدادن .. وقتی این صحنه ها رو میدیم این فکر میومد توی ذهنم که استاد میگفت خدا هدایتت میکنه و تو انتخاب میکنی واقا همین طوره خدای مهربون اون آدمها رو هدایت کرد به سمت شادی ولی اونا خیلی راحت از کنارش گذر کردن و رفتن

    آخر اون مراسم هم متوجه شدم که هر روز از ساعت 12 تا 13 این استاد عزیز با دوستش توی پارک این برنامه را دارن در واقع یک جوری منبع درآمدشون بود و چقدر انسانهای اون منطقه ثروتمند و سخاوتمند هستن خودم دیدم که چقدر برای کارشون برای لذت خودشون برای شادی خودشون ارزش قائل میشدن و پول میریختن توی کاور ساز استاد

    بعد از این که تموم شد رفتم بقیه جاهای پارک رو ببینم

    یک قسمت داشتن تنیس بازی میکردن و آهنگ برای خودشون پلی کرده بودن کمی اونطرف تر یک خانم چادری داشت نماز میخوند

    اون سمت پارک که وسیله بازی بچه ها بود و انرژی و شادی بچه ها از دور پیدا بود

    چند تا مردو زن آلمانی هم بودن توی پارک با سگشون پیاده روی میکردم

    یک قسمتی از پارک یکسری آدما شطرنج بازی میکردن

    یکسری پسرای بدنساز با دستگاه هایی که اونجا بود و یکسری وسیله هم برای خودشون اورده بودن ورزش میکردن

    روی ی نیمکت ی دختر و پسر نشسته بود مشخص بود عشق هم هستن و چقدر از دیدن این صحنه لذت بردم

    چقدر روابط خانوادگی عالی دیدم که اومده بودن بگردن و لذت ببرن

    خلاصه چند ساعت توی اون پارک فقط گشتم و جز زیبایی چیزی ندیدم و انصافا هم تمیز بود و زیبا

    خواستم برم از یک ورودی دیگه پارک خارج شدم که هدایت شدم سمت خونه های زیبای قیطریه

    واااا ی خدای من چقدر ثروت چقدر فراوونی عجب خونه های زیبایی

    عجب ماشین های لوکس و پر کیفیتی

    چقدر خیابونش قشنگ بود چقدر خونه های قشنگ داشت

    عجب محله ی خلوت و آرومی

    هر قدمی که برمیداشتم بوی پول و ثروت رو حس میکردم

    همینطوری نگاه میکردم و تحسین میکردم خدایااااااا شکرت عجب روزیه امروز

    یهو چشم خورد به یه باشگاه ورزشی خب نرفتم داخل باشگاهو ببینم ولی از نمای بیرونی ساختمون مشخص بود داخلش چقدر امکانتاش عالیه و فول

    ی پسری هم که هندزفری داشت روی تردمیل بود و اینو از پنجره باشگاه دیدم

    خیلی روز خوبی بود برام

    و دلیل دیدن این همه زیبایی یا بهتره بگم هدایت شدنم به این همه زیبایی و حال خوب و دیدن ثروت این بود که من این روزا که فضای مجازی قطعه بیشتر توی سایت استاد وقت میزارم و فایلها و زیباییها رو میبینم کامنتها رو میبینم اینم پاداشش

    که البته پاداشش خیلی بیشتره و دلیل رفتنم به تهران هم ایشالا به نتیجه رسیدم براتون کامنت میزارم

    استاد عزیزم بی نهایت ازت ممنونم که دست خدا شدی توی زندگیم

    استاد هر روز به عشق دیدن فایلهای شما شنیدن صدای شما روزمو شروع میکنم تا بشنوم هدایت خدامو از زبون شما برای ساختن یک زندگی زیبا

    خدای مهربونم خدای وهابم هدایتم کن تا راحتتر بتونم ذهنمو کنترل کنم و اون پاداش بزرگه رو ازت بگیرم

    استاد فایلی که میزارید کامنت دوستان رو میخونید عالیه خیلی ایده ی خوبیه واقعا ازتون ممنونم

    منتظر فایلهای زیباتون هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    جواد حاتمی گفته:
    مدت عضویت: 1650 روز

    به نام خداوند هدایتگر بلند مرتبه

    دوستان عزیزم و استاد عزیزم و مریم خانم گل سلام،

    استااااد خدا را شکر میکنم که به این ویدیوی شما هدایت شدم که باعث بشه اتفاقاتی که این چند وقته برام اتفاق افتاده را به اشتراک بزارم….

    اول بگم که من در برلین زندگی میکنم و این چند وقته تظاهرات مشترک شده بود با تمام ایرانی های دنیا در برلین که همه در برلین جمع بشن. ولی تا روز قبل از این ماجرا من اصلا خبر نداشتم یه روز اومدم ارایش گاهی که دو روز در هفته اونجا کار میکنم و همه راجبش صحبت میکردنو اینا که میخوایم انقلاب کنیم و همه چیو عوض کنیم من تازه اونجا خبر دار شدم.

    همشون داشتن برای فردا اماده میشدن اومده بودن ارایشگاه به خودشون برسن و برن😄.

    بعد یه سری از بچه ها که اتفاقا میگن ما قانون جذب را شنیدیم و کتاب های روانشناسی خوندیم و کتاب هایی که خوندن را بهم هم نشون دادن اونا داشتن به من میگفتن که فردا میای دیگه گفتم معلومه که نه. گفتن چرا؟ گفتم اصلا با قانون جور درنمیاد.

    اصلا شکایت کردن به هر نحوی به هر دلیلی به هر کسی یا کسایی، این یعنی عدم سپاسگزاری. بعد گفتن نه و…

    گفتم من کلی کار دارم که دیگه نخوام ادامه بدم. خلاصه فردا شد هی نجوا ها میومد که بریم اونجا کلی دختر خوشگل از اینور و اونور دنیا میان یا بریم شلوغه حال میده یا بریم همه ایرانی هستن، ولی اینقد کلام الله به وضوح در وجودم بود که به برنامه روزانه برس کار هایی که لیست کردی را انجام بده: باشگاه، زبان، تنیس، تمیز کاری و…

    اون روز گذشت.

    استاد گفتین خدا داره قربال میکنه. عکس من انتخاب شد برای پوستر تئاتری که درش عضوم و قرار شد که همه جای شهر بچسبوننش.

    با یه عکاس حرفه ای اشنا شدم و بهم پیشنهاد داده که مدلش بشم.

    یه پارتنر خانم المانی تو زندگیم اومده که با هم زبان کار کنیم من بهش فارسی یاد بدم.

    ۲تا پارتنر برای تنیس بازی کردن تو زندگیم اومدن که میتونم باهاشون هم تنیس بازی کنم و هم المانی ام را تقویت کنم.

    استاد به تازگی دوره راهنمای عملی را خریداری کردم و همه اینا مصادف شد با بعد گوش دادن و عمل کردن به جلسه یکم این دوره.

    همیشه خدا چه توی سایت چه توی دوره ها وقتی راجب این دوره حرف میزدین گوشمو تیز تر میکرد و میگفت این دوره را بخر.

    چقد همه چی برام راحت شده. همیشه به مقدار کافی پول دارم. دارم رفاقت با پول را یادمیگیرم. نعمت ها راحت تو زندگیم میان و اینا بخاطر 1, دیدن زیبایی ها و سپاسگزار بودن بخاطر داشته هامه 2, کارهایی که مربوط به منه را انجام بدم 3,بعدشم رها میکنم تا خدا هدایتم کنه و نعمت ها را وارد زندگیم کنه به راحتی.

    از شما بسیار سپاسگزارم و همینطور از مریم خانم عزیز بابت مستند سازی و فیلم برداری و ویرایش فایل ها.

    خدا را شکر که من با شما اشنا شدم.

    دوستون دارم خیلی و حتما میام امریکا برای زندگی و اینکه ببینمتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 1196 روز

    با عرض سلام خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته و عزیزان همراه

    استاد شما در جلسات پایانی دوره کشف قوانین زندگی فرمودید ” ما قبل‌ از تولدمان ، خانواده ، کشور ، سال ورود به دنیا و …. را خودمان انتخاب کرده ایم ”

    شما در این جلسه فرمودید ” مگر من انتخاب کردم کشورم را؟”

    خوشحال میشوم من را راهنمایی بفرمایید .

    ممنونم و متشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مهاجر گفته:
    مدت عضویت: 1867 روز

    به نام خداوند مهربان که وجودش در ذره ذره وجودم و تمام هستی جاریه و هر لحظه در حال هدایت ماست

    سلام به استاد عزیزم، مریم جان و تمام دوستان هم فرکانسی

    منی که همیشه فکر میکردم باید یک عالمه کلمات قلمبه و سخت توی کامنت هام بنویسم تا منتخب بشه یا مورد خوندن قرار بگیره وقتی که استاد کامنت های منتخب رو خوندن متوجه شدم که اصلا نیاز به این کار نیست!! چقدر کامنت ها ساده و بدیهی و دلنشین بودن و منو تشویق کردن که منم برداشت هام رو بنویسم..

    زیرا که شعار استاد ما همیشه ساده کردنه همه چیزه…الهی صدهزاران مرتبه شکرت

    استاد چقدر از نیمه ی فایل به بعد با این صحبت کردن قاطعانه و محکم تون حرف هاتونو با قلبم و روحم حس کردم!!

    “وطن جاییه که من توش راحتم” الله اکبر

    واقعا یه تکون اساسی خوردم!!!

    چقدر منو از دلبستگی ها و تعصباتی که این همه مدت به من القا شده بود رها کرد…

    تعصب به وطن، به کلام، به قومیت، به شهر، به تیم و…و… هزاران هزار زنجیر دیگه

    کلا منو از این زندان افکار پوسیده رهاند

    بقول شما ما این اصالت رو انتخاب کردیم این شرایط رو انتخاب نکردیم اسممون شهرمون و…

    و در یک کلام ما آزادیم آزادیم هرجا که دوست داریم زندگی کنیم یا فکر کنیم بدون هیچ محدودیت یا فشاری!!!

    ما مسئول هیچچچی نیستیم نه مسئول کشور، نه مسئول خانواده، نه مسئول تغییر هیچ چیززی!!!! چون ما اصلاااا نمیتونیم هیچ چیز رو تغییر بدیم. ما فقط و فقط میتونیم خودمون رو تغییر بدیم و با تغییر فرکانس فکری مون موقعیت مکانیمون هم تغییر کنه!

    نکته آخر استاد: این جمله تون که گفتین من خودم باید جایی برم که اون تغییرات ایجاد شده نه اینکه مجبور بشم ایجادش کنم من رو یاد یکی از قسمت های سریال سفر به دور امریکا انداخت که شما خونه هایی رو نشون دادین که بالای دیوارهاش حصار آهنی یا دزدگیر نداشت و شما گفتین هم همیشه از این حصارها توی ایران بیزار بودم و بجای اینکه بیام کاری کنم که این حرکت رو تغییر بدم از خدا خواستم که منو هدایت کنه به جاااایییی که هییییچچچ محدودیتی نیست…و به این شکل بود که به این زیباییهای بکر، فرهنگ آزاد و انسانهای شاد و کشور امن هدایت شدید..

    الهی صد هزاران مرتبه شکرررر که من با این فایل چقدررر تکون خوردم سپاسگزارم ازتون استاد عزیزم🙏🏻🙏🏻🙏🏻

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    مهدی حکمتی گفته:
    مدت عضویت: 1774 روز

    سلام‌ میکنم به استاد عزیزم و مریم خانم شایسته و تمامی دوستان ارزشمندم

    اولین نکته استاد درمورد اینه که تحقیق و توجه درمورد چیزهایی که میخوایم خیلی کمک میکنه که به سمت تجربه‌شون هدایت بشیم، و اینکه خود استاد هم درمورد خواسته‌هاشون تحقیق کرده بودن، درموردشون مینوشتن و خودشون رو در اون فضای فرکانسی دیده بودن

    چقدر این جمله‌تون عالی بود استاد، اینکه به یک‌جایی به اسم وطن نچسبیم، این باعث میشه که نتونیم جاهای مختلف رو و در اصل همون زمین وسیع خدا رو که توی قرآنش بهش اشاره کرده رو تجربه کنیم، اینکه ما انسان‌ها اومدیم این زمین وسیع خدا رو مرز‌بندی کردیم و خودمون رو با این کار محدود کردیم واقعا عجیبه

    و نکته‌ی دیگه، اینکه الآن زمانیه که میشه از بدنه‌ی جامعه جدا شد و اگر بتونیم در این شرایطی که همه تمرکزشون روی نازیبایی‌هاست به زیبایی‌ها توجه کنیم غربالگری اتفاق میفته و خیلی زود وارد بهشتی میشیم که بقیه نمیدونستن اصلا وجود داره

    من عاشق این فضا شدم، چقدر زیباست خدای من، جون میده آدم روی اون چمن‌ها بشینه و فقط غرق در این فضای خارق‌العاده شد

    خیلی ممنونم اول از خدا و بعد از شما استاد و خانم شایسته عزیز که این فایل رو برامون آماده کردین

    ان‌شاءالله به فضل خدا همیشه همگش شاد و موفق و خوشبخت باشیم

    خدایا صدهزار مرتبه شکرت🙏❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    صحرا گفته:
    مدت عضویت: 1453 روز

    پیامبر لوط چرا نگفت به من چه که قوم من غرق فسادن

    صالح چرا طوری رفتار نکرد که به جهنم که قوم من غرق فسادن و….

    ابراهیم چرا بت ها رو شکوند نمیتونست ذهنشو کنترل کنه بگه به من چه من توجه نمیکنم

    متاسفانه اکثر شاگردهای استاد اینقدر به استاد متعصب شدن که یه جورایی چشم و گوش بسته هر آنچه که استاد میگن رو قبول میکنن

    خداوند بارها تو قرآن به محمد پیامبر تذکر میده که چرا اینکارو کردی چرا این رفتارو از خودت نشون دادی

    چرا فک میکنیم استاد امکان نداره اشتباه کنه

    من نمیفهمم کجای قرآن گفت بچه هاتونو تو مدرسه برای تفتیش لخت کردن شما مثه کبک سرتونو زیر برف کنید هیچی نگید فقط به خوبیها توجه کنید

    اقا باشه من از قانون اطلاع دارم من میام به قانون عمل میکنم بقیه مردم چی ؟ درسته ما مسئول زندگی بقیه نیستیم

    ولی نه در این حد که اینقدر خودخواهانه و دیکتاتوری عمل کنیم دقیقا مثه خامنه ای

    که میگه همه برن به درک فقط خودم فقط خودم

    کجای قرآن گفته برای بدیهی ترین نیازها بهتون حمله کردن تیکه پارتون کردن سکوت کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    سیدامیر عقیلی گفته:
    مدت عضویت: 2790 روز

    سلام به استاد عزیزم .کاملا حرفاتون درست و قشنگ بود اتفاقا الان وقتشه خودمونو از بدنه ی جامعه جداکنیم ودرهمین ایران که کلی ادم تمرکز کردن رو نازیبایی ها بینهایت زیبایی وجود داره مهم اینه تو اگاهانه بخوای چی ببینی من که از خونه میزنم بیرون اونقدر زیبایی و قشنگی میبینم میگم واقعا نازیبایی اصلا مگه وجود داره ؟با این حرفتون که گفتین اخبار مثبت بینهایت بیشتر از نکات منفیه واقعا هست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    رضا گفته:
    مدت عضویت: 2960 روز

    سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی

    فایل خیلی آموزنده ای بود ممنونم از شما بابت این فایل پرمحتوا و آموزنده

    فقط یه ابهاماتی تو این فایل برام مونده و همیشه ذهنم رو درگیر خودش کرده …

    اینکه به عنوان مثال حضرت ابراهیم به عنوان الگو و اسوه پیامبران چرا بت شکنی (تابو شکنی)کرد با اینکه میدونست نمرود مجازات سختی رو براش قرار میده .ومیتونست خیلی راحت به جای اینکار مهاجرت کنه و کلا از اون شهر و کشور بت پرست بره بدون هیچ درگیری .

    چرا حضرت موسی که شرایطش پیش قوم شعیب گل و بلبل بود رفت برای نجات و آزادی مردمش . در حالی که میدونست باید با فرعون درگیر شه . چرا طبق قانون بیخیال فرعون نشد و رفت تو دل خطر .

    چرا حضرت محمد که شرایطش توی مدینه استیبل شده بود رفت سراغ فتح مکه .

    استاد: شما میفرمایید طبق قانون برید به جایی که احساستون خوبه وهیچ تعصبی روی هیچ جایی نداشته باشید که البته من هم کاملا با این حرفهای شما موافقم و اصلاباتوجه به این حرف ها چندین ساله که مهاجرت کرده ام و الحمدلله خیلی هم از این کارم راضی و خشنود هستم اما هر وقت که قرآن رو مطالعه میکنم این ابهامات تو ذهنم شکل میگیره و جوابی واسشون ندارم . ممنون میشم اگر راهنماییم بفرمایید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    رویا محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 1123 روز

    بنام خدایی که یادش آرامش قلبمه

    .

    سلام استاد عزیزم چقدر قدرتمند چقدر صریح و بی پروا صحبت میکنید و بدون ترس از قضاوت حقیقت هارو بیان میکنید هرو بار صحبت هاتونو گوش میدوم به خودم میگم الگوم فقط شمایین انشاالله بتونم ازتون الگو بگیرم و تو زندگیم استفاده کنم

    .

    واقعا عالی گفتین هر جا که من خوشحالم وطنم همونجاست

    چرا باید واسه چیزایی که انتخاب من نبوده متعصب باشم و اونو جزیی از خودم بدونم؟

    من برای زبانم برای ملیتم برای قومیتم برای دینم برای شریعتم برای هیچ کدوم انتخابی نکردم اگر هم در ازل انتخابی کردم برای این بوده که با این شرایط رشد کنم نه اینکه بهشون بچسبم و اونارو جزوی از خودم بدونم

    .

    چرا بجنگم که جایی رو آباد کنم به قیمت تمام کردن فرصت زندگیم فرصتی که خدا برای لذت بردن به من داده

    من با نگاه و توجه درست تو همین ایران که این همه همه شکایت و اعتراض دارن فقط زیبایی دیدم البته از وقتی خدا هدایتم کرده و در مسیر درست هستم

    هروقت خودم رانندگی میکنم مردم بسیار قانونمند هستند با اینکه راننده ی حرفه ای نیستم تابحال همه چیز عالی بوده

    همیشه جای پارکم محفوظ است

    هر طور بخواهم لباس میپوشم

    همه ی مردم مهربان هستن چه دولتی چه غیر دولتی

    فقط زیبایی میبینم

    رفتار قشنگ پلیس با مردم رو میبینم

    قانونمندی و حمایت از حقوق مردم رو میبینم

    هوای تمیز و ترافیک روان و پارک های سبز میبینم

    .

    چرا؟؟؟

    چون دوست دارم این هارو ببینم و همیشه در دلم تحسین میکنم و توجه میکنم و اخبار رو دنبال نمیکنم و خداوند رو تنها قدرت موجود میدانم

    .

    چون تمام برنامه هایی ک اخبار نا مناسب بهم میداد رو پاک کردم مثل اینستاگرام و امثالهم با هر کی از اخبار نازیبا حرف میزنه معاشرت نمیکنم تلوزیون رو کلا تعطیل کردم و فقط چیزایی که دوست دارم رو میبینم و تو سایت میچرخم و از بودن با شماها کیف میکنم.

    .

    میدونم که هنوز راه بسیار بسییییییار درازی دارم ولی به همین اندازه که رو خودم کار میکنم نتیجه میگیرم و خیالم راحته که قانون همیشه عمل میکنه

    .

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: