سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 153 - صفحه 26

340 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسام گفته:
    مدت عضویت: 1988 روز

    یه مشق شب دیگه

    و یه شب قشنگ دیگه

    و یه سری اتفاقات لذت بخش دیگه

    من دوباره اومدم بنویسم

    اگه دوستام تونستن از همین خدا از همین استاد از همین دوره ها و فایلها از همین شهر من از همین سن و جنسیت من نتیجه بگیرن صددرصد منم میتونم

    چقدر خوبه که دلیل داشته باشم برای کاری که می‌خوام انجامش بدم

    امروز یه روز سراسر انرژی مثبت بود بخصوص دیشب باعثش شد ک امروز خیلی زیبا باشه

    شب ها که با یک قسمت از سریال میخوابم باعث میشه فرکانسم عالی باشه و خوابهای خوب ببینم و تا صبح ک بیدار میشم – باعث میشه صبحمو پر انرژی و امیدوار کننده و زیبا کنه

    القصه

    امروز یک روز رویایی و بسیار قشنگ با اتفاقات فوق العاده بود

    اون قدیما ک کامنت دوستان رو میخوندم و بابت اتفاقات قشنگشون یاد گرفته بودم ک تحسینشون کنم اصلا خبر نداشتم ک اون اتفاقات زیبا قراره برا منم بیفته

    یعنی تحسین دیگران تا این حد ارزشمنده

    تحسین دیگران تا این حد توانایی تاثیر داره

    بابا ایول خدا جون

    دمت گرم چقدر ساده گرفتی زندگی منو

    چقد راحت اتفاقات قشنگ می افته

    برگردم ب امروز صبح

    امروز صبح

    صبح هنوز بیدار نشده دستم رفت روی کامپیوتر و روشنش کردم و بعد از دیدن قسمتی از زندگی در بهشت یه کامنت با انتظار اتفاقات قشنگ نوشتم

    یعنی

    اینجوری بگم که نوشتم من مطمئنم امروز اتفاقات قشنگی برام می افته

    و رفتم سر کارم دو ساعتی اسنپ کار کردم

    بماند ک چ سرویس های تپلی نسیبم شد

    نزدیک ظهر گفتم نوبت باورسازیه 2 ساعت کار کردم توی اسنپ حالا نوبت 2 ساعت باور سازیه و رفتم اداره تا توی خلوت مشغول باور سازیم بشم

    اولین خبر خوب :

    ظهر شد و یکی از دستان خدا زنگم زدد ک از دوستان سایت استاده و منو دعوت کرد به نهار و مهمونش بودم

    چقدر ذوق کردم

    دقیقا روز قبلش یه جایی بودیم ک کبابی نزدیکمون بود و من هوس خوردن کباب داشتم – گذشت و فرداش این عزیز دل منو دعوت کرد ب نهار و چقدر خوشمزه بود

    بعد من آرزوم بود با یکی از دوستای سایت کانکت بشم ک اتفاقش افتاد

    من تا اونروز هیچ دوستی نداشتم چ توی سایت چ بیرون سایت و تنها بودم و خدا هم منو با یه بچه های سایت کانکت کرد و هم ی نهار جانانه خوردیم

    و بعد رفتن به روستای سادیان کاشان همان و دیوانه شدن من همان

    اینقدر فراوانی دیدم

    اینقدر فضای رویایی دیدم که نگو و نپرس

    صد مرتبه یاد استاد و استاد شایسته افتادیم که این جا شبیه همون قسمت فلانه—اون تصویر شبیه فلان قسمته — وبعد باور سازی ک اگه با دیدن سریالها ما تونستیم اینا رو جذب کنیم پس بقیشو هم میتونیم جذب کنیم

    وای دیوانگی در حد حرفهای خانم شایسته شده بود

    انگار روی زمین نبودیم

    آخه تا این حد زیبایی مگه داریم وای خدای من

    چن تاشو امشب بنویسم یادگاری برای جذبی ک کردم و مشق امشبم رو نوشته باشم و بقیشو بزارم توی خواب ببینم و خودمو تحسین کنم

    خدا جون با چ زبونی ازت تشکر کنم که توی صحبت هامون بهم گفتی حواست ب قانون تکامل و زیبایی صبر باشه

    من قبلا فکر میکردم صبر باید با زجر و نبود یه چیزی باشه اما امروز فهمیدم آدمای ثروتمند با لذت صبر میکنن تا موعد یه چیزی بشه

    خدا جون با چ زبونی ازت تشکر کنم بابت فراوونی آدمای نازنین که مهدی توسط تو چلو کباب مهمونم کرد

    خدا جون با چ زبونی ازت تشکر کنم بابت فراوونی آدمای نازنین که دعوتم کردی مهدی بهم گفت

    آگهی بازرگانی

    باور فراوانی

    فقط تحسین دیگران

    خدا جون با چ زبونی ازت تشکر کنم بابت فراوونی زیبایی ها که دعوتم کردی روستای سادیان با فراوانی جوی های پر آبش

    با فراوانی درختان زیادش

    با فراوانی چوبهای آتیشش

    با فراوانی ترین زیباش

    با فراوانی مردم خوش اخلاقش

    خدا جون با چ زبونی ازت تشکر کنم که گفتی من قراره میلیاردی وارد حسابت کنم و گفتی پول بینهایت هست – کسب و کارا هر روز رونقش زیاد میشه –

    خدا جون با چ زبونی ازت تشکر کنم که

    چقدر لذت بردم پیچش و رقص آب در جوی آب و اینهمه فراوانی آب

    چقدر لذت بردم برآورده شدن آرزوم ک مهدی همونیه ک حرف منو میفهمه

    چقدر لذت بردم درختای زیبا و برگشون ک چقدر لمس پوست برگهاشون با دستم احساس طراوت و لطیف بود بهم میداد

    چقدر لذت بردم آب خنک جوی ک چقدر لمس آب با دستم احساس نوازش پوست دستم رو میداد

    چقدر لذت بردم آتیش درست کردن با فراوانی چوبهای خشک آماده آتیش بدون هیچ کار خاصی احساس آسون شدن برا آسونیا و فراوانی و راحت انجام شدن کارا رو بهم داد

    چقدر لذت بردم از اینهمه درختان زیبا و مناظر بکر و آروم و رویایی احساس دیوانگی بهم میداد

    چقدر لذت بردم از اینهمه فراوانی مسیر زیبای ” ترین ک نیم ساعت طول کشید و رویایی بود تلفیق” ترین” و جوب آب و سنگچین کنار ترین بینهایت زیبا بود

    دیگه چی

    صحبتهای زیاد کردیم برای باورهای فراوانی

    خدایا شکرت بابت اینهمه فراوانی و زیبایی ک در همه جا آفریدی که ما لذت ببریم و سپاسگزار باشیم

    خدا جون من دوره هم جهت با جریان خداوند رو میخوام خودت برام بخرش چطوریش با خودت

    من فردا صبح توی ستاره قطبیم درخواستهامو مینویسم و بسادگی میدونم میدی

    عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    زینب کریمی گفته:
    مدت عضویت: 584 روز

    سلام و درود خدمت استادعزیزم،مریم جانم و همه دوستان هم فرکانسیم.

    چ فضای قشنگ و خوشگلی رو‌انتخاب کردید برای نشستن و صحبت در مورد این اگاهی های ناب.

    جه درختای خوشگل و رنگی رنگی پشت سرتون هست خدایا شکرت.

    چقدر من عاشق این سایتم که توجه منم بسمت مثلت ها و زیبایی ها میبره و باعث میشه که روحم رو تغذیه کنم و‌روز به روز شاهد رشد خودم باشم.

    خداوند شما و مریم جانو‌برای ما حفظ کنه.

    من هرروز از خداوند سپاسگذاری میکنم که اینجا هستم.

    استاد صحبت هاتونو با تمام وجودم تجربه کردم

    روزهایی که تمرکزم روی منفی ها بود کلی اتفافات بد و‌ناراحت کننده برام‌میفتاد

    مثلا همین دیروز بابت موضوعی ناراحت بودم تو ذهنم و همین باعث شد از دوجایی که میخواستم برم و کلی زیبایی ببینم جا موندم و اونجارو رد کردم.

    و دوباره به خودم یاداوری کردم که من هرروز بدون استثنا باید وقت بذارم و بیام اینجا که روحم و ذهنم رو تغذیه کنم و به خودم یاد اوری کنم این مطالب ناب رو.

    کسی رو‌میشناسم که بشدت مهربون و دلسوزه و از بس تو مدار منفیه مدام براشون بدترین اتفاق ها میفته و اونجایی که شما گفتید طبیعیه وقتی تمرکز کنی روی منفی ها،اتفاقات تلخ تجربه کنی یعمی تعجبی نداره و این یک قانونه.

    من قبلا خیلی بیشتر نگران اتفاقات منفی بودم که مبادا تو زندگیم بیفته

    ولی با اموزه های ناب شما متوجه شدم که همشو خودم خلق میکنم و این خیلی بهم ارامش میده

    گاهی که این ترس ها میان سراغم سریع با خودم میگم من خلق میکنم اتفاقاتو

    پس ترسی نداره فقط باید ذهنم رو‌کنترل کنم و به مثبت ها توجه کنم.

    استاد جان خیلی ازتون سپاسگذارم

    مریم جانم ممنونم ازتون

    خداوند شمارو حفظ کنه برای مایی که به لطف رب زندگیمونو دارید تغییر میدین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: