سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 153 - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)

به نام خداوند یکتا و هدایتگر

سلام به تمامی دوستان همسفرم

می خواهم چند تا نمود واضح از رد پای قانون در زندگیم رو بگم

چند تا مورد از اون جاهایی که تمرکزم بر روی زیبایی ها بوده و بر روی سپاسگزاری بوده و چقدررر زود و چقدر سریع جهان به فرکانس های من پاسخ داده

امروز عصر بعد از اینکه توی قسمت قبلی دیدگاه نوشتم یه نیم ساعت چهل دقیقه‌ای توی خواب 17 دقیقه‌ی آخر این فایل رو گذاشته بودم روی چرخه‌ی تکرار همینجوری پشت هم گوش می‌دادم

البته تا الان که دارم این دیدگاه رو می نویسم فکر کنم حدود ده بار این چرخه‌ی تکرار رو گوش دادم

اینکه تو همین حدود 4 ساعت چند تا همزمانی زیبا داشتم بماند

ولی من جایی بودم ، حدوداً یه ربع بعد از اذان و افطار اومدم خونه و در اتاق رو که باز کردم ، دیدم یه هدیه‌ی خیلیییی خوشگل گوشه‌ی اتاقه

فهمیدم کار ستایشِ (13 سالشه) خواهر زاده‌ام هستش ، خواهرم اینا امشب خونه‌ی ما دعوت بودن

صداش کردم اومد دم در اتاق بی نهایت ذوق و شوق خودم رو با تشکر قلبی بهش ابراز کردم و بوسیدمش و ازش با تمام وجودم تشکر کردم ، تازه اون خواهر زاده کوچیک تره ، حلما (فقط پنج سالشه) اونم اومد ، اونم بوسیدم و ازش تشکر کردم :)

ستایش می گفت دایی این هدیه تولدته ، عزیزم خیلی خوش ذوق و روحیه‌ی هنری داره و عااااشق کار دستی درست کردنه و انصافاً هم کارهاش حرف نداره

جالبه تولد من 11 اسفند سال پیش بوده ، چرا امروز باید هدیه تولد بیاره به من بده؟؟ این ها همش نشونست از عملکرد دقیق قانون :))

حلما هم خیلی خوش ذوقِ و با اینکه پنج سالشه خیلی نقاشی های خوشگلی می کشه

جالبه تحت تأثیر حرفای آبجی بزرگه یه بار یادمه ازش پرسیدم بزرگ بشه می خواهی چه کاری بکنی ، خیلی جدی و با جذبه گفت ، اوووم کارو که هنوز بهش و فکر نکردم و تصمیم نگرفتم ولی دانشگاه رو مطمئنم میرم هنر می خوانم :)))

•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

امروز یکی از دوستای عزیزم ، یکی از اعضای دوست داشتنی سایت بهم ویس داده بود و ابراز محبت کرده بود و یکی از کارهای هنری خودش هم عکس گرفته بود و تقدیم کرده بود به من

(اصلا قبلاً هم گفتم ، زندگی من طی چند وقت اخیر پررررر شده از هدایای مختلف که من اصلاً نمیگم کدوم کوچیک بود کدوم بزرگ ، فقطططط ذوقققق می کنم و با تمام وجودم از خدای مهربانم تشکر و قدردانی می کنم)

بعد آخر های ویسش می گفت محمد حسین ، خیلی خوبه که با اینکه قم هستی باز هم اینقدر متمرکزی بر روی زیبایی ها، بهت تبریک میگم

این جمله‌ی ایشون تحت تاثیر حرف های استاد عباس منش بود و تجربیاتی که استاد از دوران کودکی تا جوانی یعنی 19 سالگی توی قم داشته

من حدوداً بیست دقیقه به ایشون ویس دادم و با ذوق و شوقی وصف نا پذیر و با چشمانی پر از اشک برای ایشون شمردم زیبایی ها و شگفتی های قم رو

فقط دو تا پارک خفن و روایی کوهستانی داریم ما :))

دو تا پارک بیییی نظیر و رویایی جنگلی داریم ما که یکی از این پارک های جنگلی که فکر کنم بالای بیست هکتار مساحتش هستش (خیلیییی بزرگه) و اکو سیستم قوی‌ای که داره باعث شده یک عاااالم پرنده‌ی مهاجر جذب کنه ، مثل مرغ مینا و…. یه عالمه پرنده‌ی جور وا جور من دیدم که اسماشون بلد نیستم بنویسم ببخشید :)) دو تا شهر بازی داره

زمین پینت بال و اسکیت و دوچرخه داره ، زمین های بسکتبال و والیبال و فوتبال ساحلی داره

زمین های حرفه ای هاااا با نور پردازی خفن برای شب حتی !!

تله سیژ داره این پارک که مخصوصاً اوایل بهار و اواسط پاییز ، اگه هنگام غروب خورشید سوار این تله سیژ بشید نفستون بند میاد اینقدررررر که زیبایی می بینید و اشک می‌ریزید از خوشحالی

یه عالمه گربه‌ی دستی داره مثل پارک ملت تهران که می توانید باهاشون بازی کنید و کیف کنید و بخندید

سورتمه‌ی کوهستان داره که من خودم دوبار سوار شدم ، اصلاً یه تجربه‌ی ناااااب از آدرنالین بازیه :))

قم یک عالم مراکز تفریحی تجاری سوپر لوکس و مدرن داره

اون فرهنگ تعصبی مذهبی طوری که شاید توی ذهن خیلی ها از جمله استاد باشه دیگه نیست

ملت اینجا خیلی اوپن مایند شدن

نمیگم مثل تهران یا رشت یا کیش شده ولی خیلییی خوب شده و من دقیقاً برای همین دوستم مثال زدم و گفتم آدم مذهبی ها و غیر مذهبی دارند کنار هم با صلح و دوستی زندگی می کنند و اصلا دیگه اونجوری نیست که امر به معروف و نهی از منکر و این داستان ها باشه

اینجوری نبود ها از بعد از شهریور 1401 اینجوری شد ، به نظر من البته…

یعنی مردم یاد گرفتن که بیشتر با هم در صلح باشند و بپذیرند آزادی تفکر و عقیده رو و با صلح کنار هم باشند ولی کاری به کار هم نداشته باشند ، هر کسی مسیر خودشو بره و اونجوری که دوست داره لباس بپوشه

یکی با حجاب و یکی هم بی حجاب

تازه بعد از بیست دقیقه ویس:)) و معرفی یک عالم جاهای دیدنی در قم و اطراف قم یه سری عکس های رویایی هم که با موبایلم از فضاهای دیدنی شهر انداخته‌ بودم برای ایشون ارسال کردم

حالا همه این حرف ها رو داشته باشید

این هم داشته باشید که این منم که اینقدررر دارم از قم زندگی کردن لذت می برم و با این ذوق و شوق نکات مثبت بی نهایت شهر رو براتون میگم ها

شاید کسایی باشن که توی همین قم، فوش و آه و ناله سر زبونشون باشه و از این شهر گلگی داشته باشند … من نمیدونم ….

این منم که دارم اینقدرررر از قم زندگی کردن لذت می برم چون آگاهانه از چند سال قبل یه رستاخیز در وجودم به پا کردم بر علیه هرررر آنچه که در مورد قم و قمی ها و … شنیدم بریزم دور و بیام از اول فکر کنم و از اول تمرکز کنم بر روی زیبایی های شهرم و باهاش به صلح برسم

حالا چرا این کار رو کردم ؟؟ منطقم چی بود ؟؟

چرا دوست داشتم عاشق شهر خودم بشم و زیبایی هاش که انصافاً ، انصافاً ، انصافاً از نازیبایی هایش بیشتره ببینم ؟؟

خب چه کاریه اینقدر انرژی و زمان گذاشتن ، همین کار رو برای بقیه شهر ها انجام می دادم و لاجرم هدایت می‌شدم به یه شهر رویایی دیگه ؟؟

.

.

.

.

.

.

دلیلش که این کارها رو کردم این فایل بود

abasmanesh.com

استاد اینجا خیلیییی عالی توضیح میده در مورد مهاجرت

اصلا این فایل برای کسی که می خواهد مهاجرت کنه جادویی عه

من از چندین سال قبل به این نتیجه رسیدم که می خواهم از ایران برم و لاجرم خیلی زود این اتفاق می افته و به شرط حیاط میام می نویسم که الان فلان کشورم و بعد با چشمانی گرد شده و پر از اشک از زیبایی ها و شگفتی های اون کشور براتون می نویسم

من هر موقع به مهاجرت فکر می کردم و هنوز هم فکر می کنم تمام آگاهی های این فایل و مخصوصاً این جمله‌ی استاد با ولوم بالا و با اکوی خیلی خیلی زیاد تو ذهنم تکرار میشه

اگه مردی اول باید با محیطی که در اون هستی به صلح برسی ، به آرامش برسی ، اول‌ باید یاد بگیری همون جایی که هستی بتوانی لذت ببری و زیبایی ها رو ببینی و کیف کنی و خدا رو شاکر باشی

وگرنه واقعاً آسمون خدا همه جا یک رنگه ، فکر نکن با عوض کردن لوکیشنت زندگیت گل و بلبل میشه، نع

تو همون شخصیت قبلیت رو با خودت می بری توی محیط جدید!

در پناه خداوند مهربانی ها ، خداوند سفر باشید

دوستتون دارم بیییی نهایت