سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 154 - صفحه 9

به نام خدای بخشنده مهربان

سلااااااممممم

آقا همین اول کار بگم چقدرررر دلم تنگ شده بود برای کامنت نوشتن😍😍😍😍

بعد هم اینکه اصلا من دیوانه عکس این قسمت سفر به دور آمریکا شدم.این ژستتون اصلا یه دنیا حرف داره باهام میزنه.این شادی این رهایی این آزادی این تیپ زیبا این لبخند اون گوزن های پشت سر اون علفزاری که غلت زدین روش اون دستی که رهاااا تو آسمون میچرخه چشم هایی که فقط شادی و عشق ازش دیده میشه اون لبخند زیباتون لباس قرمز خوش انرژیشون بی نظیره اصلا خدایا شکرت

من امروز خوشحال ترینم چون خیلی کار بزرگی کردم.اصلا نمیدونم از کجا شروع کنم خدا هدایتم کنه به بهترین شکل توضیح بدم

من یه مدت همش فایل ها تو گوشم بود اما هیچ اتفاقی برام نمی‌افتاد انگار گیر کرده بودم تو یه چاله.هی ناامید میشدم دوباره ادامه میدادم هی ناامید دوباره امید تااینکه چند روز پشت سر هم تضاد برام پیش میومد تا میومدم برنامه ریزی کنم و برنامم رو انجام بدم یه بلایی سرم میومد و من هاج و واج میموندم که آقااا این دیگه چیه منکه برنامه دارم این بلا از کجا درومد.باورتون نمیشه تو این مدت که با این مسیر و شما آشنا شدم یه بارم مریضی رو تجربه نکرده بودم که چند روز پیش یک سرما درست و حسابی خوردم که ترکش هاش هنوز مونده…

بعد همشم سعی می‌کردم احساسم رو خوب نگه دارم و نذارم تو حال بد تضاد بمونم.خلاصه که آقا من یه عاااااالمه آتو آشغال از اون ته ذهنم درآوردم که از موهبت های تضاد هاییه که این چند روز افتادن به جونم.

در مورد اینکه من چرا نتیجه هام آنقدر کمرنگ و کوچولو هستن یا اصلا نیستن انگار که لامپش داره میسوزه فهمیدم که من وقتی رو خودم کار کردم یه ایده به ذهنم رسید اما ذهنم همش میگفت این خیلی ایده چرتیه و همش مسخره می‌کرد که جواب نمیده الکی وقتتو تلف نکن و منم ولش کردم ولی ته دلم هی میگفتم حالا بذار انجامش بدم و این جدال ذهن و قلبم بود تااینکه امروز بعد از همه اون تضاد ها که شکر خدا سالم اومدم بیرون انجامش دادم😌خیلی احساس سبکی دارم که حداقل یه قدمه برای شروع

پشت بندش باورهای محدودی که مانع پیشرفتم میشد رو از ته ذهنم دیدم و حالا باورهای درست رو نوشتم تو دفتر و قراره بعد کامنتم برم دنبال الگو از خانم های موفق ایرانی😍ولی قبلش قلبم گفت بیام اینجا و یه دل سیر حرف بزنم.

فهمیدم چقدر باور احساس لیاقت تو وجودم نیست و هدایت شدم به کامنت یکی از دوستان که تو دفترم نوشتمش و هر دفعه میخونمش خیلی حس فوق العاده ای بهم دست میده که بله من لایق تجربه خواسته هام هستم😍

خیلی خوشحالم که ایده ام رو عملیش کردم و به خودم تعهد دادم هر ایده ای که بهم میشه رو اجرا کنم.تازه قدم اولش هستم.خدایا شکرت

این badland national Park هم خیلی فضای فوق العاده بود.چه سکوتی چه آرامشی چه طبیعت بکر و جذابی چه عکاسی چه مدلی چه track camper باحالی.خونت مثل کوله پشتی پشتته واقعا خیلی ایده باحالیه خیلییییی خیلیییی خیلیییی زیاد تحسینتون میکنم که انقدر ساده و راحت سفر میکنید.من خیلی ازتون یاد میگیرم خیلی دارم سعی میکنم به آنچه که ازتون میشنوم عمل کنم.خدا هم کمکم کنه تا بتونم نتایج پررنگ تری بگیرم و حرفی برای گفتن در برابر استاد نازنینم داشته باشم.

خدایا مارو هدایت کن به راه راست.راه کسانی که بهشون نعمت دادی.خیلی حرف ها دارم که انشالله در زمان مناسبش بهم گفته بشه و باعشق براتون بنویسم

یه تشکر هم بکنم از دوستان عزیزی که کامنت میذارن.واقعا فوق‌العاده هست کامنت ها.خیلی به درک بیشترم تو این مسیر کمک میکنه سعی میکنم همه کامنت هارو بخونم ولی واااقعا وقت نمیکنم.همونایی که برام آگاهی داره رو تو دفترم مینویسم و بارها از روشون میخونم.

خدایا شکرت.سفرتون کلیییی خوش بگذره و زیبایی های بیشتری رو تجربه کنید😍عاشقتوننمم😚🌈