دیدگاه زیبا و تأثیرگذار صالح عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
چند روزه دارم روی رهایی و تسلیم و فقط روی حس خوبم کار میکنم نتیجش شگفت زده کرده منو
در زمان و مکانی هستم که تقریبا همه دارن از کسادی بازار مینالن همه همکارا و کاسب های دیگه اطرافم اما من وقت ندارم سرمو بخارونم دوتا نیرو دارم و به فکر سومی هستم و این از فضل پروردگارم هست
به خدا گفتم خدایا دوس دارم یه رابطه همراه با عشق و مودت رو تجربه کنم دیگه بقیه اش باتو
به خدا گفتم دوس دارم تو هر شهر جهان یه شعبه داشته باشم دیگه بقیه اش با تو
به خدا گفتم دوس دارم در سلامتی کامل تا لحظه اخر زندگیم سپری کنم دیگه بقیه اش با تو
به خدا گفتم دوس دارم بهترین حال و احساس رو در تمام زندگیم داشته باشم دیگه بقیه اش با تو
و از اونجایی که خداوند هرگز بر خلاف وعده اش عمل نمیکنه دارم توی رهایی و سپردن به خدا حرفه ایی میشم و به میزانی که تو این کار حرفه ایی بشم نتایج بهتر و بهتر میشن
خداوند وعده ثروت و فزونی داده
خداوند گفته بر ماست که شمارو هدایت کنیم
خداوند گفته اگه مومن باشی و عمل درست انجام بدی نه ترسی خواهی داشت و نه غمی
خداوند گفته زنان پاک برای مردان پاک
خداوند گفته اگه صابر باشی بر ۲۰۰ نفر برتری داری
خداوند گفته هر خیری به تو برسه از منه
خداوند گفته هرچی خودت بخوای همون میشه
خداوند گفته روزی میدم که نتونی حساب کنی
خداوند خیلی قول های خوبی بهم داده و در نهایت گفته به شرطی که توام به من ایمان بیاری و منو اجابت کنی
من چطور میتونم خدارو اجابت کنم
با رهایی
با احساس ارامش
با خیال راحت و اسوده از مسیر لذت بردن
با این تفکر که به همه چیزایی که میخوام میرسم
با سپاسگذاری به خاطر امروزم به خاطر خواب اروم دیشبم به خاطر نور افتاب زیبا و سکوت ارامش بخش شب
به خاطر این زمین پر از خیر برکت
به خاطر خونی که تو رگهام در هر لحظه باسرعت در حال عبورن
به خاطر اینکه وقتی حواسم باشه یا نباشه خواب باشم یا بیدار نفسم کشیده میشه
به خاطر چشمهای زیبام
به خاطر اینکه میتونم سپاسگذار باشم سپاسگذارم
چون در گذشته ناسپاس مشرک و کافر بودم
استاد اینکه گفتی وقتی نجواها اذیت میکنن بزنین به جاده رو دوس داشتم من شمال زندگی میکنم هر چند وقت میرم لب دریا و ساعتها به دریا خیره میشم از دریا یاد میگیرم از اسمون یاد میگیرم از مورچه از مرغ ماهی خار از درخت پرتغال از شما بیشتر استاد تا ابد شاگردتم چون حرف حساب میزنی
دوستت دارم
سفر خوبی داشته باشی ایشالا سفر به دور دنیا رو استارت بزنی
منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD266MB24 دقیقه
سلام به استاد عزیزم و مریم جان با تمام وجودم از شما سپاس گزارم که در این سفر فوق العاده زیبا مارا همراه خود میبرید و با کشور قدرتمند امریکا مارا اشنا میکنید
(مائده)
واقعا من دییشب تا به امروز هدایت خداوند را دیدم که از یک رابطه که وابستگی خیلی زیادی درونش بود بیرون امدم و خودم را به دستان خداوند سپردم و از او خواستم که من را هدایت کند و نشانه ها را دنبال کردم و به یک مسیر فوق العاده عالی هدایت شدم و امروز به این فایل دسترسی پیدا کردم و این کلمات بسیار تاثیر گذار من را به یک پله جلو تر برد و مطمئنم که بهترین اتفاقات و قدرتمند ترین دستان به سمت من می ایند و مسیر جلوتر را برایم پررنگ تر از قبل میکنند
وای استاد نگم که چقدر لذت بردم وقتی که شما به فروشگاه میروید منم عاشققققققق خرید کردنم ویک دل سیر برای خودم خرید میکنم همراه شمامن عاشق عروسکم وقتی دوربین روی عروسکا رفت چشمامممم قلبی شدن نازشون کردم از پشت دوربین و نرمی تنشونو با تمام وجودم احساس کردم و رنگ کیفت چشمایه عروسک رو به خوبی دیدم
و اون خراطی های که با اره بود منو از تعجب هیرت زده کرد که چجوری یک انسان تونسته اینقدر ظریف کاری با وسیله ای که داره انجام بده و به ذهنم رسید که یک انسان به چه چیز های هدایت میشه و میتونه پول در بیاره فرقی نمیکنه که اره برقی باشه یاوسایل ظریف کاری تو بخواهی ثرتمند بشوی با یک اره هم هدایت میشوی که خراطی کنی و مجسمه بسازی فقط باید خودتو راه کنی و به دستان خداوند تیکه کنی و دنبال کنی نشانه ها را من عاشق اون خرسه که یک فانوس توی دستش بود شدم خیلی ناز نازیو خوشگل بود حتما یک روزی برای ورودی ویلام میخرمش
.و از هدایت شدنم بگم بهتون تا صبح میتونم براتون بنویسم استاد من هم مثل مریم جون در کرمان زندگی میکنم و هم شهری بهترین خانم تودنیا هستم کرمان شهر نسبتا خشک خیلی سر سبز نیست از این تضاد باعث شد که من دلم جنگل و سر سبزی رو بخواد قبلا اصلا بهش زیاد توجه نمیکردم ولی وقتی پنجشنبه.جمعه که میشد میرفتیم اطراف کرمان خیلی سر سبز نبود و ساعت ها باید دنبال یک درخت میگشتی تا بشینی زیر سایه اش از اون روز دلم میخواست برم شمالو ببینم تا الان که 18 سالمه نرفته بودم و از خداوند خواستم که منو هدایت کنه (و من اینو از استاد یاد گرفتم برای چیز های که میخواهی یک قدم بردار مثلا شما برای سفر یک ماشین فوق العاده عالی فراهم کردین من هم برای وقت های که دلم سفر میخواد میرم تویه فرودگاه میشینم ساعت ها و به سفر فکر میکنم اینقدر میرم فرودگاه تا بلخره جواب بده تمام سفر هامو میتونم بگم با رفتن به فرودگاه بدست اوردم چون شرایطشو تا جایی بتونم برای خودم باور پذیر میکنم و ساعت ها با خواهرام در مورد مکان مورد نظر صحبت میکنیم و تجسم )از طرف شرکت پدرم که ماشین سنگین داره باهاش تماس گرفتن و گفتن که بیایین تهران و سند کفی ماشینتون رو به نامتون بزنیم و پدر من هم گفت اگر میخوایین همراه من با ماشین شخصی بیایین تا من سندو به نام میزنم شما برین تهران و اونجارو بگردین و ما هدایت شدیم به اسلام اباد تهران دقیقا ما اخرا شهریور حرکت کردیم و در این اوضاع شلوغی که در ایران به وجود امده بود رسیده بودیم و تهران هم از همه جاها شلوغ تربود و قرار شد که بریم تهرانو بگردیم و اینو هم بگم که خانواده من از این موضوع هیچ اطلاعی نداشتن و اخبار را گوش نداده بودن و من فقط در اینستاگرام متوجه شده بودم و در اسلام اباد دنبال یک خونه گشتیم که پدرم بعد از به نام زدن در انجا استراحت کند اگر کارشون زود تموم شد و ما هم وسایلمونو اونجا بزاریم و سبک به تهران بریم هرچقدر به املاکی ها رفتیم خونه برای اجاره و هتل در اون شهر وجود نداشت اصلا باورم نمیشد به سایت دیوار میرفتیم خونه هارو نگاه میکردیم زنگ میزدیم یا پر بودن یا اینکه قیمت خیلی بالایی داشتن و اصلا صرف نمیکرد و من اصلا قبول نمیکردم و هی بحث میکردم که نه من امروز باید یک خونه پیدا کنم و چشمو روی نشونه ها بسته بودم تا اینکه خومو رها کردم و سپردم دست خداوند و اینو هم بگم ک خیلی دلمم میخواست به یک سفر دخترونه هدایت بشم خلاصه که ما هدایت شدیم به شمال و پدرم بار براش گیر امد که برود جیرفت و نتونه همراه ما بیاد نگم که چقدر جاهایه سر سبزو خنک هدایت شدیم به بهترین هتل های شمال بابل سر افراد مناسب فروشگاه های شیک و ارزون قیمت هدایت شدیم بعدش اینو متوجه شدم که باید حتما مغازه هارو میبستن برای این شلوغی ولی برای ما باز بود به هرکی میگم شمال خرید کردم باورش نمیشه در این شلوغیا کدوم فروشگاه باز بوده و در سریال سفر به دور امریکا استاد سوار جت اسکی شدن و دور میزدن من هم در شمال سوار جت اسکی شدم و شاتلو تجربه کردم واقعا فوق العاده بود الان میفهمم استاد چه حسی داره که سوار جت اسکی وهمین طور هم هیچی از این شلوغیا نفهمیدم تا اینکه رسیدم به شهر خودمون هم همه چی کم تر شده بود و من هیچ چیزی ندیدم و بهترین اتفاقات برای من رخ داد
واقعا ازتون سپاس گزارم استاد ک این قانون طلایی رو به یاد دادین دوستون دارم استاد عزیزو مهربونم در قلب من جا دارین
سلام به نسترن عزیزم نگم ک چقدر کامنتت برای حال و روز من بود ازت سپاس گزارم نسترن مهربون همچون مثل اسمت هستی که این کامنت زیبارو نوشتی تقریبا شرایط من هم مثل تو بود حرف های تو باعث شد که منم رها باشم و در برابر خداوند ظعیف و ناتوان که بگذارم خداوند من را به عشق و یک رابطه سالم و پر از ارامش هدایت کند امسال بهترین سال من خواهد بود و من از این تصمیم پشیمان نخواهد بود چون خداوند وعده حق میدهد