سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 155

سلام ودرود به استاد عزیز و مریم جان و هم سفرهای عزیز

هدایت

هدایت

هدایت

واااای که شنیدن هر حرف وهر فایل و داستانی از این بحث هدایت

بشششدت دریچه های قلب منو باز میکنه

گوشام تیزتر میشه تا بهتر بشنوه (حالا بماند درکش)

ارامش تمام وجودم رو در بر میگیره

امیییید تو دلم زنده میشه

چشام هر کامنت و مقاله ای که مربوط به هدایت باشه رو شکار میکنه و بارها میخونه

دیگه تمااام نجواهای نشدن ها ،چجوری،از کجا اخه،امکان نداره ،ووو هزاران واژه ای که فقط بخاطر حساب کردن روی توانایی خودم و عقل خودم

هرگونه اجابت خواسته ای که درونم شکل میگرفت رو

تو نطفه خفه میکرد

با این بحث هدایت و حساب کردن روی نیروی الله

خاموش میشن و من میتونم به هر انچه که دلم ارزوی رسیدن بهش داره رو تجسم کنم و رسیدن بهش رو بدیهی و اسون بدونم

بگو استاد جان بگو

از هدایت زیاااااد بگو

بزار توحید که تنها رسالتت هست

تو وجود شاگردات و عاشقان این مکتب

تا عمق وجودشون نفوذ کنه

تو خوووب میدونی تا این توحید درک نشه

تا اعتماد به هدایت الله تو درونمون شکل نگیره

نمیرسیم به

حااال خوب

نمیرسیم

به سلامتی

به ثروت

به ارامش

به شغل دلخواه

به عشق

جرات استعفا پیدا نمیکنیم

فرزندمون رو با رهایی تربیت نمیکنیم

با لذت مسافرت نمیریم

به ایده های ناب عمل نمیکنیم

و به خداااا که به هیچ چیز نمیرسیم

و

این در جا زدن ،تقلا کردن و فقط یه اپسیلون جلو رفتن ،مارو از ادامه مسیر نامید و خسته میکنه

استااد تو میدونی

تو درک کردی

حال خوبت نتایجت داره فریاد میزنه که تو

هدایت رو درک کردی

رمز و اسم اعظم و قانون جذب و ورد و فوت کوزه گری رو

خوووب درک کردی

میگی به ما

چون میدونی چه معجزاتی برامون رخ میده اگه ما هم درک کنیم (نه فقط بشنویم)

تو هر فایلی به هر بهونه ای گفتی

با هدایت بز تو فایل یک قدم ۶

بار سفر میبندی

باز میای از هدایت میگی

تو پرادایس وسیله تو دریاچه گم میکنی

میای از هدایت میگی

دنبال لاغری و سلامتی هستی

میای از هدایت میگی

تو قدم ٧ از رهایی میگی

ووووو

هزاران بار میگی

و این ما هستیم که تو مداری که قرار داریم

درک میکنیم یا چه حد درک نمیکنیم !

و خدا داند

هر بار که عمل کنیم و قدم برداریم و بیشتر درک کنیم و مدارمون بالاتربره ،بهتر درک کنیم

چه معجزاتی که رخ نده

چقدر اسون بشیم برا اسونی ها

چه لذتی ببریم از زندگی کردن نه زنده مانی

چه ارزوهایی رو که تیک بزنیم

چه ارامشی رو حس کنیم و نتیجه اش در حال زندگی کردن باشه

استاد چشیدم از این طعم گوارای

“هدایت”

خوب هم چشیدم

همممون چشیدیم

کم و زیاد

ولی

فراموش کردیم!!!!!

!یادمون رفت

یادمون رفت ذهن رو از مدار خارج کنیم

توکل کنیم بهش همراه با ارامش نه فقط تو کلام

یادمون رفت که لذت ببریم و بدونیم که اون خدا

اون نیروی هدایتگر ،کارش رو بلده

خوب هم بلده

منتهی

همش تو کارش دخالت میکنیم

راه و چاه رو نشونش میدیم

عین اون چیزی که تو ذهن محدودمون هست رو براش دیکته میکنیم و انتظار داریم برامون اجرا کنه

و تو حس وابستگی به نتیجه هر روز مون رو میگذرونیم

اه

خدای من 🙏😔

تو این وقت شب که دارم تایپ میکنم

اشکام امون نمیده

با خودمممم نه هیج مخاطبی

وقتی به این فک میکنم که تماااااااام اتفاقات زندگیم

تمام ارزوهام که براحتی بهشون رسیدم

فقط با پلن های دقیق و زیبای خود خودش بوده

اخه

چه مرگمه

چرا انقدر نسیان دارم

چرا ؟؟؟؟؟؟

چرا هر روز قول میدم اعتماد کنم

بابا به اندازه یه بچه رو حرف مادر!!

ولی بااااز

یادم میره

بااااز محبتاش ،هر انچه که از فضلش عطا کرده وگرنه من که هیچی از خودم نداشتم و ندارم ،معجزاتش برام بارها تکرار شده و میشه

ولی من

باااااازم ،بند رو به اب میدم و فراموش میکنم

باز تقلا میکنم اخه عادت کردم متاسفانه

چشیدم

رها بودن و هدایت خواستن رو

و نتایج این رها بودن و هدایت شدنها تو دستمه ریز و درشت و ثبت کردم برا این ذهن فراموشکار نجواگرم

ولی

چی بگم که اون اعتماد همیشگی و رها بودن و حساب کردن رو هدایتهاشو

همیشه ندارم !😔

داستانهای هدایتهام زیاااده

(شاید تو کامنتهای بعدیم نوشتم )

و بقول استاد اون لحظه متوجه نیستی اتفاقات بظاهر کوچیک و بی ربط چنان با برنامه ریزی خدا

کنار هم چیده میشن تا تو به خواسته ات برسی

و تازه بعدا متوجه میشی که

چجوری هدایت خدا شامل حالت شده

تازه

ما که درکی از این موضوع داریم

که اگه اصلا مث قبل تا حالا بهش فکر هم نکرده بودیم

تمام اتفاقات رو شانسی میدونستیم و یا اصلا به هم ربط نمیدادیم و یا بهش فکر هم نمیکردیم و ساده از کنارشون میگذشتیم

خدایا

برای درک و عمل به هدایت

از خودت هدایت میطلبیم 🙏🙏🙏

خودت به این مسیر و قوانین و سایت توحیدی استاد هدایت کردی

پس باز هم هدایتمون کن

تا بیشتر رو خودت حساب کنیم

امییین 🙏