بخش هایی از دیدگاه های زیبا و تأثیرگذار دوستان عزیزمان به عنوان متن انتخابی این قسمت:
اسدالله عزیز:
نکته ای که توجه من را بخودش جلب کرد نوع پوشش و فرهنگ روئسای جمهور و شخصیت های بزرگ آمریکا است که در نوع خودش یکنوع موزه مردم شناسی است و میتوان آنرا از نگاه جامعه شناسی و فرهنگ و آداب و رسوم دوره های مختلف مورد بررسی و توجه قرار داد که اینهم در نوع خودش بی نظیر بود.
سعیده عزیز:
چقد حیوانها زیبایی تو جاده بودن.. آرام و رهاا در کنار انسان ها زندگی میکنن .و از همه مهمتر اون چیز ک توجه منو جلب کرد ماشین جلویی شما بود ک در کمال آرامش رانندگی میکرد تا حیون ها برن کنار جاده و بعد حرکت کنه. نه بوقی بود و عجله ای
زهرا عزیز:
یه نکته ی جالب توی امریکا که همه جا به چشمم خورده ، اینه که همه جا پرچم کشورشون هست، همه جا به کشورشون احترام میذارن و براش ارزش قائل هستن. چرا؟ به نظرم به خاطر اینکه خود مردم کشورشون رو ساختن ، چشمشون به این نبوده که دولت برای ما چه کاری انجام میده ، دنبال این بودن که ما چه کاری برای دولت آمریکا انجام میدیم و ما چطور کشورمون رو زیباتر میکنیم. نکته ی خیلی مثبت و خوبیه.
سودا عزیز:
فیلمی از نحوه ساخت این مجسمه ها که با چه دقت و ظرافتی صورت و موها و حتی خطوط روی صورت فرم دستها و لباسها همه سعی شده بود طبیعی و مثل خود اون فرد آماده بشه.
کاشت مو روی سر مجسمه ها چقدر با دقت انجام شده بود و تصاویری زیبا از ریس جمهوریهای آمریکا طی این سالها و مذاکرات و مناظره هایی که داشتند صحنه سازیهای عالی از بک گراند حضور ریس جمهورهای در صحنه های متفاوت از برنامه یازده سپتامبر تا امضای توافق نامه ها و تصاویر زیبا از اختراع ادیسون و تلفن و حتی فرستادن فضا نوردان به فضا همه و همه نشان از گذر زمان و تکامل طی شده و رشد وگسترشی که تو هر دوره ای از ریاست جمهوریها ایجاد شده بود رو نشون میداد
حمید عزیز:
یه وقتایی نوشتن کامنت سخت میشه ، از اونجایی که با خودت میگی الان کدوم زیبایی رو بگم که یکی دیگه جا نمونه،
کدوم نکته مثبت رو تحسین کنم که از یه زیبایی دیگه غافل نمونم…
و مطمئنم کامنتی که مینویسم به فراخور ظرفیت وجودی خودمه و هر چه بیشتر روی ایمان عملیم کار کنم آگاهی های دریافتیم از زیبایی هایی که هست بیشتر میشه.
مسیر حرکت مون خیلی زیبا بود، میگم حرکت مون چون واقعاً خودم رو همسفر احساس میکنم. کاری ندارم از نظر بُعد فیزیکی جسم من کجاست ، وقتی با فایلهای سفر به دور آمریکا هستم، روحم به پرواز درمیاد و خودم رو توی اون مکان احساس میکنم، حتی کوچیکترین جزییات ، از نسیم و نور خورشید تا حس تازگی هوا رو درک می کنم. پس منم اونجا هستم و همسفر شما.
آرمان عزیز:
استاد با دیدن هر قسمت از این سفر رویایی بیشتر به یاد خودم به یاد هدف بودنمون در این دنیا می افتم که فقط تجربه کردن و لذت بردنه .
در لحظاتی که فاصله میگیرم از اصل از هدف…میگم آرمان یادت نره اصل داستان چیه هااا…بردار این پا رو از رو ترمز….
این سریال و این سفر باعث شده این روز ها بیشتر اصل رو به یاد بیارم…بیشتر در دنیای زیبای درونم باشم…مدتیه دوباره دوره فوق العاده ۱۲ قدم رو از اول شروع کردم و چقدر استاد سپاسگذار ترم ازتون برای این دوره…چقدر نتایج فوق العادس…چه ترکیب رویایی میشه با این سفر زیبا…
ابراهیم عزیز:
چرا این قوچ یا بز کوهیها ،فرار نمیکنن.چقدر جالبه که اینا دقیقا میدونن اتفاقی براشون نمی افته و با وقار تو خیابون در حال حرکتند.
الهام عزیز:
چقدر توی آمریکا آدما مهربون و خوب هستند اون خانمی که جلوی درب ورودی بودند با چه مهر و ذوقی صحبت کردند و اینقدر انرژیشون مثبت بود که من با تمام وجود دلم میخواست بغلشون کنم.
مریم عزیزم خیلی ازت ممنونم که با گرفتن این فیلمای زیبا علاوه بر نشان دادن این همه زیبایی به ما، چقدر به معلوماتمون هم اضافه میکنی. یه تشکر ویژه هم کنم از شرکت فوق العاده اپل با این دوربین گوشیش که فوق العاده اس و من حتتتما بزودی آخرین مدلشو برای خودم میخرم نمیدونم چجوری و از کجا ولی خدا که میدونه!
عمران عزیز:
اخ اخ چقدر ثروت خوبه چقدر باور به فراوانی احساس خوب و لذت بخشیه.
وقتی رفتین توی مارکتی که پوست و شاخ حیوانات رو میفروختن خانم شایسته هر چی که میدید میخواست داشته باشه بدون اینکه قیمت رو چک کنه. از اونجایی که من دارم روی آموزش های دوره روانشناسی ثروت 1 و باور فراوانی کار میکنم همین یه تکه از این فیلم کلی برام درس داشت که چقدر ادمها ثروتمندی تو این جهان وجود دارند که هر چیزی که خوششون بیاد رو بدون حساب و کتاب میخرن.
یعنی شما اگر سمت علاقه ات بری و محصول رو تولید کنی، مشتری همواره هست.
جالبه استاد و خانم شایسته از این کلاههای زیبایی که خریدهاند شاید یکی یا دوبار استفاده کنند ولی بعدش مطمئنا دیگه ازش استفاده نمیکنند و این یعنی فراوانی مشتری.
تازه قیمت اون پوست بوفالو که استاد خوند زده بود
۲/۰۰۰ دلار یعنی به دلار امروز تقریبا ۶۶/۰۰۰/۰۰۰ میلیون تومن پول ایران
خوب ببین چقدر فرصت هست ببین چقدر ثروت هست ببین چقدر انسانهای ثروتمند وجود دارند که خیلی راحت این پولها رو پرداخت میکنند و میان این جنسها رو میخرند
منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD378MB28 دقیقه
سلام خدا،خدا سلام
سلام به دو استاد عشق و نور
● نشان امروزم بود این فایل زیبا
از شروعش محو می شوی .محو اول فیلمبرداری فوق حرفه ای ،بدون لرزش مریم جان محو طبیعت زیبا ،آن یک عدد آقای خوشتیب که رانندگی هم می کند و قبل ترها سوال بود برام که چرا وقتی سفر طولانی هست یه راننده
نمی گیرند شاید چند ساعته تا خودشان استراحت کنند یا به کار مهمتری برسند .
الان البته در ذهنم حل شده.
● به قول همسر جانم ما را سر صبح در سرما و گرما سر صف نگه داشتند و هر روز بالای ده دقیقه مرگ بر آمریکا گفتیم تازه اگر صدا ضعیف بود می گفتن بلند تر ،بلندتر فریاد بکشید و بلند تر داد زدیم .
واقعا آنقدر ذهنم پر بود از آمریکا که انگار پر آدمهای بد جنس هستند .مخصوصا فیلم های
کابوی یا جنگ با سرخپوستان و اخبار بد اشباع
شده بودیم.
● استاد جان خوب شد مهاجرت کردید خدا را شکر .وگرنه هنوز هم نود در صد ما واقعیت آمریکا را نمی فهمیدیم.
● رفتار مردمانش بسیار با احترام هست.انگار یکی از نزدیکان هست با هر شخصی که روابط برقرار می کنند آنقدر متواضع وبا احترام برخورد دارند.
● آزادی مکانی ،مالی و زمانی برایم باز پر رنگ شد.
● خریدهای باحالترین و ذوق پرو عالی هست. یاد سرعین منو انداخت رفتم کت پوست بگیرم فقط یکی را پسندیدم می خواستم پرو کنم پرسیدم پوست چیه؟ آقای فروشنده با لحنی گفتند : گرگ و من هم گفتم: نه نمی خوام.
● موزه خیلی عالی بود و استاد جان که در جایگاه ریس جمهور سخنرانی کردند حس خوبی داشتم.
شاد باشید و دور بعدی سفرنامه را شروع نمایید لطفا
بنام خداوند بخشنده ومهربان
سلام خدمت استاد عزیزم،مریم جان و همه دوستان هم مدارم
امیدوارم که عالی باشید.
چقدر این مردمان این کشور، کشورشونو دوست دارن
و علاقه مند بهثبت تاریخ هستن.
مثلا همین چهره هایی که از رئیس جمهورشون در سال های مختلف درست کردن وثبت کردن
چقدر هنرمندانه بود
چقدر زیبا ، چقدر دقیق و این خیلی خوبه.
من تحسین میکنم این حد از هنر رو.
چقدر این فروشگاهی که رفتین جذاب بود وشاخ و پوست انواع حیواناتوداشت .
و از همه جذاب تر میتونم اشاره کنم به این حد از فراوانی و ثروتی که شما ساختین.
این ثروته که باعث میشه ادم به راحتی هرچیزی که دوست داره بخره بدون اینکه حتی به قیمتش نگاهکنه.
ذوق مریم جانو خیلی دوست داشتم وچقدر کلاه بهتون میومد هم به شما وهم به استاد.
خیلی خوشحالم که میتونم این حد از نعمت و فراوانی رو ببینم و باعث بشه باورهام تغییر کنه.
خدایا شکرت که در این مدار هستم
خدایا هر انچه که در زندگیم دارم از آن توست..
سلام به استاااااد عزیزم ومریم جاااااان
خدایاشکرت برای آشنایی و در مسیر اللهی هستم و قرار دارم.. خدایا شکرت در این سایت الهی هستم و
الگوهای عالی برای توحید ویکتا پرستی دارم…
خدایا شکررررت که این مسیر فقط وفقط ارامش محض داره…
خدایاشکرررت تو این مسیرررر نگرانی دیگه جاااایی نداره…
من الهام تعهد میدهم که رها میکنم.
من ترس از تغییر رو رها میکنم.
من ترس از شکست رو رها میکنم.
من ترس از طرد شدن رو رها میکنم.
من ترس از موفقیت رو رها میکنم.
من ترس از کافی نبودن رو رها میکنم.
من ترس از قدرت خودم رو رها میکنم.
من ترس از شناخته شدن رو رها میکنم.
من ترس از ناشناخته هارو رها میکنم.
من ترس ” بیش از حد بودن ” رو رها میکنم.
من ترس از آینده رو رها میکنم.
من ترس از اشتباه رو رها میکنم.
من ترس از ابرازخودم رو رها میکنم.
من ترس از کمک خواستن رو رها میکنم.
من ترس از مواجهه با احساساتم رو رها میکنم.
من ترس از گند زدن رو رها میکنم!
من ترس از کمبود پول رو رها میکنم.
من ترس از دوست داشته شدن رو رها میکنم.
من ترس از دست دادن مردم رو رها میکنم.
من ترس از شروع دوباره رو رها میکنم.
من ترس فراموش شدن رو رها میکنم.
خدایا فقط به تو پناه میبرم .تنها ترا میپرستم وتنها از تو یاری وهدایت میخواهم خدایاشکرت
سلام به دوستان عزیزم
الهام جان وابراهیم جان
● سپاسگزارم از کامنت زیبایتان
که مثل چراغ چشمک زن برایم نشانه شد.
که در راستای خودشناسی برخورد صحیح با ترسهایم را در اولویت قرار دهم تا رشد کنم.
عکس گرفتم در دفتر بنویسم.
● با پسرم صحبت می کردم که اسم مامان همکلاسی اش الهام خانم هست که دیروز قرار پارک گذاشته بودند.
پسرم می گفت مگه نمی دانستی
چند روز پیش تولد دوستش بود رستوران دعوت شده بودیم چهار نفر را با مامان دعوت کرده بودند با صاحب مهمونی که اسمش الهام بود و دو تا مامان دیگر هم.
از 9 تا دوست صمیمی پسرم که پارک یا زمین فوتبال می رویم
4 تا خانم فوق العاده که اسمشون الهام هست .
فایل نشانه روزم بود الان با عجله نگاه کردم و لذت بردم البته چندمین بار قبل دیده بودم.
سریع زدم پایین صفحه
که وقت نداشتم کامنت بخونم
اما من ترس از آینده را رها می کنم
وبالا آمدم و خیلی بر آگاهی ام افزوده شد.
والبته وقتی اسم الهام جان را دیدم
گفتم آه چه جالب
در پناه حق و عمل به آموزه های استاد جان به خواسته پر رنگ اکنونتان به آسانی و معجزه وار برسید. آمین
سلام به روی ماهت عزیز دلم
بینهایت ازت سپاس گذارم که نقطه آبی خوشرنگ سایت رو برام روشن کردی.خیلی خوشحال شدم.
دو هفته دیگه زایمان دارم و دخمل خوشگلمون که نتسجه همین بودن در سایت وعمل به اگاهی هاس به امید الله مهربان به دنیا میاااد. خود خدا از طریق شما هدایتم کرد به خوندن دوباره کامنت خودم که ترسهام رو برای زایمان واتاق عمل و تنهایی ونقاهت بعد از عمل و آشپزی در رستورانم و…..
همه رو رها کنم وتسلیممم خدا باشم که خدا خودش بهترینها رو برام میچینه..دستان مهربانش رو برام میفرسته….
خیلی خیلی سپاس گذارم ..روی ماهت رو میبوسممم.
الهی همیشه در کنار خانواده ات وپسر گلت شاد باشی وبخندی …
خودت عالی وبینظیری و چشمان زیبا ببینی داری که انسان ها رو عالی میبینی…
شاد باشی و به تک تک خواسته هات با کمک خدای خوبی ها برسی گلم.
سلام دوباره به دوست عزیزم الهام جان
وسپاس وقدردانی از دو استاد
فوق العاده فرهیخته که با ایجاد سایت الهی به رشد و تکامل و آگاهی جویندگان راه حقیقت مبادرت کردند.
● خانمی من از تجربه خودم بگم برایت بهتر هست تصور می کنم .
فرزند اول من 16 سالش هست
من متولد اول فروردین هستم و پسرم باید هفته اول عید به دنبا می آمد اما من تاریخش را چند روز جلو انتخاب کردم تا اول فروردین شود .دکتر گفت هستم اما بعد جواب تلفن نداد و پیش دکتر دیگری که کشیک بیمارستان بودند فرزندم به دنیا آمد .چند روز اول به شدت درد داشتم و دو نفری دستم را می گرفتند و بلندم می کردند.
اصلا به سختی فرزندم را شیر می دادم .مامانم یه ماه پیشم بود در استان دیگری بودم.
حالا فرزند دوم :
مامانم حالش مساعد نبود
نمی توانست پیشم باشد.
منم به تصور زایمان اولم مقدارجزئی فکرم مشغول بود به نقاهت بعد عمل
● آن موقع که قوانین بلد نبودم مقداری قرآن می خوندم یا دعای دیگر و بسیار آرام بودم.
که خدایا خیلی مهربونی مامانم نمی تونه بیاد کمکم کن.
● دوسال قبل یکی از آشنایان تهران فرزند ش به دنیا آمده بود و حالش عالی بود.
البته الان داروها یاتخصص دکتر هاخیلی بهتر از قبل شده خدا را شکر
● یکی از اقوام همسرم نیاز به عمل داشت .اتفاقی پرسیده بود که گفته بودند هزینه اش بالاست و بیمه نداریم.
یه بیمه ای تقریبا12سال پیش بود که مقدار پول تقریبا زیادی می گرفتندو 4یا5 نفر را بیمه می کردندانگار وتقریباتمام هزینه ها را پوشش می داد حتی بیمارستان خصوص به مدت 12 یا18 ماه
اصلا نمی دانم الان هم این مدل هست یا نه بالای ده سال هست بیمه نداریم.
اقوامشان بسیار خوشحال شدند و دعای خیر داشتند که خودشان و همسرشان چند تا عمل به تعویق افتاده را انجام دادند.
● حالا برای من هم خیر شد که با آن بیمه آمدیم بیمارستان خصوصی تهران فرزند دومم به آسانی با یکی از بهترین دکترهای آقا بدنیا آمد که قبل عمل خودش قرآن را باز کرد و چند آیه بلند خواند و با تیمش دعای خیر کردند قبل عمل
برام خیلی جالب بود.
قبل هم پرسیدن که فیلمبرداری رایگان هست می خواهی فیلم بگیریم سریع گفتم نه اصلا
و همچنین می خوای همسرتون پیشت باشه و من بلند نه و تعجب پرسنل
نمی دانم چرا گفتم: حریم باید حفظ بشه واینکه یه روز پسرم بدنیا آمدن خودش را ببینه اصلا حس خوبی بهم نمی داد
● خواهرم با پرواز از مشهد رسید.آنقدر پرسنل آنجا با من رفتار عالی داشتند که به تصور انگار با ملکه طرف هستند برای خودم هم عجیب بود. یکی می رفت ،بعدی می آمد از کارهایی که برام انجام می دادند از شستن،ماساژ ،تغذیه
در حدی که به خواهرم گفتم: برو اتاق های دیگه را ببین با همه اینجوری رفتار می کنند و
آمد گفت : نه معطل می کنند جواب هم بهشون نمی دن.
خدایا چه جالب .صبح فرزندم بدنیا آمد حالم عالی ،تازه اش
ابروم را مداد کشیده بودم بعد سلام اول پرسیدم ابروم پاک نشده که وگفت نه
● پسرم را چند ثانیه بهم دادن بغل کنم و بردند وچند ساعت نیاوردن که سلامتی خودت مهمتر هست ما مراقبش هستیم. خودم به راحتی راه می رفتم یه شب هتل ماندیم
چند مدل غذا خوردم. ظهر رستوران سلف سرویس دوباره غذای کامل خوردم.قبلش تحمل غذا را نداشتم .
چند ساعت راه اصلا اذیت نشدم. و روز سوم بلند
می شدم .
در صورتی که زایمان قبلی تا ده روز درد وحشتناک و اصلا نمی تونستم بلند شم مگر با کمک دو نفر
آنقدر آن موقع خدا را شکر می کردم که درسته مامانم نیامد اما یه جوری چیده بود همه چیز عالی و بعد دهم خانواده ام آمدند و جشن بزرگی گرفتیم.
چند ماه بعد کوچ کردیم تهران
در حد یاد آوری چند نکته می گویم
○ صحبت کردن با دیگران در مورد تجربه زایمان استرس و فکر را زیاد می کند یا اظهار نظر در مورد مسائل مختلف حالا بعضی مواقع از سر دلسوزی .(مؤدبانه بخواه نظری ندهند)
○ عزیزم سعی کن خیلی به زایمان فکر نکنی .وقتی فکرت مشغول شدندچند بار بنویس که خدا را شکر به راحتی فرزندم به دنیا آمد.
خدایا شکرت که دختر نازنینم
با هدایت وحمایت و محافظت خداوند وارد این دنیا شد.
خدایا شکرت که انسانهای فوق العاده ای را در مسیرم قرار دادهای وقرار می دهی تا در کمال آسانی و آرامش وعزتمندانه مرا یاری دهند.
خدایا شکرت که پیشاپیش
وجلوتر از ما برنامه عالی
می چینی ومن اعتماد کامل دارم.
در پناه حق فرزند عزیزت به شادی و سلامتی به دنیا بیاید و خبرش را بدهی کلی ذوق کنیم.
یه لحظه تصورتان کردم عکس خانواده سه نفره تون در پروفایل دلم غش رفت خواهر
که حتما روح بزرگ وآینده
در خشانی داردکه از طریق شما وارد این جهان می شود.
سلام به روی ماهت عزیز دلم
بینهایت سپاس گذارم که که خدای خوبم از طریق کامنت شما بامن حرف زد..
از خوندن کامنتت شما فقط اشک ریختم وگریه کردم .که چقدر خدا دوستم داره واز طریق بنده ی خوبش برام پیغام فرستاده که نگران هیچ نباشم و با خیال راحت برم بیمارستان…
دقیقا مامانم برای مساعد نبودن حالش نمیتونه کنارم باشه…ولی من به خدا گفتم به چیدمان تو اعتماد دارم ولی یه جوری برام نشونه بفرست که دلم آرام باشه ورها وتسلیم وسبک بال برم …
چون من تک دختر هم هستم و خواهر هم ندارم..
ولی همه ی نگرانیهام با خوندن کامنت شما از بین رفت..چون یک حامی بزرگ تر ومهربانتر هست که هوای منو داره وحواسش به منو وبچه م هست..
گر نگهدار من آن است که من میدانم
شیشه را در وسط سنگ نگه میدارد
خدایاشکرررت برای وجود شما دوست عزیزم..که دستی از دستان خدا بودن و خدا از طریق شما با من حرف زد و دقیقا خط به خط ش کلام خدا بود و خدا داشت مستقیم با من حرف میزد..
خیلی خیلی دوستتون دارم.روی ماهت رو میبوسم وبرات بهترینها رو از خدای مهربون میخوام
سلام بر پروردگار زیبایی ها
سلام بر استاد و مریم عزیزم
استاد جون این اولین کامنت من در فایل های دانلودی بعد از 4 سال و خورده ای با شما بودن هست و قضیه هم اینجوری که وقتی در نشانه روزانه ام از خداوند هدایت خواستم برای درک بهتر و بیشتر قانون فراوانی، این قسمت از سریال سفر به آمریکا اومد و چه قسمت زیبایی. چند بار دیدم و یه قسمتی از کامنت ها رو هم خوندم و تشکر میکنم از دوستان بابت کامنت های زیبایی که نوشتن. و بهم گفت که کامنت بنویس و منم میخوام کامنت بنویسم. حالا خدای قشنگم بگو چی بنویسم
همون اول فایل پر از زیبایی هست و من مست این زیبایی ها میشم و قلبم میخواد فریاد بزنه. پاییز زیبا و رنگارنگ که با رنگهای زیباش مخصوصا طلایی خورشیدیش دیوونه ام میکنه، حیوونای زیبا و آروم که انسان های زیبا رو مشایعت میکنند، صدای نسیمی که همه رو نوازش میکنه، استیت پارک هایی که فراوانی و وسعت زمین های پهناور رو نشون میدن، انسان های زیبا تو سنین و قیافه ها و ویژگی های مختلف که هر کدوم برای ماموریتی به این جهان اومدند و چقدر فراوانی در انسان ها داریم ، درختان زیبا و استوار و هنرمندترین نقاش جهان چقدر زیبا و متقارن کشیده این درختان رو، فراوانی در نوع صدا و لهجه ها، فراوانی مهربونی مریم جان، کله آهویی هایی که چقدر زیبا و خرامان میدویدند، آرامش محضی که تو طبیعت وجود داره، هاپوهای کوچولو و ناز که یکی شون میشینه وژست میگیره تا تو فیلم قشنگ تر بیوفته، فراوانی در انواع ماشین ها، چقدر تابلوی روی موزه زیباست یه آبی زیبا در ترکیب با سفید، گل های شمعدونی زیبا و قرمز خوش رنگ، تنوع زیادی که تو جنس های حتی یه مغازه کنار موزه هست، استاد برازنده من که همه چیز بهتون میاد ، حتی رییس جمهور شدن و چه خوشبخته کشوری که شما رییس جمهورش باشید استاد جون لبخندتون بی نهایت زیباست، مریم زیبا و خوش خنده که بینهایت با خودت در صلحی و نماد بیرونیش راحتی زیادت هست، تنوع زیاد در هنر، در ظرافت انسان ها.
چقدر همون اول ویدیویی که از مراحل ساخت موزه بود، زیبایی زیاد بود، رنگ آبی که از برخورد نور خورشید به دیوار کلبه به چشم میخورد، رنگ طلایی حاصل از این بازتابش تو محیط، رنگ پاییزی گل ها چقدر چشمامون رو نوازش کرد وچشمامون رو زیباتر کرد. با چه ظرافتی این وکس ها کار شدند انقدر که انگشتایی که کار میکردند شدت ظرافتشون رو من کاملا احساس می کردم. چقدر با شادی و خنده کار میکردند. یه لحظه تجسم کردم که برای سازندگان این وکس ها هم فال بوده و هم تماشا. هم تفریح کردند و هم از خلقشون لذت بردند. خدای من چه ظرافت بی اندازه ای به خرج دادی تو خلقت انسان که فقط صورت این همه ظرافت و کار داره نقاش ترین نقاش جهان. چقدر من این زیاد بودن رنگ ها رو همه جا دوست دارم چقدر همه لباس ها شیک و مرتبند . آقای ادیسون چقدر خوش تیپ و خوش قیافه بودند. 27 امین پرزیدنت چقدر بانمکه. اون پرزیدنتی که بچه اش هم زیر میز بود با مداد پاک کن دار، منو یاد مدادای خودمون انداخت یادش بخیر ، اون صحنه ای که فضانوردا توش بودند یه لحظه اون هیجانی که داشتند رو سعی کردم تجسم کنم وای خدای من چه هیجان فوق العاده ای داشتن حتما.
وقتی استاد و مریم جان از موزه خارج شدند و در مسیر، کمپ هم بود چه آرامش نابی رو من حس کردم، زیبایی و آرمش ناب. چقدر جاده زیباست با خونه های فوق العاده اطرافش. چه فروشگاه چرم فوق العاده ای با فراوانی بسیار زیاد. چقدر فرصت برای خرید کردن، لذت بردن ، فروختن و استفاده کردن از نعمت های خدا وجود دارد.الهی شکر به قول مریم عزیز” همه چیز بار زده بودند ولی ندیده بودیم شاخ گوزن بار بزنند” این چیو نشون میده؟ این نشون میده که فراوانی در جهان بی نهایت و هر چی ظرف انسان ها بزرگتر میشه میتونند بیشتر استفاده کنند.چقدر من عاشق این ذوق کردن های مریم جان هستم و آخر فیلم ، فیلم زیبایی که درون بچه گرفته حسمون رو زیباتر میکنه
مرسی استاد و مریم جان که این زیبایی ها رو با ما هم شریک میشید. مرسی خدای خوبم که هدایتم کردی به این فیلم زیبا و نوشتن کامنت.