سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 159 - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)

کامنتها را مبخونید یاداوری میشه تمام فایلهایی که دیدم و چقدر عالی که یک مروری میکنیم

مثل همیشه نکات مثبت و دیدن زیبایی ها

چیزی که بلد نبودم با شما یادگرفتم

مسافرت عالی رفتیم که بااینکه اتفاقات ناخواسته هم داشتیم اما من انقدر ذهن قدرتمندی پیدا کردم که سریع شیفت میکردم روی نکات مثبت و باعث میشد ادامه اتفاقات زیباتری ببینم و چقدر زیبایی و نعمت و ثروت و… دیدم

چقدر همه چیز عالی بود

تمام لحظات شاد بودم و خداروشکر میکردم

صحنه تجسم کردنم دقیقا اونجا بود که من سوار ماشینم دارم خیابون ها را نگاه میکنم

استاد برای هاوایی مریم جان از اسمان فیلم گرفت دقیقا همون لحظه یادتون افتادم و فیلم گرفتم و چقدر زیبایی دیدم و شکر کردم

با دیدن سفرهای شما یادگرفتم همه چیز بسپارم به خدا و سفر عالی بسازم

پلن چطوری بود من سرچ میکردم مکان پیدا میکردم بعد باهمسرم در خیابونها دنبالش میگشتیم و پیدا میکردیم و چقدر لذت بخش بود چنین کاری، و جاهایی پیدا میکردیم که بقیه نرفته بودن و ما تمام کوچه و خیابونها را حفظ بودیم و چقدر عالی بود

شبش من میگفتم خدایا یک جای زیبا هدایتمون کن و دقیقا فرداش یکجای زیبا پیدا میکردیم

چقدر همه چیز برام زیبا بود چون زیبا میدیدم

خیابون ها و ادمها و…

بااینکه منفی هم بود اما اصلا ما بهشون نگاه نمیکردیم و فقط دنبال قشنگی ها بودیم

و چقدر سفر خوبی بود هنوزم فکر میکنم این سفر خیالی بوده انقدر که ما زیبا هدایت شدیم و رفتیم

موقع برگشت اصلا حس نمیکردم هشت روز اونجام

انقدر همه چیز برامون مثل خونه راحت بود که نه خستگی داشتیم نه اذیت

همسفریایی که اومده بودن هیچکدوم اندازه ما نه لذت بردن نه بیرون رفته و جاهای مختلف دیدن

حتی بیشتر به منفی ها دقت کرده بودن

جالبه من قانون میدونم نه همسرم

اما موقع برگشت همسرم کفت اصلا درمورد چیزای منفی حرف نزن اصلا اون اتفاق راهم هیچ جا نگو فقط فقط خوبی بگو و منم از خدا خواسته کفتم صددرصد

و ما واقعا هم چیزی جز خوبی ندیدیم

و من تجربیات زیادی بدست اوردم که هزاران برابر ارزشمند هست چقدر اعتماد بنفسم زیاد شد چون من در زبان خوبم اما مینرسم مکالمه کنم اونجا تمام مدت من مکالمه میکردم و تازه توانایی بالای خودمو دیدم

فهمیدم چقدر خوب میتونم در یک کشور غریبه همه چیز مدیریت کنم چقدر خوب مسیرها پیدا کنم چقدر نترس هستم برعکس این فکر میکردم

و اینها همه فقط بخاطر وجود شماست استاد

چون من یک جمله را باور کردم محافظ من خداست ادمهای خوب سر راهم قرار میگیرن پس بدون ترس همه جا میرفتم

و چقدر این فایلها برای من موثر بود من واقعا مدل دیگه ای سفر کردم

من با تمام ترسهام روبرو شدم حتی ایران سقوط ازاد نمیرفتم اونجا گفتم من انجامش میدم بااینکه بلندتر و وحشتناکتر بود چون من اماده بودم برای مقابله با ترسهام و چقدر تجربه خوبی بود

غذاهایی که متفاوت بود تست کردم و تمام مدت به خوبی ها دقت میکردم

ممنون استاد اگه شما نبودی روز اول پس از اون اتفاق ناخواسته کل سفر برامون زهر میشد اما من یادگرفتم ذهنمو کنترل کنم و کلا بیخیال بودم و کلی لذت بردم و چقدر بعدش همه چیز اسان و ساده شد

و درسهای زیادی برام داشت چقدر باور های منفی هم حل کردم و بلاخره باور چشم زدن کلا شکستم و انداختمش دور، از تمام سفر فیلم و عکس گرفتم و به بقیه نشون دادم و یک درصد هم به چشم خوردن و این داستانها فکر نکردم و من با تمرین از قبل سفر بلاخره تونستم این باور از ذهنم بیرون کنم خیلب سخت بود اما شد

الان میدونم هیچ قدرتی بالاتر از خدا نیست