سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 159 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

استاد

خداروشکر که شما میدونید چی میگم

و منم میدونم که شما چی میگید

استاد دقیقا شب قبل ازاینکه این فایل رو روی سایت بذارید داشتم به یه سری تصاویر از خونه های روی دریاچه روی آب که به شدت دوستدارم نگاه میکردم

باعشق و متوجه کوه تو عکسا شدم

دیدم برعکس قبل متفاوت از قبل چقدددر من از دیدن کوه دارم لذت میبرم

گاهی وقتا میزنم بیرون از‌خونه و میرم که کوه هارو تماشا کنم و همچنین غروب زیبا و‌ادمای شاد

اما فکر نمیکردم دیگه کوه ها برام ترسناک نباشن و اتفاقا بخوام که بیشتر ببینمشون

یه عکسش رو خیلی بهش حس خوبی داشتم

گذاشتمش صفحه قفل گوشیم

میدونید تو اون عکس چی بود؟؟

یه کوه مهِ دار :)

نگاش کردم

خوابیدم

صبح بیدار شدم

دیدم شما این فایل رو روی سایت قراردادین وقتی بازش کردم شروعش با یه کوه مه دار دقیقا مثل همون عکس بود

چقد صبحم عالی آغاز شد

مدتی هست اینجوریه

و من داشتم بهش فکر میکردم اتفاقا

اینکه دیگه صبحا باانگیزه باانرژی به یه حال خوب و نفس عمیق بیدار میشم و به خدا سلام میکنم.

استاد میخواستم بگم که حالا میفهمم شما چی میگفتید وقتی که بندرعباس بودید و پیاده روی میکردین و اشک میریختید از تغییراتی که داره به وجود میاد از لطیف شدن روحتون از عشقی که وجودتون رو فرا گرفته بود

این روزا این شبا وقتی تنهایی میرم بیرون احساس میکنم یه جای دیگم

همینطور که قدم میزنم لذت میبرم و به تغییراتی که به وجود اومده تو زندگیم تو همین یک ماهی که سفر دوباره شروع شد فکر میکنم و لبخند میزنم و نفس عمیق میکشم و احساسم بهتر و بهتر میشه

اتفاقات کوچیک و بزرگ البته از نظر ذهنم قبلا

هرچیزی که یه زمانی میخواستم و نبودش

الان کم کم داره وارد زندگیم میشه

و در همه ابعاد دارم تغییرات رو‌تجربه میکنم

ثروت

نعمت و رزقی که به دنبالم میاد

عشق

احترام

احساس بهتر

ایمان بیشتر

پیشرفت تو کارم

روابط بهتر

و…

دوستدارم حتما تو هرفایلی که مربوط بود بهشون و حسم گفت حتما و حتما بنویسم

اما خب واقعا نتونستم که کامنت نذارم برای این فایل

راستی هواهم سرد شد اما خیلییی خوبه و من دوسش دارم

البته دیگه مثل قبل سردم نمیشه

و بیشتر اینطوری لذت میبرم.

استاد جان آخر فایل غروب رو نشونمون دادید

هنوز یادمه وقتی که یه بار رفته بودم دریا و همینطور که نشسته بودم و داشتم با خواهرم صحبت میکردم

یهو به روبروم نگاه کردم و انقد صحنه ی‌زیبااااا و جدیدی رو برای خودم دیدم که دیگه اصلا نشنیدم خواهرم چی‌میگه

همینطور محو تماشا شده بودم

فکر کنم اولین بارم بود که از لحظه ی اول غروب تا آخرش رو داشتم میدیدم همیشه قبلش فقط اون آخرش که دیگه کامل خورشید رفته و اسمون گاها بنفش یا زرد و نارنجی شده میدیدم

و من میدونم چه حس خوبیه دیدن غروب خورشید کنار دریا

استاد بی نهایت سپاسگزارم

مریم جان بی نهایت سپاسگزارم

به بچه های عزیز که کامنتاشون خونده شد تبریک میگم و دمشون گرم که متعهدانه ادامه میدن.