سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 1+160 - صفحه 20

سلام به استاد ،خانم شایسته و دوستان

وااای استادد چقدر دلم خواست که منم اونجا بودم.

دلم میخواد منم به همراه کسی که دوسش دارم با هم بیایم امریکا زندگی کنیم.

استادد چقد نکته توی این ویدیو بود

چقد دلم میخواست داستان تک تک ،تمام این افرادی که اینجا بودن رو بشنوم.

کاش یه ویدیو تهیه کنید برامون و دوستان بیان راجب معجزاتشون صحبت کنن ،تا ایمان و باورهامون قوی تر بشه.

استاد عزیزم کلییی ازتون سپاس گزارم بابت ویدیوهای رایگانی که تو سایت میزارین.

از خدا ممنونم که هر ثانیه هدایتم میکنه.

استاد من میدونم باید برم دنبال علاقه ام،چشم استاد عزیزم .

استاد من نمیدونستم باید از کجا شروع کنم و به خدا کفتم از هر جا و هر کاری مه تو بگی من شروع میکنم و حاضرم انحامش بدم.

من هیچ وقت به ثروتمند شدن فک نمیکردم ولی الان واقعا دلم میخواد که ثروتمند باشم.

من رویاهامو فراموش کرده بودم ولی حالا میخوام اونحوری که دلم میخواد زندگی کنم .

استاد من میفهمم مه دارم تغییر میکنم و از این بابت از خدا سپاس گزارم.

همینطور از شما شما و خودم و خانم شایسته

خانم شایسته عزیز متنهایی که توی سایت منتشر میکنین واقعا عالی هست ،گاهی وقتا که ویدیو رو نگاه میکنم ،فکر میکنم تموم حرفای استاد رو فهمیدم ولی وقتی متنی رو که منتشر شده رو میخونم خیییلی بهتر درک میکنم حرفای استاد رو

ازتون سپاسگزارم.🙏🙏🙏🙏💕💎

استاد منم میخوام برم دنبال علاقه ام ولی نمیدونم چطوری از کجا

ولی مطمییینم خدا به من میگه

من بهش ایمان دارم،اون عشقه منه و عاشق منه

استاد همیشه میکید از نتایجتون بنویسید

الان میخوام براتون تعریف کنم.

سال ۹۸ از خدا یه هدیه خواستم برای تولدم،خدا کلاس غزت نفس یکی از لستادای خیلی خوب رو کاری کرد که ثبت نام کنم،آخه من به خودم قول دادمچه بودم و گفته بودم دیگه کلاس نمیرم ،اخه انقد پول اینجور کلاسارو داده بودم و تغییر و اتفاقی برام نیافتاده بود خسته شده بودم.ولی نمیدونم چیشد که دوباره کلاس ثبت نام کردم🤷به نظرم کار خدا بود.

فایلای شمارم گوش میدادما ولی تغییر انچنانی ای نکرده بودم.

سال ۱۴۰۰ روز تولدم به خودم گفتم پاریال خدا کادوت رو لهت داد بیا امسال دقیق تعیین کن که چی میخوای،ایتاد من خسته شده بودم از ادمای مزخرف و عوضی که تو زندگیم میومدن ،تو روابط عاطفیم همش چیزای تکراری رو تجربه میکردم ،خیانت و ادمای عوضی و… و هر چی فایل گوش میدادم تغییر خاصی اتفاق نمی افتاد ،یه چن ماه قبل تولدم گفتم خدایا هیچ استادی نتونست کمکم کنه ،میدونم هر چی استادم میگن درسته ختما من خرفاشون نمیفهمم ،گفتم خدایا من خییلی سعی مردم بفهمم ،تغییر کنم ولی میبینی که نتونستم ،تو کمکم کن ،تو یکی رو که واقعا عاشقمه بیار تو زندگیم تا باهم زندگی کنیم ازدواج کنیم و از با هم بودن لذت ببریم ،بهم وفتدار باشیم و عاشق هم ،چن ماه قبل از تولدم اینو گفتم به خدا

یادمه یه ماه قبل از تولدمم با یه اقایی اشنا شدم که سمی بود واس خودش ،مثل رابطه های قبلی

دو یه روز قبل تولدم دوباره به خدا گفتم : خدایا امسال بهم کادو بده( یادم اومد که سال ۹۸ خدا بهم کادو داد) ( گفتم خدایا من میخوام امسال تولدم بهم کسی رو که واقعا عاشقمه تو این دنیا و من اصن نمیدونم کیه ولی تو میدونی و ازش خبر داری رو بهم کادو بدیو اون ادم به من یه کادویی چیزی بده)

همون لحظه ذهنم گفت برو بابا یه رابطه داغون داشتی که یارو عوضی بود و سه روز پیش باهاش کات مردی ،آخه سه روزه چطوری یه نفر بیاد تو ذندگیت بعد بهت کادو ام بده یارووو

استاد ذهن من حرف زد یه لحظه ولی من به حرفش گوش ندادم و گفتم برووو بابا اون خداست میتونه اینکارو بکنه بعدشم مگه سال ۹۸ بهم کادو نداد،اینم میده

استااااد باورتون نمیشه من همیشه عاشق کیش بودم و خیلی بهش توجه مبکردم ،دوستی که دو سال باهاش قهر بودم بهم زنگ زد و بهم گیر داد بیا بریم مسافرت،من چن روز قبل از تولدم رفتم میافرت ،ما قرار بود سه روز بمونیم ولی ۶ روز موتدیم،اولین روز رفتیم یه رستورانی که من عاشقش شدم ،رستوران انگار که توی کوه بودی ،خیلی گرون و زیبا بود و تولد یه بچه رو اونحا گرفته بودن ،یه لحظه منم دلم خواست و از ذهنم رد شد .استاد باورتون نمیشه من یه روز قبل از تولدم اونجا با یه اقایی اشنا شدم که تو همون نگاه اول علشقم شد و شب تولدم رفتیم همون رستورانی که من عاشقش بودم و ایشون هزینه رستوران رو حساب کرد با اینکه من کلی نقشه ریخته بودم که اون حساب نکنه و خودم پرداخت کنم هزینه رو.

و خدا کادوی تولد منُ بهم داد

استاد یک سال از لین قضیه گذشت و ما از هم دور بودیم و کلی مشکلات مالی ،امسال تولدم گفتم خدایا من میخوام کادو تولدم این باشه که ما پیش هم باشیم ،من دوست داشتم برم جنوب زندگی کنم ،ایتاد باورتون نمیشه فردای روز تولدم اون از شهرشون حرکت کرد و اومد تهران و اینجا شروع به کار کرد و حالا ما نزدیک همیم.

و خدا دوباره کادوی تولد من بهم داد.

حالا من دلم میخواد که از لحاظ مالی هردمون رشد کنیم ودلم میخواد ثروت مند بشم و دوست دارم با هم به امریکا بیایم و اونجا زندگی کنیم و من میدونم که این خواسته مم محقق میشه به زودی.

خدایا شکرت💗

حالا میخوام نکته های این ویدیو رو بنویسم

شما گفتین که نوشتن معجزه میکنه

و به ما پیشنهاد دادین که بیایم یک هفته،دو هفته،یه ماه بنویسیم چیزهایی رو که میخوایم ،دوست داریم امروز چه اتفاقات خوبی برامون بیفته

و صبح به اندازه نصف صفحه و شب هنگام خواب سپاسگزاری هامون رو بنویسیم.

من قبلا خیلی مینوشتم ولی با حس نشدنش اینگارو‌میکردم و خیلی مقاومت داشتم راجب تمرینات ستاره قطبی ،البته اون موقع انجام میدادمش ولی با حس شک و ترید،بعضیاش هم اتفاق میفتاد ،بعضیاشم نه

و حالا من تصمیم گرفتم هر روز صبح چ شب دوبار بنویسم.

۱۸/آبان/۱۴۰۱

و این نوشته هام رو با بعد از یک هفته مقتیسه کنم با قبلا که نمی نوشتم

استاد راستی چقد عینکتون بهت میاد ،چقد جنسش خوبه،جنس دسته هاش و چقدر خوش تیپ تر شدین.

نکته بعدی که بهم حس خوبی داد دوستانی بودن تازه به امریکا اومده بودن،درخواست کرده بودن از خداوند که شمارو ملاقات کنن و خیلی زود با شما هم فرکانس شده بون.🥰💗

نکته‌ی بعدی خانومی بود که تو یک دیقیه اکسپتی گرفته بود.و به خودش گفته بود اگه برای عباس منش ساده شده برا منم ساده میشه و منم اکسپتی میگیرم .

نکته خیلی مهم بعدی که گفتین و برای من هدایت بود

شما گفتین تو قسمت بیزینس شما برید دنبال کاری که بهش علاقه دارید و یه الگویی پیدا کنیدکه یه نفر خیییلی خوب داره ازش پول میسازه.

و همین رو هعی ببینید و تکرار کنید فقط کافیِ که سما ببینید که از اون کاری که شما خیلی دوست دارید داره پول ساخته میشه و به بقیه که میان هعی بهتون میگن نه بابا نمیشه،سخته ،توجه نکنید.

اولش یکم یخته ولی بعدش جهان هولتون میده.

و جهان خودش کم کم ادمای مناسب رو تو زندگیتون میاره و چرودی های مناسبم بهتون میده و همینطوری هعی بهتر میشه.

نکته مهم بعدی

درکل توجهتون به چه چیزیِ و چه فکری داره تو سرتون حرکت میکنه.

نکته خیلی مهم بعدی این بود که گفتین ما نباید ببینیم که فلانی که موفق شده از چه مسیرررری چه کاری رفته،من

میام موفق شدنه رو باور پزیر میکنم برا ی خودم

و خداوند هرشخص رو به طرق مختلف هدایت میکنه و خداوند بی نهایت راه بلده.

نباید به مسیری که ممکنه اتفاق بیفته فکر کنیم ،فقط باید باور اینکه میشه رو بسازیم.ما نباید به چطوریش‌کار داشته باشیم.

ما نباید کپی کنیم که این فرد دقیقا چیکار مرده چون ما ادمهایی هستیم با توانایی ها و استعدادهای متفاوت

ما باید تمرکز کنیم روی امکان پذیر بودن اون کارو اینکه چطور اینکاربرای تو انجام میشه رو بسپریم به خدوند و اون قدم به قدم هدایتمون میکنه.

ایتاد من وقتی فایل سه برابر کردن درامد رو گوش دادم فهمیدم باور شغل دارم ودقیقا این استباه میکردم و نگاه میکردم بلینم شخصی که موفق شده دقیقا از چه کاری چه مسیری رفته و میرفتم تو اون مسیر🤦🏼‍♀️یعنی به مسیر موفق شدنش نگاه میکردم نه امکانپذیر بودنش

میدونم که خدا داره هدایتم میکنه ،خدایا شکرت🧚💞

نکته بعدی که تو این فایل توجهم رو جلب کرد ،اون دوستمون بود که مغازه طلافروشیش رو جایی زده لود که خلوت بود و تازه راه اندازی شده بود و با توکل و ایمان اینکارو انجام داده بود.

و من چقدر این باورو داشتم که جاااای مغازه مهمه،وااای استاد فایلتون گوش داده بودم که توضیح داده بودینا ولی میگفتم آخه چطوری ؟! مگه میییشه😶و تو کَتَم نمیرفت.

چقدر ایشون الگوی خوبی بود برای ساختن این باور که جای مغازه مهم نیست.

و چقدر خوب که من این نکات اینجا نوشتم و بهتر تو ذهنم میمونه.

🙏💓