سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 161 - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

سلام استاد عزیزم این قسمت از اون قسمت های موردعلاقه من بود

همیشه میدونستم به این سبک و استایل قدیمی امریکایی علاقه دارم ولی انصافا دیگه داشت فراموش میشد تا زمانی که سریال سفر به دور امریکا اومد و زندگی در بهشت رو دیدم و هی دوباره به یادم میاورد که من دقیقا چی میخوام

یادمه وقتی این فایل رو اون روز صبح دیدم با خودم گفتم

خداروشکر برای سفر به دورامریکا که هی منو شارژ میکنه و نمیذاره که خواسته هام رو فراموش کنم

وقتی دوباره اون لحظه ی شروع فیلم رو دیدم

دوباره بهم حس خوبی داد

چرا؟

چون منم دارم میرم سفر!

استاد دقیقا با توجهی که داشتم

تازه مراسم و عروسی هم دعوت شدیم نه یکی بلکه دوتا

بسکه من به سفر و شادی ‌‌جشن توی هرفایلتون توجه کردم

و حالا خیلی راحت قراره بیشتر لذت ببرم.

استاد عزیزم بازهم دوستدارم تحسینتون کنم برای این نگاه زیبابینتون میدونید من تاحالا اینطوری به شما دقت نکرده بودم

انصافا هرلحظه دارید توجه میکنید به نکات مثبت

به طرزعجیبی شما و خانم شایسته همیشه از هرچیز و هرکس فقط نکات مثبتش رو میبینید

و امیدوارم که من هم‌بتونم مثل شما عمل کنم و هربار بهتر و بیشتر بتونم به زیبایی های اطرافم توجه کنم و از هیچ کدومش ساده نگذرم

نکته دوم اینکه بازهم در زمان مناسب در مکان مناسب بودیم اما ایندفعه میخوام در این مورد صحبت کنم که چقد خوب شما از قوانین استفاده میکنید و تکرار میکنید!

وقتی که دقیقا ساعت چهار رسیدیم شما چندین بار که قشنگ مشخص بود از روی ذوق دارید هی تکرار میکنید که ببین چه همزمانی با خودم گفتم ببین رمز تو‌تکراره

همه ی ما ازاین اتفاقات از این همزمانی ها تو زندگیمون تجربه میکنیم

اما چقد بهش توجه میکنیم و هی یاداوری میکنیم!؟

میدونید برای همه چیز اصلا! مثل اون فایلتون درسریال زندگی در بهشت که یه آقایی خودش اومد گردنبند رو‌انداخت گردنتون و شما در قسمت ۲۴۷ گفتید من سعی میکنم آگاهانه این اتفاقات خیلی کوچیک روهم بارها و بارها حتی باخودم تو ذهنم مرور کنم و بهش توجه میکنم تو سایت میگم سپاسگزاری میکنم به عزیزدلم میگم!

و این تکراره که باعث میشه باور شکل بگیره!

استاد محمدرضا گرایی رو منظورتون بود احتمالا😂

واقعا من هم تحسینش میکنم که انقد خونسرده

یادم نیست قبل المپیک بود یا مسابقه جهانی نروژ

اما یه کلیپ از ایشون دیدم که فکر کنم قبل از فینال بود و خیلی خونسرد نشسته بود و یک نفر ازش پرسید دلیل این خونسردین چیه چجوریه که استرس نداری!؟

و اونم جواب داد استرس که قطعا هست فقط من سعی میکنم کنترلش کنم!!

و با خودم گفتم ایول! آدم چطور میتونه ذهنش رو کنترل کنه!؟ با باورهای مناسب

اعتماد به نفس

ایمان!

خودش هم همیشه میگه که من اعتماد به نفس دارم و به خاطر همین هست! و برادرشم این رو تایید میکنه چون ادا در نمیاره و عمل میکنه واقعا!

استاد نمیدونم چیشد قبلش هم اینطور بودم یانه!؟

اما به طرزعجیبی من هم عاشق چوب شدم و واقعا لذت میبرم که هرکجا میرید و همه چیز چوبی ساخته شده!

نکته بعدی که وقتی دیدمش باعشق نگاهش کردم و خواسته ی من هست

زمانی بود که بچه ها داشتن آزادانه تو این پارک با درختای طلایی بازی میکردن

ازاینکه اینقد خودشونن و به قول شما خوش ذوقن و درلحظه زندگی‌میکنن و کمترین امکانات دیگه برگ که فراوانه دارن لذت میبرن بگذریم

نکته ای که برام جالب بود اینه که چقدر عالی که میتونی راحت خودت باشی

نگاهی اذیتت نکنه

و فارغ از سن توام لذت ببری

درست مثل مریم جان که برگ‌جمع میکنه میریزه روی سر خودش و من عشق میکنم که میشه.

چقد اینا به فراوانی باور دارن که فراوان شاخ رو باهاش چهار قسمت ورودی و در درست کردن افرین👏🏻

استاد شما دقیقا همونی رو برداشتید که من داشتم بهش نگاه میکردم و میگفتم این یکی خوشگله

خیلی بهتون میاد هم شما هم مریم جان مبارکتون باشه❤️

الهی من چقد ذوق میکنم ازاین رابطه تون ازاین عشق ازاینکه اینجوری باهم صحبت میکنید و هم میخندونین‌منو هم کلی عشق میکنم و ذوق میکنم و تحسینتون میکنم که اشک از چشام جاری میشه.

استاد جان عاشقتونم مریم جان عااشقتوونم❤️❤️

😗❣️