سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 161 - صفحه 8

سلام سلام استاد روشن کلام ، خانم شایسته دلنشین و همگی دوستان الهی 🌹🌹🌹

منم از حسم نسبت به این فایل بگم که ، واسه من که عاشق پاییز و مخصوصا زمستون برفی😍 هستم ، تماشای این صحنه های زیبای پاییزی لذت بخش بود 🥰

استاد چققققققدر شما وخانوم شایسته عزیز رهاو جاری زندگی میکنید که وقتی میبینید راس ساعت ۴ با برنامه همزمان شدید ، با اون برنامه همراه میشید

یا مثلا اون زمان که بین دوتا لیوان با خانم شایسته تفاوت نظر داشتید، من به این فکر کردم که اون لیوانی که شما انتخاب کردید بهتر بود اما به شرط دسته 😁 که گرفتن لیوان در دست با دسته راحتتره مخصوصا اگه محتوای لیوان نوشیدنی داغ باشه،

لیوانی ترکیب از سلیقه استاد و خانم شایسته … در واقع این به ذهنم اومد که من اگه بودم نمیخریدم تا لیوانی رو بخرم که کاملا معیارهام رو داشته باشه… اگه میخواستم از این شهر یادگاری بردارم اون برگهای رنگارنگ بودن 😍😍😍 که میشه خشکشون کرد لابلای دفتر یا شیشه … میشه ازشون یه قاب عکس پاییزی درست کرد یا شایدهم در ترکیب با رزین بشه ازش استفاده کرد🤩 …

وقتی گفتم کاملا معیارهام رو داشته باشه، مکالمه چندوقت پیشا با یکی از دوستانم بیادم اومد که داشت از خرید و باور فراوانی میگفت ، واینکه زمانیکه میشنوه خواهرشوهرش شلوار لی خریده ۲میلیون ذهنش مقاومت میکنه… بهش میگفتم شاید ربطی به فراوانی نداشته باشه و موضوع سلیقه ی خرید باشه ، مثل وقتی که من و تو رفتیم لوازم تحریر و تو یک دفتر خیلی خوشگل جلد فلزی برداشتی ، منم دیدم گفتم چقدر خوشگله ،گفتی یکی دیگه هم هست اگه میخوای… در دستم گرفتم از نزدیک لمسش کردم، دیدم خیلی قشنگه اما جلدش فلزی و سایزش کوچیکه و فاصله خط هاش زیادو من باهاش راحت نیستم ، دفتری برداشتم که علاوه برزیبایی اون معیارهای دیگه ای که میخوام رو داشته باشه…

شاید تو هم مثلا حاضرنیستی دو میلیون بدی به شلوارجین اما همون پول وحتی بیشتر رو حاضری واسه یکی از علاقه هات بذاری … نمیدونم یعنی بنظرت فراوانی این هست که بگم اکی من الان این دفتر فلزی جلد خوشگله رو میخرم کنارش هم اون دفتری که معیارهام رو داره هم میخرم … بنظرت این تصمیم گیری ما از باور کمبود هست یا سلیقه خرید؟ دوستم ج داد که نمیدونم والا … بظاهر که باور کمبود نمیاد ولی بازم خودت بهتر میفهمی باید دقت کنی مواظب باشی ذهنت گولت نزنه …

فکر کردم یادم اومد از تمرین بازی فراوانی که خیلی قبلترا انجام میدادم چقدر برای من کُشنده بود 🤪

مگه من میتونستم خرید کنم😂 میگفتم نه این معیارام رو نداره، نه اون یکی نه ، اون یکی دیگه هم که نه دیگه 🤣 و زمان زیادی رو از من میگرفت کلافه م کرده بود ، به دوستم گفتم تو این تمرین فراوانی رو چقدر وقت میذاری گفت ۵دقیقه الی ۱۵دقیقه …پرسیدم چطوری

میگفت هرچی احساس کنم دوست دارم رو میخرم … ولی من سراین تمرین چقدر شکنجه شدم😅، بعد به خودم میگفتم سخت نگیراین پول یک منبع نامحدود وتموم نشدنی هست ،فعلا اینو بخر، دوستش نداشتی ردش میکنی وبهترش رو میخری ، با این روش تونستم منم سریع خرید کنم و لذت ببرم…

یعنیا من و این دوستم که باهم خرید میریم ، اون خیلی سریع اونچه که میخواد رو انتخاب میکنه و من نه … یبار دیگه باهم رفتیم لوازم تحریر اون دوتا دفتر رنگ امیزی انتخاب کرد، من داشتم بررسی میکردم کدوم بهتره یکی که به معیارام نزدیکتر بود رو داشتم تماشا میکردم دوستم گفت عه این کجا بود من ندیدم چقدر از این دفترایی که من برداشتم خوشگلتره ، ولی فقط همون یه دونه بود و من گفتم هنوز شک دارم بذار یکم فکر کنم ، تازه دفترو گذاشتم توی قفسه، هنوز اثر انگشتم از روی دفتر خشک نشده بود😂 که نفری که پشت سر ما ایستاده بود، دفتره رو باخوشحالی رو هوا زد … دوستم میگفت دیگه لازم نیست فکر کنی 🤣🤣🤣 زحمتت رو کم کرد😐 گفتم اشکال نداره ، یه کتاب برداشتم دوستم گفت خواستی فکر کنی داخل قفسه برنگردون که رو هوا قاپیده بشه 😂

ولی ولی ولی دفعه ی بعدی که با دوستم رفتیم لوازم تحریر، دوستم دفتر رنگ امیزی برداشت گفت عههه این از تمام اونایی که قبلا دیدیم قشنگتره ، دیدم عهههه راست میگه این همونه که همه ی معیارای من رو داره 😍😍😍 دوستم گفت میخوای؟ گفتم اگه تو نمیخوای ، که اون هم گفت همون دوتا دفتری که قبلا خریده رو هنوز رنگ امیزی نکرده و نمیخواد ومنم دفتر رنگ امیزی ایده آلم رو خریدم 🥰

یا اون قسمتی که استاد اون چراغ قوه ها رو داشتی مقایسه میکردی تو ذهنم میومد بهتر بود که همون اول یه چراغ قوه ای که ترکیبی از همه ی اینا باشه رو میخریدیدولی البته که من از کیفیت اینکه اگه ویژگی های چندین چراغ قوه در یکی باشه چطوری میشه ، کیفیت حفظ میشه یا کمتر میشه خبر ندارم 🤔 فقط صرفاً از این ایده های ترکیبی خوشم میاد، مثل همون جارویی که خریدید که هم جارو بود هم تمیزکننده ی پارکت… از این ایده های چند کاربری خیلی خوشم میاد ..

یاد اون اهنگه میفتم یه دل میگه بروووو بروووو…. یه دل میگه نروووو نروووو🤣🤣🤣 منم یه دل میگه قید این ویژگیت رو بزن بزن ، یه دل میگه نزن نزن 😂

از یه طرف دوست دارم جاری و رها زندگی کنم ، از یه طرف هم مثلا همین ویژگی که دقیقا نمیدونم چی هست کمالگرایی 🤔 وسواس🤔 یا هرچی که یه زمانایی هم به نفعم هست و یه حس ۵۰ در ۵۰ بهش دارم 🙃 …

خدایااین ویژگی رو که یه جاهایی واسه م شده مشقت،یه زمانایی موهبت… تبدیلش کن به ویژگی که سراسر خیر باشه وخوبیو نعمتو سلامت و رحمت 😍😍😍🤩🤩🤩 خدای مهربووووووون قشنگ ودوست داشتنی که روز بروز دارم بیشتر میشناسمت و بیشتر عاشقت میشم 😍😍😍😘😘😘

حالا که دوباره دست به کامنت شدم بنویسم که

راستی اساتید عزیزم کلاه های اسکیموییتون مبارکاااا… استاد اونا کلاه سرخپوستاس مگه 😶 من اونا رو روی سر اسکیموها دیدم …بعد از گشتن کامل امریکا با اون کلاه ها برید قطب 😍 جای پر از برف 😍 با خونه های اسکیمویی ، یه هتلی هم قبلا عکسش رو دیدم نمیدونم کجا بود ولی تمامش از یخ بود 😍 تختخواب یخی ، مجسمه های کریستال یخی 🤩 خوشم اومد 😍 ساخته شده برای من که عاشق زمستون و برف و سرمام 😍 من برعکس شما هوای گرم و شرجی مغزم آمپرش میزنه بالا😂 واسه م خیلی راحتتره که در زمستون سرد برم بیرون یخ زده با صدای تیلیک تیلیک بهم خوردن دندونام برگردم خونه و برم زیر پتو کنار بخاری ونوشیدنی گرم بنوشم 😁 نسبت به اینکه در گرمای زیاد برم بیرون اصلا یه وضع داغونی میشم🤣 که دیگه مفهوم کنترل ذهن ازدستم خارجه 🤣

استاد شایسته عزیزم از اون سمت دیگه می ایستادی ریزش برگا قشنگتر میشد در جهتی ایستاده بودید که باد برگا رو دور میکرد 😁… خانوم شایسته عزیزم کودک درون فعال و شجاعتتون رو تحسین میکنم… یادم اومد از گذشته هام که دوست داشتم برم پارک ادم برفی درست کنم ولی خجالت میکشیدم ، از کسانی هم که تقاضا کردم بیاید باهم بریم قبول نکردند یا گفتن واسه بچه هاس یا اوناهم خجالت میکشیدن یا حوصله ش رو نداشتن …منم اعتماد به نفس وشجاعتش رو نداشتم که تنها برم، فقط رفتم تراس هرچی برف بود رو ریختم داخل یه کاسه بزرگ اوردم داخل اتاقم و روی سینی ادم برفیم رو ساختم 😂 ولی درست کردن ادم برفی در پارک کجا و داخل اتاقت کجا… خداااایییییا یه برف درست حسابی ببارون این دفعه میرم داخل پارک ادم برفیمو میسازم 😍😍😍🤩🤩🤩

شجاعت از ویژگیهایی هست همیشه تحسینش کردم و فکر کردم که من ندارمش تا زمانیکه از چند نفر شنیدم تو این ویژگی رو داری فقط خودت نمیبینیش… فهمیدم که درست میگفتن، فقط لازم هست بجای اینکه اینقدر خودم رو سرزنش کنم که ندارم ندارم من این ویژگی رو ندارم …باخودم به صلح و پذیرش برسم و زمانهایی رو بیاد بیارم وتحسین کنم که این ویژگی رو بروز دادم و اجازه بدم تا رشد کنه بابتش سپاسگزار باشم تا خداوند رشدش بده …

اون شاخ گوزنها هم واسه م سوال میشد که یعنی کاربردش فقط دکوری هست 😶 گفتم شایدهم بشه مثلا دیوارکوبی که ازش لباس اویز کنی … بعد دیدم واوووو عجب ایده ای لوستر ، خلاقیتشون تحسین برانگیزه …

کت وکلاه جدیدتون مبارکا وخیلی میاد بهتون 🥰

دیگه چی یادم میاد 🤔 اهان بازی وشادی گیگیلیا در پارک 😍 عه اون خانوم مو طلاییه که در اون قسمتی که فکر کنم در ایالت کالیفرنیا کناردریا کامنتا رو میخوندید هم هرچند اینجا جاش نبود خودش اومد 😂 اینقدر که موهاش چشمم رو گرفت مثل اشعه های خورشید میدرخشید خدا رحمتش کنه 😁با اون موهای درخشان زیباش 😁 که چشمم بین موهاش گیر کرده این قسمت هم ازش یادم اومد🙂

اون خانومه هم صلح درونش تحسین برانگیزه اومده در فضایی زیبا کتاب 😍 مطالعه میکنه و نوشیدنی دم دستش و لذتش رو میبره 🥰

و اون خونه هایی که با شاخه های در هم پیچیده ساخته شده بودن و لحن وشوخی های نازو بامزه استاد عزیزم و خانم شایسته دلبر🥰 چقدر من با شوخی هاتون میخندم 😂 با سبک شوخی هاتون کاملا ارتباط برقرار میکنم 😃یه جاهایی خیلی شبیه به سبک شوخی های خودم و دوستانم هست 😂استادیادم اومد از شوخیت با مایک که یه طنابی رو پانتومیم پرت کردی سمتش من منتظر بودم اون سرطناب رو بگیره یا بکشه و زور ازمایی 🤣 یا به سمتتون بیاد 🤣

چون من و دختر عمه م همین مدل شوخی رو میرفتیم سبکمون اینطوری بود 🤣

یه دو روزی هست که خییییییلی خوشحاااااالم از کمی درک بهتراز اگاهی هایی که قبلا فقط میشنیدم … الان درکم یه پله رشد کرد و خوشحااااااااللللللم و به امید خدا در مسیر تکامل خاص خودم پیش میرم و پیشرفت میکنم 🤩🤩🤩

سپاسگزارم ازخداوند و شما اساتید فوق العاده و این سایت الهی و همه ی دوستان پاک و خدایی 😍😍😍😍