سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 165 - صفحه 18

سلام استاد عزیزم سلام مریم بانو جان

خدااای من چه توانم گویم جز شکر…

دقیقا دوبار این فیلم رو نگا کردم هر دوبار اشک ریختم

تقریبا تو ۹۰ درصد کامنتا بچه ها گفتن گریه کردیم.

و شاید ۸۰ درصد دوستان از تصویری که درون گرفته بود عکس گرفتن کاری که من هم انجام دادم.جالبه تا حالا تو فایلا ندیده بودم همه دوستان اینقدددددر با هم هم نظر باشن.😍😍😍.این عکس زمینه گوشی و لپ تاپ خیلی هامون شد.

واقعیتش اول که فیلم رو گذاشتم ببینم از رو دور تند نگاه کردم ببینم قبلا دیدم یا نه (اخه به خاطر کندی اینترنت چندتا فایلو میزنم دانلود شه کارامو لنجام میدم بعد میشینم میبینم)

موقعی که رو دور تند بود تصاویر رد میشد با خودم گفتم خداای من این گوگل مپ کجای کره زمین رو داره نشون میده.چرا اتیش گرفته🤭😂😂😂چون فک کردم تصاویر از اینترنته یا عکسه و واقعیت نداره😂😂😂

خلاصه بعد که پلی کردم اون قسمتی که درون فیلم گرفت اون حوضچه بزرگ رو شبیه خورشید دیدم یک خورشید ابی با اتشهای زرد.الله اکبر فقط گریه کردم به قول دوستمون اقای روشن تازه واردا این فایلو ببینن ممکنه حسرت بخورن.که اینجا باز باید خدارو شکر کنیم ما انتخاب شده خدا هستیم و به خودمون افتخار کنیم که اینجاییم و لذت میبریم خدارو شکر میکنیم.

میدونین من مشهد زندگی میکنم اطراف مشهد چشمه ای هست به اسم چشمه گراب که تقریبا نیم ساعتی با مشهد فاصله داره.۳ یا ۴ هفته پیش با دوستان رفتیم به دیدن این چشمه.این چشمه حالا نه اینکه بگم ۱۰۰ درصد ولی شاید ۳۰ درصد شبیه همین چشمه های یلو استون هست.با این تفاوت که ابش کمی سرد تر هست.میخام اینو بگم تو اون جمع ۳۰ یا ۴۰ نفری که رفته بودیم هیچ کدومشون دیدی که استاد به این جای معنوی داشتن رو نداشتن حتی خود من که با دید استاد و مریم جون اشنا هستم.این دیدی که استاد از ته قلبش خدا رو شکر میکنه و مبهوت میشه رو شاید فقط ما که تو مدارشیم درک کنیم و انجام بدیم.اونجا هم دقیقا چشمهای کوچولو کوچولو بعضا کمی بزرگ تر داره که اطرافشون رنگای نارنجی و سبز به وجود اورده و اب به شدت بو و مزه اهن میده.

وقتی این فایلو دیدم با خودم عهد بستم یه بار دیگه برم و با دید عباسمنشی و از اون بالا چشمه ها رو ببینم و تجسم کنم.

موقع دیدن این فایل تنها چیزی که تو ذهنم مرتب مرور میشد

ایه فبای الاء ربکما تکذبان بود😔😔😔🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺

این دومین باری بود که این ایه ناخوداگاه تو ذهنم جاری شد بار اول موقع غواصی کردن تو جزیره کیش بود زیر دریا دیدن مرجانها و ماهیهای رنگارنگ اونقد از زیبایی به وجد اومدم که ناخوداگاه نمیدونم چی میشد این ایه رو زبانم جاری میشد و این بار دوم بود که دوباره به اون حس رسیدم.🥺🥺🥺🥺 و مدام گریه میکردم(.اون موقع عینکم پر اشک شده بود که حتی جلو دیدمو گرفته بود.)

انگار خدا یک قلم دستش گرفته و یک بوم نقاشی رو طراحی کرده و رنگ زده و بعد بهش جون داده.

از طرف دیگه بغض کرده بودم یک ادم چقددر میتونه توحیدی باشه که خدا از ایران تو این شرایط منعش کنه و بغلش کنه بزارش تو این جای رویایی و بهشتی و معنوی که بعد اون ادم باعث بشه هزاران نفر تو این شرایط از راههایی که میرفتن به سمت بیراهه، برگردن تو مسیر درست مسیر نعمت نه راه گمراهان که اگر استاد میومدن ایران قطعا خبری از این برگشتنا نبود.

نمونش خود من نرم افزاری که خودم علاقه شدید بهش داشتم و سعی میکردم همیشه نکات مثبت از درونش یاد بگیرم رو پاک کنم چون واقعا دست و پا زدن توش و تلاش کردن برای بی توجهی به اتفاقات ناجور در اون مث دست و پا زدن تو منجلاب بود چون حتی نزدیک ترین افراد زندگیم فعالیت داشتن.(البته شاید برای من اینجوری باشه و بقیه دوستان بتونن به راحتی کنترلش کنن)

استاد جانم ازتون هزاران بار سپاس گذارم براتون ارزوی خوشبختیه بیشتر و بیشتر دارم.امیدوارم خدا بهتون بیشتر بیافزاید که همچون نوری هستین تو تاریکی ها با شعله ای که از روغن درخت زیتون میسوزه

چون شما دست خدایین

یا حق