سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 165 - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)

به نام خدا

سلام به خانواده ی همفرکانسیم

منِ غزل امروز از خدا درخواست کردم که عشقم چجوری ساده تر، چجوری راحتتر، خداجونم چجوری بیزینسم و رشد بدم، تو این حال و هوا ها بودم و داشتم با خودم حرف میزدم که، خالق بزرگم گفت: بزن رو نشانه ی من و منم گفتم چشم و چشمم روشن شد به این زیبایی خیره کننده، با دیدن عکس اول صفحه دیوانه شدم، خدای من یعنی این واقعیه، انگاری رزین کار کردن…

حیف که تو مترو بودم، همونجا دوس داشتم جیغ بزنم و بگم تو چقدر زیبایی، تو چقدر عشقی که اینقدر زیبایی خلق میکنی

yellowstone شد یکی از ویژن هام که حتما باید قبل از روح شدنم ببینمش، جسمم باید ببینه، لمس کنه، نقاشیش کنه، آره خدا نشونم داده پس لایقشم، لایق دیدنش، لایق از نزدیک دیوانه شدنش…

به قول شاعر که میگه: امشب میخوام مست بشم، عاشق یکدست بشم، بدون تو نیست بودم، امشب میخوام هست بشم…. لای لای لا لای…:)

آره خداجونم بدون تو نیست بودم کم کم دارم هست میشم با دیدن نشونه هات بخدا سرمست میشم

ای جانم به این عکس زیبا و این عکاس حرفه ای خانم شایسته جانم که صحنه ی فوق العاده ای رو شکار کرده، زیبا در زیبایی!!

استاد قوی و جذاب و خوش استایل، با سیمای خندان که افتاده وسط این همه زیبایی، چون لایق دیدنشه، چون زیبایی های کوچک رو با چشمی تیزبین و عقابی دیده و حالا هدایت شده به این big shot

بادیدن این زیبایی ها خدا داره بهم میگه غزل میشه داشتش، بخواه و کوتاه نیا. میشه ی عزیزدل فوق العاده داشته باشی که همراه و همیار و همنفست باشه که پایه ی تموم شادی ها و لذت هات باشه که هم کنارش آرامش و عشق رو تجربه کنی و هم زیبایی های دنیارو ببینید و لذت ببرید.

خدایا داری بهم میگی که میشه اینقدر آزاد و ثروتمند باشی، که هرزمان که خواستی سفر کنی و خودت رو تجربه کنی.

میشه اینقدر با خودت در صلح باشی که خدا رو تو همه چیز ببینی و از جهانت فقط صلح و عشق و دوستی دریافت کنی.

میشه غزل میشه فقط در لحظه باشی و نگران اجاره خونه و… نباشی.

یکی از آرزوهام این شده که در هر زمان و مکانی هستم فقط تو اون لحظه باشم و با تمام وجودم تجربه کنم خودم رو و نگران هیچ چیزی نباشم.

میشه دغدغت فقط دیدن و پیدا کردن زیبایی ها باشه.

میشه ی بدن سالم و سرحال و همیشه شاد داشته باشی.

آله آله میشه:) I see, I want, I get.

آخ که این رنگا منو دیوونه میکنه، خدایا چه کردی عشقم، خوب منو میشناسیا، خوب رگ خوابمو میدونی که هدایت کردی به دیدن این ترکیب رنگای فوق العاده انرژی بخش.

چقدر استاد رنگ خوبی رو برای استایلشون انتخاب کردن، که در کنار اینهمه رنگای زیبا رنگ مشکی هلرمونی قشنگی رو به فضا داده!

خدایا چقدر کامنت نوشتن حس و حالش فوق العادست، چقدر قلبم رو باز میکنه، چقدر در لحظه ام، آره “در لحظه ام” چه نکته ای همین الان داشتم میگفتم میخوام در لحظه باشم و الان خالق بزرگم جوابم رو داد..

آخ که تو منو دیوونه میکنی، آخ که کن فیکون کردنتو شکر عشقم:)

من خیلی کم کامنت مینویسم، با اینکه عالیم تو نوشتن، ولی تنبلی میکردم، خدا الان گفت که باید کامنت بنویسی، اگه میخوای در لحظه باشی.

بهم ثابت شد یکی از برکات کامنت نوشتنه و خدا میدونه با توجه کردن من به صورت دیتیلی، به این زیبایی چه فرکانس های قدرتمندی رو دارم به سیستم میفرستم و چه نتایج ارزشمندی در حال خلق شدن و تبدیل شدن به واقعیت زندگیمه.!

بریم با هم نکات دیدگاه زیبا و تاثیرگزار کامنت هانیه عزیز رو بخونیم که فوق العاده توحیدی بود و باید بارها خوندش و ازش درس گرفت.

اولین جمله شروع کننده کامنت”بسم الله نور” چه جمله ی تامل برانگیزی، آره خدا نوره، نور عالمتاب پراکندهدر سراسر کیهان..

و اگه تو تاریکی هستی بدون خودت درو بستی، شیشه هام برچسب زدی و پرده هام کشیدی که نور عبور نکنه

چقدر قشنگه واقعا همه چیز و از دیدگاه قانون دیدن و بررسی کردن، به همین راحتی میشه فهمید که تمام مباحثی که استاد داره فریاد میزنه، آره نعمت ها و ثروت ها در حال درجاری شدنه هر ثانیه فقط تو باید پرده رو کنار بکشی (مقاومت هاتو برداری). بااین مثال چقدر خود به خود اتفاق افتادن جریان طبیعی زندگی برام منطقی شد، خدایا شکرت ممنونم بابت این درکـ.

و دومین جمله ی باور قشنگ در مورد معبودم، آخ که چقدر آرامش میده”بنام خدایی که عاشقانه هدایت و حمایتم میکنه”. زبون قاصره از بیان، قلب آروم میشه و چشم ها پر از اشک، اشک شوقی که خیالش راحته دستش تو دست معبودیه که عاشقانه هدایت و حمایتش میکنه.

به قول هانیه جان، چی تو دل زمینه که اینجوری بخارش بلند شده، این موضوع منم خیلی متحیر کرده بود بعد از دیدنش که، خدای من داره چه اتفاقی میفته درون زمین، چقدر زیبایی هست که اینجوری زیبا داره فوران میکنه بیرون و همه رو شگفت زده کرده؟!!! الله اکبر، به دریا بنگرُم، دریا تو بینُم….!!

با دیدن این زیبایی ها این ایده تو ذهنم شکل گرفت که بیام اولین نمایشگاهم رو بنام “sighns of god” “نشانه های خداوند” افتتاح کنم و یکی از زیبایی هایی که میخوام روی بوم اجرا کنم همین منظره ی زیبا و جادوییه.

خدایا شکرت چه حس خوبی دارم، استاد عزیزم مرسی که زیبا میبینی و زیبایی رو گسترش میدی.

قانون اینه که هرچی رو بلد کنی بیشتر میبینیش، شما اون چشمه های کوچک رو دیدین و بلدش کردین خدا گفت حالا که با چشم بینا دیدی پس لایق این هستی که زیبایی بیشتر هم ببینی. خدای من چقدر قانون ساده است، خدا چقدر برای ما آسونی میخواد، چقدر جای تامل داره همه چیز.

اللَّهُ اکبر به این هیولای کوچک “دِرون بچه” رو میگم که چقدر زیبایی هارو اونجوری که لایق چشمای ما هست بهمون نشون میده.

چقدر قشنگ نوشتی هانیه جان، من عین جمله ات رو دوباره تکرار میکنم، چون خیلی ارزشمنده و باید هزار باره خونده بشه: “دید دِرون همیشه من رو یاد این میندازه که هانیه تو هیچی نیستی، تو نهایت چند متر جلوی چشمت و جلوی پات رو میبینی، خدا اما ماورای این متراژ ها به همه چی محیط و محاطه… بسپار به اون که از دور میبینه، از بالا میبینه، هزاران متر و کیلومتر دورتر از چند قدمی الانت رو میبینه و واسه همین بهت میگه این راهو برو، این قدم رو بردار، چون دیده، چون میدونه که تهش برات چیه؟ پس دل بده بهش و تسلیم شو.. بسپار خودت رو بهش.

هرجا که تردید اومد سراغت و دچار منم منم و من میدونم ها شدی، همین دِرون رو یادت بیار و بدون که تو هیچی نیستی و اونه که همه چیز رو میبینه و میدونه”

و اینجا بود که من جواب درخواستم رو گرفتم و فهمیدم چرا این فایل اومد تو نشونه ام، خدایا صدهزار مرتبه شکرت، همواره بهم ثابت میکنی که عاشقمی که هدایتم میکنی و بیشتر از من میخوای که من رشد کنم و از این دنیای مادیت نهایت لذت رو ببرم.

خدایاااا، قدرت سپاسگزاری بیشتر رو به من عطا کن.

دوستتون دارم

امیدوارم، ثانیه ثانیه های زندگیتون پر از عشق و ثروت و آرامشی از جنس خودش باشه.