سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 171

اگر  تجربه «خلوت با خود در طبیعت» را داشته ای، در بخش نظرات این فایل، درباره برکت های این خلوت بنویس؛

بعنوان مثال:

چقدر خودت و  توانایی هایت را بهتر شناختی؛

به چه درک بهتری از آنچه در زندگی می خواهی، رسیدی؛

وضوحی که از اهداف خود بدست آوردی؛

چقدر الهامات را بهتر دریافت کردی؛

سوالهایی که از خداوند پرسیدی و  هدایت هایی که از او طلبیدی و پاسخ هایی که دریافت کردی؛

ایده هایی که برای حل مسائل ات و پیشرفت در زندگی ات دریافت کردی؛

ترس هایی که بر آنها غلبه کردی؛

وابستگی هایی که از آنها جدا شدی؛

و جسارتی که به خاطر این تجربه در وجودت ایجاد شد تا قدم های جدی ای برای تحقق اهدافت برداری؛

تجربیات شما، الهام بخش و راهنمای میلیون ها نفری می شود که در طی زمان نوشته های ثبت شده ی شما در این صفحه را می خوانند.

اگر هم تا کنون این تجربه را نداشته ای، بعنوان تمرین در صلح بودن با خود، برنامه ای برای خلوت با خودت در طبیعت در نظر بگیر و سعی کن چند روز را به تنهایی با وسایلی ساده، در طبیعت با خودت خلوت کنی.

این کار کمک می کند به شناخت بهتر شما از خودت، اهداف و خواسته هایی که داری یا بهبودهایی که باید در زندگی خود ایجاد کنی؛

سپس  تجربیات خود از برکت های این خلوت را در بخش نظرات این فایل بنویس.


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دوره عزت نفس

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    434MB
    26 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

313 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «عاطفه» در این صفحه: 1
  1. -
    عاطفه گفته:
    مدت عضویت: 976 روز

    سلام میکنم به استاد عباسمنش عزیزم و مریم جون مهربونم و همه همسفر های سریال سفر به دور امریکا

    از خداوند مهربون سپاسگزارم که هدایت شدم به تماشای این سریال

    و نمیدونم چقدر بتونم عواطف ام رو ابراز کنم در رابطه با تجربه زیبایی که از طبیعت داشتم.

    از خداوند میخوام خودش به جای من صحبت کنه.

    من تقریبا 1 سالی میشه که توی پارک کوهستانی نزدیک به خونمون پیاده روی میکنم و همیشه خانواده ام منو ترد میکردند بابت اینکه یه دختر تنها چه دلیلی داره پیاده توی این کوه و کمر ها برای خودش بچرخه و من رو به شدت میترسوندند که تو اتفاق برات میفته و …

    علت اینکه اینها رو میگم این هستش که خانم های زیادی اند که شرایط خانوادگی شون شبیه به منه و میخوام بهتون بگم اگر شما هم مساله منو دارید حل شدنیه کافیه مدار مون تغییر بدیم.

    خلاصه مدتی سر طبیعت رفتن من تو خونه بحث میشد و من بازم دست نمیکشیدم و بهشون میگفتم شما باورهای محدود دارین و خداوند محافظ منه.

    تا اینکه خداوند به من الهام کرد که عاطفه تو خودت در وجودت ترس از طبیعت داری که خانواده ات هم مخالفت میکنند تو خودت در اعماق وجودت میترسی. چون از مسیر هایی تردد میکنی که توی کوهستان شلوغ تره.

    زمانی که از ترس ام رد شدم و رفتنم تو دل طبیعت از جاده های خلوت برام بدیهی شد عکس العمل خانوادم هم تغییر کرد

    طوری که اگر یه روز نمیرفتم میگفتن عاطفه چرا نمیری پیاده روی و من مات و مبهوت از اثبات قوانین نگاه شون میکردم.

    چرا اون ها عوض شد رفتارهاشون ؟ چون مدار من عوض شده بود. مدار چطور عوض میشه؟ با تغییر افکار

    کد امنیت کاشتم تو ذهنم

    گفتم همه جای این طبیعت امن هست.

    خلاصه اینو بگم که همین امروز که این فایل تماشا کنم یه لحظه با خودم گفتم فایل استوپ کنم و برم به دوستم زنگ بزنم و باهاش برم چشمه. (من از مسیر چشمه که بسیار دورتر مسیر هروزم بود ترس داشتم و برای رفتن به چشمه همیشه یکنفر با خودم میبرم)

    که همون موقع تو فایل استاد گفتند : “اگر با کسی بری طبیعت تجربه خوبیه اگر تنهایی بری فوق العادست ” عاره تقریبا همچین جمله ای گفتند

    منم با خودم گفتم عاطفه خداوند داره هدایت ات میکنه که تنهایی بری چشمه و ترس هات رو بریزی. تو قبلا یبار ترس ات از جاده های کوه ریخته مطمعن باش ترس ات از مسیر چشمه هم میریزه.

    منم بعد دیدن فایل کارامو کردم رفتم کوه. تا درب اتاقم بستم اومدم بیرون چشمم خورد به عصای کوه نوردی ام. جالبه این عصا رو من روزهای عادی نمیبرم وقتی ناگهان چشمم بهش خورد متوجه شدم جهان هستی داره همراهی ام میکنه. عصا رو برداشتم و گفتم سپاسگزارم ازتون (خطاب به الله)

    خلاصه من رفتم و تریل که همیشه تو ذهنم ازش میترسیدم رو واردش شدم. باورتون میشه پاهام چنان اولش میلرزید. اما گفتم من هدایت میشم.

    من رفتم به چشمه و اونجا جاتون سبز مهمان دو نفر از دستان خداوند شدم و از آب چشمه چای درست کرده بودند. کنار چشمه مراقبه کردم و تو دلم گفتم منکه توی آب باریک چشمه مثل استاد و مریم جان شرایط آبتنی ندارم اما دست و صورتم رو میشورم.

    و همیشه بابت کرم های آرایشی دست من بسته بود که بیرون از خونه اب به صورتم بزنم اما آنقدر راحت صورتم شستم که یک حس آزادی فوق العاده ای داشتم.

    برگشتنی هم از خدا هدایت خواستم که از چه راهی برگردم و خداوند از تریل جدیدی هدایتم کرد که خدااای من اینجا جایی بود که دوباره با ترس هام روبرو شدم

    تقریبا 4 عدد سگ جلوی من ظاهر شدند و پارس می‌کردند.

    من با خودم گفتم عاطفه یادته بارها و بارها از اشخاص حین پیاده روی سوال کردی و اونها گفتند سگ های کوه کاری بهت ندارند.

    یادته خانم شایسته چند قسمت قبل گفت ما در مدار درستی هستیم و خرس ها بخش زیباشون برای ما بر انگیخته میشه ؟

    این ها با خودم مرور میکردم و آرام آرام به سگ ها نزدیک تر شدم سپس پارس شون متوقف شد و حتی یکیشون انقدر فرندلی بود که دوست داشت همراهم بیاد.

    وقتی ازشون گذر کردم بغض کرده بودم و فقط سپاسگزاری میکردم حس میکردم که ظرف وجودم بزرگتر شده. میدونید چه حسی داشتم؟ حس استاد عباسمنش که در کتاب رویا هایی که رویا نیستند گفتند وقتی از چادر درومدند و به ترس شون غلبه کردند آواز میخوندند و سپاسگزاری میکردند منم دقیقا همون حس زیبا و ملکوتی داشتم

    گفتم دیدی عاطفه ؟ دیدی وقتی از خونه زدی بیرون با سرسپردگی و توکل به الله بیرون اومدی و تنهات نزاشت ؟

    حالا حساب کن عاطی جونم چقدر ترس های الکی تو وجودته که اون طرف ترس ها موقعیت های بی نظیری در انتظارته.

    ترس هایی که وهم اند و بخاطر ورودی هامون شکل گرفتند.

    عاطفه چقدرررر ما تو وجودمون شرک هست و وقتی این شرک ها رو می‌شکنیم چقدررر بزرگتر میشیم.

    این تجربه همین امروز من بود و دوست داشتم که باهاتون به اشتراک بزارم.

    تو کوه بلند بلند میگفتم احساس میکنم انسان دیگه ای شدم

    خیلیا هستند از سگ نمی‌ترسند موضوع سگ نیست. موضوع گذر از ترس هست. وقتی انجامش میدی تو دیگه اون آدم قبل نیستی. رشد کردی، بزرگتر شدی.

    ظاهرش یه پیاده روی ساده بود اما درون من غوغا بود. ایمانی که بیشتر شد.

    زیبایی هایی که تو تریل جدید میدیدم که ماه ها بابت ترس هام ازشون محروم بودم.

    این مهم رو تداعی میکنه که چقدر فرصت های زیبا و شگفتی هایی توی این جهان هست که ما بواسطه ترس هامون ازشون محروم هستیم.

    وقتی از کنار اون صخره های با عظمت رد میشدم و زیبایی هاش رو تحسین میکردم حس میکردم خداوند داره باهام صحبت میکنه. حس میکردم میگه عاطفه این سیاره رو ما به مسخر تو انسان کردیم چرا میترسی و ازش استفاده نمیکنی.

    من عادت کامنت نوشتن ندارم اما گفتم عاطفه شاید یکنفر فقططط یکنفر کامنت تو رو بخونه و الهام بخش اش بشه. شاید دختری یا خانمی هست که عزیزهاش اجازه تنها اومدن به طبیعت بهش نمیدن اشکالی نداره اگر نمیتونی کمپ کنی همین که تو پیاده روی ات رو توی جاهای ناشناخته انجام میدی هم غلبه بر ترس هات و خلوت در دل طبیعت با خدای خودته. همونجا هم الهامات هست نه الزاما کمپ کردن.

    از همین جا از همین نقطه که هستیم وقتی مدار مون تغییر میدیم لاجرم انسان های اطراف مون تغییر میکنند و اجازه رفتن به طبیعت رو جهان هستی برامون میگیره. و اون عزیزان مون هم بهمراه تغییر افکار ما، تغییر میکنند.

    وقتی از همین نقطه کنونی حرکت کنیم (ماهایی که عزیزان مون اجازه کمپ کردن بهمون نمیدن منظورمه) وقتی حرکت کنیم و همین رفتن به دل طبیعت در ساعات محدود انجام میدیم. جهان هستی جسارت و اشتیاق ما رو که میبینه لاجرم هدایت مون میکنه که ما هم بتونیم کمپ کنیم. این قانون بدون تغییر خداونده که : هر آنچه رو واااقعا با تمام وجود بخوای و براش حرکت کنی با همین امکانات کنونی ات، بهت خواهد داد.

    اگر با خودمون بگیم خب ما که اجازه کمپ کردن بهمون نمیدن پس بیخیالش، اونوقت جهان اون اشتیاق رو در ما نمیبینه و راهش برامون باز نمیشه.

    ما بااااید حرکت کنیم چون حق طبیعی مون هست که به رب مون متصل بشیم و ازش شهودات دریافت کنیم به همین دلیل ساده و منطقی که ما بنده ایشون هستیم.

    هیچ ایده ای نداشتم برای مطالبی که نوشتم. اصلا نمیدونستم انقدر کامنت طولانی میشه. مطمعنم کسی که احتیاج داشته باشه به این مطالب هدایت میشه. منم بارها و بارها از طریق کامنت های بچه ها هدایت شدم و بازم احتیاج دارم به کامنت های دوستانم چون معتقدم خداوند گاهی از طریق کامنت ها انتخاب میکنه که باهام صحبت کنه.

    آگاهانه و عاشقانه دوست تون دارم.

    استاد و مریم عزیزم ازتون سپاسگزارم دستان خداوند. شماها بشدددت برام ارزشمندید.

    ارادتمند شما عاطفه ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: