اگر تجربه «خلوت با خود در طبیعت» را داشته ای، در بخش نظرات این فایل، درباره برکت های این خلوت بنویس؛
بعنوان مثال:
چقدر خودت و توانایی هایت را بهتر شناختی؛
به چه درک بهتری از آنچه در زندگی می خواهی، رسیدی؛
وضوحی که از اهداف خود بدست آوردی؛
چقدر الهامات را بهتر دریافت کردی؛
سوالهایی که از خداوند پرسیدی و هدایت هایی که از او طلبیدی و پاسخ هایی که دریافت کردی؛
ایده هایی که برای حل مسائل ات و پیشرفت در زندگی ات دریافت کردی؛
ترس هایی که بر آنها غلبه کردی؛
وابستگی هایی که از آنها جدا شدی؛
و جسارتی که به خاطر این تجربه در وجودت ایجاد شد تا قدم های جدی ای برای تحقق اهدافت برداری؛
تجربیات شما، الهام بخش و راهنمای میلیون ها نفری می شود که در طی زمان نوشته های ثبت شده ی شما در این صفحه را می خوانند.
اگر هم تا کنون این تجربه را نداشته ای، بعنوان تمرین در صلح بودن با خود، برنامه ای برای خلوت با خودت در طبیعت در نظر بگیر و سعی کن چند روز را به تنهایی با وسایلی ساده، در طبیعت با خودت خلوت کنی.
این کار کمک می کند به شناخت بهتر شما از خودت، اهداف و خواسته هایی که داری یا بهبودهایی که باید در زندگی خود ایجاد کنی؛
سپس تجربیات خود از برکت های این خلوت را در بخش نظرات این فایل بنویس.
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD434MB26 دقیقه
بنام خداوند وهاب من
سلام خانواده صمیمی عباسمنش.
بنام یگانه قدرت و خرد جهان هستی مینویسم تا خودش هدایتم کنه و از زیباییها بنویسم.
چه درسهای زیادی گرفتیم از این تجربه زیبای شما و چه آرزوهایی که شکل گرفت تا در آینده بخواهیم همچین رویاهایی رو واقعا زندگی کنیم…
چه فصل زیبایی و چه رقص زیبایی از طبیعت در پاییز رو دارم میبینم خدایا شکرت که چشمای زیبابینم به این برکاتت گشوده شد و در مدار دیدن این زیباییها بودم.
از حفظ و نگهداری طبیعت گرفته…
از ظرف شستن لب جوی….
از طرح حک شده مویانهای روی پوسته درخت…
از خوابیدن زیر آسمون پرستاره…
از چای گلابی رودخانهای…..
از شب زیبایی که با نور شمع رویاییتر از رویا شد…
از کاسه بلوبری…
از گپ و گفت عاشقانه….
از خلوت کردن و دریافت پیامها…
از طلوع خورشید عالمتاب….
از نسیم خنک خانهمان….
از آبتنی در این هوای خنک و دلچسب…
خدایا خدایا….
چه خواستهها و آرزوها شکل گرفت..
چقدر زیبا این چند روز رغم خورد و چقدر دلم آرام شد…
چقدر این جایی که چند روز رو گذروندین زیبا بود استاد عین عین عین تکهای از بهشت…
آب پاک و زلال که آدم فکر نمیکرد اصلا رود باشه و از رنگ و طرح برگها واقعا دیوونه شدم..مخصوصا اون قسمتی که شما پریدی تو آب برگهای سبزی پشتتون بود که تا بحال رنگی به این سبزی و پر رنگی ندیده بودم..چه طراوتی داشت انگار بهار شده و این سبزی از آغازی فصل جدید خبر داد..اگرچه پاییز شده و فصل ریختن برگها..ولی همین پاییز آغازیه برای شکفتن و از پیله باورهای قدیمی خارج شدن…نو شدن و شکفتن…آغازی دوباره برای خلق رویاهایی بهتر…زندگی کاملا زیباتر و قشنگتر..
تحسین میکنم شجاعت و ایمان و اعتماد شما رو به نیرویی برتر جهان هستی و دریافت الهامات از ”خودش”…بسیار بسیار مشتاقم تا در اولین فرصت حتما این تجربه انجامش بدم و خودم رو بهتر بشناسم و با خودم بیشتر خلوت کنم و با خودم بیشتر به صلح و آرامش برسم…
چندی پیش یکی بهم گفت چقدر ریلکس و آروم و بیخیالی…ولی به نظر خودم خیلی خیلی خیلی بیشتر باید آرامش رو تمرین کنم.
خیلی جای کار دارم چون قدرت ذهن نجواگرم رو میبینم و برای کنترل کردنش تنها راه همین آرامش داشتن و رها کردن و در لحظه بودنه…
واقعا مچکرم بخاطر یاد آوری این نکته ارزشمند که لازمه این روزهای زندگیم هست تا بیشتر و بیشتر بیشتر بیاموزم که این من هستم که اتفاقات رو رقم میزنم و همه چیز از من شروع میشود و بیرون از من واقعا چیزی وجود ندارد.
خداوندا سپاسگذارم