https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/12/abasmanesh-8.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-12-18 07:13:452023-03-18 21:31:06سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 177
218نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
و قوم موسی پس از [عزیمت] او، از زیورهای خود مجسمه گوسالهای برای خود ساختند که صدای گاو داشت. آیا ندیدند که آن [گوساله] با ایشان سخن نمیگوید و راهی بدانها نمینماید؟ آن را [به پرستش ]گرفتند و ستمکار بودند. (148)
اولش یه مقدمه بگم که داستان چی بوده
داستان همونطور که خودتون هم احتمالا میدونید
داستان حضرت موسی هستش که میره یک ماه برای مراقبه
و بعد این یک ماه ده روز بهش اضافه میشه
توی همین تایم این قوم موسی میان یه مجسه با طلاهاشون میسازن و فک میکنم تا جایی اطلاعات قرآنی من میرسه میان اون رو شروع میکنند به پرستش کردن
اصن حرفم این قضیه نیس
حرف من اونجایی که توی همین آیه میاد میگه
آیا ندیدند که آن [گوساله] با ایشان سخن نمیگوید و راهی بدانها نمینماید؟ آن را [به پرستش ]گرفتند و ستمکار بودند.
اینجاش خیلی خوبه
خود من تا الان هزار بار شنیدم که مثلا خدا میکگه
من از فضلم به اونا میبخشم
یا میگه من راه را میگشایم
ولی اینا رو انگار یه سری حرف قشنگ میبینم
انگار مثلا خدا هم یه آدم مثل خودمه که کلا هرچی میشه رو میگه
خیلیم انگار نشونه ای از حرفهاش توی دنیا واقعی نیست
همه ی ماها شنیدیم یا حتی شاید خونده باشیم توی قرآن
که میگه برو مثلا ابراهیم برو به اونایی که بت پرستن بگو که آیا اگه مثلا خدا شری برای شما بخاد اونا میتونن دفعش کنن؟
یا میگه اون بتها نمیتونن حرف بزنن
حالا همه ی اینا به کنار
جدی ما چه جوری ایمان آوردیم به خدایی که اصن نمیبنیمش
اگه واقعا من ایمانم ایمان باشه باید از اون خدایی که میپرستم یه نتیجه ای دریافت کنم
اگه خدا خودش رو حی یعنی زنده خطاب میکنه
یعنی این خدا همواره پاسخ میده
و ما لازمه ی اینکه نشون بدیم ایمانمون ایمانه
اینکه بتونیم باهاش حرف بزنیم
نه اینکه ما بگیم اونم نشنوه ها
نه
این شکلی نه
اونجوری که ما درخواست کنیم اونم با قانون تکامل بهمون پاسخ بده و از همه مهتر نتیجه در کار باشه
اینا به کنار
اینا مقدمه بود
حالا سوال
منی ک میگم من خدا رو میپرستم
اگه مثل این همه آدم که صب تا شب عبادت میکنن زندگی شون هم تو نکبته
به نظر شما
اونی که بت ها رو میپرسته
باز نسبت به این بندگان به ظاهر مومن برتری نداره؟
اونی که بت رو میپرسته لااقل یه چیزی رو میپرسته که میبینه
ولی اونی که صب تا شب عبادت میکنه و چیزی هم از خداش دریافت نمیکنه به نظر من یه گام از اون بت پرسته عقبه
یا چرا مثال مذهبی ها رو بزنم
مثال خودمو میزنم
منی هم که توی این مسیرم اگه قرار باشه خدایی رو بپرستم که نمیبینمش و باهام حرف نمیزنه و نتیجه ای هم بهم نمیده قطعا من هم از اون بت پرسته عقب ترم
اصن این ایمانم به درد عمه ام هم نمیخوره
این آیه هم همینو میگه
اصن ببین چه جوری میاد اثبات میکنه که
اون گاوی که شما دارید میپرستید اشتباهه
چی میگه
بهشون میگه که
آیا ندیدند که آن [گوساله] با ایشان سخن نمیگوید و راهی بدانها نمینماید؟ آن را [به پرستش ]گرفتند و ستمکار بودند.
خیلی قشنگ خدا خودش داره میگه
اگه قرار باشه به من ایمان بیارید باید من با شما صحبت کنم
بهتون الهام کنم
یه رابطه دو طرفه باشه
باید هدایت کنمتون
این نشونه ی ایمان
اون خداییی که تو صب تا شب نماز بخونی
آخر سرم همیشه هشتت گرو نه ت باشه که خدا نیس
الان قرن بیست و یکه
اینا خیلی واضحه
ما ها که بچه نیستیم
خود قرآن هم اینجوری داره میگه
یاد اون آیه میوفتم
که خدا میگه
اگر بندگانم از تو پرسیدن
بگو من نزدیکم
اجابت میکنم درخواسته
درخواست کننده را
خیلی قشنگه
ببین باز هم میرسیم به ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاس
یه بار دیگه
ما یا به خدا ایمان داریم
یا ایمان نداریم
اگه ایمان داریم باید از خدا نتیجه دریافت کنیم
اصن ایمان یعنی نتیجه یعنی هدایت یعنی حرف زدن خدا با ما
باید خدا باهامون حرف بزنه
باید خودش هدایتمون کنه
یاد اون آیه میوفتم که شیطان میگه
من همه را گمراه میکنم
خدا میگه تو نمیتونی کسایی که دینشون رو برای من خالص کردن
فرمود: «ای ابلیس، تو را چه شده است که با سجدهکنندگان نیستی؟» (32) گفت: «من آن نیستم که برای بشری که او را از گِلی خشک، از گِلی سیاه و بدبو، آفریدهای، سجده کنم.» (33) فرمود: «از این [مقام] بیرون شو که تو راندهشدهای. (34) و تا روز جزا بر تو لعنت باشد. (35) گفت: «پروردگارا، پس مرا تا روزی که برانگیخته خواهند شد مهلت ده.» (36) فرمود: «تو از مهلتیافتگانی، (37) تا روز [و] وقت معلوم. (38) گفت: «پروردگارا، به سبب آنکه مرا گمراه ساختی، من [هم گناهانشان را] در زمین برایشان میآرایم و همه را گمراه خواهم ساخت، (39) مگر بندگان خالص تو از میان آنان را.» (40) فرمود: «این راهی است راست [که] به سوی من [منتهی میشود]. (41) در حقیقت، تو را بر بندگان من تسلّطی نیست، مگر کسانی از گمراهان که تو را پیروی کنند، (42) و قطعاً وعدهگاه همه آنان دوزخ است، (43)
این داستان قشنگ احساس میکنم
خدا در جهت این بحث امشبمون
که اگه قرار باشه ما ایمان واقعی به خدا داشته باشیم باید خدا باهامون حرف بزنه اومده
شیطان میگه که من همه رو گمراه میکنم
به غیر از بندگان خالص تو
اینجا خدا میاد میگه
این راهی است راست به سوی من
خیلی زیبا خود داره میگه اونی که راهش راست به سوی من میاد
حالا توی آیه های دیگه چی میگه
دقیقا توی سوره ی حمد ما چی میگیم
میگیم
خدایا ما رو به راه راست هدایت کن (همون چیزی که خدا مقابل شیطان گفت راه راست)
راه کسانی که بهشون نعمت داده شده
یک
خود خدا هدایت میکنه
یعنی اصن هدایت کردن ما بر عهده ی خداس
اصن اگه من ایمان به خدا داشته باشم باید راه رو از بی راه بهم نشون بده
باید بهم بگه که چی درسته چی غلط
اصن قرآن برای چی اومده
فقط برای اینکه مثلا اینجا توی نکبت زندگی کنیم
که اون دنیا بریم بهشت؟
نه من قرآن رو این شکلی ندیدم
من توی قرآن خدایی رو دیدم
که خیلی راحت میاد میگه
اگه شما کافر بشید شما رو خدا میبره و گروه دیگری رو جای شما میشونه
خیلی آسون داره حرف میزنه
راستم میگه
معلوم برای خدا کاری نداره که ما رو از بین ببره و یه گروه دیگه جای ما بیاره
اگه ما الان اینجاییم پس باید یه کاری بکنیم
ما که بنده ضعیفیم
به قول خدا توی قرآن میدونه انسان زاتا ضعیف
ما چی کار میتونیم بکنیم
روی دوش خدا سوار بشیم
که چی بشه
که هم این دنیامون رو بسازیم اول
و چون این دنیامون رو تونستیم بسازیم با ایمانمون
با سوار شدن روی دوش خدا
اون دنیامون هم میتونیم بسازیم
اینه خدا
اینه معنی که من از قرآن درک کردم
اینکه من بنده ام
ضعیفم
کوچیکم
خدام بزرگه
خودش همه کار میکنه
کافی فقط بین راه درست و غلط من با خلوص دل
راه راست رو انتخاب کنم
کافی که وقتی که توی دو راهی قرار میگیرم
از خدا سوال بپرسم
و خدا جواب بده من و اون جواب رو انجام بدم
اگه واقعا باورش داشته باشم
هدایتم میکنه
اصن نشونه ی ایمان حرف زدن با خداس
این همون نشونه ای که
توی آیه اولی خدا خودش داره بهمون میگه به عنوان مثال نقض
میگه اون گوساله که ساختید با شما حرف نمیزنه
نمیگه این دنیا رو نیافریده
اصن چرا راه دور بریم
میتونست بگه ساخته دست خود شماهاس
میاد میگه اون با شما نمیتونه حرف بزنه
حالا تا اینجا رو گفتم
یه لحظه فکر کن به اینکه
تو با خدات بتونی حرف بزنی
بعد ازش سوال بپرسی
اونم هداییت کنه
فک کن کسب و کار خودتو داری
همه ی سوالات پولیت رو ازش بپرسی
یاد تصویر سازی های خودم میوفتم
که دوس دارم یه روزی بشه
که منی که همین سعی کوچولو رو لااقل کردم که توی گروه خدا باشم
بتونم به جایی برسم
که اونقدر پیشرفت کنم
که هرکی جایگاه منو توی صنف خودم که طلا و جواهره میبینه
بگه تو چه جوری تونستی این راهو بری
نمیدونم خودم بهش میرسم یا نه
نمیدونم اونقدر به خدا تکیه میتونم بکنم یا نه
ولی میدونم اینو
اونی که توی گروه خداست
اونی که رستگار میشه
اون کلا ویژگیش انگشت به دهن کردن همه اس
اونقدر سریع پیشرفت میکنه
بدون سرمایه اولیه
بدون پول بابا
بدون ارث
بدون هیچ عامل بیرونی
جوری پیشرفت میکنه
جوری خدا براش مسیرو میچینه
که همه تعجب میکنن
از تصمیمات عجیب و غریب و درستی که اون قرد میگیره
این ویژگی کسی که خدا هدایتش کرده
این ویژگی کسی که خدا بهش نعمت داده
این ویژگی کسی که خدا باهاش حرف زده
این ویژگی کسی که طبق همین آیه خدا هدایتش کرده
این ثمراته ایمانه
این ایمان واقعیه
خدای ما خدای فراوانیه
خدای ما خدایی که ماها رو البته اینو بگم که این دیدگاه منه
هنوز مثال براش توی قرآن پیدا نکردم
خدا ما رو مثل یه سری دستگاه میبینه
که تا زمانی که زنده ایم میتونیم مثل یه کارخونه خیلی قوی
میتونیم دنیا رو پیشرفت بدیم
حالا این پیشرفته چه جوریه
با پول درآوردن
من دوس دارم خدا رو اینجوری ببینم
که خدا دنبال اینکه از طریق ما این همه بارون فراوانیش که داره میباره این همه فضلش که داره میباره و هیشکی استفاده نمیکنه
از طریق ما ازش استفاده بشه
و باعث بشه دنیا پیشرفت کنه
وقتی تو پول در میاری
بیشتر خرید میکنی
همین الان من یه لیستی چندین میلیونی دارم از خرجهایی که منتظرم یه پولی بیاد توی حسابم تا همه رو باهاش ترتیبشو بدم
این باعث چی میشه
باعث میشه من دست خدا بشم که رزق به دیگران هم برسه
باعث میشه که کسب و کار دیگران هم من دست خد بشم که رونق بگیره
خدایی که پول وقتی میاد توی حسابتون
تا چن ساعت بعدش چه جوری حالتون
من حالم اینجوری که کلا شکرگذارم
کلا دلم نرمه
کلا انگار مخلصم برای خدا
انگار خالص شدم
انگار چرک از دلم زدوده میشه
و این همون معجزه ی پوله
خدایا ما رو به راه راست هدایت کن
راه کسانی که بهشون نعمت دادی
خدایا منو از اون منافقهایی قرار نده که میومدن پیش پیامبر میگفتن که ما ایمان آوردیم وقتی تنها میشدن طبق باورهای خودشون عمل میکردن
خدایا فاصله بین حرف و عمل منو از بین ببر
خدایا کمکم کن یادم بمونه که سلیمان تو هم یه پیامبر بوده و هم ثروت داشته و هم تو رو داشته و اینا نه تنها باهم تضادی ندارن بلکه در جهت همم هستن
و سلیمان را به داوود بخشیدیم. چه نیکو بندهای. به راستی او توبهکار بود. (30) هنگامی غروب، اسبهای اصیل را بر او عرضه کردند، (31) [سلیمان] گفت: «واقعاً من دوستی اسبان را بر یاد پروردگارم ترجیح دادم تا در پس حجاب ظلمت شد.» (32) [گفت: « اسبها] را نزد من باز آورید.» پس شروع کرد به دست کشیدن بر ساقها و گردن آنها. (33) و قطعاً سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدی بیفکندیم؛ پس به توبه باز آمد. (34) گفت: «پروردگارا، مرا ببخش و مُلکی به من ارزانی دار که هیچ کس را پس از من سزاوار نباشد، در حقیقت، تویی که خود بسیار بخشندهای.» (35) پس باد را در اختیار او قرار دادیم که هر جا تصمیم میگرفت، به فرمان او نرم، روان میشد. (36) و شیطانها را [از] بنّا و غواص، (37) تا دیگر را که جفت جفت با زنجیرها به هم بسته بودند (38) «این بخشش ماست، [آن را] بیشمار ببخش یا نگاه دار.» (39) و قطعاً برای او در پیشگاه ما تقرّب و فرجام نیکوست. (40)
این آیه ها رو قرار نیس همشو باهم آنالیز کنم
چون هزارتا ریشه مختلف داره
و کارو واقعا سخت میکنه
ولی یه مفهوم کلی ازش توی ذهنم اومده که تصمیم دارم اونو با شما به اشتراک بذارم
قبل از همه اینا
سلیمان بچه پولداره قرآن
اگه بگیم یوسف بچه لاکچری قرآن
سلیمان به نظر من بچه پولدار قرآنه
من از ریش و ه ب
به این آیه رسیدم
و برام جالب بود که خدا به غیر از سوره ی نمل توی این سوره هم در مورد سلیمان صحبت کرده
اولین چیزی که به ذهنم اومد این بود که
وقتی اولین آیه رو خوندم که توش و ه ب داشت
دیدم آخرش میگه اون توبه کننده بود
گفتم یعنی چه
چه دلیلی داره که اینو میگه
بعد دیدم که یه بار سلیمان اونقدر غرق توی اسباش شده که یاد خدا رو یادش رفته
اینقدر از نعمتهاش لذت میبرده که منبع رو فراموش کرده
قبل از همه اینا
سلیمان کم کسی نیست
سلیمان پیامبر خداست که خدا براش از لحاظ قدرت و مال و ثروت ترکونده ته ته نعمت رو براش گذاشته
بعد همین آدم با این فرکانس قوی یاد خدا رو یادش میره
و بعد توبه میکنه
اونم چه شکلی خدا یه جنازه خودش رو روی تختش میندازه
دقت میکنید چه مفهومی داره
هرکدوم از ما اگه موقع مرگمون
اگه اون موقعی که روی تخت غسالخونه میخابونمون و شروع میکنند به شستشومون رو به یاد بیاریم سریع دلمون نرم میشه
حواسمون بیشتر جمع میشه
سلیمان اونقدر تحت هدایت خدا بوده که
وقتی یکم از مسیر اصلی دور میشه
خدا یه همچین چیزی رو بهش نشون میده
اون که سلیمان بوده
خدا اینجوری واسش کرده
پس برای ما هم میتونه این جواب بده
دوم وقتی توبه میکنه
دعا میکنه
یعنی از تضاد میرسه به میوه تضاد
اولش توبه میکنه
از توبه میرسه به دعا
و جالبیش اینکه توبه رو هم لفت نمیده
یعنی شاید توی ذهن ما بوده که وای چه کرده
حالا این باید با این همه نعمتی که خدا بهش داده
با این مسئولیت سنگینی که داره باید کلی زور بزنه تا بعد از سالها خدا خودش بگه خب پاشو جمع کن خودتو دیگه بخشیدمت
در صورتی که اصلا اینجوری نیس
یه توبه ساده
یه طلب استغار ساده و بعدش یه دعا میکنه
یعنی اینقدر بچه پرو ا
اشتباهشو کرده
احساس گناهم اصلا نداره
میدونه که انسان زاتش این شکلیه
و بعدش میاد دعا میکنه
تازه به جایی که سرشو بندازه پایین میاد درخواست میکنه
میاد دعا میکنه
چون میدونه خدا لذت میبره از این که به درخواستاش پاسخ بده
مثل یه دستگاهی که کلی مثلا فرکانس توی دنیا هست
ولی فقط به دست این یه دستگاه که میشه این فرکانسو تبدیل کرد به صوت
دقیقا سلیمان هم برای خدا همین شکلیه
و از اون گذشته
نشون میده که خدا چه قدر میخاد که این اتفاق بیوفته
چه قدر دوس داره که ماهام بتونیم این نعمت ها رو دریافت کنیم
ماهام ظرفمون بزرگ بشه
تا بتونیم فضل خدا رو دریافت کنیم
و این خیلی قشنگه
پس سلیمان دعا میکنه
و اونم چه دعایی میکنه
گفت: «پروردگارا، مرا ببخش و مُلکی به من ارزانی دار که هیچ کس را پس از من سزاوار نباشد، در حقیقت، تویی که خود بسیار بخشندهای.»
خدا هم واسش ترکوند ملک سلیمان رو بهش داد
آخر دعاش میگه چرا که تو وهابی
یعنی چون تو وهابی من ازت میخام اینو
و ه ب اصن یعنی چه
وقتی که بررسی میکنید میبنید وهاب یعنی بخشش سنگین
تا جایی که علم قرآنی الان من میرسه اول رحمت بعدش میشه فضل و آخرش میشه وهب
وهب یعنی دیگه سنگ تموم گذاشتن خدا
مثلا ابراهیم به پیری میرسه
و خدا بهش اسماعیل و اسحاق رو میده
و هرجایی ام که میخاد این قضیه رو بگه با ریشه وهب میگه که ما بخشیدیم اسماعیل و اسحاق رو به ابراهیم
حالا برای سلیمان هم
چون قانونو بلده
چون میدونه چی اگه از خدا بخاد خدا واسش میترکونه
چون میدونه چه باوری نسبت به خدا اگه داشته باشه همون ثمره رو دریافت میکنه
اینجوری از خدا میخاد
و خدا هم معلوم پاسخش رو میده
یه چیز جالب تر براتون بگم
من این ریشه و ه ب رو که سرچ کردم
فقط یک پیامبر بود که با این ریشه به خدا خطاب کرده (توی آیه های ابراهیمم چن مورد اومده)
چیو نشون میده این؟
این که تو به خدا این باورو داشته باشی که خدا وهابه
دیگه ته ته شه
که خیلی از پیامبرهام نتونستن تا این حد دید درستی نسبت به خدا داشته باشن
دنیا رو پر از نعمت نتونستن دیده باشن
وقتی سلیمان میگه خدایا من از تو میخام چون تو وهابی
این باورش مال خودشه
این باورشه که باعث شده بشه ثروتمند ترین آدم کل تاریخ
این باروشه که باعث شده برسه به این جایگاه
این نشون میده که خیلی خوب توی این زمینه پیش رفته
و خدا هم با لذت براش این قضیه رو رقم زده
یاد اون جمله میوفتم که میگه جهان مثل آینه اس
هرچی که تو به آیینه نشون بدی همون رو بهت برمگردونه
سلیمان دیدگاهش به بخدا وهابیت خدا بود
ثمره اش هم شد همون وهاب بودنه خدا
یه چیز دیگه ای که وقتی آیه ها رو بخونید میبینید
اینکه سلیمان دوستی این اسب ها رو میگه منو از یاد خدا برد
کاری که میکنه چیه؟
اول اون اسب ها رو دوباره نوازش میکنه
بعد میاد میبینه که جسدش افتاده روی تختش
یعنی حتی با این که آگاه میشه به اینکه یاد خدا رو از یاد برده
بازم به راه خودش ادامه میده
و اینجاس که اصن سلیمان برمیگرده از اینکه بزنه توی جاده خاکی
وقتی این آیه های توبه سلیمان رو خوندم
یاد توبه کردن یوسف افتادم
اونجایی که به اون دوست زندانیش میگه که
از اون سرورت بخواه که منو از زندان بیرون بیاره
و خدا به خاطر این حرفش هفت سال یا بیشتر توی زندان نگهش میداره
این نشون میده که حتی این آدمهایی که مثال هاشون توی قرآن اومده
حتی سلیمانی که دیگه ته ثروت نعمت هم بوده
اونام اشتباه میکردن
و خدا هم ازشون انتظار اشتباه نکردن نداشته
ولی سریع آگاه شون میکرده
و این رو بارها خدا گفته که ما هرکس در فرکانس باشه هدایتش میکنیم
هرکسی ام در فرکانسش نباشه ما گمراهش میکنیم
خود خدا گمراهش میکنه
ثمره فرکانس بد میشه گمراهی
خیلی از ماها که به مباحث قانون جذب آگاهیم
آدمهایی هستیم که خدا بهمون علم داده
ولی خود من به عنوان مثال اونقدر که شایسته اش بوده عمل نکردم
واقعا این که ما هدایت شدیم به یه مسیری که تهش ثروته
ته خوشبختی
تهش رسیدن به بهترین ها هم تو ی این دنیاس و هم تو اون دنیاس
خودش نشون میده که ما توی فرکانس هدایت قرار گرفتیم
وقتی خودمو به عنوان فردی که شاید اصن یک درصد به اون چیزی که یاد گرفته عمل نکرده زندگیم رو مقایسه میکنم
با دوستایی که هفت هشت سال پیش داشتم
میبینم که من زندگیم چه از لحاظ آرامشی
چه از لحاظ رفاه
چه از لحاظ حال خوب
چه از لحاظ روابطی
چه از لحاظ جایگاه اجتماعی
اصن هیچ ربطی به اونا نداره
ما میلیون ها فرسنگ باهم فاصله داریم
و همونطور که اینا اینجوری اتفاق افتاده با عمل کردن بیشتر به قانون میتونه توی زمینه ی مالی هم رقم بخوره
خدایا ما رو به راه راست هدایت کن
خدایا منو از اون منافقهایی قرار نده که میومدن پیش پیامبر میگفتن ما ایمان آوردیم ولی وقتی که تنها میشدن طبق باورهای خودشون عمل میکردن
یعنی واقعا تا جایی که تونستم سعی کردم حال دلم خوب بشه
و با هدایت شدن به مسیر های درست ثمره اش شد کلی مسافرت
کلی حال خوب
روابط فوق العاده ای که اصن به هرکی میگیم باورش نمیشه
نتایج من توی زمینه مالی اونقدر چشمگیر نبوده
ولی اگه بخام اشاره کوچیک کنم
کسب و کار خودمو دارم
به نسبت بقیه هم صنفهام به شدت سریع تر پیشرفت کردم توی زمینه طراحی طلا
به نسبت بقیه مبلغ بیشتری رو درخواست میکنم و بقیه ام میپذیرین این مبلغ رو به راحتی
و از اون طرف اونقدر توی کارم پیشرفت کردم که از انگلیس بهم پیشنهاد کار شد هرچند شرایط رفتنش رو نداشتم ولی همین که تو روی یه زمینه متمرکز کار میکنی و بعد اینقدر اتفاقات خوب میوفته و از اون طرف کشوری که بقیه براش سر و دست میشکونن میاد یه کسب و کاری به تو پیشنهاد کار و پیشنهاد مهاجرت میده خودش به نظرم کم نیست
سلام به همگی
امیدوارم عالی باشید
امشب هم مثل شبهای قبلی
میخام در جهت عمل به ایده ام یه آیه دیگه از قرآن رو
آنالیزش کنم
امیدوارم هدایت بشم به یه آیه توپ
وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَىٰ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ ۚ أَلَمْ یَرَوْا أَنَّهُ لَا یُکَلِّمُهُمْ وَلَا یَهْدِیهِمْ سَبِیلًا ۘ اتَّخَذُوهُ وَکَانُوا ظَالِمِینَ ﴿١۴٨﴾
و قوم موسی پس از [عزیمت] او، از زیورهای خود مجسمه گوسالهای برای خود ساختند که صدای گاو داشت. آیا ندیدند که آن [گوساله] با ایشان سخن نمیگوید و راهی بدانها نمینماید؟ آن را [به پرستش ]گرفتند و ستمکار بودند. (148)
اولش یه مقدمه بگم که داستان چی بوده
داستان همونطور که خودتون هم احتمالا میدونید
داستان حضرت موسی هستش که میره یک ماه برای مراقبه
و بعد این یک ماه ده روز بهش اضافه میشه
توی همین تایم این قوم موسی میان یه مجسه با طلاهاشون میسازن و فک میکنم تا جایی اطلاعات قرآنی من میرسه میان اون رو شروع میکنند به پرستش کردن
اصن حرفم این قضیه نیس
حرف من اونجایی که توی همین آیه میاد میگه
آیا ندیدند که آن [گوساله] با ایشان سخن نمیگوید و راهی بدانها نمینماید؟ آن را [به پرستش ]گرفتند و ستمکار بودند.
اینجاش خیلی خوبه
خود من تا الان هزار بار شنیدم که مثلا خدا میکگه
من از فضلم به اونا میبخشم
یا میگه من راه را میگشایم
ولی اینا رو انگار یه سری حرف قشنگ میبینم
انگار مثلا خدا هم یه آدم مثل خودمه که کلا هرچی میشه رو میگه
خیلیم انگار نشونه ای از حرفهاش توی دنیا واقعی نیست
همه ی ماها شنیدیم یا حتی شاید خونده باشیم توی قرآن
که میگه برو مثلا ابراهیم برو به اونایی که بت پرستن بگو که آیا اگه مثلا خدا شری برای شما بخاد اونا میتونن دفعش کنن؟
یا میگه اون بتها نمیتونن حرف بزنن
حالا همه ی اینا به کنار
جدی ما چه جوری ایمان آوردیم به خدایی که اصن نمیبنیمش
اگه واقعا من ایمانم ایمان باشه باید از اون خدایی که میپرستم یه نتیجه ای دریافت کنم
اگه خدا خودش رو حی یعنی زنده خطاب میکنه
یعنی این خدا همواره پاسخ میده
و ما لازمه ی اینکه نشون بدیم ایمانمون ایمانه
اینکه بتونیم باهاش حرف بزنیم
نه اینکه ما بگیم اونم نشنوه ها
نه
این شکلی نه
اونجوری که ما درخواست کنیم اونم با قانون تکامل بهمون پاسخ بده و از همه مهتر نتیجه در کار باشه
اینا به کنار
اینا مقدمه بود
حالا سوال
منی ک میگم من خدا رو میپرستم
اگه مثل این همه آدم که صب تا شب عبادت میکنن زندگی شون هم تو نکبته
به نظر شما
اونی که بت ها رو میپرسته
باز نسبت به این بندگان به ظاهر مومن برتری نداره؟
اونی که بت رو میپرسته لااقل یه چیزی رو میپرسته که میبینه
ولی اونی که صب تا شب عبادت میکنه و چیزی هم از خداش دریافت نمیکنه به نظر من یه گام از اون بت پرسته عقبه
یا چرا مثال مذهبی ها رو بزنم
مثال خودمو میزنم
منی هم که توی این مسیرم اگه قرار باشه خدایی رو بپرستم که نمیبینمش و باهام حرف نمیزنه و نتیجه ای هم بهم نمیده قطعا من هم از اون بت پرسته عقب ترم
اصن این ایمانم به درد عمه ام هم نمیخوره
این آیه هم همینو میگه
اصن ببین چه جوری میاد اثبات میکنه که
اون گاوی که شما دارید میپرستید اشتباهه
چی میگه
بهشون میگه که
آیا ندیدند که آن [گوساله] با ایشان سخن نمیگوید و راهی بدانها نمینماید؟ آن را [به پرستش ]گرفتند و ستمکار بودند.
خیلی قشنگ خدا خودش داره میگه
اگه قرار باشه به من ایمان بیارید باید من با شما صحبت کنم
بهتون الهام کنم
یه رابطه دو طرفه باشه
باید هدایت کنمتون
این نشونه ی ایمان
اون خداییی که تو صب تا شب نماز بخونی
آخر سرم همیشه هشتت گرو نه ت باشه که خدا نیس
الان قرن بیست و یکه
اینا خیلی واضحه
ما ها که بچه نیستیم
خود قرآن هم اینجوری داره میگه
یاد اون آیه میوفتم
که خدا میگه
اگر بندگانم از تو پرسیدن
بگو من نزدیکم
اجابت میکنم درخواسته
درخواست کننده را
خیلی قشنگه
ببین باز هم میرسیم به ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاس
یه بار دیگه
ما یا به خدا ایمان داریم
یا ایمان نداریم
اگه ایمان داریم باید از خدا نتیجه دریافت کنیم
اصن ایمان یعنی نتیجه یعنی هدایت یعنی حرف زدن خدا با ما
باید خدا باهامون حرف بزنه
باید خودش هدایتمون کنه
یاد اون آیه میوفتم که شیطان میگه
من همه را گمراه میکنم
خدا میگه تو نمیتونی کسایی که دینشون رو برای من خالص کردن
گمراه کنی
قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا لَکَ أَلَّا تَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ ﴿٣٢﴾ قَالَ لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ ﴿٣٣﴾ قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ ﴿٣۴﴾ وَإِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَهَ إِلَىٰ یَوْمِ الدِّینِ ﴿٣۵﴾ قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلَىٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ ﴿٣۶﴾ قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ ﴿٣٧﴾ إِلَىٰ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ﴿٣٨﴾ قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿٣٩﴾ إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ ﴿۴٠﴾ قَالَ هَـٰذَا صِرَاطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ ﴿۴١﴾ إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ ﴿۴٢﴾ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿۴٣﴾
فرمود: «ای ابلیس، تو را چه شده است که با سجدهکنندگان نیستی؟» (32) گفت: «من آن نیستم که برای بشری که او را از گِلی خشک، از گِلی سیاه و بدبو، آفریدهای، سجده کنم.» (33) فرمود: «از این [مقام] بیرون شو که تو راندهشدهای. (34) و تا روز جزا بر تو لعنت باشد. (35) گفت: «پروردگارا، پس مرا تا روزی که برانگیخته خواهند شد مهلت ده.» (36) فرمود: «تو از مهلتیافتگانی، (37) تا روز [و] وقت معلوم. (38) گفت: «پروردگارا، به سبب آنکه مرا گمراه ساختی، من [هم گناهانشان را] در زمین برایشان میآرایم و همه را گمراه خواهم ساخت، (39) مگر بندگان خالص تو از میان آنان را.» (40) فرمود: «این راهی است راست [که] به سوی من [منتهی میشود]. (41) در حقیقت، تو را بر بندگان من تسلّطی نیست، مگر کسانی از گمراهان که تو را پیروی کنند، (42) و قطعاً وعدهگاه همه آنان دوزخ است، (43)
این داستان قشنگ احساس میکنم
خدا در جهت این بحث امشبمون
که اگه قرار باشه ما ایمان واقعی به خدا داشته باشیم باید خدا باهامون حرف بزنه اومده
شیطان میگه که من همه رو گمراه میکنم
به غیر از بندگان خالص تو
اینجا خدا میاد میگه
این راهی است راست به سوی من
خیلی زیبا خود داره میگه اونی که راهش راست به سوی من میاد
حالا توی آیه های دیگه چی میگه
دقیقا توی سوره ی حمد ما چی میگیم
میگیم
خدایا ما رو به راه راست هدایت کن (همون چیزی که خدا مقابل شیطان گفت راه راست)
راه کسانی که بهشون نعمت داده شده
یک
خود خدا هدایت میکنه
یعنی اصن هدایت کردن ما بر عهده ی خداس
اصن اگه من ایمان به خدا داشته باشم باید راه رو از بی راه بهم نشون بده
باید بهم بگه که چی درسته چی غلط
اصن قرآن برای چی اومده
فقط برای اینکه مثلا اینجا توی نکبت زندگی کنیم
که اون دنیا بریم بهشت؟
نه من قرآن رو این شکلی ندیدم
من توی قرآن خدایی رو دیدم
که خیلی راحت میاد میگه
اگه شما کافر بشید شما رو خدا میبره و گروه دیگری رو جای شما میشونه
خیلی آسون داره حرف میزنه
راستم میگه
معلوم برای خدا کاری نداره که ما رو از بین ببره و یه گروه دیگه جای ما بیاره
اگه ما الان اینجاییم پس باید یه کاری بکنیم
ما که بنده ضعیفیم
به قول خدا توی قرآن میدونه انسان زاتا ضعیف
ما چی کار میتونیم بکنیم
روی دوش خدا سوار بشیم
که چی بشه
که هم این دنیامون رو بسازیم اول
و چون این دنیامون رو تونستیم بسازیم با ایمانمون
با سوار شدن روی دوش خدا
اون دنیامون هم میتونیم بسازیم
اینه خدا
اینه معنی که من از قرآن درک کردم
اینکه من بنده ام
ضعیفم
کوچیکم
خدام بزرگه
خودش همه کار میکنه
کافی فقط بین راه درست و غلط من با خلوص دل
راه راست رو انتخاب کنم
کافی که وقتی که توی دو راهی قرار میگیرم
از خدا سوال بپرسم
و خدا جواب بده من و اون جواب رو انجام بدم
اگه واقعا باورش داشته باشم
هدایتم میکنه
اصن نشونه ی ایمان حرف زدن با خداس
این همون نشونه ای که
توی آیه اولی خدا خودش داره بهمون میگه به عنوان مثال نقض
میگه اون گوساله که ساختید با شما حرف نمیزنه
نمیگه این دنیا رو نیافریده
اصن چرا راه دور بریم
میتونست بگه ساخته دست خود شماهاس
میاد میگه اون با شما نمیتونه حرف بزنه
حالا تا اینجا رو گفتم
یه لحظه فکر کن به اینکه
تو با خدات بتونی حرف بزنی
بعد ازش سوال بپرسی
اونم هداییت کنه
فک کن کسب و کار خودتو داری
همه ی سوالات پولیت رو ازش بپرسی
یاد تصویر سازی های خودم میوفتم
که دوس دارم یه روزی بشه
که منی که همین سعی کوچولو رو لااقل کردم که توی گروه خدا باشم
بتونم به جایی برسم
که اونقدر پیشرفت کنم
که هرکی جایگاه منو توی صنف خودم که طلا و جواهره میبینه
بگه تو چه جوری تونستی این راهو بری
نمیدونم خودم بهش میرسم یا نه
نمیدونم اونقدر به خدا تکیه میتونم بکنم یا نه
ولی میدونم اینو
اونی که توی گروه خداست
اونی که رستگار میشه
اون کلا ویژگیش انگشت به دهن کردن همه اس
اونقدر سریع پیشرفت میکنه
بدون سرمایه اولیه
بدون پول بابا
بدون ارث
بدون هیچ عامل بیرونی
جوری پیشرفت میکنه
جوری خدا براش مسیرو میچینه
که همه تعجب میکنن
از تصمیمات عجیب و غریب و درستی که اون قرد میگیره
این ویژگی کسی که خدا هدایتش کرده
این ویژگی کسی که خدا بهش نعمت داده
این ویژگی کسی که خدا باهاش حرف زده
این ویژگی کسی که طبق همین آیه خدا هدایتش کرده
این ثمراته ایمانه
این ایمان واقعیه
خدای ما خدای فراوانیه
خدای ما خدایی که ماها رو البته اینو بگم که این دیدگاه منه
هنوز مثال براش توی قرآن پیدا نکردم
خدا ما رو مثل یه سری دستگاه میبینه
که تا زمانی که زنده ایم میتونیم مثل یه کارخونه خیلی قوی
میتونیم دنیا رو پیشرفت بدیم
حالا این پیشرفته چه جوریه
با پول درآوردن
من دوس دارم خدا رو اینجوری ببینم
که خدا دنبال اینکه از طریق ما این همه بارون فراوانیش که داره میباره این همه فضلش که داره میباره و هیشکی استفاده نمیکنه
از طریق ما ازش استفاده بشه
و باعث بشه دنیا پیشرفت کنه
وقتی تو پول در میاری
بیشتر خرید میکنی
همین الان من یه لیستی چندین میلیونی دارم از خرجهایی که منتظرم یه پولی بیاد توی حسابم تا همه رو باهاش ترتیبشو بدم
این باعث چی میشه
باعث میشه من دست خدا بشم که رزق به دیگران هم برسه
باعث میشه که کسب و کار دیگران هم من دست خد بشم که رونق بگیره
خدایی که پول وقتی میاد توی حسابتون
تا چن ساعت بعدش چه جوری حالتون
من حالم اینجوری که کلا شکرگذارم
کلا دلم نرمه
کلا انگار مخلصم برای خدا
انگار خالص شدم
انگار چرک از دلم زدوده میشه
و این همون معجزه ی پوله
خدایا ما رو به راه راست هدایت کن
راه کسانی که بهشون نعمت دادی
خدایا منو از اون منافقهایی قرار نده که میومدن پیش پیامبر میگفتن که ما ایمان آوردیم وقتی تنها میشدن طبق باورهای خودشون عمل میکردن
خدایا فاصله بین حرف و عمل منو از بین ببر
خدایا کمکم کن یادم بمونه که سلیمان تو هم یه پیامبر بوده و هم ثروت داشته و هم تو رو داشته و اینا نه تنها باهم تضادی ندارن بلکه در جهت همم هستن
دوستون دارم….
سلام به دوستان عزیزم امیدوارم عالی باشید
امشب هم در جهت عمل به ایده ام میخام یه آیه دیگه از قرآن رو آنالیز کنم
البته امشب نمیدونم به یه آیه هدایت بشم یا چنتا
ولی میدونم که مفهوم امشب یه مفهوم فوق العاده اس
که چون از قرآن قطعا روی باور ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاس هم تاثیر میذاره
سوره {ص}
وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَیْمَانَ ۚ نِعْمَ الْعَبْدُ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿٣٠﴾ إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ الصَّافِنَاتُ الْجِیَادُ ﴿٣١﴾ فَقَالَ إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَنْ ذِکْرِ رَبِّی حَتَّىٰ تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ ﴿٣٢﴾ رُدُّوهَا عَلَیَّ ۖ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ ﴿٣٣﴾ وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمَانَ وَأَلْقَیْنَا عَلَىٰ کُرْسِیِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ ﴿٣۴﴾ قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَهَبْ لِی مُلْکًا لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی ۖ إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ﴿٣۵﴾ فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَیْثُ أَصَابَ ﴿٣۶﴾ وَالشَّیَاطِینَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ ﴿٣٧﴾ وَآخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفَادِ ﴿٣٨﴾ هَـٰذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسَابٍ ﴿٣٩﴾ وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَىٰ وَحُسْنَ مَآبٍ ﴿۴٠﴾
و سلیمان را به داوود بخشیدیم. چه نیکو بندهای. به راستی او توبهکار بود. (30) هنگامی غروب، اسبهای اصیل را بر او عرضه کردند، (31) [سلیمان] گفت: «واقعاً من دوستی اسبان را بر یاد پروردگارم ترجیح دادم تا در پس حجاب ظلمت شد.» (32) [گفت: « اسبها] را نزد من باز آورید.» پس شروع کرد به دست کشیدن بر ساقها و گردن آنها. (33) و قطعاً سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدی بیفکندیم؛ پس به توبه باز آمد. (34) گفت: «پروردگارا، مرا ببخش و مُلکی به من ارزانی دار که هیچ کس را پس از من سزاوار نباشد، در حقیقت، تویی که خود بسیار بخشندهای.» (35) پس باد را در اختیار او قرار دادیم که هر جا تصمیم میگرفت، به فرمان او نرم، روان میشد. (36) و شیطانها را [از] بنّا و غواص، (37) تا دیگر را که جفت جفت با زنجیرها به هم بسته بودند (38) «این بخشش ماست، [آن را] بیشمار ببخش یا نگاه دار.» (39) و قطعاً برای او در پیشگاه ما تقرّب و فرجام نیکوست. (40)
این آیه ها رو قرار نیس همشو باهم آنالیز کنم
چون هزارتا ریشه مختلف داره
و کارو واقعا سخت میکنه
ولی یه مفهوم کلی ازش توی ذهنم اومده که تصمیم دارم اونو با شما به اشتراک بذارم
قبل از همه اینا
سلیمان بچه پولداره قرآن
اگه بگیم یوسف بچه لاکچری قرآن
سلیمان به نظر من بچه پولدار قرآنه
من از ریش و ه ب
به این آیه رسیدم
و برام جالب بود که خدا به غیر از سوره ی نمل توی این سوره هم در مورد سلیمان صحبت کرده
اولین چیزی که به ذهنم اومد این بود که
وقتی اولین آیه رو خوندم که توش و ه ب داشت
دیدم آخرش میگه اون توبه کننده بود
گفتم یعنی چه
چه دلیلی داره که اینو میگه
بعد دیدم که یه بار سلیمان اونقدر غرق توی اسباش شده که یاد خدا رو یادش رفته
اینقدر از نعمتهاش لذت میبرده که منبع رو فراموش کرده
قبل از همه اینا
سلیمان کم کسی نیست
سلیمان پیامبر خداست که خدا براش از لحاظ قدرت و مال و ثروت ترکونده ته ته نعمت رو براش گذاشته
بعد همین آدم با این فرکانس قوی یاد خدا رو یادش میره
و بعد توبه میکنه
اونم چه شکلی خدا یه جنازه خودش رو روی تختش میندازه
دقت میکنید چه مفهومی داره
هرکدوم از ما اگه موقع مرگمون
اگه اون موقعی که روی تخت غسالخونه میخابونمون و شروع میکنند به شستشومون رو به یاد بیاریم سریع دلمون نرم میشه
حواسمون بیشتر جمع میشه
سلیمان اونقدر تحت هدایت خدا بوده که
وقتی یکم از مسیر اصلی دور میشه
خدا یه همچین چیزی رو بهش نشون میده
اون که سلیمان بوده
خدا اینجوری واسش کرده
پس برای ما هم میتونه این جواب بده
دوم وقتی توبه میکنه
دعا میکنه
یعنی از تضاد میرسه به میوه تضاد
اولش توبه میکنه
از توبه میرسه به دعا
و جالبیش اینکه توبه رو هم لفت نمیده
یعنی شاید توی ذهن ما بوده که وای چه کرده
حالا این باید با این همه نعمتی که خدا بهش داده
با این مسئولیت سنگینی که داره باید کلی زور بزنه تا بعد از سالها خدا خودش بگه خب پاشو جمع کن خودتو دیگه بخشیدمت
در صورتی که اصلا اینجوری نیس
یه توبه ساده
یه طلب استغار ساده و بعدش یه دعا میکنه
یعنی اینقدر بچه پرو ا
اشتباهشو کرده
احساس گناهم اصلا نداره
میدونه که انسان زاتش این شکلیه
و بعدش میاد دعا میکنه
تازه به جایی که سرشو بندازه پایین میاد درخواست میکنه
میاد دعا میکنه
چون میدونه خدا لذت میبره از این که به درخواستاش پاسخ بده
مثل یه دستگاهی که کلی مثلا فرکانس توی دنیا هست
ولی فقط به دست این یه دستگاه که میشه این فرکانسو تبدیل کرد به صوت
دقیقا سلیمان هم برای خدا همین شکلیه
و از اون گذشته
نشون میده که خدا چه قدر میخاد که این اتفاق بیوفته
چه قدر دوس داره که ماهام بتونیم این نعمت ها رو دریافت کنیم
ماهام ظرفمون بزرگ بشه
تا بتونیم فضل خدا رو دریافت کنیم
و این خیلی قشنگه
پس سلیمان دعا میکنه
و اونم چه دعایی میکنه
گفت: «پروردگارا، مرا ببخش و مُلکی به من ارزانی دار که هیچ کس را پس از من سزاوار نباشد، در حقیقت، تویی که خود بسیار بخشندهای.»
خدا هم واسش ترکوند ملک سلیمان رو بهش داد
آخر دعاش میگه چرا که تو وهابی
یعنی چون تو وهابی من ازت میخام اینو
و ه ب اصن یعنی چه
وقتی که بررسی میکنید میبنید وهاب یعنی بخشش سنگین
تا جایی که علم قرآنی الان من میرسه اول رحمت بعدش میشه فضل و آخرش میشه وهب
وهب یعنی دیگه سنگ تموم گذاشتن خدا
مثلا ابراهیم به پیری میرسه
و خدا بهش اسماعیل و اسحاق رو میده
و هرجایی ام که میخاد این قضیه رو بگه با ریشه وهب میگه که ما بخشیدیم اسماعیل و اسحاق رو به ابراهیم
حالا برای سلیمان هم
چون قانونو بلده
چون میدونه چی اگه از خدا بخاد خدا واسش میترکونه
چون میدونه چه باوری نسبت به خدا اگه داشته باشه همون ثمره رو دریافت میکنه
اینجوری از خدا میخاد
و خدا هم معلوم پاسخش رو میده
یه چیز جالب تر براتون بگم
من این ریشه و ه ب رو که سرچ کردم
فقط یک پیامبر بود که با این ریشه به خدا خطاب کرده (توی آیه های ابراهیمم چن مورد اومده)
چیو نشون میده این؟
این که تو به خدا این باورو داشته باشی که خدا وهابه
دیگه ته ته شه
که خیلی از پیامبرهام نتونستن تا این حد دید درستی نسبت به خدا داشته باشن
دنیا رو پر از نعمت نتونستن دیده باشن
وقتی سلیمان میگه خدایا من از تو میخام چون تو وهابی
این باورش مال خودشه
این باورشه که باعث شده بشه ثروتمند ترین آدم کل تاریخ
این باروشه که باعث شده برسه به این جایگاه
این نشون میده که خیلی خوب توی این زمینه پیش رفته
و خدا هم با لذت براش این قضیه رو رقم زده
یاد اون جمله میوفتم که میگه جهان مثل آینه اس
هرچی که تو به آیینه نشون بدی همون رو بهت برمگردونه
سلیمان دیدگاهش به بخدا وهابیت خدا بود
ثمره اش هم شد همون وهاب بودنه خدا
یه چیز دیگه ای که وقتی آیه ها رو بخونید میبینید
اینکه سلیمان دوستی این اسب ها رو میگه منو از یاد خدا برد
کاری که میکنه چیه؟
اول اون اسب ها رو دوباره نوازش میکنه
بعد میاد میبینه که جسدش افتاده روی تختش
یعنی حتی با این که آگاه میشه به اینکه یاد خدا رو از یاد برده
بازم به راه خودش ادامه میده
و اینجاس که اصن سلیمان برمیگرده از اینکه بزنه توی جاده خاکی
وقتی این آیه های توبه سلیمان رو خوندم
یاد توبه کردن یوسف افتادم
اونجایی که به اون دوست زندانیش میگه که
از اون سرورت بخواه که منو از زندان بیرون بیاره
و خدا به خاطر این حرفش هفت سال یا بیشتر توی زندان نگهش میداره
این نشون میده که حتی این آدمهایی که مثال هاشون توی قرآن اومده
حتی سلیمانی که دیگه ته ثروت نعمت هم بوده
اونام اشتباه میکردن
و خدا هم ازشون انتظار اشتباه نکردن نداشته
ولی سریع آگاه شون میکرده
و این رو بارها خدا گفته که ما هرکس در فرکانس باشه هدایتش میکنیم
هرکسی ام در فرکانسش نباشه ما گمراهش میکنیم
خود خدا گمراهش میکنه
ثمره فرکانس بد میشه گمراهی
خیلی از ماها که به مباحث قانون جذب آگاهیم
آدمهایی هستیم که خدا بهمون علم داده
ولی خود من به عنوان مثال اونقدر که شایسته اش بوده عمل نکردم
واقعا این که ما هدایت شدیم به یه مسیری که تهش ثروته
ته خوشبختی
تهش رسیدن به بهترین ها هم تو ی این دنیاس و هم تو اون دنیاس
خودش نشون میده که ما توی فرکانس هدایت قرار گرفتیم
وقتی خودمو به عنوان فردی که شاید اصن یک درصد به اون چیزی که یاد گرفته عمل نکرده زندگیم رو مقایسه میکنم
با دوستایی که هفت هشت سال پیش داشتم
میبینم که من زندگیم چه از لحاظ آرامشی
چه از لحاظ رفاه
چه از لحاظ حال خوب
چه از لحاظ روابطی
چه از لحاظ جایگاه اجتماعی
اصن هیچ ربطی به اونا نداره
ما میلیون ها فرسنگ باهم فاصله داریم
و همونطور که اینا اینجوری اتفاق افتاده با عمل کردن بیشتر به قانون میتونه توی زمینه ی مالی هم رقم بخوره
خدایا ما رو به راه راست هدایت کن
خدایا منو از اون منافقهایی قرار نده که میومدن پیش پیامبر میگفتن ما ایمان آوردیم ولی وقتی که تنها میشدن طبق باورهای خودشون عمل میکردن
خدایا فاصله ی بین حرف و عمل ما رو از بین ببر
دوستون دارم….
سلام به شما
مرسی بابت حسن نظرتون
خدا رو شکر میکنم ک شما هم این حاله دله خوبو دریافتش کردید
چ قدر قشنگ گفتید ک چشممون به خورده نونهای دست بقیه نباشه
واقعا اگ ما اینو بفهمیم خیلی از مسائلمون حله
مرسی از حس خوبی ک بهم دادین
مرسی از خوبی تون
سلام ب حمید عزیزم رفیق دوس داشتنیم
وقتی گفتی لب ساحل نشستم توی بوشهر یاد سفر عید همین امسال ب بوشهر افتادم
مخصوصا ساحل دلوار
عجب ساحلی بود
قشنگ ترین و تمیز ترینو بهترین ساحلی ک تا حالا دیده بودم
مرسی از تو حمید جان
خوشحالم ک کامنتم واست تاثیر گذار بوده امیدوارم خبرهای موفقیتت زود بهم برسه
همینطور واسه خودم
دوست دارم
سلام ب تو محمد جان پر انرژی
کامنت ی جوری بود اصن آدمو شارژ میکنه از بس انرژی مثبت داشت همینطور عکس پروفایلت
چ قدر قشنگ مفاهیم کامنت منو خلاصه کردی
حس میکنم اینقدر این کارو واسه فایلا انجام دادی استاد شدی واسه خودت
مرسی از حس خوبی ک بهم دادی
مرسی از خوبیت
بهترین های لیاقتته
هم تو
هم من
و هم همه ی ماهایی ک اینجا جمع شدیم
سلام مصطفی عزیز
دقیقا
نگاه پیامبرا میتونه خیلی بهمون کمک کنه
مخصوصا جاهایی که اون پیامبر خدا رو مورد خطاب قرار میده
باورش نسبت به خداس
نه اینکه مثلا اون پیامبر بیاد بگه خدایا تو وهابی
خدا هم بگه این چه قدر خوب پاچه خواری میکنه :d
ولی همیشه اون آخر آیه نشون میده که اون پیامبر چه باوری نسبت به خدا داشته
ممنون از کامنت قشنگ و حسن نظرت
سلام خانم رضوان
خدا رو شکر که حس خوبی گرفتید
و قشنگ تر از اون وقتی که ما اشکمون توی این موضوعات در میاد
اون حاله دل خوب رو با ده میلیارد دلار هم نمیشه عوضش کرد
مرسی از حسن نظرتون
وقتی که آدم اشکش در میاد احساس میکنم خدا رو خیلی خالصانه تر میخاد
مثلا خدا توی یه سری سوره ها گفته که زمانی که ما کشتی که شما سوارش بودید رو توی طوفان انداختم
خدا رو خالصانه صدا کردید که اگه ما رو نجات بدید دیگه سپاسپذار میشم ولی وقتی نجاتشون میده خدا
باز همون آشو همون کاسه
ولی اونجایی که خالصانه خدا رو صدا کردن
دعاشون گرفته
و خیلی وقت ها هم ما زمانی خالصانه خدا رو میخونیم که اشکمون جاری میشه
بهترین ها براتون آرزو دارم
سلاام به شما نسرین خانم
امیدوارم عالی باشید
اون حدیث این شکلی بود
من چون خیلی مذهبی بودم توی اون تایم
این یه دونه رو خوب یادمه
علاوه بر اون چیزهایی که گفتید شما
میگفتن باید گوشت تنتم که مثلا از حروم درست شده باید آب بشه
در این حد بود
جواب سوالتون
نه گفته ما سلیمان رو با داوود بخشیدیم یعنی عطا کردیم یعنی بهش دادیمش
نه اون بخشش که به معنی طلب استغفار نه
منظور عطا کردنه
امیدوارم عالی باشید
سلام به تو اصغر عزیز
نتایج من توی این سالها
بیشتر از لحاظ روابطی و آرامش و کیفیت زندگی بوده
یعنی واقعا تا جایی که تونستم سعی کردم حال دلم خوب بشه
و با هدایت شدن به مسیر های درست ثمره اش شد کلی مسافرت
کلی حال خوب
روابط فوق العاده ای که اصن به هرکی میگیم باورش نمیشه
نتایج من توی زمینه مالی اونقدر چشمگیر نبوده
ولی اگه بخام اشاره کوچیک کنم
کسب و کار خودمو دارم
به نسبت بقیه هم صنفهام به شدت سریع تر پیشرفت کردم توی زمینه طراحی طلا
به نسبت بقیه مبلغ بیشتری رو درخواست میکنم و بقیه ام میپذیرین این مبلغ رو به راحتی
و از اون طرف اونقدر توی کارم پیشرفت کردم که از انگلیس بهم پیشنهاد کار شد هرچند شرایط رفتنش رو نداشتم ولی همین که تو روی یه زمینه متمرکز کار میکنی و بعد اینقدر اتفاقات خوب میوفته و از اون طرف کشوری که بقیه براش سر و دست میشکونن میاد یه کسب و کاری به تو پیشنهاد کار و پیشنهاد مهاجرت میده خودش به نظرم کم نیست
بهترین ها رو برات آرزو مندم
سلام ب شما خانم نورا
مرسی از حس خوبی ک با نظر قشنگتون بهم دادین
اون شعر آخری هم ک نوشته بودید خیلی قشنگ بود
اینک اینقدر راحت خودتو میبخشی ی ویژگی فوق العاده اس ک تعداد زیادی آدم نیستن ک داشته باشنش پس بهت تبریک میگم با قدرت ادامه بده ک سه خیچ از خیلیا جلوتری