سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 179 - صفحه 1

230 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حمید امیری Maverick» در این صفحه: 15
  1. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1289 روز

    «در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست ؛ مست از می و میخواران از نرگس مستش مست» «آخر به چه گویم هست، از خود خبرم چون نیست ؛ وز بحر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست» «شمع دل دمسازم بنشست چو او برخواست ؛ و افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست» «باز آی که بازآید عمر شده حافظ ؛ هر چند که نآید باز تیری که بشد از شست»

    سلام و درود و رحمت خداوند به همه اعضای خانواده عزیزم. درود به استاد عباس منش عزیز، درود به خانم شایسته، درود به همه دوستان عزیزم.

    این کامنت رو در حالی می‌نویسم که از بیرون صدای تسبیح و مناجات ابر و بارون میاد «وَیُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ». و بارونی که نماد رحمت و رحمانیت وهاب عالم.

    ابتدای کامنت رو با ابیاتی از غزل 27 حافظ شروع کردم. نمیدونم حافظ دقیقاً منظورش از این غزل چی بوده ولی میخوام چیزی که خودم ازش فهمیدم رو براتون بنویسم، و اون هم نیست مگر بخاطر ظرف وجودی فعلی خودم. من یاد خدا رو فهمیدم که در قلب ما قرار میگیره. و وقتی به نشانه ها و جلوه های زیبایی خداوند فکر میکنیم دیگه از خودمون بی خبر میشیم. اونهایی که اهل توجه به زیبایی های خداوند هستن وقتی یاد خدا در دلشون قرار میگیره شوق و اشتیاق پیدا میکنن. وقتی یاد خدا رو داشته باشیم دیگه گذر عمر و زمان معنی نمیده. همه اش اونه. «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ آنان که همواره خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد می کنند، و پیوسته در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند، پروردگارا! این را بیهوده نیافریدی، تو از هر عیب و نقصی منزّه و پاکی؛ پس ما را از عذاب آتش نگاهدار»

    یوسمیتی نشنال پارک یه جلوه از زیبایی خالقه، یه صخره ای به این عظمت که من انسان در برابرش یه مورچه هم محسوب نمیشم. اگه انسان فیزیک جسمی مورچه رو داشت این صخره رو توی پنج دقیقه می‌رفت بالا ولی الان باید پنج روز بره بالا، تازه پک آب و غذا ببنده وگرنه از گرسنگی میمیره. هیچ موجودی روی زمین خدا راه نمیره که آب و غذا برای خودش پک کنه ببره. چون بر اساس خلقتش رزاق بودن و وهاب بودن خدا رو باور داره. شاید من هم اگر به اندازه مورچه به رزاقم اعتماد داشتم بی آب و غذا میزدم به دل کوه به امید اینکه خدا اونجا هست.

    چند سال پیش یه ماجرایی رو شنیدم که میگفتن یه خانواده رفته بودن سر یه زمین کشاورزی و مادر میاد میبینه دختر بچه اش لب چاه آب وایساده میخواد بپره داخل چاه ، مادره از دخترش می‌پرسه چرا میخواستی این کار رو بکنی؟! دختره میگه «خودت گفتی خدا همه جا هست». کاش من هم به اندازه اون دختر بچه به خدا ایمان داشتم.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این سرزمین آزاد و قانونمند و زیبا. بخاطر این یوسمیتی نشنال پارک بی نظیر و فوق العاده. با اینکه کار با طناب و تجهیزات نجات رو بلدم ولی حاضر نیستم قدم توی مسیر صخره نوردی بذارم. تصورش رو بکن شب رو بخوای توی یه کیسه خوابی بخوابی که با یک میخ وصل شده به دیواره صخره ای ( خب چه کاریه عین آدم رو زمین صاف بخوابیم بهتر نیست – تعدادی استیکر خنده)

    خدا رو شکر همه جور تفکری در این جهان وجود داره. یعنی یکی دوست داره از صخره بره بالا، یکی دوست داره هواپیما درست کنه و پرواز کنه، یکی دوست داره ماشین فورد و تراک کمپر بسازه و یکی هم بره سفر زیبایی ها رو به تصویر بکشه. قشنگی جهان بر اینه که همه جور تفکری داره، همه جور سلیقه ای رو داره، و هر کسی اگر بتونه رویاهایش رو به تکامل برسونه می‌تونه قدم‌های بزرگی رو در این جهان برداره.

    اون صخره نوردی یه نکته دیگه هم داشت. تفاوت تفکر «سالید بودن و تغییر ناپذیری» با تفکر «حرکت کردن با جریان زندگی». صخره ای با اون عظمت وقتی سالید و ثابت باشه سر جاش موندگاره، ولی انسانی که از مورچه هم کوچیکتره در برابر این صخره چون در حرکته، بعد از پنج روز اون صخره رو فتح می‌کنه حتی اگر یه «مرد بزرگ توی سن 8 سالگی باشه» (واقعاً دلم نیومد کلمه کودک رو‌ برای اون پسر شجاع به کار ببرم)

    نکاتی که توی صحبتهای استاد عباس منش و خانم شایسته بود خیلی آموزنده بود. بعنوان مثال قطع یه سری وابستگی ها به شرایط و امکانات رفاهی. اون حموم ها با اینکه اینقدر تمیز بودن من خودم ذهنم مقاومت داشت برای استفاده کردن از اونها. و این نشون میده خود این موضوعات توی ذهن ما ترمزهایی هستن که حرکت رو از ما گرفته و ما رو سالید کرده. همین گفتگوی دوستانه استاد با اون شخص عکاس ، باور کنید همینم برای من ترمز محسوب میشه. و خب این یه درس بود برای من که بتونم برم سر گفتگو رو باز کنم.

    عجب دوربین نیکون هیولایییییییی ، لنز 500 ( یه تعداد ایموجی تعجب و حیرت)

    اون لنز بشدت هر چه تمام تر خواسته منه‌.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این سرزمین آزاد و زیبا و بخاطر فراوانی و ثروت بینهایت که هر کسی به راحتی به هر چیزی که دوست داشته باشه دسترسی داره. قطعا ما که در شرایط تضاد و کمبود بودیم ، وقتی به این شرایط ایده آل برسیم و بتونیم تکاملمون رو طی کنیم بسیار شاکر تر و سپاسگزارتر خواهیم بود و بیشتر قدردان داشته هامون خواهیم بود )

    خدا رو شکر

    خدا رو شکر

    خدا رو شکر بخاطر این همه زیبایی که توی این فایل بود که میشد برای هر کدوم ساعتها نوشت و نوشت. خیلی ممنونم استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته بزرگوار بخاطر این فایل.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 178 رای:
  2. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1289 روز

    سلام و درود به شما خواهر بزرگوار.

    سپاس از شما بخاطر کامنت ارزشمند تون. نکات بسیار زیبایی رو از فایل بیرون کشیده بودین. بسیار ریز بینانه. در مورد صخره نوردی نوشته بودین که هیجان باعث سست شدن پا میشه. کمربندی که اینها میپوشن دور کمرشون هست و ران ها. کمربندی که ما برای تمرین نجات از ارتفاع میپوشیدیم یا اصطلاحاً هارنس ، شبیه اونها بود که استاد عباس منش و خانم شایسته تو سفر به هاوایی پوشیدن. به کمر و ران وصله دو تا بند شونه ای هم داره. با یه طناب و ابزار اصلی فرود و سعود انجام می‌دادیم و یه طناب حمایت هم داشتیم. که در صورت رها شدن نگهمون داره. و ارتفاع پایین ، نهایتاً 20 متر . یه جایی می‌رسید که باید دستمون رو از نرده ها جدا میکردیم و وزن خودمون رو مینداختیم روی طناب ها . هر کاری میکردیم دست باز نمیشد. یعنی مربی سرمون داد میزد میدونستیم که با دو تا طناب متصل هستیم ولی بازم دست به صورت ناخودآگاه قفل میشد و حاضر نبود رها کنه و دقیقا حس میکردیم از ترس زانومون سست شده. بعد که چند بار انجامش دادیم خیالمون راحت شد. و این کار به شدت به شدت انرژی می‌بره.

    حالا صخره نوردی به مراتب از کار ما سخت‌تر و ناایمن تره، یعنی با دست و پای خودت میری بالا، یه گوشه یه میخ یا گیره نصب می‌کنی ، بهش آویزون میشی ، اگه رها نشه، میری بالاتر و بالاتر یه میخ دیگه ، یه گیره دیگه، و سخت‌ترین کار، کار‌ لیدر تیمه، چون داره مسیر صعود باز می‌کنه.

    از صخره نوردی وحشتناک تر غارنوردیه، اصلا پیشنهاد نمیکنم کلیپهاش رو ببینید. چون صخره نوردی آدم همش حس میکنه الان زیر پات خالی میشه، غارنوردی حس می‌کنی تو یه حفره گیر افتادی و نفس کشیدن برات سخت شده.

    پرسیده بودین چطوری میخوابن. فرض کنید یه عروسک رو بذارید توی کیسه پلاستیکی بزنید سر یه میخ ، دقیقاً اینجوری میخوابن.

    نکته ای که نوشته بودین «اهل رشد کردن که باشی در دل سنگ هم رشد میکنی» واقعاً عالی بود و واقعا همینطوره. ما بهانه تراشی میکنیم که رشد نکنیم واقعیتش اینه که بستر رشد فراهم هست.

    نکته توی کوره رفتن کوزه واقعاً عالی بود . نکته سه تا ت موفقیت هم عالی بود. سپاس فراوان از شما بخاطر این کامنت عالی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
  3. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1289 روز

    سلام و درود میلاد جان.

    عجب کامنت بی نظیری نوشتی . کامنت نبود،کلاس درس بود. ممنونم ازت . احسنت به تو .‌

    عالی عالی عالی

    خدا رو شکر که اینقدر عالی روی خودت کار کردی.

    خیلی افق بازی داری در دیدن موضوعات. یعنی یه موفقیت رو خیلی موشکافانه بررسی می‌کنی و بعداً نتایجش رو هم مرور میکنی. خیلی جالب بود. همین که رفتی جزییات این اقدام و این رکورد و مستند رو دیدی خیلی جای تحسین داره. و این الگو سازی که در ذهنت انجام میدی. یعنی تفکر اینکه اگر دیگری انجامش داده پس میشود. آقا ما که قرار نیست صخره نوردی کنیم. این که شوخی بردار نیست. یعنی از 0 تا 100 رو باید بدون اشتباه انجام بدی وگرنه … ( رحم الله من یقرأ الفاتحه )

    ولی ما رویاهایی داریم که که اگه اشتباه هم کنیم تجربه میشه و بازم میتونیم ادامه بدیم.

    الان که فکرشو میکنم اینها چقدر رویا پردازی کردن که تونستن ذهن منطقی شون رو ساکت کنن؟!

    درود به شما میلاد جان، احسنت بابت کامنت بی نظیرت. خدا رو شکر . در پناه جان جانان رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و بالای قله باشی. ال کاپیتان زندگی خودتو فتح کنی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1289 روز

    سلام و درود به الهه جان

    جووووون دستای بندری ، بیو وسط

    کیلیلیلیلیلیلی

    حالت چطورنا. سپاس بابت کامنت . مو وقتی میخوام کامنت بخونم ، کامنتا ترتیب امتیاز میکنم ، به ترتیب از بالاترین امتیاز میخونم و تا جایی که بتونم ادامه میدم.

    روز جمعه ای رفتم سمت باشی. رفتم تو کوه و تپه ها ، تنهایی سی خوم رفتم بالا . رفتم با خدا خلوت کنم. ولی یه اشتباهی کردم. کوله پشتی و بساط دوربین با خوم بردم. سری بعدی باید دست خالی برم. بی دغدغه. بقول استاد عباس منش شاخ و برگ های اضافی نداشته باشم. مو متاسفانه شرایطش ندارم چند روز بمونم. ولی همونم تجربه خوبی بی. رفتم یه جاهایی توی وسط کوه ها ، سنگهایی بود شبیه شیشه. انگار یه شیشه بزرگ انداخته بودی روی زمین و شکونده بودی ، تکه تکه ها عین پازل کنار هم بیدن. و سکوت بود و آرامش.

    یه جایی تو کامنتت در مورد مقاومت ها گفته بیدی. که حتی خانواده ها با علایق بچه های 18 ساله شون هم که سی خوش مردی شده هم مخالفت می‌کنند. مو 22-23 سالم بی، درجه دار نیرو دریایی بودم ، خیر سرم ارتشی مملکت یه کاری میخواستم بکنم خانواده توش نه میاوردن. تا اینکه راهم از راه خانواده جدا کردم.

    توی آموزشهای استاد عباس منش مخصوصاً دوره دوازده قدم یه جاهایی استاد از ترمز ها حرف میزنه. ترمز هایی که همینجوری توی شرایط عادی مشخص نمیشن. باید بری توی شرایط کار و تلاش تا خودش نشون بده. یه جاهایی که داری کاری می‌کنی یهو یه باور غلط قدیمی خودش نشون میده. من خب مدتها بود نرفته بودم کوهنوردی. این سری تنهایی هم رفتم . یه جا داشتم از یه دره میرفتم پایین. یه لحظه یه سنگی زیر پام یه کمی جابجا شد. یه باور غلط قدیمی خودش نشون داد.

    وقتی بچه بودم با بچه‌های مسجد محل قرار بی بریم کوه، بابام اسم یه بنده خدایی آورد سید محمدحسن نامی ، وقتی بچه بی رفته کوه، افتاده آرنجش شکسته، بعداً که خوب شده، دستش کامل باز نمیشه. آرنج چپش نیمه بازه. حالا این بنده خدا چند سالشه ، حدود هفتاد سال.و بابام بهم اجازه نداد برم کوه نوردی، و این ترس و مقاومت و این ترمز برای سالیان سال وجود داشت. که بعد از 20 سال الان خودش نشون داد. گفتم ای خدا سیکو ما چه ترس‌های الکی داشتیم. خدا می‌دونه چقدر باورها و ترمزهای غلطی وجود داره که ما باید وارد کارها بشیم تا پیداشون کنیم.

    ببخش ، بازم حمیدو شروع کرد گپ زیادی زدن

    خدایا ، چرا ایموجی نداریم.

    شاد و سلامت و موفق و ثروتمند باشی الهه جان دده جونی. در پناه حمایت ویژه رب العالمین به لطف خدا نماز مغرب بخونی با اذان مغرب به افق تمپای فلوریدا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1289 روز

    سلام و رحمت الله، الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر این کامنتت که اشکم درآورد. خیلی ممنونم ازت.

    «از آن به دیرِ مغانم عزیز می‌دارند ؛ که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست»

    عزت ما همه دست خوشه.

    رزاق مون ، رحمان مون ، رحیم مون، وهاب مون، تواب مون همه و همه خودشه. خدا رو شکر بخاطر اینکه خودش رو بهمون داد و ما رو بی خدا نذاشت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  6. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1289 روز

    سلام و درود محمد جان عزیز.

    ان شاالله همیشه سلامت و شادکام باشی. ممنونم ازت که برام کامنت نوشتی.

    جذابیت شعر حافظ به همینه، بخاطر همین بهش میگن لسان الغیب ، تاثیر آیه های قرآن بوده که اشعارش این ویژگی رو داره. هر کسی حافظ بخونه به فراخور ظرف وجود خودش ازش برداشت می‌کنه. یعنی اونی که دنبال عشق و عاشقی باشه مفاهیم عشقی و عاطفی ازش دریافت می‌کنه. اونی که دنبال توحید باشه همه اش رو مناجات و گفتگو با خداوند میبینه.

    منم خیلی هدایتی این اشعار رو انتخاب میکنم. خداست که به قلبمون الهام می‌کنه. در پناه جان جانان رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1289 روز

    سلام و درود فراوان به آقا فرزاد عزیز ، عجب فامیلی زیبایی دارید «امان اله زاده» چقدر توحیدیه. و خدا رو شکر که در مدار تکامل توحیدی هم هستید. الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر داشتن دوست عزیز چون شما.

    سپاس و درود به شما بابت کامنت ارزشمند تون خیلی ممنونم بخاطر دعای خیرتون.

    خدا رو شاکرم بخاطر این مسیر توحیدی مون و ان شاالله اونقدری نتایج طلایی بدست بیاریم که برای دوستان مون توی سایت الگو باشیم. خیلی ممنونم که برام چیزی رو نوشتین که مایه قوت قلب بود.

    در پناه رب العالمین جان عزیز همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید، در بهترین زمان و مکان و شرایط.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1289 روز

    سلام و درود مجدد به آقا فرزاد عزیز

    آقا دقیقاً این حال همونیه که حافظ میگه «آخر به چه گویم هست از خود خبرم، چون نیست» واقعاً آدم وقتی بیاد خدا می‌افته و در شگفتی ها و زیبایی های خداوند تأمل میکنه، دیگه از خودش بیخبر میشه، نمیدونه زمان و مکان چیه، نمیدونه وجود خودش چیه. چون همه چیز میشه خدا. خدا رو در برگ سبز درخت میبینی ، در آب جاری ، در صخره بزرگ و عظیم، در کودک 8 ساله. همه چیز میشه تجلی‌گاه قدرت و زیبایی خدا.

    «در نظربازی ما بی خبران حیرانند، من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند»

    نظر بازی در شعر حافظ به معنی کسیه که محو تماشای زیبایی ها و جلوه های خداست.

    و خدا رو شکر که ما قدم در این راه زیبا دیدن و تحسین زیبایی ها گذاشتیم.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1289 روز

    سلام و درود به شما امیر جان عزیز

    سپاس سپاس سپاس بخاطر کامنت ارزشمندت که لطف کردی زمان گذاشتی و برام نوشتی. خیلی ممنونم ازت. و ممنونم از دعای خیرت و قطعا خداوند بیشتر و بیشترش رو به خودت می‌رسونه که درخواست می‌کنی .

    ان شاالله همیشه در پناه رب العالمین سلامت و شادکام باشی.

    اصن این حذف ایموجی ها ضربه سختی به روح لطیف کودک درونم بود که دیگه نمیتونه شیطنتهاش رو بروز بده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1289 روز

    سلام و درود به خواهر بزرگوارم

    متشکرم از شما بخاطر کامنت ارزشمند تون که لطف کردین زمان ارزشمند تون رو اختصاص دادین برای خواندن و نوشتن. خدا رو صد هزار مرتبه شکر که دیوونه بازیهای کودک درونم باعث خنده شما شده. و خدا رو شکر که خداوند منو دستی از دستانش قرار داد برای خوب شدن حال بندگان ارزشمند و شایسته خودش.‌ امیدوارم خداوند منو و همه بچه های سایت رو در مدار بندگی و توحید عملی نگه داره و هدایت و حمایت کنه.

    در پناه جان جانان رب العالمین جان عزیز همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: