سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 179 - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)

230 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آریانا گلی گفته:
    مدت عضویت: 800 روز

    به نام خدایی که هیچکس رو تنها نمیذاره

    خدایا شکرت که منو هدایت کردی به این استاد و عزیزه دلش که همیشه یار و همراه هم هستن.

    این اولین کامنت منه تو این سایت، من تازه با شما ها جمع دوست داشتنی و پر آرامش گروه و اعضای خانواده عباس منش آشنا شدم و خدا میدونه که چقدر توی همین مدت کوتاه حالم خوب شده و تاثیرات زیادی توی زندگیم دیدم با آموزش هاشون.

    امروز خیلی سردرگم بودم برای گرفتن یه تصمیم مهم توی زندگیم ،تصمیم برای کاری که انجامش سخته و دل و جرأت میخاد ، داشتم با خودم فکر میکردم خدایا از کی باید مشورت بگیرم توی این مسیر که متخصص باشه؟! که بتونه منو به راه درست راهنمایی کنه! نجوای توی ذهنمو چطور کنترل کنم که بتونم تصمیم درست رو بگیرم؟

    تصمیمی که مدتهاست روش دارم فکر میکنم و الان موقع انتخاب رسیده!!!!

    دوس داشتم خدا خودش جواب این سوال رو بده ،ولی آخه چطوری؟؟؟

    توی این فکرا بودم که یاده استاد افتادم و یاده اون آپشن خیلی مهم که توی سایت هست

    یعنی نشانه من برای واضح شدن قدم بعدی

    سریع اومدم و زدم روی نشانه ، خدایا باااااااورم نمیشه مگه میشه اینقد قشنگ با من حرف بزنی اونهم از زبون بندگانت!!!!!

    خدایا شکرت که هدایتگر ما هستی، شاید باورتون نشه ولی من هنوز فایل تصویری این قسمت رو ندیدم، و فقط با خوندن کامنت های یک صفحه ، فقط یک صفحه از کامنت ها، یعنی سه چهارتا از کامنتها رو که خوندم جواب سوالای ذهنمو کاملا گرفتم ، انگار خدا از زبون بچهای گروه داشت باهام صحبت می‌کرد.

    خدایا شکرت ، اون کامنت‌هایی که میخوندم همش داشتن تشویق میکردن به حرکت کردن

    به جسارت داشتن

    به جای رفتن و نترسیدن

    به رویاهای پیش رو

    به تکیه کردن به خدا وشرک نداشتن

    به امید

    به حال خوب

    به ایمان و باور عمیق

    به رب

    مگر می‌شود اینقد واضح به جواب سوالی که توی ذهنم بود برسم!!

    اینقدر ذوق زده شدم که خاستم اول کامنت رو بذارم و بعد فایل تصویری رو بببینم، با اینکه هنوز ندیدم اما میدونم فایل تصویری پر از نکته درس وحال خوب هستش.

    که ما با تحسین کردن اون حال و هوا میتونیم همون رو به زندگی مون وارد کنیم ، این درسی هستش که من از استاد عباس منش و عزیزه دلش و دوستان گروه گرفتم.

    خدا همیشه هست، خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 651 روز

    به نام خداوند زیبایی‌ها

    سلام به همه عزیزان

    بسیار این جاده زیباست و قطعاً شما در جریان هدایت الهی هستید که از اون جاده برگشتید و به سمت این زیبایی ها حرکت کردین،

    استاد جان باید جمله جان شوی تا لایق جانان شوی و شما لایق این زیبایی‌ها و این زندگی خوب هستین که اینقدر زندگیتون شگفت انگیزه.

    تحسین برانگیزن یک سری آدم‌ها که دنیا مسخرشون میشه و کوه ها رو فتح‌میکنن و یکسری هیچ باوری به خود ندارن و با افسوس و حسرت زندگیشون تمام میشه.

    چندسال پیش یه مستند دیدم که رفتم جستجوش کردن و داستانش این بود که سال‌ها قبل یک صخره نورد امریکایی به این قله El Cap بدون طناب صعود کرده و اسمش الکس هانول بود که مستندش تو شبکه نشنال جغرافی پخش شد و جالبه این دیواره 900 متر طولش هست. الله اکبر

    واقعا این حد از اعتماد به نفس یک تلنگر بزرگی به من زد که یک پسر 8 ساله می‌تونه این کارو انجام بده و فکر کن شب باید تو حالتی باشی که به میخ وصلی و این به خودش و خداش باور داره ولی من آنقدر در باور داشتن به خودم ضعیفم که کارهای ساده تر از این رو هم انجام نمیدم و تو دل ترسام نمیرم.

    بنظرم مرگی که تو پای هدف باشه خیلی شیرین تر هست تا نشتن و هیچ کاری نکردن .

    انسان ها در برابر این صخره مورچه هستن ، اما همین مورچه این صخره رو‌فتح میکن

    درس دیگه که ب که از حمام رفتن گرفتم اینه که وابستگی ها و راحتی های کوچک رو رها کن تا زندگی بهتری رو تجربه کنی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    زهرا ولایتی گفته:
    مدت عضویت: 1144 روز

    چقدررررررررر زیبا و عالی بود.

    هر قسمتی رو که از این سفر بی نظیر می بینم به نظرم بهترین و زیباترین قسمته ولی قسمت بعدی دوباره میگم نه اینم فوق العاده است.

    واقعا که همه ی ما چقدرررررررر زیبایی دیدیم و تحسین کردیم. البته منظورم از همه کسانی هستند که در مدار دیدن این همه زیبایی های شگفت انگیز و رویایی بودن و در مدار تحسین کردن و لذت بردن.

    الهی صدهزار مرتبه شکر

    عجب صخره ی هیولایی بود و عجب صخره نوردان هیولایی بودن. واقعا دمشون گرم

    چون منم دو سه ماهی کلاس سنگ نوردی رفتم و درک می کنم که این کار کار هرکسی نیست و کار ساده ای هم نیست.

    به قول استاد یه شجاعت خیلی خوب می خواد ، یک انگیزه هل دهنده ، یک بدن قوی و ورزیده و خلاصه یک کنترل ذهن قوی و ببین اون پسر 8 ساله چقدررررر شجاعت و انگیزه و عشق و علاقه داره که حاضر به انجام همچین کاری شده . دمش گرم . ما هم باید یاد بگیریم .

    الهی شکرررررت

    خیلی دلم سفر می خواد ، مخصوصا با ماشین یا یه چیزی مثل تراک کمپر

    چون لذته سفر به اینه که وسط راه بایستی و از ذره ذره ی زیبایی ها لذت ببری.

    اصلا سفری مزه میده که مقصد نداشته باشه ، آزادی مالی و زمانی و مکانی داشته باشه ، هرجا دلت خواست بری و دغدغه هیچی رو نداشته باشی.

    خدااااااای منننننن فوق العاده است.

    من اینها رو با سریال سفر به دور امریکا تجربه می کنم و لذت می برم تا در زمان مناسب هدایت شوم.

    الهی شکررررررررررررت

    عااااااااااشقتووووووونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    سعیده آقایاری شیخ نشین گفته:
    مدت عضویت: 1996 روز

    به نام الله یکتا

    سلام به استادم و خانم شایسته مهربان و دوستان سفرنامه

    امروز از خداوند پرسیدم در مورد اینکه آیا در رقابت علمی که قبلا درش پیروز نشدم مجدد شرکت کنم؟ یعنی ازش پرسیدم که من میتونم برای دوره امسال شرکت کنم با توجه به اینکه هزینه ثبت نام بسیار بالاست؟ و یا اینکه من این هزینه رو به شکل بهتری صرف کنم تا برای رقابت سال بعد شرکت کنم؟

    و خداوند برای نشانه این فایل رو برای من انتخاب کرد باشد که هدایت بشم به مسیر درست

    میخوام بنویسم که در این قسمت چه چیزهایی دیدم که بهم کمک میکنه که در مسیر درست قرار بگیرم و تصمیم بهتری بگیرم….

    اول سپاسگزاری کنم از خانم شایسته که با عشق و علاقه ما رو در سفرهاتون شریک میکنید…شاید ما هر روز نتونیم ازتون تشکر کنیم اما مطمئن باشید که اگه روزی 10 بار این فیلم ها رو ببینیم هر ده بارش بهتون درود میفرستیم و همش از خدای مهربان براتون آرزوی سلامتی و طول عمر با عزت میخوایم چون شما زیبایی ها و احساس خوب خودتون در مورد اون زیبایی ها رو سخاوتمندانه با ما به اشتراک میگذارید شما شیوه عمل به قوانین رو در زندگی خودتون و استاد رو به نمایش میگذارید و همونطور که خواسته خودتون بوده این فایل ها شده دفترچه راهنمای محصولات سایت…که میخوای درست نتیجه بگیری…میخوای نتایج زندگی ات اینجوری باشه باید اینجوری عمل کنی…و این خواسته شما الان تبدیل به واقعیت زندگی همه ما شده…واقعا بی نهایت ازتون سپاسگزارم

    از استاد عباسمنش و استاد شایسته عزیزم (((واقعا ایشون هم لایق لقب استادی ما در استفاده از قوانین هستن))) یاد گرفتم که هر وقت هر زمان فایلی دیدم باید بیام توقف کنم و از خودم بپرسم من از این فایل چی درک کردم این درک باید چه تغییری در رفتارهای من ایجاد کنه و من باید چجوری در عملکرد روزانه ام ازش استفاده کنم

    پس من از این فایل چی برداشت کردم…و باید چه تغییرات و بهبودهایی در خودم بدم و باید چه تصمیمات مهمی بگیرم؟

    اول اون صخره بزرگ زیبا که از اون دور اونقدر با ابهت به نظر میرسه…برای من مثل همون خواسته ام به نظر میرسه که هرچند دور یا نزدیک دست یافتنی هست و من باید همیشه جلوی چشمم داشته باشم اش…چرا؟ چون باید به سمت اون حرکت کنم…یعنی همیشه باید بپرسم چجوری بهش نزدیکتر بشم…منتها توی بحث خواسته های ما ممکنه فرق داشته باشه و باید با به یاد آوردن اون خواسته بدونم که باید مهارت ها پیش زمینه ها و عادتها و دانشی رو که لازمه در مورد اون خواسته نیاز باشه باید در خودم ایجاد کنم

    ترانه زیبای بخش ابتدایی بسیار بسیار حس قشنگی داره…وقتی من این رو بعنوان نشانه روزانه باز کردم و صدای زیبای اون خانم بهم میگفت که

    I can begin again

    I can begin again

    Yes, I can………

    واقعا این صدا به قلبم نفوذ کرد و انگار خدای عزیزم هست که به من میگه: تو میتونی البته که میتونی چون من هستم که کارها رو انجام میدم…همیشه میتونی دوباره شروع کنی…همیشه هرچقدر بد عمل کرده باشی اشتباه کرده باشی…میتونی دوباره از ابتدا شروع کنی…و میتونی شروع کنی اما یادت باشه که این بار باید یه شروع متفاوت داشته باشی…یعنی مهم نیست یه کار رو چند بار انجام میدی اگه از شکستهات درس نگرفته باشی و همون کار رو عین بار قبل انجام بدی با همون میزان از آمادگی ذهنی و مهارتی باز همون نتیجه رو میگیری…. ضمن اینکه نجواهای حاصل از شکست قبلی هستن…نجواهایی که بهت میگن یه بار نتونستی و پولت رو دور ریختی حالا باز میخوای اقدام کنی و باز میخوای شکست بخوری…باز این پول رو از دست میدی و مسخره میشی…

    پس البته که میتونم شروع کنم میتونم دوباره شروع کنم همه چیز رو…

    اما یه شروع متفاوت تر یه شروع با ایمان بیشتر تعهد بیشتر استقامت بیشتر

    ((یه پیشنهادی دارم که اسم ترانه و هنرمندان اثر در صفحه فایل یا خود فایل قرار داده بشه…برای دسترسی بهتر ما به ترانه و البته احترام به هنرمندان خالق اثر))

    صدای اذان میاد…میرم که به الله یکتا سلامی بگم و حضورش رو به یاد خودم بیارم…هرچند حضور در این سایت و این فایلها و این زیبایی ها انگار ما رو در یک حالت صلاه دائمی قرار میده :)))))

    دیدگاهی که بخش دوم، یعنی حمام استیت پارک، بهم داد این بود که مردم این کشور فارغ از این که کارشون شستن توالت و حمام عمومی باشه یا هرکاری دیگه ای کارشون رو با بالاترین استاندارد انجام میدن…هرکاری از ساخت و تجهیز و نظافت و گرم نگه داشتن این حموم به قول خانم شایسته توی nowhere هم باید با بالاترین استاندارد ها انجام بشه و فرد نمیگه حالا اینجا کی حموم میکنه…حالا اون گوشه پشتی هم یه تیکه دستمال ریخته باشه مهم نیست…یا حالا به من چه که آبش زیاد گرم نیست…و کسی که وارد این فضا میشه از همون ابتدا اون برق تمیزی فضا و امکانات داخلی اش رو میبینه و احساس خوش آمد گویی از سمت اون فضا رو احساس میکنه

    برای من درک این نکته چه اهمیتی داره؟

    اگه من میخوام به جاهای بهتر و با استاندارد تر هدایت بشم…باید این حد از استاندارد رو توی کارم و زندگی ام به عنوان پرسنل یک مجموعه و یک انسان در جامعه بالا ببرم…و البته که من همین الانش هم تلاشم رو میکنم اما باز هم بالاتر…باز هم بهترر…قبلا خیلی شکایت میکردم که چرا اصول کار و نظافت توی محل کارم و محل زندگی ام رعایت نمیشه و مدام به آدمها گله میکردم حتی چک میکردم که چرا این وسیله رو از اینجا برداشتین اینجا گذاشتین…و کلی وقت میذاشتم براشون توضیح میدادم که ببین اهمیت اینکه این وسیله اینجا باشه این هست که دسترسی اش بهتره اگه یه چیزی یه جای مشخصی داره باعث میشه وقت نذاریم دنبالش باشیم و کلی توی وقت ما صرفه جویی میشه…اما زهی خیال باطل…و درکی از قانون نداشتم…و فکر میکردم من میتونم آدمها رو آموزش بدم…و نمیدونستم که آدمها اگه خودشون بخوان یاد بگیرن خودشون از خودشون سوالات خوب بپرسن نیروی هدایت گر جهان اونها رو تبدیل میکنه به ابراهیم و محمد و علی و یا استاد عباسمنش خودمون…و تو کسی نیستی که بخوای آدمها رو آموزش بدی…و چقدر به برکت آموزشهای استاد دید من تغییر کرده…و نتایج من هم تغییر کرده…من دیگه فقط سعی میکنم کار خودم رو درست انجام بدم و تحسین کنم آدمهایی که درست کار میکنن رو…و نتیجه اینکه واقعا جهان منو هدایت میکنه به جاهای با کیفیت تر و تمیز و با استاندارهای بالاتر (که البته اگه مقاموت های خودم نبود تا الان خیلی جاهای بهتری هم بودم و مهاجرت به کشورهای دیگه کرده بودم که امید دارم با برداشتن اون ترمزها هدایت بشم به سرزمین های آبادتر و استانداردتر)

    همیشه مشتاقانه برای درک استانداردهای بالاتر چالش های جدیدتر رو بپذیرم چون اگه همش همونجا بمونم که هستم اصلا درکی از استاندارهای بالاتر نخواهم داشت…به عنوان مثال تو کارم تا الان چندین بار به شکل های مختلف همکاری های شغلی مختلف رو قبول کردم چه داخلی چه بین المللی تا بتونم از کار با آدمهای مختلف چیز یاد بگیرم و استانداردهای جدیدتری برای خودم بسازم حتی خیلی از مواقع بهم گفتن اصلا تو چرا میری فلان جا که نه پولی بهت میدن نه سودی برات داره… (اگه مثلا خانم شایسته این ویدیو ها رو بهمون نشون نده خیلی از ماها نمیدونیم چنین مکانهایی و چنین امکاناتی وجود داره…تا ما خودمون رو برای تجربه اون استانداردها آماده کنیم)

    در قسمت دیگه خانم شایسته در توضیح اینکه چطور دارن به عادتهای محدود کننده قدیمی شون غلبه میکنن تا بتونن بیشتر از زندگی لذت ببرن و نذارن که نگرانی از آینده و چگونگی ها، اونها رو از تجربه کردن های دلپذیر محروم کنه…خوب مثالی که ایشون میزنه ممکنه برای همه ما پیش نیاد شاید من به شخصه اون ترمز رو ندارم…اما بی نهایت ترمز دیگه دارم که میتونم توی همون الگو بذارم که جلوی منو برای قدم برداشتن میگیره…مثلا همین ایده اخیری که به ذهنم رسیده…که نتیجه ای که میخوام ازش بگیرم منو میترسونه…و میدونم که موانع من برای تصمیم نگرفتن کلی ترس ها و باورهای محدود کننده مالی و مسائل عزت نفس و احساس لیاقت و کمالگرایی و ….هست که اگه بخوام لیست کنم باید تا صبح بنویسم…پس باید بیام یه بار بنویسم تموم اون نتایج عالی که ازش میگیرم… لذتی که بهم میده رشدی که برام ایجاد میکنه فارغ از نتیجه…اعتماد به نفسی که برام میسازه…این مثل این هست که یکی بره المپیک نتونه مدال بگیره بگه بازنده شدم و هیچ دستاوردی نداشتم اصلا چرا رفتم کاش نمیرفتم…اما اگه اون آدم از حضورش در اون جمع اون رشدی که کرده ملاقاتش با قهرمانان رشته خودش و حتی عملکرد خودش در اون فضای رقابتی چیز یاد نگیره و رشد نگیره و اون رو سکو نکنه برای رشدش و برای رقابتهای بعدی که اصلا چجوری میخواد به اون رشته ادامه بده؟ بهترین جا برای محک زدن توی دنیای واقعی هست دیگه…

    حالا اگه دیدم که اون تصمیم بهم کمک میکنه و شرایط بیرونی که براش لازم دارم فقط ایمان و تعهد بیشتره…انجامش میدم…درسته گاهی ممکنه کمی ترسناک باشه مثلا بیشتر سرمایه فعلی ات رو صرفش میکنی…اما تو داری سرمایه گذاری میکنی روی خودت…اگه از خودت مطمئن نیستی یه بحث دیگه است که باید روی عزت نفس و توحید کار کنی…اما باید بهای سرمایه گذاری روی خودت رو با عشق بدی…. استاد رو مثال میزنم به خودم که برای هدفشون از بندرعباس به تهران واقعا شجاعت کردن چون همه سرمایه شون رو میخواستن برای چیزی صرف کنن که عشق شون بوده اون مهمترین خواسته شون بوده…و حاضر بودن مسائل اش رو هم به جون بخرن…حالا من چقدر حاضرم برای عشق و علاقه ام بها بپردازم؟ این رو باید به خودم جواب بدم…بهای هدفم چیه؟

    اما بخش بعدی و مهمترین بخش این فایل برای من این دیوار سنگی بزرگ هست که در ابتدای فایل هم هوشمندانه قرار داده شده بود…

    و آدمهایی که شجاعانه ذهن و جسم شون رو پرورش میدن تا این هدف رو فتح کنن…

    واقعا به قول استاد چقدر انسان نامحدوده…چقدر انسان همش و همش باوره و ذهنه و وقتی ذهنش میتونه بپذیره که کاری شدنیه و اون علاقه باشه انسان راهش رو پیدا میکنه…

    چون جهان مسخرش میشه…

    چقدر باید از آدمهای اطرافم یاد بگیرم…

    چقدر باید بالا بردن استاندارد هام رو از راه بزرگ کردن اهدافم یاد بگیرم و هر روز اهدافم رو به خودم یادآوری کنم و براشون قدم بردارم…

    (((خانم شایسته عزیز میگه من فعلا انگیزه هام در این حده که بگم واووو اینا چه باحالن :)))))) در همین حد…ما هم فعلا در همین حد هستیم خانم شایسته جون :))))))))))) چقدر صدای شما برامون آرامش بخشه :))))))))))) خداوند شما را حفظ کنه)))))))

    با دیدن این آدمها و دیدن علاقه اونها به کاراشون یادم افتاد از بچگی چقدر از بالارفتن از سنگ ها و درختها و دیوار و نردبون و خلاصه هر چیزی که میشد ازش یکم از سطح زمین بالاتر رفت :)))) علاقه داشتم و یادمه همیشه هم مامانم میگفت میافتی یه جاییت میشکنه (((تاثیر ورودی های ذهن انقدر قوی هستن که من با اینکه میخواستم توجه نکنم اما ناخوادآگاه اونها وارد مغزم میشدن تا اینکه بالاخره از یه جایی افتادم که خدا لطف داشت با چند تا بخیه حل شد…اما باز بهم اثر قانون رو یادآوری میکنه که چقدر ورودی ها رو جدی بگیریم)))

    به خاطر این علاقه ام میتونم درک کنم که چه عشقی توی این آدمهای فوق العاده هست که باعث میشه ادامه بدن…یعنی هر یکمی که بالا میری اونقدر شیرینه که یه حسی بهت میگه یه قدم دیگه یکمی بالاتر تو میتونی یکم بالاتر یکم دیگه ادامه بده…و وقتی توی اون بالاترین نقطه هستی دیگه احساس میکنی جهان مسخر توست…دیگه احساس میکنی کاری نیست که نتونی بکنی

    واقعا خداوند بهشون قوت بده که با رسیدن به آرزوهاشون مرزهای رویاهای آدمهای دیگه رو هم جابجا میکنن

    استاد در مورد خطرات این کار از اون دوست عکاس میپرسن و جواب ایشون خیلی توی گوشم زنگ زد:

    People that do this are very serious…so they’re very well-prepared

    و یاد میاره تعهدات من باااااااااااید بیشتر بشه…یادم نره این نشانه روزانه منه…این فایل در راستای پاسخ خداوند به من داده شده…یادم باشه که همه چیز شدنی هست…همه چیز شدنی هست اما باید خیلی عااااالی آماده بشم…به قول استاد در یه فایلی باید از خودم هر سوالی که ممکنه در کهکشان راه شیری توی این زمینه نیاز داشته باشم از خودم بپرسم و روی خودم کار کنم…و مهمتر اینکه روی باورها و ذهنم کار کنم باورهای خوب رو همیشه به خودم بدم…خیلی باید آماده تر بشم…عادتهای مورد نیاز رو در خودم تقویت کنم…خیلی بیشتر کار دارم تا دچار خطرات نشم…تا آسیب نبینم…

    میدونی چیه؟ من نقش کارکردهای ذهن رو نمیدونستم تا وقتی با استاد آشنا شدم…شاید قبلش یه جورایی هرچیزی که از ذهن میدونستم در مورد مثبت اندیشی بود..اما من هر وقت به موفقیت فکر میکردم به این فکر میکردم که شب و روز رو به هم میدوزی و برای یه چیزی آماده میشی براش مطالعه میکنی هر کاری که لازمه براش میکنی دیگه هیچ کاری نمیکنی جز اون هدفت…خلاصه دیدگاهی که داشتم تمرکز خالص روی هدف بود با حداکثر تلاش ممکن…ولی تلاش هام نتیجه های کم داشتن ((چون کلی باور مخرب داشتم و کلی از اون کارها اصلا هوشمندانه نبودن…یعنی کارهای هرز و بی خود و به قول استاد فرع بودن))) و شروع کردم به سوال پرسیدن از خودم…از خداوند و او هدایتم کرد

    تا اینکه با استاد آشنا شدم و هدایت شدم به درک قوانین جهان…تازه فهمیدم که وقتی میای روی ذهن کار میکنی طبق توضیحات استاد تو هم راستا میکنی جهان اطرافت رو با خواسته ات…یه جورایی همون شکل دادن به انرژی موجود در جهان هست که مسخر بشه برای شکل گیری خواسته تو…وقتی تو به صورت ذهنی به خداوند وصل هستی وقتی احساس آرامش داری اون وقت هست که دسترسی داری به ایده های بهتر به کارهایی که ایندفعه نتیجه میدن…یعنی کارهات به طرز جادویی برکت پیدا میکنن و درها باز میشن…

    مثلا همین دو هفته قبل وقتی داشتم روی خودم خیلی بهتر کار میکردم و وردی هام رو کنترل میکردم دو تا موقعیت کاری جدید که ازشون درخواست کرده بودم اما جواب نگرفته بودم…و دیگه بی خیالشون شده بودم هر دو شون به فاصله یک روز با من تماس گرفتن و بهم پیشنهاد کار دادن…بجز اینا من سه موقعیت کاری پاره وقت دیگه برای یه همکاری راحت پیدا کردم و همشون رو برای مصاحبه رفتم…حالا با یکی از اونها به توافق اولیه رسیدم…میتونی تصور کنی پنج پیشنهاد کاری در 4 روز؟ در صورتی که من این چند روز دیگه اصلا هیچ جایی درخواست نداده بودم همه مال قبل بودن….میتونی تصور کنی که کی رخ دادن؟ زمانی که من شدیدا از خداوند می پرسیدم که خدایا چطور درهای زندان رو برای یوسف باز کردی جوری که مستقیم به قصر رفت؟ و یوسف به چه فرکانسی رسیده بود و یوسف چطور ذهنش رو کنترل کرد؟ بعد بهم گفت تمام وقتت رو بذار برای توی سایت بودن…و من واقعا میتونم بگم توی چه حال بسیار خوبی بودم…و یهو درها باز شدن…

    و این پاسخ بود…و این پاسخی بود که خداوند بهم داد که یوسف تونست حال خوبش رو توی زندان سیاه چال حفظ کنه تو نمیتونی؟؟ باید بتونی حال خوبت رو توی جهان به این زیبایی حفظ کنی با اینهمه نعمتی که هر روز داری ازشون استفاده میکنی…اگه یوسف اون پاداش بهش داده شده چون خیلی خیلی خیلی کار بزرگی کرده که تونسته توی شرایطی که تاریکی بوده بتونه نور رو ببینه…واقعا ایمان به غیب داشته ایمان به درهایی داشته که نمیدیده اما میدونسته که هستن و میتونن براش باز بشن…نمیدونسته کی نمیدونسته از کجا اما میدونسته…حالا تو سایت عباسمنش با اینهمه آگاهی و نوری که هر روز از فایلها از نظرات بچه ها از این همه تجربیات موفقی که هر روز اینجا به اشتراک گذاشته میشه رو نمیتونی ببینی دیگه به چی ایمان میخوای داشته باشی…دیگه اگه نتونی حالت رو خوب نگه داری و هر روز برای این حال خوبی که درها رو برات باز میکنه و نور میتابونه به ذهنت که برای موفقیت بیشتر چه اقداماتی لازمه…دیگه چه بهانه ای داری…دیگه چجوری میخوای اسمت رو بذاری مومن…

    واقعا این فایل مجدد استاندارهای منو در مورد ایمان جابجا کرد…در مورد میزان کنترل ذهنی که نیازه داشته باشم و انگار باید کنترل ذهن و ایمان رو از نو شروع کنم…باید مثل همون ترانه اول فایل از اول شروع کنم…البته که میتونم از ابتدا شروع کنم…البته اینبار از صفر کلوین شروع نمیکنم…از یکمی بالای صفر شروع میکنم…باز هم بالاتر باز هم کنترل ذهن بهتر باز هم ایمان به غیب بیشتر…تو میتونی چون الله ای که میپرستی بهت وعده داده که بی نهایت غفاره…بی نهایت پوشاننده عیب هاست…و حمایت گر صد در صد منه در هر مسیری که میخوام برم…حالا من انگار کنترل ذهن و متعهد شدن برای خواسته هام رو از نو شروع میکنم با هدایت الله…با هدایت ارباب…با هدایت داننده همه چیز…توانا به همه چیز که منو دانا و توانا کنه

    کنترل ذهن خیلی خیلی کار بزرگیه…چون انسان اگه ذهنش رو کنترل کنه دیگه همه چیز مسخرش هست…درسته این آدمها کلی تمرینات جسمی میکنن اما فکر میکنی چقدر باید تمرین کنی وقتی در برابر این چنین صخره ای میرسی پایینش می ایستی بهت احساس کوچیکی دست نده…

    ابعاد کوچیک تو…در برابر بزرگی اون سنگ های با عظمت…

    چطور میخوای توی اون لحظاتی که توی یه شکافی هستی پات روی یه سنگ سره و تمام تنت خسته است از اینهمه تلاش و رمقی برات نمونده دنبال یه جای دست دیگه بگردی و امید داشته باشی که بتونی با این حجم از خستگی میتونی دوباره خودت رو بالا بکشی؟؟؟ نجواهای ذهن این لحظات شروع میشن

    باید بتونی ذهنت رو کنترل کنی…باید توحید توی گوشت و پوست و استخونت رسوخ کرده باشه…باید از قبل به صلاح توحید مجهز شده باشی

    به چی خودت مینازی؟ به استعدادت؟ به توانایی جسمی ات؟ به قدرت چشم هات؟ به هوش و سواد و معلوماتت؟ همه اینا هیچی نیستن در مقابل ذهن نجواگری که کارش رو خیلی خوب بلده…اون استادی تواناست توی احساس بی لیاقتی و بی عرضگی دادن…اون نجوای ذهن ماهرترین هست در تمرکز روی نداشته ها…در اینکه خدا رو دور نشون بده…که بهت بگه تو تنهایی…تو رها شده هستی…چون واقعا در جهان فیزیکی ما خدا رو نمیبینیم وقتی میرسیم پای این صخره یا هر صخره ای توی مسیر زندگی مون دوباره خودمون هستیم و خودمون…و اگه خدا رو بسیار یاد نکنیم باز کم میاریم…اگه از قبل برای ارتباط با خدا وقت نذاشته باشیم هزاران تا نشانه ازش ندیده باشیم دلمون رو اینجور موقع ها به چی میتونیم خوش کنیم…من بودم توی این لحظه که از هر جایی میخوای به ذهنت بگی که خدا هست و حتما دری برام باز میشه شروع میکنه به شمردن بارها بارها و بارها زمانی که فکر میکردی دری میخواد برات باز بشه اما در ناگهان تبدیل به دیوار سنگی با ارتفاع چند کیلومتر شده و تو از مدار اون خواسته کیلومترها پرتاب شدی اون طرف تر…و بعد تو دوباره باید به کدوم سنگ دستت رو بگیری بگی من میتونم ادامه بدم بالاتر برم

    باید خیلی آماده تر از این بشم چون حریف من خیلی قوی هست

    باید صخره های زیادی رو فتح کنم تا شیوه ورود نجواهام رو بشناسم…تا نه فقط از نظر جسمی بلکه مهمتر از اون پذیرش ذهنی و استقامت و صبر در برابر ناخواسته ها و نجواها رو بهبود بدم

    بسیار استقامت میخواد…بسیار استقامت و صبر میخواد

    من همیشه وقتی به جنگ بدر و سپاه پیامبر فکر میکنم از شدت ایمانی که اونا پیدا کردن تا بتونن اصلا پاشون رو به اون جنگ نابرابر بذارن گریه ام میگیره….واقعا چقدر توحید و ایمان به الله زیبا و ستودنی هست…

    چقدر سوره انفال باورهای خوبی برای گرفتن تصمیمات مهم در زندگی داره و چقدر زیبا جایگاه خداوند و جایگاه ما رو در موفقیت و شکستهامون بهمون یادآوری میکنه…چقدر باورهای خوب برامون میسازه که تشویق مون میکنه برای قدم برداشتن

    یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى الْقِتَالِ ۚ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ ۚ وَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَهٌ یَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَفْقَهُونَ ﴿۶۵﴾

    اى پیامبر، مؤمنان را به جهاد تشویق کن. اگر از [میان‌] شما بیست تن، شکیبا (صابر) باشند بر دویست تن چیره مى‌شوند، و اگر از شما یکصد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز مى‌گردند، چرا که آنان قومى‌اند که نمى‌فهمند.

    به طرز واضحی خداوند دلیل پیروزی رو توانایی ذهنی و درک کردن معرفی میکنه به ما…میفرماید اونها این راز رو نمیفهمن…این رازی هست که خدا به پیامبر میفرماین تا به مومنین هم بگن…واقعا قوانین جهان راز هستن…که خیلی هامون اصلا نمیفهمیم و خیلی هامون فکر میکنیم فهمیدیم ولی باز در اصل نفهمیدیم و عده اندکی واقعا میفهمیم و بهشون عمل میکنیم…

    استاد عباسمنش تا زمانی که عمر دارم همیشه مدیون شما هستم که درک بهتری از قرآن بهم دادی و در این مسری استمرار کردی…همیشه و همیشه مدیون شما هستم و امیدوارم افتخار دیدار شما رو از نزدیک داشته باشم…اما همیشه از خداوند برای شما آرزوی طول عمر با عزت و سعادت ابدی میخوام…هربار این کتاب رو میخونم و مفاهیم جدیدی ازش رو درک میکنم صورت شما میاد جلوی جشم من و از خداوند سپاسگزارم به خاطر هدایت من به سمت شما…هدایت من به سمت شما هم مستقیم توسط خواب بسیار عجیبی بود که در اون آیات قرآن منو هدایت کردن به شما…و دلیل بر حق بودن کلام شما هم همیشه پیش من اون هدایت قرآنی بود که باعث شده تا الان ادامه بخوام…امید دارم بتونم یه روزی مستقیم شاگردی شما رو بکنم ولی میدونم که نیاز داره خیلی لایق بشم پس تا اون زمان باید خیلی روی خودم کار کنم :))))

    جمع بندی:

    هدفهام رو مثل این صخره سنگی همیشه جلوی چشمم نگه دارم تا هم از دیدنش لذت ببرم و هم همیشه در حال آماده کردن خودم براش باشم…هر روز یکمی بیشتر…هیچ وقت و هیچ وقت فکر نکنم خوبم…حریفم رو خیلی خیلی دست بالا بگیرم تا بهم انگیزه بده برای حرکت بیشتر..هر مهارت نیازه هر پیش نیازی لازمه توش استاد بشم…نه خوب بدونم بلکه استاد بشم توش…انگار قراره اون رو به کسی دیگه تدریس کنم

    بدونم حریف اصلی من نجواهای ذهنم و باورهای محدود کننده ام هستن نه هیچ عاملی از بیرون…برای اینکه من هر خواسته ای دارم برای خدا کاری نداره…وقتی به اینهمه رویاهای بزرگ و فراتر از بزرگی که آدمها بهش رسیدن نگاه میکنم به اضافه درکی که خداوند در قرآن بهم میده که همه کاره خودشه و اصل کاری ها رو خودش انجام میده میبینم تنها کاری که من باید بکنم خدا ازم خواسته حفاظت از ایمانم و استقامت داشتن در این مسیر هست

    مثل استاد همیشه بگردم دنبال الگوهای انسانی که به هر موفقیتی در هر زمینه ای رسیدن که بهم انگیزه و اشتیاق بده که یادم بیاره اون بیرون یه عالمه قله هست که من فتح نکردم…یه عالمه هیجان هست که تجربه نکردم…یه عالمه حال خوب هست که من باید درکشون کنم…پس هیچ وقت نگم کافیه تا زمانی که زنده ام

    امیدوارم من به اندازه درکم از این آگاهی ها عمل کنم…و این فایل و این درک باعث شده باشه یه تصمیم بگیرم و باز خودم رو بهبود بدم…

    نتایج من نشون میدن که چقدر درک کردم و چقدر دارم خوب عمل میکنم

    خداوند همه ما رو هدایت کنه به بهترین راه ها

    ((از دیروز که این متن رو نوشتم حتی نوشتن این متن نه تنها آگاهی بهم داده….بلکه احساسم رو بهتر کرده…و نوری به ذهنم تابونده…که باعث شد من توی فرکانسی قرار بگیرم که توی فاصله اذان ظهر تا مغرب که داشتم این متن رو مینوشتم…درست وقت اذان مغرب…الله اکبر از این سایت و این همزمانی هایی که این خداوند ایجاد میکنه که آدم فقط مبهوت میمونه….درست زمان اذان مغرب دوستم بهم پیام داد و در مورد همون تصمیم ام بهم پیام داد که به تلاشت ادامه بده تو حتما موفق میشی :)))) اصلا نمیدونم چی بگم…یعنی تصمیمی که نشانه من بود خدایی که اینجوری هدایتم کرد و از زبان یه آدم دیگه هم تاییدش کرد…تازه دوستم بهم پیشنهاد یه همکاری بین المللی دیگه هم داد که باز حتما قراره توش کلی خیر و برکت وارد زندگی من بشه :))))

    استاد بزودی آمریکا میبینمتون :)))

    خدایا من هیچچچچچچچچچچچیی نمیدونم….تو هدایتم کن (((سالها طول کشید که به این پی ببرم امیدوارم همیشه یادم باشه که من هیچی نمیدونم…چون مسیر دانستن از همینجا شروع میشه))

    11/6/2023

    1402/8/15

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      ناعمه احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1310 روز

      سلام ب دوست عزیزم سعیده جان

      این فایل نشانه من بود، و پیام شما دقیقا شرح حال خودم، قبل از هر چیز من بسیااار تحسین میکنم این درک زیباتون رو این کامنت پربار رو، من کل اش رو توی دفترم یادداشت کردم و بارها خوندم و فکر کردم، بسیار تحسین میکنم شما رو، سپاسگزارم بابت زمانی ک صرف کردین ک این آگاهی رو شیر کنید.

      من هم میخواستم کلاسی رو ثبت نام کنم و از خدا سوال میکردم ک برم، هزینه کنم، وقتم نره، انرژی ام. من هم ترس داشتم ترس از کمبود و مسائل مالی ک ب قول شما باید بهای سرمایه گذاری روی خودمون رو با عشق بپردازیم. مسائل عزت نفس، کمال گرایی، احساس لیاقت،بیرون آمدن از منطقه امنم.

      و دیدم آره دقیقا من فقط نیاز ب تعهد دارم ب ایمان.چون قلبم ب شدت چالش و تجربه جدید رو فریاد میزنه.

      ب قول شما باید استاندارهام رو ببرم بالاتر، باید با چالش های جدید رو ب رو بشم، باید ب عادتهای محدود کننده قدیمی ام غلبه کنم تا از زندگی لذت بیشتری ببرم.

      نذارم نگرانی از آینده و چگونگی ها من رو از تجربه کردن های دلپذیر محروم کنه.

      باید توجه کنم ب نتایج عالی ای ک ازش می گیرم.رشدی ک برام ایجاد میکنه، اعتماد بنفس، معاشرت های جدید، عزت نفس، پی بردن ب توانایی ها و استعدادهام

      اون بیرون یه عالمه قله هست ک من فتح نکردم، یه عالمه هیجان هست ک تجربه نکردم، یه عالمه حال خوب هست ک من باید درک شون کنم، پس هیچ وقت نگو کافیه

      یادم اومد کلاس nlp ک استاد برای دانش بیشتر ثبت نام کردن، و این همه راه رو میامدن تهران فقط برای اینکه بدونن چیه این کلاس ها ک باعث رشد و آگاهی شون شده.

      در پناه الله باشی سعیده عزیزم ،سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    رضا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1113 روز

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    چه ویدئوهای بی نظیری چه فایل زیبایی

    ی نکته ای که خیلی برام جالبه اینکه حتی فایل های شما هردفعه قشنگتر و جالبه تر و حتی اهنگهای انتخابی رو تصویری دلنشینت میشه

    امیدوارم همیشه سلامت و پایدار باشید و سال‌های طولانی برای همه بچه های از این صحنه های رویایی و زیبا فیلم بگیرید که هم برای خود شما خاطره انگیزه و هم برای ما

    باز هم برای شما هر دو عزیز دل آرزوی موفقیت روز افزون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    سمیه زمانی گفته:
    مدت عضویت: 2253 روز

    بنام خداوند هدایتگر و مهربان

    سلام به دو استاد عشقم. سلام به خانواده ی دوست داشتنیم. خدا رو سپاس می گم که با نشانه ی امروز به این فایل هدایت شدم و عجیب این بود که قبلا ندیده بودم این فایل رو… چقدر شگفتی و زیبایی، خدایا شکرت. شکرت که اون مسیر زیبا رو دیدم با آهنگ زیبای انگلیسی yes I can. داشتم کامنتا رو می خوندم یهو دیدم مامان گلم تو کامنتشون کل این آهنگ انگلیسی رو پیدا کردن و گذاشتن، همونجا تو دلم بهشون آفرین گفتم :)

    عجب صخره ی با ابهتیه این ال کاپیتان. با اینکه نزدیک به دوسال کالیفرنیا بودیم ولی این پارک به این زیبایی رو نرفتیم. به امید خدا در اولین فرصتی که دو باره بریم دوست دارم بریم این پارک پر از زیبایی رو ببینیم. خدارو شکر که فعلا از طریق دوربین مریم بانو و استاد دیدم. چقدر آدمایی که تصمیم می گیرن از این صخره بالا برن رو تحسین کردم. خدایی فکر کردن بهش هم ترس داره :) اینکه این شجاعت رو داشته باشی و این توکل رو که همه چی قراره خوب پیش بره، به توانایی خودت ایمان داشته باشی و بری 5 روز شب و روزت در حال بالا رفتن از یه صخره ی صاف باشی، حتی برای خواب معلقی و وصلی به یه میخ و زیر پات هزاران متر ارتفاع وووووی چه جوری خوابشون می بره :))) بعد همه ی اینا به کنار اون پسر 8 ساله (البته بقول حمید عزیز باید بگیم مرد بزرگ 8 ساله) چطور همشونه ی بزرگا از پس این کار بزرگ براومد؟ چقدر شجاعت داشت چقدر مصمم بوده، پدرش چقدر رو خودش و رو بچه ش کار کرده چقدر بزرگ بودن اینا که یه همچین تصمیمی گرفتن و عملی ش کردن. بقول استاد اینا باید باورهای ما رو جابجا کنن اصلا. اینکه یه خانوم همراه دو نفر آقای دیگه رفتن برای صعود. اینکه حتی پسر 8 ساله با پدرش همراه میشه و صعود می کنه و اسمش رو در گینس ثبت می کنه… اینا نشون می ده خواستن توانستن است واقعا… فقط باید بخوایم و خلقش می کنیم.

    بسیار سپاسگزارم ازتون استاد و مریم بانو که این زیبایی ها رو با ما شیر کردین و ما رو تو اون روزا همسفر خودتون کردین…

    به امید سفرهای بعدی و دنیایی از زیبایی ها و شگفتی ها.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    احمدرضا هودرجی گفته:
    مدت عضویت: 3650 روز

    سلام

    جاده زیبا آهنگ زیبا کوههای سر به فلک کشیده و این طبیعت خیلی احساس خوبی میده واقعا بهترین مراقبه همینه

    بشینی و با تمرکز و آرامش روح این صخره ها را نگاه کنی و حس ملکوتی را تجربه کنی

    فکر نمی‌کردم دیدن این مستندها اینقدر تو زندگی تاثیر بزارن که راه را به من نشون بده و باورهام را جابجا کنه

    بعد از دیدن این قسمت و اراده و شجاعت پسر8 ساله و پدرش تصمیم گرفتم کاری را که خیلی وقته نتونستم انجام بدم را تموم کنم و پروندش را ببندم

    و این باور تو ذهنم ساخته شد که کمی تلاش و همت میخواد که هر کاری را به پایان برسونم

    بهم برخورد که یک بچه 8 ساله این اراده را در خودش ساخته که از این صخره بلند بالا بره و کاری را انجام بده که کسی جراتش را نداره و همه میگن نمیشه پس چرا این کار به این معمولی را من نتونم انجام بدم پس من باورهام هنوز در مورد اون موضوع درست نشده و به توانایی های خودم ایمان ندارم و کمی کنترل ذهن نیازه کمی استقامت و تحمل نیازه کمی باور کردن خود نیازه و کمی تحمل کردن نیازه

    بهم برخورد که تو این کار کوچیک موندم و انسانهایی هستن که تو زندگیشون تصمیمات بزرگ میگیرن و با انجام هر تصمیمی باورهاشون برای انجام کارهای بزرگتر تقویت میشه و اینها همون بروس لی ها هستن

    اینها همون عباس منش ها هستن

    اینها همون آرنولد شوارتز زینکرهاهستن

    اینها همون بیژن پاکزاد ها هستن

    اینها همون انوشه انصاری ها هستن

    اینها همون رونالدوها هستن

    اینها همون دونالد ترامپ ها هستن

    اینها همون شیخ زاید ها هستن

    اینها همون مهران مدیری ها هستن

    اینها همون هادی ساعی ها هستن

    من هم میتونم یک آرنولد دیگه باشم میتونم یک عباس منش دیگه باشم فقط باید تنبلی نکنم به تعهداتم عمل کنم جسور باشم عمل گرا باشم

    استاد عزیز بی اغراق میگم تو دنیا تا حالا کسی را ندیدم و از کسی نشنیدم که زندگی پر باری مثل شما داشته باشه با این کیفیت

    هر لحظه زندگی شما شده عبادت و مراقبه و سپاسگزاری

    طبیعت زیبا آدمهای مهربان امکانات عالی حمام گرم در یک پارک و در یک روز سرد چقدر عاشق تجربه این موقعیت هستم

    استاد عزیز هر آنچه داری و هر آنچه تجربه میکنی نوش جونت

    بهترین بهترین ها نصیب شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    نفیسه گفته:
    مدت عضویت: 1170 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و عزیز دل دوست‌داشتنی

    خدا رو هزار مرتبه شکر بابت این همه زیبایی و شکوه جهان هستی .

    استاد بینهایت عالیه ک این همه زیبایی رو برای ما ب اشتراک می‌گذارید تا ما هم کنار شما ببینیم و لذت ببریم و سپاسگزار این همه لطف و عظمت پروردگار باشیم.

    خدا رو شکر

    در پناه حق باشید و سربلند و سلامت و ثروتمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    حبیب گفته:
    مدت عضویت: 1126 روز

    سلام به استاد عشق

    استادی که کل دید من و همه هم فرکانس هایم رونصبت به این دنیا و این زندگی عوض کرد زیباست خدا یاشکر که خدا ما رو لایق دید که تو این مسیر قرار داد و این لیاقت میخواد که هر روز درجه فرکانسی و آگهی یمان رو بالاتر ببره نصبت به این همه فروانی نعمت های زیبایش

    چه لطفی از این زیبا تر

    که قدم از قدم بر میدارم میگم خدایا شکرت

    چقدر من قافل بودم

    این نفس چه ها که نکرد با این بنده هات تو این شلوغی افکار این لطف رب هست که شما استاد رو سر این مسیر زندگی ما گذاشت که خیلی از این آگاهی رو شما به ما آموختی که اکثر پدر مادرها هم این آگهی رو ندارند که به فرزندان خودشان بدهند

    هر چقدر سطح فرکانسی یمان رو بالاتر میبریم احساس میکنم قوی تر میشیم نصبت چالش های که امروزه تو زندگی همه مان پیش میاد

    به قول شما استاد عزیز خالص ترین فرکانس ها در طبیعت هست و این زیبا ترین سخن ای بود که تو این دنیای دو قطبی شنیدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    امامعلی پورصادق گفته:
    مدت عضویت: 1011 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانو

    واقعا حیرت‌انگیزه

    چقدر زیبا

    آدم وقتی اینهمه زیبایی را یکجا میبینه

    واقعا مات و مبهوت میمونه

    درختان بلند سرو کشیده

    کوهها وسخره های بلند آب زلال

    قربون عظمت خدا برم واقعا لذت بردم

    خدارا بی نهایت شکر اینهمه نعمت وفراوانی

    اینهمه زیبایی اینهمه عظمت

    اینهمه قشنگی به ما هدیه داده

    خدایا بی نهایت شکرت

    دمتون گرم خیلی عالی بود خیلی لذت بردیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: