سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 180

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار سِودا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه وبه صورت کاملا طبیعی و بدیهی

سلام به استاد و مریم عزیزم و دوستان عزیزم

بررسی دیدگاههای منتخب از فایل 168 مستند سفر به دور آمریکا تشکر و قدردانی میکنم از اینهمه نظرات زیبا و پر محتوای دوستان در این قسمت که به نکات مثبت فوق‌العاده عالی اشاره کردند و توضیحات تکمیلی استاد در مورد این نظرات زیبا که آگاهی های بیشتر رو در اختیار ما میزارید

موضوع مهمی که آرزو جان در مورد سن گفتند استاد واقعا این باور اشتباه که سن که رسید به پنجاه فشار میاد به چند جا ابتدا به شکل یه حرف خنده دار گفته میشه ولی در پس این خنده یه باور عمیقی هست که بر اثر تکرار تو ذهن ایجاد میشه و طبق این باوری که ایجاد شده با افرادی مواجه میشی که تو سن کمتر از پنجاه سال بسیار دل مرده افسرده ،غمگین و بیمار و حتی از کار افتاده هستند ولی دیدن این مستندها واقعا باورهای من رو تغییر داد اینهمه انرژی مثبت و قدرت بدنی و شادابی و فعالیت فیزیکی و توحیدی بودن مستقل زندگی کردن تو سنهای بسیار بالا منو به این الگو رسونده که این یه بازی ذهنی هست اونها واقعا ابتدا در ذهن خودشون ،خودشون رو توانمند میبینند و با توکل به خدا حرکت میکند بدون هیچ وابستگی تو سن بالا بارها تو این مستندها دیدیم که چقدر عالی تو هر محفل شاد و با هر قشر جوانی همراه هستند تو هر طبیعت و زیبایی و جشن و شادی با لباسهای رنگی و شاد با قدرت و با نشاط حضور دارند و لذت میبرند روحیه عالی دارند تو سن بالا حتی افراد بازنشسته رو دیدیم که داوطلبانه میان تو طبیعت و به طبیعت رسیدگی میکنند اطلاعات مهم و زیبای اون فضا رو در اختیار مردم می زارن و زندگی رو تا آخرین روز زندگیشون زندگی میکنند و این الگو چقدر زیبا به من این باور رو داد که با روحیه عالی با توانمندی توحیدی و با احساس خوب بدون وابسته شدن به کسی تو سن بالا هم روی پام خودم بایستم البته با این دوره سلامتی اصلا آدم پیر نمیشه همیشه سالم و پرانرژی و خوش اندام و زیبا می مونه خداروشکر که در این مسیر همین اتفاق افتاده و من خیلی جوانتر و زیباتر خوش اندام تر پرانرژی ترم خداروشکر

موضوع بعدی نداشتن اینترنت تو اون فضا زیبایی بود که شما کمپ کردید البته توضیح دادید که اینترنت استارلینک همراهتون بود اما اگاهانه تصمیم گرفتید که بدون اینترنت بدون هیچ محدودیتی خودتون رو با فعالیتهای دیگه ای سرگرم کنید و لذت ببرید و این پیاده روی هایی که اول صبح و حتی آخر شب داشتید فعالیتهایی متفاوت و عالی بود که لذت زیادی رو برای شما داشت تجربه های عالی داشتید داشتن اینترنت و استفاده از موهبتهای عالی خوبه ولی در صورت نبود اینترنت هم میشه فعالیتهای عالی رو ایجاد کرد و خودت رو محدود و یا ناراحت نکنی بلکه با برنامه ای زیبا از لحظات زندگی لذت برد به خصوص در فضایی رویایی مثل اینجایی که شما بودید و نهایت لذت رو بردید باید رها بود و از زندگی لذت برد

موضوع بعدی قدرت کانون توجه هست که استاد جان توضیح دادید که چطور اگاهانه سعی میکنید به زیباییها توجه کنید و حتی اگر جایی یه نکته منفی گفته میشه شما بهش توجه نمی کنید اگر تو یه برنامه آموزشی و یا اطلاعات دادن باشه شما اگاهانه اون قسمت رو رد میکنید و فقط به زیباییها توجه میکنید راجع به نکات منفی نه صحبت میکنید نه فکر میکنید نه تو ذهنمون میگردونید و از خودتون شخصیتی جویای زیباییها و قشنگیها ساختید و طبق قانون بدون تغییر خداوند لاجرم به زیباییهای بیشتر و بیشتر هم لاجرم هدایت می شید و تو این همه مستندی که آماده کردید حتی یک هزارم درصد هم اتفاق ناجالب نیافتاده و اگر هم بوده شما اعراض کردید و در موردش اصلا حرف نزدید این انتخاب اگاهانه و تصمیم درستی که گرفتید فقط به زیباییها توجه کنید اینهمه زیبایی و قشنگی رو برای شما آورده و این تصمیم اگاهانه من هم بوده که فقط با توجه کردن به این مستندها به این سایت و نوشتن در موردش در مدار زیباییها و اتفاقات فوق‌العاده عالی باشم و واقعا الان بیشتر و بیشتر زیباییها رو میبینم و اتفاقات خوب روابط بهتر و رشد بیشتر و آرامش و سلامتی بیشتر رو داشتم و این روند همچنان ادامه داره خداروشکر

نکته بعدی تجسم کردن خواسته ها هست این کیفیت عالی در تجسم با حواس پنجگانه خودت در فضایی رویایی مثل این بهشت خودت رو تجسم کنی با حس بویایی بوی عطر درختان رو حس کنی با حس لامسه طراوت و خنکی هوا رو حس کنی با حس شنوایی صدای اب رودخونه و آواز پرنده ها رو و صدای خش خش برگها رو زیر پاهات بشنوی با چشم زیبایی ها رو رنگ برگ درختهای پاییزی رو ببینی کمک گرفتن از این حواس پنجگانه در تجسم احساس خوب بیشتر رو ایجاد میکنه و این فرکانس تو رو به این تجسم هدایت میکنه مثل شما استاد جان که اینکار رو تو ایران انجام دادید و عاشق جنگل و فضای سبز بودید و الان خونتون وسط یه جنگل بز رگ و سرسبز و خونه ای چوبی که روی یه دریاچه زلال هست زندگی میکنید استاد شما اونموقه با دیدن عکس اینهمه تجسم عالی داشتید واقعا ما با دیدن این مستندها کار راحتری برای تجسم همه خواسته هامون داریم و میتونیم تجسم قویتری داشته باشیم حتما با این فرکانس های زیبا مثل شما استاد جان هدایت میشیم به زیباترین جاهای دنیا همون طور که دوستان بارها گفتند چقدر به جاهای زیبا مثل همینجاهایی که شما رفتید هدایت شدند

نکته مهم بعدی سپاسگزاری عمیق قلبی هست که همون صلاه توجه به نعمت هایی هست که بینهایت و ابدی هست و درک این موضوع که ما در جهانی زندگی میکنیم که به افکار ما پاسخ میده نه فقط حرفهایی که لق لقه زبان ما هست ما رو به درک بیشتری میرسونه که شکرگزاری باید با تمام وجود و عمیق و قلبی باشه و این نوع سپاسگزاری بر نعمت های ما می افزاید و ما رو به جایی میرسونه که راضی و خشنود باشیم وگرنه افراد زیادی رو خود من دیدم که صبح تا شب تسبیح به دست هستند و کلمات عربی رو میگند و هیچ درکی از معنیاون ندارند همین معنی ایاک نعبد و آیاک نستعین رو که در نماز میخوندن رو هم نمیدونن به همین دلیل هیچ احساس خوشبختی ندارند حالشون خوب نیست راضی نیستند صلاه درک همون لحظه و دیدن اون زیبایی و زندگی در لحظه رو به همراه داره و این یعنی خوشبختی رسیدن به احساس خوب و شادی از دیدن نعمت های همون لحظه از کوچکترین نعمتی که داری لذت بردن یعنی خوشبختی چیزی که افراد زیادی درکش نمیکنند چون ناسپاس هستند در حالی که شکرگزاری قلبی تو رو به نعمت های بیشتر هدایت میکنه «مرز بین هدایت الهی و گمراه شدن با نجوای شیطان مرز بین شکرگزاری و ناشکری هست شیطان از طریق ناسپاسی میتونه به راحتی انسان رو گمراه کنه » شکرگزاری قلبی جادو میکنه و انسان رو غرق نعمت میکنه نعمت فقط پول نیست سلامتیه،دوستان عالیه ، آرامش و خواب ارومه ،آزادیه «نکته کلیدی اینه که هربار که با دیدن نعمتها و زیباییها به شکرگزاری عمیق قلبی می رسیم باید به خودمون بارها یادآوری کنیم که این شکرگزاری عمیق قلبی منو داره به نعمتها و زیباییهای بیشتر میرسونه من هدایت میشم به زندگی راحتر و رویایی تر زیباتر و چرخ زندگیم رونتر میشه »

سپاسگزاری هدایت خداوند رو آشکار میکنه اکثر افراد ناسپاس هستند به همین دلیل درگیر مشکلات مالی ،بیماری ،خانوادگی هستند احساس خوب سپاسگزاری اولین تاثیرش رو روی جسم میزاره کارکرد درست سیستم گوارشی معده و کلیه و قلب همه اعضا بدن سالم و عالی کار میکنند و ناشکری هم اولین نشانه اش تو سیستم بدن اختلال ایجاد میکنه معده درد ،سردرد ،و گرفتگی عضلات و این روند نامناسب مشکلات بیشتر رو میاره استاد جان سپاسگزاری تیم مراکش بعد از باخت هم که گفتید دسته جمعی سجده شکر به جا آوردند که تا این مرحله رو رفتند و موفق بودند چقدر مثال زیبایی از شکرگزاری در هرلحظه و دیدن نعمتها بود

نکته بعدی این حد از اعتماد و اطمینان بخشی به مردم و دادن احساس ارزشمندی و لیاقت هست که وقتی سیستم پرداخت پول در استیت پارکها و نشنال پارکها به صورت سلف رجیستر هست هم از نظر روانشناسی خیلی تاثیر گزار هست که تو تلاش میکنی با حساسیت بیشتر تو این استیت پارکها و فروشگاه های بزرگ که این سیستم هست تو درستکار باشی و با دقت بیشتری با محاسبه دقیق قیمتها رو پرداخت کنی البته هدایت شدن به این جور فضاها که انقدر سیستم بر پایه اعتماد متقابل پایه گذاری شده نتیجه بودن در مسیر درست کارکردن روی خودت هست این یه مسیره که وقتی تو آدم قویتر ،اگاهتر ،رشد یافته تر ،درستکارتر ،باایمانتر و صادقتری میشی بهش. قدم به قدم هدایت میشی این که تو به محیط کاری هدایت میشی که نیاز نیست بیان بالای سرت و هر لحظه به توکارت رو بگند و تو با مسولیت پذیری با درستکاری کار رو انجام بدی و ساعت کاری رو درست خودت محاسبه کنی وقتی تو یه چنین سیستمی و با یه چنین کارفرمایی که به تو اعتماد داره کار میکنی یه علامت و نشونه هست که تو مسیر درستی هستی و استاد جان این سایت الهی داره با این عظمت و ارزشی که خلق میکنه با دو تا کارمند درستکار و صادق و مسئولیت پذیر کار میکنه که در ایران هستند و شما گفتید که چطور کارهای مالی شما رو در ایران دوستان شما یا خانواده با اعتماد کامل شما انجام میدند و ریال به ریال پول شما رو درست محاسبه میکنند و همه اینها به خاطر بودن شما در مسیر درست کارکردن روی خودتونه و نکته مهم اصل و اساس و اولویت شما در داشتن صداقت هست که همیشه صادق بودید و با افراد صادق و درستکار و هم فرکانس کارکردید و همه اینها نعمتها بزرگی هست که شما لایق شدید و دارید امروز باز هم به خودم این نکته رو یادآوری کردم که اگر میخوام. به جای درست و آدمهای درست هم مدار باشم و کار کنم باید سعی کنم مثل شما استاد جان صادق باشم و اولویتم صداقت باشه

منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

378 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «طیبه» در این صفحه: 1
  1. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 730 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    120. روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا

    هرچقدر دارم پیش میرم بیشتر و بیشتر میشه هدایت های خدا

    اینکه میگه اینکارو نکن و من انجامش نمیدم میبینم که بعدش چه خوب شد گفتم چشم

    یا وقتی درک میکنم باید کاری انجام بدم بعدش میبینم چه خیر بزرگی بود

    یه وقتایی هم شده که گوش نکردم و دیدم که به ضررم بوده

    من امرور صبح با نور بسیار زیادی که پر از نور بود سیاهی چشمام بیدار شدم ، بدون اینکه چشمامو باز کنم سریع بلند شدم گفتم عجب نکر زیبایی

    و بعد دستمو به چشمام کشبدم و چشمامو که بار کردم دیدم خورشید طلوع کرده و میزنه به حال پذیراییمون که پرده هاشو کشیده بودیم

    و انقدر نور زیاد بود که با نور شدید که از سیاهی چشمام که بسته بودم ، شگفت زده ام کرد و بیدار شدم

    نمیدونم چجوری ولی یهویی با نور بیدار شدم

    ساعت 6:30 صبح بود که به یکباره نور بود و نور

    وقتی چشمامو باز کردم و نور خورشید رو دیدم سپاسگزاری کردم و شروع کردم با خدا حرف زدم و نوشتم تو دفترم

    بعد اومدم گفتم خدا چه سوره ای باید الان بخونم ؟ حس کردم باید قرآن بخونم و گفتم میرم با گوشیم بخونم

    وقتی گوشیمو باز کردم تا از اپلیکیشن بخونم تو فکر خودم این بود که خدا عدد سوره بهم میگه مثل دفه های قبل ، گفتم خدا من که اسم تمام سوره هارو نمیدونم تو بگو کدوم سوره

    یهویی به دلم اومد و جاری شد سوره روم

    گفتم سوره روم ؟؟ باشه چشم و شروع کردم به خوندنش و چشمام خواب میرفت و تا آخر آیه رو خوندم و بعد خوابیدم

    و بعد دوباره خوابم برد و ساعت 9 بیدار شدم

    از دیشب میخواستم تابلوی نقاشیمو که خدا بهم الهام کرده بود و تابلوی درخت پاکیزه اسمشو گذاشتم از سوره ابراهیم ، اونو ببرم به استادم نشون بدم

    دیشب حس میکردم که نباید ببری ولی گفتم چرا میبرم استادم ببینه

    بعد صبح دوباره حتی تو نایلون گذاشتم و وقتی صبحانه میخوردم شنیدم که نباید ببری تابلو رو گوش بده ، توجه نکردم به این حسم

    دیدم دوباره گفت نبر ،نباید ببری

    بعد دیدم هی داره تکرار میشه و حتی با شدت بیشتر گفتم باشه و بلند شدم تابلو هامو گذاشتم سرجاش و

    حس کردم که امروز نه بعدا شاید تابلوهای دیگه ات رو ببری

    بعد من حاضر شدم تا اول برم دفتر خدمات قضایی که ببینم چرا دوباره شکایتم برگشت داده شده ،که البته نوشته بودن که به خاطر هزینه کارشناسی برای نقاشی برگشت خورده

    وقتی حاضر میشدم حس کردم باید آینه دستیامو ببرم ،همه رو تو نایلون گذاشتم و بردم

    وقتی رسیدم انقدر جمعیت تو دفتر ،زیاد بود که گفتم به کارمندش که فردا میام الان کلاس دارم میرم

    از اونجا هم میخواستم برم به مغازه اون آقایی که گفته بود حتما تماس بگیرم تا درمورد نقاشیام میخواست بپرسه برای اونم یه حسی بهم میگفت الان وقتش نیست برو کلاست

    گفتم باشه و رفتم کلاس

    وقتی که فقط آینه ها و بوم تمرین رنگ روغنم رو بردم با بی آر تی رفتم تو راه اتفاق به ظاهر بدی افتاد و بی آرتی به شدت ترمز کرد و کلی وسیله سنگین افتاد روی بوم تمرینم ولی من اصلا ناراحت نشدم اون لحظه فقط گفتم خدایا شکرت از این بدتر نشد خداروشکر هیچی نشد سالمه نقاشیم

    الان که دارم مینویسم یاد اون حسم افتادم که بهم میگفت نبر تابلوهای بزرگتو

    چون اون اتفاق ممکن بود روی تابلوهای بزرگم بیفته به ضرر من باشه حتی انقدر مسیر شلغول بود که من به سختی وایسادم تو اون جمعیت

    الان که فکر میکنم میبینم که بله خدا میخواسته از خودم و از تابلوهام محافظت کنه و برای این بود که گفته میشد نبر گوش کن

    و خوشحالم که گوش دادم به حرف خدا

    من تو راه که سوار بی آر تی بودم آینه دستیامو به چند نفر نشون دادم

    یه نفر گفت میخوام ، گفتم باشه وقتی رفتم گفت 10 تمنه گفتم نه 100 هزار تمنه گفت من فک کردم 10 تمنه

    با لبخند جوابشو دادم و گفتم که آینه شو 50 میدن 10 تمن ؟؟!

    و بعد گفت ببخشید و من لبخند زدم و اومدم وایسادم

    یه لحظه یاد چند روز پیش افتادم که تو تجریش من از یه دستفروش که تو رگال ،پیراهن و کت مانتویی میفروخت پرسیدم گفت 180 گفتم خیلی خوبه الان اینا گرونن این داره میده 180 و رفتم به مادرم گفتم مادرم گفت طیبه این قیمت کسی مانتو نمیده ها حتما اشتباه گفته یا اشتباه شنیدی

    گفتم نه بیا بریم بپرسیم وقتی پرسیدم گفت که 980 گفتم آقا شما گفتین 180 گفت من گفتم 980 شما حتما اشتباه متوجه شدی

    و من اونموقع به جای اینکه بگم بله شاید بد متوجه شدم گفتم خب یکم درست بگید که ما هم درست متوجه بشیم و بعد اون آقا گفت لپ لپ هم 180 نمیدن چه برسه لباس و من گفتم چرا میدن

    اون لحظه همون گفتگو بهم گفت که کارت درست نبود ولی توجه نکردم

    بعد تقریبا 6 روز همون اتفاق برای خودم رخ داد که امروز خانمی تو بی آر تی متوجه شد 10 تمن و من گفته بودم صد هزار تمن

    ولی اون لحظه خوشحالم که خدا بهم یادآوری کرد و تونستم‌ذهنم رو کنترل کنم و گفتم خدایا این درسی بود برای من تا وقتی درست متوجه نشدم بحث نکنم

    بعد که کلاس رسیدم کمی دیر شده بود چون چند تا بی آر تی عوض کردیم به خاطر اون اتفاق و من میگفتم اشکالی نداره حتما صد در صد یه دلیلی داره که من یکم‌دیر برسم کلاس و میخواست ذهنم نگرانی رو بیاره با حرفاش که زود گفتم ببین طیبه تو الان باید تو مسیر خیابان ولیعصر که میرفت به سمت میدان تجریش به زیبایی های خدا توجه کنی

    توجهت به درختای بلند و زیبایی باشه که قد علم کردن به اجازه خدا و این همه زیبایی دیگه و مطمئن باش تا قبل ساعت 2 میرسی به سر کلاست

    تو باید حالتو خوب نگه داری و خدا مسیر ترافیک رو برات باز میکنه و سریع میرسی و زمان رو برای تو کند میکنه

    یعنی وقتی شروع کردم به توجه به زیبایی مسیر و با خدا حرف زدن خیلی سریع دیدم رسیدیم میدان تجریش و وقتی رسیدم کلاس 10 دقیقه به 2 ظهر بود و خیلی سریع رسیدم

    فوق العاده بود

    و وقتی استادم کارامو دید گفت خیلی خیلی خوب شده و بعد تمرین جدید رو شروع کرد به تدریس اواسط کلاس درمورد تصویر ذهنی و نقاشی و هنر صحبت کرد

    من درمورد نقاشیایی که با انگشتام کشیده بودم به استادم گفتم که چون زیاد بلد نیستم نقاشیم واقعی نمیشه و طبق اون نگاهی که هر خطوط رو میبینم مثلا عروس و داماد رو روی درخت دیدم و همونجا کشیدم هر کس میبینه میگه غیر واقعیه

    یا اینکه داداشم میگفت به هر کسی نقاشیاتو توضیح نده فقط بگو الهام گرفتم

    استادم گفت درسته ، باید جوری کار کنی تا غیر واقعی دیده نشه و فقط بگو الهام گرفتم و توضیح نده

    تو اول باید انرژیت رو بذاری روی پیشرفت در مهارت رنگ روغن ، عجله نکن که بخوای طرح هایی که میکشی رو سریع بکشی و بفروشی

    مهارتتو بالا ببر بعد تصویر ذهنیت یا هر طرحی که بهت الهام میشه رو خیلی با کیفیت تر به تصویر بکش

    بعد من عکس ابرایی که تو آسمون دیده بودم و شکل فرشته و ققنوس و پروانه بود رو نشونش دادم گفت آره چقدر دقیق ابرا شکلشونن و گفت تو دیگه با کسی حرف نزن درموردشون که چجوری شد دیدی و بهت الهام شد

    کسانی که درک نمیکنن مسخره میکنن یا نمیفهمن

    یاد حرف استاد عباس منش افتادم که میگفتن اگر در مدارش نباشن دریافت نمیکنن آگاهی هارو و مسخره میکنن

    بعد که کلاس تموم شد استادم گفت خوب کار میکنی ولی سعی کن انرژیت رو بذاری برای بیشتر تمرین کردن و مهارت کسب کردن بعد که یاد بگیری خود به خود به وقتش تابلوهایی که الهام میشه بهت رو میکشی

    نگران نباش تو اول باید مهارتت رو پیشرفت بدی هر روز کار کنی

    بعد من که برگشتم خونه ،یه آقایی فال میفروخت گفتم خدا بگیرم یا نه ؟

    برگشتم و گرفتم تو مترو که بازش کردم دیدم نوشته

    هر کس به تو ابراز علاقه کند که عاشق واعی نیست ،پس چرا تو انقدر سست در برابر هر تقاضایی ، سر تسلیم فرود میآوری ، اگر کسی تو را بخواهد خود میداند چه باید بکند ،چرا تو خواسته های فرصت طلبان را برآورده میکنی بی آنکه توقعی از آنها داشته باشی و بعد نوشته بود صبور باش و خانه دلت را پاک کن و ….

    گفتم خدا من که بیشتر درمورد اتفاقات امروز ازت خواستم بهم بگی چه درسی باید یاد بگیرم چرا این شعر معنیش یه چیز دیگه هست ؟؟

    اول شعر این بود

    نه هر که چهره بر افروخت دلبری دانه

    نه هر که آینه سازد سکندری داند

    یه ذره که فکر کردم متوجه شدم درک کردم که خدا بهم گفته با این حرف و بیت شعر حافظ که تو به حرف هیچ کس گوش نده که غیر واقعیه نقاشیت و میخندن یا نه

    درسته تو باید مهارتاتو بیشتر کنی و هر روز تلاش ونی برای نقاشی ، ولی این یادت باشه این مردم نیستن که نقاشیاتو میخرن

    این خداست که میخره و در مدار انسان هایی قرارت میده که نقاشیاتو بیان و بگیرن و هستن کسانی که نقاشی هایی که بهت الهام شده رو برای اون ها معنی و مفهموی رو بده که تو از خدا دریافت کردی و به تصویر کشیدی

    و این تابلویی که کشیدی خود بهشته

    درسته تو این جهان مادی همه میگن غیر واقعیه و مگه میشه عروس و داماد بالای درخت باشن و حیوانات پایین درخت

    یا اینکه چهره دختر جوری باشه که موهاش بلند هست و از موهاش آبشار آب میاد و از همون آبشار درختی تنو مند روییده

    و خیلی جزئیات دیگه

    و من مطمئنم میدونم خدایی که این درک ها و الهامات و نقاشی هارو بهم داده خودش هم مشتریش رو به وقتش برام میاره مشتری میشه برام

    و حتی خودم داشتم با توجه به آموخته هام میگفتم که ببین تو باید الان کار کنی رو کنترل ذهنت رو اینکه توحید رو در عمل نشون بدی به خدا

    این نقاشی ها در مداری که بودی برات الهام شده، صد در صد، مدارت که بالاتر بره و تغییر کنه شخصیتت ،که البته پایدار باشه خدا نقاشی های خاص تر رو هم بهت الهام میکنه

    تو فقط تمرکزت رو به حرکت کردن در مسیر و اجرای اصل هایی که آموختی بده بقیه به وقتش خودشون رخ میدن

    تو راه به تمام اتفاقات امروز فکر میکردم و میگفتم آره دقیقا درسته و یکی یکی میگفت خدا خوب شد به حرفت گوش دادما ،یا اینکه عجب روزی بود که تو برام کلی درس یاد دادی

    چه خوبتر شد که تابلوهای بزرگمو نبردم با خودم و سپاسگزارم از خدا که این همه هر لحظه برای من همه خیر و شر رو الهام میکنه و ازش میخوام که کمکم کنه تا هر لحظه چشم بگوی خوبی باشم و سعی کنم بیشتر چشم بگم

    فَٱصۡبِرۡ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞۖ وَلَا یَسۡتَخِفَّنَّکَ ٱلَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ

    پس شکیبایى کن که یقیناً وعدۀ خدا حق است، و مبادا آنان که یقین ندارند تو را به ناشکیبایى و سبک سارى وادارند

    و تازه درک کردم که خدا تو سوره روم که امروز صبح بهم گفت بخون میخواسته بگه صبر کن عجله نکن

    که من یه وقتایی میگفتم حالا تمرین رنگ روغنم رو بعدا انجام میدم حالا بذار کار دیگه انجام بدم

    در صورتی که تا من رنگ روغن رو یاد نگیرم ،تمرینات طراحیم رو بیشتر نکنم ، پیرفتی حاصل نمیشه

    تمرین و تکراره که نتیجه پایدار میشه

    و فهمیدم که مهارت هاتو متمرکز شو و فقط تمریناتت رو عملی کن رنگ روغن رو خوب کار کن تا یاد بگیری به فکر کشیدن تابلویی نباش که هنوز یاد نگرفتی و طبق آموخته های قبلیت میخوای بکشی ، و هر ایده و الهامی که خدا بهم بده نگه میدارم تا با رنگ روغن اصولی تر و با کیفیت تر کار کنم

    خدایا شکرت که این همه بهم عشق داری و انقدر برای تو ارزشمندم که هر لحظه مراقبمی سپاسگزارم ازت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: