سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 183 - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)

330 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    وحیده گفته:
    مدت عضویت: 2171 روز

    سلام استاد ، نمیدونم چجوری بابت این همه اطلاعات و زیبایی که بهم نشون میدین تشکر کنم

    صبح زود این قسمتو دیدم و وقتی خوابیدم دقیقا تو اون فروشگاه ایرانی بودم و از همه چیز تست میکردم

    استاد من واقعا برام واضح شد که دوست دارم وقتی مهاجرت کنم برم یه جایی که اصلا ایرانی نباشه بخاطر اینکه از نقطه امنم بیام بیرون و این خواسته خیلی برام واضح شد

    تجربه ی رقصتون هم که عالی بود و خیلی ممنونم که با ما به اشتراک گذاشتین و تیپتون اتفاقا خیلی هم عالی بود و رقصتونم خوب بود و چقد تحسینتون کردم

    استاد یاد یه خاطره چند سال پیش خودم در زمان داغونیم افتادم منم تو یه همچین موقعیتی گیر افتادم ولی بدتر و چون اعتماد بنفسم نداشتم (دوست ندارم تغریفش کنم)نه تونستم نه بگم نه اینکه حرف مردم برام مهم نباشه تنها کاری که اون لحظه تونستم انجام بدم این بود که با خودم تو ذهنم میگفتم وحیده این موقعیت خجالت آور تا پنج سال دیگه واقعا برات مهمه؟ اصلا کسی یادش نمیاد پس انقدر که فک میکنی بغرنج نیست و رنجش خیلی برام کمرنگ شد اون لحظه

    چ، البته اون موقعیتی که اون موقع در حد مرگ برام بد و خجالت آور بود الان خنده داره ها ولی ترفند ذهنم برای آروم کردنم جالب بود و قربون خودم برم اصن که تو وضعیت حاد افسردگی و داغونی بازم هوامو داشته و الان به نظرم رسید که تو تمام موقعیت های رنج آور که خیلیییی کم شده باید این حرفو یادم باشه

    یه نکته ی جذاب دیگه ی این فایل روحیه هدیه دادن شما به کسایی که بهتون خوبی میکنن هست که منم خیلی دوست دارم و آرزومه که انقدر ازادی مالی داشته باشم که هر لحظه دوست داشتم هدیه بدم

    مثل هدیه آیفون شما به اون دوستتون که کمپر رو درست کرد، یا قبلا هم گفته بودین به لری چون به کارهایی که میکنه و پول نمیگیره براش هدیه میگیرین و این هدیه هم احتمالا برای اون دوستتونه که تو لس انجلس همراهیتون میکرده و هدیه دادن و گرفتن و واقعا حس بی نظیریه

    چقد لس آنجلس واقعا طهران جلسه که حتی بام هم داره

    وای استاد من هم ذقیقا اصلاااا نه از ماشین های قدیمی و کلا از وسایل قدیمی هیچ لذت نمیبرم مگر برای اینکه بگم اخیییش چقد الان بهتر شده و واقعا از تکنولوژی و راحت شدن کاررها و جمع و‌جور شدن و کارا شدن وسایل کیف میکنم

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    محمدرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1366 روز

    بنام خدای یکتا

    سلام استاد

    سلام همگی

    استاد چی بگم از کجا بگم که خشکم زده الان

    مبهوت شدم

    امروز این دیدگاه دومم هستش در این قسمت

    استاد دیشب این قسمت رو نگاه کردن و مخصوصا اون قسمتی که مسیر پیاده روی تون رو با دوربین نشون دادین و زوم کردین تا رسیده بودین بام اون شهر خیلی توجه ام رو جلب کرد و برام جالب بود و ی لحظه با خودم تجسم کردم چه لذتی میده پیاده روی

    و امروز صبح هم باز دوباره نگاه کردم کل این قسمت رو

    استاد استاد چی بگم از این قوانین و از این خدا و جهان

    استاد امروز برنامه پیاده روی داشتم

    صبح بعد از شکر گذاری توی ستاره قطبی نوشتم ی جای خوب میخوام از خدا هدایتم کنه

    باور کنید به صورت معجزه اسا قبلش ی مسیر دیگه ای میخواستم برم ولی نمیدونم چی شد مسیرم رو عوض کردم و به ی مسیر دیگه رفتم

    استاد الان جایی که هستم چقدر خدا رو شکر میکنم کپی 100درصد اون مسیر پیاده روی شماست دهنم باز موند از این مسیر

    و بعد به ی تریل پیاده روی توی پای کوه رسیدم که تریل چوبی هست و دقیقا مثل تریل یلو استون که رفته بودین کپی 100 درصد

    اتفاقا ی قسمتش هم الان دیدم ی استخر آب بزرگ هست کنارش

    الله اکبر

    استاد باور کنید صبح توی ستاره قطبی نوشتم خدایا ی نشونه بده امروز ایمانم نسبت به قبل به این مسیر زیاد بشه

    خدایا خدایا عاشقتم

    استاد عاشقتم

    استاد باور زیادتر شد

    که من هستم با باور ها و فرکانس هام زندگی مو خلق میکنم

    استاد ایمانم چقدر قوی تر شد

    حرف های شما 100درصد درسته چون خودتون نتیجه گرفتید

    دوستان کافی باور کنیم

    زندگی مون در تمام ابعاد تغییر میکنه

    اینم نوشتم تا هم ایمان بچه ها قوی تر بشه

    و هموخودم و یک ردپا برای خودم داشته باشم

    استاد بی نهایت دوستت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    Fatemeh گفته:
    مدت عضویت: 902 روز

    سلام به همه دوستان عزیزم و استاد خوشتیپم و مریم جون

    اول از همه بگم چقدر لباس مشکی به مریم جون میاد و ایشون زیبابودن زیباییشون دوچندان شد

    من همیشه لس آنجلس رو خیلی دوست داشتم بااینکه یک بارهم از نزدیک ندیدمش ولی حس خوبی بهش دارم بخاطر وجود هم وطن های عزیزم و فضای پراز رقص و آواز و کاباره های ایرانی چون من به شدت عاشق رقص و آوازم و حتی تصویرسازی هام رو با موزیک های شاد قدیمی انجام میدم وایب خیلی خوبی بهم میده. دیدن اون فروشگاه ایرانی چقدر برای تقویت باور فراوانی عالیه. حتی جارو و لیف های خیلی قدیمی ایرانی هارو هم داره وقتی اینارو دیدم گفتم فاطمه مگه تو لس آنجلس هستن کسایی که از این لیف ها جاروها استفاده کنن هنوز؟ تو ایران خیلی استفاده نمیشه چه برسه اونجا اما دوباره به خودم گفتم بله که میشه حتما استفاده میشه و مردم زیادی میخرن که این فروشگاه از این قبیل کالاها میاره دیگه. چقدر جالب بود حتی خورشت های ایرانی رو هم میفروختن انواع خوراکی هاو کالاهای ایرانی حتی سدروحنا هم موجود بود با خودم گفتم فاطمه ببین چقدر دنیا پراز فراوانیه چقدرررر از هم وطن هات اونجا زندگی میکنن و از این کالاها میخرن ببین چقدر این فروشگاه بزرگ و مملو از جنس های ایرانیه پس ببین چقدر ایرانی اونجا سکونت دارن که از این ها استفاده میکنن ببین چقدر ایرانی ها مهاجرت کردن و جرعت و شهامت داشتن. قسمت کاباره هم که واقعا عالی بود عجیب بود که اون خانم رقصنده از بین اون همه آدم شمارو انتخاب کرد یاد یک قسمت زندگی در بهشت افتادم که یک جشنی در تمپا رفته بودید و از بین اون همه جمعیت به شما گردنبند دادن این اومد تو ذهنم که شما فرکانستون خیلی بالاست یعنی آدما جذبتون میشن حتی اگه اون روز بهترین استایلتون رو نداشته باشید تو ایران به اینجور آدما میگن مهره مار دارن اما من فکر میکنم فرکانس بالایی دارن و خودشون رو دوست دارن عزت نفس بالا دارن و احساس لیاقت بالایی دارن من این مورد رو دراطرافیان خودم هم خیلی دیدم. استاد خیلی رقصتون باحال بود مخصوصا اونجایی که یه قر بندری ریز رفتینخیلی عالیه که با وجود اینکه خجالت میکشیدین بازهم رفتین وسط و رقصیدین اون هم با اون خانوم و در اون فضا واقعا این عزت نفس کار یکی دوشب نیست نتیجه سال ها کارکردنه که با این حال بازم خجالت میکشیدین ولی به حدی عزت نفستون قوی شده که پا گذاشتین روی خجالتتون این نشون میده ذهن منطقی و نجواها هیچ وقت حتی با این همه کارکردن روی ذهن خاموش نمیشن ولی میشه ذهن رو به جایی رسوند که به راحتی نجواهاش رو خاموش کرد. فاصله گرفتن دستتون توسط خانم رقصنده و شروع رقصتون حتی 2ثانیه هم نشد و شما سریع نجواهاتون رو خاموش کردین و رقص رو شروع کردین. و چقدرررر برام جالب و تحسین برانگیزه که مریم جون اتقدر فهمیده و باکمالاتن و اطمینان در رابطه شما موج میزنه که موقع رقص شما با اون خانم خیلی ریلکس و رها بودن و حتی فیلم هم میگرفتن این برای ذهن من عادی هست چون خودم همچین تصوری از رابطم با پارتنرم دارم که با وجود خانم های زیبا و جذاب هیچکس بجز من به چشم ایشون نیاد و برعکس. این خیلی طبیعیه درست همونجور که طبیعیه بعداز روز شب باشه و…

    اما تو ایران این اصلا طبیعی نیست و خداروشکر میکنم که این طرز فکر داره جا میوفته

    من عاشق فضای کاباره هستم و همش خودم رو تصور کردم در اون فضا که با آقای مرتضی همخونی میکنم و امیدوارم به زودی همه این حس هارو تجربه کنم این هارو هم نوشتم که ردپا بذارم و بعدا که به خواستم رسیدم بیام بخونمشون و ببینم از کجا به کجا رسیدم و چه انقلابی تو زندگیم بپا شده ذهنم مقاومت میکنه اما کیه که به حرف اون گوش بده؟ من به قلبم گوش میدم و بهش استاد رو نشون میدم که از اتاقک اجاره ای بندرعباس حس قشنگ کاباره تهران در لس آنجلس زیبارو تجربه کرد و زندگیش مملو از این تجربه هاست که روزی براش آرزو بودن. پس میشود!

    خدایاشکرت بابت دیدن این زیبایی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    عاطفه گفته:
    مدت عضویت: 906 روز

    سلام استاد عزیزم ، مریم جونم و هم فرکانسی های گلم

    خدارو سپاسگزارم بابت اینکه یکبار دیگه فرصت نوشتن کامنت رو پیدا کردم

    از خداوند در خواست میکنم که بر قلبم و وجودم جاری بشه و خودش بجای من بنویسه

    استاد جانم و مریم عزیزم زیبایی های این فایل هم طبق روال همیشه فوق العاده هستش اما الان قصد دارم درباره رابطه عاطفی شما زوج عزیز صحبت کنم

    چون انقدر این رابطه رویایی هست که دلم نمیاد درباره اش کامنت نزارم.

    وقتی استاد روی صورت مریم جان تو فایل ها زوم میکنند انقدررر احساساتی میشم و ذوق میکنم میگم خدااای من چقدررر این رابطه سراسر عشق و توحید هست

    من تا به حال رابطه عاطفی شبیه شما ندیدم اگر سریال های زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا ندیده بودم هرگز باورم نمیشد که چنین رابطه عاشقانه ای هم وجود داره.

    وقتی مسافرت های تنهایی استاد رو دیدم وقتی تنها موندن مریم عزیزم در پرادایس رو دیدم که در نبود استاد خیلی راحت به کارهاشون رسیدگی میکردند و با خودشون در صلح بودند، کلی از باورهای محدود ام شکست

    تا قبلش فکر میکردم عشق یعنی مدام به پارتنر ات بچسبی و همه جا باهاش باشی و نگران همدیگه بشید و…

    اصلا نظام باورهای قبلی ام تیکه تیکه شدند متوجه شدم اونی که قبلا فکر میکردم اسمش عشق نیست وابستگیه !!!!

    برای همینه که میگم توی این رابطه توحید موج میزنه.

    لذت میبرم از زمان هایی که : وقتی استاد عزیزم خانمی رو در آغوش میگیره و یا باهاشون میرقصه ، انقدر مریم عزیزم براشون بدیهی هست و هرگز نگران نیستند

    همین نگران نبودن و بقول قرآن مقاومت نکردن یعنی توحید

    تحسین میکنم مریم عزیزم رو که انقدررر روی عزت نفس شون کار کردند و انقدر باورهای محکمی ساختند که بقول قرآن ولا خوف علیهم و لا یحزنون اند

    و بواسطه این ذهنیت توحیدی شون هرررروز رابطه شون عاشقانه تر و زیباتره

    اینا همش درس داره. دیدن این فایل ها باورهای ناخودآگاه ما رو مرتب میکنه

    این فایل های رایگان خودشون دوره های استاد هست بصورت عملی

    توی همه این فایل ها کد هست.

    تحسین میکنم استاد و مریم عزیزم رو با اینکه اکثر روزها از صبح تا شب در کنار همدیگه هستند، انقدررر در صلح و مودت و آرامش اند.

    وقتی هماهنگی بین شما رو میبینم به عظمت قانون پی میبرم. استاد توی یکی از فایل هاشون اشاره میکنند که مریم جان دقیقااااا همون ویژگی هایی رو دارند که از خداوند درخواست کرده بودند.

    و این پاداش استاد عزیزم هست که ایشونم روی باورهای بنیادین شون و توحید شون کار کردند

    و طبق قانون بدون تغییر خداوند ، هم فرکانس ها در کنار هم قرار میگیرند.

    استاد و مریم عزیزم از اینکه روز اول به الهامات تون گوش دادین و ساخت این فایل ها رو عملی کردین سپاسگزارم.

    شما باورهای محدود ما رو شکستین

    شما با زندگی رویایی تون خواسته های زیادی رو تو وجود ما بیدار کردین.

    خواسته هایی که خیلیاش رو حتی نمیدونستیم وجود دارند.

    آگاهانه و عاشقانه دوستتون دارم.

    در پناه الله یکتا باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    روف رضایی گفته:
    مدت عضویت: 952 روز

    بنام خداوند هدایت گرم به سمت زیبایی ها و نعمت ها

    سلام و درود خدمت شما خوبان روزگار

    استاد عمل واقعا تحسین تون می کنم

    چقدر خوب اینجا راحت حرکت کردید و برای رقصیدن رفتید و درس های بزرگی برای من داشت

    من تا هنوز که هنوز است در ابن مورد مشکلاتی دارم

    درد حالیکه دوره عزت نفس را تهیه کرده ام و دارم کارمی کنم

    اما بازهم ‌احساس می کنم که من هنوز جا زیاد دارد

    کار کنم و خودم را بهتر سازم

    و قابل تحسین است خانم شایسته

    این شهر لس‌انجلس چقدر زیبا و باحال بود

    شهر که احساس می کنی وطنت است

    همه چی را خلی دوست داری

    و دوست داری لحظاتی بیشتری را اینجا بیمونی

    چون مدتی زیادی می شود که این‌جوری با هموطنانت نبودی

    اینجا خلی خوشایند است

    تابلو ها به زبان فارسی هم دارد

    رستوران ها و بستنی فروشی های ایرانی خلی لذت بخش است

    و در کل خلی جذابیت داشت

    و این رستوران برزیلی چقدر باحال بود

    و این سبک غذای شأن خلی جالب است

    تا سیر نشدی برایت غذا می آورد

    و شما چون از دوره قانون سلامتی استفاده می کنید فقط گوشت مصرف داشتید

    و این بازار سبزی چقدر باحال و خوشایند بود

    چقدر هم شبه تر بار فروشی های تهران بود .

    چقدر هم سبک بازار ایران را داشت

    و قمیه قورمه سبزی فسنجون ته چین زرشک پلو با مرغ و خلی غذای جالب و خوش رنگ ایرانی معلوم می شد.

    چقدر هم یک فضای جالب و جذابی داشت

    و این جمع و جماعت که داشتند ماشین bmw قدیمی را جمع کرده بودند

    و برای خودشان عشق و حال می کردن

    به گفته استاد که حیاط خونه مون امروز این چنین جمع و جوش دارد

    مزیت تراک کمپر و سفر کردن این است که هر روز صبح وقتی از خواب بیدار می شوی با فضای جدید و زیباتر و پاکیزه تر آشنایی حاصل می کنی

    و حرف استاد خلی برایم جذاب بود

    که من هیچ‌چیزی قدیمی را دوست ندارم

    حتی برای دکور خونه هم چیزی قدیمی ندارم

    دوست ندارم

    و من هم این نگاه را خلی دوست دارم

    چون دوست دارم هر چیزی که دارم جدید و نو باشد

    ماشین خونه …..همه چیز را دوست دارم جدید و مدل تازه و نو باشد

    و اینجا از این حرف استاد منم قشنگ به سلایق خودم پی بردم

    چون منم چیزی قدیمی را برای خودم جمع نکردم و یا نگه نداشتم

    بلکه هیچ علاقه مندی به اشیایی قدیمی ندارم

    استاد عزیزم از شما ممنون و سپاسگذارم

    خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    امین انصاری گفته:
    مدت عضویت: 1093 روز

    سلام ودرود خدمت استادعباسمنش،خانم شایسته وهم خانواده ایهای گرامی.مطلبی بادیدن این فایل ذهن من رادرگیر کرده ممنون میشم جواب دهید..بلتوجه به داده های مذهبی که من دارم وبه هنگام دیدن کنار ساحل ونوع پوشش،کاملا اکنون پذیرفته ام چند نکته را،1.نگاه جنسیتی نداسته باشم2.باوجود آنهمه زیبایی ساحل ودریا وصدای آب و…چرا ان قسمت از غریزه من باید مانع از دیدن این همه نعمت گردد ومن اطمینان دارم باید کنترل ذهن داشته باشم والبته بپذیرم تفاوتهای ظاهری آدمهارا حتی در جنس مخالف….اما در این فایل وورود خود من به این فضا )کاباره) هیچ جوره نمی توانم بپذیرم رقص با خانم رقصنده را…باز ممنون میشم استادان ودوستان ،راهنمایی کنند باشد که آگاهی مادر جهت خیر دنیا وآخرت ورضایت خداوند افزایش یابد.ونکته آخر باتوجه به استناد ما به قرآن،ایا نکته در قرآن که این موضوع راتایید یا رد کند،وجود دارد؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    فراز ابدالی گفته:
    مدت عضویت: 411 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    باز هم خداوند را شاکرم که منو هدایت کرده به یک قسمت عالی و بی‌نظیر دیگه از سریال سفر به دور امریکا.

    در این قسمت از سریال من واقعاً زیبایی‌هایی را که دیدم که حیرت زده شدم و به صورت ناخودآگاه فریاد می‌زدم خدایا شکرت و از شدت ذوق و خوشحالی توی پوست خودم نمی‌گنجیدم واقعاً هر چقدر از حال و هوای خوبم بگم موقع دیدن این قسمت کم گفتم.

    خدایا صد هزار بار شکرت به خاطر این سریال و این قسمت.

    من همه سریال‌های استاد را دنبال می‌کنم و خیلی مشتاقانه به زیبایی‌ها توجه می‌کنم در این سریال‌ها.

    در قسمت‌های قبل من به صورت آگاهانه وقتی یک زیبایی را می‌دیدم تحسین می‌کردم و یا خدا را شکر می‌کردم به خاطر اون زیبایی اما این قسمت کاری با من کرد که من به صورت ناخودآگاه فقط فریاد می‌زدم و می‌گفتم خدایا شکرت مگه میشه مگه داریم این حد از زیبایی.

    (در ضمن این قسمت کاری با من کرد که برای ولین بار می‌خواهم بر روی فایل‌های درون سایت کامنت بزارم با اینکه من صدها فایل از سایت دیدم)

    خوب بریم سر وقت زیبایی‌های این قسمت از سریال:

    از اول فایل شروع کنم که من اصلاً فکر نمی‌کردم که این حد از جمعیت ایرانی توی یک شهر در آمریکا زندگی می‌کنند و هیچ اطلاعی نداشتم و وقتی استاد گفتند که تقریباً 11 میلیون جمعیت توی لس آنجلس وجود داره و یک میلیون نفر ایرانی هستند من واقعاً حیرت زده شدم،و خدا را شکر کردم و گفتم با خودم که خدایا شکرت اگر این همه افراد ایرانی به راحتی دارند توی آمریکا زندگی می‌کنند، پس می‌توانم من هم مهاجرت کنم به آمریکا و اونجا به راحتی مثل بقیه زندگی کنم.

    باور بعدی که برای من ایجاد شد که من قبلاً فکر می‌کردم اگر بروی آمریکا تنها می‌شوی و هیچکس را دیگه نمی‌بینی که ایرانی باشه و جا های ایرانی رو نمی تونی دیگه ببینی و….

    ولی حالا با دیدن این فایل متوجه شدم که خدای من کلی افراد هستند که اونجا دارن زندگی می‌کنند.

    بعد از اون بام لس آنجلس رو دیدیم که به نظرم خیلی زیبا بود مخصوصاً اون مکانی که تلسکوپ داشت که تو می‌تونستی هم شهرو و هم ستاره‌ها رو ببینی.

    بعد از اون رستوران برزیلی زیبا رو دیدیم که واقعا با دیدن اون غذاهای خوشمزه و اون گوشت‌های آبدار که دل آدم ضعف میره و اینکه چه سیستم باحالی بود تا وقتی که اون دکمه on بود برای ما غذا می‌بردند و خیلی عالی بود.

    بعد از آن اون مغازه‌های ایرانی رو دیدیم که تابلوهای ایرانی که با اینجا مو نمی‌زنه رو شکل و شمایل مغازه‌ها که آدم‌ باورش نمی‌شه که اونجا آمریکاست یا ایرانه..

    و بعد داخل اون فروشگاه ایرانی که از شیر مرغ تا جون آدمیزاد توش همه چیزهای ایرانی بود..

    و بعد از اون قسمت دوست داشتنی من وقتی که وارد اون شو bmw شدیم واقعاً من برق از سرم پرید

    چون ماشین مورد علاقه من bmw است و به خودم قول دادم که حتماً می‌خرمش و تا موقعی که نخرمش هیچ ماشین دیگه‌ای نمی‌خرم یعنی ‏bmw اولین ماشینی است که من می‌خرم.

    وقتی که اون جمعیت رو با ماشین‌های تمیز و زیبا و خفن دیدم فقط خدا را شکر کردم و خدا را شکر کردم احساس کردم که خداوند دارد با زبان نشانه‌ها به من می‌گوید که حتماً به خواسته‌ات می‌رسی و با دیدن اون صحنه اشک شوق ریختم.

    بعد از اون نمایی از نمایندگی مرسدس بنز رو دیدیم که ماشین‌ها را داشتند بار می‌زدند و من بعد از bmw عاشق مرسدس بنز هستم. خدایا شکرت و این یک نشانه دیگه بود.

    و در آخر عالی‌ترین بخش این فایل اون کاباره ایرانی که دیگه نگم واقعاً عالی و بی‌نظیره که ایرانی‌های لس آنجلس می‌توانند آنجا گرد هم بیایند و بزنن و برقصن.

    در کاواره اون لحظه‌ای که اون رقصنده اومد و بین اون همه آدم استاد رو بلند کرد که باهاش برقصه و من دیدم که استاد بدون هیچ مقاومتی داره میره تو دل ترس‌هاش، من دیواره‌های ذهنم از ترس‌هام به یکباره برای چند لحظه کامل فرو ریخت.

    استاد قبلاً توی فایل‌ها اشاره کرد که به رقصیدن علاقه‌ای نداره و وقتی که امشب رفت و وسط جمع شروع به رقصیدن کرد با اینکه بلد نبود و البته و البته لباس‌های مناسب اون مکان رو همراه نداشت واقعاً یک سطح جدید و یک باور جدید از عزت نفس در درون من و بقیه افراد ایجاد شد. و از ته قلبم استاد را تحسین کردم و با خودم گفتم ایول همینه اینو میگن استاد که هم تئوری و هم عملی درسش رو بهت میده.

    و با خودم بلند فریاد زدم و گفتم ایولا سید پرچم رو بردی بالا پرچم عزت نفس رو بردی بالا دمت گرم واقعاً ترکوندی.

    و در آخر هم مرتضی عزیز با اون صدای بی‌نظیر و آهنگ‌های زیبا سالن رو ترکوند و اون افراد که با اعتماد به نفس بالا اون وسط می‌رقصیدند.

    باز هم خداوند را شکر می‌کنم از ته قلبم به خاطر وجود استاد عباس منش، و تشکر می‌کنم از خانم شایسته عزیز.

    و خدا را شکر می‌کنم که به این زیبایی‌ها هدایت شدم و می‌شوم و خواهم شد

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    زهرا مسیبی گفته:
    مدت عضویت: 767 روز

    سلام .من زهرا هستم .همه ی زیبایی ها،یه طرف و اون ..چیزی رو که من …یه مدته ذهنم در گیرشه

    . یه طرف .

    استاد عزیز ..من جوابم رو توی ..قسمت کاباره گرفتم …

    اون وقت که پاشدی و با اون خانوم رقصیدی…

    من یه لحظه خودم رو جای مریم .خانوم گذاشتم ..

    آه ..من فهمیدم که ذهنم چقدر فقیره…

    مریم .ترس از دست دادن نداره…چون ذهنش ..رو درست برنامه ریزی کرده..‌

    استاد عزیزم از خدا می خوام که ..منم ذهنم غنی بشه..

    خدا می دونه که با چه حالی دارم تایپ می کنم…مرسی که هستید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    معین کوه پیما گفته:
    مدت عضویت: 1339 روز

    سلام دو صد سلام بر همه عزیزان

    واییییی که عجب فایلی واییی که عجب فایلی من باور خیلی محدودی درباره نامحرم و محرم داشتم و بخاطر گذشتم بود

    و هست که اصن نمیتونم با خانم های غریبه صحبت کنم مگر چت و این خیلی عذابم میده و با این باور خودم رو قانع کردم

    ما نباید با هرکسی صحبت کنیم ما نباید با نامحرم صحبت کنیم و دست بدیم حالا چه برسه رقص

    و وقتی استاد رو دیدم که چجوری این باور درست کرده که از اون خانواده مذهبی فوق العاده مذهبی به اینجا رسیده

    و رفت رقصید من اولش مغزم گفت یعنی چی چرا و یک عالمه دلایل و احساس بد بعد من با خودم گفتم کجایی قران اومده اینا رو گفته گفتم باید ادم عزت نفسش رو ببره بالا باید هر چی چالش و تضاد هست رو با حال خوب حلش کنی و یک بار دیگه با دقت فایل رو دیدم

    راستی اون روستوارن خیلی خوب بود واقعا کیف کردم یک اهنگ داشت پخش میشد من غرق اون بودم داشتم خودم رو تجسم میکردم در داخل اون رستوران که دارم گوشت های مختلف می خورم و کیف میکنم

    اگه بخوام تمام نکاتی که طی 3 باری که این فایل بنویسم و تایپ

    کنم دست درد میشم ولی خیلی خوبه

    اینکه میبنم استاد اینجوری پای قانون ها وایستاده و همه رو انجام میده و میزاره برای ما تا ما ببینیم

    و باور کنیم و باور های محدود کننده رو بندازیم بیرون و حالمون رو عالی نگه داریم

    وایی که عجب چیز های داره خطور میکنه توی مغزم این قانون معرکست واییی

    من یک کاری دارم که هر موقع بخوام میتونم شروع به کار کنم واین کار هدایتی هست و داستان خیلی جالبی داره

    که قانون سر تا پاش هست من هر روز دارم با قانون پول میسازم و همین طوری خدا رو سپاس گذاری میکنم

    واقعا اگه بدونید الان چه حسی دارم میخوام براتون از همه چی بگم ولی مغزم نمیزاره میگه

    بچه ها همش رو نمیخونن و همین نمیزاره بنویسم تمام این اتفاق های که برای من افتاده

    فقط برای امروز که قانون جواب داد بگم:

    اقا من 5 صبح بیدار شدم و توی ستاره قطبی نوشتم خدا امروز بترکونیم باهم یک عالمه فارم کنیم

    فارم(همون کار من هست) بعد اقا به طور معجزه اسا من یک نوع سنگی هست تو بازی به نام اسکارلت روبی که شانس اینکه این سنگ ها توی 1 روز برات بیفته 10 درصد هست شاید 20 درصد خیلی کمه یعنی شاید 1 یا 2 تا برات بیفته

    من گفتم اقا بیا با احساس خوب ببینیم چند تا سنگ میتونیم فارم کنیم من اول یکی رو تجسم کردم و احساس نیاز نداشتم گفتم بیاد من حالم بهتر میشه و خوشحال تر میشم اقا بعد از 1 ساعت من یکی اول رو نمیدونم کجا پیدا کردم

    بعد گفتم بیا برای دو تا تست کنیم

    اقا ساعت دوم اون یکی شد 3 تا خلاصه که براتون بگم که من امروز نزدیک 7 الی 8 تا از اون سنگ ها پیدا کردم و این یک

    عملکرد قانون بود که من بال دراوردم

    اقا من هر روز دارم نتایج مالی و راحتی میگرم و اینم بگم من ادم راحت طلبیم یک کچلو چیزی سخت بشه

    میام بیرون و همه چیز رو اسون میخوام و به راحتی باحالی

    ولی: توی نتایج و روابط و نتایج اینا خیلی رشد نکردم واینم به این دلیل هست که خودم نخواستم و باور هام

    ولی اقا توی عزت نفس ترکوندم و به راحتی صحبت میکنم

    و اینا همه نتایج فایل های رایگان و 12 قدم هست

    من تا فایل سه قدم رو خریداری کردم اونم با مادرم

    و مادرم هم مثل من داره نتایج میگیره

    عاشقتونم اگه فقط میخواستم امروز رو بنویسم باید چند برابر این صفحه تایپ کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    زهرا فلاح گفته:
    مدت عضویت: 876 روز

    سلام استاد عزیز

    من دفعه اوله که دارم نظرمو تو سایتتون ثبت میکنم

    چون خیلی برام جالب بود!

    من آدمیم پر از اشتباه های بزرگ در زمینه رابطه

    هم دوستام

    هم همسرم

    انقد که میدونم من 23 ساله پر ام از رفتارای بچگونه

    و اصلا خوب و بد رو از هم تشخیص نمیدم

    مثل امشب که منو همسرم یه صحبت کوتاه داشتیم و به دلیل عجول بودن و بدون فکر حرف زدن من نا تموم موند

    اون داشت در مورد خوابش صحبت می‌کرد که وقتی گفت یه نفر اومد به خوابم یه چیزی بهم گفت خیلی خوب و با معنی بود

    منم به جای اینکه بپرسم چی گفت پرسیدم خب زن بود یا مرد؟

    اونم گفت به خاطر همین سوالت بهت نمیگم چی گفت و خیلیم از دستم ناراحت و ناامید شد

    اون همیشه میگه ما اصلا برا هم خوب نیستیم

    میدونم من بلد نیستم رفتار و حرف درست رو

    اما اومدم تو قسمت نشانه ی من سایتتون و این صفحه رو آورد واسم

    فیلمتونو که دیدم اون دختره دستتونو گرفت بلندتون کرد و باهاتون رقصید

    حالم بد شد

    شاید اگه من جای مریم خانم عزیز بودم

    و شوهرم جای شما بود و این اتفاق می افتاد

    زندگیم همونجا تموم میشد

    ناراحت میشدم

    از مجلس میرفتم بیرون

    از همه ی راه های ارتباطی بلاک میکردم همسرمو

    اما چطور مریم جون چیزی نگفت؟

    الان دارم فکر میکنم چی تو دلش میگذشت؟

    واقعا ناراحت نشد یا شد و چیزی نگفت؟

    یعنی اونقد قوی هست که چیزی نگه؟

    یا واقعا از این مرحله گذشته؟

    اما چطور ؟

    وقتی شنیدم شما برای آماده کردن دوره 40 یا 50 روز یا حتی بیشتر تنها میرین مسافرت

    چطور مریم جون انقد رها و آزاده که کلا نگران هیچ چیزی نیست و مطمئنه؟

    چطور میشه به این درجه رسید؟

    یا اینکه دلیلش همونیه که گفتین ازدواج محدودیته و خودتون تو این محدودیت نیستین

    ممکنه دلیلش این باشه؟

    خب یه سریا هستن چندسال باهم به خوبی و خوشی دوستن همین که باهم میرن تو رابطه به ماه نکشیده کات میکنن

    چرا اینطوریه؟

    آیا منو همسرم باید جدا بشیم تا بتونم خوشبخت و موفق باشم و از این محدودیت ذهنی بیرون بیایم؟

    چون اینطوری فکرم خیلی درگیره زندگیه سر شار از حس بدمونه

    البته الان حال زندگیمون بهتره

    اینا سوالایین که با درد میپرسم

    شوهرم معتقده زندگیمون اشتباس و منم هیچ وقت تغییر نمیکنم پس زندگیمونم درست نمیشه هیچوقت و هر روز افتضاح تر میشه

    خیلی نا امیده منم هروقت باهاش حرف میزنم همین حسو میگیرم و ناامید میشم و فکر می‌کنم شاید واقعا من نمیتونم تغییر کنم

    فقط تنها الگوی من شمایین به همین دلیله که تا حالا از ناامیدی نمردم

    شما یک مثال نقص برای همه ی آداب و رسوم ، حرف های مردم ، باورها و فرهنگ های اجتماعی محدود کننده هستین

    تنها کسی هستین که تو اکثر زمینه ها میشه شما رو مثال زد که پس چرا آقای عباسمنش اینطوری نیست؟

    ولی اصلا نمیدونم چرا دارم اینارو براتون توضیح میدم یا چیشد اومدم تو سایتتون ثبت نام کردم من سه سالی هست میشناسمتون و به عنوان رهگذر میومدم از فایل های دانلودیتون استفاده می‌کردم فقط میدونم همسرم شما و سایتتون رو به من معرفی کرد

    الان هم اصلانمیدونم نظرم خونده یا تایید میشه یان

    حتی الان هم نمیدونم این کامنت زدنم درسته یا غلط

    من متوجه تفاوت نجواها و الهام های درونی خودم نمیشم

    اما الان متوجه شدم ممکنه دلیل این دو دلیم واسه پست کردن این کامنت کمبود اعتماد و عزت نفسم باشه ، واسه اهمیت دادن من به فکر بقیه که چی در موردم فکر میکنن

    برا همین پستش میکنم :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      یگانه مدرس نیا گفته:
      مدت عضویت: 1455 روز

      زهرا عزیز

      منم مثل تو نمیدونم چطور مریم جون تونسته اینقدر رها باشه …اما منم از پایین ترین حد توانایی در رابطه و بی اعتماد به نفس ترین ادم دنیا رسیدم به رابطه ای که هر روز حیرت میکنم از بودن توش…که دقیقا شبیه همونچیزی که استاد میگم میگم دیگه بهتر ازین نمیشه ولی باز روز بعد اتفاقات بهتر و بهتر برامون میفته…لطفا ناامید نباش لطفا روش خودت کار کن… لطفا عششقو مودتو از زیر سنگ پول جور کنو بخر و روزی صد بار گوش بده…کی گفته تو نمیتونی تغییر کنی؟ به خدا که من از داغون ترین حالت ممکن خواستمو تغییر کردم… تو بخوای کدوم قدرتیه که بتونه جلوی تورو بگیره؟همین ک با نوشتنت فهمیدی مشکل اعتماد به نفس داری همین ک اومدی توی سایت زهرا ینی داری کم کم راهو پیش میبری قشنگم… برات کلی دعا میکنمو بهت ایمان دارم میتونی. دمت گرم که کامنت گزاشتی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: