https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/01/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-01-02 04:17:182023-03-18 23:00:43سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 183
330نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به بهترین و دوست داشتنی ترین استاد دنیا و مریم عزیزم و دوستان گلم
وای عجب قسمتی اصن دیوانه شدم، انقدر قشنگ بود که اصن فقط لذت بردم لحظه ب لحظه ش
کالیفرنیا آمریکا به به عجب جایی، یکی از ایالتای مورد علاقه ی من
محله وست وود آمریکا، همه جا فارسی
تحسین میکنم کشور آمریکا رو ک انقدر آزادی هست بدون تعصب نژادی و ملیتی ،و انقدر مهاجر پذیر هست ک از تمام نقاط دنیا اومدن و آزدانه زندگی میکنند. و هر فرهنگ و ملیتی پذیرفته شدست.و حتی یک چهارراه رو بنامشون میکنند، واقعا تحسین میکنم این فرهنگ بالای آمریکا و مردمانش رو.
و بازم رسیدیم ب زیبایی های این کشور ،خیابونای بزرگ،تر تمیز، ساختمونای شیک، ماشینای قشنگ ک با نظم رد میشن از خیابون.
مغازه های قشنگ با دکورای قشنگ
استاد چه لباس بانمک و رنگی رنگی پوشیده بودین،
به به بام لس آنجلس چه قشنگ بود، عاشق اون صندلی شدم، تجسم کردم غروب شدع آفتاب رفته نشستم رو اون صندلی و دارم قهوه میخورم و فقط زیبایی ها رو میبینم، اون شهر قشنگ با ساختمونای بلندش
این تپه های قشنگ با درختای روش، این ارتفاع باحال، آدمایی ک در سلامتی دارن پیاده روی و ورزش میکنن.
آزادی و آرامشی که هست،خانوما با هر تیپ و استایلی ک دوست دارن میان،در کمال امنیت اجتماعی و آزادی
منطقه ی هالیوود، مرسی ک نشون دادین خیلی دوست دارم برم اونجا رو ببینم همیشه تو فیلما دیدم.
مریم جان چقد خوشتیپ شدین، چقد اندامتون فیته،دمتون گرم واقعا.
اونجایی ک عکس میگرفتن بازم تحسین کردم آزادی این کشور رو، اون خانم با حجاب و اون یکی بدون حجاب هر دو در کنار هم در صلح تفریح میکنن.
چقد این فرهنگ آمریکا رو دوست دارم که مرذم با دوربین مقاومتی ندارن، وقتی دوربین میره روشون لبخند میزنن فقط
خدای من چه ساعت خفن و هیولایی بود،چقدر معماری ساختمون قشنگ بود، مخصوصا سقف بلندش با اون نقاشی های زیبا.
چه باحال که آمریکا فرهنگ و تاریخشون رو ب شکل تصویر در میارن و چقدر هنرمندانه و خلاقانه اینکارو میکنن.
وای برزیلین رستورانت چقد خوب بود لذت بردم.فضای تاریک با نورای قرمز، من اینجور فضاها رو برای رستوران دوست دارم. و چه گوشتای خفنی ،اصن معلومن ک چقد خوشمزه ان، چ فراوانی ک هر چقد بخای میارن
و چه ایده ی خوب و خلاقانه ای ک تا چراغ آن باشه میارن، چقد کار خودشون و مشتری رو آسون کردن.
استاد جان تعمق تو زندگی شما واقعا منو دیوانه میکنه ،به وجد میاره که چنین زندگی وجود داره.
آزادی زمانی بزنی سفر تا هر وقت دلت خواست بدون استرس و زمانبنذی، هر جا ک دلت حواست، هر جور ک ذلت خواست با هواپیما، هر هتلی هر رستورانی، یا نه با آروی، نه دلتون خواست عوض کنید تراک کمپر میخرین
در حالی ک دازین عشق میکنید و لذت میبرین همون کارتون هم هست در عین حال دارین درآمد کسب میکنید.
همکارتون ،عشقتون هم هست،با هم هماهنگین. یعنی این زندگی دیوانه کننده ست، چقد خوبه چنین الگویی هست
و رسیدیم به نمایشگاه ماشین، اینکه چنین فستیوالایی هست نشون از آرامش و سطح زفاه مردم این کشور داره، ک نیازهای اولیه شون سالهای سال هست ک برآورده شده و مزدم ب فکر تجربه ی بیشتر و لدت بیشتر هستن و این تحسین برانگیزه.
و آخ چه فروشگاه خوشمزه ای، خدا رو شکر ک سیر بودم دیدم وگرنه دیوانه میشدم. مخصوصا اون قسمت آخر شیرینی، شیرینی های ایرانی، خیلی وقته ندیدم
اون آقا چقد قشنگ آهنگ سلطان قلب ها رو نواختن، اینجا داشتم فکر میکرذم به احساس لیاقت که چقدر حیاتی عست روی این دوره کار کنم ، استاد میگین بحث استعداد نیست، بعضیا با استعداد تو مشاغل سطح پایینن، نادیده گرفته میشن، در کنار استعداد ومهارت ها چقدر حیاتی هست که احساس لیاقت رو کاز کنم .
و قسمت آخر و قسمت اوج این فایل، رقص زیبای استاد با خانم رقصنده ی زیبا.
استاد تحسین میکتم این اعتماد بنفس و احساس لیاقتتون رو ک نگران نظر بقیه نیستین، منم چتد ساله همینکار رو کرذم، با اینکه رقصم خوب نیست ولی چندسال پیش تصمیم گرفتم دیگه خودمو نگه ندارم و نگران حرف بقیه نباشم و حتی تو مجالس غریبه و عروسی ها ازم بخان راحت میرم میرقصم، چون اون لحظه ک آهنگ بلنده و قشنگ دلت میخاد بپری وسط ولی میگه رقصم خوب نیست چی میگن ، خدا رو شکر از این محله گذر کرذم.
ولی استاد میدونین نکته ای ک اینجا منو گرفت باورای مخفی بود، من با اینکه ذر خانواده مذهبی بزرگ شدم ولی از بچگی ذهنم این مسایل رو قبول نداشت و بخاطر حفظ ظاهر و طرد نشدن ،کاری بر خلافش نمیکردم ولی در قلبم این حجاب و توسل ها و این اعمالی ک همش از روی عادت هست و هیچ حسی برانگیخته نمیکنه رو قبول نداشتم، ولی اینجا تو این صحنه فهمیدم ک ورودی ها با ناخوداگاه ما چیکار میکنن.
خودم اصلا ب حجابی ک جامعه تعریف کرده اعتقادی ندارم، ولی از بچگی تو مدرسه و جامعه و تلویزیون این رقص رو ب عنوان یک کار بد شنیذیم، همونجا ک گفتین اون خانم زیبا، ی لحظه دیدم ذهنم مقاومت کرد، دیدم چیه، فهمیدم ک تو ذهن من این پوشش و این حرفه مساوی شده با آدم بد،،، در صورتی ک اگر باورم غیر این بود اول باید اندام زیبای اون خانم، پوست قشنگش،لباس قشنگش، رقص زیباش، انعطاف پذیری بدنش ،لبخند زیباش و ده ها نکته ی مثبت دیگه ش رو میدیدم.
گفتم عجب چقدر ورودی ها ناخوداگاه تاثیر داره، منی ک فکر میکتم اصلا اعتقادی ندارم ب این مسایل ،پس در بقیع موارذ هم همینه اینکه چ آگاهیی دارم مهم نیست، چه باوری دارم در ناخوداگاهم.
و استاد خیلی باحال رقصیدین،چقدر مودب و باوقار بودین.
استاد جان و مریم جانم سپاسگزارم برای این فایل زیبا و عشقی ک براش گذاشتین
سلام و درود به استاد عزیز و خانم شایسته بزرگوار و همه دوستان محترم
اکثر متولدین دهه 50 و قبل از آن
به دلیل محدودیت های زیاد و فشارهای روانی هنوز هم از دید یک خروس به جنس مخالف نگاه میکنند
با توجه به شرایط جدید نگاها خیلی بهتر شده و تمام ان فشارهای گذشته نتیجه معکوس میدادنند چقدر بد بود و فقط باعث شد از توحید فاصله بگیریم
تحسین میکنم استاد و خانم شایسته را که مقاومت ذهنی را کنار گذاشته و بدون توجه به جسم انسانها با روح آنها ارتباط برقرار میکنند و نگران از دست دادن چیزی نیستند
و حال به خود افتخار میکنم که شما استاد من هستید سپاسگزارم
همانان که به ناحق از خانه هایشان اخراج شدند [و گناه و جرمی نداشتند] جز اینکه می گفتند: پروردگار ما خداست و اگر خدا برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی کرد، همانا صومعه ها و کلیساها و کنیسه ها و مسجدهایی که در آنها بسیار نام خدا ذکر می شود به شدت ویران می شدند؛ و قطعاً خدا به کسانی که او را یاری می دهند یاری می رساند؛ مسلماً خدا نیرومند و توانای شکست ناپذیر است.
همانان که اگر آنان را در زمین قدرت و تمکّن دهیم، نماز را برپا می دارند، و زکات می پردازند، و مردم را به کارهای پسندیده وا می دارند و از کارهای زشت بازمی دارند؛ و عاقبت همه کارها فقط در اختیار خداست.
نشانه ی امروز من :4/5/١4٠٣
سلام به استاد عباسمنش عزیزم ،سلام به استاد شایسته جانم و به دوستان عزیز و توحیدی من
با اینکه قصد کامنت نوشتن نداشتم و دلم میخواست بعد دیدن فیلم یکم بخوابم اما طبق معمول وقتی قلبم من رو دعوت به نوشتن کرد ،من لبیک گفتم.
من زیر این فایل یک رد پای دیگه هم دارم که لینکش رو همینجا میزارم تا نقشه ی راهم بعدا راحت تر پیدا کنم.
abasmanesh.com
خیلی برام جالب و خوشایند بود که یک سال پیش هم من هیییچ مقاومتی با رقص استاد با اون خانوم رقصنده نداشتم و اتفاقا کلی هم تحسینش کردم،و ازین موضوع فهمیدم که من در اجرای توحید در عمل در زمینه ی روابط خیلی خوبم.
چون دقیقا مثل خانوم شایسته هیچ مقاومتی ندارم با این موضوع که کسی که باهاش در رابطه ی عاطفی ام با خانوم ها ارتباط داشته باشه یا برقصه یا هر گونه ارتباط های اجتماعی معمول که اغلب دیدم چقدر خانوم ها مقاومت دارند رو داشته باشه .
چرا به فلانی خندیدی،چرا بهش نگاه کردی،چرا رقصیدی،چرا…
خداروشکر حتی اون موقع هم که خیلی از توحید سردرنمیاوردم همینجوری بودم،اصلا حساسیت الکی نداشتم و چقدر همین موضوع به آرامش من کمک کرد،به نظر من این رهایی خودش یک عزت نفس بالا و توحید عملی قوی میخواد.
اگر آدمی که باهاش تو رابطه ای ،میخواد با یک صحبت و یک لبخند و یک رقص یا یک گفت وگو از مسیر تعهد عاطفیش خارج بشه به نظرم اون رابطه رو باید کلا گِل گرفت و گذاشت کنار !
اگر در عین آزادی،و ارتباطات معمول پایبند به عشق و وفاداریت موندی اونوقت میتونی بگی واقعا عاشقی وگرنه توهم زدی.
اگر نگرانی که کسی که دوسش داری از دیدن دیگران ،از حرف زدن با بقیه ،یا رقص یا هرچیز دیگه به اصلاح معمول از راه به در میشه و بهت خیانت میکنه،شما نتنها عزت نفس نداری که اتفاقا به شدت شخصیت وابسته داری و هیچ وقت خوشبختی رو تجربه نخواهی کرد.
خداروشکر بخاطر شغلی که داشتم و ارتباط با آدم های مختلف توی شرایط های مختلف خیلی از نظر علم ارتباطات رشد کردم ،من اصلا آدم هارو جسمشون نمیبینم،اونا روح های متعالی با شخصیت های منحصر به فردن نه نیاز های جسمیشون.
تنها همکار من توی شرکت،یک آقاست.
قبلا هم توی محل کار بیمارستانم کلی همکار آقا داشتم که صبح،عصر،شب باهم شیفت میدادیم در صلح و آرامش.
هم کار میکردیم هم میگفتیم،میخندیدیم و…
همون توانایی اجرای توحید در ارتباطات و جدا کردن آدم ها از جنسیتشون به من کمک کرد باور های قوی در این زمینه بسازم،ضمن اینکه یک باور هم از استاد توی قدم نه یاد گرفتم که وقتی داری کار میکنی شرایطتت بهتر میشه،آدم های بهتری میان توی زندگیت ،اینجوری نیست که خدا بفرستت توی آدم های داغون بگه عوضش تورو سالم نگه میدارم،نه!نمیکنه این کارو ! قانون جهان اینجوری نیست!
خب با همین باور ها من همکارم رو میتونم یک همکار توحیدی بینهایت مهربون ببینم که طبق باور هایی که من ساختم،خدا فرستاده ش برای کمک به من.
نه اینکه حالا هرلطفی میکنه من بگم آی این یک منظوری داره!امروز رفتم انبار سفارش گرفتن و فاکتور زدن رو یاد بگیرم صد بار گفت بابا این کار شما نیست،شما نیروی متخصصی برای کارشناسی محصولات ،میگم بابا من میدونم کارم چیه،من خودم میخوام یاد بگیرم ،اینتوبه کردن مریض توی icu هم از وظایف من نبود ولی من بزور لارنگوسکوپ رو میگرفتم که یاد بگیرمش من دوست دارم توی شغلم هرچیزی که هست رو بلد باشم .
اینجوری شد که من نشستم روی مبل جلوی کولر،سفارش ها رو میخوندم از روی برگه،و با تعداد توی جعبه چک میکردم و به ایشون میگفتم که توی سامانه ی لپ تاپ شرکت ثبت کنه ،بعد تموم که میشد ایشون پا میشد میومد جعبه رو از جلوی پای من برمیداشت میبرد یک جعبه دیگه میآورد که من با فاکتور بعدی چک کنم،امروز یاد حرف استاد توی جلسه +١ احساس لیاقت افتادم که وقتی رفته بود توشرکت کشتی سازی بندرعباس و سوپروایزر شد چقدر احساس لیاقتش افزایش پیدا کرد و همه ش به خدا میگفت خدایا تو چه عزت و احترامی به من دادی ،چقدر جایگاه من رو عوض کردی.
الان من خودمو مقایسه میکنم با سعیده ای که توی icu اون همه کار سنگین و اغلب ناخوشایند رو انجام میداد با الان که همه جوری بهش احترام میزارند انگار ملکه ست میگم خدایا من فقط یک ذره روی احساس لیاقتم کار کردم تو انقدر جای منو تغییر دادی ،اگر بیشتر روش کار کنم قراره چه اتفاقاتی بیفته!؟
برای همین دوروزه دارم به جلسه ١و+١ احساس لیاقت گوش میدم و احساس میکنم واقعا خیلی از حرفای استاد رو تازه میفهمم یعنی چی …
امروز از همکارم پرسیدم حاجی کی برمیگرده جزیره؟میخنده و میگه حاجی فکر نکنم دیگه برگرده !!!از وقتی شما اومدی کلا خیالش راحت شد رفت.چقدر الان حاج خانوم خوشحاله همه ش میگفت کاش یک نیرویی بیاد یکم حاجی بیاد پیش ما …
این درحالیکه من فهمیدم یکی دونفر قبل از من هم اومدن توی این شرکت ولی نتونستن انتظارات این مدیرعامل توحیدی من رو برآورده کنند و کوآلیفای نشدن.
حالا در عرض ٢ماه این اعتماد به جایی رسیده که مدیرعاملم با خیال راحت بره پیش خانواده ش و کار رو کلا بسپاره به من،خب من اینارو باید ببینم دیگه.امروز به خودم گفتم سعیده تو الان مدیرعاملی ها:) حواست هست؟تا وقتی تو نبودی حاجی داشته این کارها رو میکرده!این همه سال !
حالا در عرض ٢ ماه شما شدی جانشین مدیرعامل!محض رضای خدا جای اینکه انقدر با چوب کمالگرایی بزنی توی سرت ،یکمم به خودت افتخار کن و خودتو تحسین و حالشو ببر!
خدا میدونه اگر من بتونم این تمرکز رو برای این یک ماه حفظ کنم و دوره ی احساس لیاقت رو یکبار دیگه ،درست مرور کنم،چه بهاری از پس این زمستان خواهد آمد!
چی داشتم میگفتم به کجا رسیدم ؟
اصلا اون چیزی که میخواستم براش کامنت بنویسم رو جا گذاشتم!
درواقع اون مطلبی که میخواستم بنویسم این بود که من توی رقص استاد با اون رقصنده یک چیزی رو نوتیس کردم این بود که استاد درسته با ایشون رقصید ولی کاملا در اوج احترام،در اوج عزت نفس و همچنین با رعایت کامل حد و حدود رابطه بود.
میتونید یک بار دیگه با دقت ببینید که استاد چقدر خوب حتی یک رقص رو هندل میکنه و اصول رو زیر پا نمیزاره،به این میگن یک شخصیت کافی،یک روح آزاد،یک مردی که یک زندگی عاطفی درست و هم مدار و فوق العاده داره و هیچ کمبودی نداره که بخواد بیرون دنبالش بگرده،و همین هم یکی از دلایل آرامش خانوم شایسته ست که حتی پا میشه از پارتنرش فیلم هم میگیره!
چقدر من این هم مداری و آرامش و عشق رو دوست دارم تحسینشون میکنم.
و البته به خودم یک اعتبار و کردیت عالی میدم چون اگر جای خانوم شایسته بودم حتما یا داشتم مثل ایشون فیلم میگرفتم یا با دست زدن تشویقشون میکردم!
این رمز آرامشه،این رمز پایداری روابطه:
توحید،عدم وابستگی ،عزت نفس و البته هم مداری !
خداروصدهزار مرتبه شکر برای خلق یک صلات کامنتی دیگه،گذاشتن یک رد پا و خلق یک نور برای روشن تر شدن مسیر آینده..
استادهای عزیزم دوستون دارم و بهترین الگوی زندگیم هستیدو همیشه و همیشه ازتون یاد میگیرم.
قلب فراوانِ فراوانِ فراوان از جزیره ی زیبای توحیدی کیش
به قول آقای بردبار:سعیده در جزیره در پی معرفت و خودشناسی!
وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَهِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا ۖ وَإِنْ کَانَ مِثْقَالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا ۗ وَکَفَىٰ بِنَا حَاسِبِینَ ﴿4٧﴾ و ترازوهاى عدالت را روز قیامت مینهیم و به هیچ کس کمترین ستمى نمیشود ؛ و اگر [عمل خوب یا بد] هم وزن دانه خردلى باشد آن را [براى وزن کردن] میآوریم ، و کافى است که ما حسابگر باشیم.
سلام به سعیده نورانی
سلام به روی ماهت
وقتی داشتم کامنتت رو می خوندم مطالبی یادم اومد که بنویسم اما صدایی می گفت: برای چی داری می نویسی… صدایی می گفت: تو چون می خوای دیده بشی داری می نویسی… صدایی می گفت: وقتی سعیده پاسخت رو نمیده چرا تو براش می نویسی
یک ساعتی تاخیر کردم برای نوشتن تا مطمئن بشم هدفم از نوشتن چیه؟؟
وقتی مطمئن شدم برای خودم دارم می نویسم… برای اینکه رد پا بگذارم… برای اینکه حالم بهتر بشه…
شروع کردم به نوشتن
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا خودت هدایتم کن برای نوشتن… کلی مطلب اومده تو ذهنم که بنویسم… اما خودت پلن رو بچین که کدوماش باید نوشته بشه… از کدوماش باید اعراض کنم
وقتی داشتم کامنتت رو می خوندم… یاد گذشته خودم افتادم که منم جزو خانمهای حساس بودم… اما با سیلی های جهان در چند تا تضاد، متوجه شدم که باید به اصل آزادی و اختیار آدم ها احترام بزارم…. الان دارم راحت اینو می نویسم… ولی برای درک این مطلب روزها و هفته ها و ماه های سختی رو، پشت سر گذاشتم… ولی با چند تا باور باهاش کنار اومدم…
1. اینکه اگر آدمی که باهاش تو رابطه ای ،میخواد با یک صحبت و یک لبخند و یک رقص یا یک گفت وگو از مسیر تعهد عاطفیش خارج بشه باید فاتحه ی اون رابطه رو خوند.
2. اگر شریک عاطفیت با لبخند و چند بار گفت و گو و … می خواد خیانت کنه یا می خواد ترکت کنه… همون بهتر که از رابطه خارج بشه و بره … چون لایق تو نیست
3. هر کسی حاصل فرکانس های خودشو می گیره… اگر کسی فرکانس بد بفرسته، دامنگیر خودش میشه… تر و خشک با هم نمی سوزن… من فقط باید تمرکزم روی خودم باشه (مرتبط با پیام قرآنی اول کامنتم)
همینا باعث شد من ارامش رو به خودم هدیه بدم
اینا حرف نیست هاااا… در عمل ثابت کردم که دیگه حساس نیستم…
خداروشکر من هم با دیدن این تیکه از فیلم مقاومت نداشتم… و سر تا سر غرق تحسین بودم و کلی ذوق می کردم
ضمن اینکه یک باور هم از استاد توی قدم نه یاد گرفتم که وقتی داری کار میکنی شرایطتت بهتر میشه،آدم های بهتری میان توی زندگیت ،اینجوری نیست که خدا بفرستت توی آدم های داغون بگه عوضش تورو سالم نگه میدارم،نه!نمیکنه این کارو ! قانون جهان اینجوری نیست!
این قسمت از کامنتت رو هم خیلی دوست داشتم…
خدایا شکرت برای این قوانین ثابتت… چقدر این قوانین به ادم آرامش میده
امروز تصمیم گرفته بودم دوباره جلسات اول و دوم لیاقت رو گوش کنم… که از کامنت شما هدایت شدم که حتماً این کار رو انجام بدم
تحسینت می کنم برای این شغلی که خلق کردی… برای این مدیر عامل توحیدی که خلقش کردی…
سعیده جان منم اگر جای خانم شایسته بودم قطعاً همین رفتار رو داشتم… و برای این همه رشد خودم ، می خوام از خدا تشکر کنم که با سیلی هاش باعث شد آرامش رو به خودم هدیه بدم و خودمو تحسین کنم…
من فراموش کرده بودم این قسمت از رشد خودمو که با کامنت شما برام یاداوری شد… مرررسی ازت دختر
استاد عزیزم… مریم جانم الگوی بی نظیر من… مررررسی ازتون که اینقدر عالی دارید به ما اموزش می دید
رب وهابم… من هر چی که دارم از فضل توعه و تو بهم دادی… کمکم کن همیشه اینو درک کنم و یادم باشه
باز هم خداوند را شاکرم که منو هدایت کرده به یک قسمت عالی و بینظیر دیگه از سریال سفر به دور امریکا.
در این قسمت از سریال من واقعاً زیباییهایی را که دیدم که حیرت زده شدم و به صورت ناخودآگاه فریاد میزدم خدایا شکرت و از شدت ذوق و خوشحالی توی پوست خودم نمیگنجیدم واقعاً هر چقدر از حال و هوای خوبم بگم موقع دیدن این قسمت کم گفتم.
خدایا صد هزار بار شکرت به خاطر این سریال و این قسمت.
من همه سریالهای استاد را دنبال میکنم و خیلی مشتاقانه به زیباییها توجه میکنم در این سریالها.
در قسمتهای قبل من به صورت آگاهانه وقتی یک زیبایی را میدیدم تحسین میکردم و یا خدا را شکر میکردم به خاطر اون زیبایی اما این قسمت کاری با من کرد که من به صورت ناخودآگاه فقط فریاد میزدم و میگفتم خدایا شکرت مگه میشه مگه داریم این حد از زیبایی.
(در ضمن این قسمت کاری با من کرد که برای ولین بار میخواهم بر روی فایلهای درون سایت کامنت بزارم با اینکه من صدها فایل از سایت دیدم)
خوب بریم سر وقت زیباییهای این قسمت از سریال:
از اول فایل شروع کنم که من اصلاً فکر نمیکردم که این حد از جمعیت ایرانی توی یک شهر در آمریکا زندگی میکنند و هیچ اطلاعی نداشتم و وقتی استاد گفتند که تقریباً 11 میلیون جمعیت توی لس آنجلس وجود داره و یک میلیون نفر ایرانی هستند من واقعاً حیرت زده شدم،و خدا را شکر کردم و گفتم با خودم که خدایا شکرت اگر این همه افراد ایرانی به راحتی دارند توی آمریکا زندگی میکنند، پس میتوانم من هم مهاجرت کنم به آمریکا و اونجا به راحتی مثل بقیه زندگی کنم.
باور بعدی که برای من ایجاد شد که من قبلاً فکر میکردم اگر بروی آمریکا تنها میشوی و هیچکس را دیگه نمیبینی که ایرانی باشه و جا های ایرانی رو نمی تونی دیگه ببینی و….
ولی حالا با دیدن این فایل متوجه شدم که خدای من کلی افراد هستند که اونجا دارن زندگی میکنند.
بعد از اون بام لس آنجلس رو دیدیم که به نظرم خیلی زیبا بود مخصوصاً اون مکانی که تلسکوپ داشت که تو میتونستی هم شهرو و هم ستارهها رو ببینی.
بعد از اون رستوران برزیلی زیبا رو دیدیم که واقعا با دیدن اون غذاهای خوشمزه و اون گوشتهای آبدار که دل آدم ضعف میره و اینکه چه سیستم باحالی بود تا وقتی که اون دکمه on بود برای ما غذا میبردند و خیلی عالی بود.
بعد از آن اون مغازههای ایرانی رو دیدیم که تابلوهای ایرانی که با اینجا مو نمیزنه رو شکل و شمایل مغازهها که آدم باورش نمیشه که اونجا آمریکاست یا ایرانه..
و بعد داخل اون فروشگاه ایرانی که از شیر مرغ تا جون آدمیزاد توش همه چیزهای ایرانی بود..
و بعد از اون قسمت دوست داشتنی من وقتی که وارد اون شو bmw شدیم واقعاً من برق از سرم پرید
چون ماشین مورد علاقه من bmw است و به خودم قول دادم که حتماً میخرمش و تا موقعی که نخرمش هیچ ماشین دیگهای نمیخرم یعنی bmw اولین ماشینی است که من میخرم.
وقتی که اون جمعیت رو با ماشینهای تمیز و زیبا و خفن دیدم فقط خدا را شکر کردم و خدا را شکر کردم احساس کردم که خداوند دارد با زبان نشانهها به من میگوید که حتماً به خواستهات میرسی و با دیدن اون صحنه اشک شوق ریختم.
بعد از اون نمایی از نمایندگی مرسدس بنز رو دیدیم که ماشینها را داشتند بار میزدند و من بعد از bmw عاشق مرسدس بنز هستم. خدایا شکرت و این یک نشانه دیگه بود.
و در آخر عالیترین بخش این فایل اون کاباره ایرانی که دیگه نگم واقعاً عالی و بینظیره که ایرانیهای لس آنجلس میتوانند آنجا گرد هم بیایند و بزنن و برقصن.
در کاواره اون لحظهای که اون رقصنده اومد و بین اون همه آدم استاد رو بلند کرد که باهاش برقصه و من دیدم که استاد بدون هیچ مقاومتی داره میره تو دل ترسهاش، من دیوارههای ذهنم از ترسهام به یکباره برای چند لحظه کامل فرو ریخت.
استاد قبلاً توی فایلها اشاره کرد که به رقصیدن علاقهای نداره و وقتی که امشب رفت و وسط جمع شروع به رقصیدن کرد با اینکه بلد نبود و البته و البته لباسهای مناسب اون مکان رو همراه نداشت واقعاً یک سطح جدید و یک باور جدید از عزت نفس در درون من و بقیه افراد ایجاد شد. و از ته قلبم استاد را تحسین کردم و با خودم گفتم ایول همینه اینو میگن استاد که هم تئوری و هم عملی درسش رو بهت میده.
و با خودم بلند فریاد زدم و گفتم ایولا سید پرچم رو بردی بالا پرچم عزت نفس رو بردی بالا دمت گرم واقعاً ترکوندی.
و در آخر هم مرتضی عزیز با اون صدای بینظیر و آهنگهای زیبا سالن رو ترکوند و اون افراد که با اعتماد به نفس بالا اون وسط میرقصیدند.
باز هم خداوند را شکر میکنم از ته قلبم به خاطر وجود استاد عباس منش، و تشکر میکنم از خانم شایسته عزیز.
و خدا را شکر میکنم که به این زیباییها هدایت شدم و میشوم و خواهم شد
الان که دارم مینویسم احساساتم خیلی دگرگون شده ست . باورم نمیشد این حد از مقاومتی که داشتم پارسال وقتی به این تیکه فایل رسیدم قشنگ یادمه نتونستم ببینم هیچ جوره تو ذهنم نمیرفت میگفتم بابا تو دیگه شورشو در اوردی یه ذره هم که شده رعایت کن یا حتی به خانم شایسته میگفتم تو چراااا هیچی نگفتی
هیچ وقت باروم نمیشد الان انقدر برام عادی باشه و البته درسها داشته باشه . من حتی فایلو پاک کرده بودم رفتم تو فایلهام و دیدم قسمت 183 نیست گفتم من که همشو دارم این کدوم بوده و دانلودش کردم و فقط میدونم کار خداوند بود دوباره دیدنش. چند روز پیش داستان شمس و مولانارو میخوندم .شمس درویشی هست که میخواد علمشو به مولانا که دیگه ته ته کار درست های اون شهره یاد بده . به این مولانای بزرگ میگه برو و از میخونه شراب بخر و مولانا میره همون وقت شمس از خدا سپاسگزاری میکنه که این با این شخص اشناش کرده .مولانا میره و تو میخونه با اون مستها صحبت میکنه و بعدهم دوتا خمره شراب میخره و پسرش می بینه میگه پدر اینها چیه با اسودگی میگه اینا شرابه . مولانای به اون بزرگی و شهرت به نیکی همچین کاری میکنه اینجوری قربانی میکنه چیزایی که براش مهمه رو و خداوند اینطووور تا الان نام اونو بلند اوازه میکنه
حالا که این فایلو اون قسمت سه چار دقیقه ایش رو دیدم یاد این داستان چند روز پیشم افتادم برام عجیب بود ولی جا افتادنش برام تو این فایل بیشتر بود . استاد شمارو کلی ادم میشناسند چه راحت و بااعتماد به نفس رفتید جلوی دوربین
و چی باعث شده بود که قلب من احساس نارضایتی کنه ازینکار؟ از اون پوشش؟ از اون شغل؟ چرا خدا نیومد بهم بگه فاطمه تو چییییکاره ای که انقدر تعصب داری و حتی دلیل تعصب پارسالت رو اصلا الان نمیتونی درکش کنی. انگار سیاهی های تعصب روی قلب من تازه داره جاشو به نور الهی میده . اون نور الهی ای که همه ی ادمهارو فارغ از هرررجوری که هستند دوست داره و هدایتشون میکنه
انقدر اشکام جاری شدند که دیگه نمیدونم از چی باید بنویسم. میخواستم بگم خدایا چرا منو انقدر متعصب بار اورده جامعه بجاش ترجیح دادم که سپاسگزاری کنم که چطور پرده سیاه تعصب رو کمک کرده تا بردارم از قلبم که دیدن سه دقیقه ی یک فایل تو فاصله یک سال انقدر تفاوت برام ایجاد کرده
خدایی که مثل خورشید داره به همه ی عالم میتابه . خدایی که به مولانا میگه برو از میخونه شراب بخر تا بهش درس توحید و یکتاپرستی را بده تا بهش بگه میان تو و اونا فاصله ای نیست و نظر دیگران برات اهمیتی نداشته باشه اونی که به تو عزت و رزق میده منم
هوش را بگذار وآنــــــگه هـــوش دار گوش را بربند وانگه گوش دار
نه نگویم زانک خــــامـــی تــــو هنوز دربـــهاری تو ندیدستی تموز
این جهان همچون درخت است ای کرام ما برو چون میــــوه هـــای نیم خام
سخت گیرد خامــــها مــر شـــــاخ را زانکه در خامی نشــــایــد کاخرا
چون بپخت و گشت شیرین لب گزان سست گــیرد شـاخ ها را بعد ازآن
چون از آن اقبال شیـرین شد دهـــان سرد شد بر آدمی مــــلک جـــهان
سخت گیری وتعـــصب خامی است تاجنین کار خـــــون آشـــامی است
استاد رسما انگار دارید توی خیابانهای ایران و تهران قدم میزنید…چه قدر حسش خوبه توی یه کشور دیگه تجربهاش..چه قدر قشنگه توی یه کشور دیگه یه محله و یه میدون حتی به اسم ایرانی ها باشه و اینقدر جمعیت داشته باشه خداروشکر
استاد چه قدر این سویشرت تون قشنگه آخه من عاشق طرح های فانتزی روش شدم..چه قدر خوبه و ثروت فراوان هست که توی فروشگاه های بزرگ اینترنت رایگان و مر سرعت در اختیار مشتری ها هست…
چه قدر ثروت قشنگه که شما هر بار که به دیدن دوستان تون میرید هدیه های خوب و عالی برای اونها خریداری میکنید…ثروت همینقدر قشنگه و باعث بخشندگی میشه و خوش حال کردن بقیه
چه قدر منظرهی بام لس آنجلس قشنگه…دارم فکر میکنم چه قدر منظرهی شهر توی شهر از این بالا زیبا باید باشه…
چه قدر حالب و عجیب بود این سیستم و وسیله ای که توی رصدخانه بود…چه قدر نقاشی ها و طرح های روی سقف و دیوارهای اون قشنگ بودن..ببین بشر چه تکاملی رو طی کرده و چه دانشی رو الان در اختیار داره از کهکشان ها و ستاره …چه قدر فکر کردن بهش اعجاب انگیزه
یه شعبه دیگه از رستوران برزیلی معروف اومدید با همون سیستم جالب ولی این بار با روشن بودن چراغ…چه قدر فضای رستوران آرام و فوق العاده تمیز بود..طراحی فضای رستوران و رنگ های قرمز و مشکی به کار رفته در اون فضا رو کم نور تر کرده بود و این جالب بود…چه قدر تنوع خوراک ها و انواع پخت گوشت توی این رستوران زیاد بود..چه قدر اون آقایی که غذا رو سرو میکردن وقتی استاد گفتن بیشتر میخوان با خوش رویی تموم اون رو برای استاد گذاشتن…چه قدر طبخ گوشتی که برای بار دوم براتون آوردن خوب بود…من خیلی گوشت قرنز دوست ندارم ولی همه اینا خیلی خوشمزه و لذیذ به نظر میرسیدن…
میدونی اینم آزادی مردم توی آمریکا هست که همه اونهایی که علایق مشترک دارن میتونن دور هم جمع بشن و با شِیر کنن تجربیات شون رو..چه قدر نقش عشق و علاقه رو میشه اینجا دیدی هر کس ماشین خودش رو به نحوی زیباتر کرده چه قدر همهی اونها تمیز بودن و از تمیزی برق میزدن حتی سیستم داخلی و موتور خودروهاشون یه ذره خاک نداشت اصلا برای من عجیب و تحسین برانگیز بود…چه قدر اونی که روکش صندلی هاش کرم رنگ و اون یکی که قرمز بود قشنگ بودن…چه قدر آرم شرکت bmw قشنگه
میدونی خیلی برام جالب بود این خودروی هیولایی که ماشین ها رو جابه جا میکرد چه قدر پول و ثروت رو دیدیم توی این تصویر خداروشکر که روز به روز ماشین ها بیشتر و بهتر میشن که اینم نشون فراوانی پولِ که هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه تو دست انسان ها
وای خدا یه فروشگاه ایرانی به نام صدف تو دل آمریکا با همهی محصولات ایرانی…وای خدای من من عاشق تنوع رنگی سیب ها شدم دیدی چه قدر قشنگ و تمیز کنار هم چیده شده بود آخه خدای من تو چه قدر قشنگی هنرمندی نقاشی…
ببین چه قدر من دوست داشتم اینکه همهی میوه و سبزیجات و صیفیجات اینقدر تمیز و مرتب و شاینی به طرز ماهرانهای چیده شده بودن..
وای خدای من این همه غذاهای خوشمزهی ایرانی هم اینجا هست…ببین چه قدر دارن ثروت خلق میکنن..چه قدر رنگ و لعاب این غذاها هوسبرانگیزه..
ببین همه چی اینجا هست..از میوه و ادویه و سبزی و دوغ و پنیر و شیرینی در انواع و اقسام گرفته تا سنگ پا و صدر و حنا و کلی وسیله و محصول و کالای دیگه اینه فراوانی نعمت ها…
ای جانم مریم جون چه ذوق و شوقی هست توی نگاه و صدای شما…چه قدر شما آخه خوش تیپ و قشنگی آخه دختر..
چه قدر با مهارت و به زیبایی مینوازه این آقا.. خدای من ایرانی هم هست..خدایا چه قدر موسیقی ایرانی زیبا هست خداروشکر
استاد تحسین میکنم این اعتماد به نفس ، عزت نفس و مهم نبودن قضاوت و نظر دیگران در زندگی شما که بلند شدین و رفتید و با این خانم رقصنده زیبا و خوش تیپ و خوش هیکل رقصیدید با اینکه یاد نداشتید بهتون میگفت…و چه قدر تحسین میکنم نگاه خانم شایسته رو که نه تنها ناراحت نشدن بلکه ایستادن و از رقص شما و خانم زیبای رقصنده فیلم گرفتن..
چه قدر قشنگ میخوند خوانندهی امشب و چه قدر فضای اونجا شاد بود و همه میرقصیدن..داشتم فکر میکردم ما حتی این فضا و این شادی ها رو توی عروسیهامون نداریم اینقدر که درگیر حاشیه ها و به خطر نیوفتادن اسلام داریم…امیدوارم همهی ما هدایت بشیم برای بودن توی فضاهایی این چنین شاد
خدایا ما را به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت دادی و نه گمراهان هدایت کن
خیلی جالبه که در آمریکا ایرانیان عزیز فعالیت دارند و واسه خودشون بیزینس دارند و انسانهای موفقی هستند خدا را شکر تحسینشون میکنم.
خدا را شکر یک میلیون نفر توی لس آنجلس زندگی میکنند و اینکه حتی تابلوهای مغازهشون رو به زبان فارسی نوشتند .
جالبه نان بربری هم دارند،بستنی اکبر مشتی جالبه
استاد جان لباستون خیلی رنگارنگ و زیباست
بام L.A خیلی زیباست و ساختمان رصدخانه خیلی جالب و طراحی ش زیباست
خدا را شکر این شهر لس آنجلس هم طبیعت زیبایی داره هم بسیار بزرگه
نقاشیهای روی سقف رصدخانه با اون دانشمندان خیلی زیباست
خیلی ایدههای جالب داره رستوران برزیلی که تا وقتی چراغ قرمزه ،به اختیار خودت برات غذا میارن با همین ایده ثروت جذب میکنه دم این رستوران برزیلی گرم با گوشتهای خوشمزه .
خیلی جالبه ماشین هاشون واقعا تمیزه واقعاً به ماشینشون رسیدن،
هر کسی یه عشقی داره دیگه..
خیلی جالبه که توی آمریکا همچین گردهماییهایی درست میکنن و اشتراکاتشونو با هم نشون میدن و تفریح میکنند
خدا را شکر بابت این ماشینهای لوکس لاکچری
خدا را شکر بابت این ثروت که هر روز در حال گسترش و مردم سایل جدید میگیرند
خیلی فروشگاه جالب بود تمام وسایل ایرانی و غذاهای ایرانی رو درست کرده
ای جونم چه زیبا آکاردئون میزد آهنگ سلطان قلبها میزنه خیلی حال داد دست و پنجهاش گرم
منم واقعاً به شما افتخار میکنم شلوارک پوشیده بودین و رفتین و رقصیدین با خانم رقاص و فیلمشو هم برای ما گذاشتین دمتون گرمه چه و عزت نفس بالایی دارید هر لحظه خودتونو به چالش میکشید واقعاً برای من درس داره
سلام به بهترین و دوست داشتنی ترین استاد دنیا و مریم عزیزم و دوستان گلم
وای عجب قسمتی اصن دیوانه شدم، انقدر قشنگ بود که اصن فقط لذت بردم لحظه ب لحظه ش
کالیفرنیا آمریکا به به عجب جایی، یکی از ایالتای مورد علاقه ی من
محله وست وود آمریکا، همه جا فارسی
تحسین میکنم کشور آمریکا رو ک انقدر آزادی هست بدون تعصب نژادی و ملیتی ،و انقدر مهاجر پذیر هست ک از تمام نقاط دنیا اومدن و آزدانه زندگی میکنند. و هر فرهنگ و ملیتی پذیرفته شدست.و حتی یک چهارراه رو بنامشون میکنند، واقعا تحسین میکنم این فرهنگ بالای آمریکا و مردمانش رو.
و بازم رسیدیم ب زیبایی های این کشور ،خیابونای بزرگ،تر تمیز، ساختمونای شیک، ماشینای قشنگ ک با نظم رد میشن از خیابون.
مغازه های قشنگ با دکورای قشنگ
استاد چه لباس بانمک و رنگی رنگی پوشیده بودین،
به به بام لس آنجلس چه قشنگ بود، عاشق اون صندلی شدم، تجسم کردم غروب شدع آفتاب رفته نشستم رو اون صندلی و دارم قهوه میخورم و فقط زیبایی ها رو میبینم، اون شهر قشنگ با ساختمونای بلندش
این تپه های قشنگ با درختای روش، این ارتفاع باحال، آدمایی ک در سلامتی دارن پیاده روی و ورزش میکنن.
آزادی و آرامشی که هست،خانوما با هر تیپ و استایلی ک دوست دارن میان،در کمال امنیت اجتماعی و آزادی
منطقه ی هالیوود، مرسی ک نشون دادین خیلی دوست دارم برم اونجا رو ببینم همیشه تو فیلما دیدم.
مریم جان چقد خوشتیپ شدین، چقد اندامتون فیته،دمتون گرم واقعا.
اونجایی ک عکس میگرفتن بازم تحسین کردم آزادی این کشور رو، اون خانم با حجاب و اون یکی بدون حجاب هر دو در کنار هم در صلح تفریح میکنن.
چقد این فرهنگ آمریکا رو دوست دارم که مرذم با دوربین مقاومتی ندارن، وقتی دوربین میره روشون لبخند میزنن فقط
خدای من چه ساعت خفن و هیولایی بود،چقدر معماری ساختمون قشنگ بود، مخصوصا سقف بلندش با اون نقاشی های زیبا.
چه باحال که آمریکا فرهنگ و تاریخشون رو ب شکل تصویر در میارن و چقدر هنرمندانه و خلاقانه اینکارو میکنن.
وای برزیلین رستورانت چقد خوب بود لذت بردم.فضای تاریک با نورای قرمز، من اینجور فضاها رو برای رستوران دوست دارم. و چه گوشتای خفنی ،اصن معلومن ک چقد خوشمزه ان، چ فراوانی ک هر چقد بخای میارن
و چه ایده ی خوب و خلاقانه ای ک تا چراغ آن باشه میارن، چقد کار خودشون و مشتری رو آسون کردن.
استاد جان تعمق تو زندگی شما واقعا منو دیوانه میکنه ،به وجد میاره که چنین زندگی وجود داره.
آزادی زمانی بزنی سفر تا هر وقت دلت خواست بدون استرس و زمانبنذی، هر جا ک دلت حواست، هر جور ک ذلت خواست با هواپیما، هر هتلی هر رستورانی، یا نه با آروی، نه دلتون خواست عوض کنید تراک کمپر میخرین
در حالی ک دازین عشق میکنید و لذت میبرین همون کارتون هم هست در عین حال دارین درآمد کسب میکنید.
همکارتون ،عشقتون هم هست،با هم هماهنگین. یعنی این زندگی دیوانه کننده ست، چقد خوبه چنین الگویی هست
و رسیدیم به نمایشگاه ماشین، اینکه چنین فستیوالایی هست نشون از آرامش و سطح زفاه مردم این کشور داره، ک نیازهای اولیه شون سالهای سال هست ک برآورده شده و مزدم ب فکر تجربه ی بیشتر و لدت بیشتر هستن و این تحسین برانگیزه.
و آخ چه فروشگاه خوشمزه ای، خدا رو شکر ک سیر بودم دیدم وگرنه دیوانه میشدم. مخصوصا اون قسمت آخر شیرینی، شیرینی های ایرانی، خیلی وقته ندیدم
اون آقا چقد قشنگ آهنگ سلطان قلب ها رو نواختن، اینجا داشتم فکر میکرذم به احساس لیاقت که چقدر حیاتی عست روی این دوره کار کنم ، استاد میگین بحث استعداد نیست، بعضیا با استعداد تو مشاغل سطح پایینن، نادیده گرفته میشن، در کنار استعداد ومهارت ها چقدر حیاتی هست که احساس لیاقت رو کاز کنم .
و قسمت آخر و قسمت اوج این فایل، رقص زیبای استاد با خانم رقصنده ی زیبا.
استاد تحسین میکتم این اعتماد بنفس و احساس لیاقتتون رو ک نگران نظر بقیه نیستین، منم چتد ساله همینکار رو کرذم، با اینکه رقصم خوب نیست ولی چندسال پیش تصمیم گرفتم دیگه خودمو نگه ندارم و نگران حرف بقیه نباشم و حتی تو مجالس غریبه و عروسی ها ازم بخان راحت میرم میرقصم، چون اون لحظه ک آهنگ بلنده و قشنگ دلت میخاد بپری وسط ولی میگه رقصم خوب نیست چی میگن ، خدا رو شکر از این محله گذر کرذم.
ولی استاد میدونین نکته ای ک اینجا منو گرفت باورای مخفی بود، من با اینکه ذر خانواده مذهبی بزرگ شدم ولی از بچگی ذهنم این مسایل رو قبول نداشت و بخاطر حفظ ظاهر و طرد نشدن ،کاری بر خلافش نمیکردم ولی در قلبم این حجاب و توسل ها و این اعمالی ک همش از روی عادت هست و هیچ حسی برانگیخته نمیکنه رو قبول نداشتم، ولی اینجا تو این صحنه فهمیدم ک ورودی ها با ناخوداگاه ما چیکار میکنن.
خودم اصلا ب حجابی ک جامعه تعریف کرده اعتقادی ندارم، ولی از بچگی تو مدرسه و جامعه و تلویزیون این رقص رو ب عنوان یک کار بد شنیذیم، همونجا ک گفتین اون خانم زیبا، ی لحظه دیدم ذهنم مقاومت کرد، دیدم چیه، فهمیدم ک تو ذهن من این پوشش و این حرفه مساوی شده با آدم بد،،، در صورتی ک اگر باورم غیر این بود اول باید اندام زیبای اون خانم، پوست قشنگش،لباس قشنگش، رقص زیباش، انعطاف پذیری بدنش ،لبخند زیباش و ده ها نکته ی مثبت دیگه ش رو میدیدم.
گفتم عجب چقدر ورودی ها ناخوداگاه تاثیر داره، منی ک فکر میکتم اصلا اعتقادی ندارم ب این مسایل ،پس در بقیع موارذ هم همینه اینکه چ آگاهیی دارم مهم نیست، چه باوری دارم در ناخوداگاهم.
و استاد خیلی باحال رقصیدین،چقدر مودب و باوقار بودین.
استاد جان و مریم جانم سپاسگزارم برای این فایل زیبا و عشقی ک براش گذاشتین
بهترین ها رو براتون میخام با عشق
به نام خدای زیباییها
سلام و درود به استاد عزیز و خانم شایسته بزرگوار و همه دوستان محترم
اکثر متولدین دهه 50 و قبل از آن
به دلیل محدودیت های زیاد و فشارهای روانی هنوز هم از دید یک خروس به جنس مخالف نگاه میکنند
با توجه به شرایط جدید نگاها خیلی بهتر شده و تمام ان فشارهای گذشته نتیجه معکوس میدادنند چقدر بد بود و فقط باعث شد از توحید فاصله بگیریم
تحسین میکنم استاد و خانم شایسته را که مقاومت ذهنی را کنار گذاشته و بدون توجه به جسم انسانها با روح آنها ارتباط برقرار میکنند و نگران از دست دادن چیزی نیستند
و حال به خود افتخار میکنم که شما استاد من هستید سپاسگزارم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ ﴿٣٩﴾
به کسانی که مورد جنگ و هجوم قرار می گیرند، چون به آنان ستم شده اذن جنگ داده شده، مسلماً خدا بر یاری دادن آنان تواناست.
الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ ۗ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا ۗ وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ ﴿4٠﴾
همانان که به ناحق از خانه هایشان اخراج شدند [و گناه و جرمی نداشتند] جز اینکه می گفتند: پروردگار ما خداست و اگر خدا برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی کرد، همانا صومعه ها و کلیساها و کنیسه ها و مسجدهایی که در آنها بسیار نام خدا ذکر می شود به شدت ویران می شدند؛ و قطعاً خدا به کسانی که او را یاری می دهند یاری می رساند؛ مسلماً خدا نیرومند و توانای شکست ناپذیر است.
الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ ۗ وَلِلَّهِ عَاقِبَهُ الْأُمُورِ ﴿4١﴾
همانان که اگر آنان را در زمین قدرت و تمکّن دهیم، نماز را برپا می دارند، و زکات می پردازند، و مردم را به کارهای پسندیده وا می دارند و از کارهای زشت بازمی دارند؛ و عاقبت همه کارها فقط در اختیار خداست.
نشانه ی امروز من :4/5/١4٠٣
سلام به استاد عباسمنش عزیزم ،سلام به استاد شایسته جانم و به دوستان عزیز و توحیدی من
با اینکه قصد کامنت نوشتن نداشتم و دلم میخواست بعد دیدن فیلم یکم بخوابم اما طبق معمول وقتی قلبم من رو دعوت به نوشتن کرد ،من لبیک گفتم.
من زیر این فایل یک رد پای دیگه هم دارم که لینکش رو همینجا میزارم تا نقشه ی راهم بعدا راحت تر پیدا کنم.
abasmanesh.com
خیلی برام جالب و خوشایند بود که یک سال پیش هم من هیییچ مقاومتی با رقص استاد با اون خانوم رقصنده نداشتم و اتفاقا کلی هم تحسینش کردم،و ازین موضوع فهمیدم که من در اجرای توحید در عمل در زمینه ی روابط خیلی خوبم.
چون دقیقا مثل خانوم شایسته هیچ مقاومتی ندارم با این موضوع که کسی که باهاش در رابطه ی عاطفی ام با خانوم ها ارتباط داشته باشه یا برقصه یا هر گونه ارتباط های اجتماعی معمول که اغلب دیدم چقدر خانوم ها مقاومت دارند رو داشته باشه .
چرا به فلانی خندیدی،چرا بهش نگاه کردی،چرا رقصیدی،چرا…
خداروشکر حتی اون موقع هم که خیلی از توحید سردرنمیاوردم همینجوری بودم،اصلا حساسیت الکی نداشتم و چقدر همین موضوع به آرامش من کمک کرد،به نظر من این رهایی خودش یک عزت نفس بالا و توحید عملی قوی میخواد.
اگر آدمی که باهاش تو رابطه ای ،میخواد با یک صحبت و یک لبخند و یک رقص یا یک گفت وگو از مسیر تعهد عاطفیش خارج بشه به نظرم اون رابطه رو باید کلا گِل گرفت و گذاشت کنار !
اگر در عین آزادی،و ارتباطات معمول پایبند به عشق و وفاداریت موندی اونوقت میتونی بگی واقعا عاشقی وگرنه توهم زدی.
اگر نگرانی که کسی که دوسش داری از دیدن دیگران ،از حرف زدن با بقیه ،یا رقص یا هرچیز دیگه به اصلاح معمول از راه به در میشه و بهت خیانت میکنه،شما نتنها عزت نفس نداری که اتفاقا به شدت شخصیت وابسته داری و هیچ وقت خوشبختی رو تجربه نخواهی کرد.
خداروشکر بخاطر شغلی که داشتم و ارتباط با آدم های مختلف توی شرایط های مختلف خیلی از نظر علم ارتباطات رشد کردم ،من اصلا آدم هارو جسمشون نمیبینم،اونا روح های متعالی با شخصیت های منحصر به فردن نه نیاز های جسمیشون.
تنها همکار من توی شرکت،یک آقاست.
قبلا هم توی محل کار بیمارستانم کلی همکار آقا داشتم که صبح،عصر،شب باهم شیفت میدادیم در صلح و آرامش.
هم کار میکردیم هم میگفتیم،میخندیدیم و…
همون توانایی اجرای توحید در ارتباطات و جدا کردن آدم ها از جنسیتشون به من کمک کرد باور های قوی در این زمینه بسازم،ضمن اینکه یک باور هم از استاد توی قدم نه یاد گرفتم که وقتی داری کار میکنی شرایطتت بهتر میشه،آدم های بهتری میان توی زندگیت ،اینجوری نیست که خدا بفرستت توی آدم های داغون بگه عوضش تورو سالم نگه میدارم،نه!نمیکنه این کارو ! قانون جهان اینجوری نیست!
خب با همین باور ها من همکارم رو میتونم یک همکار توحیدی بینهایت مهربون ببینم که طبق باور هایی که من ساختم،خدا فرستاده ش برای کمک به من.
نه اینکه حالا هرلطفی میکنه من بگم آی این یک منظوری داره!امروز رفتم انبار سفارش گرفتن و فاکتور زدن رو یاد بگیرم صد بار گفت بابا این کار شما نیست،شما نیروی متخصصی برای کارشناسی محصولات ،میگم بابا من میدونم کارم چیه،من خودم میخوام یاد بگیرم ،اینتوبه کردن مریض توی icu هم از وظایف من نبود ولی من بزور لارنگوسکوپ رو میگرفتم که یاد بگیرمش من دوست دارم توی شغلم هرچیزی که هست رو بلد باشم .
اینجوری شد که من نشستم روی مبل جلوی کولر،سفارش ها رو میخوندم از روی برگه،و با تعداد توی جعبه چک میکردم و به ایشون میگفتم که توی سامانه ی لپ تاپ شرکت ثبت کنه ،بعد تموم که میشد ایشون پا میشد میومد جعبه رو از جلوی پای من برمیداشت میبرد یک جعبه دیگه میآورد که من با فاکتور بعدی چک کنم،امروز یاد حرف استاد توی جلسه +١ احساس لیاقت افتادم که وقتی رفته بود توشرکت کشتی سازی بندرعباس و سوپروایزر شد چقدر احساس لیاقتش افزایش پیدا کرد و همه ش به خدا میگفت خدایا تو چه عزت و احترامی به من دادی ،چقدر جایگاه من رو عوض کردی.
الان من خودمو مقایسه میکنم با سعیده ای که توی icu اون همه کار سنگین و اغلب ناخوشایند رو انجام میداد با الان که همه جوری بهش احترام میزارند انگار ملکه ست میگم خدایا من فقط یک ذره روی احساس لیاقتم کار کردم تو انقدر جای منو تغییر دادی ،اگر بیشتر روش کار کنم قراره چه اتفاقاتی بیفته!؟
برای همین دوروزه دارم به جلسه ١و+١ احساس لیاقت گوش میدم و احساس میکنم واقعا خیلی از حرفای استاد رو تازه میفهمم یعنی چی …
امروز از همکارم پرسیدم حاجی کی برمیگرده جزیره؟میخنده و میگه حاجی فکر نکنم دیگه برگرده !!!از وقتی شما اومدی کلا خیالش راحت شد رفت.چقدر الان حاج خانوم خوشحاله همه ش میگفت کاش یک نیرویی بیاد یکم حاجی بیاد پیش ما …
این درحالیکه من فهمیدم یکی دونفر قبل از من هم اومدن توی این شرکت ولی نتونستن انتظارات این مدیرعامل توحیدی من رو برآورده کنند و کوآلیفای نشدن.
حالا در عرض ٢ماه این اعتماد به جایی رسیده که مدیرعاملم با خیال راحت بره پیش خانواده ش و کار رو کلا بسپاره به من،خب من اینارو باید ببینم دیگه.امروز به خودم گفتم سعیده تو الان مدیرعاملی ها:) حواست هست؟تا وقتی تو نبودی حاجی داشته این کارها رو میکرده!این همه سال !
حالا در عرض ٢ ماه شما شدی جانشین مدیرعامل!محض رضای خدا جای اینکه انقدر با چوب کمالگرایی بزنی توی سرت ،یکمم به خودت افتخار کن و خودتو تحسین و حالشو ببر!
خدا میدونه اگر من بتونم این تمرکز رو برای این یک ماه حفظ کنم و دوره ی احساس لیاقت رو یکبار دیگه ،درست مرور کنم،چه بهاری از پس این زمستان خواهد آمد!
چی داشتم میگفتم به کجا رسیدم ؟
اصلا اون چیزی که میخواستم براش کامنت بنویسم رو جا گذاشتم!
درواقع اون مطلبی که میخواستم بنویسم این بود که من توی رقص استاد با اون رقصنده یک چیزی رو نوتیس کردم این بود که استاد درسته با ایشون رقصید ولی کاملا در اوج احترام،در اوج عزت نفس و همچنین با رعایت کامل حد و حدود رابطه بود.
میتونید یک بار دیگه با دقت ببینید که استاد چقدر خوب حتی یک رقص رو هندل میکنه و اصول رو زیر پا نمیزاره،به این میگن یک شخصیت کافی،یک روح آزاد،یک مردی که یک زندگی عاطفی درست و هم مدار و فوق العاده داره و هیچ کمبودی نداره که بخواد بیرون دنبالش بگرده،و همین هم یکی از دلایل آرامش خانوم شایسته ست که حتی پا میشه از پارتنرش فیلم هم میگیره!
چقدر من این هم مداری و آرامش و عشق رو دوست دارم تحسینشون میکنم.
و البته به خودم یک اعتبار و کردیت عالی میدم چون اگر جای خانوم شایسته بودم حتما یا داشتم مثل ایشون فیلم میگرفتم یا با دست زدن تشویقشون میکردم!
این رمز آرامشه،این رمز پایداری روابطه:
توحید،عدم وابستگی ،عزت نفس و البته هم مداری !
خداروصدهزار مرتبه شکر برای خلق یک صلات کامنتی دیگه،گذاشتن یک رد پا و خلق یک نور برای روشن تر شدن مسیر آینده..
استادهای عزیزم دوستون دارم و بهترین الگوی زندگیم هستیدو همیشه و همیشه ازتون یاد میگیرم.
قلب فراوانِ فراوانِ فراوان از جزیره ی زیبای توحیدی کیش
به قول آقای بردبار:سعیده در جزیره در پی معرفت و خودشناسی!
بسم الله الرحمن الرحیم
سوره انبیاء – آیه 47
وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَهِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا ۖ وَإِنْ کَانَ مِثْقَالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا ۗ وَکَفَىٰ بِنَا حَاسِبِینَ ﴿4٧﴾ و ترازوهاى عدالت را روز قیامت مینهیم و به هیچ کس کمترین ستمى نمیشود ؛ و اگر [عمل خوب یا بد] هم وزن دانه خردلى باشد آن را [براى وزن کردن] میآوریم ، و کافى است که ما حسابگر باشیم.
سلام به سعیده نورانی
سلام به روی ماهت
وقتی داشتم کامنتت رو می خوندم مطالبی یادم اومد که بنویسم اما صدایی می گفت: برای چی داری می نویسی… صدایی می گفت: تو چون می خوای دیده بشی داری می نویسی… صدایی می گفت: وقتی سعیده پاسخت رو نمیده چرا تو براش می نویسی
یک ساعتی تاخیر کردم برای نوشتن تا مطمئن بشم هدفم از نوشتن چیه؟؟
وقتی مطمئن شدم برای خودم دارم می نویسم… برای اینکه رد پا بگذارم… برای اینکه حالم بهتر بشه…
شروع کردم به نوشتن
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا خودت هدایتم کن برای نوشتن… کلی مطلب اومده تو ذهنم که بنویسم… اما خودت پلن رو بچین که کدوماش باید نوشته بشه… از کدوماش باید اعراض کنم
وقتی داشتم کامنتت رو می خوندم… یاد گذشته خودم افتادم که منم جزو خانمهای حساس بودم… اما با سیلی های جهان در چند تا تضاد، متوجه شدم که باید به اصل آزادی و اختیار آدم ها احترام بزارم…. الان دارم راحت اینو می نویسم… ولی برای درک این مطلب روزها و هفته ها و ماه های سختی رو، پشت سر گذاشتم… ولی با چند تا باور باهاش کنار اومدم…
1. اینکه اگر آدمی که باهاش تو رابطه ای ،میخواد با یک صحبت و یک لبخند و یک رقص یا یک گفت وگو از مسیر تعهد عاطفیش خارج بشه باید فاتحه ی اون رابطه رو خوند.
2. اگر شریک عاطفیت با لبخند و چند بار گفت و گو و … می خواد خیانت کنه یا می خواد ترکت کنه… همون بهتر که از رابطه خارج بشه و بره … چون لایق تو نیست
3. هر کسی حاصل فرکانس های خودشو می گیره… اگر کسی فرکانس بد بفرسته، دامنگیر خودش میشه… تر و خشک با هم نمی سوزن… من فقط باید تمرکزم روی خودم باشه (مرتبط با پیام قرآنی اول کامنتم)
همینا باعث شد من ارامش رو به خودم هدیه بدم
اینا حرف نیست هاااا… در عمل ثابت کردم که دیگه حساس نیستم…
خداروشکر من هم با دیدن این تیکه از فیلم مقاومت نداشتم… و سر تا سر غرق تحسین بودم و کلی ذوق می کردم
ضمن اینکه یک باور هم از استاد توی قدم نه یاد گرفتم که وقتی داری کار میکنی شرایطتت بهتر میشه،آدم های بهتری میان توی زندگیت ،اینجوری نیست که خدا بفرستت توی آدم های داغون بگه عوضش تورو سالم نگه میدارم،نه!نمیکنه این کارو ! قانون جهان اینجوری نیست!
این قسمت از کامنتت رو هم خیلی دوست داشتم…
خدایا شکرت برای این قوانین ثابتت… چقدر این قوانین به ادم آرامش میده
امروز تصمیم گرفته بودم دوباره جلسات اول و دوم لیاقت رو گوش کنم… که از کامنت شما هدایت شدم که حتماً این کار رو انجام بدم
تحسینت می کنم برای این شغلی که خلق کردی… برای این مدیر عامل توحیدی که خلقش کردی…
سعیده جان منم اگر جای خانم شایسته بودم قطعاً همین رفتار رو داشتم… و برای این همه رشد خودم ، می خوام از خدا تشکر کنم که با سیلی هاش باعث شد آرامش رو به خودم هدیه بدم و خودمو تحسین کنم…
من فراموش کرده بودم این قسمت از رشد خودمو که با کامنت شما برام یاداوری شد… مرررسی ازت دختر
استاد عزیزم… مریم جانم الگوی بی نظیر من… مررررسی ازتون که اینقدر عالی دارید به ما اموزش می دید
رب وهابم… من هر چی که دارم از فضل توعه و تو بهم دادی… کمکم کن همیشه اینو درک کنم و یادم باشه
وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ
و من کار خود به خدا وامیگذارم، که او کاملا بر احوال بندگان بیناست.
حَسْبُنَا اللَّهُ سَیُؤْتِینَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ
«خدا ما را بس است به زودى خدا و پیامبرش از کرم خود به ما مىدهند و ما به خدا مشتاقیم»
سلام خواهر عزیزم سعیده جان
اشکم در اومد با خوندن بیوگرافی شما
چقدر زیبا نوشتین
تمام وجودم به لرزه در اومد
چقدر احساسم خوب شد وقتی که الان حالت خوبه و چقدر خدا رو بابت وجودت و احساس خوب شکر گذاری کردم
اینکه قلبت اینقدر بزرگ ،پاک ،روحانی،زلال هست دیونه وار لذت بردم از خدای خوبم که چکارها که نمیکنه و چقدر روح بزرگی داری
خیلی لذت بردم از کامنت که گذاشتین .تحسینتون میکنم خواهر عزیزم طب شهرتون بینظیر بود .اسکری شات گرفتم از زیبایی کلامتون.
تندرست و سربلند باشی همیشه در درگاه خالق هستیمون .دوستدارم خواهرم ️️
به نام خالق زیبایی ها
باز هم خداوند را شاکرم که منو هدایت کرده به یک قسمت عالی و بینظیر دیگه از سریال سفر به دور امریکا.
در این قسمت از سریال من واقعاً زیباییهایی را که دیدم که حیرت زده شدم و به صورت ناخودآگاه فریاد میزدم خدایا شکرت و از شدت ذوق و خوشحالی توی پوست خودم نمیگنجیدم واقعاً هر چقدر از حال و هوای خوبم بگم موقع دیدن این قسمت کم گفتم.
خدایا صد هزار بار شکرت به خاطر این سریال و این قسمت.
من همه سریالهای استاد را دنبال میکنم و خیلی مشتاقانه به زیباییها توجه میکنم در این سریالها.
در قسمتهای قبل من به صورت آگاهانه وقتی یک زیبایی را میدیدم تحسین میکردم و یا خدا را شکر میکردم به خاطر اون زیبایی اما این قسمت کاری با من کرد که من به صورت ناخودآگاه فقط فریاد میزدم و میگفتم خدایا شکرت مگه میشه مگه داریم این حد از زیبایی.
(در ضمن این قسمت کاری با من کرد که برای ولین بار میخواهم بر روی فایلهای درون سایت کامنت بزارم با اینکه من صدها فایل از سایت دیدم)
خوب بریم سر وقت زیباییهای این قسمت از سریال:
از اول فایل شروع کنم که من اصلاً فکر نمیکردم که این حد از جمعیت ایرانی توی یک شهر در آمریکا زندگی میکنند و هیچ اطلاعی نداشتم و وقتی استاد گفتند که تقریباً 11 میلیون جمعیت توی لس آنجلس وجود داره و یک میلیون نفر ایرانی هستند من واقعاً حیرت زده شدم،و خدا را شکر کردم و گفتم با خودم که خدایا شکرت اگر این همه افراد ایرانی به راحتی دارند توی آمریکا زندگی میکنند، پس میتوانم من هم مهاجرت کنم به آمریکا و اونجا به راحتی مثل بقیه زندگی کنم.
باور بعدی که برای من ایجاد شد که من قبلاً فکر میکردم اگر بروی آمریکا تنها میشوی و هیچکس را دیگه نمیبینی که ایرانی باشه و جا های ایرانی رو نمی تونی دیگه ببینی و….
ولی حالا با دیدن این فایل متوجه شدم که خدای من کلی افراد هستند که اونجا دارن زندگی میکنند.
بعد از اون بام لس آنجلس رو دیدیم که به نظرم خیلی زیبا بود مخصوصاً اون مکانی که تلسکوپ داشت که تو میتونستی هم شهرو و هم ستارهها رو ببینی.
بعد از اون رستوران برزیلی زیبا رو دیدیم که واقعا با دیدن اون غذاهای خوشمزه و اون گوشتهای آبدار که دل آدم ضعف میره و اینکه چه سیستم باحالی بود تا وقتی که اون دکمه on بود برای ما غذا میبردند و خیلی عالی بود.
بعد از آن اون مغازههای ایرانی رو دیدیم که تابلوهای ایرانی که با اینجا مو نمیزنه رو شکل و شمایل مغازهها که آدم باورش نمیشه که اونجا آمریکاست یا ایرانه..
و بعد داخل اون فروشگاه ایرانی که از شیر مرغ تا جون آدمیزاد توش همه چیزهای ایرانی بود..
و بعد از اون قسمت دوست داشتنی من وقتی که وارد اون شو bmw شدیم واقعاً من برق از سرم پرید
چون ماشین مورد علاقه من bmw است و به خودم قول دادم که حتماً میخرمش و تا موقعی که نخرمش هیچ ماشین دیگهای نمیخرم یعنی bmw اولین ماشینی است که من میخرم.
وقتی که اون جمعیت رو با ماشینهای تمیز و زیبا و خفن دیدم فقط خدا را شکر کردم و خدا را شکر کردم احساس کردم که خداوند دارد با زبان نشانهها به من میگوید که حتماً به خواستهات میرسی و با دیدن اون صحنه اشک شوق ریختم.
بعد از اون نمایی از نمایندگی مرسدس بنز رو دیدیم که ماشینها را داشتند بار میزدند و من بعد از bmw عاشق مرسدس بنز هستم. خدایا شکرت و این یک نشانه دیگه بود.
و در آخر عالیترین بخش این فایل اون کاباره ایرانی که دیگه نگم واقعاً عالی و بینظیره که ایرانیهای لس آنجلس میتوانند آنجا گرد هم بیایند و بزنن و برقصن.
در کاواره اون لحظهای که اون رقصنده اومد و بین اون همه آدم استاد رو بلند کرد که باهاش برقصه و من دیدم که استاد بدون هیچ مقاومتی داره میره تو دل ترسهاش، من دیوارههای ذهنم از ترسهام به یکباره برای چند لحظه کامل فرو ریخت.
استاد قبلاً توی فایلها اشاره کرد که به رقصیدن علاقهای نداره و وقتی که امشب رفت و وسط جمع شروع به رقصیدن کرد با اینکه بلد نبود و البته و البته لباسهای مناسب اون مکان رو همراه نداشت واقعاً یک سطح جدید و یک باور جدید از عزت نفس در درون من و بقیه افراد ایجاد شد. و از ته قلبم استاد را تحسین کردم و با خودم گفتم ایول همینه اینو میگن استاد که هم تئوری و هم عملی درسش رو بهت میده.
و با خودم بلند فریاد زدم و گفتم ایولا سید پرچم رو بردی بالا پرچم عزت نفس رو بردی بالا دمت گرم واقعاً ترکوندی.
و در آخر هم مرتضی عزیز با اون صدای بینظیر و آهنگهای زیبا سالن رو ترکوند و اون افراد که با اعتماد به نفس بالا اون وسط میرقصیدند.
باز هم خداوند را شکر میکنم از ته قلبم به خاطر وجود استاد عباس منش، و تشکر میکنم از خانم شایسته عزیز.
و خدا را شکر میکنم که به این زیباییها هدایت شدم و میشوم و خواهم شد
خدانگهدار
فایل زیبای دیگه با حال و هوای ایرانی
اینکه انقدر ایرانی ها زیادن یک باور قوی برای ما که ببین چقدر راحت مهاجرت کردن ببین اونجا چقذر خوبه
و فروشکاه ایرانی ها با تمام وسایل و مارکهای ایرانی
چقدر عالی
رستوران فوق العاده با سرو ازاد
کاباره و رقص و عزت نفس استاد
چقدر باورهای مثبت داشت
من هر جا هستم میتونم به راحتتزین شکل زندگی کنم
مهاجرت اسونه و راحته
کشور دیگه همه جیزایی که دوس داری هست
عزت نفس در همه جای دنیا به خودت بستکی داره
حرف مردم مهم نیست لذت ببر
تو لایق داشتن بهترین حسی پس برقص
بهترین خوراکب ها همه جا هست فقط تو باید لایقش باشی
فراوانی همه جا هست
ثروت ببین انقدر زیاده که در یک کشور دیگه محصولات ایرانی میفروشن
چقدر عالی خدایا شکرت
به نام خدای هدایتگر
سلام
الان که دارم مینویسم احساساتم خیلی دگرگون شده ست . باورم نمیشد این حد از مقاومتی که داشتم پارسال وقتی به این تیکه فایل رسیدم قشنگ یادمه نتونستم ببینم هیچ جوره تو ذهنم نمیرفت میگفتم بابا تو دیگه شورشو در اوردی یه ذره هم که شده رعایت کن یا حتی به خانم شایسته میگفتم تو چراااا هیچی نگفتی
هیچ وقت باروم نمیشد الان انقدر برام عادی باشه و البته درسها داشته باشه . من حتی فایلو پاک کرده بودم رفتم تو فایلهام و دیدم قسمت 183 نیست گفتم من که همشو دارم این کدوم بوده و دانلودش کردم و فقط میدونم کار خداوند بود دوباره دیدنش. چند روز پیش داستان شمس و مولانارو میخوندم .شمس درویشی هست که میخواد علمشو به مولانا که دیگه ته ته کار درست های اون شهره یاد بده . به این مولانای بزرگ میگه برو و از میخونه شراب بخر و مولانا میره همون وقت شمس از خدا سپاسگزاری میکنه که این با این شخص اشناش کرده .مولانا میره و تو میخونه با اون مستها صحبت میکنه و بعدهم دوتا خمره شراب میخره و پسرش می بینه میگه پدر اینها چیه با اسودگی میگه اینا شرابه . مولانای به اون بزرگی و شهرت به نیکی همچین کاری میکنه اینجوری قربانی میکنه چیزایی که براش مهمه رو و خداوند اینطووور تا الان نام اونو بلند اوازه میکنه
حالا که این فایلو اون قسمت سه چار دقیقه ایش رو دیدم یاد این داستان چند روز پیشم افتادم برام عجیب بود ولی جا افتادنش برام تو این فایل بیشتر بود . استاد شمارو کلی ادم میشناسند چه راحت و بااعتماد به نفس رفتید جلوی دوربین
و چی باعث شده بود که قلب من احساس نارضایتی کنه ازینکار؟ از اون پوشش؟ از اون شغل؟ چرا خدا نیومد بهم بگه فاطمه تو چییییکاره ای که انقدر تعصب داری و حتی دلیل تعصب پارسالت رو اصلا الان نمیتونی درکش کنی. انگار سیاهی های تعصب روی قلب من تازه داره جاشو به نور الهی میده . اون نور الهی ای که همه ی ادمهارو فارغ از هرررجوری که هستند دوست داره و هدایتشون میکنه
انقدر اشکام جاری شدند که دیگه نمیدونم از چی باید بنویسم. میخواستم بگم خدایا چرا منو انقدر متعصب بار اورده جامعه بجاش ترجیح دادم که سپاسگزاری کنم که چطور پرده سیاه تعصب رو کمک کرده تا بردارم از قلبم که دیدن سه دقیقه ی یک فایل تو فاصله یک سال انقدر تفاوت برام ایجاد کرده
خدایی که مثل خورشید داره به همه ی عالم میتابه . خدایی که به مولانا میگه برو از میخونه شراب بخر تا بهش درس توحید و یکتاپرستی را بده تا بهش بگه میان تو و اونا فاصله ای نیست و نظر دیگران برات اهمیتی نداشته باشه اونی که به تو عزت و رزق میده منم
هوش را بگذار وآنــــــگه هـــوش دار گوش را بربند وانگه گوش دار
نه نگویم زانک خــــامـــی تــــو هنوز دربـــهاری تو ندیدستی تموز
این جهان همچون درخت است ای کرام ما برو چون میــــوه هـــای نیم خام
سخت گیرد خامــــها مــر شـــــاخ را زانکه در خامی نشــــایــد کاخرا
چون بپخت و گشت شیرین لب گزان سست گــیرد شـاخ ها را بعد ازآن
چون از آن اقبال شیـرین شد دهـــان سرد شد بر آدمی مــــلک جـــهان
سخت گیری وتعـــصب خامی است تاجنین کار خـــــون آشـــامی است
در پناه حق
بنام خداوند هدایت گرم به سمت زیبایی ها و نعمت ها
سلام و درود خدمت شما خوبان روزگار
استاد عمل واقعا تحسین تون می کنم
چقدر خوب اینجا راحت حرکت کردید و برای رقصیدن رفتید و درس های بزرگی برای من داشت
من تا هنوز که هنوز است در ابن مورد مشکلاتی دارم
درد حالیکه دوره عزت نفس را تهیه کرده ام و دارم کارمی کنم
اما بازهم احساس می کنم که من هنوز جا زیاد دارد
کار کنم و خودم را بهتر سازم
و قابل تحسین است خانم شایسته
این شهر لسانجلس چقدر زیبا و باحال بود
شهر که احساس می کنی وطنت است
همه چی را خلی دوست داری
و دوست داری لحظاتی بیشتری را اینجا بیمونی
چون مدتی زیادی می شود که اینجوری با هموطنانت نبودی
اینجا خلی خوشایند است
تابلو ها به زبان فارسی هم دارد
رستوران ها و بستنی فروشی های ایرانی خلی لذت بخش است
و در کل خلی جذابیت داشت
و این رستوران برزیلی چقدر باحال بود
و این سبک غذای شأن خلی جالب است
تا سیر نشدی برایت غذا می آورد
و شما چون از دوره قانون سلامتی استفاده می کنید فقط گوشت مصرف داشتید
و این بازار سبزی چقدر باحال و خوشایند بود
چقدر هم شبه تر بار فروشی های تهران بود .
چقدر هم سبک بازار ایران را داشت
و قمیه قورمه سبزی فسنجون ته چین زرشک پلو با مرغ و خلی غذای جالب و خوش رنگ ایرانی معلوم می شد.
چقدر هم یک فضای جالب و جذابی داشت
و این جمع و جماعت که داشتند ماشین bmw قدیمی را جمع کرده بودند
و برای خودشان عشق و حال می کردن
به گفته استاد که حیاط خونه مون امروز این چنین جمع و جوش دارد
مزیت تراک کمپر و سفر کردن این است که هر روز صبح وقتی از خواب بیدار می شوی با فضای جدید و زیباتر و پاکیزه تر آشنایی حاصل می کنی
و حرف استاد خلی برایم جذاب بود
که من هیچچیزی قدیمی را دوست ندارم
حتی برای دکور خونه هم چیزی قدیمی ندارم
دوست ندارم
و من هم این نگاه را خلی دوست دارم
چون دوست دارم هر چیزی که دارم جدید و نو باشد
ماشین خونه …..همه چیز را دوست دارم جدید و مدل تازه و نو باشد
و اینجا از این حرف استاد منم قشنگ به سلایق خودم پی بردم
چون منم چیزی قدیمی را برای خودم جمع نکردم و یا نگه نداشتم
بلکه هیچ علاقه مندی به اشیایی قدیمی ندارم
استاد عزیزم از شما ممنون و سپاسگذارم
خدایا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم
به نام خدا
سریال سفر به دور آمریکا
قسمت 183
استاد رسما انگار دارید توی خیابانهای ایران و تهران قدم میزنید…چه قدر حسش خوبه توی یه کشور دیگه تجربهاش..چه قدر قشنگه توی یه کشور دیگه یه محله و یه میدون حتی به اسم ایرانی ها باشه و اینقدر جمعیت داشته باشه خداروشکر
استاد چه قدر این سویشرت تون قشنگه آخه من عاشق طرح های فانتزی روش شدم..چه قدر خوبه و ثروت فراوان هست که توی فروشگاه های بزرگ اینترنت رایگان و مر سرعت در اختیار مشتری ها هست…
چه قدر ثروت قشنگه که شما هر بار که به دیدن دوستان تون میرید هدیه های خوب و عالی برای اونها خریداری میکنید…ثروت همینقدر قشنگه و باعث بخشندگی میشه و خوش حال کردن بقیه
چه قدر منظرهی بام لس آنجلس قشنگه…دارم فکر میکنم چه قدر منظرهی شهر توی شهر از این بالا زیبا باید باشه…
چه قدر حالب و عجیب بود این سیستم و وسیله ای که توی رصدخانه بود…چه قدر نقاشی ها و طرح های روی سقف و دیوارهای اون قشنگ بودن..ببین بشر چه تکاملی رو طی کرده و چه دانشی رو الان در اختیار داره از کهکشان ها و ستاره …چه قدر فکر کردن بهش اعجاب انگیزه
یه شعبه دیگه از رستوران برزیلی معروف اومدید با همون سیستم جالب ولی این بار با روشن بودن چراغ…چه قدر فضای رستوران آرام و فوق العاده تمیز بود..طراحی فضای رستوران و رنگ های قرمز و مشکی به کار رفته در اون فضا رو کم نور تر کرده بود و این جالب بود…چه قدر تنوع خوراک ها و انواع پخت گوشت توی این رستوران زیاد بود..چه قدر اون آقایی که غذا رو سرو میکردن وقتی استاد گفتن بیشتر میخوان با خوش رویی تموم اون رو برای استاد گذاشتن…چه قدر طبخ گوشتی که برای بار دوم براتون آوردن خوب بود…من خیلی گوشت قرنز دوست ندارم ولی همه اینا خیلی خوشمزه و لذیذ به نظر میرسیدن…
میدونی اینم آزادی مردم توی آمریکا هست که همه اونهایی که علایق مشترک دارن میتونن دور هم جمع بشن و با شِیر کنن تجربیات شون رو..چه قدر نقش عشق و علاقه رو میشه اینجا دیدی هر کس ماشین خودش رو به نحوی زیباتر کرده چه قدر همهی اونها تمیز بودن و از تمیزی برق میزدن حتی سیستم داخلی و موتور خودروهاشون یه ذره خاک نداشت اصلا برای من عجیب و تحسین برانگیز بود…چه قدر اونی که روکش صندلی هاش کرم رنگ و اون یکی که قرمز بود قشنگ بودن…چه قدر آرم شرکت bmw قشنگه
میدونی خیلی برام جالب بود این خودروی هیولایی که ماشین ها رو جابه جا میکرد چه قدر پول و ثروت رو دیدیم توی این تصویر خداروشکر که روز به روز ماشین ها بیشتر و بهتر میشن که اینم نشون فراوانی پولِ که هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه تو دست انسان ها
وای خدا یه فروشگاه ایرانی به نام صدف تو دل آمریکا با همهی محصولات ایرانی…وای خدای من من عاشق تنوع رنگی سیب ها شدم دیدی چه قدر قشنگ و تمیز کنار هم چیده شده بود آخه خدای من تو چه قدر قشنگی هنرمندی نقاشی…
ببین چه قدر من دوست داشتم اینکه همهی میوه و سبزیجات و صیفیجات اینقدر تمیز و مرتب و شاینی به طرز ماهرانهای چیده شده بودن..
وای خدای من این همه غذاهای خوشمزهی ایرانی هم اینجا هست…ببین چه قدر دارن ثروت خلق میکنن..چه قدر رنگ و لعاب این غذاها هوسبرانگیزه..
ببین همه چی اینجا هست..از میوه و ادویه و سبزی و دوغ و پنیر و شیرینی در انواع و اقسام گرفته تا سنگ پا و صدر و حنا و کلی وسیله و محصول و کالای دیگه اینه فراوانی نعمت ها…
ای جانم مریم جون چه ذوق و شوقی هست توی نگاه و صدای شما…چه قدر شما آخه خوش تیپ و قشنگی آخه دختر..
چه قدر با مهارت و به زیبایی مینوازه این آقا.. خدای من ایرانی هم هست..خدایا چه قدر موسیقی ایرانی زیبا هست خداروشکر
استاد تحسین میکنم این اعتماد به نفس ، عزت نفس و مهم نبودن قضاوت و نظر دیگران در زندگی شما که بلند شدین و رفتید و با این خانم رقصنده زیبا و خوش تیپ و خوش هیکل رقصیدید با اینکه یاد نداشتید بهتون میگفت…و چه قدر تحسین میکنم نگاه خانم شایسته رو که نه تنها ناراحت نشدن بلکه ایستادن و از رقص شما و خانم زیبای رقصنده فیلم گرفتن..
چه قدر قشنگ میخوند خوانندهی امشب و چه قدر فضای اونجا شاد بود و همه میرقصیدن..داشتم فکر میکردم ما حتی این فضا و این شادی ها رو توی عروسیهامون نداریم اینقدر که درگیر حاشیه ها و به خطر نیوفتادن اسلام داریم…امیدوارم همهی ما هدایت بشیم برای بودن توی فضاهایی این چنین شاد
خدایا ما را به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت دادی و نه گمراهان هدایت کن
3/خردادماه/1403
بسم رب العالمین
سلام ودرود فراوان خدمت استاد توحیدی عزیز م ومریم جان عزیز و دوستا وهم قطارای گل ونازنینم
اولین باره که بلطف الله دارم کامنت میذارم اینجا
از اینکه وارد این سایت الهی شدم خدا رو هزاران بار شاکرم که عنایت ویژه ای بمن داشتن ومنو هدایت کردن به این سایت توحیدی
استاد عزیزم از تایمی که وارد این سایت شدم واقعا واقعا باورهای توحیدیم خیلی تغییر کردن ودیدگاهم نسبت به خداوند مهربانم بهتر وبیشتر شده
از این بابت ابتدا از خدای خودم وبعد از شما بسیار سپاس گزارم
از اینکه خدارو بطور واقعی به من شناسوندین و عقاید غلط مذهبی که قبلا داشتم وباورهای نادرستم رو بهبود بخشیدم با لطف خدا وراهنمایی های شما استاد عزیزم
ممنونم که تو این مسیر مقدس افتادین وباعث آشنایی بیشتر ما با خداوند وقوانین جهان هستی شدین بی نهایت شاکر وسپاس گزارم…
از اینکه تو هر لحظه وشرایطی خودتون هستین احساس رضایت زیادی دارم
از وقتی تو این سایت پر انرژی مثبت وخاص هستم حال بهتری دارم خدارو هزاران بار شکر
بابت این اعتماد بنفس وعزت نفس بی نظیرتون تحسینتون میکنم
و خدارو شکر میکنم بابت این جهان زیبا واین تصاویر طبیعت زیبا که به اندازه اپسیلونی از زیباییهای خداوند رو به ما نشون میدین شاکررررم
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروت مند در دنیا وآخرت باشید همگی….
یَا مُطْعِم
خیلی جالبه که در آمریکا ایرانیان عزیز فعالیت دارند و واسه خودشون بیزینس دارند و انسانهای موفقی هستند خدا را شکر تحسینشون میکنم.
خدا را شکر یک میلیون نفر توی لس آنجلس زندگی میکنند و اینکه حتی تابلوهای مغازهشون رو به زبان فارسی نوشتند .
جالبه نان بربری هم دارند،بستنی اکبر مشتی جالبه
استاد جان لباستون خیلی رنگارنگ و زیباست
بام L.A خیلی زیباست و ساختمان رصدخانه خیلی جالب و طراحی ش زیباست
خدا را شکر این شهر لس آنجلس هم طبیعت زیبایی داره هم بسیار بزرگه
نقاشیهای روی سقف رصدخانه با اون دانشمندان خیلی زیباست
خیلی ایدههای جالب داره رستوران برزیلی که تا وقتی چراغ قرمزه ،به اختیار خودت برات غذا میارن با همین ایده ثروت جذب میکنه دم این رستوران برزیلی گرم با گوشتهای خوشمزه .
خیلی جالبه ماشین هاشون واقعا تمیزه واقعاً به ماشینشون رسیدن،
هر کسی یه عشقی داره دیگه..
خیلی جالبه که توی آمریکا همچین گردهماییهایی درست میکنن و اشتراکاتشونو با هم نشون میدن و تفریح میکنند
خدا را شکر بابت این ماشینهای لوکس لاکچری
خدا را شکر بابت این ثروت که هر روز در حال گسترش و مردم سایل جدید میگیرند
خیلی فروشگاه جالب بود تمام وسایل ایرانی و غذاهای ایرانی رو درست کرده
ای جونم چه زیبا آکاردئون میزد آهنگ سلطان قلبها میزنه خیلی حال داد دست و پنجهاش گرم
منم واقعاً به شما افتخار میکنم شلوارک پوشیده بودین و رفتین و رقصیدین با خانم رقاص و فیلمشو هم برای ما گذاشتین دمتون گرمه چه و عزت نفس بالایی دارید هر لحظه خودتونو به چالش میکشید واقعاً برای من درس داره
ای جونم چقدر زیباست واقعاً مرتضی زیبا میخونه
خیلی لذت بخش بود واقعاً متفاوت بود