سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 184 - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

به نام خداوند بخشنده ی مهربان

سلام به استادعزیزم ومریم بانوی عزیزم وسلام به همه ی دوستانم در این سایت

حمدوسپاس خدایی رو هرلحظه در حال هدایت من وهمه ی بندگانش هست،خیروشر منو بهم الهام کرده وگفته اگر ازش یاری بخوام حتما به مسیری خوشبختی هدایتم میکنه

دو روز بود خیلی حال خوبی نداشتم با اینکه شرایط زندگی خودم وپسرم از هرجهت به لطف خدا قابل بسی سپاسگزاری هست، اما وقتی برای مهمانی به منزل پدرم رفته بودم رفتاری وگفتاری ازش دیدم وشنیدم نسبت به مادرم که خیلی خیلی حال منو بدکرده بوده…

از اونجایی که من خیلی درگذشته از پدرم رنجش داشتم وگاهی تنفر به خاطر اعتیادش که باعث شده مادرم وما تحت تاثیر اون به نوعی ضربه های روحی وروانی بدی بخوریم و…..

از وقتی که شروع کرده بودم روی خودم کار کردن طی سالها کم کم بخشیده بودمش، خصوصا از وقتی با شما استادنازنینم همراه وهمسیرشدم…

چون کلاباورها وفرکانسهام تغییر کرده بود همیشه حداقل وقتی من وپدرم در موقعییتی کنارهم قرار میگرفتیم بین ما حس خوبی رد وبدل میشد ومدتهابود دیگه اون حس بد کینه وترس و گله وگذاری نبود…

نمیدونم چرا حس دلسوزی شدیدی نسبت به مادرم وحس رنجشی شدید از پدرم وجودم رو پر کرده بود…

ومن وقتی برگشتم خونه ،یکی دو روز توی ذهنم مدام با پدرم بحث میکردم، یا ازش گله میکردم،یا به خدا میگفتم پس کی بابام آگاه میشه کی چشم دلشو باز میکنی خدا دیگه 63 سالش شده …

این فکرهاانقدر تکرار شدکه به قول استادشدآتیش، افتاد به تمام روح وجسمم، طوریکه منیکه نمیدونم آخرین بار کی اشک غم ریخته بودم نشستم یک ساعت گریه کردم..

دیشب کلی مراقبه کردم قبل خواب ودعا کردم برای خودم واز خدا خواستم که کمکم کنه هدایتم کنه تابتونم راحت بخوابم وصبح سرحال بیداربشم وتمرکزم رو آگاهانه بذارم روی خودم اما این نجواها باز میومد ومیرفت، تا اینکه وارد سایت شدم،دیدم به لطف الله و با عشق بی وصف شما استادعزیزم ومریم جان باز یه فایل پراز آگاهی اومده رو سایت،

اونم فایلی که انگار ضبط شده بود برای من، برای رهایی از این ناخواسته هایی که دو روز بود درگیرش بودم، برای نجات من از آتشی که داشت منو میسوزوند وآرامشم رو این حس بد کینه ورنجش و خدای دیگری بودن، قدرت رو در دست گرفتن برای تغییر شرایط دیگری، درست کردن اوضاع گرفته بود!!

الهی هزاران بارشکر الله مهربان رو، که جوابم رو داد،ومریم جان با اون لهن دلنشین وصدای مهربونش واون لبخند روی لبش بخشی از کامنت منو که مربوط به قسمت 170 سفربه دور امریکارو خوند و خداوند از زبان شما استاد عزیزم شروع کرد منو هدایت کرد، شروع کرد منو آروم کردن، شروع کرد بهم مسیر رو نشون دادن، منو بیدارکرد از خواب غفلتی که داشت منودربر میگرفت….

هزاران الله واکبر از بزرگی وعظمت این خدا، از این حداز آگاه بودن ونزدیک بودنش به بنده هاش وآگاه به امورات ونیازها وخواسته های بندگانش که چیزهایی رو شما تو اون بخش از توضیح نظرات بگید که هم از من نام ببرید وهم از موضوعاتی حرف بزنید که در مورد موضوع مرتبط بامن بود، (( گذشته خودتون، حسیکه در مورد پدرتون داشتیدواتفاقات گذشته وحسیکه سالهاست آگاهانه انتخاب کردید تا از کینه ها ورنجها وخاطره های بد دور باشید))

سرمو گذاشتم زمین سجده شکر به جا آوردم واشک شوق ریختم وبزرگیشو ونزدیکیشو باتمام وجودم اینار بیشتر درک کردم

چقدرآگاهی تواین بخش فایلتون بود استاد جانم چقدر راهکار،که می تونه در مورد تمامی تضادها چراغ روشن هدایتگر ذهن خاموش وبسته ی ما باشه تا ازشون بیاموزیم واین راهکارها رو به کاربگیریم تا بتونیم توی شرایط بدنمونیم، توی افکار بدنمونیم توی منفی های ذهن نمونیم…

برداشت من از راهکارهای شما که حالمو هزاران بار خوب کردو توشه ام رو پر کرده تابعداین آگاهانه اجازه ندم ذهنم منو تو افکار منفی نگه داره …

بی توجهی به اونچه که اتفاق افتاده ،باعث میشه اون موضوع رو فراموش کنیم چون وقتی ما مدام به چیزی فکر کنیم یعنی داریم توی ذهنمون بهش شاخ وبرگ میدیم وباعث رشد اون موضوع میشیم …افکار منفی تکرارش باعث اتفاقات بدتری میشه…همونطور که تکرار افکار مثبت باعث اتفاقات مثبت بعدی میشه

حمل کردن بارخاطره های گذشته وهی مرور کردنش ودرموردش حرف زدن مارو از زندگی کردن در حال محروم میکنه،باید ذهنمون رو طوری تربیت کنیم که فقط به همین امروز وکارهایی که بایدانجام بدیم تمرکز کنیم

مدام باید به خودمون یادآوری کنیم که اونچه که داریم از خوشی ها ولذتها وداریها و هرچیزیکه بخوایم بهش بنازیم روزی از بین رفتنی هستند پس به داشتنشون مغرور نشیم غره نشیم، وابسته نشیم که اگه از دست رفت با از دست دادنشون ودیگه نداشتنشون هم غمگین نشیم….

وبعد مریم جان خیلی ماهرانه واونهم از روی عشق ازشما خواستند اینهایی رو که گفتید بازتر وشفافتر توضیح بدید برامون، یعنی راهکارهایی که بتونیم از اونا به عنوان اصل استفاده کنیم وشما هم چقدر از روی عشق وصمیمانه اومدید اینکارو کردید وتوضیحاتی بی نهایت عالی دادید که نمیدونم چه ارزش مادی براش در نظر بگیرم انقدر گرانبها هستند که انشالله خیر دنیا وآخرت نسیبتون باشه هرلحظه بابت به اشتراک گزاری این آگاهی ها با ما

عنوان کردید شما اینطوری این رو برای خودتون منطقی کردید واز اهرم رنج ولذت استفاده میکنید و افکار بد ومنفی رو آتشی می دونید که آگاهانه ازش دوری میکنید چون میدونیداگه تو حال بد بمونید افکار منفی مثل آتیش میتونه لحظه های حال ادمو بسوزونه ونابود کنه واتفاقات بدتری رو برامون رقم بزنه،

واقعا هیچوقت اینطوری بهش نگاه نکرده بودم چه بساز که این یکی دو روز گذشته چه دقایق وحتی ساعتهایی لحظه های حالم رو سوزونده بود اون افکار منفی ویادآوریشون

توضیح دادید که سیستم جهان اینطور عمل میکنه که به افکار واحساساتمون پاسخ میده و مابرای تجربه کردن اتفاقات خوب وعالی بایداحساسمون رو خوب کنیم،وقتی با شرایط ناجالب روبرو میشیم ما سهم خودمون رو انجام بدیم از ناخواستها اعراض کنیم ومطمعن باشیم که جهان( خداوند) کار خودش رو عالی انجام میده، چه بسا برای چه چیزهایی نگزان ودلواپس بودیم که هیچوقت اتفاق نیفتادن، خصوصا در مواردی که توکل کردیم ایمانمون رو حفظ کردیم ودر لحظه زندگی کردیم وآینده رو به آینده سپردیم..

توضیح دادید که کسی در زندگیه من تاثیری نداره، یعنی اگر من تمرکزم روی خودم وکنترل ذهن خودم وزندگیم باشه وآگاهانه در لحظه بودن رو انتخاب کنم وسهم ونقشم رو درست انجام بدم هر شرایطی پیش بیاد حتی به ظاهر بد وشر ، در نهایت برای من خیر داره..

توضیح دادید که چطور کنترل ذهن وکنترل کانون توجه، کنترل زندگی، باعث میشه ما تمرکزمون روی خودمون باشه وهمه چیز توی زندگیمون نرم وراحت حرکت میکنه یعنی چرخ دنده های زندگی راحت حرکت میکنه واتفاقات ناجالبی برامون نخواهد افتادچون داریم آگاهانه زندگی می کنیم..

توضیح دادید که چطور توهرشراطی هرچیزی رو می بینیم بابتش سپاسگزاری کنیم ،در موردش باخودمون حرف بزنیم وبه خودمون داشته هامون رو هرچیزی که در این جهان هست تا ماراحترزندگی کنیم وازشون استفاده کنیم ولذت ببریم رو یادآوری کنیم، توی گفتگوهای ذهنیمون تمرکزمون رو بذاریم روی اهدافمون روی ایده ها، روی اتفاقاتی که دوست داریم برامون بیفته..

وکلی آگاهی دیگه که باهربار گوش دادن به این فایل میاد که بشه اصل واساس زندگی من، تا بشه ملکه ذهن من باتکرار وتمرین..‌

اونم از زبان مردیکه فقط حرف نمیزنه، نیومده نصیحتمون کنه، نیومده نسخه بپیچه، نیومده حرفهایی بزنه که بهش عمل نکرده ونمیکنه، بلکه این حرفهارو مردی میزنه که وجود تمام شرایط خوب وبدی که توی زندگیش داشته ، سعی کرده همیشه آگاهانه به لطف الله درمسیر صراط مستقیم باشه، توکل کنه، عظمت وبزرگی خداش رو درک کرده، خداهم قانون جهان هستیشو به قلبش الهام کرده ودستشو گرفته و به اندازه ی ایمانش بهش اعطاء کرده، واین مرد به لطف همون الله مهربان اومده باعشق واز روی مهربانی این آگاهیهارو در اختیار ما قرار میده ومیگه اگه من سالهاست در امنیت مالی وعاطفی وسلامتی و سعادت هستم عمل به این آگاهیها باعثش بوده…

بیا دوست من برادرمن خواهرمن توهم انجامشون بده وازشون پیروی کن تا خیر دنیا وآخرت نصیبت بشه چون خدا بین بنده هاش فرق نمیذاره مگر به اندازه ایمانی که بهش دارن،مگر به اندازه یکتاپرستیشون…

استادعزیزم ومریم جانم بی نهایت ازتون سپاسگزارم وروی ماهتون رو می بوسم

در پناه امن خداوند باشید هر لحظه