https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/01/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-01-06 05:34:402023-01-31 01:55:02سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 185
376نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
دیشب داشتم فایل چه باوری در مورد خداوند داشته باشیم ودر خودمون ایجاد کنیم که باعث بشه ارتباط معنوی بهتری داشته باشیم و موفق تر باشیم توزندگیمون، یعنی چه باوری در خودمون بسازیم که باعث بشه احساس شادی وخوشبختی بیشتری داشته باشیم…
هنوز 3و4 دقیقه اول فایل داشت پخش میشد با صدای شما استاد قشنگم وداشتم به رابطه ی قشنگ خودم وخداوندفکر میکردم وکیف میکردم که خوابم برد…
من 4 ساله عادت دارم هر شب بدون استثنا وحتی ظهر ها اگه بخوابم؛ صدای شما باید پخش بشه دم گوشم تا بخوابم…
اینکار هم باعث شده قبل خواب ذهنم آروم باشه هم قانون برام مرور بشه وهم باورهام قوی وپایدار بمونه وتقویت بشه و هم خواب شیرینی داشته باشم شکر الله مهربان..
الان که زدم روی مرا به سوی نشانه ام هدایت کن؛ گفتم بریم گشت وگذار خداجونم سریال زندگی دربهشتی سفر به دور امریکایی و تمرکز بر نکات مثبتی.. بیار برام که سر صبح روحم تازه بشه..
این فایل روحانی رو برام اورد…
شروع فایل با شعر واهنگ محمدرضای عزیز یه جورایی یه حس عجیب غریبی از مفهوم زندگی ودرک زندگی و خداوند در من ایجاد کرد..
هی رفتم وگشتم، باغ دل گلهاشو چیدم..
تواین دیار غربت کسی جز خدا ندیدم..
یکی من یکی تو، که هنوز رویاتو داری…
نبینم یه روز بکنی از ته دل گریه وزاری..
یکی تو یکی من، که هنوز پشتتو دارم..
اگه یه روز خورشید غروب کرد من برات ماهو میارم..
دقیقا خدا داشت برای من میخوند از زبون محمدرضای عزیز….
خدا چیه؟ خدا کیه؟
امروز در حال حاضر خدا برای من به شکل مهر وعشق و پاکی وصداقت و ایمان و سادگی وصمیمیت شما ومریم جان ..
به شکل تحسین اون خانم فروشنده در مورد کمپر..
به شکل رنگ ورخسار و خوشمزگی اون گوشت و اون جوجه ها…
به شکل اون پاکی ونجابت اون پسرهای گل و مهربون وبی ریا..
به شکل اون ظرف وظروفهای یکبار مصرف ؛ به شکل اون منقل و اون سرخی ذغال و..
به شکل اون دشت و درختان و تپه هاش…
به شکل اون اهنگ دلنواز و اون دشت بزرگ به شکل اون درون بچه ی و چشمی که توسطش ما رو مهمون اون همه مناظر زیبا میکنه..
به شکل خار توی بیابون ها..
به شکل شن ریزه ها و خاک سرخ و کوه و سنگها..
به شکل سرخی آفتاب..
به شکل صبح وسپیده دمها
به شکل غروب و تاریکی شبها..
به شکل آسمون وابرها..
به شکل هوا برای نفس کشیدن..
به شکل لباسیهایی که نشسته بر تن ها..
به شکل تفاوت تن صدا و چهره ها و قد و قیافه و هیکل آدمهایی که می بینم ..
به شکل رنگ پوست و به شکل تفاوت فرهنگها..
به شکل این گوشی..
به شکل اینترنت..
به شکل برقی که جریانش رو نمی بینم ولی هست..
به شکل گفتگوهای ذهنی وقلبی..
من خدا رو هر لحظه همه جا در همه چیز وبه شکل همه چیز می بینم…
خدا همه چیزه …
هر چیزی که گوشها میشنوند..
و چشمها می بینند..
و قلبها وجانها حس میکنند ولمس میکنند..
و به شکل هزاران چیزی که هست وما قادر به دیدن و شنیدن وحس کردن و درک کردنش نیستیم….
خدا هی وحاضر همه جا هست…
الان جاری وساری در نوک انگشتانم می نویسه…
خدا صفحه ی گوشی منه تک تک این حروف ..
حتی رنگ این حروف..
خداااا همه چیز..
خدا چه شکلیه؟؟؟
شکل همه چیز…
چون همه چیز خودش..
همه ی انچه که در این جهان هستی هست وما قدرت درکش رو چه داشته باشیم چه نداشته باشیم
شکل خداست خود خداست..
که میگه منو می بینی؟
منو میشنوی؟
منو حس میکنی؟
منو درک میکنی؟
این منم…
اونم منم..اینم منم…همه چیز منم..حتی توهم منی… و منم تویی..
آخ خدایا ای پروردگار عرش عظیم، ای تنها رب جهانیان وای تنها صاحب اختیار من..
ای مهربانترینه مهربانان..
ای شنونده وبیننده و آگاه به هر لحظه ی من..
ای که از حرف ذهن و قلب من آگاهی…
ایکه همینجایی با من ودر من..
تا خودم رو باتو و در تو تجربه کنم..
چقدر شبیه تو میشم وقتی میخندم وقتی ذوق می کنم وقتی خوشحالم وقتی آرومم وقتی آسوده ام وقتی لذت میبرم وقتی تحسین می کنم هر آنچه رو که باعشق واز روی مهر آفریدی تا من در این دنیا کیف کنم و لذت ببرم…
ای پروردگار عرش عظیم؛ من نه تنها قدرت درک عظمت وبزرگیتو ندارم حتی نمی تونم بگم که چه حسی بهت دارم…
فقط می تونم بگم وقتی باتو هستم وقتی باهات حرف میزنم وقتی میام توی بغلت؛ می فهمم ودرک میکنم که شنونده تویی گوینده تویی واونکه من در آغوشش به آرامش رسیدم تویی..
چون فقط تویی که می تونی تا این حد شوق وذوق و حس خوشبختی وشادی رو بهم بدی…
اون موقعی که جاری وساری میشی توی عزیزانم توی نگاهشون توی حرفهاشون توی وجودشون جاری وساری میشی توی آدمها توی اشیا توی خوراک وپوشاک و تک تک وسایل زندگی و توی تک تک چیزهایی که چشمهام می بینند و گوشهام میشنوند و قلبم اخساسشون میکنه…
به وضوح تو رو می بینم و صدات رو میشنوم که میگه مینای من…اینم منم….همه چیز منم..
ومن برای تو به این شکل وظاهر در اومدم..
که همه جا منو ببینی وبشنوی وحس کنی و بفهمی ودرک کنی که همه چیز منم و من برای توام…
شاید این حس ودرکی که الان نوشتم در مورد خدا همیشه وهر روز نداشته باشمش..
یعنی وقتی من درگیر هر آنچه که نباید میشم وتمرکزم از روی مهمترین رابطه ی زندگیم که حفظ رابطه ی خودم وخدام هست برداشته میشه…
همه ی دیده ها وشنیده ها وحس ها معمولی میشند در من…
یعنی آدمها و اشیا و شرایط و ………هر چیزی که از خداست و برای خداست وبه شکل خداست..
شکل زمینی به خودش میگیره؛ یعنی نورش رو از دست میده…کدر میشن…خاکستری میشند..
سیاه وسفید میشند…
دیگه رنگی رنگی و قشنگ و جذاب و دوستداشتنی نیستند..
برای همین سعی میکنم با بودن توی این سایت مقدس با گوش کردن آگاهی های دوره بی نظیر 12 قدم و دوره ی بی نظیر هم جهت با جریان خداوند..
با خوندن قرآن…با نوشتن تمرین ستاره قطبی و با انجام شکرگزاری در ساعات مختلف شبانه روز خودم رو نزدیک و یا در پناه امن خداوند نگه دارم..
خدا که همیشه هست همه جا هست…
ولی وقتی بهش توجه کنم وقتی باهاش حرف بزنم وقتی مخاطب خاصم قرارش بدم در من وهر چیزی که می بینم ومیشنوم و حس می کنم متجلی میشه وخودش رو نشون میده..
خدایا ای تنها صاحب اختیار من؛ ای تنها رب من و تنها رب جهانیان من وتمام عزیزانم واین خانواده صمیمی عباسمنش رو ؛ همگی مارو هر لحظه در پناه امنت حفظ بفرما ومارو در مسیر درست زندگی وخیر دنیا وآخرت ثابت قدم نگهدار و کمکمون کن تا فکر بکنیم که تو می پسندی حرفی بزنیم که تو می پسندی و عملی انجام بدیم که تو می پسندی و همواره در مسیر الهی توباشیم ..آمین
سلام و صدها سلام به عزیزانِ دلم استاد جانم و مریم بانوی نازنینم
و همه دوستانم ،عشق به همتون
عاشقتونم
ای جان چقدر دلم براتون تنگ شده بود عشقید بخدا
خب بلاخره سیزده بدر بود و من و عزیزدلم هم به اتفاق یکی از دوستانِ گُل مصطفی جان آقا امیر به همراه همسر محترمشان دعوت شدیم که شب قبل سیزده به دل جاده بزنیم و استاد جان چند روز پیش من کامنتی نوشتم و گفتم قبلنا دوست داشتم شب قبل سیزده بیرون باشم و می بینیدحتی من مدیتیشن کردم و از خدا خواستم و به زیبایی اجابت کرد به همین راحتی
کافیه فقط بخوای حالادیگه یک ثانیه ،یک دقیقه ،یک روز،یک هفته و یکسال بعد خودش در زمان مناسب به قول محمدرضا جان خواننده در این فایل ،
و بی شک به راحتی عطا می کند فقط باید خوش باشی و شاد و ادامه زندگی و لحظات قشنگی که بهمون عطا کرده و حسابی خوش بگذرونیم و شادباشیم و برقصیم و بخونیم و شکرش رو به جا آوریم ، اونوقت شاهکار می کند خدای مهربون مون ….
ای جانم محمدرضا عربی خواننده رپ و شعرهایی که خواندند و عجب تُن صدایی داشتند و بعد تعریف و تمجیدهای استادومریم عزیزمان که واقعا این تشویق و تحسین هامهم هستند و باید بیان شوند و من خودم به شخصه از موردی خوشم بیاد صددرصدتعریف و تمجید می کنم مثل دیروزناهار که خانم دوست مان ویداجان عجب خورش مرغ و بادمجونی پختن و چه ته دیگی هم دراومد مثل ته دیگ غذاهای نذری که البته من نون رو به گردی ته قابله دولایه درآوردم و پهن کردم ته قابلمه و بعد ایشون برنج رو دم کردند بی نظیر شد و البته مصطفی هم عاشق ته دیگ و بیشتر شامل ایشون شد چون کلا شش نفر بودیم دو نفر آقای محترم از استان زیبای ارومیه که واسه کار مدت هاست بوشهر تشریف دارند و دیشب هم که بودند عجب زور و بازویی با بیل کلی مکان رو پاکسازی کردند برای راحتی مان که کمپ کنیم و چادر داشتند و من و ویدا جان جاتون سبز در چادر شب خوابیدیم وای بیدار شدیم عجب طبیعتی چون شب رسیده بودیم زیادخوشگلی ها مشخص نیود اما صبح که چشم به جهانِ زیبای خداوند گشودیم وااای طبیعت (پشتکوه) که بچه های بوشهر می دونند کجاست به ویژه آقا امیر آتش نشان مون
عجب باغی کلی لذّت بردم و شکرگزاری کردم درخت نخل ، فلفل قرمز،نارنج،پرتقال،کنار،لیمو و….. بی نظیر ،زیبا،دلربا جانانه و جذاب با صدای گنجشک ها و پرندگان خوشگل و کوههای سرسبز انگارهمگی داشتند شکرگزاری می کردند ،خدایا بی نهایت شکرت
خلاصه حدود ساعت هشت حرکت کردیم و رفتیم باغ آقا امیر و باغ واقع در دویره همون که خانمشون لطف کردند برامون خورش مرغ ناهار پختند و بعد به خواب عمیقی همگی فرو رفته و بیدارشدیم و هندوانه بر بدن زدیم و حرکت به سمت دیدن زیبایی های بیشتر و بعد اومدیم خانه آب و دون کبوتران و خوردن قهوه و حمام و دوباره آقا امیرو ویدا جان اومدن دنبالمون رفتیم دریای دلوار و حسابی سیزده مون به درشد، .
امیدوارم همه عزیزانم بهشون خوش گذشته باشه الهی آمین.
صبح هم که بیدار شدیم با عشق و شکرگزاری و انرژی مثبت و انجام کارها و تروتمیزی و شستشو خدایاشکرت
الان هم دیدن این فایل و همزمانی با سیزده بدر که استاد فرمودند و این خانم فروشنده ارمنی ایرانی و زبان شیرین ایرانی و خوش رو و چقدر خوشم اومد از زیبایی مریم جان هم تعریف کردند و خودشون هم زیبا و مهربون بودند ،
مریم جان هم که فرمودند ماست موسیر دوست دارند و احسنت باید چیزی رو که دوست داریم بیان کنیم و در نطفه خفه نکنیم و توی دلمون بمونه
و اما دیدن تراکمپر و آویزان بودن لباسها و باز ایده های ناب مریم جان برای بهتر خشک شدن لباسهای زیبایشان و بعد دیدن آقا پسرای گل به همراه عرشیا جان و اوووف کباب کوبیده غذای مورد علاقه من نوش جونتون و ایده منقل هم در نوع خودش بی نظیر بود ممنون
و واقعا جوجه و کوبیده باید روی منقل زغالی پخته شود تابفهمی و درک کنی چه میخوری و لذّت ببری .
بله عزیزانم این هم زندگی ما در این دوروز فوقالعاده به لطف خداوند، الهی شکرش .
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت، ثروتمند ،موفق و عالی باشید و بدرخشید ،عاشقتونم.
خدااای عزیزم مررسی مرررسی که انقدر قشنگ و واضح باهام حرف میزنی
استاد پرسیدم خدایا من میخوام درآمدم رو افزایش بدم اما این مدت هی بهم میگی همین کارت رو درست انجام بده من هم تماام تلاشم رو میکنم و انجام میدم هی میپرسم هی راه های جدید بهم میگی و انجام میدم اما دیگه چیکاار کنم آخه؟
و این فایل اومد که تو متن انتخابی فایل نوشته بود: «مثل محمدرضا عزیز که وقتی داشت میخوند با تمام وجودش میخوند، چشمهاش ، دست هاش قلبش همه درگیر بودن و نقش داشتن و انگاری تو خلسه میرفت، فقط خودش بود و خدا»
من باید همچین شرایطی رو موقع کارم حس کنم، خدایا خودت کمکم کن به ایده هایی که بعد از این فایل به ذهنم رسیده عمل کنم
درود بر استاد فرزانه و مریم بانو و دوستان همسفرم در سریال سفر به دور آمریکا
+ واقعا از شنیدن این دوتا آهنگ رَپی که محمدرضا جان خوندی بسیار لذت بردم و از اینکه دو ساله تونستی انقدر پیشرفت کنی بهت آفرین میگم و تحسینت میکنم امیدوارم که در مسیر خواستههات حسابی بدرخشی.
+ ماه فوریه اومدیم پیشواز سیزده به در، به قول مریم جون در طبیعت نزدیک لس آنجلس، قرار بچههای ایرانی با استاد یه سر کباب درست کنند خدا را شکر واقعاً خوشحال شدم و لذت بردم که دوستانمون رو دیدم در کنار شما با هم لذت بردیم.
+ مهارت آقا عرفان را هم بسیار تحسین کردم و از جمع فوق العادهتون بسیار لذت بردم که همیشه هرجا هستین عالی و شاد باشین و زندگی به کامتون باشه.
+ واقعا اون تکنیکی که روی منقل به کار گرفته شده بود با تمام سادگیش خیلی فوق العاده کاربردی بود
+ آرزویم همیشه شادیتون، سلامتیتون و سرزنده بودنتونه. خدا به همراهتون.
+ از دیدن این ماشین فورد با اون کمپر فوق العاده در یک دشت وسیع به شدت عرفانی بسیار لذت بردم و تحسین کردم خدایا شکرت
+ طبیعت آخر با درون ، اون کوههای فوقالعاده بینظیر با اون غروب رویایی دل منو که از تحسین به وجد آورده بود. خدایا شکرت
خودمو مشغول تخمه خوردن کردم ، آدامس جوویدم ، فایده نداشت ، رفتم توی سایت و ی فایل اتفاقی از قسمت مرا بسوی نشانه ام هدایتم کن باز کردم و خودمو مشغول سریال سفر کردم فایل 185 ، بازم فایده نداشت
تنها راهی ک ب ذهنم رسید خدا بود خدا
ساعت 2 و نیم نصف شب ، و من تنهای تنها پشت فرمون بودم و خانوادم خواب خواب ، سرعت 100 تا توی اتوبان خلوت آروم آروم دارم میرم ، قبلش بگم من از گرگان و لذت های بینظیرش ساعت 2 عصر راه افتادیم ک ب کاشان بیایم و بخاطر پیچ و خم زیبای جاده ساعت 2 و نیم رسیده بودیم وسط اتوبان تهران بسمت قم و بعدش کاشان
خلاصه یک لحظه چرت زدن مساوی بود با مرگ عزیزانم و خودم
نمیتونستمم توی اتوبان بخوابم چون صبح بچه ها مدرسه داشتن
خلاصه هر چی توی چنته راننده بین المللیم داشتم ک خوابم نبره چون خسته بودم بیشتر از 5 دقیقه جواب نمیداد
همینطور ک پشت فرمون ماشین عزیزم ک عاشقشم رانندگی میکردم ی نگاه ب آسمون کردم و گفتم تو خیلی قدرت داری ،، بیا و ی فکریش بکن ، خدا جون گفت توی این دل شب کی بیداره ، گفتم هیشکی حتی عزیزترین کسام خوابن و فقط تو بیداری ، بهم گفتش خوب بیا باهم حرف بزنیم ، گفتم باشه از کجاشروع کنم ، خداجون گفت از درخواستهات شروع کن چون میدونم خیلی دوسشون داری ک ب آرزوهات برسی ،
گفتم بزار از تشکر شروع کنم ، از اینجا شروع کنم ک من توی 45 سال زندگیم رسیدم به منفی 100 زیر خط کلوین ک الان 3 ساله دستمو گرفتی و آووردی توی سایت و توی این 3 سال چ نعمتهایی رو وارد زندگیم کردی ک آرزوم بود ، درسته هنوز خیلی جای کار دارم ولی قلبم آرومه ک تو ک اینا رو دادی بازم میدی ، بهم گفتش چیا میخوای گفتم بزا اول برا تشکر از نعمتهام بگم تا حالم یکم خواب از سرم بپره تا برسم ب درخواستهام
گفتش بگو
گفتم آرزوم بود برا خونمون تلویزیون ال سی دی بخرم
آرزوم بود روابطم عاطفیم قشنگ بشه
آرزوم بود برا پسرم دوچرخه بخرم
آرزوم بود ماشین بخرم و با ماشین خودم برم شمال
آرزوم بود خونه خودمو بخرم
آرزوم بود برا دخترم لب تاپ بخرم
آرزوم بود آزادی زمانی محل کارم رو داشته باشم
آرزوم بود با باورسازی پول بیشتری وارد کسب و کارم کنم
خلاصه همینطور ک میشمردم همش بیشتر خدا یادم مینداخت ک این مورد هم هست ، این مورد هم هست
منم ادامه میدادم
آرزوم بود با ماشین خودم برم شمال و امسال 3 بار منو بردی شمال و دو مرتبه تهران ک عاشقشم رایگان رایگان
آرزوم بود،ی حرکتی برا ترک سیگار بزنم ……
آرزوم بود……..
آرزوم بود………
خدا گفت حالا چی میخوای
بهش گفتم خدا جون من توی دوره ثروتم
من صدها بار توی کامنتهام نوشتم
اگ دوستام با همین خدا
با همین استاد
با همین درسهای من
با همین شهر من
با همین شرایط من ب بینهایت ثروت و نعمت رسیدن منم میخوام منم میتونم منم میرسم
بیا و مردونه ی قولی بده ک کمکم میکنی و اوکیش میکنی
گفت باشه خیالت راحت
گفتم چطور روی قولت حساب کنم
خدا جون گفتش ک تو هنوز نهمیدی ک اصلا دست تو نیس
قبل از اینکه تو بخوای ثروتمند و موفق بشی من بیشتر از تو اونو برات میخوام.
هدف من آووردن نعمت و ثروت توی زندگیته
گفتم چرا ؟
گفتش اون مثال کمپانی تسلا یادته بهت گفتم
گفتم آره تو گفتی اگ کمپانی تسلا خودروی خودران ساخته برا اینکه مشتری ها سوار بشن و لذت ببرن و ب قدرت کمپانی پی ببرن
و اگ مردم سوار تسلا نشن و لذت نبرن پس قدرت کمپانی پوچ و بدون استفاده میشه و هیچکس تسلا رو نمیشناسه
من گفتم
و گفتی تو هم ک خدا هستی هدف داری ، درخواست داری ، هدف تو اینه ک من جانشینت باشم و مثل تو با تسخیر لذت ببرم و درخواست تو اینه ک من ب قدرت تو پی ببرم تا سپاسگزارتر بشم و کیف کنم ک همچین رفیقی دارم
خلاصه این صحبتا ادامه داشت تا رسیدم کاشون
اونقدر از این هم صحبتی لذت برده بودم و خواب از سرم پریده بود
اونقدر ذوق کرده بودم ک ک ن تنها خوابم نمیومد بلکه اگ بهم میگفتن تا بندر عباس رانندگی کن میگفتم اوکیه بریم
این داستان کسیه ک امشب ب پرودگارش پناه برد
بخدا میگفتم آخه مگه تو چقدر منو دوس داری
آخه مگه چقدر قدرت داری ک ب این راحتی همه چیز رو اوکی میکنی
بجای جواب ب عقل کوچیک من خندید
منم گفتم مردونه بیا برای این باورهای پوسیده و درب و داغون من ی فکری بکن
بهم بگو چی ب چیه ک من بفهممش
با خنده بهم گفت چشم
…..
وقتی رسیدم خونه خدا بهم گفت داستان خواب امشب رو بنویس تا توی ذهنت برا همیشه بمونه ک من همیشه بیدارم و هواتو دارم
وای چقدر از مکالمه شما با خدا لذت بردم چقدر زیبا حرف زدی الان ساعت 6 صبح 4 دیماه هست و من اصلا نخوابیدم و ایتم مرا به سوی نشانه هدایت کن انتخاب کردم و هدایت شدم به فایل سفر 185 و بعدش کامنت بینظیر شما
اول از خدا بعد استاد نازینم تشکر میکنم که توسط کامنت شما بهم یاداوری کرد که داشته هامو بشمارم و شکرگزارش باشم چند ماهی میشه شکرگزار واقعی نیستم یعنی توی دفترم نمینویسم
واین باعث شده بود که از نتایج دور بشم این نشانه خیلی چیزها بهم یاداوری کرد
لذت برم از خوندن کامنت شما و ارتباطت که با خدا برقرار شده اشک از چشمانم جاری شد و چقدر جالبه که امروز صبح که داشتم شکرگزاری هام رو می نوشتم یک چنین ارتباطی باخدام برقرار شد و ناخوداگاه شروع به نوشتن این جملات کردم :
باورم نمیشد که داشتم
به لطف خداوند متعال من لایق شده ام برای مسافرت و زندگی در بهترین نقاط این کره زمین
که ادامه اون اینها رو نوشتم
و خداوند دستم رو میگیره و من رو در این زمین زیبایش به گردش می برد و به من می گوید حسن جان ای بنده خوب من آخ که چقدر حال میده وقتی خدا بهت بگه و خدا صدات بزنه و بهت بگه حسن جون بنده خوب من خدایا شکرت به خاطر این حال قشنگی که بهم دادی خدا بهم میگه حسن جان ای بنده خوب من ببین چه دنیایی برات ساختم بیا این جا رو برای تو اینقدر قشنگ کردم بیا ازش لذت ببر بیا باهاش کیف کن کی گفته تو نباید بخندی تو باید تو این دنیا بخندی و من تو رو اوردم تو این دنیای به این قشنگی که تو کیف کنی نگران هیچی نباش من تو رو آوردم اینجا پس خودم هم هواتو دارم سراغ کسی نمیخواد بری و بیا سراغ خودم بیا به خودم بگو چی میخوای اره خونه می خوای به خودم بگو بهت مبدم راحتی و آسایش میخوای به خودم بگو بیا پیش خودم سراغ هیچ کسی دیگه نرو فقط بگو خدا من تو رو تا اینجا آرودم باهات راه اومدم تا تو بفهمی و درک کنی تازه اون درک رو هم خودم بهت میدم تو فقط باش و من گفتم
خدایا شکرت به خاطر حال قشنگی که بهم دادی خدایا شکرت که داری منو به زیبایی های جهان زیبایت آگاه می کنی خدایا شکرت که که ههر لحظه من رو بینا میکنی به نشانه هایت خدایا شکرت که منو شنوا میکنی به صدای خودت در این جهان هستی خدایا شکرت
و الان هم که اومدم کامنت شما رو خوندم دوباره منقلب شدم چون دیدم خدا داره با ما حرف میزنه آخه چند روز بود که می نوشتم خدایا همونجوری که با پیامبرات حرف زدی با منم حرف بزن البته بگم که این رو هم خودش از زبان بچه های سایت و استاد و این مکان الهی و مقدس بهم یاد داده و امروز متوجه حرف زدنش باهام شدم .
این فایل نشانهی امروز من بود و الحق که چقدررررر لذت بردم.
داشتم فکر میکردم سریال سفر به دور آمریکا چقدرررر قشنگ میتونه ذهن آدم رو کنترل کنه. همیشه از طریق بعد بصریمون خیلی راحت تر میتونیم باور کنیم تا شنیداری. تو تک تک این هجده دقیقه داشتم از اعماق وجود کیف میکردم.
همش با خودم میگفتم ببین حدیث چقدر قشنگی تو این جهان هست. اصلا انگار آدم تو این سفر با کلی چیز جدید آشنا میشه و یهو به خودش میگه عه پس اینم وجود داره من اینم میخوام. و اینطوریه که خواسته ها کم کم شکل میگیرن.
چقدر تحسین میکنم اینهمه زیبایی و لذت رو.
چقدر خدا رو شکر کردم.
هرچقدر بیشتر میگذره بیشتر میفهمم ما اومدیم که با تمام وجودمون از اینهمه نعمت و زیبایی که توی جهان بی انتهاست لذت ببریم.
و اینهمه رنگ و ترکیبات بی نظیرشون رو تحسین میکنم.
این دیدگاه شگفت انگیز به جهان هستی رو تحسین میکنم.
این قدرت لذت بردن از لحظه رو تحسین میکنم. هم درمورد شما که انقدر خالصانه دارید زندگی میکنید و هم خودم که دارم با لذت و حال خوب تمام اینهمه زیبایی رو تماشا میکنم و تحسین میکنم.
و بیشتر از همه، ثروت رو تحسین میکنم. فقط با رسیدن با ثروته که میشه به اینهمه سفر شگفت انگیز رفت. اون آروی. اون رهایی از دغدغهی مالی. اون حال خوب با خدا بودن. و همهی اینها باعث میشه منم بخوام اینطوری باشم. منم اونقدر ثروتمند بشم که آزادانه به هرکجای این جهان که خواستم سفر کنم. به تماشای طبیعت بشینم و فقط به قدرت بی انتهای خداوند فکر کنم.
درود به محمدرضای عزیز برای خواندن متن هاش برای من که تکست دومی بسیار زیبا بود و اینو به خودم باید بگم ،هروقت تو مسیر پا بذاری و مستمر ادامه بدی قطعا پیشرفت میکنی و رمز یادگیری ماندن در مسیر و استمرار هست.
و این جوونا توی این کشور بیای و زندگی خودتو از نو بسازی واقعا تحسین برانگیزه
و استاد عزیز که با تحسین کردن، ادم هارو به شور و شوق میاره بقیه .
این نشان میده تحسین کردن کائنات چقدر فیدبک مثبتی داره و فوران عشق میکنند
این راحتی شما که از تمام زوایای زندگی حتا لباس های پهن کرده و شلوغی و تازه بیدار شده خودتون فیلم میگیرید قابل تحسینه
خانم ارمنی که به زیبایی فارسی صحبت میکرد رو تحسین میکنم و ایشون چندبار از شما و تراک تعریف کرد و شما هرجا میرید با ادم های خوب برخورد میکنید و وجه خوب ادم ها رو برانگیخته میکنید.
حتا ادم ها براشون جالبه و برای خودمم جذابه که این همه مدت توی سفر هستید و راحت و بدون دغدغه سفر میکنید واقعا تحسین برانگیزید
پسر این بچه ها تو کباب درست کردن حرفه ای هستن و اونم توی امریکا. یه ایرانی باید حتما بره تو طبیعت جوج و نوشابه بزنه رو بزنه که شناسنامه اش تایید بشه.
تصاویر درون پایان قسمت با صدای محمدرضا توی این کویر خیلی جالب بود انگار به یه سیاره دیگه رفتین
سلام استاد قشنگ خدارو شکر من خیلی عالیم ما هم امروز با پسرم و دوست پسرم همین ماجرا قشنگ شما را داریم چقدر خوش میگذره با آدم های هم فرکانسی بشینی و غذا بزنی و کیف کنی و بگو و بخند خدایا شکرت و سپاس بابت جهان قشنگت که قانونش عالی عالی
انشالله همیشه استاد شاد و سالم و لبتون خندون و جیبتون پر پول باشه
سلام گرم و پر از عشق خدمت استاد عزیز ، مریم بانو و همسفرای گرامی
اول از همه این نکته رو بگم که چقدر فراوون هستن ایرانی های خارج از کشور با این وجود که همه از سختی های ویزا گرفتن و … میگن و این نشون میده اگر باور های درست داشته باشیم کارهایی که برای دیگران سخت و غیر ممکنه راحت و ممکن میشه
چقدر دوستمون محمدرضا با استعداد و خوش صدا بودن و با اشتیاق برامون رپ کردن ، اون قسمتی که اخیر ویدیو بود خیلی خوب بود
چقدر بچه ها پر انرژی و دوست داشتنی بودن کلی با دیدنشون حالم عوض شد و توی چه محیط زیبایی با آلاچیق و میز و … کباب حرفه ای اماده کردید و ما فقط با دیدنش کلی آب از لب و لوچمون آویزون شد ، نوش جانتون
چقدر من اون محیط اخر ویدیو رو دوست داشتم اون آسمون جادویی زیبا با نور خورشید و اون بوته های طلایی و تپه ها چقدر ترکیب عالی بودن و یه عالمه لذت بردم
ازت سپاسگذارم الله مهربانم ، ممنونم استاد و مریم عزیز
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم..
یکی فکر یکی من؛ راز دنیارو که فهمید…
شدمتحول ، ذوق توی دل خندید وبخشید…
دیشب داشتم فایل چه باوری در مورد خداوند داشته باشیم ودر خودمون ایجاد کنیم که باعث بشه ارتباط معنوی بهتری داشته باشیم و موفق تر باشیم توزندگیمون، یعنی چه باوری در خودمون بسازیم که باعث بشه احساس شادی وخوشبختی بیشتری داشته باشیم…
هنوز 3و4 دقیقه اول فایل داشت پخش میشد با صدای شما استاد قشنگم وداشتم به رابطه ی قشنگ خودم وخداوندفکر میکردم وکیف میکردم که خوابم برد…
من 4 ساله عادت دارم هر شب بدون استثنا وحتی ظهر ها اگه بخوابم؛ صدای شما باید پخش بشه دم گوشم تا بخوابم…
اینکار هم باعث شده قبل خواب ذهنم آروم باشه هم قانون برام مرور بشه وهم باورهام قوی وپایدار بمونه وتقویت بشه و هم خواب شیرینی داشته باشم شکر الله مهربان..
الان که زدم روی مرا به سوی نشانه ام هدایت کن؛ گفتم بریم گشت وگذار خداجونم سریال زندگی دربهشتی سفر به دور امریکایی و تمرکز بر نکات مثبتی.. بیار برام که سر صبح روحم تازه بشه..
این فایل روحانی رو برام اورد…
شروع فایل با شعر واهنگ محمدرضای عزیز یه جورایی یه حس عجیب غریبی از مفهوم زندگی ودرک زندگی و خداوند در من ایجاد کرد..
هی رفتم وگشتم، باغ دل گلهاشو چیدم..
تواین دیار غربت کسی جز خدا ندیدم..
یکی من یکی تو، که هنوز رویاتو داری…
نبینم یه روز بکنی از ته دل گریه وزاری..
یکی تو یکی من، که هنوز پشتتو دارم..
اگه یه روز خورشید غروب کرد من برات ماهو میارم..
دقیقا خدا داشت برای من میخوند از زبون محمدرضای عزیز….
خدا چیه؟ خدا کیه؟
امروز در حال حاضر خدا برای من به شکل مهر وعشق و پاکی وصداقت و ایمان و سادگی وصمیمیت شما ومریم جان ..
به شکل تحسین اون خانم فروشنده در مورد کمپر..
به شکل رنگ ورخسار و خوشمزگی اون گوشت و اون جوجه ها…
به شکل اون پاکی ونجابت اون پسرهای گل و مهربون وبی ریا..
به شکل اون ظرف وظروفهای یکبار مصرف ؛ به شکل اون منقل و اون سرخی ذغال و..
به شکل اون دشت و درختان و تپه هاش…
به شکل اون اهنگ دلنواز و اون دشت بزرگ به شکل اون درون بچه ی و چشمی که توسطش ما رو مهمون اون همه مناظر زیبا میکنه..
به شکل خار توی بیابون ها..
به شکل شن ریزه ها و خاک سرخ و کوه و سنگها..
به شکل سرخی آفتاب..
به شکل صبح وسپیده دمها
به شکل غروب و تاریکی شبها..
به شکل آسمون وابرها..
به شکل هوا برای نفس کشیدن..
به شکل لباسیهایی که نشسته بر تن ها..
به شکل تفاوت تن صدا و چهره ها و قد و قیافه و هیکل آدمهایی که می بینم ..
به شکل رنگ پوست و به شکل تفاوت فرهنگها..
به شکل این گوشی..
به شکل اینترنت..
به شکل برقی که جریانش رو نمی بینم ولی هست..
به شکل گفتگوهای ذهنی وقلبی..
من خدا رو هر لحظه همه جا در همه چیز وبه شکل همه چیز می بینم…
خدا همه چیزه …
هر چیزی که گوشها میشنوند..
و چشمها می بینند..
و قلبها وجانها حس میکنند ولمس میکنند..
و به شکل هزاران چیزی که هست وما قادر به دیدن و شنیدن وحس کردن و درک کردنش نیستیم….
خدا هی وحاضر همه جا هست…
الان جاری وساری در نوک انگشتانم می نویسه…
خدا صفحه ی گوشی منه تک تک این حروف ..
حتی رنگ این حروف..
خداااا همه چیز..
خدا چه شکلیه؟؟؟
شکل همه چیز…
چون همه چیز خودش..
همه ی انچه که در این جهان هستی هست وما قدرت درکش رو چه داشته باشیم چه نداشته باشیم
شکل خداست خود خداست..
که میگه منو می بینی؟
منو میشنوی؟
منو حس میکنی؟
منو درک میکنی؟
این منم…
اونم منم..اینم منم…همه چیز منم..حتی توهم منی… و منم تویی..
آخ خدایا ای پروردگار عرش عظیم، ای تنها رب جهانیان وای تنها صاحب اختیار من..
ای مهربانترینه مهربانان..
ای شنونده وبیننده و آگاه به هر لحظه ی من..
ای که از حرف ذهن و قلب من آگاهی…
ایکه همینجایی با من ودر من..
تا خودم رو باتو و در تو تجربه کنم..
چقدر شبیه تو میشم وقتی میخندم وقتی ذوق می کنم وقتی خوشحالم وقتی آرومم وقتی آسوده ام وقتی لذت میبرم وقتی تحسین می کنم هر آنچه رو که باعشق واز روی مهر آفریدی تا من در این دنیا کیف کنم و لذت ببرم…
ای پروردگار عرش عظیم؛ من نه تنها قدرت درک عظمت وبزرگیتو ندارم حتی نمی تونم بگم که چه حسی بهت دارم…
فقط می تونم بگم وقتی باتو هستم وقتی باهات حرف میزنم وقتی میام توی بغلت؛ می فهمم ودرک میکنم که شنونده تویی گوینده تویی واونکه من در آغوشش به آرامش رسیدم تویی..
چون فقط تویی که می تونی تا این حد شوق وذوق و حس خوشبختی وشادی رو بهم بدی…
اون موقعی که جاری وساری میشی توی عزیزانم توی نگاهشون توی حرفهاشون توی وجودشون جاری وساری میشی توی آدمها توی اشیا توی خوراک وپوشاک و تک تک وسایل زندگی و توی تک تک چیزهایی که چشمهام می بینند و گوشهام میشنوند و قلبم اخساسشون میکنه…
به وضوح تو رو می بینم و صدات رو میشنوم که میگه مینای من…اینم منم….همه چیز منم..
ومن برای تو به این شکل وظاهر در اومدم..
که همه جا منو ببینی وبشنوی وحس کنی و بفهمی ودرک کنی که همه چیز منم و من برای توام…
شاید این حس ودرکی که الان نوشتم در مورد خدا همیشه وهر روز نداشته باشمش..
یعنی وقتی من درگیر هر آنچه که نباید میشم وتمرکزم از روی مهمترین رابطه ی زندگیم که حفظ رابطه ی خودم وخدام هست برداشته میشه…
همه ی دیده ها وشنیده ها وحس ها معمولی میشند در من…
یعنی آدمها و اشیا و شرایط و ………هر چیزی که از خداست و برای خداست وبه شکل خداست..
شکل زمینی به خودش میگیره؛ یعنی نورش رو از دست میده…کدر میشن…خاکستری میشند..
سیاه وسفید میشند…
دیگه رنگی رنگی و قشنگ و جذاب و دوستداشتنی نیستند..
برای همین سعی میکنم با بودن توی این سایت مقدس با گوش کردن آگاهی های دوره بی نظیر 12 قدم و دوره ی بی نظیر هم جهت با جریان خداوند..
با خوندن قرآن…با نوشتن تمرین ستاره قطبی و با انجام شکرگزاری در ساعات مختلف شبانه روز خودم رو نزدیک و یا در پناه امن خداوند نگه دارم..
خدا که همیشه هست همه جا هست…
ولی وقتی بهش توجه کنم وقتی باهاش حرف بزنم وقتی مخاطب خاصم قرارش بدم در من وهر چیزی که می بینم ومیشنوم و حس می کنم متجلی میشه وخودش رو نشون میده..
خدایا ای تنها صاحب اختیار من؛ ای تنها رب من و تنها رب جهانیان من وتمام عزیزانم واین خانواده صمیمی عباسمنش رو ؛ همگی مارو هر لحظه در پناه امنت حفظ بفرما ومارو در مسیر درست زندگی وخیر دنیا وآخرت ثابت قدم نگهدار و کمکمون کن تا فکر بکنیم که تو می پسندی حرفی بزنیم که تو می پسندی و عملی انجام بدیم که تو می پسندی و همواره در مسیر الهی توباشیم ..آمین
سلامتی عاشقای شهرمون و همه ی شاعرای دربدری که
هنوزم مثل خود من
دنبال شعر چشم خوشگلتن که همه شهرو باهاش…..
سلام و صدها سلام به عزیزانِ دلم استاد جانم و مریم بانوی نازنینم
و همه دوستانم ،عشق به همتون
عاشقتونم
ای جان چقدر دلم براتون تنگ شده بود عشقید بخدا
خب بلاخره سیزده بدر بود و من و عزیزدلم هم به اتفاق یکی از دوستانِ گُل مصطفی جان آقا امیر به همراه همسر محترمشان دعوت شدیم که شب قبل سیزده به دل جاده بزنیم و استاد جان چند روز پیش من کامنتی نوشتم و گفتم قبلنا دوست داشتم شب قبل سیزده بیرون باشم و می بینیدحتی من مدیتیشن کردم و از خدا خواستم و به زیبایی اجابت کرد به همین راحتی
کافیه فقط بخوای حالادیگه یک ثانیه ،یک دقیقه ،یک روز،یک هفته و یکسال بعد خودش در زمان مناسب به قول محمدرضا جان خواننده در این فایل ،
و بی شک به راحتی عطا می کند فقط باید خوش باشی و شاد و ادامه زندگی و لحظات قشنگی که بهمون عطا کرده و حسابی خوش بگذرونیم و شادباشیم و برقصیم و بخونیم و شکرش رو به جا آوریم ، اونوقت شاهکار می کند خدای مهربون مون ….
ای جانم محمدرضا عربی خواننده رپ و شعرهایی که خواندند و عجب تُن صدایی داشتند و بعد تعریف و تمجیدهای استادومریم عزیزمان که واقعا این تشویق و تحسین هامهم هستند و باید بیان شوند و من خودم به شخصه از موردی خوشم بیاد صددرصدتعریف و تمجید می کنم مثل دیروزناهار که خانم دوست مان ویداجان عجب خورش مرغ و بادمجونی پختن و چه ته دیگی هم دراومد مثل ته دیگ غذاهای نذری که البته من نون رو به گردی ته قابله دولایه درآوردم و پهن کردم ته قابلمه و بعد ایشون برنج رو دم کردند بی نظیر شد و البته مصطفی هم عاشق ته دیگ و بیشتر شامل ایشون شد چون کلا شش نفر بودیم دو نفر آقای محترم از استان زیبای ارومیه که واسه کار مدت هاست بوشهر تشریف دارند و دیشب هم که بودند عجب زور و بازویی با بیل کلی مکان رو پاکسازی کردند برای راحتی مان که کمپ کنیم و چادر داشتند و من و ویدا جان جاتون سبز در چادر شب خوابیدیم وای بیدار شدیم عجب طبیعتی چون شب رسیده بودیم زیادخوشگلی ها مشخص نیود اما صبح که چشم به جهانِ زیبای خداوند گشودیم وااای طبیعت (پشتکوه) که بچه های بوشهر می دونند کجاست به ویژه آقا امیر آتش نشان مون
عجب باغی کلی لذّت بردم و شکرگزاری کردم درخت نخل ، فلفل قرمز،نارنج،پرتقال،کنار،لیمو و….. بی نظیر ،زیبا،دلربا جانانه و جذاب با صدای گنجشک ها و پرندگان خوشگل و کوههای سرسبز انگارهمگی داشتند شکرگزاری می کردند ،خدایا بی نهایت شکرت
خلاصه حدود ساعت هشت حرکت کردیم و رفتیم باغ آقا امیر و باغ واقع در دویره همون که خانمشون لطف کردند برامون خورش مرغ ناهار پختند و بعد به خواب عمیقی همگی فرو رفته و بیدارشدیم و هندوانه بر بدن زدیم و حرکت به سمت دیدن زیبایی های بیشتر و بعد اومدیم خانه آب و دون کبوتران و خوردن قهوه و حمام و دوباره آقا امیرو ویدا جان اومدن دنبالمون رفتیم دریای دلوار و حسابی سیزده مون به درشد، .
امیدوارم همه عزیزانم بهشون خوش گذشته باشه الهی آمین.
صبح هم که بیدار شدیم با عشق و شکرگزاری و انرژی مثبت و انجام کارها و تروتمیزی و شستشو خدایاشکرت
الان هم دیدن این فایل و همزمانی با سیزده بدر که استاد فرمودند و این خانم فروشنده ارمنی ایرانی و زبان شیرین ایرانی و خوش رو و چقدر خوشم اومد از زیبایی مریم جان هم تعریف کردند و خودشون هم زیبا و مهربون بودند ،
مریم جان هم که فرمودند ماست موسیر دوست دارند و احسنت باید چیزی رو که دوست داریم بیان کنیم و در نطفه خفه نکنیم و توی دلمون بمونه
و اما دیدن تراکمپر و آویزان بودن لباسها و باز ایده های ناب مریم جان برای بهتر خشک شدن لباسهای زیبایشان و بعد دیدن آقا پسرای گل به همراه عرشیا جان و اوووف کباب کوبیده غذای مورد علاقه من نوش جونتون و ایده منقل هم در نوع خودش بی نظیر بود ممنون
و واقعا جوجه و کوبیده باید روی منقل زغالی پخته شود تابفهمی و درک کنی چه میخوری و لذّت ببری .
بله عزیزانم این هم زندگی ما در این دوروز فوقالعاده به لطف خداوند، الهی شکرش .
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت، ثروتمند ،موفق و عالی باشید و بدرخشید ،عاشقتونم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنین
خدااای عزیزم مررسی مرررسی که انقدر قشنگ و واضح باهام حرف میزنی
استاد پرسیدم خدایا من میخوام درآمدم رو افزایش بدم اما این مدت هی بهم میگی همین کارت رو درست انجام بده من هم تماام تلاشم رو میکنم و انجام میدم هی میپرسم هی راه های جدید بهم میگی و انجام میدم اما دیگه چیکاار کنم آخه؟
و این فایل اومد که تو متن انتخابی فایل نوشته بود: «مثل محمدرضا عزیز که وقتی داشت میخوند با تمام وجودش میخوند، چشمهاش ، دست هاش قلبش همه درگیر بودن و نقش داشتن و انگاری تو خلسه میرفت، فقط خودش بود و خدا»
من باید همچین شرایطی رو موقع کارم حس کنم، خدایا خودت کمکم کن به ایده هایی که بعد از این فایل به ذهنم رسیده عمل کنم
بنام خدا
سللاااااااام
خدایاشکرت که در مدار دیدن این فایل زیبا قرار گرفتم
-اول از همه تحسین میکنم محمدو با این رپ قشنگ و با معنی که خوند.
-تحسین میکنم رابطه عاشقانه استاد و مریم جون که با عشق همراه احترام همو صدا میکنن و عاشقتمممممم میگن
-چقدر این فروشگاه تمیز و مرتب بود و معلوم بود از هرچیزی بهترینشو دارن و کیفیت بیداد میکرد
-یخچال مرتب و تمیز به به گوشت های مزه دار شده و آماده فقط یع آتیش میخواد و بساط کباب
-خانم فروشنده رو تحسین میکنم برای این فروشگاهی که این همه ام معروف هست و این همه فروش داره،خیلی ام برخورد قشنگی داشتن و همشم کمپر تحسین میکردن:)
-تحسینتون میکنم استاد که ثروت بهتون آزادی میده در خرید و هرچیزی که بخواین میخرین
-به به چه جوون های پر انرژی و چه ماشین های خفنی ام داشتن ،دمشون گرم که جسارت مهاجرت کردن داشتن
-این دوستمون چقدرم قشنگ کباب ورز داد و چه قشنگم به سیخ کشید
-بوی کبابو از اینجا میتونم حس کنم خدایاشکرت،چقدرم که آبدار و خوش رنگ شدن به به
نوش جونتون باشه استاد و مریم عزیز
عاشقتم استاد از همه چی انقدر قشنگ تعریف میکنید.
خدایاشکرتتتتتتتت
و آخر ودیو و این صحنه زیباااای کوه و آسمون آبی و یه تراک قرمز با یه آهنگ زیبااااا واقعا ترکیب فوق العاده ای بود
خدایاشکرت
درود بر خدای یگانه و هدایتگرم
درود بر استاد فرزانه و مریم بانو و دوستان همسفرم در سریال سفر به دور آمریکا
+ واقعا از شنیدن این دوتا آهنگ رَپی که محمدرضا جان خوندی بسیار لذت بردم و از اینکه دو ساله تونستی انقدر پیشرفت کنی بهت آفرین میگم و تحسینت میکنم امیدوارم که در مسیر خواستههات حسابی بدرخشی.
+ ماه فوریه اومدیم پیشواز سیزده به در، به قول مریم جون در طبیعت نزدیک لس آنجلس، قرار بچههای ایرانی با استاد یه سر کباب درست کنند خدا را شکر واقعاً خوشحال شدم و لذت بردم که دوستانمون رو دیدم در کنار شما با هم لذت بردیم.
+ مهارت آقا عرفان را هم بسیار تحسین کردم و از جمع فوق العادهتون بسیار لذت بردم که همیشه هرجا هستین عالی و شاد باشین و زندگی به کامتون باشه.
+ واقعا اون تکنیکی که روی منقل به کار گرفته شده بود با تمام سادگیش خیلی فوق العاده کاربردی بود
+ آرزویم همیشه شادیتون، سلامتیتون و سرزنده بودنتونه. خدا به همراهتون.
+ از دیدن این ماشین فورد با اون کمپر فوق العاده در یک دشت وسیع به شدت عرفانی بسیار لذت بردم و تحسین کردم خدایا شکرت
+ طبیعت آخر با درون ، اون کوههای فوقالعاده بینظیر با اون غروب رویایی دل منو که از تحسین به وجد آورده بود. خدایا شکرت
دوستتون دارم توحیدی وار️️️
داشت خوابم میبرد
خانمم و بچه ها خواب بودن
نسکافه درست کردم تا خوابم بپره
نشد ک نشد
چایی ریختم
خودمو مشغول تخمه خوردن کردم ، آدامس جوویدم ، فایده نداشت ، رفتم توی سایت و ی فایل اتفاقی از قسمت مرا بسوی نشانه ام هدایتم کن باز کردم و خودمو مشغول سریال سفر کردم فایل 185 ، بازم فایده نداشت
تنها راهی ک ب ذهنم رسید خدا بود خدا
ساعت 2 و نیم نصف شب ، و من تنهای تنها پشت فرمون بودم و خانوادم خواب خواب ، سرعت 100 تا توی اتوبان خلوت آروم آروم دارم میرم ، قبلش بگم من از گرگان و لذت های بینظیرش ساعت 2 عصر راه افتادیم ک ب کاشان بیایم و بخاطر پیچ و خم زیبای جاده ساعت 2 و نیم رسیده بودیم وسط اتوبان تهران بسمت قم و بعدش کاشان
خلاصه یک لحظه چرت زدن مساوی بود با مرگ عزیزانم و خودم
نمیتونستمم توی اتوبان بخوابم چون صبح بچه ها مدرسه داشتن
خلاصه هر چی توی چنته راننده بین المللیم داشتم ک خوابم نبره چون خسته بودم بیشتر از 5 دقیقه جواب نمیداد
همینطور ک پشت فرمون ماشین عزیزم ک عاشقشم رانندگی میکردم ی نگاه ب آسمون کردم و گفتم تو خیلی قدرت داری ،، بیا و ی فکریش بکن ، خدا جون گفت توی این دل شب کی بیداره ، گفتم هیشکی حتی عزیزترین کسام خوابن و فقط تو بیداری ، بهم گفتش خوب بیا باهم حرف بزنیم ، گفتم باشه از کجاشروع کنم ، خداجون گفت از درخواستهات شروع کن چون میدونم خیلی دوسشون داری ک ب آرزوهات برسی ،
گفتم بزار از تشکر شروع کنم ، از اینجا شروع کنم ک من توی 45 سال زندگیم رسیدم به منفی 100 زیر خط کلوین ک الان 3 ساله دستمو گرفتی و آووردی توی سایت و توی این 3 سال چ نعمتهایی رو وارد زندگیم کردی ک آرزوم بود ، درسته هنوز خیلی جای کار دارم ولی قلبم آرومه ک تو ک اینا رو دادی بازم میدی ، بهم گفتش چیا میخوای گفتم بزا اول برا تشکر از نعمتهام بگم تا حالم یکم خواب از سرم بپره تا برسم ب درخواستهام
گفتش بگو
گفتم آرزوم بود برا خونمون تلویزیون ال سی دی بخرم
آرزوم بود روابطم عاطفیم قشنگ بشه
آرزوم بود برا پسرم دوچرخه بخرم
آرزوم بود ماشین بخرم و با ماشین خودم برم شمال
آرزوم بود خونه خودمو بخرم
آرزوم بود برا دخترم لب تاپ بخرم
آرزوم بود آزادی زمانی محل کارم رو داشته باشم
آرزوم بود با باورسازی پول بیشتری وارد کسب و کارم کنم
خلاصه همینطور ک میشمردم همش بیشتر خدا یادم مینداخت ک این مورد هم هست ، این مورد هم هست
منم ادامه میدادم
آرزوم بود با ماشین خودم برم شمال و امسال 3 بار منو بردی شمال و دو مرتبه تهران ک عاشقشم رایگان رایگان
آرزوم بود،ی حرکتی برا ترک سیگار بزنم ……
آرزوم بود……..
آرزوم بود………
خدا گفت حالا چی میخوای
بهش گفتم خدا جون من توی دوره ثروتم
من صدها بار توی کامنتهام نوشتم
اگ دوستام با همین خدا
با همین استاد
با همین درسهای من
با همین شهر من
با همین شرایط من ب بینهایت ثروت و نعمت رسیدن منم میخوام منم میتونم منم میرسم
بیا و مردونه ی قولی بده ک کمکم میکنی و اوکیش میکنی
گفت باشه خیالت راحت
گفتم چطور روی قولت حساب کنم
خدا جون گفتش ک تو هنوز نهمیدی ک اصلا دست تو نیس
قبل از اینکه تو بخوای ثروتمند و موفق بشی من بیشتر از تو اونو برات میخوام.
هدف من آووردن نعمت و ثروت توی زندگیته
گفتم چرا ؟
گفتش اون مثال کمپانی تسلا یادته بهت گفتم
گفتم آره تو گفتی اگ کمپانی تسلا خودروی خودران ساخته برا اینکه مشتری ها سوار بشن و لذت ببرن و ب قدرت کمپانی پی ببرن
و اگ مردم سوار تسلا نشن و لذت نبرن پس قدرت کمپانی پوچ و بدون استفاده میشه و هیچکس تسلا رو نمیشناسه
من گفتم
و گفتی تو هم ک خدا هستی هدف داری ، درخواست داری ، هدف تو اینه ک من جانشینت باشم و مثل تو با تسخیر لذت ببرم و درخواست تو اینه ک من ب قدرت تو پی ببرم تا سپاسگزارتر بشم و کیف کنم ک همچین رفیقی دارم
خلاصه این صحبتا ادامه داشت تا رسیدم کاشون
اونقدر از این هم صحبتی لذت برده بودم و خواب از سرم پریده بود
اونقدر ذوق کرده بودم ک ک ن تنها خوابم نمیومد بلکه اگ بهم میگفتن تا بندر عباس رانندگی کن میگفتم اوکیه بریم
این داستان کسیه ک امشب ب پرودگارش پناه برد
بخدا میگفتم آخه مگه تو چقدر منو دوس داری
آخه مگه چقدر قدرت داری ک ب این راحتی همه چیز رو اوکی میکنی
بجای جواب ب عقل کوچیک من خندید
منم گفتم مردونه بیا برای این باورهای پوسیده و درب و داغون من ی فکری بکن
بهم بگو چی ب چیه ک من بفهممش
با خنده بهم گفت چشم
…..
وقتی رسیدم خونه خدا بهم گفت داستان خواب امشب رو بنویس تا توی ذهنت برا همیشه بمونه ک من همیشه بیدارم و هواتو دارم
……………………..
درود و خداقوت اقا حسام دوست داشتنی
وای چقدر از مکالمه شما با خدا لذت بردم چقدر زیبا حرف زدی الان ساعت 6 صبح 4 دیماه هست و من اصلا نخوابیدم و ایتم مرا به سوی نشانه هدایت کن انتخاب کردم و هدایت شدم به فایل سفر 185 و بعدش کامنت بینظیر شما
اول از خدا بعد استاد نازینم تشکر میکنم که توسط کامنت شما بهم یاداوری کرد که داشته هامو بشمارم و شکرگزارش باشم چند ماهی میشه شکرگزار واقعی نیستم یعنی توی دفترم نمینویسم
واین باعث شده بود که از نتایج دور بشم این نشانه خیلی چیزها بهم یاداوری کرد
خدایا ممنومم
سلام حسام جان
لذت برم از خوندن کامنت شما و ارتباطت که با خدا برقرار شده اشک از چشمانم جاری شد و چقدر جالبه که امروز صبح که داشتم شکرگزاری هام رو می نوشتم یک چنین ارتباطی باخدام برقرار شد و ناخوداگاه شروع به نوشتن این جملات کردم :
باورم نمیشد که داشتم
به لطف خداوند متعال من لایق شده ام برای مسافرت و زندگی در بهترین نقاط این کره زمین
که ادامه اون اینها رو نوشتم
و خداوند دستم رو میگیره و من رو در این زمین زیبایش به گردش می برد و به من می گوید حسن جان ای بنده خوب من آخ که چقدر حال میده وقتی خدا بهت بگه و خدا صدات بزنه و بهت بگه حسن جون بنده خوب من خدایا شکرت به خاطر این حال قشنگی که بهم دادی خدا بهم میگه حسن جان ای بنده خوب من ببین چه دنیایی برات ساختم بیا این جا رو برای تو اینقدر قشنگ کردم بیا ازش لذت ببر بیا باهاش کیف کن کی گفته تو نباید بخندی تو باید تو این دنیا بخندی و من تو رو اوردم تو این دنیای به این قشنگی که تو کیف کنی نگران هیچی نباش من تو رو آوردم اینجا پس خودم هم هواتو دارم سراغ کسی نمیخواد بری و بیا سراغ خودم بیا به خودم بگو چی میخوای اره خونه می خوای به خودم بگو بهت مبدم راحتی و آسایش میخوای به خودم بگو بیا پیش خودم سراغ هیچ کسی دیگه نرو فقط بگو خدا من تو رو تا اینجا آرودم باهات راه اومدم تا تو بفهمی و درک کنی تازه اون درک رو هم خودم بهت میدم تو فقط باش و من گفتم
خدایا شکرت به خاطر حال قشنگی که بهم دادی خدایا شکرت که داری منو به زیبایی های جهان زیبایت آگاه می کنی خدایا شکرت که که ههر لحظه من رو بینا میکنی به نشانه هایت خدایا شکرت که منو شنوا میکنی به صدای خودت در این جهان هستی خدایا شکرت
و الان هم که اومدم کامنت شما رو خوندم دوباره منقلب شدم چون دیدم خدا داره با ما حرف میزنه آخه چند روز بود که می نوشتم خدایا همونجوری که با پیامبرات حرف زدی با منم حرف بزن البته بگم که این رو هم خودش از زبان بچه های سایت و استاد و این مکان الهی و مقدس بهم یاد داده و امروز متوجه حرف زدنش باهام شدم .
خدایا شکرت خدایا شکرت
به نام خدای همهی زیبایی ها
این فایل نشانهی امروز من بود و الحق که چقدررررر لذت بردم.
داشتم فکر میکردم سریال سفر به دور آمریکا چقدرررر قشنگ میتونه ذهن آدم رو کنترل کنه. همیشه از طریق بعد بصریمون خیلی راحت تر میتونیم باور کنیم تا شنیداری. تو تک تک این هجده دقیقه داشتم از اعماق وجود کیف میکردم.
همش با خودم میگفتم ببین حدیث چقدر قشنگی تو این جهان هست. اصلا انگار آدم تو این سفر با کلی چیز جدید آشنا میشه و یهو به خودش میگه عه پس اینم وجود داره من اینم میخوام. و اینطوریه که خواسته ها کم کم شکل میگیرن.
چقدر تحسین میکنم اینهمه زیبایی و لذت رو.
چقدر خدا رو شکر کردم.
هرچقدر بیشتر میگذره بیشتر میفهمم ما اومدیم که با تمام وجودمون از اینهمه نعمت و زیبایی که توی جهان بی انتهاست لذت ببریم.
و اینهمه رنگ و ترکیبات بی نظیرشون رو تحسین میکنم.
این دیدگاه شگفت انگیز به جهان هستی رو تحسین میکنم.
این قدرت لذت بردن از لحظه رو تحسین میکنم. هم درمورد شما که انقدر خالصانه دارید زندگی میکنید و هم خودم که دارم با لذت و حال خوب تمام اینهمه زیبایی رو تماشا میکنم و تحسین میکنم.
و بیشتر از همه، ثروت رو تحسین میکنم. فقط با رسیدن با ثروته که میشه به اینهمه سفر شگفت انگیز رفت. اون آروی. اون رهایی از دغدغهی مالی. اون حال خوب با خدا بودن. و همهی اینها باعث میشه منم بخوام اینطوری باشم. منم اونقدر ثروتمند بشم که آزادانه به هرکجای این جهان که خواستم سفر کنم. به تماشای طبیعت بشینم و فقط به قدرت بی انتهای خداوند فکر کنم.
خدایا شکرت که تو این مسیرم.
خدایا شکرت که اینهمه زیبایی رو آفریدی.
خدایا شکرت که دارم این زیبایی ها رو میبینم.
خدایا شکرت شکرت شکرت.
عاشقتم خدای خوبی های من؛
به نام خداوند جان آفرین
سلام به همه دوستان
درود به محمدرضای عزیز برای خواندن متن هاش برای من که تکست دومی بسیار زیبا بود و اینو به خودم باید بگم ،هروقت تو مسیر پا بذاری و مستمر ادامه بدی قطعا پیشرفت میکنی و رمز یادگیری ماندن در مسیر و استمرار هست.
و این جوونا توی این کشور بیای و زندگی خودتو از نو بسازی واقعا تحسین برانگیزه
و استاد عزیز که با تحسین کردن، ادم هارو به شور و شوق میاره بقیه .
این نشان میده تحسین کردن کائنات چقدر فیدبک مثبتی داره و فوران عشق میکنند
این راحتی شما که از تمام زوایای زندگی حتا لباس های پهن کرده و شلوغی و تازه بیدار شده خودتون فیلم میگیرید قابل تحسینه
خانم ارمنی که به زیبایی فارسی صحبت میکرد رو تحسین میکنم و ایشون چندبار از شما و تراک تعریف کرد و شما هرجا میرید با ادم های خوب برخورد میکنید و وجه خوب ادم ها رو برانگیخته میکنید.
حتا ادم ها براشون جالبه و برای خودمم جذابه که این همه مدت توی سفر هستید و راحت و بدون دغدغه سفر میکنید واقعا تحسین برانگیزید
پسر این بچه ها تو کباب درست کردن حرفه ای هستن و اونم توی امریکا. یه ایرانی باید حتما بره تو طبیعت جوج و نوشابه بزنه رو بزنه که شناسنامه اش تایید بشه.
تصاویر درون پایان قسمت با صدای محمدرضا توی این کویر خیلی جالب بود انگار به یه سیاره دیگه رفتین
(◍•ᴗ•◍)*。
سلام استاد قشنگ خدارو شکر من خیلی عالیم ما هم امروز با پسرم و دوست پسرم همین ماجرا قشنگ شما را داریم چقدر خوش میگذره با آدم های هم فرکانسی بشینی و غذا بزنی و کیف کنی و بگو و بخند خدایا شکرت و سپاس بابت جهان قشنگت که قانونش عالی عالی
انشالله همیشه استاد شاد و سالم و لبتون خندون و جیبتون پر پول باشه
سلام گرم و پر از عشق خدمت استاد عزیز ، مریم بانو و همسفرای گرامی
اول از همه این نکته رو بگم که چقدر فراوون هستن ایرانی های خارج از کشور با این وجود که همه از سختی های ویزا گرفتن و … میگن و این نشون میده اگر باور های درست داشته باشیم کارهایی که برای دیگران سخت و غیر ممکنه راحت و ممکن میشه
چقدر دوستمون محمدرضا با استعداد و خوش صدا بودن و با اشتیاق برامون رپ کردن ، اون قسمتی که اخیر ویدیو بود خیلی خوب بود
چقدر بچه ها پر انرژی و دوست داشتنی بودن کلی با دیدنشون حالم عوض شد و توی چه محیط زیبایی با آلاچیق و میز و … کباب حرفه ای اماده کردید و ما فقط با دیدنش کلی آب از لب و لوچمون آویزون شد ، نوش جانتون
چقدر من اون محیط اخر ویدیو رو دوست داشتم اون آسمون جادویی زیبا با نور خورشید و اون بوته های طلایی و تپه ها چقدر ترکیب عالی بودن و یه عالمه لذت بردم
ازت سپاسگذارم الله مهربانم ، ممنونم استاد و مریم عزیز