سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 186 - صفحه 14

349 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سارا شکری گفته:
    مدت عضویت: 1235 روز

    سلام به استاد رقاص عزیز

    و همه ی دوستان عاشق رقص هم فرکانسی ام

    خدایا شکرت بابت این سوپرایز عالی

    عکس اول فایل رو دیدم ،تصورم این بود که استاد و مریم جان امروز گویا رفتن به غاری جایی اونجا از زیبایی های غار برامون فیلم تهیه کردن ولی ویدیو رو که باز کردم تویه یه عروسی خیلی شاد صمیمی بودم انگار خدایا چقدر خوش میگذره اونجا

    خدایا رقص استاد رو دیدن چه کیفی میده

    متأسفانه نت ضعیف بود نتونستم همه فایلو ببینم داره دان میشه ،بعد می‌خوام با خیال راحت تمام زیبایی های این قسمت از سفر نامه رو نگاه کنم

    خدایا بی صبرانه منتظر دان شدنش هستم تا ببینم این دفعه چه زیبایی های در انتظارمه

    منی که داشتم آماده میشدم برای خواب با دیدن همین رقص و بزن بکوب اول فایل خواب از سرم پرید خدایا شکرت بابت این انرژی فوق العاده که دارم

    خدایا شکرت که اینجام و با گوشیم میتونم در این جمع صمیمی باشم و نگاه کنم این زیبایی ها رو

    سپاس از استاد عزیز و مریم جان بابت تموم فیلمهایی که برامون گرفتن و میگیرن

    خدایا سپاس،هزاران بار

    خدایا زودتر دان بشه ببینم رقص پیرهن آبیه رو

    خدایا سپاس که تا یه ساعت وقت داریم تا اگه خواستیم نظرمون رو ویرایش کنیم و این عالیه

    من چند وقته تو فکرم بود میگفتم کاش کنار اسم منم از اون ستاره ها باشه و الان برای اولین بار دیدم اوووو یس

    برای منم ستاره اومده

    حالا می‌خوام که از شاگردان ممتاز استاد بشم و تا آخر عمر این مسیر لذت بخش رو ادامه بدمو لذت دنیا و آخرت رو ببرم

    خدایا هزاران بار سپاسگزارم که وقتی فقط از تو بخوابیم هدایت رو ،هرگز ما رو تنها رها نمیکنی و به بهترین مسیر ها هدایتمون میکنی

    من هر روز ایمانم به این مسیری که درش هستم بیشتر و بیشتر از قبل میشه و ذره ای شک ندارم این همون صراط مستقیم هستش که خداوندم در قرآن گفته

    راهی که سرشار از نعمت و شادی هستش در هر لحظه

    برای تمام دوستانم در این فضای عالی و صمیمی آرزوی ثروت‌و‌ سلامتی و خوشبختی در دنیا و آخرت رو خواستارم

    روز و روزگار بر همتون عالی

    راستی منم دلم میخواد وقتی 708090_100 ساله بشم مثل این خانم خواننده ،باشم ، زیبا،جذاب، شاد و پر انرژی

    سن فقط یه عدده

    من عاشق رقص هستم و خدا رو شکر دو تا دختر کوچولو دارم و تقریبا هر رو توی خونه ی ما، دیسکو برقراره وکلی شادیم با همدیگه، خدا قسمت همگان کند ؛)

    البته لازم به ذکره وقتی بابایی خونه نیست این برنامه دیسکو رو میزاریم دیگه

    قبلا خیلی خجالت می‌کشیدم جلوی همسرم برقصم

    ولی به لطف الله و به پشتوانه دخترام الان یکم جلوش میرقصم و ایشون هم همراهی میکنن و کل خانواده شادیم در کنار همدیگه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    آیسان ب گفته:
    مدت عضویت: 2144 روز

    یه رد پای کوچولو از من : همون طور که مهاجرتم و به انگلیسی پزشکی خوندنم رو جذب کردم

    خواسته بعدیم که می خوام جذبش کنم آزادی زمانیه و همچنین مالی

    ولی اشتیاقم برای به دست آوردن آزادی زمانی بیشتره

    اگه من تونستم با فرکانسم مهاجرت به ترکیه رو خلق کنم تو سن 19 سالگی و به تنهایی

    اگه من تونستم به انگلیسی درس خوندن رو جذب کنم

    پس می تونم آزادی زمانی و مالیم هم بدست بیارم

    الان من یه جایی مثل همون جاهایی که تو سفرنامه میدیدم و تحسین می کردم دارم زندگی می کنم

    پس الان آزادی زمانی رو همه جا تحسین می کنم تا خلق شه

    آیا می دونستم که چه جوری قراره تنهایی مهاجرت کنم و بیام اینجا ؟

    آیا می دونستم که چه جوری پدر و مادرم راضی میشن تک دخترشون که قبلا تا ته کوچه تنهایی نرفته بود ، تنهایی یه کشور دیگه زندگی کنه و زندگیش رو مدیریت کنه ؟

    آیا می دونستم که خواسته ام که این بود که به انگلیسی تحصیل کنم چه جوری برآورده میشه ؟ امکاناتش جور میشه ؟ شرایطش فراهم میشه ؟

    البته که نمی دونستم

    همه این اتفاق ها طوری رخ دادکه اگه اون موقع یکی بهم می گفت اصلا باورم نمیشد. ولی همه چیز دست به دست هم داد و من اومدم اینجا .

    پس نیاز نیست بدونم چه جوری فقط آزادی زمانی رو همه جا تحسینش می کنم و حسم رو خوب نگه می دارم و بهتر می کنم تا اون هم خلق شه تو زندگیم .یا الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    زهره گفته:
    مدت عضویت: 1788 روز

    سلام به همه عزیزان

    واییییی استاد عاشقتوووونم عالی هستید عااااالی، خیلی زیبا رقصیدید، آفررررین. کلی ذوق کردم براتون، کلی شاد شدم و لذت بردم. احسنت به این سطح از اعتماد به نفس که جلوی اون جمعیت رفتین و رقصیدین و فقط داشتین ازون لحظه لذت میبردید و اصلا نگران نظر دیگران نبودین. فوق العاده اید. خیلی خود واقعیتون هستید.

    چه آهنگهای خاطره انگیزی بودن، من الان اهواااازم و تقریبا هر روز کارونو می بینم واقعا زیباس خیلی دوسش دارم.

    چقد غار بزررررگ بود منو یاد فیلمهای تخیلی انداخت با یه فضای عجیب. آخه چطور میشه توی اون سطح پایین از زمین اینطور سنگ ها زیبا شکل بگیرن خیلی جالب بود

    من بالاخره اسم واقعیمو نوشتم استاد

    سپاسگزارم عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مختار ایزدگشسب گفته:
    مدت عضویت: 1121 روز

    سلام به همه دوستان و عشق های بی پایان خدایی , من تقریباً نزدیک به یکسال نشده که با گروه استاد عباس منش و گروه استاد عرشیان فر آشنا شدم و به خدای لا شریک قسم یاد می کنم , که خیلی خیلی تغییر پیدا کردم بخصوص با استاد عباس منش که جذب بهتری با ایشون پیدا کردم .

    می دونی وقتی نگاهم به دنیای اطراف عوض شد به خودم که نگاه می کنم می بینم که یه چیزی یا می شه گفت یک نفری در پس گوشم یا ذهنم هی می گفت دنیای که این آدم های اطراف که می گن این نیست تو زیاد باورشون نکن اینا خودشون مشکل دارند. تو آروم راه خودت برو همه چی برات فراهم می شه , که با استاد دقیقا نمی دونم در کجا با چند تصویر پیام صوتی آشنا شدم و الان به یاد جمله استاد افتادم که گفته تو در مسیر باش آرام باش خودت در راه درست قرار میگیری و هدایت میشی و می بینم بله من واقعا دارم به نگاه توحیدی بیشتر پی می برم و اینکه قبلا وقتی می رفتم تو جنگل و دریا و از معجزه های خداوند نگاه می کنم همیشه به خودم می گفتم واقعا اونی که این دریا رو آفریده و داره روزی هزاران نفر و موجودات دیگه رو می ده چرا نباید پرستشش کرد .

    والان میگم من داشتم برای مسیر درست فرا خوان می شدم خودم خبر نداشتم , تا اینکه با گروه دوستانی مثل شما قرار گرفتم خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    یوسف علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1760 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش

    درود بر شما استاد عباسمنش عزیز️

    شما عشق منی️

    وااای چقدر اون خانم خواننده شبیه خانم شیلا‌ میخوند، واقعا چه صدایی داشت، موقع دیدن خوندنشون همش میگفتم خدایا چه صدایی داره، واقعا عالی بود و اینکه چقدر عالی باورهامونو میتونیم تغییر بدیم ، اینکه یک نفر در چنین سنی هنوز سرزنده و پر انرژی هستش، فکر کنم60 ، 70 سالو داشت واقعا احسنت و باریکلا داره و چقدر عالی بودین شما استاد جان که دیگه اعتماد به نفستون رفته بالا و به راحتی تو یه جمع غریبه میرید و می رقصید حتی خانم خواننده خوشش اومد گفت تازه رسیدین از ایران یا تازه رسیدین از سر میز خیلی باحال گفت ، واقعا لذت بردم و اینکه چقدر جمع شاد و پر انرژی بود خیلی دلم تنگ شده بود واسه یه دور همی اینطوری شبیه عروسی چقدر عالی حالمو بهتر کردین استاد، ولی واقعا چه صدایی ، دم شما هم گرم که کار اصلی رو با کار ایشون تو یه قاب گذاشتین و مقایسه کردین، با اصلش مو نمیزد

    چقدر عالی بود اینکه بری کارواش و ماشینتو خودت بشوری منم خیلی دوست دارم ماشینمو خودم بشورم و چقدر فوق العاده ست که ما از نعمت هایی که خدا بهمون داده هم تشکر کنیم سپاسگزار باشیم و بهشون برسیم وقتی از نعمت هایی که خدا بهمون داده تشکر میکنیم در واقع داریم از خداوند تشکر میکنیم و از جنس همون چیز ها هم بیشتر میاد تو زندگیمون، چقدر عالی تراک کمپر رو از روی تراک برداشتین و رفتین روغن ماشینو عوض کردین، مدت طولانی بود که در لس آنجلس بودین و قطعا بهتون خوش گذشته که مدت طولانی اونجا بودین،

    چقدر عالی بود اون نشنال پارک و غار زیبا، واقعا برای منم سوال شد که کی اولین بار به اون غار دست پیدا کرده، و چقدر زیر زمین بود، چقدر عالی ازش نگهداری میشد و اینکه توصیه کرده بودن بلند صحبت نشه تا آرامش برای همه فراهم باشه؛ کلی از اون اشکال بوجود اومده تو غار برام یه شکلی داشتن، یه سری شون شبیه قندیل بودن یه سری شبیه قارچ یه سری شبیه بطری نوشابه یه سری شبیه مهره بولینگ، فوق العاده بودن، و این قدرت خداوندو نشون میده که در دل زمین چنین چیزی خلق کرده

    چقدر عالی بود گیفت شاپ اونجا ، که قسمتی از اون شاپو شبیه قندیل های توی غار درست کرده بودن، و استاد جان یه چیزی که سوال شد واسم این بود که توی غار نوشته ها به دو زبان بودن ، انگلیسی و اسپانیایی، فکر کنم دلیلش این بود که شما تو ایالات نیومکزیکو بودین و اون نشنال پارک تو نیوکزیکو بود؟ درسته؟ ولی با حال بود

    پرچم ایالت تگزاس هم شبیه پرچم کشور شیلی بود، خیلی به نظرم جالب اومد

    و نشنال پارک گوادالوپه که بازم اسمش منو یاد زبان اسپانیایی انداخت، طبیعت زیبایی که به تصویر کشیدید عالی بود ، چقدر باحال بود اون پاسپورت های نشنال پارک ها که میتونستین علامت بزنین کجاها رفتین و یادداشت کنین

    راستی اون جغد روی درخت که مریم بانو نشون دادن خدایی فکر کردم چشماش تکون خورد فکر کردم واقعی بود خیلی جالب بود

    استاد جان سپاسگزارم به خاطر این همراهی و خداروشکر میکنم که تو این سفر جذاب کنار شما هستم، خیلی دوستون دارم و دوست دارم بیام امریکا از نزدیک ببینمتون️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    فاطیما گفته:
    مدت عضویت: 1367 روز

    سلاااااام به استاد عزیزم

    سلام به مریم مهربون و صبور

    این قسمت رو به پدرم نشون دادم استاد

    این آهنگ ها مال دوران دبیرستان منه

    و ما هر روز با این آهنگ ها از خواب بیدار میشدیم

    البته فایل تصویریش

    ساعت شیش صبح خونه ی ما ،پدرم با این آهنگ ها اعلام بیدارباش میکردن و ما رو راهی مدرسه میکردن

    بماند که هنوزم این اتفاق ادامه داره

    و الان نوه هاش رو با آهنگ شاد محلی یا فارسی از خواب بیدار میکنه

    البته که اگر دخترم پایه باشه یه دور میرقصم بعد راهی مدرسه میشن

    چقدر رقصیدنتون رو دوست داشتم

    اینو دوس دارم که براتون مهم نیست کی چی میگه

    یکی از بزرگ‌ترین اساتید جذب

    دمت گرم

    دمت گرم که بهمون یاد میدی که می‌شود هرجور دلمون خواست زندگی کنیم

    غار. و خیلی دوست داشتم

    سکوتش رو

    آرامشش رو

    چقدر یادگاری خریدن رو دوست دارم

    اینکه یه چیزی باشه که یادم بیاره جاهای قشنگی که رفتم رو

    ماشین چه حالی می‌کرد وقتی میشستینش

    انگار یه لبخند بزرگ روی لبش بود

    اینجا هم خیلی سرد شده

    حال میده لبو بپزی کنار بخاری بری زیر پتو بخوری

    حال دل همتون خوش

    قلب همتون پر از آرامش

    شکر به خاطر وجودتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    حمید سالکی گفته:
    مدت عضویت: 2521 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم جان

    استاد خیلی لذت بردم از این قسمت این سریال جذاب

    اون قسمت اول فایل که تو کاباره بودین

    من بارها نگاهش کردم

    اول فقط در حد دیدن و لذت بردن بود

    بعد تبدیل شد به زمزمه

    بعد شد قرهای ریز تو ذهن و روی مبل

    بعد یهو دیدم دارم وسط خونه با خودم میخونم و قر میدم

    خیلی باحال بود

    دقیقا من رو یاد عروسی های ایرانی انداخت

    اون وقتی که یک بنده خدارو به زور از جاش بلند میکنن تا برقصه

    وقتی که یخش باز میشه دیگه باید به زور بنشونن سرجاش

    خیلی لذت بردم از این اعتماد به نفس شما

    با اینکه به قول خودتون رقص خوبی ندارید اما بدون نگرانی از نظر دیگران رفتین وسط و رقصیدین

    احسنت

    واقعا مرحبا

    تحسین میکنم این اعتماد به نفس و عزت نفس رو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مرتضی نوجوان گفته:
    مدت عضویت: 2157 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستان همراه در سفرنامه دور آمریکا

    انقدر موقع دیدن این قسمت من جا خوردم که باورم نمیشد این خواننده شیلا

    من خودم خیلی علاقه مند به شیلا هستم

    امروز که داشتم این قسمت رو میدیدم حتی توی دیدن این قسمت دیدم من چقدر ترمز داشتم که بتونم تو این جمع ها باشم چه برسه به اینکه بخام برقصم

    ولی وقتی استادم رو دیدم که چه اعتماد به نفسی داری و چقدر با خودشون تو صلح هستن کیف کردم و خداروشکر که امروز باز تونستم یه راه جدید و یه ترمز کهنه رو تو خودم کشف کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  9. -
    بهجت مشفق گفته:
    مدت عضویت: 1760 روز

    سلام خدمت همه عزیزان

    استاد واقعا تحسینتون میکنم وقتی میبینم بدون اینکه تجریه آنچنانی تو رقصیدن داشته باشین انقد مسلط و با عزت نفس خیلی بالا میرقصیدیدن. جوری که اگه یکی ندونه فکر میکنه کلی هم حرفه ای هستین تو این رشته از هنر.

    من خودم عاشق رقصیدنم. اصلن بقول مولانا رقصیدن و سماع یکی از راه‌های رسیدن به خداست.

    شمس به مولانا آموخت که با دیدگاه‌های خشک مذهبی نمیشه به خدا رسید و سماع و رقصیدن رو برای رسیدن به الله به او آموزش داد و مولانا پس از درک وقایع جهان هستی، تا آخر زندگیش رقص و پایکوبی و سماع رو برای وصال به پرودگار فراموش نکرد.

    سماع حرکات موزون و یکنواختی هست که تکرار و انجام پشت سرهمشون باعث میشه حواسمون از دنیای اطرافمون و دنیای مادی کم بشه.

    راههای رسیدن به خدا بی شماره و بقول استاد عباسمنش، علت اینکه نوع و شیوه صلاه (نماز) در قرآن ذکر نشده دقیقا همین موضوعه.

    من قبلا نماز سر وقت خوندن و دیدگاه‌ها و عقاید خشک مذهبی رو بصورت کامل امتحان کردم ولی اصلا منو به پروردگارم نزدیک نکرد.

    فقط نماز رو بموقع خوندن و لاک نزدن

    وضو گرفتن و تکرار یه جمله های عربی بدون اینکه حتی معنیشونو بدونیم، کوچکترین کمکی به من در شناخت خالقم نکرد و دارم تازه درک میکنم راه رسیدن به خدا اون چیزی نبود که تو مذهب به من یاد داده بودن.

    هر کسی به رسم و شیوه خودش میتونه با خدای درونش ارتباط بگیره.

    حتی با همین زبان عامیانه خودمون.

    حتی با لاک.

    حتی بدون وضو.

    حتی بدون اینکه عبادت خودمون و مقید به مسجد و کلیسا کنیم.

    در هر زمان و در هر مکان و با هر روش و آیینی میتونیم با خدای خوبمون حرف بزنیم و اگه ایمانمون واقعی واقعی باشه در هر شرایطی حتما جوامبمونو میده.

    فقط باید به جنس صدای پروردگار آشنا بود…

    در مورد بقیه ویدئو و فیلمی که استاد و مریم بانو از غار گرفته بودن باید بگم، منم دقیقا وقتی داشتم فیلمو میدیدم به همین موضوع فکر میکردم، چه کسایی اولین بار این بار رو کشف کردن و چقدرم ترسیدن از این مکان جدیدی که تاحالا کسی ندیده بود.

    دقیقا مثل همه ترس های ما تو این دنیای مادی که چون خیلی چیزا در قدرت دید و یا فکر و منطق ما نیستن ازشون ترس و واهمه داریم ولی وقتی میریم تو دلشون می‌بینیم که اصلا ترس نداشتن و فقط ذهن ناآگاه ما فکر میکرده چه چیزای عجیب و غریبی هستن.

    تمام این دنیای مادی یه دروغ بزرگه. از روابطمون گرفته تا جسم و بدن مادیمون . تنها واقعیت این جهان؛ وجود خداوند بزرگ و روح پرقدرت ماست که از نفس قدرتمند خداوند، مملو و جاری شده.

    پس باید توانست زنجیر ها را در هم نوردید و رها بود از هرگونه احساس ترس و دلهره و تردید و نگرانی از ناشناخته های بی کران جهان هستی…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2257 روز

      به نام هادی و کافی

      سلام عزیزم خوبی

      خواندن کامنت ات مرا به یاد داستانی انداخت که پدر بزرگم برایمان تعریف کرد.

      گفت؛ حضرت موسی به یه جزیره میرسه، اونجا زنی رو میبینه، ایستاده و با خودش میگه؛ عزیزه، خدا را میشناسه. و خدا عزیزه را میشناسه.

      حضرت موسی بهش میگه داری چکار می کنی؟! میگه دارم عبادت می کنم.

      موسی میگه؛ که نماز و عبادت اینطوری نیست و باید این و این رو بگی.

      خلاصه یادش میده که چطوری نماز بخونه و سوار کشتی میشه حرکت می کنند.

      یکدفعه می‌بینند عزیزه داره روی آب میدود و به سمت اونها میاد، به موسی میگه، یادم رفت چی گفتی، میشه یبار دیگه بگی؟

      حضرت موسی بهش میگه، برو همون ورد خودت رو بگو که بهتره.

      حالا اون چیزی که باعث میشه آرامش پیدا کنی رو باید انجام بدی وبقول مولانا ترتیب و آیینی مجو

      داستان رفتن به دل ترس و تشبیه اون به غار خیلی قشنگ و به جا بود.

      تمام این دنیای مادی یه دروغ بزرگه. از روابطمون گرفته تا جسم و بدن مادیمون . تنها واقعیت این جهان؛ وجود خداوند بزرگ و روح پرقدرت ماست که از نفس قدرتمند خداوند، مملو و جاری شده.

      این قسمت دقیقا دغدغه فکری این روزهای منه.

      مررررسی از کامنت مهربانم.

      در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مصطفی خدابخشی گفته:
      مدت عضویت: 2074 روز

      بهجت عزیز

      روزی موسی در حال عبور از مسیری بود که دعا ونیایش چوپانی را از دور دید. با شادمانی نزدیکش شد و دعای چوپان را شنید..

      خدای من…اله من…سروور من قربانت شوم…از بهترین گوسفندانم برایت میپزم…غذای چرب و لذیذی برایت میپزم…خودم خدمتت را میکنم…

      موسی وقتی دعای چوپان را شنید آشفته شد…به چوپان وارد شد و گفت خداوند چه نیازی به گوشت و پشم گوسفندان تو دارد؟؟؟

      موسی آداب دعا و نیاایش را به چوپان آموخت و به مسیرش ادامه داد…

      شب در خواب دید که ندائی میگوید:

      موسی امروز چه کردی؟ تو نمیدانی ما تو را برای اتصال فرستادیم و نه قطع ارتباط….

      موسی فردا به سراغ چوپان رفت و از دور اورا نظاره کرد که با حالتی پر از ترس و اضطراب و نگرانی دعا میکند و جملاتش را هرباری تکرار میکند تا درست‌تر بیانش ‌کند….و از شوق و حرارت دعای روز پیشین خبری نیست….

      موسی بر چوپان وارد شد و گفت مرا ببخش دوست…هر طور که میپسندی با خالق صحبت کن و از نیایش‌ات بهره گیر.

      در پناه عشششق جان باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      پرستو صادق آبادی گفته:
      مدت عضویت: 1324 روز

      سلام دوست عزیز

      چقدر زیبایی و جذاب و آموزنده نوشتی چقدر دوست داشتنی نوشتی .

      اینکه با چه شرایطی خدا رو عبادت می کردیم .خودم خندم میگیره. البته اون خدا نبود که میرقضب بود و به انواع خدا به ما معرفی شده بود .

      خدا رو هزار بار شکر می کنم بخاطر این آگاهی های که از آموزش های استاد به همه ما رسیده.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      بهار طاهری گفته:
      مدت عضویت: 1255 روز

      خانم مشفق عزیز عالی بود من با نظراتتون موافقم و لذت بردم از صحبتتون آفرین. اتفاقا منم از وقتی فهمیدم عبادت هرکس با خدای خودش فقط به نماز نیست نماز نمیخونم ولی از اون موقع به خدا نزدیک ترم و روی روحم و ذهنم و باورهام بیشتر کار میکنم.

      مثلا دیگه قرآن به فارسی میخونم و روی معانیش فکر میکنم و خداروشاکرم به این دیدگاه رسیدم.

      در مورد رقص بگم من یک سال و تقریبا 9 ماه مادرم از دست دادم و خیلی وقت بود نرقصیدم تا ی مهمونی رفتم یک ماه پیش و فقط خودم به چالش کشیدم و رقصیدم فقط برای دل خودم. اون رقص برام به یاد موندنی ترین رقص بود حتی الان هم بهش فکر میکنم حس خوبی دارم… همین حس خوب یعنی صلح با خود. من به شخصه عاشق رقص بودم و هستم و خواهم بود انرژی که از رقص بدست میاریم فوق العاده است.

      خداروشاکرم که شما دوستان هستید و بهم انرژی میدیم.

      از استاد هم ممنونم بابت وجودشون و سایت پر بارشون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    مجید عزیزی پیردوستی گفته:
    مدت عضویت: 1525 روز

    به نام خالق هدایتگر

    سلام بر استاد عزیزم ،مریم بانوی شایسته و خانواده ی بهشتی عباسمنش ️

    آقا اینجا دیگه کجاست عجب شور و هیجانی دارن به به نورپردازی عالی و سیستم صوتی درجه یک خواننده ی خوش چهره ی که نشناختمشون و وقتی شما کلیپ قدیمشون گذاشتین کلی متعجب شدم که هنوز صداشون مثل دوران جوانی تازه پدر نشاط

    استاد عاشقتم انقدر جذابی که همه را جذب میکنی عاشق رقصیدنتم خیلی عالی قر میدی پرهای همه را فر میدی ،آها بیا بیا ماشاالله ،حالا همه دست

    حتی اون کفی که به ماشین زدین هم اصل بود واقعا انگار خامه بود کاملا حس میکردم که ماشینتون چقدر خوشحال شد آخه چشاش همش برق میزد

    انقدر خوب مورد هدایت خداوند قرار گرفتین که در طی مسیر هیچ مسئله ای پیش نیومد و همه چیز براتون آسون ونرم و ساده شده دقیقا مثل همون برفی که به نرمی پاشیده میشد

    قانون سلامتی آنقدر خوب جواب داده که این مسیر را پیاده رفتین در حالی که هوا سرد ویخ بدون بود و اینکه شما چقدر مورد هدایت خداوند هستین و در لحظه زندگی میکنین که گفتین هنگام برگشت معلوم نیست پیاده برگردین یا با آسانسور

    در این هوای بسیار زیبا و سرد ماجراجویان داستان ما به دنبال زیبایی ها ساعتی را پیاده روی میکنن تا به پایین ترین سطح زمین برسن و در این غار به تجربه ی خیلی متفاوتی برسن

    با نور مخفی هایی که گذاشتن کریستال های منجمد شده ی به هم پیوسته را خیلی زیبا نشون میدن ،در این قسمت دیگه چیزی نمیگم که صدام تو غار نپیچه

    تو هر نشرال پارک از گونه های حیوانات و گیاهان و کلی اطلاعات دیگه که لازم بدونیم به صورت تصویری نمایش دادن که دیرتر از حافظه پاک بشه و همیشه هم که کلی فروش در همه جا به چشم میاد

    سپاس استاد و مریم عزیز بابت تهیه یک قسمت دیگر از این سریال همه چی تمام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای: