https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/01/abasmanesh-5.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-01-14 08:42:212023-01-31 02:33:20سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 187
307نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
امروز یه آیه قرآن از سوره نور برایم یه علامت سوال داشت و از آنجایی که وقتی شروع می کنم به نوشتن در سایت توحیدی، چشمه های آگاهی شروع به جوشش می کند، در اینجا آن را عنوان می کنم
آیا ندیده ای، که هرکه در آسمان ها و زمین است و پرندگان بال گشوده خدا را تسبیح مى گویند؟ به یقین هریک نماز و تسبیح خود را مى داند؛ و خدا به آنچه انجام مى دهند داناست.
در اینجا خداوند می فرمایند که آیا ندیده ای که هر چه در آسمان و زمین هست خدا را تسبیح می گوید؟
یعنی دیدن و درک تسبیح کاینات ، بصورت کاملا طبیعی باید باشه. ولی ما اصلا حتی نمی توانیم اون رو تصور کنیم، دقیقا مثل حرف استاد که میگه ثروتمند بودن، سالم بودن، خوشبخت بودن یک امر طبیعی و بدیهی است ولی زیر خروارها باور غلط مدفون شده است.
این یعنی ما چقدر از اصل خودمان دوریم، از آدمیت
باز خوشا به سعادت استاد و دوستانی که یه مراحلی رو طی کردند، که الهامات الهی رو دریافت می کنند و جنس آن را خوب می شناسند.
خدایا منم میخوام تسبیح در و دیوارت را ببینم.
حافظ هم یه اشاره ی در لفافه ای به مقام آدم میکنه، خالی از لطف نیست
ما دوباره شاهد سه اصل مهم موفقیت که دوستان عزیز به زیبایی و ظرافت طبع به آن اشاره کردند، هستیم.
توکل
تداوم
تمرکز
یک دانه ، که تسبیح خدا می گوید، تا به رب اش توکل نکند و همه چیز رو از او نداد، چگونه می تواند، جوانه بزند،رشد کند، بزرگ و بزرگ تر شود.
اگر یک نهال نو رسته، در رشد و دستیابی به عوامل رشد، تداوم نداشته باشه، چگونه این مسیر، صعب رو طی کنه،
اگر نهالی که مقداری رشد کرده، تمرکز نداشته باشه به خورشید، و به سمت درخت های دیگر میل کنه، چگونه می تونه بلند و بلندتر شود و نشکند؟!
ممنون از دوستان گرانقدر حمید،اسدالله، مهدی،مریم،رویا که اینقدر زیبا دیدن یک درخت رو تبدیل به یک درس توحیدی کردند و باعث شد آگاهی های بیشتری دریافت کنیم.
و اما در مورد اون قسمت که استاد گفتند هر جور هستید خودتون رو قبول داشته باشید و با خودتون راحت باشید، یاد داستانی افتادم که اون رو ضمیمه می کنم و بعد جریان عکس العمل خودم رو قبل و بعد از آشنایی با استاد رو می نویسم.
○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○
زشت ترین دختر کلاس
دختر دانش آموز صورتی زشت داشت. دندانهایی نامتناسب با گونه هایش، موهای کم پشت و رنگ چهرهای تیره… روز اولی که به مدرسه ما آمد، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند. نقطه مقابل او دختر زیبارو و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت… او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید: میدونی زشت ترین دختر این کلاسی؟!! یک دفعه کلاس از خنده ترکید …
بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند. اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای در میان همه و از جمله من پیدا کند :
اما کاترینای عزیزم، بر عکس من تو بسیار زیبا و جذاب هستی…
او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او اعتماد کرد و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه باشند…
او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود:
به یکی می گفت چشم عسلی و به یکی از دبیران، لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه هم محبوب ترین یاور دانش آموزان را داده بود.
ویژگی برجسته او در تعریف و تمجید هایش از دیگران بود که واقعاً به حرفهایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه های مثبت فرد اشاره می کرد.
مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا! و حق هم داشت…
آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او توی هفته اول چگونه این را فهمیده بود؟!
سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم و بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم…!
5 سال پیش وقتی برای خواستگاری اش رفتم، دلیل علاقه ام را جذابیت سحر آمیزش می دانستم و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت: برای دیدن جذابیت یک چیز، باید قبل از آن جذاب بود!
در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم. دخترم بسیار زیباست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند. روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست؟!
همسرم جواب داد: من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم…!
و مادرم روز بعد نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید…
□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□□■
موقعیکه من این داستان رو خوندم، هنوز درست با استاد آشنا نبودم، چون برایم جالب بود، منم شروع کردم به به اصطلاح نکات مثبت افراد. هنوز یادمه کلماتی که به کار میبردم و حسی که داشتم، خنده ام میگیره، فکرش رو بکن بخوایی به کسی که ازش خوشت نمیاد، بگی مثلا چه دست پخت خوبی داری تو بهترین آشپزی هستی که تا حالا دیدیم. و از این حرفا.
(واقعا چقدر تغییر کردم و چقدر نسبت به تغییرات ام کم شکرم.)
ولی الان به راحتی میتونیم نقاط قوت هر فرد رو بشناسم و با حس عالی اونها رو بیان کنم، حسی که خودم لذت میبرم، چه حس پاک و خدایی است، نه ریا توش هست، نه اینکه بگم خوشش بیاد، به کارم بیاد، خدایا شکررررررررت چقدر ما متفاوت شدیم، و چقدر میتونه بهتر و بهتر بشه.
در مورد کامنت نوشتن و مزایای آن، فقط کسی میدونه که خودش، انگشت به صفحه بشه و بنویسه، میدونه چه آگاهی هایی دریافت می کنه، که حتی نمیشه اونها را بیان کرد، از بس خالص و ناب هستند، نمیتوانی در قالب کلمات آنها در بیاوری.
نفیسه جان، شما چقدر شبیه دوست دوران راهنمایی و دبیرستان ام هستی، اسمش معصومه بود، از اونجایی که من اعتماد به نفس پایینی داشتم و خیلی دوست داشتم اون رو بالا ببرم، حالا به روش خودم،مثلا میرفتم سر صف برنامه اجرا می کردم با اینکه صدام میلرزید، تو همه برنامه و مسابقات شرکت می کردم ولی فایده نداشت. خلاصه از افرادی که با اعتماد بنفس بالایی بودن خیلی خوشم میومد و معصومه از اون دسته آدم ها بود، جوری بود که از یه معلم بهتر کلاس رو آروم میکرد و بچه ها زیر سلطه اش بودند. من که مثلا نماینده بودم، از اون کمک می گرفتم که بچه ها رو آروم کنیم.
معصومه مثل شما چهره شیرین و بانمک و چشمان روشن دریده داشت.
خیلی دوست دارم از نزدیک شما را ببینم. فکر کنم آدم شوخی هم باشید.چون یه شیرینی خاصی در چهرتون هست.
در ضمن بخاطر پیشرفت هایی که داشتی تحسین تان می کنم.
نفیسه جان از ارتباط قلبی که باهات داشتم خیلی خوشحال ام. منتظر خبرهای خوب و کامنتهای دلنشین ات هستم .
چقدر زیبا روند تکاملی خودت را و البته بیشتر بچهها را توضیح دادی، بیشتر ما در این مسیر بالا پایین میشیم، مهم اینه که تو مسیر باشیم و نزنیم کوچه علی چپ.
چقدر خوبه که کلاس های دانشگاه رو برداشتی، چون 90 درصد یادگیری، موقع درس دادن است. در واقع داری به خودت آموزش میدهی. من تابستان آموزش یه پسر کلاس سوم رو که درست فارسی رو نمیتونست بخونه رو تقبل کردم و در حالی که تونستم کمکش کنم روان بخونه، خودم کلی چیز یاد گرفتم و این تجربه خوبی بود، از اینکه واقعا آموزش، باعث پیشرفت میشه، حتی اگر به نظر خیلی ساده و بدیهی بیاد حتی اگر اون مطلب رو خیلی خیلی بلد باشی، در حین آموزش، حالا شده از خود بچهها یا بقول استاد الهامات دریافت می کنی و پیشرفت می کنی. علکی نسی که گفتن، معلمی، شغل انبیا است
سلما جان زیبا و دلنشین می نویسی. منتظر کامنت های دلنشین ات هستم.
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی عزیز مهربان
من آخرین ویو برای یوتیوب رو در حد 5 تا 6 میلیون دیده بود، ولی این حد رو اصلا باورش هم سخته.
ولی انصافا عجب فایل با حس و حال مثبتی بود، طبق معمول اشک ها سرازیر شدن، آقا ما به در و دیوار نگاه میکنیم اشکلون لب مشک مونه. حالا با این مشکلی نداریم، مسئله اینجاست که این اشک کار نداره، کجایی؟ کسی هست نیست؟ بعضی وقتها خودم رو جای ببینده میذارم خودم خندم میگیره، میگم این دیونه شده حتما ( خخخخ)
خلاصه پسر امروز هم بر باورهای ما اضافه کردی، ممنون ام ازت.
به این جهانگردی ات ادامه یده و ما را از آخرین فراوانی های شگفت انگیز با خبر کن.
با خوندن کامنتت نه میتونم بهت بگم پسرر، نه مارکوی پرجنب و جوش، چون احساس کردم، یه استاد شائولین با موها و ریش بلند سفید، داره با شاگردهاش صحبت می کنه،با وقار وپر از آگاهی های ناب.
آقا محمد این حد از پیشرفت و موفقیت رو به شما تبریک میگم.
ان شاءالله شاهد ویوی 3 میلیارد فایل های شما در یوتیوب باشیم و همچنین سرازیر شدن نعمات بی پایان الهی
موقع خواندن کامنت یاد زمان مدرسه افتادم، و شما را پای تخته در حال پس دادن درس تصور میکردم، که یه دختر آرام و سربزیر که داره خلاصه و مفید درس امروزش رو پس بده.
خیلی به دلم نشست، این سادگی و زیبایی کلامتون. خیلی دلنشین بود. مررررسی
از خواندن کامنت لذت بردم عزیزم. قدر خودت و اینجا و اینکه تونستی بیایی کامنت بذاری رو بدون.
نمیدونم باورت میشه یا نه؟ من بعد از دوسال که تو سایت ثبت نام کردم و هی میومدم تو سایت فقط محصولات رو میدیم، و در میومدم اصلا تو مدار دیدن فایل های رایگان نبودم. و همش غصه می خوردم کاش میتونستم محصول بخرم که بتونم پولدار بشم.
ولی الان در دریایی از محصولات ناب استاد غرق شدم و باید فقط روی خودم کار کنم.
آمنه جان از یادآوری یک سری مسائل در کامنتت مچکرم خیلی دلچسب بود.
حالا که خدا میخواد ما به پیشرفت جهان کمک کنیم پس طبیعیه خدا بهمون کمک کنه تا به خواسته هامون برسیم چون ما هر کدوممون که داره به خواستش میرسه داره به وسعت جهان کمک میکنه و همین دیدگاه همین باور که خدا به خواسته هامون پاسخ میده باعث میشه ما به سمت خواسته هامون حرکت کنیم وقتی که ایمان داشته باشیم میدونیم که تو مسیر حرکتمون خدا ایده ها رو بهمون الهام میکنه و وقتی که ترسی تو وجودمون نباشه و باورمون این باشه که خداوند بهم کمک میکنه خیلی راحت تر میشه تو مسیر خواسته ها قدم برداشت و به موفقیت ها دست یافت :)
آمنه جان در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی عزیزم.
به نام خدای مهربان
با سلام به قافله عشق و قافله سالارش
امروز یه آیه قرآن از سوره نور برایم یه علامت سوال داشت و از آنجایی که وقتی شروع می کنم به نوشتن در سایت توحیدی، چشمه های آگاهی شروع به جوشش می کند، در اینجا آن را عنوان می کنم
أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُۥ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱلطَّیۡرُ صَـٰٓفَّـٰتٖۖ کُلّٞ قَدۡ عَلِمَ صَلَاتَهُۥ وَتَسۡبِیحَهُۥۗ وَٱللَّهُ عَلِیمُۢ بِمَا یَفۡعَلُونَ (4١)
آیا ندیده ای، که هرکه در آسمان ها و زمین است و پرندگان بال گشوده خدا را تسبیح مى گویند؟ به یقین هریک نماز و تسبیح خود را مى داند؛ و خدا به آنچه انجام مى دهند داناست.
در اینجا خداوند می فرمایند که آیا ندیده ای که هر چه در آسمان و زمین هست خدا را تسبیح می گوید؟
یعنی دیدن و درک تسبیح کاینات ، بصورت کاملا طبیعی باید باشه. ولی ما اصلا حتی نمی توانیم اون رو تصور کنیم، دقیقا مثل حرف استاد که میگه ثروتمند بودن، سالم بودن، خوشبخت بودن یک امر طبیعی و بدیهی است ولی زیر خروارها باور غلط مدفون شده است.
این یعنی ما چقدر از اصل خودمان دوریم، از آدمیت
باز خوشا به سعادت استاد و دوستانی که یه مراحلی رو طی کردند، که الهامات الهی رو دریافت می کنند و جنس آن را خوب می شناسند.
خدایا منم میخوام تسبیح در و دیوارت را ببینم.
حافظ هم یه اشاره ی در لفافه ای به مقام آدم میکنه، خالی از لطف نیست
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت شغب است و جهل و ظلمت
حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگر نه مرغ باشد
که همین سخن بگوید به زبان آدمیت
مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی
که فرشته ره ندارد به مکان آدمیت
اگر این درندهخویی ز طبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمیت
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت
به در آی تا ببینی طیران آدمیت
نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم
هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت
در پناه حق
به نام خدای مهربان
سلام به استاد، که نام استاد تنها برازنده شماست.
سلام به مریم جونم، که استاد یار برازنده ای هستند.
سلام به شاگردان ممتاز این دانشگاه الهی
ما دوباره شاهد سه اصل مهم موفقیت که دوستان عزیز به زیبایی و ظرافت طبع به آن اشاره کردند، هستیم.
توکل
تداوم
تمرکز
یک دانه ، که تسبیح خدا می گوید، تا به رب اش توکل نکند و همه چیز رو از او نداد، چگونه می تواند، جوانه بزند،رشد کند، بزرگ و بزرگ تر شود.
اگر یک نهال نو رسته، در رشد و دستیابی به عوامل رشد، تداوم نداشته باشه، چگونه این مسیر، صعب رو طی کنه،
اگر نهالی که مقداری رشد کرده، تمرکز نداشته باشه به خورشید، و به سمت درخت های دیگر میل کنه، چگونه می تونه بلند و بلندتر شود و نشکند؟!
ممنون از دوستان گرانقدر حمید،اسدالله، مهدی،مریم،رویا که اینقدر زیبا دیدن یک درخت رو تبدیل به یک درس توحیدی کردند و باعث شد آگاهی های بیشتری دریافت کنیم.
و اما در مورد اون قسمت که استاد گفتند هر جور هستید خودتون رو قبول داشته باشید و با خودتون راحت باشید، یاد داستانی افتادم که اون رو ضمیمه می کنم و بعد جریان عکس العمل خودم رو قبل و بعد از آشنایی با استاد رو می نویسم.
○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○
زشت ترین دختر کلاس
دختر دانش آموز صورتی زشت داشت. دندانهایی نامتناسب با گونه هایش، موهای کم پشت و رنگ چهرهای تیره… روز اولی که به مدرسه ما آمد، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند. نقطه مقابل او دختر زیبارو و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت… او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید: میدونی زشت ترین دختر این کلاسی؟!! یک دفعه کلاس از خنده ترکید …
بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند. اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای در میان همه و از جمله من پیدا کند :
اما کاترینای عزیزم، بر عکس من تو بسیار زیبا و جذاب هستی…
او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او اعتماد کرد و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه باشند…
او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود:
به یکی می گفت چشم عسلی و به یکی از دبیران، لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه هم محبوب ترین یاور دانش آموزان را داده بود.
ویژگی برجسته او در تعریف و تمجید هایش از دیگران بود که واقعاً به حرفهایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه های مثبت فرد اشاره می کرد.
مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا! و حق هم داشت…
آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او توی هفته اول چگونه این را فهمیده بود؟!
سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم و بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم…!
5 سال پیش وقتی برای خواستگاری اش رفتم، دلیل علاقه ام را جذابیت سحر آمیزش می دانستم و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت: برای دیدن جذابیت یک چیز، باید قبل از آن جذاب بود!
در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم. دخترم بسیار زیباست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند. روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست؟!
همسرم جواب داد: من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم…!
و مادرم روز بعد نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید…
□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□■□□■
موقعیکه من این داستان رو خوندم، هنوز درست با استاد آشنا نبودم، چون برایم جالب بود، منم شروع کردم به به اصطلاح نکات مثبت افراد. هنوز یادمه کلماتی که به کار میبردم و حسی که داشتم، خنده ام میگیره، فکرش رو بکن بخوایی به کسی که ازش خوشت نمیاد، بگی مثلا چه دست پخت خوبی داری تو بهترین آشپزی هستی که تا حالا دیدیم. و از این حرفا.
(واقعا چقدر تغییر کردم و چقدر نسبت به تغییرات ام کم شکرم.)
ولی الان به راحتی میتونیم نقاط قوت هر فرد رو بشناسم و با حس عالی اونها رو بیان کنم، حسی که خودم لذت میبرم، چه حس پاک و خدایی است، نه ریا توش هست، نه اینکه بگم خوشش بیاد، به کارم بیاد، خدایا شکررررررررت چقدر ما متفاوت شدیم، و چقدر میتونه بهتر و بهتر بشه.
در مورد کامنت نوشتن و مزایای آن، فقط کسی میدونه که خودش، انگشت به صفحه بشه و بنویسه، میدونه چه آگاهی هایی دریافت می کنه، که حتی نمیشه اونها را بیان کرد، از بس خالص و ناب هستند، نمیتوانی در قالب کلمات آنها در بیاوری.
من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر
من عاجزم زگفتن و عالم از شنیدنش
《》《 》《》《》《》《》《》《》《》《》《》《》《》《》《》《》
من یه سولی برام پیش اومده اگه کسی میتونه
به نام خدای مهربان
سلام نفیسه جان
نفیسه جان، شما چقدر شبیه دوست دوران راهنمایی و دبیرستان ام هستی، اسمش معصومه بود، از اونجایی که من اعتماد به نفس پایینی داشتم و خیلی دوست داشتم اون رو بالا ببرم، حالا به روش خودم،مثلا میرفتم سر صف برنامه اجرا می کردم با اینکه صدام میلرزید، تو همه برنامه و مسابقات شرکت می کردم ولی فایده نداشت. خلاصه از افرادی که با اعتماد بنفس بالایی بودن خیلی خوشم میومد و معصومه از اون دسته آدم ها بود، جوری بود که از یه معلم بهتر کلاس رو آروم میکرد و بچه ها زیر سلطه اش بودند. من که مثلا نماینده بودم، از اون کمک می گرفتم که بچه ها رو آروم کنیم.
معصومه مثل شما چهره شیرین و بانمک و چشمان روشن دریده داشت.
خیلی دوست دارم از نزدیک شما را ببینم. فکر کنم آدم شوخی هم باشید.چون یه شیرینی خاصی در چهرتون هست.
در ضمن بخاطر پیشرفت هایی که داشتی تحسین تان می کنم.
نفیسه جان از ارتباط قلبی که باهات داشتم خیلی خوشحال ام. منتظر خبرهای خوب و کامنتهای دلنشین ات هستم .
در پناه حق پاینده و پایدار باشی عزیزم
به نام خدای مهربان
سلام آقا مجتبی
چقدر خوبه که مسیرتون رو دوباره دادید، بعد از اینکه فرعیات برایتان جذاب شد و زدید جاده خاکی.
ولی به لطف خدا دوباره برگشتید سر جاده اصلی.
جاده ای که برای خودت سوت زنان و با لذت می ری که برسی به نعمات بی پایان الهی.
خدا را شکر. داستان شما یک هشدار برای من بود که حواسم رو بیشتر و بیشتر جمع کنم و ریزش نعمات مرا از اصل دور نکند.
مررررسی آقا مجتبی که تجربه شاید به ظاهر تلخ و پند آموزان را در اختیار ما قرار دادید.
ان شاءالله از این به بعد بصورت صعودی و عمودی برید بالای بالا. جایی که به غیر از خدا نبیند.
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت.
به نام خدای مهربان
سلام سلما جان
چقدر زیبا روند تکاملی خودت را و البته بیشتر بچهها را توضیح دادی، بیشتر ما در این مسیر بالا پایین میشیم، مهم اینه که تو مسیر باشیم و نزنیم کوچه علی چپ.
چقدر خوبه که کلاس های دانشگاه رو برداشتی، چون 90 درصد یادگیری، موقع درس دادن است. در واقع داری به خودت آموزش میدهی. من تابستان آموزش یه پسر کلاس سوم رو که درست فارسی رو نمیتونست بخونه رو تقبل کردم و در حالی که تونستم کمکش کنم روان بخونه، خودم کلی چیز یاد گرفتم و این تجربه خوبی بود، از اینکه واقعا آموزش، باعث پیشرفت میشه، حتی اگر به نظر خیلی ساده و بدیهی بیاد حتی اگر اون مطلب رو خیلی خیلی بلد باشی، در حین آموزش، حالا شده از خود بچهها یا بقول استاد الهامات دریافت می کنی و پیشرفت می کنی. علکی نسی که گفتن، معلمی، شغل انبیا است
سلما جان زیبا و دلنشین می نویسی. منتظر کامنت های دلنشین ات هستم.
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی عزیز مهربان
به نام خدای هدایتگر عالم
سلام به مارکوی پرجنب و جوش و فعال سایت
پسرر عجب جایی سر درآوردی!!!!
من آخرین ویو برای یوتیوب رو در حد 5 تا 6 میلیون دیده بود، ولی این حد رو اصلا باورش هم سخته.
ولی انصافا عجب فایل با حس و حال مثبتی بود، طبق معمول اشک ها سرازیر شدن، آقا ما به در و دیوار نگاه میکنیم اشکلون لب مشک مونه. حالا با این مشکلی نداریم، مسئله اینجاست که این اشک کار نداره، کجایی؟ کسی هست نیست؟ بعضی وقتها خودم رو جای ببینده میذارم خودم خندم میگیره، میگم این دیونه شده حتما ( خخخخ)
خلاصه پسر امروز هم بر باورهای ما اضافه کردی، ممنون ام ازت.
به این جهانگردی ات ادامه یده و ما را از آخرین فراوانی های شگفت انگیز با خبر کن.
در پناه حق پاینده باشی
به نام خدای مهربان
سلام به محمد جدید
با خوندن کامنتت نه میتونم بهت بگم پسرر، نه مارکوی پرجنب و جوش، چون احساس کردم، یه استاد شائولین با موها و ریش بلند سفید، داره با شاگردهاش صحبت می کنه،با وقار وپر از آگاهی های ناب.
آقا محمد این حد از پیشرفت و موفقیت رو به شما تبریک میگم.
ان شاءالله شاهد ویوی 3 میلیارد فایل های شما در یوتیوب باشیم و همچنین سرازیر شدن نعمات بی پایان الهی
در پناه حق پاینده باشی
به نام خدای مهربان
سلام به فاطیمای جیغ جیغو(چشمک و خنده)
سلام به این مامان فوق العاده، دمت گرم فاطیما جان، تحسین ات میکنم بخاطر صداقت، مسئولیت پذیری،پشتکار و نگرش ات.
دختر خیلی عالی هستی.
دوست دارم از خواندن کامنت لذت بردم.
خدا را شکر که سعادت خواندن کامنت رو داشتم.
مراقب حال دلت مهربونت باش.
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی مهربان
به نام خدای مهربان
سلام سمیه جان
موقع خواندن کامنت یاد زمان مدرسه افتادم، و شما را پای تخته در حال پس دادن درس تصور میکردم، که یه دختر آرام و سربزیر که داره خلاصه و مفید درس امروزش رو پس بده.
خیلی به دلم نشست، این سادگی و زیبایی کلامتون. خیلی دلنشین بود. مررررسی
خدا را شکر که سعادت خواندن کامنت ات رو داشتم.
خیلی دوست دارم سمیه جان.
ممنون که خلاصه و مفید همه مطالب فایل رو گفتی،
سمیه جان؛ در پناه حق پاینده و پایدار باشی. مهربان
به نام خدای مهربان
سلام آمنه جان، دختر زیبای جذاب
از خواندن کامنت لذت بردم عزیزم. قدر خودت و اینجا و اینکه تونستی بیایی کامنت بذاری رو بدون.
نمیدونم باورت میشه یا نه؟ من بعد از دوسال که تو سایت ثبت نام کردم و هی میومدم تو سایت فقط محصولات رو میدیم، و در میومدم اصلا تو مدار دیدن فایل های رایگان نبودم. و همش غصه می خوردم کاش میتونستم محصول بخرم که بتونم پولدار بشم.
ولی الان در دریایی از محصولات ناب استاد غرق شدم و باید فقط روی خودم کار کنم.
آمنه جان از یادآوری یک سری مسائل در کامنتت مچکرم خیلی دلچسب بود.
حالا که خدا میخواد ما به پیشرفت جهان کمک کنیم پس طبیعیه خدا بهمون کمک کنه تا به خواسته هامون برسیم چون ما هر کدوممون که داره به خواستش میرسه داره به وسعت جهان کمک میکنه و همین دیدگاه همین باور که خدا به خواسته هامون پاسخ میده باعث میشه ما به سمت خواسته هامون حرکت کنیم وقتی که ایمان داشته باشیم میدونیم که تو مسیر حرکتمون خدا ایده ها رو بهمون الهام میکنه و وقتی که ترسی تو وجودمون نباشه و باورمون این باشه که خداوند بهم کمک میکنه خیلی راحت تر میشه تو مسیر خواسته ها قدم برداشت و به موفقیت ها دست یافت :)
آمنه جان در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی عزیزم.