سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 187 - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)

به نام نقاش زیبایی ها

سلام به دوستان عزیزم در سریال پر از زیبایی و نکات مثبتِ سفر به دور آمریکا

امروز صبح داخل دفتر سپاسگزاریم نوشتم:

“خدایاشکرت که امروز هم مثل همیشه در طول روز من رو هدایت می‌کنی به چیزهایی که باید بشنوم که بهم کمک می‌کنند، درس هایی که باید یاد بگیرم و موضوعاتی که درک و فهم شون رو خودت برام راحت می‌کنی”

و بعد از شنیدن این فایل – با چیزهایی که ازش یاد گرفتم، با احساس خوبی که ازش دریافت کردم، با فهم بهتری که از قوانین به دست آوردم – مطمئن شدم که اولین پاسخ خداوند به درخواست من بود! دوست دارم بخش مهمی از چیزی که درک کردم رو به عنوان تمرین اینجا بنویسم.

استاد بعد از توضیحات شما درباره قانون تکامل، من داشتم به این موضوع فکر می‌کردم که چرا خیلی از افراد (از جمله خودم) با اینکه این صحبت ها رو می‌شنویم اما باز هم گاهی اوقات عجله داریم برای رسیدن به خواسته هامون و قانون تکامل رو انقدر راحت فراموش می‌کنیم؟

و به این نتیجه رسیدم که منشأ این مسئله دو چیز میتونه باشه

1. شاید این ما هستیم که هنوز قانون تکامل رو خوب متوجه نشدیم و درک نکردیم!

و دلیلش اینه که با قانون فرکانس یا قانون احساس خوب=اتفاقات خوب، درواقع اینها رو اشتباه می‌گیریم!

چون قطعا همه ما تجربه کردیم که با کنترل ورودی های ذهن و توجه بر روی نکات مثبت و زیبایی ها، همون لحظه نشانه هاش رو دیدیم و نتایجش وارد زندگی مون شده که خبر خوبی شنیدیم، با افراد فوق‌العاده برخورد داشتیم، زیبایی های بیشتری دیدیم، کارها راحت تر پیش رفتند یا تحسین های بیشتری از افراد شنیدیم و… و همین موضوع باعث شده که از قانون تکامل هم همچین برداشتی داشته باشیم که خب وقتی در لحظه با فرکانس های مناسب می‌تونی همچین نتایجی خلق کنی پس با یک هفته سپاسگزاری کردن، کنترل ورودی های ذهن، توجه بر نکات مثبت و زیبایی ها و.. قطعا میشه به اون خواسته بزرگه هم برسم!!

و همین طرز فکر نشون میده که من و خیلی از افراد دیگه تعریف و برداشت مون از قانون تکامل دقیقا مثل قانون فرکانس و احساس خوب=اتفاقات خوب بوده که آنی و در لحظه مثل آینه عمل می‌کنند و نتیجه های کوچولو کوچولو رو وارد زندگی می‌کنند. درصورتی که وقتی با خودم فکر کردم تمام زمان هایی که چه آگاهانه چه نا آگاهانه با رعایت این قانون به خواسته‌هام رسیدم، دیدم که آقا اصلا قانون تکامل یک فرایند هست!

فرایندی  که بهت میگه برای رسیدن به هدفت و اون خواسته‌ای که داری، نه تنها باید ورودی های ذهنت رو کنترل کنی، احساست رو خوب نگه داری، روی نکات مثبت تمرکز کنی بلکه باید باورهای مناسب و درست مربوط با اون خواسته رو هم در خودت ایجاد کنی و در راستای باورهای جدیدی که در ذهنت ایجاد کردی باید قدم برداری و یکسری کارها انجام بدی و انقدر ادامه بدی که شخصیتت تغییر کنه تا جایی که مثل چیزی که باور کردی فکر کنی، رفتار کنی و عمل کنی و دقیقا اون موقع هست که به خواسته و هدفت می‌رسی!

چون این تغییرات یک روند دارند.

چون قانون تکامل درواقع یک برآیند از قانون فرکانس و احساس خوب=اتفاقات خوب هست،

یک برآیند از تغییراتی که در شخصیت مون ایجاد می‌کنیم،

یک برآیند از کارهای درستی که هر روز سعی می‌کنیم انجام بدیم،

یک برآیند از اقداماتی که در راستای رسیدن به هدف هم عملی انجام دادیم و هم روی ذهن و باورهامون انجام دادیم..

در یک جمله، قانون تکامل یک فرایند پیوسته‌ ست!

ولی این پیوستگی برای هرکس متفاوته، بخاطر همین هست که استاد همییشهه داخل اکثر فایل ها میگن که “به اندازه‌ای که بتونیم این قوانین رو باور کنیم و بهشون عمل کنیم  به همون اندازه نتیجه می‌گیریم.” این قانون تکامله! اینکه ادامه بدیم، اینکه هر روز فقط کمی روی خودمون کار کنیم و برای یه روز بیشتر سعی کنیم در این مسیر باشیم این قانون تکامله! اینکه هر روز با امید اینکه امروز هم خودم خلق می‌کنم و خدا می‌داند با رهبری افکارم قراره چه زیبایی هایی برای یه روز بیشتر تجربه کنم این قانون تکامله! حتی گاهی اوقات داریم که به خودمون میگیم خدایاا با این باورهایی که بذرشون رو کاشتم، در آینده چه نتایج بهتری خواهم گرفت هم باز قانون تکامله! چون این پیش‌فرض پشتش بوده که من همینطور ادامه میدم در بودن در این مسیر و نتایج خودشون بزرگ و بزرگتر میشن.

الان که به این قانون فکر می‌کنم واقعا خیلی باشکوهه! قانونی که هدفش رشد و پیشرفت شخصیت تو هست که بهت میگه باید بهتر بشی و این بهتر شدن باید به ثبات برسه و پیوستگی داشته باشه.. با این نگاه به قانون تکامل واقعا احساس بی‌نظیری دارم نسبت به قبل. شاید به همین دلیل استاد میگید که خود خداوند مشتاق تر از ما برای پیشرفت و رسیدن ما به خواسته هامون هست چون قوانینش هم بر این اصل استوار هستند درجهت تغییر و بهتر شدن؛ و همه‌ی این مجموعه درکنار هم هست که منجر به پیشرفت و گسترش در جهان میشه. خدایاشکرت برای درک جدیدی که از این قانون بهم دادی تا در عمل راحت تر به کار ببرمش.

2. دومین عامل هم از کمبود عزت نفسه!

من یادم میاد قبلا خیلی برای رسیدن به بعضی از خواسته هام عجله داشتم حالا چرا؟؟ (به جز آگاه نبودن به قانون تکامل) متوجه شدم اون نیت پشت عملم هم درست نبوده. اینکه موفقیت و خواسته‌ام رو برای خودم و خوشحالی خودم نمی‌خواستم!! برای این می‌خواستم که به بقیه نشون بدم، تا خودم رو ثابت کنم و بگم من تونستم! یعنی شاید خیلی از افراد دیگه هم به همین خاطر هست که عجله دارند که زود به چیزی برسند و مقصدگرا و نتیجه گرا هستند تا خودشون رو ثابت کنند به همین خاطر قانون تکامل رو از یاد می‌برند.

بعد از شرکت در دوره عزت نفس فهمیدم اصلا این یکی از ویژگی های کمبود عزت نفس در فرده و چشم های من رو باز کرد. یک تلنگر بود برای اینکه خودم و ارزش های خودم رو به یاد بیارم.. برای اینکه فقط بخوام روی خودم و خواسته هایی که واقعا برای خودم می‌خوام متمرکز بشم چون نتیجه های گذشته ام بهم می‌گفتند هروقت خواسته‌ای رو برای خودم خواستم، هم با عشق از مسیر لذت بردم، هم احساسم خوب بوده و هم نتایجم. و در آخر موفقیت ها و رسیدن به خواسته هام برام رقم خوردند بدون اینکه حتی یکبار بگم پس کی می‌رسم بهش؟!

واقعا به هر موضوعی نگاه کنیم تهش به عزت نفس و خودشناسی می‌رسیم! و این فقط اهمیت عزت نفس رو به من یادآوری میکنه. عزت نفس همون کلیدیِ که تو رو به شناخت عمیق تری از خودت می‌رسونه و می‌تونی بفهمی هر کار یا رفتار یا خواسته‌ای که داری منشأش چه باوری بوده؟ یا اون خواسته قلبی خودت هست یا چیز دیگری..

به نظرم افرادی که عزت نفس دارند خیلی بهتر قانون تکامل رو درک می‌کنند و در عمل اجرا. چون با خودشون و همه چیز به صلح رسیدند و خوب می‌دونند که تکامل یک فرآیند هست و رسیدن به خواسته یک روند. بخاطر همین هم عجله‌ای ندارند و همیشه آرام هستند چون می‌دونن که باید به خودشون زمان بدن، یاد بگیرند، رو به جلو حرکت کنند و خب نتایج شون هم مشخصه.

و در ادامه فایل چقدرر لذت بردم از نکاتی که درباره “عزت نفس”و “در صلح بودن با خود” بهشون اشاره کردید واقعا سپاسگزارم. جالبه بگم من هم که قبلا سریال و فیلم نگاه می‌کردم، همیشه در کل فیلم یا سریال حداقل به یک نفر بر ‌می‌خوردم که با خودم می‌گفتم با فاکتورهایی که برای بازیگری وجود داره چطور همچین فردی در همچین فیلم یا سریال تاپی بازی کرده؟!! اما بعد فهمیدم که اون فرد انقدرر با خودش در صلح هست و خودش رو همونطور که هست پذیرفته که بقیه هم اون رو پذیرفتند. چقدر من این اشخاص رو تحسین می‌کنم که در این حد خودشون رو لایق می‌دونن و به توانایی هاشون باور دارند که در بهترین فیلم ها با بهترین بازیگرها بازی کنند و بهترین جایزه ها رو کسب کنند. برای من که خیلی درس داره این عمل و طرز فکر این افراد..

سپاسگزارم از دوستانی که روی همچین نکات مهمی درباره عزت نفس و زیبایی های دیگه تمرکز کردند که باعث شد هم استاد درباره این نکات اساسی حرف بزنند و هم ذهن همه ما به اصل موضوع توجه کنه^^

به نام یگانه خالق هدایتگررر

سلام سلام، استاد من بعد از دیدگاه قبلی که گذاشتم، یه حسی بهم می‌گفت زینب تو هنوز کارت با این فایل که خودش یک جلسه‌ای از دوره عزت نفسِ تموم نشده!! و رفتم سه بار دیگه فایل رو دیدم و گوش دادم و خدایااا اصلا هی مطالب جدید هی نکات مهم تری می‌شنیدم..

اینبار دیتیلی اومدم بررسی کنم و رفتم فایل 172سفر رو دوباره دیدم، بازم کلییی تحسین کردم و چراغ تو ذهنم روشن شد و ذوق کردم و هی پاز می‌کردم با خودم صحبت می‌کردم این همون نکته‌ای هست که این دوست مون گفتااا و.. هی اون قسمت رو با آگاهی های این فایل میکس کردم. بعد جلسه چهار عزت نفس رو که داشتم گوش می‌دادم، گفتم خدایااا مگه میشه؟؟ انقدر قشنگگگ این دوتا فایل مکمل هم هستندد که اصلا واو! واقعا پیشنهاد می‌کنم بچه هایی که دوره عزت نفس رو دارند، این جلسه رو مرور کنند و بعد برگردند روی این فایل.. به نظرم انقدررر این فایل مهم و با ارزشه که بشه یکی از آپدیت های مکمل جلسه چهارم عزت نفس از نظر محتوا درنظرش گرفت. یعنی در این حدد!

و با این فایل چقدر برای خودم مرور شد این مسیری رو که طی کردم، اوایل که عجول بودم و هی می‌خواستم زود برسم زود نتیجه بگیرم زود دستاوردهای مشابه استاد رو داشته باشم و نجواها بودند که من رو بعضی جاها وسوسه می‌کردند، ولی من از شما استاد عزیزم یاد گرفته بودم که اگر هنوز هزینه محصولی نداری یا به خواسته‌ای نرسیدی یعنی هنوز آماده نیستی، یعنی هنوز باید روی خودت و باورهات کار کنی، یعنی بشین روی همین محصولات رایگانی که اسمش رایگانه اما پر از  اصل و درس های عملی هست کار کن و یاد بگیر. از اون زمان یکی از مهم ترین درس های زندگیم رو گرفتم که باید از راه درست این مسیر رو و هر مسیری که شروع می‌کنم، طی کنم و از همین اول راستی و صداقت بیس و اساس کارم باشه. و انقدر این درس رو یکسال و نیم پیش با خودم مرور کردم که نجوای ذهنم کمتر و کمتر شد چون این صداقت و راستی در وجودم رخنه کرد و شد یکی از اصول من.

وقتی توضیح دادید که شاید اولش کند باشه این روند اما از یکجا به بعد تصاعد به کمک این تکامل میاد و نمودار به صورت نمایی میره بالا اصلا مثال خودم بود! آگاهی هایی که اوایل دست و پا شکسته می‌فهمیدم یا فقط گوش می‌دادم و نمی‌دونستم چطور باید در عمل استفاده کنم.. اما وقتی تکالمت رو طی می‌کنی و به قول آقا ارشیا آگاهی و اطلاعاتت از یک موضوع بالا میره که دیگه فقط میری از چیزایی که یاد گرفتی در عمل استفاده کنی و نتایجش رو ببینی. الان دقیقا توی همین نقطه‌ام که فقط می‌خوام عمل کنم، فقط می‌خوام چیزایی که فهمیدم رو اجرا کنم و یجوری بسط شون بدم که در جنبه های مختلف به کار ببرم.

واقعا احساساتی شدم وقتی دوست مون گفت که وقتی راهت صراط مستقیم باشه چاره‌ای نیست جز پیشرفت، یعنی راه دیگه‌ای وجود نداره لاجررم اتفاقات و شرایط عالی رقم می‌خوره، افراد فوق‌العاده رو ملاقات می‌کنی، احساست عالیه آرامش داری و جسمت سلامته و.. استاد یعنی من فقط اشک می‌ریزم از افرادی که در زندگی من وارد میشن و باهاشون ملاقات می‌کنم!! یعنی دقیقاااا مثل خودتون که میگید به یک مسئله بر می‌خورید و اتفاقا هدایت میشید به افراد متخصص که ته اون مسئله هستند، من اوایل می‌گفتم خدایااا یعنی چه جوری؟ منم دوست دارم تجربه کنم، منم می‌خوام.. و چندین ماه هست که با هرکسی آشنا میشم و هدایت میشم به آشنایی باهاش ته اون ماجرا و کاره هست!! انقدر ذوق می‌کنم، انقدرر تحسین می‌کنم، انقدر از خودم زندگیم و این مسیری که انتخاب کردم راضی‌ام که فقط میگم خدایاشکرت، خدایاشکرت که قوانینت همه جا یکسانه و هرکس هرجایی که باشه میتونه ازش استفاده کنه و نتیجه مشابه بگیره و انقدر لذت‌بخش یک خواسته میتونه تبدیل بشه به داشته.

نکته‌ای که درباره روابط گفتید، اولش ذهنم می‌گفت بابا 17 سالته چیزی که تجربه نکردی و ندیدی. بعد که فکر کردم گفتم عه عه پس اون روابط دوستی هایی که در بچگی داشتم چی هستند؟ زمانی که از دوستانم توقع داشتم و در دوستی هامون وابسته بودم فقط به اون افراد؟ و جهان هم درس هاش رو خوب بهم داد! داخل هر رابطه‌ی دیگه‌ای نگاه کردم دیدم واقعا چون کسی از خودش و تنهایی راضی نیست و نمیتونه با خودش خوش بگذرونه وارد رابطه میشه و چقدرر به مشکل خورده. یعنی من بخوام مثال بزنم می‌تونم لیست کنم از افرادی که دیدم.. اینجا چقدر درس عزت نفس برای من مرور میشه که آقا تا تو خودت رو نشناسی، از خودت، وجودت لذت نبری و به خودت بها ندی دیگران هم همون رفتار رو با تو خواهند داشت! چون جهان آینه باورهاته. جالبه الان یکی از ویژگی هایی که دوستام چندساله من رو باهاش می‌شناسند و بهم میگن اینه که “داخل روابطت خیلی مستقلی” و چقدر من احساس اعتماد به نفس بیشتری دارم با هربار شنیدنش. که هم از خودم می‌تونم لذت ببرم، و هم از درکنار دوستانم بودن؛ استاد من چقدر شما و خانم شایسته رو تحسین می‌کنم از این بابت که در عین داشتن همچین رابطه زیبایی انقدر مستقل و قائم به ذات هستید و خیلی ازتون یاد می‌گیرم.

نکته‌ای که درباره آرایش کردن و عمل های زیبایی گفتید، حدود یکسال پیش که یه جمع خانوادگی داشتیم و دخترهای فامیل دور هم بودیم، همه داشتند با افتخار از عمل بینی هاشون صحبت می‌کردند! و بقیه که عمل نکرده بودند هم با حسرت به حرف هاشون گوش می‌دادند. وقتی از من پرسیدند جواب دادم من انقدر از چیزی که هستم راضی‌ام که حتی تو عمرم یکبار به تغییر دادن خودم حتی فکر هم نکردم. یکی از دخترها بهم گفت تو هم بری دانشگاه می‌فهمی برای چی بقیه عمل می‌کنند! همون موقع تو دلم گفتم ببین این تفاوت نتایج هستا این طرز فکر یک فردی هست که کمبود عزت نفس داره که فکر میکنه چون باید دیده بشه برای دیگران خودش رو تغییر بده و از خودش فرار کنه و حتی با خودش هم فکر نکرده که زیبایی یک معیار نسبی هست!!

و شاید باورتون نشه ذهنم اتوماتیک از اول این گفتگو فقط سرنا ویلیامزها، مگان مارکل ها و.. رو برام مرور می‌کرد که اگر اونها انقدر خودشون رو زیبا می‌بینند و به همچین جایگاه هایی رسیدند مگه با عمل زیبایی خودشون رو تغییر دادن؟ نه! پس چرا ما هم اینکار رو نکنیم؟ چرا ما اندر خم یک کوچه جزئی مثل این موضوع هستیم؟ واقعا خانم های آمریکایی و اروپایی درخور تحسین هستند که انقدر توانایی پذیرش بالایی دارند که همون طور که هستند به خودشون عشق بورزند و ماسکی روی صورت شون نباشه.. شاید به همین دلیلِ که ما انقدر لذت می‌بریم از دیدن شون، چون وقتی ماسکی روی صورتت نیست

حس خوبی به فرد مقابل میده که می‌تونم راحت بهش اعتماد کنم؛

حس خوبی میده که همونطورِ که خودش هست، من هستم و باهم معاشرت داریم؛

حس خوبی میده که از خودش لذت می‌بره و خودش رو دوست داره؛

حس خوبی میده که زیبایی خودش و جهان اطرافش رو این فرد پذیرفته و در صلحه..

واقعا استاد ازتون سپاسگزارم که حتی درباره پوشش هم گفتید و به این کج فهمی من پایان دادید!! که درسته ما باید سبکی از پوشش رو داشته باشیم که باهاش راحتیم و نظر دیگران روی تصمیمات و سبک شخصی مون اثر نگذاره اماا اماا به موقعش بخاطر احترامی که به یک مجلس، یک مکان، یک شرایط می‌گذاریم باید طبق اون عمل کنیم و در جا و مکان مناسب خودش پوشش مناسب خودش رو داشته باشیم.

نه اینکه مجلس یکی از نزدیکان هست، اما چون ما لباس تیره راحت نیستیم و سبک پوشش مون نیست پس بریم رنگی بپوشیم!! یا وارد یک مکانی میشیم که اصول داره، و ما بگیم نه چون سبک پوشش من نیست میخوای بخواه میخوای نخواه و توجیه مون اینه که واو چقدر عزت نفس داریم که نظر دیگران برامون مهم نیست!! خیلیی اینا باهم فرق دارند.. و اتفاقا این از عزت نفس بالای یک فرد نشأت میگیره که در شرایط و مکان خاص که یکسری اصول دارند، تشخیص بده طبق اون رفتار کنه. وقتی از تجربه خودتون برای ورود به معبد گفتید خیلیی لذت بردم و خیلی تحسین کردم شما رو وای خدایاااشکرت که هر روز انقدر دارم بیشتر یاد می‌گیرم و رشد می‌کنم.

خیلی این جمله به دلم نشست “هرکسی که تمرکزش روی نازیبایی هاست و داره گسترش شون میده تاریک فکره! روشن فکر کسیِ که تمرکزش روی زیبایی هاست.”چقدر خوشحال و سپاسگزارم که در جمعی هستم که معنای روشنفکر واقعی رو به من نشون داد و همچین دوستانی دارم که روی روشنی متمرکز شدند و از هم یاد می‌گیریم که روی اصل هر موضوع تمرکز کنیم و تمام تلاش مون رو کنیم به هیچ حاشیه و جزئیاتی بغیر از اصل توجه که هیچ نیم نگاهی هم نندازیم و سفت خارپشتی همین صراط مستقیم رو بگیریم بریم بالا

هنوز کارم با این فایل تموم نشده و خدا میدونه با این تمرکزی که گذاشتم برای نوشتن، قراره به چه زیبایی ها و اتفاقات فوق‌العاده‌ای هدایت بشم.

خداروشکر که فرصت دیگه‌ای داشتم برای کار کردن روی خودم و تغذیه روح و ذهنم با مقوی ترین و بهترین ورودی ها، عاشقتونم^^