سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 187 - صفحه 2

307 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رضوان یوسفی» در این صفحه: 13
  1. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2257 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام فهیمه جان.

    یه مسئله ای برام پیش اومده بود، در مورد انجام تعهداتی که به خودم و عمل به اونها. (یعنی من وقتی یه تعهد میدم نمیتونم درست عملی اش کنم) برای همین زدم روی نشانه ها در مورد دوره صلح با خود که شامل کنترل ذهن بود صحبت شد. فهمیدم باید ذهنم رو بیشتر کنترل کنم. بعد اومدم کامنت بخونم کامنت شما واضح به من جواب داد علت عدم موفقیت در تعهد رو

    من معجزه تعهد دادن رو واقعا با چشم دیدم وقتی تعهد میدم مثلا کامنت بنویسم یا چه فایل های توی روز گوش کنم خداوند شرایط رو جوری برام مهیا میکنه که به راحتی به تعهدم میتوانم عمل کنم در واقع خدا زمان رو برام مدیریت میکنه تا من به خواسته ام برسم

    برام منطقی شده که تعهد دادن برای هر کاری در حدی فقط توی ذهنمون هم باشه انجام میشه، حالا که میدونم تعهدم حتما انجام میشه، تعهد میدم برای پیشرفت بهتر خودم بهتر روی خودم کار کنم و خداوند هم کمکم میکنه تا من به راحتی روی خودم کار کنم و پیشرفت کنم و نتیجه خوب کار کردن روی خودم را بچشم‌

    دقیقا گیر کار اینجای که من به خودم متکی هستم و تا حالا نشده از ته دل انجام تعهدم رو به خدا بسپارم. و نتیجه اش همیشه برعکس بوده، برای همین همیشه از اینکه تعهدی بدم میترسیدم هیچ کدومش اجرا نشه. و الله بختکی کارام رو میکردم و یه آشفتگی در کارهام بود که دوستش نداشتم.

    مررررسی فهیمه جان که از کلامت گیر کارم را متوجه شدم.

    در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی عزیز،زیباروی جذاب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2257 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام زهرا جان

    چه صورت ناز و معصومی داری، عزیزم. چقدر جنس کلماتی که بکار برده بودی با سن ات فرق داشت. بهش می‌خورد یک استاد دنیا دیده اونها رو نوشته باشه نه یه دختر جوان خوشکل.

    خیلی لذت بردم، مثل یه رمان دلچسب و دلکش بود، حال کردم. مررررسی که زیبا نوشتی.

    زهرا جان منتظر پیشرفت ها و موفقیت های بیشتر هستم عزیزم.

    دوست دارم

    در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی عزیز مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2257 روز

    به نام خدای باران

    ” باران شل شله ” که در حال باریدن است.

    پسررررر چقدر رها هستی، چقدر اون روح نازنین ات رو دوست دارم.

    دیشب هدایت شدم به خوندن کامنت های قبلی خودم، یه جایی نوشته بودم آرزوم بود غیب نکنم و الان نه تنها اصلا به کسی فکر نمی کنم چه برسه بخوام غیبتش رو بکنم و این برای منی که یه عمر چقدر سعی میکرده، غیبت نکنه بزرگترین دست آورد است.

    من از نظر سن شناسنامه ای 43 سالمه، ولی از نظر سن تولد سایتی 1 سالم است. گرچند عضویت 3 ساله است.

    من هم مثل حمید و شما کودک درونم هنوز که هنوزه دلش میخواد از دیوار صاف بره بالا.

    یادمه با بچه‌هام رفته بودیم بازار، مغازه اسباب‌بازی فروشی، اونا تفنگ برداشتند، منم برا خودم حباب ساز برداشتم، من و دو تا پسرام می نشستیم بازی میکردیم، تمام خونه اسباب‌بازی میشد، موقع اومدن باباشون، زود همه چی مثل رو مرتب میذاشتیم سر جاش، مهمان که می اومد که بچه داشت، همشون رو جمع می کردم و بازی گروهی بشون میدادم. الان دیگه بچه هام برزگ شدن، بزرگه داشجو است، کوچیکه هم یازدهم.

    در ضمن گیتار هم می‌زنند.

    مارکوی پرجنب و جوش دوست دارم پسررررر

    خدایا این مارکوی ما را برند بهترین کافی شاپ جهان رو به نامش بزن.

    در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی شاد و خندان مارکوی عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: