سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 189 - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)

375 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسن علیمردانی گفته:
    مدت عضویت: 1513 روز

    باسلام خدمت استاد گرامی و مریم خانم عزیز و بچه های سفر به دور امریکا

    مثل همیشه با دیدن این قسمت و شور و شوق زیاد در استاد و مریم خانم و دو دوست عزیزی که همراهی میکردن شما رو و فراوانی بارش باران که نشان از نعمتهای خداوند وهاب و رزاقم هستش که هر لحظه جهان از نعمتها و ثروتها داره بیشتر برخوردار میشه و نعمات دارن بیشتر و بیشتر میشن .

    چیزی که بیشتر از همه توجه من رو جلب کرد ، پیش بینی استاد عزیزم بود که گفت ” آرژانتین برنده جام جهانی 2022 میشه ” و چقدر درست و عالی حدس زدی استاد ، چون زمانی شما این حدس رو زدید که به گفته خودتون بازی ایران و انگلیس میخواست انجام بشه و هیچ چیزی مشخص نبود و تازه آرژانتین به عربستان باخته بود ، واقعا این نشون دهنده ذهن زلال و بی آلایش شما رو نشون میده که چقدر قشنگ به نشانه ها توجه میکنید و از نشانه ها برای برخورداری و هدایت به جاهای قشنگتر و زیباتر استفاده میکنید و مهمتر اینکه تسلیم خداوند هستید تا خدا شما رو هدایت کنه و به همین خاطر همیشه به بهترین جاها به نظرم هدایت میشید که واقعا تحسینتون میکنم و دعای خیرم رو بدرقه ی راه شما و مریم خانم و همه دوستان هم فرکانسیم که این دیدگاه رو میخونن میکنم .

    موفق و سربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    اکرم هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1450 روز

    بنام خداوند مهربان

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و دوستان موحد و ارزشمندم

    چیزی که میخوام ازش بنویسم هدایته

    اینکه هدایتو شاید بتونم متناظر هر چه پیش آید خوش آید بدونم

    متناظر الخیر فی ما وقع

    این نه تنها اعتماد به رب هست

    که کلا دستش به خیره

    بلکه اعتماد بنفس هم هست

    چونکه از خودمون مطمئنیم فرکانس خوب فرستادیم پس بازخوردش خوبه

    دیگه جای نگرانی نداره

    سکان رو میدیم دست خدا و سعی میکنیم به اونچه که پیش میاد به شکل هدایت نگاه کنیم

    خب ما خیلی علاقمندیم بریم یه جایی و هر بار نشده

    اینبار خیلی نزدیکشیم و یه بارون شدیدی میگیره

    برداشت ها چی میتونه باشه

    یه برداشت اینه که الان داره بارون میاد پس قدم زدن توی محوطه باز سخت میشه

    فیلم گرفتن سخت میشه

    کیفیت استفاده از امکانات متفاوته الان

    خب اینو دارم بعنوان نشونه ولی هنوز دو دل هستم

    چقدر جالب یه دوست تماس میگیره و میخواد بیاد پیشمون

    بنابراین اون حدس و گمان و دو دل بودن اینجا یکمی بیشتر جاشو به قطعیت میده که الان وقت بازدید از اون شهر نیست.

    چقدر جالبه که هیچ ابلاغ رسمی نشد

    از آسمون هیچ هدایت مکتوبی دستمون نرسید

    هیچ پیر فرزانه ای سر راهمون سبز نشدکه بگه چکار کنیم

    میخوام بگم انگار مدل هدایت این شکلیه

    یاد این آیه افتادم

    ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآیَاتِ لَیَسْجُنُنَّهُ حَتَّىٰ حِینٍ

    آنگاه پس از دیدن آن نشانه‌ها، به نظرشان آمد که او را تا چندى به زندان افکنند

    پس اینطور برای خودم جمع بندی میکنم همه چیز نشانست

    خدا با زبون با ما حرف نمیزنه

    و فقط با زبون با ما حرف نمیزنه

    و با همه چیز دیگه با ما حرف میزنه

    این آیه هم یادم اومد

    وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰ أَمْرِهِ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ

    خدا بر کار خویش چیره است ولى بیشتر مردم نمى‌دانند.

    بله خدا اون کاری رو که بخواد پیش میبره

    من خودم به عینه دیدم و تایید میکنم

    تو کامنتا نوشته بودم قبلا

    مثلا یکی دو روز بعد از اینکه ما جای ساعتو روی دیوار تغییر دادیم صبح که همسرم میخواست بره مسجد من از خواب بیدار شدم (که معمولا من دیرتر بیدار میشم وقتی گوشیم زنگ بزنه برای اذان) و نیم خیز شدم (که معمولا نمیشم) و نگاه کردم به ساعت روی دیوار (که البته چون ما به جای قبلی ساعت عادت داشتیم تا چندین روز میخواستیم ساعتو ببینیم اشتباها به دیوار قبلی نگاه میکردیم) و انقدر آگاه بودم تو خواب و بیداری که دیدم همسرم یه ساعت زودتر از خواب پریده و فکر کرده دیرش شده و با سرعت داره میره ساعتو درست نگاه نکرده.

    و اینجوری باعث شد بهش بگم زوده کجا میری و متوجه اشتباهش شد و دوباره گرفت خوابید

    یعنی میخوام بگم خدا هدایت خودشو انجام میده

    نترسم که من هدایت خدا رو نمیفهمم و شامل من نیست و این حرفا

    ولی خب برای فهم بهتر هدایت یه سری آگاهی ها لازمه که برامون راحت ترش میکنه

    و اعتماد به رب لازمه

    و تسلیم لازمه

    و ایمان لازمه

    و تجربه لازمه

    و دیدن بازخوردا اونجا که به هدایت تن دادیم و اونجا که تن ندادیم لازمه

    یعنی همینطوری که هیچ چیز قطعی وجود نداره میشه با همه فاکتورای بالا به یجور قطعیت رسید!!

    قشنگیش اینه که نمیدونی

    ولی اعتماد میکنی

    الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ

    و این پاداش داره

    وگرنه هنری نیست یومنون به آشکار

    که البته همونم ایمان نیاوردند و نیاوردیم هنوز

    از خدا برای همه مون ایمان طلب میکنم

    از اون مجیب غریب

    و شکرش که بنده چنان فرمانروایی هستیم

    استاد

    مرسی هستین

    در پناه خدا باشید

    اهدافم در 1401

    عاشق الله بشم

    بلطف و هدایتش بیزنس خودمو ران کنم

    بلطف و هدایتش فهم و حفظ و تثبیت قرانم عالی بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    محمد عسکری دهنو گفته:
    مدت عضویت: 1331 روز

    سلام به استاد عزیزم عشقم استاد عباسمنش و سلام به بانوی در صلح با خود و جهان هستی مریم بانوی شایسته استاد یکی از قشنگترین نکات مثبت چشمای خشگلته استاد عزیزم که با این چشمهای زیبات در جستجوی زیبایی های بیشتری اینقدر زیبا در مورد کبابی هیستون تعریف کردی استاد که دلم کباب خواست من وقتی اومدم آمریکا با هدایت خداوند به کبابی هیستون هدایت میشم چقدر خوب بریم کباب بزنیم بعد از یک رانندگی طولانی به خودمون جایزه بدیم اون هم کباب هیستون

    دو ماه کامل تمرکز روی زیبایی ها و نکات مثبت وای خدای من چه شود تمرکز به مدت دو ماه روی زیبایی ها نتیجه ی ان دیدن زیبایی ها و شادی بیشتر واقعا دنیا میتونه بهشت بشه اگر مرکز توجه ام رو بتونم روی زیبایی ها بگذارم (( در حین نوشتن این متن یک حسی میاد بهم بگه ولش کن ننویس و میخواد نا امیدم کنه ولی من دیگه متعهد شدم که بنویسم تو هرچی میخوای بگی بگو ولی من باید بنویسم دیگه بسه فقط دیدن و گوش دادن محصولات دیگه باید بنویسم )) چقدر خوبه که آدم تسلیم خدا باشه و اینقدر با خودش و جهان در صلح باشه و اینقدر در لحظه زندگی کنه که دقیقاً بتونه نشونه ها رو تشخیص بده و طبق هدایت خداوند حرکت کنه چقدر من این اتوبان آی تن رو دوست دارم که اینقدر طولانی و یکپارچه است و تکه تکه نیست چقدر خوبه که تو این کشور همه چیز با برنامه و دقیق پیش میره چقدر خوبه که من برنامه ریزی میکنم ولی میسپارمش به هدایت خداوند خداجون من میام میگم اینو میخوام و اینو میخوام و فکر میکنم که که این مسیر برای رسیدن به خواسته هام درسته حالا من که تسلیم توام خودت هدایتم کن که کدوم مسیر درسته و چشم بزنگ نشونه ها باید بمونم تا نشونه ها بیاد یعنی نشونه ها همون اول هم سریع شاید نیاد چون استاد عزیزم و مریم جان گفتند چند روزی هست که از خدا میخوان کی باید بر گردن پردایس و باز هم من در صلح بودن شما دو فرشته ی عزیز رو چقدر تحسین میکنم استاد عزیزم رو چقدر تحسین میکنم که اینقدر اصل خارپشتی رو خوب اجرا میکنه چقدر هم که دوست دارم واقعا به این اصل متعهد بشم و به امید خدا خودم رو آماده میکنم تا متعهدانه وبا ایمان و با قدرت بیشتر اینبار تمریناتم رو انجام بدم چه نکته ی جالبی استاد میگه خدا میدونه چه اتفاقات خوبی قراره برامون بیفته یعنی منتظر اتفاق افتادن اتفاقات خوب در زندگی هست و این انتظار برای اتفاق افتادن اتفاقات خوب به جهان راهی نمیده جز اینکه اتفاقات خوب بیشتری رو وارد زندگی استاد بکنه چه درخواست قشنگی خداوندا تو مارا به سمت زیبایی ها و قشنگی ها هدایت کن ما نمیدونیم زیبایی ها و قشنگی هایی که که انتخاب کردیم اون لحظه واقعا زیبا هست یا نه ولی تو میدونی که خواسته قلبی ما چیه و به دل ما به قلب ما آگاهی

    ما رو به همون سمت هدایت کن چقدر این زیبا بینی جذابه که از هرچیزی فقط زیباییش رو ببینی اینکه این شکلی ذهنت رو تربیت کنی که فقط زیبایی ها رو ببینه خدایا شکرت برای این بارون و هوای ابری خدایا شکرت برای اون ابرهای بارانی خدایا شکرت به این همه سر سبزی برای این درختان زیبای سرسبز و چمن ها و اون بوی بارون خدایا شکرت برای این همه ثروت و فراوانی دوتا آروی پشت سرهم و به دوتا شون دو تا موتور وصل شده عجب جاده ی با کیفیتی عجب آسفالتی چه جاده ی خوبی عجب آروی خفنی خدایا شکرت برای این همه نعمت و ثروت

    بوی عطر بارون و هوای مرطوب و سر سبزی و آرامشی که در تراک اف وان فیفتی قرمز رنگ وجود داره چقدر لذتبخشه

    به به

    به خلاقیت کبابی هیستون که یک همچین فضایی برای لذتبردن بیشتر بچه ها تدارک دیده و چه خاطرات خوبی رو برای این بچه ها رقم میزنه و این کبابی رو چقدر در دل ها موندگار میکنه واقعا تحسین میکنم خلاقیت این کبابی زیبا رو چقدر رنگ های خشگل همه جا به چشم میخورند و چقدر تمیز و مرتب با رنگ های فراوان عجب انرژی خوب و مثبتی داره این فضا چه موزیک باحالی و چه رنگ هایی

    روی اون اسب کوچلوی خشگل که جلوش یک مانیتور بود بشینی انمیشن های باحال رو ببینی باز هم خلاقیت و اون حلقه های رنگی دور مانیتور و اون خلاقیتی که یک اتاق با پروژکتور گذاشته بودند و پروژکتور داشت سیاره ها رو نشون میداد و سیاره ی زمین چقدر زیبا و رویایی بود واقعا خلاقیتشون رو تحسین میکنم و چقدر که سیاره ی زمین خشگل و زیبا بود خدایا شکرت و اون نورهای رنگی کناره پروژکتور که که به صفحه میتابید چقدر زیباترش کرده بود چقدر خوب همه ی بچه ها در ارامش و در صلح با خودشون هستند و دارن توی دنیای خودشون از این فضا کلی لذت میبرن واقعا خدایا شکرت چقدر که من راحت بودن استاد رو موقع بازی کردن تحسین میکنم که اینقدر راحته و پر از عشق و اینقدر با خودش در صلحه استاد از بازی فوتبال داشت واقعا لذت میبرد واقعا تحسین برانگیزه این حد از لذت بردن از هرچیزی و در لحظه زندگی کردن و تمرکز بر روی زیبایی ها چقدر خوبه که با آقا فردین اینقدر لذت میبرید میریم به صحنه ی بعد چه ست قشنگی ماسه های سفید رویایی و آسمان آبی رویایی و دریای ابی براق و زلال و فوقولاده

    ماسه های سفید لب ساحل دریای ابی براق روی دریای ابی ابرهای سفید روی ابرهای سفید آسمان آبی و دریای آبی بین ماسه های سفید و ابر های سفید و صدای فوقولاده ی دریا و موج هاش و نور خورشید ی که به لنز دوربین خفن ایفون 14 میتابه و صدای پاشش اب و موج دریا در برخورد به لب ساحل چقدر اب خوشرنگ و زلالی میریم به صحنه ی بعد عجب بادکنک های رنگی زیبایی چه احساس خوبی چه انرژی خوبی و بازهم بچه کوچولو های خشگل و زندگی پر از توجه به زیبایی کودکانشون و بعد هم مریم بانوی ورزشکار چقدر من تحسین میکنم مریم خانوم رو که اینقدر خانوم قوی هستند و چقدر من عاشق ساعت فسفری زرد قشنگشون شدم و دلم میخواد برا خودمم یکی بگیرم و باز هم خلاقیت در وسایل باشگاه رو مشاهده میکنیم که مقاومت رو با اب ایجاد میکنه وای استاد عجب بدن فوقولاده ای به به استاد قشنگم تحسینت میکنم استاد چقدر زیبا و فوق‌العاده شده اندامتون و چقدر باحال تو دوره ی دوازده قدم برای هدف گذاری سلامتی جسمتون و وزن کم رو هدف گذاری کردید و الان به هدفتون رسیدید واقعا تحسینتون میکنم

    در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید

    اینجا

    İstanbul Türkiye

    من میام به

    Florida America

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    امیر آهنگری گفته:
    مدت عضویت: 1705 روز

    ب نام الله مهران و هدایتگر ب سمت زیبایی شادی ثروت سلامتی و حال خوب

    سلام ب استاد و مریم عزیز در این فایل زیبا و پر از عشق انرژی در این تصویر زیبای ورزشی و ماجراجوعی زیبایی های دیگه

    چقد چهرتون استاد زیبا شده در این ماشن زیبا با تیشرت مشکی و اندام عالی

    خداروشکر میتونم ی فایل دیگه بببینم و در مسیر درست هستم خدایا شکرت در عصری هستم که دسرسی راحت ب سایت عباسمنش دات کام دارم خدایا شکرت برای بودن صدای شما در زندگیم

    چقد هوا بارونی و زیبایی چقدچند فصل بوده زمین زیباست و تنوع اب هوایی هست و هر روز روز زیبا و زندگی زیبا شروع میشه

    چقد در این دو ماه یاد گرفتیم و چقد دیدن زیبایی ها و تمرکز ب زیبایی ها یاد گرفتم چقد از جامعه فاصله گرفتم چقد بیشرفت داشتم در این دو ماه چقد یاد گرفتم از نشونه ها و هدایت الله بیروی کنم و گوش کنم و هدایت چقد این سریال بی نظیر هزاران بار از خدا شاکرم برای وجود شما در زندگیم

    در هر لحظه داریم هدایت میشیم ب هر چیزی که میخاییم

    خدایا عاشقتم چقد ب زیبایی ها ونعمت ها داری اسان و راحت هدایت میکنی

    چقد استاد فوق العادس چقد اطلاعات در مورد زیبایی ها دارین استاد همه چی تمام

    چقد بارون زیباس خدا و هوای عشق بازی با خداست

    فک کنم صدای رونالدو بود اون مصاحبه انسان بسیار موفق که همیشه تو مصاحبه هاش میگه فرق من بقیه اینه که من از ذهنم استفاده میکنم و من ذهن برتری دارم و میدونم از قدرت ذهنش اگاه و بهترین شکل ازش استفاده کرده

    چقد ماشین ار وی زیبا بود اصلن من بیش از اندازه عاشق ار وی هستم با اون موتور های زیبا پشتش که از دوربین زیبا بین خانوم شایسته جا نموند

    چقد محیط رستوران تمیز و زیباس و انرژی خداوند که همیشه در مکان های شاد انرژی خداوند حاکمه

    چقد شهر بازی متنوع و تمیز زیبا بود چقد امکاناتش زیبا بود از موتور بازی دیوار چینی تاب طبقاتو واقعن عالی بود

    و غذای خوشمزه کباب و تنکس قانون سلامتی چقد ثروت زیباس میشود در این محیط غذا خورد و ب دوستان هم غذا بورد چقد ثروت زیباس و با ازادی زمانی مالی زندگی بردم از زیبایی خدایا شکرت این امکان لذت بردن از زندگی برای هممون هست

    و بیش بینی درست استاد و قهرمانی ارزانتین استاد استاد بی نظیره

    چقد این محیط رویایی ماسه ها سفید زیبا موج های زیبا صدای ارامش اب چقد زیبا و روحانی چقد صدای اب دلنشین

    محیط نصب بادکنکها چقد زیباس چقد این شهر تمیز و زیباس

    چقد باشگاه تمیز بود و تنوع دستگاها زیبا بودن چقد محیط باشگاه تمیز و زیباس چقد اندامتون زیباس و یک شده

    واقعن قابل تحسینی استاد برای این اندام زیبات

    چقد زیبایی و چقد انرزی چقد حال خوب و چقد انرزی خوب خدایا شکرت پ

    سپاسگزارم ازتون برای این فایل زیبا و بر از عشق

    و سپاسگزارم برای تهیه و تولید این فایل زیبا از خانوم شایسته عزیز

    آرزوی موفقعیت هر روز ثروت شادی سلامتی حال خوب و هدایت الله دارم براتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    Vahide گفته:
    مدت عضویت: 2326 روز

    به نام خدا

    سلام

    وقتی با دیدگاه اینکه: خداوند هر لحظه در حال هدایت منه ، من لایق دریافت هدایت های خداوند در همه موارد زندگیم هستم و همه چیز میشه راحت تر و لذت بخش تر باشه به جهان نگاه کنیم، (وقتی در مسیر باشیم)، اون موقع است که حتی بارون هم معنای جدیدی به خودش میگیره.

    و یه جورایی همه چیز رنگ و بوی خدایی پیدا میکنه.

    خود این فایل نشانه ای بود برای من.

    از وقتی جدی تر روی خودم کار میکنم نشانه های خدا رو بیشتر دریافت میکنم و حتی اگه متوجهش نشم‌اون نشانه اونقدر تکرار میشه که توجهم بهش جلب بشه و این از رحمت خداست که حتی وقتی ابتدای مسیر هدایتی برای فهم بهترت نشانش رو بارها به شکل های مختلف تکرار میکنه تا دیگه شک و شبهه ای نباشه اما استاد که در این مسیر لذت بخش تسلیم بودن حرفه ای شدن به سرعت متوجه میشن و عمل می‌کنند.

    و اینکه به سمت خواسته حرکت می‌کنند اما بهش نمی چسبند و می‌دانند که خدا راه های بهتر رو بلده و اونها رو به سمتش هدایت میکنه.

    شیشه های بارون زده ماشین حال و هوای صبحم رو لطیف تر کرد و صحبت های استاد راجع به ایالت تگزاس من رو تشویق کرد یکم راجع بهش تحقیق کنم.

    _تگزاس با مساحت 662’695 کیلومتر مربع تقریبا نصف بیشتر ایران با مساحت 000’648’1 هست.

    _اگر تگزاس کشور مستقلی بود، به هفتمین کشور تولیدکننده‌ی نفت در جهان تبدیل می‌شد. (غنی و ثروتمند) و در سال 1972 تگزاس به طور متوسط با استخراج 3 میلیون بشکه در روز، بیشترین میزان نفت را در طول تاریخ تولید نفت این ایالت استخراج می‌کرد.

    (البته تگزاس یه زمانی مستقل بوده یعنی در سال 1836 از مکزیک اعلام استقلال میکنه ولی در سال 1845 با این همه ثروت و منابع طبیعی به آمریکا ملحق میشه.)

    _ در تگزاس منطقه‌ای وجود دارد که نام آن «زمین» (Earth) است. اینجا تنها نقطه‌ای در جهان است که این نام را دارد.

    _ تگزاس 730 فرودگاه دارد و با این آمار رتبه‌ی دوم را میان دیگر ایالت‌های آمریکا را دارد.(فراوانی امکانات رفاهی)

    _ غار «بریکن» (Bracken Cave) با داشتن 20 میلیون خفاش، بزرگترین مستعمره‌ی خفاش‌ها در جهان است.

    _ مردم هزاران دلار پرداخت می‌کنند تا بتوانند در مزارع بزرگ تگزاس گورخر و دیگر حیوانات آفریقایی را شکار کنند.(ثروت و فراوانی)

    _ «سام هوستون» ژنرالی بود که توانست استقلال تگزاس را از مکزیک به دست آورد (و‌احتمالا وجه تسمیه شهر هوستون هم همین باشه.)

    _ در تگزاس اگر کسی هرجا پاگنده پیدا کرد، از لحاظ قانونی اجازه دارد که آن را بکشد. (قدرت تخیلشون واقعا جالبه lol)

    _ یک شهر در تگزاس نام خود را به «بشقاب، تگزاس» تغییر داد تا به مدت 10 سال از خدمات رایگان بشقاب‌های ماهواره‌ای تگزاس بهره‌مند شود.

    چه قدر تو‌ جاده های آمریکا RV زیاده و بارها و توفایلهای مختلف استاد دیدیم و تو همین فایل میشه دو تا شو دید که نشون میده خریدنش خیلی راحت هست چون ثروت ساختن خیلی راحته.(باید باشه)

    استاد شما رو که دیدم دارید مصاحبه یه فوتبالیستی رو گوش میدید(اصلا فوتبالی نیستم و بازیکن ها رو نمیشناسم) به ذهنم اومد چرا من نرم مصاحبه ورزشکاران قدرتمند رو گوش ندم برای تقویت زبانم‌؟

    چون من قبلا به این منظور فیلم میدیدم اما از وقتی جدی ورودی ها رو کنترل کردم بی منبع مونده بودم.

    چه قدر رنگ های شاد انرژی خوبی دارن. به خاطر همین هر چی که برای بچه ها ساخته میشه اینقدر حس خوبی به آدم میده بانمک و شاد.

    توی این فایل کلی  موتور های سنگین دیدیم: واقعی ، اسباب بازی.

    واقعا وسایل بازی خلاقانه بودن مخصوصا اونی که به صورت برج بود و طبقه طبقه باید ازش بالا میرفتی.

    کباب تگزاسی و کاهو! و دوستانی که بدون اینکه بیان تگزاس از این غذای عالی بهره مند میشن.

    استاد این پیش بینی های شما چه قدر دقیق و درستن آخه و‌اونقدر به نشانه ها توجه کردین که راجع به هر چیزی نشانه دریافت می‌کنید و به قول خودتون همیشه چشم و گوشتون برای دریافت نشانه ها کاملا بازه.

    امسال جام جهانی چه فینال هیجان انگیزی بود حتی من که علاقه ای به فوتبال ندارم حسابی غرق بازی شده بودم مخصوصا که مهمون هم داشتیم و جو یه جوری بود که اصلا هیچ کس شام و گرسنگی یادش نبود همه زل زده بودیم به تلویزیون ببینیم چی میشه. اما استاد از همون اول نتیجه رو پیش بینی کرده بودن. 

    دوستان استاد و خانم شایسته یکی از یکی بهتر، چه آدمای پر انرژی و اهل ورزشی هستن. شما قطعا در مسیر هدایت به بهترین اتفاقات و انسانها و زیبایی ها هستید دوباره شن های سفید که همه مون دوست داریم!

    و آبی خوشرنگ اقیانوس که نزدیکای ساحل مثل ژله شفاف و درخشانه . کفشات رو دربیاری پا برهنه بری تو آب و رفت و آمد موج ها رو با سر خوردن شن های سست زیر پاهات احساس کنی مخصوصا که هوا خنک باشه ولی آب ولرم و دلچسب.

    بادکنک های زیبا مقدم ورزشکاران عزیز را گرامی می‌دارند.

    این بادکنک آرایی هایی که در سطح شهر انجام میشن خیلی فضاهای رویایی رو ایجاد می‌کنند و چه قدر مردم راحت و بااعتماد به نفس نشستن کف خیابون فقط برای اینکه عکس بگیرن واقعا جای تحسین داره.

    در هر شهر این کشور دسترسی به باشگاه های ورزشی بسیار باکیفیت و با تجهیزات پیشرفته وجود داره که واقعا نعمت بزرگیه. و استمرار استاد و خانم شایسته رو میبینم که ثابت قدم ورزش می‌کنند در طول مسافرت هم ادامش دادن تا الان که دیگه در مسیر بازگشت به خونه هستن و نتایج دوره قانون سلامتی به وضوح در اندام هر دوشون مشهوده.

    سپاسگزارم بابت یه فایل زیبای دیگه در سریال سفر به دور آمریکا.

    استاد کاش شما جهانگرد بودین همین جور که دنیا رو میگشتین برامون فایل میگذاشتین.

    این مسافرتی که با شما اومدیم از قشنگ ترین مسافرتای زندگیم بود به امید تجربه این زیبایی ها از نزدیک.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    معصومه صادقى گفته:
    مدت عضویت: 1742 روز

    بنام خدای زیبایی ها

    سلام به استاد عزیزم ، مریم جان و همه اعضای خانواده صمیمی ام

    قسمت اول فایل یکی از سوالاتی که ناخودآگاه واسم پیش میومد رو جواب داد ، دوست داشتم بدونم که فرق بین هدایت خواستن و برنامه ریزی خودمون چطوریه ؟!

    چون من بعضی وقتا واسم پیش میومد که منتظر هدایت می موندم و نمی دونستم قدم بردارم یا نه ! چون راه رو به خدا میسپردم بعضی وقت ها این سوال برام ایجاد میشد نکنه با اقدام و برنامه ریزی خودم دست خدا رو ببندم ( چون قبلا دقیقا همین کار رو می کردم و فقط از راه خودم میرفتم با ذهن استدلالی خودم فقط )

    ولی اینجا دیدم استاد خودش تو مسیر افتاد ، راه خودشو رفت ، ازونور شاخک هاش هم واسه دریافت هدایتش هم تیز بود تا اگه قراره تغییری انجام شه اون رو دریافت کنه و عمل کنه

    پس من برای خودن برنامه میچینم ، حرکت میکنم تو مسیر خدا بهم تغییرات رو میگه

    یکی از کاربرد هایی که ازین نوع سبک هدایت خواستن داشتم مربوط به شغلم بود

    وقتی استاد گفت که خدا به خواسته ی قلبی ما آگاه تره یادم اومد که من برای انتخاب شغلم مردد بودم ، یه مدت اصلا نمی دونستم باید چه شغلی رو شروع کنم چون از شغل فعلیم ناراضی بودم ولی به خدا میگفتم تو بهتر از من به خواسته ها استعداد ها و‌علایقم آگاهی من رو‌به اون‌شغل مناسب خودم هدایت کن و خیلی هدایتی الان تو شغلی هستم که عاشقشم

    بعضی وقتا انقد مصر میشم روی مسیر خودم‌که هر گونه نشانه تو مسیر رو نادیده می گیرم

    بعضی وقتا انقد مصر میشم که تا هدایت نیاد اقدام نمیکنم که منفعل میشم

    چقد جالب که استاد پیش بینی کردن آرژانتین قهرمان میشه و مریم جان گفتن که این نشونه هست

    من فکر میکنم استاد از روی قوانین پیش بینی میکنن ، آرژانتین از همون اول با انرژی و روحیه بالا اومده بود و بازی هاش رو با حمله و با هدف بردن شروع می کرد

    و خیلی از تیم ها مثل ایران این قانونی که استاد همیشه میگن رو نادیده میگرفتن و وقتی میومدن تو بازی واقعا انرژی پایین و ترس اون ها رو آدم احساس میکرد

    اگه حمله نکنی باید دفاع کنی دیگه

    اگه رو به پیشرفت نباشی قطعا رو به ‌پس رفتی

    اگه توجهت به خواسته نباشه به ناخواسته هست

    وقتی جان جهانی رو میدیدم با این قانون تیم ها رو می سنجیدم و میدیم واقعا قانون تو هر مقیاسی داره کار میکنه

    ایران میومد تو بازی واسه گول نخوردن یا وقت کشی یعنی از همون اول با ضعف وارد میشد

    واسه هر چی خودمون رو آماده کنیم به همون سمت هدایت میشیم به شرط باور قلبی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    ندابشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1412 روز

    سلام استاد عزیز و مریم زیبا

    چقدر نشونه !!!برای من توی این قسمت از سفر به دور امریکابود

    ممنون از خدا،که انقدر روشن و واضح با من حرف میزنه!

    من یه خواسته ای دارم از مدت ها قبل!درگیر یه کار قانونی ک خیلی وقته منتظرم تموم شه

    طبق فایل کشف قوانین،میگفتم خب من خالقم

    من باید باورهای درست ایجاد کنم ،عمل کنم و نتیجه اتفاق بیفته

    ترمزامو پیدا کردم تا حدی و عمل کردم و هرروز دارم تکرار میکنم باورهای جدیدمو،تا اونقدر قوی بشه ک دیگ نتونم نگران نتیجه باشم یا عجله برای نتیجه داشته باشم

    بله استاد!چه به حق و زیبا میفرمایین

    ما خواسته داریم اما باید تسلیم خدا باشیم

    خدا اگاهه به دلو قلبو خواسته ی ما

    خدا میدونه چی خوبه و چی بده اون لحظه ک ما چیزی میخواییم،ما نمیدونیم از کیفیت و شرایط اون لحظمون

    و خدا بهتر و بیشتر از ما دوست داره،که ما به خوبی ها وزیبایی ها هداییت بشیم

    پس دل بسپاریم به بزرگترین و قادرترینو هادی ترین دلدار️‍

    نشونه ها گاهی اونقدر غیر منتظرن ک قشنگ صدای خداست

    من روزهای اخیر یک تصادف داشتم

    با ماشین زدم به یک خانم!!! زیر پل عابر!!! و اصلا امکان نداشت توی اون اتوبان عابری باشه

    و هیچ اتفاقی،برای هیچ کس نیفتاد

    درواقع اصلا انگار هیچ تصادفی نبوده

    فقط ی نشونه ،ی اگاهی بوده واسه من

    در واقع میخوام بگم چقدرررر این اتفاق به ظاهر بد،برای من درس و‌نشونه و نتیجه ی کار کردن روی خودم داشت

    اون لحظه اصلا نمیدونم چجوری ،خدا فرمونو هدایت کرد به سمت چپ… چون اگه به راست میرفتم معلوم نبود چه بلایی سر اون خانم،یا خودمو بقیه ماشینا و کامیونا میومد،خلاصه گرفتم چپ و اصلا منی ک با بلوک های سمت چپ ،فقط چند سانت فاصله داشتم،چطور اصلا با شدت ک گرفتم به سمت بلواره وسط،ماشینم برخورد نکرد به جایی؟؟؟(حالا کم کم میگم خدا چرا اینکارو کرد با خود ماشینم)

    تنها اتفاق ،این بود ک آینه ی ماشین ،سمت راست،خورده بود به خانومه و شکسته بود

    من با تمام توکلم بخدا،اون لحظه پیاده شدم !ترسیده بودم،ولی کل وجودم ته قلبم ارامش داشتم

    انگار توی وجودم ،یکی میگفت هیچی نیست نترس!

    رفتم پیش خانومه،صداش کردم جواب دادو تا امبولانس بیاد باهاش حرف میزدم ک ی وقت شوک نشده باشه

    خدا چرا انقد ماهه؟؟؟؟؟

    من حواسم اصلا ب پل نبود ک زیر پل عابر این اتفاق افتاد

    ادم هایی مهربون میومدن ومیگفتن خانوم چیزی لازم دارین؟گفتم نه ممنون ولی مبهوت رفتار مهربونشون بودم . چرا؟؟

    چون میتونستن بهم اضطراب بدن با گفتن این جمله ها ک در نره دختره! پلیس خبر کنین آآی مردم! یا عکس از ماشین بگیرین

    نمیدونم خلاصه حرفی که منو استرس بده

    هم خانوم حالش خوب بود هم من

    و بهمون میگفتن،خانم نگران هیچی نباش مقصر نیستی و اون خانمو شماتت میکردن …این کارت خیلی خطرناکه ممکن بود این راننده و بقیه ماشینا نابود بشن وقتی پل هست،چرا از زیرش رد میشی؟؟؟؟

    خلاصه هنوز درک نکر‌ده بودم این نشونه،میخواد چی بگه میخواد چه حرفی بهم بزنه

    ولی منتظر بودم

    وقتی داشتم با اون خانم حرف میزدم فهمیدم ک جایی سرکار میره و خلاصه سه تا بچه داره و ی شوهر ک معلوم نیست کجاست!

    امبولانس ک اومد،بهم گفت زنگ بزن کلانتری و راهور بیان و ماشین میره پارکینگو خلاصه ازین چیزا که تصوره اینکه من 20روز ماشین نداشته باشم دلم خالی شد‍

    ولیییییی خدااااا چقدرررر ماههه!!!

    پلیس کلانتری اومد،گفت ماشینو میزاریم حیاط کلانتری،تاشب رضایتو بگیر بیا ماشینو ببر.

    راهور اومد گفت واقعا تصادف بوده ؟گفتم بله!

    گفت ماشین ک معلوم نیست همه چیش سالمه جز آینه ک اونم معلوم نیست الان خورده باشه!

    این وسطم خانومه رفته بود بیمارستان با ابجیم،

    تیکه ی آینه وسط خیابون بود

    ینی اگه آینه ام نمیشکست،پلیس نمیخواست باور کنه…..

    خدایااااا تو چقدر ماهییییی عشق من️‍️‍

    تو همه ی اینا،حرفای دورو بریا بود ک ی پولی به پلیس یا چه میدونم رشوه بدیم ماشین نره پارکینگ

    اما قلبم میگفت نه ندا!! بیا امتحان کن

    مگه استاد نمیگه ،اصولی! قلبی !انسانی!،مثل خدا ،با ااصول خدا ،بری جلو،لازم نیست به کسی باج بدی،

    قانونو کلانتریو دولتو ….هیچ کس هیچ قدرتی نداره!!!

    امتحانش کردم

    رفتم بیمارستان پیش خانومه! از سرتاپاش عکس گرفتیم همه جاش سالم بود

    خداروشکر

    طبق نظر دکتر ترخیص شد

    باهم اومدیم کلانتری،یهو پلیس گفت نه!خودش نباید رضایت بده باید همسرش بیاد

    این ک همسرش معلوم نیست کجاست!!!!

    بازم کنترل ذهن!

    ندا نگران نباش ،خدا حواسش هست …اصرار نکردیم !نه همین امشب رضایت بده

    از کجا معلوم فردا رضایت بده!

    خلاصه وقتی داشتیم میبردیمش خونش،من تعداد روزایی ک دکتر گفت باید استراحت کنه،ضربدر درامد روزانش کردم براش واریز کردم

    نه بخاطر این ک من بهش زدم

    نه بخاطر اینک ،نمک گیر بشه رضایت بده

    چون من احتیاجی به رضایتش نداشتم مدارک کامل بود و بیمه داشتم و خلاصه هیچ باجی در کار نبود

    ممکن بود حالا چندروزی ماشین بره ‌پارکینگو پروسه اداریو، که البته من اصلا نمیخواستم این اتفاقا بیفته و هی میگفتم ماشینم هیچ جا نمیره

    وقتی قلبم گفت اینکارو بکن،نه خبر داشتم شوهرش اومده خونه،نه حتی یک ریال اضافه زدم یا کمتر

    تمام نجواهای ذهنیمو اون لحظه بررسی کردم

    که اصلا چرا داری پول میزنی براش؟

    که ببینم هدفم چیه؟درسته یا غلط؟ شرکه یا نه؟

    خدارو قادر میبنی یا خودتو ؟

    ینی خدا نمیتونه به این خانم برای چندروز بیکاری کمکش کنه؟حتما تو باید پول بزنی؟ مطمعنی ک باج نمیدی یجورایی رشوه نیست؟؟؟

    ته همه ی این سوالای ذهنیم، رسیدم به ارامش قلبیم️‍

    من نه میتونم به کسی کمک کنم و نه مسئول کسی هستم!من تصا‌دف کردم درست!!اما اون خانم، مقصره اسیب رسودن به خودشو بیکاریشه،با قانون مملکت کاری ندارم ولی

    اون باید از پل رد میشد و توی بزرگراه دل به دریا نمیزد

    این بیکاری نتیجه ی فرکانسای خودش بوده،

    همون طور ک تصادف هم برای من نشونه بود ک هنوز تا اون لحظه درکش نکرده بودم ومنتظر ته ماجرا بودم

    خلاصه دیدم نه! هیچ شرکی پشت این‌واریز نیست و بارها بلند توی ماشین،پیش همه گفتم من این پولو برای ارامش قلبم زدم

    مثل اینک مثلا رفتم ی جایی ی غذا خوردم یا خوش گذروندم اندازه ی همون حس خوبی ک میگیرم ازین واریز هم میگیرم

    خلاصه گزاشتیم خونشو متوجه شدیم همسرش اومده

    برگشتیم و من فرداش با اسنپ به کارام رسیدم تا شب ک بریم دنبال خانومو همسرش تا بریم کلانتری برای رضایت..

    قبل این،بارها تماس گرفتیم جویای احوال خانوم باشیم

    شوهرش،از ما درخواست برنجو روغن و این چیزا داشت!

    عجیب بود🫤

    ولی بازم حرفای استاد! رشوه نه،باج نه!

    گفتیم نه!امشب میریم کلانتری یا بالاخره تموم میشه یا طبق روال قانونی

    قانون چیه ؟؟

    قانونو تو میسازی وقتی تسلیم خدایی..

    قانونو تو‌میسازی وقتی خداگونه رفتار میکنی..

    قانونو تو میسازی وقتی قدرتو به غیر خدا نمیدی…

    توی ماشین ،حرف بود ک ی پولی بدیم به شوهر خانوم،که رضایت بگیریم

    چقدرررر خوبه ک یکی از شاگردای خوب استاد،مثل استاد حرف بزنه و حرفای تورو تایید کنه( لیلا بشارتی)

    ابجی ماهه من،چقدر اون شب مثل فرشته ها بودی واسم

    چقدر اون شب دوست داشتم محکم بغلت کنم بلند گریه کنم ولی گیج بودم از معجزه هااا

    توی جواب این شرک،من میگفتم نه!خیلی محکم..

    چرا پول بدیم؟مگه من کار اشتباهی کردم؟ تازه کنار این خانومم بودیم تا شب،چون خانوادش نیومدن،

    در صورتی ک همه ی مامورا امبولانس ،بیمارستان میگفتن شما میتونین برید خونه!

    ابجیمم تایید میکرد تو ماشین،حسم بهتر میشد

    چون میدونستم اون داره خدامنشی تایید میکنه

    فرکانس….

    خدا تو چقدررررر. ماهییی عشق من

    پامون رسید به کلانتری،پلیسه گفت خانوم برو بیرون شما

    فقط این خانوومو شوهرش بمونه!

    وقتی پلیس داشت با اونا حرف میزد،من بغض خفم میکرد!!! نه بخاطر ترس

    بخاطر حرفای خدا ،حرفای چن دقیقه قبل خودم توی ماشین،ک از دهن پلیس داشت به اونا زده میشد

    پلیس گفت نه طرف شما این خانومه،نه من!!!

    طرفه شما بیمست

    ولی میتونین بین خودتون حلش کنین

    در ضمن زیر پل بوده

    شوهر خانوم گفت ،گوشی زنم شکسته! پلیس گفت اون ماشین در قبال گوشی شما مسئولیتی نداره!

    مرده گفت اینجوری ک نمیشه! پلیس گفت اکی

    خانومه شما هیچ جراحت یا شکستگی نداره ولی خیلی اصرار داری فردا برو بیمه ،پزشک قانونی …. ببین چطور پیش میره

    پلیس صدام کرد،گفت میتونی راضیشون کنی با پولی چیزی؟؟؟

    خیلی جسورانه بدون نگرانی از نتیجه، گفتم من بخاطر ارامش قلب خودم مبلغی زدم به خانوم برای استراحتش،نه برای رضایت

    اما اگه پول برای رضایت میخوان نه شرمنده! تشریف ببرن بیمه

    شوهر خانوم،شوک بود

    چون خبر از پول نداشت ک من به خانومش زده بودم

    خلاصه گوشیشم میدونستم خرابه و به روی خودم نیوردم ک خانومه بمن توی ماشین گفته بود گوشیم از قبل خرابه ،وقتی میخواستم میس کال بندازم شمارمو داشته باشه

    اما خب شوهرش،اونجا بهش گفت بود رفتیم کلانتری،بگو گوشی میخوام

    نتیجه کار این شد،ک اون مرد بخاطر همون رفتارو خواسته هاش ،برخوردی باهاش شد توی کلانتری،ک گفتم خدایااااا چقدر داری واضح حرف میزنی

    فرکانس…

    در کمال ارامش،رضایت گرفته شدو من ماشینمو برداشتم اوردم خونه همون شب

    چقدر با احترام باما برخورد شد توی کلانتری

    چقدر من ارامش داشتم

    وقتی ب ماشینم رسیدم کلی قربون صدقش میرفتم

    چون خدا با ماشین من،داشت باهام حرف میزد

    فرمونو بوس میکردم

    ابجیم میخندید چون میفهمید چون اونم درک میکرد چون مدارش خیلی بالاست چون شاگرد قدیمیه استاده

    نشستم کلی فکر کردم خدا چی میخواستی بهم بگی ،جدا از همه ی این امتحان دادنم واسه چیزایی ک از استاد یاد گرفتم؟؟؟

    فهمیدم این‌توی جواب همون خواسته ی قدیمیه!

    خدا بهم گفت:دختر خوشگلم،ندای مو طلاییم،دختر قهرمانم،ندای مهربونم

    من از خواستت خبر دارم،من میدونم تو قلبت چی میخوای

    من میبینم داری تلاشتو میکنی ک اونطور ک درسته مسیرو بچینی برای انجام خواستت،

    اما با این قضیه و داستان تصادف‌،بدون!!!

    فکر کنم فهمیدی ک اصلا توی قدرت من ،زمان تعریف نشده،همون طور ک ظرف 24 ساعت به ماشینت رسیدی ،قانونه مملکتو همرو عوض کردم واست،پس برای اون خواستتم بدون،ک واسه من کاری نداره

    ولی شاید موقعش نیست

    تا قبل فایل امروز،میگفتم ترمز باید بازم پیدا کنم

    اما همیت الان،یک ترمز جدید پیدا شد!!! خیلی ریز

    ک اقا چرا فکر نمیکنی به این که وقتی میدونی اقداماتو انجام دادی، خدا اگاه تره ک الان انجام نشه ،تو چه میدونی .،. شاید قراره ،ی وقته بهتر با عزتو ارامش اون خواستت انجام بشه!

    ترمزمن :گیر دادن به پیدا کردن ترمز جدید بود جوری ک میگفتم نه فقط ترمزا هستن

    نه دختر خوب!!!زمانو بسپار بخدا و باورهاتو تکرار کن

    اینجور نشه ک هی ترمز پیدا کنی باور بسازی ،چندروز تکرار کنی باوراتو،یعد دوباره گیر بدی نه ! من بازم ترمز دارم

    کل حواست بره ب ترمز

    مثلا استاد بگه نه من حتما میخوام برم اون شهرو کشور ببینم،نه بارونو ولش کن،نه تماس دوستمو ولش کن

    شاید اگه نشد برم ،ترمز دارم

    ماشینو بزنم بغل، ببینم کدوم ترمزه من باعث شد،بارون بباره ک ما نتونیم بریم

    باباااااا باید رها بود،تو کار خودتو انجام دادی باوراتو ساختی،عمل کردی

    با نشونه های خدا همراه شو.::

    من داشتم ازینور بوم میفتادم

    استاد میگه:ما نمیدونیم اون خواسته،توی لحظه خوبه یا بد ولی خدا تو خواستمونو میدونی خودت هدایت کن!

    راستی همون یه آینه ی شکسته!باعث شد برم یه آینه ی جدید هم برای سمت چپ بخرم درواقع دوتا آینه!

    در واقع اهمیت بیشتر به وسایلم ک در خدمته منن!

    همین باعث میشه من قدردان دارایی هام باشم و به ماشین های بهتر هدایت بشم بزودی

    میخوام بگم یه تصادفه به ظاهر بد،چقدررررر توش نکته هست چقدر برای من نعمت داشت

    چقدر خدا قبل تصادف ،خواسته بمن بگه این درس هارو و من نفهمیدم

    تا با این تصادف بفهمم

    به نظرم درسته هیچ اتفاق بدی برای من نیفتاد از همه ی جوانب،ولی یجورایی چکو لگدی شدن بود وقتی نمیفهمی الهاماتو

    چقدررررر با ابجی لیلا هروزز ،باورای جدید واسه موضوعات مختلف میسازیم سر همین تصادف

    چقدر تضادهای جدیدو با همین تصا‌دف،منطقی میکنیم

    اصلا همین تصادف ایمان منو قوی کرد

    چقدررررر خدا منو دوست داره چقدر عاشقمه ک همه تلاششو میکنه ک من همیشه توی بهترین شرایط باشم،من ببینمش ،من صداشو بشنوم

    همیشه تو رابطه های زمینی،میگیم با عشق و حس خوب و بدون وابستگی

    اما خدایاااا رابطه ی منوتو،باید چیزی جز وابستگی نشه

    من میخوام همیشه وابستت باشم من میخوام وقتی نشونتو صدات نیست ،انقد خودمو بررسی کنم تا بفهمم چرا نیسی چرا قهری

    چون میدونم اونقدر باقدرتو ،با ظرفیتی ک نمیگی خب الان وابسته شد پدرشو دربیارم یا چه میدونم هزارتا چیزی ک روی زمین بین ادما توی تمام روابطو کارها ،هست ک اونم باز بخاطر فرکانس ادماست

    خدایا میدونستی قلبه منی؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      حامد میرچناری گفته:
      مدت عضویت: 1240 روز

      سلام امیدوارم حال دلتون عالی باشه ،چقدررر خوشحالم وقتی یه خانم قوی و قدرتمند میبینم و چقدر تحسین میکنم این قوی بودن رو ،احسنت ،احسنت که نترسیدی و باج ندادی ،آفرین که تسلیم خداوند بودی نه تسلیم رییس کلانتری و بقیه ،آفرین که به قانون کار نداشتی و قوانین خاص خودت رو داشتی …کامنت زیبایی که نوشته بودی رو تا آخر خوندم و لذت بردم ،در مورد ترمز ها لازم میدونم که یه تجربه بگم ،منم چند وقت پیش همش از خودم میپرسیدم چطور برم یه مرحله بالاتر یه مدار با لاتر چطور از اینجایی که هستم یه مرحله برم بالاتر ؟چجوری تمام ترمزهام پیدا کنم ؟انگار خوده خدا اومد در گوشم بهم گفت تو حال و احساست خوب باشه و تمرینات انجام بدی و نگران نباشی ترمزها یکی یکی به تو گفته خواهد شد ،خب من گوش کردم و رفتم دنبال زندگیم بدون هیچ نگرانی و میلیاردها بار تکرار کردم که خداوند از من بیشتر می‌خواد که من ثروتمند بشم (البته هر بار که تکرار میکردم دلایل منطقی هم براش میاوردم که چون به گسترش جهان کمک میکنم و…)خلاصه روزها و روزها تکرار میکردم یه صبح که از خواب بیدار شدم اصلا یه آدم دیگه بود و اصلا دیدگاهم تغییر کرده بود انگار دوباره یکی‌در گوشم گفت توی این مدار و‌مرحله جدید تو اصلا نباید به ناخواسته ها توجه کنی و درموردشون حرف بزنی (اینو من خودم قبلا هم میدونستم اما مثلا وقتی یه ناخواسته تو زندگیم پیش میمومد میگفتم خب باید فلان کار و فلان کار و فلان کار بکنم حتی مثلا ساعت ها احساسم بد می‌شد تا راه حلش رو‌ پیدا کنم یا میرفتم شاید از راه های منفی دنبال راه حلش اما تو مدار جدید به من گفته شد که اصلا به این‌موضاعات نباید توجه کنی و یه خط بکش توی ذهن ات درمورد ناخواسته ها ،…در آخر بگم لذت بردم از اون تعریفی که از خودت کردی ندای مو طلااااایی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        ندابشارتی گفته:
        مدت عضویت: 1412 روز

        باسلام خدمت شما

        ممنون که وقت گزاشتین و کامنته منو مطالعه کردین

        و یه تشکر دیگه بابت تجربه ی خودتون

        ممنون از فرمایشاتتون و تجربیاتتون

        که باعث منطقی تر شدنه اموزش ها شد

        امیدوارم همیشه روی شونه های خدای بزرگ باشین و از این دنیای پر نعمت لذت ببرید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    شادی گفته:
    مدت عضویت: 2094 روز

    سلام به همه ی دوستان.

    نمیدونم چرا جدیدا ذوق دارم که اولین کامنت یه فایل تازه منتشر شده رو در سایت من گذاشته باشم.

    استاد در مورد هدایت خداوند که اول فیلم صحبت کردین , من بعد از دیدن نیمی از فیلم , پاوز کردم و رفتم به کارهام رسیدم و اومدم دوباره فیلم رو ادامشو ببینم.

    داشتم به حرفاتون عمیق میشدم که متوجه شدم من در گذشته اینطور بودم که ,مثلا قرار بوده که دختر من به مسافرتی بره و من میدونستم که در اون زمان تایم بیشتری برای کارهای شخصیم یا هر چیزی از این دست دارم.

    ذهن من اینطور عمل میکرد که باید اون کارها رو انجام ندی و صبر کنی تا مسافرت دخترت بشه , و بعدا انجامشون بدی .

    حالا میتونست این کار شروع یه کار نقاشی یا خیاطی مورد علاقم بود.

    بعد که زمان موعود میرسید یا روی تختم دراز میکشیدم و هی میگفتم من که وقت دارم . حالا تازه رفته مسافرت. یه روز میگذشت . روز دوم به همین شکل با یه بهانه دیگه . روز سوم یه ناراحتی یا مریضی پیش میومد وووو تا روز اخر مسافرت دخترم . روز اخر هم میگفتم که ولش حال اشکالی نداره که .

    حالا اینا یه مثال بود . تو موارد مختلف این تعویق انداختن کارها رو داشتم . حالا چه ارتباطی به هدایت و حرفهای استاد داره >>>

    اینکه من باید الانمو زندگی کنم و از خدا هدایت بطلبم که چه کاری رو انجام بدم و اصلا منتظر اتفاق و فرصت خاصی در آینده نباشم . و برای قدم بعدیم هم هدایت بطلبم و انجام بدم . حالا در اون بازه ی زمانی که ذهنم میگفته که, تو مثال مسافرت یکی از اعضای خانواده , فلان کارها رو انجام بده ,خب بازهم ادم ازخدای خودش هدایت میطلبه و اون زمان رو به یه زمان مفید تبدیل میکنه و لذتش رو میبره.

    ولی اینکه به ذهن گوش میده ادم و خدا رو فراموش میکنه ,اینطوریه که ادم تو دام یه سری تنبلیها و تعللها میفته .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    یاسمن زمانی گفته:
    مدت عضویت: 2424 روز

    سلام به استاد و مریم گلی و هم خانواده ای های نازنین!

    چقدر خوبه که آدم بتونه همچین طرز فکری رو در خودش پرورش بده که مثلاً با اینکه خیلی دلش میخواسته یه اتفاقی بیوفته (اینجا رفتن و دیدن سن آنتونیو)، وقتی اون اتفاق نیوفته یا نشونه هایی بیاد در خلاف جهت اون، هی اصرار نکنه به همون چیزی که میخواسته، یا تاسف نخوره، به جاش بگه این یه نشونه بوده برای هدایت شدن به مسیر بهتر. با آغوش باز از اتفاقات استقبال کنه و نچسبه به یه چیز. چشم و گوشش رو باز کنه برای نشونه ها… تسلیم خداوند باشه، بذاره خدا هدایتش کنه…و چقدر خوب شما استاد عزیز و مریم جان این کارو در عمل انجام میدین.

    وقتی راجع به بزرگی تگزاس صحبت کردین برام سوال شد بدونم چقدر بزرگه و رفتم سرچ کردم: مساحت ایران حدوداً 1 و نیم کیلومتر مربع، مساحت تکزاس حدوداً 700 هزار کیلومتر مربع هست. واقعاً خیلی بزرگه!!

    چقدر خوب بود اون فضای بازی بچه ها، اون اتاقی که شبیه فضا درست کرده بودن خیلی جالب بود…منم دلم خواست برم اونجا بازی کنم! من خیلی وقتا که با خواهرزاده م میریم پارک من هم پا به پاش وارد زمین بازی میشم و بازی میکنم، خیلی فانه :))

    اوه مای گااااااد…کباب کوبیده..چقدر دلم خواست!

    ای جانم استادمون داره با دوستش بازی میکنه :) چه خوبه که آدم یه دوستِ پایه داشته باشه برای بازی!

    به به چه ساحل آفتابی زیبایی…من هر چی آفتابی باشه دوست! :)

    عزیزم چه قشنگه اون سقفی که از بادکنک ساختن..چه ایده های باحالی میدن واقعاً!

    ماشالله هیکل ورزشی استاد! هزار آفرین به این اراده که اون هیکل قبلی (یه کمی چاق (چشمک)) رو به این هیکل تبدیل کردین استاد جان. عاشقتونم (قلب)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    یکتا سعادت گفته:
    مدت عضویت: 1619 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم جونم

    و تمام دوستان فوق‌العادم

    استاد من و خانواده‌ام همراه شما 2 ماه در سفر بودیم

    ولی سفرهای ما از چهارشنبه شروع میشد تا جمعه

    چه سفر فوق العادی داشتیم

    چه جنگل های عالی دیدیم

    چشمه رودخانه های زیبایی دیدم

    تجربه های کسب کردیم

    استاد بقدری من سریال سفر به دور امریکا میدیم

    و چند قسمتشو دخترمم وقت میکرد میدید

    میگفت مامان زندگیت شده مثل زندگی استاد عباسمنش

    و گفت هیچ سالی نبود ک از پائیز تا زمستان ما انقد سفر رفته باشیم

    وااای خدا جونم چقد ما را هدایت میکرد

    ب سمت زیبایی‌ها

    یه شب هوا سرد بود

    می خواستیم اتیش روشن کنیم نمیشد

    بد بخدا گفتم هدایتمون کن ما اتیش روشن کنیم

    بد گفتنم

    یه اقایی اومد گفت ما داریم میریم از اتیش ما استفاده کنید

    چه اتیش بود ما تا ساعت 4صب دم اتیش بودیم

    و من کلی با خدا صحبت کردم

    چقد حس و حالم خوب بود اون شب

    تمام سفر های ما بی نظییر بود

    چقد غذا هایی خوشمزه خوردیم

    ک موزییک زنده داشت کلی رقصیدیم

    دخترم ب قدری هیجان داشت میگفت مامان چقد خوش میگذره

    استاد دمتون گرم تحسینتون میکنم چقد خوش تیپ شدید

    استاد امروز از خواب بیدار شدم

    از خدا خواستم یه مسیری بهم نشون بده

    که اونم تو مسیر غرب و شرق بود

    امروز قبل اینکه فایل ببینم گفتم خدایا تو یه نشانه بده

    منو هدایت کن

    مسیر غرب برم یا شرق

    سمت غرب ک بودم چند روز پیش ب همسرم گفتم دلم میگه بریم شرق بد ک رفتیم دیدیم اونجا خیلی سر سبزه تر

    خیلی شیک تره

    ولی غرب خیلی خشک تر بود

    نشانه هام سمت شرق بود

    بد امروز از خداخواستم گفتم

    یه مسیر نشانم بده

    برای خودم این مسیر شرق واضح و شفاف بود

    بد صبح فایل دیدم شماهم در مورد هدایت و مسیر شرق غرب گفتید

    مونده بودم همین طور ک چقدر این مسیر برام درسته ک برم سمت شرق

    خدا را شکر گفتم ک انقد با نشانه واضح برام صحبت میکنه

    وسط های فایل همسرم زنگ زد

    گفت میریم شرق یا غرب

    گفتم شرق گفت اتفاقن خودمم اینو دیده بودم ک میگی شرق

    وااای خدا دارم دیونه میشم

    استاد یه کاری دارم انجام میدم تموم شه میام راجبش صحبت میکنم

    که اینکار چقد فوق العاده داره برام پیش میره

    امروز فقط مسیر شرق میرم

    همه کارهامو میسپارم ب خدا

    اون منو هدایت میکنه

    ب مسیر درست

    انسانهای درست

    من در زمان مناسب و در مکان مناسب هستم

    و انسانهای درست سر راه من قرار میگیرن

    استاد داشتم پایان میدادم ب متنم که دلم خواست چند روز پیش ی اتفاقی برام پیش اومد براتون تعریف کنم

    من این باور خیلی باور دارم وقتی میگم خیلی اتفاق ها برام خوب پیش میره

    من در زمان مناسب در مکان مناسب با افراد مناسب قرار میگیرم

    چند سال پیش ک مستجرم یه روز زنگ زد گفت

    من کولر گازی میخوام

    و من چند هفته بود ک با شما اشنا شده بودم

    و یه ملکی خریده بودیم دستمون اون تایم هیچ پولی نبود

    هیچی

    و مستجرمم اصرار میکرد من کولرگازی میخوام

    رفتیم قیمت کردیم گفتن 20 میلیون

    منم اون موقع هیچ پولی نداشتم

    گفتم چکار کنم بد همسرم خیلی عصبی بود گفت اینم وقت گیر اورده تو این موقعیت (خندم گرفت )

    منم هر روز داشتم شکر گزاری میکردم

    بد گفتم خب نیاز داره ما باید بر اش تهیه کنیم

    بهمن ماه بود و ملک ما اداری بود

    و ب یه شرکت رهن داده بودیم می خواست نمی دونم چ مدرکی بگیره یادم نیست

    اسرار میکرد من این کولر میخوام و سریع برام تهیه کنید

    من و همسرم ب هیچ عنوان تو هر شرایطی که باشیم

    قرض نمیکنیم

    بد گفتم خیره پولش جور میشه

    بد چند روز ما ب طور معجزه وار یه کولر خریدیم

    و پولشم خیلی راحت 23 میلیون جور شد سال 99

    و ما رفتیم وصل کردیم تحویل دادیم

    بد من این ملک فروختم

    و اون شخصی ک ملک گرفت گفت کولر گازی ببرید

    من لازم ندارم

    و به یه شخصی گفته بودن اومده بود باز کرده بود

    اماده بود

    همسرم رفت اورد جا نداشتیم ب مدت یک روز

    گفت بزارمش زیر پله ک مثل انباری بود جا داشت بدن میام جابجاش میکنم

    بد اون یه روز شد دوهفته

    بد چند روز ما یه جایی می‌خواستیم بریم خیلی عجله داشتیم

    همسرم ساعت 3نیم میاد

    بد من داشتم رو دروه 12 قدم کار میکردم

    یه سرو و صدای شنیدم گفتم همسایه بالایمونه

    بد همون لحظه زنگ زدم ب همسرم گفتم دیر میشه

    ساعت 1 خونه باش مرخصی بگیر بیا حرکت کنیم

    گفت باشه

    همسرم اومد خونه دید کولر نیست

    اومد بالا گفت کولر نیست گفتم خبر ندارم

    زنگ زد ب بالای هامون اونام گفتن ما خبر نداریم

    به همسرم گفتم نیم ساعت پیش یه صدایی اومد ولی من فکر کردم همسایه بالای مونه

    بقدری عصبی بود یه لحظه منم حالم بد شد ب مدت 5دیقه

    ولی سریع خودمو جم کردم

    و همون روزم داشتم فایلی ک شما در مورد خونتون تعریف میکردید

    ک اب گرفته بوده پارکت خونتون رو ولی سریع حستونو خوب کرده بودید و نتیجه گرفته بودید

    ب همسرم گفتم ولش کن

    توکل بخدا

    اون کولر ماست پولش ب طور معجزه اومده بود

    خریدار نخواستش

    هیچ کس نمی تونه اونا استفاده کنه اون مال حلاله

    ک اینا را میگفتم هم خودم و همسرم اروم شیم

    بد همسرم گفت من قیمت کردم اون قیمتش خیلی الان بیشتر شده

    گفتم دیگه ادامه نده دست و صورتتو بشور

    من بهت قول میدم آرامش داشته باشی ب یک ساعت نمیکشه

    میارنش

    منم نهار اوردم غذامون خوردیم

    من ک ارامش خیلی زیادی داشتم

    و ذهنمو سریع کنترل کردم

    و همسرمم اروم کردم

    گفتم هیچی نگو اینجاست ک باید کار بسپاری ب خدا

    و خودتو کنار بکشی

    فقط توکل کن

    همسرمم اروم کردم

    گفتم خدایا اون مال ب من برمیگرده بدون اینکه من قدمی بر دارم

    بد ک اینا از ته دلم از خدا خواستم

    همسایمون زنگ زد گفت چی شده

    دیگه جریان تعریف کرد همسرم

    گفت من زنگ میزنم ی دوست دارم ببینم چکار میتونه کنه

    زنگ زد و گفتن اره در باز بوده و اون شخص برده بوده

    و تازه داشته بازش میکرده

    بد همسایمون گفت سریع بهش بگو بیاره

    و اونم سریع کولر اورد

    و کولر ما تو یک ساعت سالم بر گشت

    و همسایمون گفت خانم سعادت

    چقد خدا با شما بود

    چقد شما خوبید همه کارهاتون چقد معجزه وار انجام میشه

    خدا را شکر

    بقدری من با دوره 12 قدم کنترل ذهن یاد گرفتم

    واقعا هر زمانی ذهنمو کنترل میکنم اتفاقها خیلی راحت

    برام انجام میشه

    استاد جان این یه ماه ک گذشت من خیلی معجزها دیدم

    میبوسمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: