سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 192 - صفحه 23

سوره اعراف آیه 152

سلام به همگی

شب قدرتون بخیر

این آیه رو امشب مینویسم که یکی از شب های قشنگ ماه رمضانه

و خیلی لذت بردم از مریم خانم زمانی که بهش تعارف میکردن توی این فایل میگفت من فست هستم من روزه هستم

کلی هم لذت بردم از انرژی که توی این فایل بود

خیلی ساده بگم

ما 52 دقیقه توی این فایل یه مکان محدود رو دیدیم که اگه دست من بود شاید جوری فیلم برداری میکردم که بعد از پنج دقیقه میگفتم خب دیگه از چی فیلم بگیرم

ولی اینقدر قشنگ این فایل تهیه شده بود

یه بار خود مریم رفت بین اونجا چرخید و بازخورد ها رو نسبت به اون دیدم

یه بار استاد رفت بین مردم و از زاویه ی اون ما اینا رو دیدیم

و کلی موضوعات دیگه که یه جورایی همون صدق بالحسنی اس

عظمت باید در نگاه ما باشه

امشبم به ایده ام میخام عمل کنم و یه آیه دیگه از قرآنو اون چیزی که ازش میفهممو میخام اینجا بنویسم

إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَیَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَذِلَّهٌ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا ۚ وَکَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُفْتَرِینَ ‎﴿١۵٢﴾

کسانی که گوساله را (معبود خود) قرار دادند، بزودی خشم پروردگارشان، و ذلّت در زندگی دنیا به آنها می‌رسد؛ و اینچنین، کسانی را که (بر خدا) افترا می‌بندند، کیفر می دهیم! (152)

آیه امشب خیلی دوس داشتم چون توش از ذلت توی دنیا اومده

داستان چیه

داستان قوم موسی هست که

موسی به جای سی شب

چهل شب میره با خدا مناجات میکنه

و توی همین تایم قومش گوساله پرست میشن

وقتی که موسی برمیگرده حسابی عصبانی میشه

و بعدش به قوم خودش این آیه رو میگه

بهشون میگه حالا که شما اینجوری گوساله پرست شدید

قطعا خشم خدا رو میبینید و خواری در زندگی دنیا نصیبتون میشه

این داستان

داستان خیلی از ماها هم هست

چرا

زمانی که خوده من اومده بودم تازه توی این سایت

فایل فقط روی خدا حساب باز کن رو خیلی دوس داشتم

اون زمان اصن فایل خاصی روی سایت نبود

فک کنم همش روی هم دیگه شاید بیست و سی تا فایل میشد

که شاخص ترینش فقط روی خدا حساب باز کن بود

من کلی این فایل رو گوش میکردم

خیلی دوسش داشتم

اون تایم من ازش نتیجه میگرفتم ولی مقطعی

یعنی چی

یعنی اینکه مثلا من میدیدم که روی فلانی نباید حساب باز کنم برای اینکه برام پول بریزه آ

ولی بازم حساب باز میکردم

بعد به مشکل میخوردیم من تازه به خودم میومدم که چه اشتباهی کردم

از اون تایم تا الان شاید الان مثلا پنج درصد بهتر شده باشم

هنوز که هنوزه من دارم پروژه ای کار میکنم

و هنوزم همون داستان هاس

که انگار یه جورایی نمتونم خودمو کنترل کنم

اینو اینجا میگم

چون مخام که با خودم صادق باشم و میدونم که اینجوری هستم و حداقلش اینکه اعتراف میکنم که این نقصو دارم

داستان قوم موسی ها هم همین بوده

اینا با چشم خودشون دیدن که فرعونی ها رو آب برده

دیدن که نتیجه ی اون فرکانس چی شده

ولی بازم همون آشو همون کاسه اس

اونایی که با فرعونی ها نمردن الزاما کسایی نبودن که ایمانشون فول بوده

بازم اون آیه خنده دارررری که خدا توی قرآن آورده رو میگم

زمانی که همین قوم موسی از دست فرعونی ها نجات پیدا میکنن

یعنی پاشون میرسه اینطرف آب

و فرعونی ها رو آب میبره

همون موقع ها

تاکید همون موقع

پشتبندش میان میرسن به یه گروهی که بت پرستی میکردن

قوم موسی بهش میگن که

موسی اینا رو نیگا

برای ما یه همچین خدایی بیار

یعنی دفه اولی که من این آیه رو خوندم غش کردم از خنده

که بابا شما دیگه کی هستین

لامصبا پیش پاتون فرعونی ها رو آب برده

بعد از اون مهلکه خلاص شدین

دو دقیقه نگذشته

اینجوری به موسی میگید

اون موقع خیلی برام این داستان عجیب بود

ولی الان که فک میکنم

میبینم که داستان اونا فقط این شکلی نیست

داستان خیلی از ما ها هم همین شکلیه

انگار این ذهن میخاد مرتب ما رو به هلاکت بکشونه

اگه یه ذره کنترلش نکنیم همه چی رو به باد میده

و از اون گذشته

ما همیشه توی قصه ایم

چرا من دفه ی اولی که این آیه رو شنیدم برام خنده دار بود؟

چون داشتم داستانو از بالا میدیدم

توی داستان که نبودم

خدا میگه مثلا که ما فرعونی ها رو چون کافر بودن هلاک کردیم

من که خارج داستان بودم

میگم درسته دیگه

ولی اونی که توی خود داستان همراه موسی بوده

دیگه خدا که اونجا براش صحبت نمیکرده که

دیگه کسی از بالا بهش نمیگفته که چه خبره

حالا بگه ام اون که به این سادگی باور نمیکرده که

فک کنید همین داستان برای ما اتفاق میوفتاد

ما هم مثلا یه نمیچه ایمانی داشتیم و دنبال موسی میرفتیم و نجات پیدا میکردیم از اون مهلکه

هزار یک قصه میبافتیم

نه این دریا به دلیل فلان منطق فیزیک توی اون تایم باز شده

بعد ما شششششششاننسسسس آوردیم

و اون بیچاره ها ترکیدن

وقتی توی داستان باشی معمولا اینجوری فک میکنیم دیگه

وقتی توی داستان باشی درک فاصله بین شرک و ایمان خیلی سخت میشه

حداقل توی ناخود آگاهمون اینجوری نگاه میکردیم

همین الانم داره اطراف ما این اتفاقا میوفته

ما هم قانونو میدونیم

ولی دونستن کجا باور کردن کجا

یکی پولدار میشه

میگیم بهش ارث رسیده

اون آدم خاصی بوده

اون از بچگی با ما ها فرق داشت

اون خانواده اش اینجوری بارش آورده بودن

اون فلان بود

اون ال بود

هزار تا داستان میاریم برای اینکه به خودمون ثابت کنیم که فلانی که الان به یه جایی رسیده یه چیزی داشته که ما الان نداریم اونو

این منطق ذهنه

اصن اگه اینجوری نکنه جای شک داره

و اگه مثلا میخاس خدا داستان زندگی یکی از ما ها رو توی قرآن بیاره

به نظرتون چه جوری اینا رو بیان میکرد؟

اون موقعی که مثلا فلان مشتری میاد

ما روش حساب باز میکنیم

بعد میره

و وضع ما بدتر میشه

بعد به خودمون میایم

دیگه اونو بت نمیکنیم

چهار روز اوضاع اوکی میشه

دوباره همون آشو همون کاسه اس

تازه الان شرایط خود من به نسبت خیلی ها خیلی بهتره

یه سری ها هستن که اصن نمیفهمن اینا رو

و میگن زندگی همینه دیگه

بعدم با نکبت زندگی میکننن و بعدم میمیرن

و اون طرفم تازه جایگاه شون جهنمه

ولی یه سری ها هستن

انعمت علیهمن

زرنگن

از یه جایی به بعد جلوی این داستانو میگیرن

به خودشون میان

از این برهه میگذرن

وضعشون خوب میشه

و بعدم جایگاهشون بهشته

بعد توی قران آورده اینو که میگه

اونی که رفته بهشت

و اونجا دیگه برای همیشه جایگاهش خوبه

میگه من یه همنشینی داشتم توی دنیا

دوس دارم بدونم کجاس الان

بعد میبینه وسط جهنمه

میگه خدایا شکرت نزدیک بود من به هلاکت بکشونه

ببین چه حال خوبیه

اون بازی رو برده

هم این طرفو برده هم اون طرفو

بعد نشون میده که یه رفیقی ام داشته که اون عین مردم عادی بوده

به قول معروف همرنگ جماعت بوده

همین آدم از اون رفیقش جدا میشه

بذار یکم اینطرفو بگم

وضع مالیش خوب میشه

شاسی بلند سوار میشه

کلی ملک و خونه میخره

کلی مسافرت میره لذت میبره

مهاجرت میکنه

شرکت های بین المللی

سایت های پر از فروش های دلاری

و از همه مهمتر

ایمان بیشتر به قدرت خدا

و…..

میاد جلو و عمرش تموم میشه

و جایگاهش اون دنیا هم بهشته

و اون رفیقش هر دو تا دنیا رو باهم باخته

یادمون نره که ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاس

هیچ کار خیری نیست که یه گریزی به پول نزنه

حتی نماز خوندم که خدا اینقدر روش تاکید داشته

اگه با حضور قلب نباشه

ارزشی نداره

یه دولا و راست شدن الکیه

چرا اینجوری میشه

چون طرف نگرانه

حالا اجاره امو این ماه چه جوری بدم

فلان بدهی رو چه جوری بدم

اصن نمیتونه ذهنشو متمرکز کنه

ذهنشم متمرکز کنه زورش به دلش که نمیرسه

اون دعا کردن اون نماز خوندن باید دلی باشه

باید از سر عشق ب خدا باشه

کی آدم میتونه ایجوری باشه

موقعی که مثل بچگی مون آرامش فکری داشته باشیم

موقعی که درگیر مسائل مالی نباشیم

موقعی که بازی این دنیا رو برده باشیم

چون اگه بازی این دنیا رو ببری جایگاهت بهشته

خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی

خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله ای بین حرف و عملشون نیست

دوستون دارم