سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 194

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار سِودا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

سفری رویایی پر از درس و آگاهی و رشد و تجربه کردن و لذت بردن و دیدن عظمت و شکوه و زیبایی بی نهایت خداوند درک قدرت و توانایی و ثروت جاری خداوند

آلاباما با شعار هیچ جا خونه خود آدم نمیشه و پرچم برافراشته این ایالت کنار پرچم آمریکا نمادی از عشق مردم به شکوه و قدرت این کشور جاده ای مثل همیشه تمیز و زیبا و پر از درختهای سرسبز کنار جاده ویزیتور سنتر که در ابتدای ورود به هر ایالتی هست و بروشور و اطلاعات عالی از زیبایی‌های هر ایالت آماده شده و در اختیار مردم قرار گرفته محیطی تمیز و آروم و زیبا که دختری زیبا در آرامش روی نیمکت دراز کشیده بود پلی باشکوه و زیبا با طراحی بی‌نظیر اسمون آبی و صاف و زیبا خدایا شکرت چشمم لایق دیدن زیبایی ها شد

مریم جانم تحسین برانگیز هستید چه زیبا و با عزت نفس بدون هیچ گونه نگرانی صادقانه از اینهمه تغییرات عالی و مثبتی که داشتید گفتید چقدررررر مهمه که این تغییرات مثبت رو ببینی تحسین کنی خودتو و به این رشد ادامه بدی تغییرات مثبتی که رشد به همراه داره رفتن به مدار بالاتری از آزادی و خوشبختی رو به همراه داره

واقعا چرا باید زندگی پیچیده باشه ؟چطور میشه راحت تر و آزادتر و رهاتر زندگی کرد ؟

باید با تمام وجود خواهان تغییر و رشد باشی تا هدایت بشی اون هم قدم به قدم آروم و آهسته اما پیوسته و متوالی

استاد جان سپاسگزارم که دوره ارزشمند احساس لیاقت رو آماده کردید و چه پاشنه آشیل اساسی هست برای دریافتن نکردن نعمت‌ها و موهبتهای جاری خداوند از خداوند میخوام که منو لایق کنه تا در مدار خرید و دریافت این آگاهی‌های خالص و ناب شما از این باور مهم دریافت و در وجودم نهادینه بشه الهی آمین خدایا خودت برام این دوره رو بخر

نکته مهم دیگه تو این فایل استاد جان تعهد صددرصد شما استاد جان برای عمل به قوانین هست اینکه تو سفری که به کویر مرنجاب با مریم جان داشتید با تمام سوالاتی که تو ذهنت بود که چرا مریم جان انقدر لوازم آرایش با خودشون آوردند ولی شما سکوت کردید نخواستید که عزیز دلتون رو قانع کنید جور دیگه ای باشه اجازه دادید در مدار بالاتر با تغییر خود خواسته مریم جان تغییر کنند و این رهایی شما باعث شد مریم جانم تو همون سفر تغییرات رو شروع کنه و ادامه بده تا به این حد از رشد و راحتی و آزادی و و انعطاف پذیری برسند چقدر این واکنش شما استاد جان درس داره

سفر باید یه سری ویژگی ها داشته باشه نه فقط رفتن به یه هتل و رستوران از قبل مشخص شده باید آزاد و رها سفری رو با هدایت خدا داشته باشی ویژگی این سفر باید راحتی و آزادی بیشتر کنجکاوی و یادگیری بیشتر ،حل چالش‌های سفر ،تجربه کردن لذت بردن رشد کردن و رفتن به مدار بالاتری از رشد باشه ،به صلح رسیدن و عاشق خودت و جهان اطرافت بودن باشه،زمان گذاشتن برای تجربه کردن خودت و خودشناسی خودت باشه این سفر اون سفری هست که من رو رشد میده شخصیت من رشد میکنه تو چالش‌های سفر تو میتونی به ظرفیت خودت پی ببری و فرد همراه خودت رو هم میتونی بهتر و بیشتر بشناسی و درک کنی

مریم جانم این تغییرات شما همه تغییرات مثبتی هستی که مدتهاست در من هم ایجاد شده نرم و مخملی و آروم با جریان الهی رها و تسلیم پیش میرم فارغ از نظر و قضاوت دیگران راحت گیر و منعطف تر شدم احساس لیاقتم درونی تر شده اولویت خودم راحتی و آزادی خودم شده و به همون نسبت زندگیم زیباتر شده ولی لازمه که این تغییرات مثبت رو ببینم هر روز تایید و تحسین کنم ازش به سادگی نگذرم و سپاسگزار خداوندم باشم تا توجه من به این ویژگی‌های مثبت منو به مدار بالاتری از رشد ببره

استاد جان چه ثروتی رو خدا به شما داده مریم جانم پاداش خداوند به خاطر این همه رشد و گسترشی هست که در مسیر توحید در این جهان خلق کردید

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

596 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مونا ترحمی» در این صفحه: 4
  1. -
    مونا ترحمی گفته:
    مدت عضویت: 2164 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم و سلام به خانوم شایسته عزیز که برای همه ما مخصوصا خانوم ها یه الگوی بینظیر هستن

    سلام به همه دوستان خوبم

    خدایا ازت سپاسگزارم که در این مسیر هستم و دارم برای رشد و پیشرفت خودم حرکت میکنم

    و خدایا ازت سپاسگزارم که باورهامون تقویت میشه با دیدن یک الگوی شایسته و فوق العاده به اسم خانوم شایسته عزیز

    خدایا ازت سپاسگزارم که لایق شنیدن این آگاهی هستم

    خانوم شایسته عزیز منم یه دختری بودم دقیقا با همین ویژگی هایی که شما از گذشته تون گفتین

    و دقیقا چقدر زندگی سخت و رنج آور بود برام

    من اصلا خودم و دوست نداشتم

    اگه آرایش نداشتم از در خونه بیرون نمیرفتم

    صبح که میخواستم برم سرکار دقیقا از دو ساعت زودتر آرایش میکردم میرفتم سرکار و تایم عصر دوباره صورتم رو میشستم و و از اول آرایش میکردم که میکاپم خوب بمونه رو صورتم

    اگه میخواستیم بریم مهمونی که ساعت ها باید زمان میزاشتم برای میکاپ صورتم یا موهام

    اولا که چقدر زمان من و انرژی من میرفت برای آرایش کردن

    و چقدر همسر من اذیت میشد از این کارهای من و همیشه معطل من میشد و این کارهای من باعث میشد تو رابطه مون هم بحث پیش بیاد

    با اینکه همسر من اصلا دوست نداشت آرایش داشته باشم یعنی بهم میگفت بدون آرایش خیلی چهره ات بهتره ولی من انقدر خودم و دوست نداشتم انقدر با خودم در صلح نبودم که فکر میکردم من بدون آرایش خیلی زشتم و اگه آرایش کنم همسرم بیشتر از من خوشش میاد یا در نظرش من جذاب تر هستم

    من دقیقا احساس لیاقتم و گره زده بودم به آرایش کردنم

    هم اینکه یه سری باورهای اشتباه از بچگی کرده بودن تو مغزم که زن باید به خودش برسه

    باید همیشه حتی تو خونه آرایش داشته باشی که همسرت خوشش بیاد

    یعنی من اینکه باید برای خودم ارزش قائل باشم رو تو آرایش کردن میدیدم

    من فکر میکردم اینکه باید به خودم برسم یعنی من باید آرایش کنم

    اصلا برام مهم نبود خودم چی دوست دارم بلکه دلم میخواست در نظر دیگران مخصوصا همسرم زیبا باشم

    حتی اگه من اذیت بشم مهم نبود و اشکالی نداشت که خودم اذیت بشم

    ولی نظر دیگران برام مهم بود

    و اینکه اصلا خودم و دوست نداشتم اصلا چهره ام رو دوست نداشتم

    حتی یه مدت رفتم دنبال اینکه برم فکم رو جراحی کنم

    ولی واقعا خدا دوستم داشت که هدایتم کرد به سمت آموزشهای استاد عباس منش و خانوم شایسته عزیز و به عنوان یک الگو سر راهم قرار داد

    که بشکنم باورهای غلط گذشته ام رو

    که بفهمم عزت نفس من و احساس لیاقت من باید درونی باشه

    کم کم شروع کردم رو خودم کار کردن و رو احساس لیاقتم کار کردن

    دیدن رفتارهای خانوم شایسته در سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا خیلی به من کمک کرد

    خیلی زیاد

    یعنی تمام تغییرات شخصیتی من از دیدن سریال زندگی در بهشت شروع شد

    اومدم جای اهرم رنج و لذت رو تو ذهنم درست کردم

    و از خودم پرسیدم آیا ارزش داره من این همه زمان و انرژی و پول صرف کنم ؟

    تازه باز هم راضی نیستم

    چرا؟ چون اون احساس ارزشمندی و عزت نفس وصل بود به عوامل بیرونی

    کم کم آرایش کردنم رو کمتر کردم و دیدم چقدر زندگی برام آسان تر و لذت بخش تر شده

    دیگه الان به جایی رسیدم که اصلا لوازم آرایش ندارم

    من تو کمدم حتی یه دونه رژ لب ندارم چون همونایی که داشتم انقدر استفاده نکردم که تاریخ مصرفش گذشت و همه رو ریختم دور و الان اصلا نیازم نمیشه که بخوام برم لوازم آرایش بخرم

    حتی چند وقت پیش یه عالمه لوازم آرایش برام از امریکا سوغاتی فرستادن ولی من همه رو هدیه دادم و بهم گفتن حیفه بابا خودت استفاده کن گفتم آخه من استفاده نمیکنم تاریخ مصرفش میگذره خراب میشه باید بریزم دور

    الان حتی تو مهمونی هم میرم بدون آرایش ساده ساده میرم

    چون واقعا نمیتونم یه بار اضافه رو صورتم تحمل کنم

    قبلا چون صورتم جوش میزد همیشه باید کرم میزدم که جوش هام دیده نشن ولی به لطف قانون سلامتی الان پوستم عالی شده و بدون کرم هم صاف هست

    یادمه همه چیز و گذاشته بودم کنار فقط یه ریمل میزدم بعد دیدم اونم داره آزادی من و میگیره

    داره تایم من رو میگیره و روی چشمهام یه بار سنگین هست دیگه اونم گذاشتم کنار و الان میبینم اتفاقا مژه هام هرروز داره پر پشت تر میشه

    اصلا انقدر این سادگی برام جذاب و لذت بخش شده که دیگه از آرایش کردن متنفر شدم

    احساس میکنم اگه آرایش کنم زشت میشم

    خیلی عاشق خودم شدم خیلی بیشتر خودم و دوست دارم

    همسرم بیشتر و بیشتر از قبل عاشقم شده

    چون من با خودم به صلح رسیدم

    چقدر دیگران تحسینم میکنن حتی بارها چه از آقایون چه از خانوم ها تحسین شنیدم که چقدر خوبه که ساده هستی

    قبلا ساعت ها تایم و انرژیم رو تو آرایشگاهها میگذروندم

    چقدر زمان صرف میکردم که برم ناخن هام رو درست کنم لاک بزنم

    بعد دیدم بابا این ناخن های مصنوعی داره رو دست من سنگینی میکنه داره اذیتم میکنه

    آخه حیف زمان من نیست که برم دو ساعت تو آرایشگاه بشینم

    یه روز رفتم آرایشگاه گفتم کل ناخن های من رو بردار

    آرایشگر بهم میگفت حیفه قشنگه

    زینت و زیبایی زن به ناخنش هست

    منم گفتم ممنونم من نمیخوام زیباییم ناخن هام باشه

    وقتی ناخن هام رو برداشتم دیدم چقدر ناخن های خودم آسیب دیده و مدت ها طول کشید تا برگرده به حالت طبیعی خودش

    و احساس کردم من با این کار دارم از خدا ناسپاسی میکنم چون دارم به خودم آسیب میزنم

    و الان بازم به لطف قانون سلامتی ناخن هام خیلی هم محکم و مقاوم شده

    و واقعا به نظرم ناخن های ساده خودم بدون لاک خیلی خیلی قشنگ تر و زیباتر هست از اون ناخن های سنگین و رنگی رنگی که فقط زیبایی ظاهری داشت ولی من و اذیت میکرد

    وای چقدر فاجعه میشه آدم اعتماد به نفسش گره بخوره به ناخن های لاک زدش

    حالا فکر کن این ناخن ها رو ازت بگیرن خوب معلومه اعتماد به نفست نابود میشه دیگه چون پایه اعتماد به نفست سست بوده

    من از استاد یاد گرفتم که اعتماد به نفسم رو نباید رو عوامل بیرونی سوار کنم چون اگه اون عوامل بیرونی رو ازم بگیرم من نابود میشم ولی اگه اعتماد به نفس دورنی باشه نه تنها از بین نمیره بلکه هربار هم تقویت میشه و ارزشش هم بیشتر میشه

    مثلا سعی کردم

    با هر بار غلبه بر ترس هام

    با هر بار حل کردن مسائل زندگیم

    با هر بار کنترل ذهنم در شرایط سخت

    با هر بار تقویت مهارت هام تو کارم

    با هر بار ارتباط خوب بر قرار کردن با غریبه ها

    با دوست داشتن خودم

    با ارزش قائل شدن برای خودم

    با اهمیت ندادن به حرف مردم

    با کم کردن وابستگی هام به همسرم

    و هزاران مورد دیگه بیام اعتماد به نفسم رو رو پایه های محکم از درون خودم بسازم

    واقعا خدارو شکر میکنم که هدایتم کرد به سمت آسانی ها

    چون من هم مثل خانوم شایسته دو طرف قضیه رو دیدم هم سختی و رنجی که میکشیدم و هم آسانی و لذتی که الان دارم تجربه میکنم

    و به نظرم باید اهرم رنج و لذت در ذهنت در جای درستش قرار بگیره

    یعنی آرایش کردن برات مساوی با رنج باشه و ساده بودن برات مساوی با لذت بشه

    استاد جان یه نکته ای اشاره کردین و گفتین خیلی راحت نیستم بخوام گروهی برم مسافرت

    وای این دقیقا برای منم هست بیشتر بیشتر بیشتر دلم میخواد با همسرم دو تایی بریم چون واقعا ما با هم دوتایی در صلح هستیم و با هم خیلی هم فرکانس هستیم

    و فکر میکردم من ایراد دارم که نمیتونم با یه سری افراد برم و هر وقت حرف مسافرت دسته جمعی میشد میگفتم ما نمیایم

    بعد ذهنم میگفت تو چرا همیشه میگی ما نمیایم حتما تو ایراد داری

    بعد دیدم خوب من با اون آدم ها هم فرکانس نیستم حالا میخوان اعضای خانواده من باشن

    وقتی دارن آزادی من و میگیرن وقتی ذهن من و درگیر میکنن چرا باید برم

    وقتی مثلا میخوایم بریم بیرون بعد میبینم من باید دو ساعت منتظر یه نفر بمونم تا آرایشش و مو درست کردنش تموم بشه و داره تایم من و هدر میده خوب مگه دیوانه ام برم اذیت هم بشم

    من با کسانی میرم مسافرت که در مدار من باشن

    مخصوصا از وقتی دوره قانون سلامتی رو میریم واقعا مسافرت با یه سری افراد سخت میشه

    مثلا طرف بهش بر میخوره اگه تو غذا نخوری و درک این و نداره که من آزادم هر غذایی دلم میخواد بخورم تو هم آزادی هر غذایی دلت میخواد بخوری و قرار نیست ما هم دیگه رو مجبور کنیم که مثل هم رفتار کنیم

    به خاطر همین مسائل من ترجیح میدم بیشتر یا با همسرم یا با افرادی که واقعا با ما در یک مدار هستن برم مسافرت

    مثلا ما پارسال یه سفر بینظیر به یه منطقه کوهستانی و روستایی داشتیم با یه زوج فوق العاده از بچه های سایت

    و برای من لذت بخش ترین مسافرت گروهی بود چون هر کدومشون انقدر با خودشون در صلح بودن

    انقدر این زوج رابطه زیبایی با هم داشتن

    که وقتی از سفر برگشتیم من رفتم دوره عشق و مودت و خریدم

    چون به خودم گفتم منم میخوام این حد از به صلح رسیدن با خودم رو تجربه کنم

    منم میخوام این رابطه قشنگ و آزادانه با همسرم رو تجربه کنم

    و خدارو شکر میکنم که افرادی رو سر راه ما قرار میده که من ازشون درس یاد میگیرم

    اون مسافرت برای من پر از درس و آگاهی و تجربه های قشنگ بود

    چون کاملا با هم هم مدار بودیم به نظرات هم احترام میزاشتیم

    هر کسی کاملا آزاد بود که از هر چیزی که دوست داره لذت ببره و هیچ وقت هم دیگه رو مجبور نمیکردیم که طبق میل طرف مقابل رفتار کنه

    هیچ کسی مسئول این نبود که تلاش کنه به دیگران خوش بگذره

    تازه من ازشون کلی درس گرفتم که باز هم مسافرت ها رو آسان تر بگیرم

    و در کل یه تجربه بینظیر بود از مسافرت با افرادی که با خودشون در صلح هستن و با ما در یک مدار و یک فرکانس هستن

    استاد و خانوم شایسته عزیز من ازتون بینهایت سپاسگزارم

    خانوم شایسته ازتون ممنونم که این بحث و این آگاهی ها رو با ما هم به اشتراک گذاشتین

    درپناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
  2. -
    مونا ترحمی گفته:
    مدت عضویت: 2164 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام دوست عزیزم فیهمیه جان

    ازت سپاسگزارم عزیز دلم که وقت گذاشتی کامنتم رو خوندی و برام نوشتی

    ممنونم که همیشه برام مینویسی و بهم انگیزه و انرژی میدی عزیزم

    چقدر قشنگ توصیف کردی این مسیر زیبا رو

    مسیر طبیعی زندگی کردن ساده اما عمیق

    منم عاشقتم عزیز دلم

    انشالا که در پناه الله یکتا همیشه تو این مسیر زیبا پر قدرت قدم برداری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    مونا ترحمی گفته:
    مدت عضویت: 2164 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام سمیرا جون

    ممنونم عزیزم که وقت گذاشتی و برام نوشتی

    همه این مواردی که تو پاسخ نوشتی دقیقا من بودم

    نه فقط تو مسافرت بلکه همیشه من انسان فداکاری بودم و برای هر کاری من خودم و مینداختم وسط

    پارسال یه مسافرت دسته جمعی پیش اومد و من خیلی اذیت شدم از کارها و رفتارهای دیگران

    یعنی دقیقا همین مواردی که گفتی

    وقتی برگشتم خیلی با خودم فکر کردم و به خودم گفتم چرا فکر میکنی اونا مقصرن ؟

    تو خودت باعث میشی که دیگران با تو اینطوری رفتار کنن

    چون تو کلا یه آدم فداکاری هستی و چون همه برات مهم هستن به جز خودت

    دقیقا جهان هم انسان هایی رو سر راهت قرار میده که باعث میشن تو بیشتر دلسوزی کنی بیشتر فداکاری کنی

    و بیشتر احساس قربانی بودن داشته باشی

    من همیشه برای دیگران فداکاری میکردم بعدش هم احساس قربانی بودم داشتم که چرا با من اینطوری رفتار میشه ؟

    چرا تو مسافرت ها همیشه من باید همه کارها رو انجام بدم ؟

    چرا تو مهمونی ها همه میشنن و من باید همه کارها رو انجام بدم ؟

    کلا دوره عشق و مودت خیلی به من کمک کرد

    مخصوصا جلسه 3

    که استاد توضیح میدن اگه برای کسی کاری انجام میدی این کار باید از سر عشق باشه نه از سر کمبود نه از سر خلا

    چون وقتی از سر کمبود و خلا یه کاری انجام میدی تو عشق نمیورزی تو داری یه تیکه از وجودت رو میکنی میدی به اون طرف

    و چون از وجودت میکنی این قلب تو هرروز خالی تر میشه

    من متوجه شدم که کارهایی که انجام میدم از سر عشق نیست

    و به خاطر دلسوزی کردن هست

    به خاطر تایید گرفتن دیگران هست

    به خاطر اینه که من اصلا برای خودم ارزش قائل نیستم

    به خاطر اینه که تو زندگی من اول دیگران مهم هستن و خودم اصلا ارزشی ندارم

    مثلا همسر من واقعا دستپختش بینظیره مخصوصا تو درست کردن کباب مهارت خاصی داره

    چه وقتایی که دوتایی هستیم و چه وقتایی که دیگران هستن خودش با اشتیاق و با میل و رضایت کامل میگه غذا با من

    من درست میکنم

    و با عشق این کار و انجام میده

    چون از انجام این کار لذت میبره چون از سر عشق این کار و انجام میده و از کسی هم اصلا توقع نداره بیاد کمکش کنه

    و اتفاقا چون دیگران میبینن که همسر من با عشق داره این کار و براشون انجام میده اونا هم میرن کارهای دیگه رو انجام میدن و خود به خود کارها تقسیم میشه

    بدون اینکه همسرم چیزی بهشون بگه بدون اینکه ازشون درخواستی کنه خود به خود همه چیز خوب پیش میره

    ولی من نه چون همه کارهام از سر دلسوزی و فداکاری و تایید گرفتن بود اتفاقا شرایطی پیش میومد که من بیشتر ناراحت بشم و بیشتر احساس قربانی بودن داشته باشم

    و اینم بگم که دوره حل مسائل زندگی هم خیلی بهم کمک کرد تا این باورهای اشتباه و این رفتارها رو تو خودم پیدا کنم و سعی کنم اونارو بهبود بدم

    میدونی سمیرا جان به خودم گفتم این یک مسئله هست و باید حل بشه

    دلسوزی کردن و تایید گرفتن از دیگران و خودت و فدای دیگران کردن یک مسئله هست باید حل بشه

    من به جای اینکه بیام آشغال ها رو بزارم زیر مبل و بگم من نمیام

    بیام خودم و درست کنم رو خودم کار کنم بیام مسئله ام رو حل کنم

    وقتی من از درون درست بشم جهان خود به خود آدم هایی رو سر راه من قرار میده که با من هم فرکانس هستن

    خود به خود من با آدم هایی که در مدار من هستن و نگاهشون به نگاه من نزدیکه میرم مسافرت

    یعنی سمیرا جون واقعا الان دارم به چشم میبینم همون آدم هایی که وقتی قبلا میخواستن برن مسافرت کلی به من و همسرم اصرار میکردن که شما هم حتما باید بیاین و اگه نیاین به ما خوش نمیگذره

    حالا همون آدم ها دیگه تو مسافرت ها و دوره همی ها ما رو اصلا دعوت نمیکنن

    اصلا مارو یادشون رفته

    یعنی نه به ما خوش میگذره با اونا

    نه به خودشون خوش میگذره و ما کاملا از مدار هم خارج شدیم

    یعنی واقعا اینه که استاد میکن تو رو خودت کار کن و جهان بقیه کارها رو برات انجام میده

    امیدوارم که برات مفید بوده باشه عزیزم

    انشالا که همیشه حال دلت عالی باشه و ازت خبرهای خوب بشنوم عزیزم

    در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    مونا ترحمی گفته:
    مدت عضویت: 2164 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام ریحانه جون ممنونم ازت عزیزم که کامنتم و خوندی و برام نوشتی

    مرسی ازت تو همیشه به من کلی انگیزه میدی

    ممنونم که همیشه تحسینم میکنی و به کلام میاری

    منم واقعا تحسینت میکنم خیلی داری عالی رو خودت کار میکنی

    مدت زیادی نیست که اومدی تو سایت ولی داری نتایج فوق العاده میگیری

    اصلا کاملا مشخصه انرژی تون و آرامش تون بیشتر شده

    انگار خوشحال ترین از قبل و سپاسگزار تر شدین

    خیلی خوشحالم که تو این مسیر با هم همراه هستیم

    در مورد سادگی که خودت همیشه برام الگو بودی

    همیشه متفاوت از همه دخترا و همه بچه ها بودی و این خیلی خوبه و برای من خیلی درس داره

    و خدارو شکر میکنم که الان آگاهانه داریم زندگی میکنیم

    شاید من تازه به این درک رسیدم که ساده بودن بهتر و زیباتره ولی تو همیشه ساده بودی و از اول این سبک و انتخاب کرده بودی

    برات بهترین ها رو آرزو میکنم انشالا که زندگی تون همیشه پر از خیر و برکت و آرامش باشه در کنار عزیزانت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: